اهل کتاب در معارف و سیره رضوی
در عصر حضور امام رضا (ع) افراد و گروههای زیادی از اهل کتاب در سرزمینهای اسلامی حضور داشتند که این افراد گاه به طور مستقیم با آن حضرت برخورد و مذاکره داشتند و گاه نیز با دیگر مسلمانان زندگی و مراوده داشتند و مسلمانان از وظیفه خود در برابر با اهل کتاب و مراوده با آنان از آن حضرت سؤال میکردند که امام رضا (ع) جایگاه و ماهیت این دسته از پیروان شرایع پیشین را برای مسلمانان تبیین کرده و احکام و وظایف شرعی مسلمانان را در برخورد با آنان بیان میکرد.
مقدمه
پیروان کتابهای آسمانی به جز مسلمانان. «اهل» در لغت به معنای سزاوار، شایسته، خاندان، خویشاوندان، زن و فرزندان، اختصاص و تعلق به چیزی است[۱]. «کتاب» در لغت به معنای نوشته، حکم و آنچه در آن نوشته میشود آمده است[۲]. ترکیب «اهل کتاب» به معنای وابستگان به کتاب در اصطلاح فقه اسلامی به همه کسانی اطلاق میگردد که به پیامبر و کتابی آسمانی -به جز پیامبر خاتم(ص) و قرآن - اقرار و ایمان آوردهاند[۳]. در مقابل اصطلاح «اهل قبله» که به پیروان پیامبر اسلام و قرآن کریم یعنی مسلمانان گفته میشود[۴]، اینکه یهود و انصاری از مصادیق اهل کتاباند در میان فقیهان اسلامی اتفاقنظر وجود دارد[۵] چنانکه در مورد اهل کتاب بودن فرقههای منشعب از یهودیت و مسیحیت همچون سامره[۶]، یعقوبیه، سطوریه، ملکیه، روم، ارامنه و دیگر فرقههای این دو شریعت نیز اختلافی نیست[۷]؛ اما در مورد پیروان عقاید دیگر همچون مجوس، صابئیان و... رأی فقیهان شیعه و اهل سنت متفاوت است؛ فقیهان امامیه[۸] و برخی از فقیهان اهل سنت[۹] مجوسیان را در حکم اهل کتاب یا از اهل کتاب[۱۰] دانستهاند زیرا بر اساس روایتی از حضرت علی(ع) آنان دارای پیامبر و کتابی بودهاند[۱۱]. در حدیثی از امام رضا(ع) نیز به نقل از رسول خدا(ص) آمده است که با مجوسیان همانند اهل کتاب رفتار کنید[۱۲]. این حدیث از طریق اهل سنت نیز روایت شده است[۱۳].
اما در مقابل، مشهور فقیهان اهل سنت آنان را جزو اهل کتاب نمیدانند[۱۴]. در مورد صابئین در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که آنان پیرو شریعت و پیامبر و کتابی نیستند و بدان جهت به صابئین نامیده شدهاند که اعتقادی به پیامبران و شرایع آنان ندارند[۱۵]. بر همین اساس بسیاری از فقیهان امامیه آنان را از اهل کتاب نمیدانند[۱۶]. رأی برخی از علمای اهل سنت نیز همین است[۱۷]. اما در مقابل، برخی از فقیهان امامیه[۱۸] و اهل سنت[۱۹] آنان را از اهل کتاب شمردهاند و برخی نیز میان آنان تفکیک قائل شده و کسانی از آنان که اعتقاد به وجود خدا و پیامبران الهی دارند را از اهل کتاب دانسته و آنان که ستارهپرست بوده و اعتقادی به خداوند یگانه ندارند را جزو مشرکان شمردهاند[۲۰].
در قرآن کریم به مباحث متعددی درباره اهل کتاب پرداخته شده است. در آیات فراوانی آنان را به ایمان آوردن به اسلام و قرآن کریم فرمان داده[۲۱]، آن دسته از اهل کتاب که بر کفر خود اصرار و از پذیرش اسلام امتناع ورزند را همراه با مشرکان اهل جهنم دانسته و آنان را بدترین خلق خداوند شمرده است[۲۲]. در آیات متعدد دیگر از ویژگیهای مذموم این قوم همچون انکار نبوت و رسالت پیامبر خاتم با وجود یقین به پیامبر بودن آن حضرت[۲۳]، لجاجت در درخواستهای باطل[۲۴]، کتمان آیات الهی و حقیقت[۲۵]، تلاش برای گمراه و منحرف کردن مسلمانان از اسلام[۲۶]، ایجاد تفرقه و اختلاف میان مسلمانان[۲۷]، همدستی با منافقان برای ضربه زدن به اسلام[۲۸]، آزار دادن پیامبر اسلام و مسلمانان[۲۹]، تمسخر اسلام و آیات الهی و دستورات دینی[۳۰]، تحریف کتاب آسمانی خود[۳۱]، خیانت در امانت و پیمانشکنی[۳۲]، پیروی بیچون و چرا از راهبان و احبار[۳۳]سخن به میان آورده است.
در آیاتی دیگر نیز از ادعاها و عقاید باطل آنان که بر زبان جاری میکردند همچون منحصربودن هدایتیافتگان در اهل کتاب[۳۴]، منحصر بودن بهشتیان در اهل کتاب و راهنیافتن دیگران به آن[۳۵]، محدود بودن ماندن آنان در جهنم در صورت ورود به آن[۳۶]، پیروی آنان از آیین حنیف حضرت ابراهیم[۳۷]، فرزند و محبوب خدا بودن اهل کتاب[۳۸] یاد کرده است.
در آیاتی دیگر از برخی احکام فقهی مرتبط با اهل کتاب همچون حلالبودن طعام اهل کتاب و معامله مسلمانان با آنان[۳۹]، البته در اینکه مراد از طعام اهل کتاب آیا تنها شامل حبوبات است یا هر نوع طعامی را شامل میشود نظرات متفاوتی در میان مفسران شیعه[۴۰] و اهل سنت[۴۱] مطرح است، ازدواج با اهل کتاب[۴۲]، قضاوت و داوری میان اهل کتاب[۴۳]، گواهی دادن اهل کتاب علیه مسلمانان[۴۴]، پرداخت جزیه از سوی اهل کتاب مقیم در سرزمینهای اسلامی و جهاد با آنان در صورت امتناع از آن[۴۵]سخن به میان آورده است و در آیاتی دیگر نیز از فرجام اهل کتاب در دنیا و آخرت یاد. کرده است[۴۶].
از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) و امام رضا(ع) نیز احادیث متعددی در مورد اهل کتاب نقل شده است که محدثان شیعه و اهل سنت این احادیث را در کتابهای حدیثی تحت عناوین خاص گردآوری کردهاند که مهمترین موضوعات و ابواب مذکور عبارت است از: باب ذبائح أهل الکتاب[۴۷]، باب شهادة اهل الکتاب[۴۸]، باب استحلاف أهل الکتاب[۴۹]، باب علة التی من اجلها یحمل أهل الکتاب موتاهم إلی الشام[۵۰]، باب ان الجزیه لا تؤخذ الا من أهل الکتاب[۵۱]، باب تحریم مناکحة أهل الکتاب[۵۲]، باب جواز تزویج مناکحة اهل الکتاب عند الضرورة[۵۳]، باب جواز نکاح الکتابیة المستضعفة[۵۴]، باب الحکم بین اهل الکتاب[۵۵]، باب الصلاة فی معابد اهل الکتاب و بیوتهم[۵۶]، باب ما ورد فی التسلیم علی اهل الکتاب و الکفار[۵۷]، باب روایة حدیث اهل الکتاب[۵۸]، باب الاکل فی آنیة أهل الکتاب[۵۹]، باب ما جاء فی رجم أهل الکتاب[۶۰]، باب ما جاء فی طعام اهل الکتاب[۶۱]، باب کیف یکتب إلی أهل الکتاب[۶۲].
فقیهان شیعه و اهل سنت نیز بر اساس آیات و روایتها به موضوع اهل کتاب به صورت گسترده پرداختهاند. در این میان عدهای از آنان به جهت اهمیت این موضوع و مباحث مربوط به آن کتابهای خاصی را به این موضوع اختصاص دادهاند؛ از جمله مهمترین این کتابها میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد: «تحریم ذبائح أهل الکتاب» شیخ مفید (۴۱۳ق)، «تحفة الأصحاب فی طهارة اهل الکتاب» سید حسین شرفالدین موسوی عاملی (۱۳۲۹ق)[۶۳]، «تفسیر آیه ﴿أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ﴾» سید حسین بن حسن موسوی کرکی (۱۰۰۱ق)[۶۴]، «رسالة فی طعام اهلالکتاب» حسین بن سلطان العلما محمد بن دار (۱۲۹۵ق)[۶۵]، «ثمرات لباب الالباب فی الرد علی بعض أهلالکتاب» علی بن احمد بن حسینآل عبدالجبار (۱۲۸۷ق)[۶۶]، «جواب شبهات بعض أهل الکتاب» سید محمد هادی بن محمد مهدی (۱۲۲۸ق)[۶۷]، «دعوة أهل الکتاب» علی هندی (قرن ۱۳ق)[۶۸] و «الطریق الصواب فی نجاسة اهلالکتاب» حسین بن نصر الله عرب باغی (۱۳۳۶ق)[۶۹].
برخی از فقیهان اسلامی نیز مباحث مربوط به اهل کتاب را در کتابهای مبسوط فقهی در ذیل ابو ابی خاص مطرح کردهاند که از جمله فقیهان امامیه میتوان از شیخ مفید (۴۱۳ق) یاد کرد که موضوع جزیه گرفتن از اهل کتاب را تحت عنوان «باب الجزیه[۷۰]» و قطب الدین راوندی (۵۷۳ق) که موضوع قضاوت میان اهل کتاب را تحت عنوان «باب کیفیة الحکم بین أهل الکتاب»[۷۱] مطرح کردهاند و از فقیهان شافعیه میتوان از امام شافعی (۲۰۴ق) نام برد که بحث ذبایح اهل کتاب و ازدواج با آنان را در ذیل دو عنوان «باب ذبائح أهل الکتاب[۷۲] و باب نکاح حرائر اهل الکتاب[۷۳]» مورد بحث و بررسی قرار داده است و از فقیهان مالکیه میتوان از امام مالک (۱۷۹ق) نام برد که مباحث جزیه اهل کتاب، ازدواج با آنان و سلام بر اهل کتاب را در ذیل سه باب مستقل تحت عناوین «باب جزیة أهل الکتاب و المجوس[۷۴]، باب النهی عن نکاح إماء أهل الکتاب[۷۵] و باب ما جاء فی السلام علی الیهودی و النصرانی[۷۶]» مطرح کرده است و یحیی بن حسین (۲۹۸ق) از فقیهان زیدیه یاد کرد که برخی از مباحث فقهی اهل کتاب از جمله شیر خوردن از زنان اهل کتاب، ارث بردن و ولاء اهل کتاب را در ذیل ابواب مستقل «باب القول فی استرضاع اهل الکتاب[۷۷]، باب القول فی میراث اهل الکتاب[۷۸]» و «باب القول فی ولاء اهل الکتاب و المجوس[۷۹]» مورد بحث و بررسی قرار داده است، در مقابل، بسیاری از فقیهان شیعه و اهل سنت بدون اینکه فصل یا بابی را به این موضوع اختصاص دهند مباحث مربوط به اهل کتاب را در لابلای دیگر مباحث فقهی خود از جمله بحث نجاست کفار[۸۰]، نکاح و ازدواج با کافران و اهل کتاب[۸۱]، استرضاع و دایه گرفتن زنان[۸۲]، نگاه مردان به زنان[۸۳]، خوردنیها و آشامیدنیها از جمله خوردن ذبائح غیر مسلمانان[۸۴]، موضوع وصیت[۸۵] و بسیاری از دیگر مباحث مربوط به پیروان این شرایع مطرح کردهاند.
در عصر حضور امام رضا(ع) افراد و گروههای زیادی از اهل کتاب در سرزمینهای اسلامی حضور داشتند که این افراد گاه به طور مستقیم با آن حضرت برخورد و مذاکره داشتند و گاه نیز با دیگر مسلمانان زندگی و مراوده داشتند و مسلمانان از وظیفه خود در برابر با اهل کتاب و مراوده با آنان از آن حضرت سؤال میکردند که امام رضا(ع) جایگاه و ماهیت این دسته از پیروان شرایع پیشین را برای مسلمانان تبیین کرده و احکام و وظایف شرعی مسلمانان را در برخورد با آنان بیان میکرد[۸۶].
مناظره و مذاکره با اهل کتاب
از جمله حوادث مربوط به اهل کتاب، برخورد و ملاقات عالمان اهل کتاب با امام رضا(ع) و انجام مناظره با آن حضرت است. مأمون برای مغلوب کردن امام رضا(ع) و ضربه زدن به عقیده شیعه در مورد اینکه امام عالمترین فرد زمان خود است و نیز عزل آن حضرت از منصب ولایتعهدی پس از رسیدن به اغراض سیاسی خود[۸۷]، مناظرههای متعددی میان آن حضرت(ع) و عالمان شرایع و مذاهب مختلف برپا میکرد. در روایتی از حسن بن محمد نوفلی یکی از اصحاب امام رضا(ع) نقل شده است که مأمون به فضل بن سهل دستور داد علمای ادیان و متکلمین آنان همچون جاثلیق عالم بزرگ نصاری، رأس الجالوت عالم بزرگ یهود، رؤسای صابئین، هربذ بزرگ، که برخی او را عالم بزرگ مجوس[۸۸] یا خادم آتشکده آنان[۸۹] یا از علمای بزرگ هندیان[۹۰] شمردهاند، زردشتیها و عالم رومیان را گرد آورد تا با حضرت رضا(ع) مناظره کنند. پس از گرد آمدن آنان مأمون شخصی را به دنبال حضرت فرستاد. حسن بن محمد نوفلی که در نزد امام رضا(ع) حاضر بود آن حضرت را از مناظره با این افراد با این استدلال که آنان اهل انکار و مغالطهاند بر حذر داشت حضرت در پاسخ ضمن توصیه نوفلی به نداشتن نگرانی در اینباره فرمود: «مأمون آنگاه که مشاهده کند که من با اهل تورات با توراتشان و با اهل انجیل با انجیلشان و اهل زبور با زبورشان و با صابئین با زبان عبری و با زردشتیان با زبان فارسی و با رومیان با رومی و با هر فرقهای با زبان خودشان بحث نمایم و جواب همه را داده و بر همه پیروز گردم پشیمان شده و خواهد فهمید که آنچه به دنبال آن است در خور او نیست».
پس از معرفی امام رضا(ع) به عالمان اهل کتاب از سوی مأمون، خلیفه جاثلیق را برای مناظره با امام رضا(ع) دعوت کرد. جاثلیق نخست بدان سبب که امام رضا(ع) در مناظره به کتاب پیامبر خاتم که مورد قبول او نیست استدلال خواهد کرد از مناظره با آن حضرت عذر خواست امام وی را دعوت به مناظره بر اساس انجیل که مورد قبول جاثلیق است فرا خواند. سپس امام درباره موضوعات مختلف از جمله نبوت حضرت عیسی(ع) و کتاب آن حضرت و یوحنای دیلمی که در نزد حضرت مسیح دارای مقام و منزلتی بود و وجود نام پیامبر اسلام و اهل بیت(ع) آن حضرت در انجیل و شمار حواریون حضرت عیسی و بنده خدا بودن حضرت عیسی و عدم جواز پرستش آن حضرت از سوی مسیحیان مناظره کردند و برای اثبات این مطالب دلایل مختلفی را از تورات و انجیل و قرآن کریم اقامه کردند که در پایان جاثلیق اقرار نمود که معبودی جز خدای یگانه وجود ندارد. سپس امام با رأس جالوت رئیس یهودیان مناظره کرد. رأس جالوت در ابتدا پذیرش سخنان و پاسخهای امام رضا(ع) را مشروط به آن کرد که همه آنها از تورات و انجیل یا زبور داوود یا صحف حضرت ابراهیم باشد امام در پاسخ این شرط را پذیرفت و همه پاسخهای خود به سؤالهای وی را از این کتابها آورد سپس وی درباره نبوت پیامبر خاتم سؤال کرد، امام رضا(ع) برای اثبات این امر پاسخهایی از تورات و انجیل و زبور داد و همچنین درباره انکار حضرت عیسی از سوی او و دیگر یهودیان مباحثی میان او و امام رضا(ع) مطرح شد. سپس مناظرهای کوتاه میان آن حضرت و هربذ بزرگ رئیس مجوسیان انجام گرفت و مباحث از سوی امام رضا(ع) در مورد پیامبر آنان و دیگر پیامبران الهی از جمله پیامبر اسلام مطرح گردید که هربن در مقابل دلایل قاطع امام پاسخی نداشته و سکوت نمود. در پی این امر امام رو به جمعیت حاضر کرد و از آنان درخواست کرد که اگر سؤالی دارند مطرح کنند که از میان آنان عمران صابئی رئیس صابئیان برخاسته و از امام درباره خداوند یگانه و ویژگیهای او پرسشهایی مطرح کرد و امام به همه سؤالهای او پاسخ داد تا اینکه عمران قانع گردید و به وحدانیت خداوند یگانه و نبوت پیامبر خاتمایمان آورده و اسلام را در حضور آن حضرت پذیرفت و دیگر متکلمان وقتی تسلیمشدن عمران صابئی با وجود سرسختی شدید او در برابر اسلام را مشاهده کردند دیگر به امام رضا(ع) نزدیک نشده و از آن حضرت سؤالی نکردند تا اینکه هنگام غروب فرا رسید و امام مجلس را ترک کرد و مردم نیز متفرّق شدند[۹۱]. بر اساس روایتی از اباصلت هروی، خادم امام رضا(ع)، مناظرههای امام با عالمان اهل کتاب و دیگر مذاهب اسلامی و نقش آن در تغییر نگرش مسلمانان به آن حضرت و شخص مأمون، یکی از اسباب به شهادت رساندن امام رضا(ع) از سوی مأمون گردید[۹۲]. افزون بر مراجعه عالمان و پیروان اهل کتاب به امام رضا(ع) و مناظره با آن حضرت، آنان به اجداد و نیاکان معصوم آن حضرت نیز مراجعات زیادی داشته و از آنان سؤالهای متعددی در مورد مسائل مختلف میکردند که برخی از این مراجعهها و سؤالها در سخنان و احادیث امام رضا(ع) مطرح شده است. در حدیثی از آن حضرت به نقل از پدرشان موسی بن جعفر(ع) آمده است روزی آن حضرت در نزد امام صادق(ع) بوده است که گروهی از یهودیان به نزد آن حضرت آمده و سؤالهایی در مورد قرار گرفتن خلافت در غیر خاندان پیامبر مطرح کردند، امام صادق(ع) در پاسخ آنان فرمود در هر عصر و زمانی امینان الهی مورد ظلم و ستم دیگران واقع میشوند. سپس یهودیان از وجود علم لدنی در میان خاندان پیامبر اسلام سؤال کردند که آن حضرتدست بر سینه فرزند خردسال خود کشیده و برای او دعا کرد و سپس خطاب به یهودیان فرمود هرکس از آنان سؤالی دارد از فرزند خردسال آن حضرت سؤال نماید و آنان سؤالهای فراوانی از موسی بن جعفر(ع) پرسیدند و آن حضرت به همه سؤالهای آنان پاسخ داد و یهودیان پس از دریافت صحیح پاسخ سؤالهای خود به یگانگی خداوند متعال و نبوت پیامبر خاتم و امامت فرزندان آن حضرت شهادت داده و مسلمان شدند[۹۳]. در نقلی دیگر از آن حضرت آمده است که یکی از پیروان اهل کتاب به نزد امیرمؤمنان علی(ع) آمده و عرض کرد که سؤالهایی دارد که در صورت دریافت پاسخ خود از سوی آن حضرت اسلام را میپذیرد. سپس سؤالهای متعددی را درباره موضوعات مختلف از جمله تعداد امامان امّت آخرالزمان، جایگاه سکونت پیامبر آخرالزمان در بهشت و موضوعاتی دیگر مطرح کرد و آن حضرت به همه سؤالها پاسخ داد و شخص مذکور ضمن اعتراف به اینکه این پاسخها در کلام حضرت موسی و با املای حضرت هارون(ع) آمده است اسلام را پذیرفت و مسلمان شد[۹۴].[۹۵]
مذمت اهل کتاب
بر اساس تعالیم قرآن کریم و روایتهای صادر شده از اهل بیت(ع) از جمله احادیث منقول از امام رضا(ع) آن دسته از اهل کتاب که در عصر حاکمیت شرایع خود از آموزههای شرایع منحرف شدند و نیز آنان که پس از ظهور اسلام، نبوت پیامبر خاتم و کتاب آسمانی آن حضرت را انکار کردند و بر عقاید گذشته خود باقی ماندهاند انسانهایی گمراه و منحرف به شمار میروند که هم در دنیا مورد غضب خداوند و موحدان راستین الهی بوده و هم در آخرت در معرض کیفر و عذاب الهی قرار خواهند گرفت. در حدیثی از امام رضا(ع) به نقل از امیرمؤمنان علی(ع) آماده است که آن حضرت از رئیس یهودیان سؤال کرد که یهود پس از حضرت موسی(ع) به چند فرقه تقسیم شدند که وی شمار خاصی را ذکر کرد ولی آن حضرتسخن و ادعای وی را تکذیب کرده و فرمود: «به خدا سوگند اگر برای من کرسی قضاوت قرار داده شود میان اهل تورات با توراتشان و میان اهل انجیل با انجیلشان و اهل قرآن با قرآنشان قضاوت خواهم کرد». سپس فرمود: «یهود پس از موسی هفتادویک فرقه شدند که هفتاد فرقه آنان در آتشاند و تنها یک فرقه اهل نجاتاند و آنان کسانی هستند که پس از موسی(ع) از یوشع بن نون وصیّ آن حضرت پیروی کردند و نصاری نیز هفتادودو فرقه شدند که هفتادویک فرقه از آنان در آتشاند و تنها یک فرقه از آنان در بهشت هستند و آنان کسانیاند که پس از حضرت عیسی(ع) از شمعون وصیّ آن حضرت پیروی نمودند»[۹۶]. در نقلی دیگر از آن حضرت نیز از کفر برخی از پیروان شریعت حضرت عیسی(ع) به خاطر غلو در آن حضرت پس از وی و کفر برخی از پیروان شریعت حضرت موسی(ع) به خاطر بغض نسبت به حضرت عیسی(ع) سخن به میان آمده است[۹۷]. همچنین در تفسیر آیه ۱۰۶ سوره یوسف که از عدم ایمان گروهی از انسانها و شرک آنان به خداوند یاد شده از امام رضا(ع) نقل شده است که مراد از این افراد اهل کتاب هستند که به خداوند و معاد و تورات و انجیل ایمان آوردند سپس با انکار قرآن و نبوت پیامبر اسلام شرک ورزیدند[۹۸] در تفسیر آیه ۱۰۵ بقره که از عدم رغبت اهل کتاب و مشرکان نسبت به نازل شدن خیر به مسلمانان از سوی خداوند یاد شده از امام رضا(ع) روایت است که خداوند در این آیه یهود و نصاری و مشرکان را مذمت نموده است زیرا آنان دوست ندارند که خداوند در شرف و فضیلت حضرت محمد(ص) و علی و اهلبیت ایشان آیهای نازل کند. از اینرو عالمان یهود و نصاری عوام و همکیشان خود را از احتجاج و سخن گفتن با پیامبر اسلام منع میکردند تا مبادا حجت و برهان آن حضرت غالب شود و آنان از آیین خود دست برداشته و به پیامبر اسلامایمان آوردند[۹۹]. در نقلی دیگر منسوب به آن حضرت اهل کتاب مورد نفرین قرار گرفتهاند و از خداوند متعال برای آنان در خواست عذاب شده است[۱۰۰]. در احادیثی دیگر آن حضرت شارب خمر را همچون بتپرست و زناکننده با مادر خود در حرم الهی دانست و فرمود چنین افرادی در قیامت همراه با یهود و انصاری و مجوسیان و مشرکان محشور میگردند[۱۰۱]. و نیز مغبض امیر مؤمنان علی(ع) را همانند کسی دانست که بر آیین یهود و نصاری از دنیا میرود[۱۰۲]. در نقلی دیگر امام رضا(ع)[۱۰۳] از امام باقر(ع)[۱۰۴] و امام صادق(ع)[۱۰۵] نیز از رسول خدا(ص) روایت کرده، به مسلمانان توصیه شده است که هرگاه شخص یهودی یا مسیحی یا مجوسی یا دیگر پیروان عقاید غیر اسلامی را مشاهده کردید جملات «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنِي عَلَيْكَ بِالْإِسْلَامِ دِيناً وَ بِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِيّاً وَ بِعَلِيٍّ إِمَاماً وَ بِالْمُؤْمِنِينَ إِخْوَاناً وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً» را بر زبان جاری نمایند و سپس در این روایتها آمده است که هرکس هنگام مشاهده پیروان دیگر عقاید این جملات را بر زبان جاری کند خداوند میان او و آنان در آتش جهنم جمع نخواهد کرد و وی را از عذاب جهنم نجات خواهد داد و نیز از آن حضرت روایت شده است که هرگاه برای یهود یا مسیحی دعایی کردید تنها برای دنیای وی دعا نموده و بگویید: «بَارَكَ اللَّهُ لَكَ فِي الدُّنْيَا»[۱۰۶].[۱۰۷]
احکام فقهی اهل کتاب
در روایتهای متعددی از امام رضا(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) احکام و وظایف متعددی در ارتباط با اهل کتاب نقل شده است که بیشتر این احکام مربوط به مسلمانان و چگونگی برخورد آنان با اهل کتاب است و برخی از این احکام نیز مربوط به وظایف اهل کتاب در برابر اسلام و مسلمانان است.
از جمله موضوعات و احکام مربوط به اهل کتاب طهارت یا نجاست آنان است که در این ارتباط دو دسته روایت از امام رضا(ع) و دیگر معصومان(ع) نقل گردیده است. در روایتی از آن حضرت آمده است که اگر مسلمان و یکی از اهل کتاب در حوض حمام جمع گردند مسلمان باید قبل از شخص اهل کتاب خود را بشوید[۱۰۸]. همین مضمون در روایتی از امام علی(ع) نیز آمده است با این توضیح اضافی که تطهیر به غساله آب حمامی که در آن یهودی و مجوسی و نصرانی استحمام کردهاند جایز نیست[۱۰۹]. در روایتهای متعدد دیگری از اهل بیت(ع) نیز اهل کتاب نجس شمرده شدهاند[۱۱۰]. مشهور فقیهان امامیه نیز همه کفار اعم از اهل کتاب و غیر آنان را نجس میدانند[۱۱۱]. اما در مقابل فقیهان اهل سنت[۱۱۲] و برخی فقیهان امامیه[۱۱۳] معتقد به طهارت اهل کتاب هستند. در این مورد روایتهای متعددی از حضرت رضا(ع) نقل شده که همین نظر را تأیید میکند از جمله در روایتی از آن حضرت سؤال شد کنیزی نصرانی در خانه مسلمانی کار میکند و صاحب منزل میداند که او مسیحی بوده و طهارت نمیگیرد و در صورت جنابت غسل نمیکند آیا کار کردن او در خانه مسلمان ایرادی دارد؟ امام رضا(ع) در پاسخ فرمود خیر! زیرا وی دستهایش را میشوید[۱۱۴]. و در روایتی دیگر از آن حضرت سؤال شد که خیاط و کسی که لباسهای مسلمانان را میشوید یهودی یا مسیحی هستند و ما میدانیم که آنان پس از ادرار کردن طهارت نمیگیرند، آیا عمل آنان ایرادی دارد امام در پاسخ فرمود: ایرادی ندارد[۱۱۵]. در نقل سومی از آن حضرت روایت شده است که در صورت مردن مرد یا زن مسلمان در میان مردان و زنان نصاری آنان میتوانند وی را غسل دهند[۱۱۶]. و لکن پیروان دیدگاه مشهور این روایتها را به جهت معارض بودن با روایتهای صحیح دیگری که دلالت بر نجاست مطلق کافران دارد و موافق نظریه اهل سنت بودن و ضعف سند برخی از آنها غیر قابل قبول دانستهاند[۱۱۷].
حلال یا حرام بودن ذبیحه اهل کتاب و نیز طعام آنان از دیگر موضوعات مورد اختلاف در میان فقیهان اسلامی است که در این مورد دو دسته روایت از اهل بیت(ع) نقل شده است در شماری از روایتها ذبایح اهل کتاب و طعام آنان بدان جهت که اسم خدا را هنگام ذبح بر زبان جاری نمیکنند حرام دانسته شده است[۱۱۸]. بر اساس این روایتها و ادلهای دیگر، مشهور فقیهان امامیه ذبیحه و طعام اهل کتاب را حرام شمردهاند[۱۱۹] اما در مقابل فقیهان اهل سنت[۱۲۰] و بسیاری از فقیهان امامیه[۱۲۱] ذبیحه و طعام اهل کتاب را حلال میدانند؛ دلیل این عده علاوه بر اصل حلیت، آیات قرآن و روایتهای معصومین(ع) و احادیثی از امام رضا(ع) است که دلالت بر حلال بودن این امور دارد[۱۲۲]. از جمله در حدیثی از امام رضا(ع) در مورد ذبائح اهل کتاب و طعام آنان سؤال شد و امام در پاسخ آنها را حلال شمرد[۱۲۳] و در نقلی دیگر از آن حضرت در مورد مرغ و جوجه سرخشدهای که از خویشاوند نصرانی به شخص هدیه میشود سؤال شد که امام خوردن آن را جایز دانستند[۱۲۴]. در مقابل، پیروان نظریه مشهور از این روایتها پاسخ دادهاند که احادیث مذکور به جهت قاصر بودن سند و موافق بودن به نظریه اهل سنت و معارض بودن با احادیث دیگری که ترجیح بر این روایتها دارند قابل اعتماد نبوده و نمیتوان آنها را پذیرفت[۱۲۵]. برخی دیگر گفتهاند روایتهای معارض با احادیث مذکور بیشتر بوده، از اینرو نمیتوان به جهت دو روایت ذکر شده، از احادیث بسیار دیگر عدول کرد و بر فرض صحت این روایتها و اعتماد به آنها یا مراد از حلال بودن ذبائح و طعام اهل کتاب، حلیت هنگام ضرورت است همانگونه که میت نیز در این حالت حلال میگردد چنانکه در حدیثی دیگر امام رضا(ع) یکی از اصحاب خود را از خوردن ذبیحه تمام کسانی که مخالف مذهب و عقیده او هستند به جز در حال ضرورت نهی کرد[۱۲۶] و توجیه دیگر آن است که گفته شود این روایتها به جهت تقیه از آن حضرت صادر شده است[۱۲۷].
از دیگر احکام مورد اختلاف در مورد اهل کتاب ازدواج با آنان است که در این مورد نیز دو دیدگاه در میان فقیهان اسلامی مطرح است. به نظر مشهور فقیهان امامیه ازدواج دائم با اهل کتاب جایز نیست. دلیل آنان علاوه بر آیات قرآن و احادیث اهل بیت(ع)، روایتهای متعدد منقول از امام رضا(ع) است[۱۲۸]. از جمله این روایتها حدیثی است که امام رضا(ع) از شخصی از اصحاب خود در مورد حکم ازدواج با زن نصرانی سؤال کرد و صحابی آن حضرت با استناد به آیه ﴿وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ﴾[۱۲۹] که از ازدواج با زنان مشرک نهی کرده، این کار را حرام شمرد سپس امام در مورد آیه ۵ مائده که ازدواج با زنان اهل کتاب را جایز دانسته سؤال کرد که آن شخص آیه نخست را ناسخ این آیه دانست که امام با تبسم خود این پاسخ صحابی خود را تقریر نمود[۱۳۰] و در حدیثی دیگر از آن حضرت در مورد تداوم ازدواجزن نصرانی پس از اسلام آوردن، با شوهر نصرانی وی سؤال شد، امام تداوم آن را حرام دانست و در صورت اسلام آوردن شوهر پس از اسلام آوردن زن عقد جدید بین آن دو را لازم دانست[۱۳۱]. در نقلی منسوب به آن حضرت نیز به صراحت از عدم جواز ازدواج با اهل کتاب و مجوسیان سخن به میان آمده است[۱۳۲]. در مقابل فقیهان اهل سنت[۱۳۳] و برخی از فقیهان امامیه[۱۳۴]ازدواج دائم با زنان اهل کتاب را جایز شمردهاند. در نقلی منسوب به امام رضا(ع) نیز از جواز ازدواج با زنان یهودی و انصاری سخن به میان آمده است و لکن توصیه شده است که شوهر مسلمان، آنان را از شرب خمر و خوردن گوشت خوک منع نماید[۱۳۵]. از دیگر امامان معصوم(ع) نیز روایتهایی در جواز ازدواج با زنان اهل کتاب سخن به میان آمده است[۱۳۶]. قائلین به عدم جواز در پاسخ گفتهاند با این روایتها به جهت تقیه صادر شده است؛ زیرا همه فقیهان مذاهب اهل سنت این امر را جایز میدانند یا مقصود از زنان اهل کتاب، زنان مستضعف فکری و کسانی است که اعتقاد و تعصب نسبت به عقاید کفرآمیز خود ندارند چنانکه در روایتهایی دیگر به این امر تصریح شده است یا مراد هنگام ضرورت است چنانکه در چنین مواردی خوردن میته نیز حلال است یا مقصود از ازدواج در این روایتها نکاح موقت است[۱۳۷].
ازدواج موقت با اهل کتاب به نظر مشهور فقیهان امامیه جایز است[۱۳۸]. حلیت این امر در روایتهای متعددی از اهل بیت(ع)[۱۳۹]، از جمله احادیثی از امام رضا(ع) تصریح شده است. از جمله در روایتی از امام رضا(ع) در مورد ازدواج موقت با زنان یهود و نصاری و مجوس سؤال شد که آن حضرت ازدواج موقت با آنان را حلال شمرد[۱۴۰] در مقابل، در روایتهای دیگری از اهل بیت(ع) از جمله حدیثی منقول از امام رضا(ع) از این عمل نهی شده است[۱۴۱] و بر اساس همین روایتها و ادلهای دیگر برخی از فقیهان امامیه ازدواج موقت با زنان اهل کتاب را نیز حرام شمردهاند[۱۴۲] اما پیروان نظریه مشهور، این روایتها را حمل بر کراهت نمودهاند[۱۴۳].
به نظر فقیهان امامیه مسلمان از کافر ارث میبرد ولی کافر از مسلمان ارث نمیبرد[۱۴۴]. بر این اساس در صورت وجود قرابت میان مسلمان و اهل کتاب و مردن شخص کتابی، خویشاوند مسلمان از او ارث میبرد ولی در صورت مردن شخص مسلمان، خویشاوند اهل کتاب او از وی ارث نمیبرد. در نقلی منسوب به امام رضا(ع) آمده است که اهل دو ملت از یکدیگر ارث نمیبرند و لکن ما از آنان ارث میبریم، ولی آنان از ما ارث نمیبرند، سپس حضرت به فلسفه این امر اشاره کرده و میفرماید این بدان جهت است که اسلام جز قوت و اقتدار به پیروانش عطا نمیکند. بر این اساس اگر مسلمانی از دنیا برود و همسری یهودی یا مسیحی بر جای گذارد برای همسرش ارثی نخواهد بود و لکن اگر همسر یهودی یا مسیحی او از دنیا برود مردمسلمان از او ارث خواهد برد[۱۴۵]. این مضمون در احادیث دیگر از امامان معصوم نیز آمده است[۱۴۶]. اما در مقابل در چند روایت نقل شده که مسلمان و کافر از یکدیگر ارث نمیبرند یا مسلمان نیز از اهل کتاب ارث نمیبرند[۱۴۷]. که فقیهان فقیهان امامیه این روایتها را حمل بر موردی کردهاند که در جانب مسلمان نسبت به ارث بردن مانعی وجود دارد یا گفتهاند مقصود از این روایتها آن است که در آنها ارث بردن هر دو طرف نفی شده است زیرا مقتضای باب تفاعل این است و منافات با آن ندارد که یک طرف آنها یعنی مسلمان از دیگری ارث ببرد یا این روایتها را حمل بر تقیه کردهاند[۱۴۸]. در برابر این دیدگاه، فقیهان اهل سنت بر آناند که هیچیک از مسلمان و کافر از یکدیگر ارث نمیبرند[۱۴۹].
در موضوعهای اختلافی و اثبات دعوا، گواهی مسلمان برای پیروان دیگر ادیان پذیرفته میشود ولی گواهی دیگران از جمله اهل کتاب علیه مسلمان پذیرفته نمیشود[۱۵۰]. در نقل منسوب به امام رضا(ع) آمده است که گواهی شخص مسلمان در مورد پیروان همه عقاید و ادیان دیگر جایز است ولی گواهی اهل ذمه (پیروان کتابهای آسمانی) علیه مسلمان پذیرفته نیست[۱۵۱]. برخی از فقیهان اهل سنت در مواقع ضرورت همچون سفر که ممکن است شاهد مسلمان برای گواهی دادن یافت نشود گواهی اهل کتاب علیه مسلمان در مورد وصیت را پذیرفتهاند[۱۵۲]. در حدیثی از امام رضا(ع) در مورد تفسیر آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ﴾[۱۵۳] که از جواز گواه گرفتن غیر مسلمان هنگام سفر و نبودن شاهد عادل مسلمانسخن به میان آورده سؤال شد آن حضرت در پاسخ مراد از غیر مسلمانان «غیر کم» در آیه را از اهل کتاب دانست و اگر از اهل کتاب یافت نشد مسلمانان را به انتخاب شاهد از مجوس توصیه کردهاند، بدان سبب که رسول خدا(ص) آنان را در حکم اهل کتاب دانسته است. بر این اساس، اگر مردی از شما در سفر و سرزمین غربت از دنیا برود و مسلمانی را برای گواهی دادن نیابد دو نفر از اهل کتاب را برای این کار انتخاب کند[۱۵۴]. در حدیثی دیگر از امام رضا(ع) نیز با استناد به آیه مذکور، گواهی اهل کتاب علیه مسلمانان در موارد ضرورت جایز شمرده است[۱۵۵]. این مضمون در روایتی از امام صادق(ع) نیز آمده است[۱۵۶]. رأی برخی از فقیهان اهل سنت نیز همین است[۱۵۷]. اما در مقابل بیشتر فقیهان اهل سنت شهادت اهل کتاب را به طور مطلق چه در سفر یا غیر سفر علیه مسلمان جایز نمیدانند[۱۵۸].
خوردن خوارکی و غذایی که نجس شده بر مسلمان حرام است، اما به نظر مشهور فقیهان فروش چنین اشیایی به کسانی که آنها را حلال میشمارند، از جمله اهل کتاب جایز است[۱۵۹]. در روایتی از امام رضا(ع) در مورد خمیری که قطرهای از شراب یا نبیذ یا خون در آن چکیده شده سؤال شد آن حضرت خوردن آن را بر مسلمان حرام شمرد. سپس از آن حضرت سؤال شد آیا میتوان آن را به یهود و نصاری فروخت و برای آنان علت را بیان کرد: زیرا آنان نوشیدن این مایعات را حلال میدانند؟ حضرت فروش آن را جایز شمرد[۱۶۰]. همچنین فروش برخی محرمات همچون خمر یا خنزیر از سوی اهل کتاب به یکدیگر جایز است اما فروش این اشیا برای مسلمانان جایز نیست[۱۶۱]. در نقلی از امام رضا(ع) سؤال شد شخصی نصرانی اسلام را پذیرفته ولی بدهکار است آیا میتوان شراب و خوکهای وی را به فروش رساند و بدهی او را پرداخت کرد؟ حضرت فرمود این عمل حرام است[۱۶۲].
در صورتی که شخص مسلمان مالی را برای کافر از جمله اهل کتاب وصیت کند رأی فقیهان در اینکه آیا این وصیت جایز و نافذ خواهد بود یا خیر، مختلف است. برخی این عمل را جایز ندانسته و برخی آن را جایز دانستهاند و برخی میان کافر حربی یا غیر حربی یا اهل کتاب و غیر آنان فرق گذاشته و وصیت برای کفار غیر حربی و اهل کتاب را جایز شمردهاند[۱۶۳]. در نقلی منسوب به امام رضا(ع) قول اخیر مورد تأیید قرار گرفته است. در این روایت ریان بن شبیب از امام رضا(ع) سؤال میکند که خواهرش مالی را برای قوم نصاری وصیت کرده و دیگران به او توصیه کردهاند که آن را در میان فقرای مسلمان تقسیم کند. حضرت در پاسخ فرمود به وصیت عمل کن زیرا خداوند میفرماید هرکس تغییری در وصیت ایجاد نماید گناه آن بر ذمهاش خواهد بود[۱۶۴]. این مضمون در روایتهایی از امام صادق(ع) نیز آمده است[۱۶۵].
همچنین اگر فردی از اهل کتاب مالی را برای فقرا وصیت کند باید در میان فقیران همکیش خود مصرف شود[۱۶۶]. در روایت آمده است که مردی از مجوسیان مالی را برای فقرا وصیت کرد ولی چون فقرای خاصی را معین نکرده بود قاضی نیشابور آن را در میان فقرای مسلمان تقسیم کرد؛ حکم این مورد را از امام رضا(ع) سؤال کردند، ایشان فرمود مجوسی چیزی را برای فقرای مسلمان وصیت نمیکند بنابراین مقدار آن مال را باید از زکات برداشته و در میان فقرای مجوسی تقسیم کنند[۱۶۷]. اما در مقابل این حدیث دو روایت دیگر از آن حضرت نقل شده که ظاهر آنها منافات با حکم مطرح در این روایت دارد. از جمله در روایت نخست، راوی از امام سؤال میکند که مردی یهودی مالی را برای همکیشان خود وصیت کرده است با این اموال چه کنم؟ امام در پاسخ نوشت که اموال را به نزد من بفرست تا آن را در راهی شایسته مصرف کنم[۱۶۸]. و در روایت دوم شخصی دیگر با نوشتن نامهای از آن حضرت در مورد اموالی که فردی یهودی برای همکیشان خود وصیت کرده سؤال نمود که آیا میتواند این اموال را در میان دوستان آن حضرت تقسیم کند یا باید در همان راهی که یهودی وصیت کرده مصرف کند؟ امام در پاسخ نوشت اموال را به نزد آن حضرت بفرستد و مشخص نماید تا آن را در راهی شایسته مصرف نماید[۱۶۹]. فقیهان در پاسخ و توجیه این روایتها گفتهاند اوّلاً سند این روایتها ضعیف است و برخی از آنها جزو غلات هستند[۱۷۰] و بر فرض صحت سند مضمون این روایتها منافاتی با روایت مذکور ندارد زیرا در این روایتها آمده است که افراد این اموال را به امام برسانند تا در راهی که شایسته است مصرف نماید و در آنها نیامده است که امام آن را در میان غیر اهل کتاب تقسیم خواهد کرد[۱۷۱].
به نظر فقیهان امامیه و برخی فقیهان اهل سنت در صورتیکه مسلمان با یکی از اهل کتاب در مال یا ملکی شریک باشند و مسلمان ملک خود را بفروشد شخص کتابیحق شفعه ندارد[۱۷۲]. در نقلی منسوب به امام رضا(ع) آمده است که حق شفعه برای یهودی و نصرانی نیست[۱۷۳]. این مضمون در دیگر روایتهای امامان معصوم نیز آمده است[۱۷۴] اما در برابر، بسیاری از فقیهان اهل سنت، شفعه را برای کافر و اهل کتاب علیه مسلمانثابت دانستهاند[۱۷۵]. در صورت ارتکاب زنا از سوی کافر اعم از اهل کتاب یا غیر آنان و نیز اعم از اهل ذمه یا غیر آنان با زنان مسلمان، مجازات آنها قتل است[۱۷۶]. در نقلی منسوب به امام رضا(ع) آمده است اگر پیروان اهل کتاب که با مسلمانان قرارداد ذمّه دارند با زن مسلمانزنا کنند هر دو کشته میشوند[۱۷۷]. البته حکم زن مسلمان در صورتی کشتن است که زن محصنه باشد و در غیر این صورت تنها حدّ وی تازیانه است[۱۷۸]. در صورتیکه قبل از اجرای حد شخصِ کتابی مسلمان شود به نظر بسیاری از فقیهان امامیه حدّ قتل از او ساقط نمیشود[۱۷۹]. در حدیثی آمده است مردی نصرانی را که با زنی مسلمان زنا کرده بود به مجلس مأمون آوردند وی تا چشمش به مأمون افتاد اسلام آورد. مأمون از فقیهان حکم وی را سؤال کرد که همگان جواب دادند که اسلام گذشته او را پاک کرده و وی نباید کشته شود، اما امام رضا(ع) که در مجلس حاضر بود و با استناد به آیه ﴿فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ﴾[۱۸۰] که از ایمان آوردن بیفایده کافران هنگام مشاهده عذاب الهی سخن به میان آورده، حکم او را کشتهشدن دانست[۱۸۱]. این مضمون در احادیث دیگر امامان معصوم(ع) نیز آمده است[۱۸۲]. برخی از فقیهان گفتهاند اگر کافر بعد از ارتکاب زنا و قبل از ثبوت حد توبه کرده و اسلام را بپذیرد حدّ او ساقط میشود[۱۸۳]. در مقابل بسیاری از فقیهان اهل سنت گفتهاند در صورت پذیرش اسلام از سوی کافر حدّ زنا و قتل از او ساقط میشود[۱۸۴].
در صورت قتل اهل کتاب از سوی مسلمان به نظر بسیاری از فقیهان امامیه و اهل سنت قاتل قصاص نمیشود[۱۸۵]؛ زیرا تساوی در دین که یکی از شرایط قصاص است در این موارد وجود ندارد. در نقلی از امام رضا(ع) سؤال شد در صورتیکه مجوس و یهودیان و نصاری به مسلمانان تعرّض کرده و دشمنی خود را علیه آنان آشکار نمایند و از سوی مسلمانان کشته شوند آیا قاتل آنان قصاص میشود؟ امام در پاسخ فرمود خیر مگر اینکه مسلمان به کشتن آنان عادت کرده باشد که در این صورت قصاص میشود، سپس از حضرت در مورد قصاص مسلمان در صورت کشتن اهل کتاب سؤال شد که حضرت کشتن مسلمان را تنها در صورت عادت کردن به کشتن اهل کتاب مباح شمرد[۱۸۶]. در مقابل برخی از فقیهان شیعه و اهل سنت بر آنند که در صورت قتل اهل کتاب از سوی مسلمان، قاتل قصاص میشود[۱۸۷]. این حکم در روایتهای دیگری از اهل بیت(ع) نیز آمده است[۱۸۸]. اما پیروان نظریه مشهور فقیهان امامیه در پاسخ به این روایتها گفتهاند مراد از قصاص مسلمان، موردی است که شخص به قتل اهل کتاب و اهل ذمه عادت کرده است یا اینکه این روایتها به جهت تقیه صادر شده است زیرا برخی از فقیهان اهل سنت به قصاص مسلمان معتقدند و علاوه بر این، بیشتر فقیهان امامیه از این روایتها اعراض کرده و حتی اجماع برخلاف این روایتها وجود دارد از اینرو نمیتوان به این روایتها اعتماد کرد[۱۸۹].
همچنین در صورتی که شخص مسلمان در میان اهل کتاب از دنیا برود و مسلمان یا محرمی برای غسل دادن وجود نداشته باشد پیروان اهل کتاب میتوانند مسلمان را غسل دهند[۱۹۰]. در نقلی منسوب به امام رضا(ع) آمده است که اگر مرد مسلمانی میان مردان نصاری و زنان مسلمان از دنیا برود باید مردان نصاری او را بعد از شستن غسل دهند و اگر زن مسلمانی میان زنان نصاری و مردان مسلمان از دنیا برود باید زنان نصاری وی را بعد از شستن غسل دهند[۱۹۱]. ولی برخی از فقیهان امامیه معتقدند در این موارد میّت بدون غسل دفن میشود بدان جهت که غسل احتیاج به نیت داشته و شخص کافر نمیتواند نیت قربت کند. احادیث مذکور را نیز به جهت ضعف سند غیر قابل قبول شمردهاند[۱۹۲]. فقیهان اهل سنت نیز معتقدند که شخص کافر نمیتواند مسلمان را غسل دهد[۱۹۳].
به نظر فقیهان امامیه[۱۹۴] و برخی از فقیهان اهل سنت[۱۹۵] کفار اعم از اهل کتاب یا غیر اهل کتاب در قبرستان مسلمانان دفن نمیشود مگر اینکه زن کافر در رحم خود فرزند مسلمانی داشته باشد که به خاطر حرمت فرزند مسلمان میتوان او را در قبرستان مسلمانان دفن کرد. در حدیثی راوی از امام رضا(ع) سؤال کرد که شخصی کنیز یهودی یا نصرانی دارد که از وی حامله شده است اما قبل از زایمان از دنیا میرود. آیا میتوان او را با فرزندش در قبرستان مسلمانان دفن کرد امام در پاسخ فرمود مادر و فرزند با هم در قبرستان مسلمانان دفن شوند[۱۹۶]. در مقابل برخی از فقیهان اهل سنت گفتهاند که زنان مذکور در قبرستان کفار و یا در منطقه ای میان قبرستان مسلمانان و کفار دفن میگردند[۱۹۷].[۱۹۸]
منابع
پانویس
- ↑ کتاب العین، ج۲، ص۱۸۹؛ تاج العروس، ج۱۴، ص۳۶؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۱۵۹؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۶۹؛ لغتنامه، ص۱۶۰۱۰.
- ↑ معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج۱، ص۳۳۰.
- ↑ روضة المتقین، ج۳، ص۳۳۸؛ معجم ألفاظ الفقه الجعفری، ص۷۶.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۲، ص۹؛ کتاب الأم، ج۴، ص۱۸۳؛ المغنی، ابن قدامه، ج۱۰، ص۳۸۷.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۲۸۲؛ المغنی، ابن قدامه، ج۲۱، ص۲۳۰؛ معجم لغة الفقهاء، ص۲۳۹.
- ↑ تحریر الأحکام، ج۲، ص۲۰۱؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۳۱؛ المغنی، ابن قدامه، ج۱۰، ص۵۶۸.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۲، ص۳۷؛ کتاب السرائر، ج۳، ص۷.
- ↑ المغنی، ابن قدامه، ج۱۰، ص۳۸۷؛ سبل السلام، ج۴، ص۶۳.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۱۰، ص۱۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۲۳۹
- ↑ الکافی، ج۳، ص۵۶۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۷۴.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۰۶.
- ↑ مجمع الزوائد، ج۶، ص۱۳؛ کنز العمال، ج۴، ص۵۰۲
- ↑ المغنی، ابن قدامه، ج۱، ص۶۸؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۲۷۱؛ أحکام القرآن، جصاص، ج۲، ص۴۱۱.
- ↑ بحار الأنوار، ج۵۳، ص۵.
- ↑ کتاب الخلاف، ج۵، ص۵۴۳؛ الحدائق الناضرة، ج۲۴، ص۲۴؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ أحکام القرآن، جصاص، ج۲، ص۴۱۲؛ کشاف القناع، ج۳، ص۱۳۳.
- ↑ تحریر الأحکام، ج۲، ص۲۰۰؛ مبانی تکملة منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۹۰.
- ↑ المجموع شرح المهذب، ج۹، ص۷۹؛ المغنی، ابن قدامه، ج۱۰، ص۵۶۸.
- ↑ حاشیة رد المحتار، ج۳، ص۵۱؛ المغنی، ابن قدامه، ج۱۰، ص۵۶۸؛ الجزیة و أحکامها، ص۷۱.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا﴾ «ای اهل کتاب! به آنچه فرستادهایم که کتاب آسمانی نزد شما را راست میشمارد ایمان بیاورید، پیش از آنکه چهرههایی را ناپدید سازیم و آنان را واپس گردانیم یا آنان را لعنت کنیم چنان که «اصحاب سبت» را لعنت کردیم و فرمان خداوند، انجام یافتنی است» سوره نساء، آیه ۴۷؛ ﴿وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ﴾ «و به آنچه فرو فرستادهام، که کتاب نزد شما را راست میشمارد، ایمان آورید و نخستین منکر آن نباشید و آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید و تنها از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۴۱؛ ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا﴾ «ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سهگانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بیگمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمانها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۱۷۱؛ ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴾ «و اگر اهل کتاب ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند از گناهان آنان در میگذشتیم و آنان را به بوستانهای پرنعمت در میآوردیم» سوره مائده، آیه ۶۵.
- ↑ ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ﴾ «کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخاند، جاودانه در آنند، آنانند که بدترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۶.
- ↑ ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ «کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم او را میشناسند همانگونه که فرزندانشان را میشناسند؛ و به راستی دستهای از آنان حق را دانسته پنهان میدارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶؛ ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ﴾ «کسانی که به آنان کتاب دادهایم او را میشناسند همانگونه که فرزندانشان را میشناسند؛ کسانی که به خود زیان زدهاند ایمان نمیآورند» سوره انعام، آیه ۲۰.
- ↑ ﴿يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُبِينًا﴾ «اهل کتاب از تو میخواهند که برای آنان کتابی از آسمان فرود آوری؛ از موسی درخواستی بزرگتر از این کردند و گفتند: خداوند را آشکارا به ما بنما! و آذرخش آنان را برای ستمشان فرا گرفت. سپس گوساله (پرستی) را پس از آنکه برهانها (ی روشن) برای آنان آمده بود برگزیدند و ما از آن (هم) درگذشتیم و به موسی حجتی آشکار دادیم» سوره نساء، آیه ۱۵۳.
- ↑ ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ «کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم او را میشناسند همانگونه که فرزندانشان را میشناسند؛ و به راستی دستهای از آنان حق را دانسته پنهان میدارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.
- ↑ ﴿وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ﴾ «دستهای از اهل کتاب گمراه کردن شما را دوست دارند امّا جز خود را گمراه نمیکنند و درنمییابند» سوره آل عمران، آیه ۶۹؛ ﴿وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾ «و دستهای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، ایمان آورید و در پایان آن بدان کفر ورزید باشد که آنان (از ایمان خود) بازگردند» سوره آل عمران، آیه ۷۲؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ﴾ «ای مؤمنان! اگر از دستهای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز میگردانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰.
- ↑ ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ﴾ «بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز میدارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ میخواهید و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست * ای مؤمنان! اگر از دستهای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز میگردانند» سوره آل عمران، آیه ۹۹-۱۰۰.
- ↑ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾ «آیا به کسانی ننگریستهای که دورویی میکنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب میگویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچگاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمیبریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است» سوره حشر، آیه ۱۱.
- ↑ ﴿الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ «کسانی که گفتند: خداوند به ما سفارش کرده است که به فرستادهای ایمان نیاوریم مگر آنکه برای ما قربانییی بیاورد که آتش (آسمانی) آن را (به نشان پذیرش) بسوزد؛ بگو: پیش از من پیامبرانی برهانها (ی روشن) و (همان) چیزی را که گفتید، برایتان آوردند، اگر راست میگویید پس چرا آنان را کشتید؟» سوره آل عمران، آیه ۱۸۳.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ * قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ﴾ «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی میگیرند -یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید * و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی میگیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمیورزند * بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما میستیزید که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟» سوره مائده، آیه ۵۷-۵۹.
- ↑ ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ «کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم او را میشناسند همانگونه که فرزندانشان را میشناسند؛ و به راستی دستهای از آنان حق را دانسته پنهان میدارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶؛ ﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾ «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آوردهام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام میآورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شدهاند و اگر رو گرداندند، بیگمان بر تو جز پیامرسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
- ↑ ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.
- ↑ ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾ «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیدهاند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافتهاند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که میورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.
- ↑ ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
- ↑ ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾ «این بدان روست که آنان میگویند: آتش (دوزخ) جز روزهایی چند به ما نمیرسد و آنچه دروغ میبافتند آنان را در دینشان فریفته است» سوره آل عمران، آیه ۲۴.
- ↑ ﴿أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾ «یا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند؛ بگو: شما داناترید یا خداوند؟ و کیست ستمکارتر از کسی که گواهییی را که از خداوند نزد اوست پنهان میدارد؟ و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۰.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴾ «و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما فرزندان خداوند و دوستان اوییم؛ بگو: پس چرا شما را برای گناهانتان عذاب میکند؟ خیر، شما نیز بشری هستید از همان کسان که آفریده است، هر که را بخواهد میبخشاید و هر که را بخواهد عذاب میکند و فرمانفرمایی آسمانها و زمین و آنچه» سوره مائده، آیه ۱۸.
- ↑ ﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ...﴾ «امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است»... سوره مائده، آیه ۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۹؛ فقه القرآن، راوندی، ج۱، ص۶۴؛ المیزان، ج۵، ص۲۰۴.
- ↑ جامع البیان، ج۶، ص۱۳۵؛ أحکام القرآن، جصاص، ج۲، ص۴۰۵؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۶، ص۷۶.
- ↑ ﴿...وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ...﴾ «و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی دادهاند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است)» سوره مائده، آیه ۵.
- ↑ ﴿سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ «گوش سپارندگان به دروغ و بسیار حرام خوارند پس اگر به نزد تو آمدند میان آنان داوری کن و یا از آنان رو بگردان؛ و اگر از ایشان رو بگردانی هرگز هیچ زیانی به تو نمیتوانند رساند و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۴۲؛ ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ * وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾ «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند * و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواستههای آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمیخواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بیگمان بسیاری از مردم نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۸-۴۹.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلَاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لَا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلَا نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَمِنَ الْآثِمِينَ﴾ «ای مؤمنان! چون مرگ یکی از شما در رسد گواه گرفتن میان شما هنگام وصیت، (گواهی) دو (مرد) دادگر از شما (مسلمانان) است و اگر سفر کردید و مصیبت مرگ گریبان شما را گرفت (و گواه مسلمان نیافتید) دو گواه دیگر از غیر شما (مسلمانان) است و اگر (به آنها) شک دارید آنان را تا پس از نماز باز دارید آنگاه سوگند به خداوند خورند که: ما آن (گواهی خود) را به هیچ بهایی نمیفروشیم هرچند (درباره) خویشاوندان (ما) باشد و گواهی (در پیشگاه) خداوند را پنهان نمیداریم که اگر بداریم از گناهکاران خواهیم بود» سوره مائده، آیه ۱۰۶.
- ↑ ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ ﴿وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا﴾ «و کسی از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به وی ایمان میآورد و در روز رستخیز بر آنان گواه است» سوره نساء، آیه ۱۵۹؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ﴾ «کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخاند، جاودانه در آنند، آنانند که بدترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۶.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۲۳۸؛ صحیح البخاری، ج۶، ص۲۲۶.
- ↑ الکافی، ج۷، ص۳۹۹؛ سنن ابن ماجة، ج۲، ص۷۹۴.
- ↑ الکافی، ج۷، ص۴۵۰؛ سنن ابن ماجة، ج۲، ص۷۸۰.
- ↑ علل الشرایع، ج۱، ص۲۹۶.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۲۶؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۹، ص۱۸۴.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۵۳۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۴۳۳.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۵۳۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۴۳۴.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۵۳۸.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۲۹۶؛ سنن الدارمی، ج۲، ص۱۷۸.
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۰، ص۳۳۰.
- ↑ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۵، ص۶۰۵؛ سنن الترمذی، ج۲، ص۷۹.
- ↑ سنن أبی داوود، ج۲، ص۱۷۵.
- ↑ سنن أبی داوود، ج۲، ص۲۱۵.
- ↑ سنن الترمذی، ج۲، ص۴۴۶؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۲۷۱.
- ↑ السنن الکبری، بیهقی، ج۹، ص۲۸۲.
- ↑ السنن الکبری، بیهقی، ج۱۰، ص۱۳۰.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۴۲۰.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۴، ص۳۲۲.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۵، ص۱۷۱.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۵، ص۱۲.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۵، ص۱۸۴.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۸، ص۲۰۷.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۵، ص۱۶۸.
- ↑ المقنعة، ص۲۶۹.
- ↑ فقه القرآن، راوندی، ج۲، ص۱۳.
- ↑ کتاب الأم، ج۲، ص۲۵۴.
- ↑ کتاب الأم، ج۵، ص۷.
- ↑ الموطأ، ج۱، ص۲۷۸.
- ↑ الموطأ، ج۲، ص۵۴۰.
- ↑ الموطأ، ج۲، ص۹۶۰.
- ↑ الأحکام فی الحلال و الحرام، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ الأحکام فی الحلال و الحرام، ج۲، ص۳۵۶.
- ↑ الأحکام فی الحلال و الحرام، ج۲، ص۳۶۹.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۵، ص۱۶۷؛ المغنی، ابن قدامه، ج۱، ص۶۹.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۲۳۵؛ المجموع شرح المهذب، ج۱۶، ص۲۳۲- ۲۳۳.
- ↑ المقنع، ص۳۲۳؛ الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۳۷۸.
- ↑ المقنعة، ص۵۲۱؛ الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۵۸.
- ↑ المقنعة، ص۵۸۰؛ المجموع شرح المهذب، ج۹، ص۷۴.
- ↑ الکافی فی الفقه، ص۲۳۵؛ المغنی، ابن قدامه، ج۱۲، ص۵۲.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «اهل کتاب»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۶۸۰.
- ↑ حیاة الإمام الرضا(ع)، ج۱، ص۱۰۲.
- ↑ الحق المبین فی معرفة المعصومین(ع)، ص۴۳۷.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۳۹؛ الأنوار البهیة، ص۲۲۰.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۳۹؛ حیاة الإمام الرضا(ع)، ج۱، ص۱۳۵.
- ↑ التوحید، ص۴۱۷.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۵.
- ↑ قرب الإسناد، ص۳۱۷-۳۳۰.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۵۶-۵۸.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «اهل کتاب»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۶۸۳.
- ↑ مسند الإمام الرضا(ع)، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۶۸.
- ↑ بحار الأنوار، ج۵۵، ص۳۱۷.
- ↑ تفسیر العسکری(ع)، ص۴۸۸.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۴۰۵.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۴۵.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۸۶۴.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۳۹۸.
- ↑ قرب الإسناد، ص۷۱.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۶۵.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۶۵.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «اهل کتاب»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۶۸۶.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۸۶.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۲.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۳، ص۴۱۹؛ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۵۶۲.
- ↑ مسالک الأفهام، شهید ثانی، ج۱۲، ص۸۶؛ العروة الوثقی، ج۱. ص۱۴۱.
- ↑ المجموع شرح المهذب، ج۲، ص۵۶۲؛ المغنی، ابن قدامه، ج۱، ص۶۸.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۵، ص۱۶۵؛ ماوراء الفقه، ج۱۰، ص۱۳۹.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۸۵.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۸۵.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۱۷۳.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۵، ص۱۷۰؛ مصباح الفقیه، ج۷، ص۲۵۲.
- ↑ الکافی، ج۱۲، ص۲۰۵.
- ↑ کتاب الخلاف، ج۶، ص۲۳؛ مختلف الشیعة، ج۸، ص۲۹۵.
- ↑ کتاب الأم، ج۲، ص۲۵۴؛ المبسوط، سرخسی، ج۲۴، ص۱۲۷؛ المغنی، ابن قدامه، ج۱۱، ص۳۵.
- ↑ مختلف الشیعة، ج۸ ص۲۹۸؛ مستند الشیعة، ج۱۵، ص۳۸۲.
- ↑ مستند الشیعة، ج۱۵، ص۳۸۲؛ کتاب الأم، ج۲، ص۲۵۲؛ المغنی، ابن قدامه، ج۱۱، ص۳۵.
- ↑ الاستبصار، ج۴، ص۸۶.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۷۰.
- ↑ مهذب الأحکام، ج۲۳، ص۵۷.
- ↑ مهذب الأحکام، ج۹، ص۷۰.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۷۱؛ کتاب الوافی، ج۱۹، ص۲۶۰.
- ↑ کتاب الخلاف، ج۴، ص۳۱۱؛ تحریر الأحکام، ج۳، ص۵۰۱؛ الحدائق الناضرة، ج۲۴، ص۳۱.
- ↑ «با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان آورند» سوره بقره، آیه ۲۲۱.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۱۷۹.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۳۰۰: الکافی، ج۵، ص۴۳۶.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۲۳۵.
- ↑ المجموع شرح المهذب، ج۱۶، ص۲۳۲؛ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۲۱۰؛ المغنی، ابن قدامه، ج۷، ص۵۰۰.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۲۴، ص۵۳؛ جواهر الکلام، ج۳۰، ص۳۷.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۲۳۵.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۹۸؛ الاستبصار، ج۳، ص۱۷۹.
- ↑ الاستبصار، ج۳، ص۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ مختلف الشیعة، ج۷، ص۲۲۰.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۶۰؛ الاستبصار، ج۳، ص۱۴۴.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۵۶.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۶۰.
- ↑ مختلف الشیعة، ج۷، ص۲۲۰.
- ↑ الاستبصار، ج۳، ص۱۴۴.
- ↑ کتاب الخلاف، ج۴، ص۲۳؛ جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۵- ۱۶.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۱۴۱.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۳۴-۳۳۵؛ الکافی، ج۷، ص۱۴۳.
- ↑ الاستبصار، ج۴، ص۱۹۰.
- ↑ مهذب الأحکام، ج۳۰، ص۱۵؛ مستند الشیعة، ج۱۹، ص۲۳.
- ↑ المجموع شرح المهذب، ج۱۶، ص۵۷؛ المدونة الکبری، ج۳. ص۳۸۹؛ المغنی، ابن قدامه، ج۷، ص۱۶۵.
- ↑ کتاب الخلاف، ج۶، ص۲۷۲؛ المغنی، ابن قدامه، ج۱۰، ص۱۷۶؛ المبسوط، سرخسی، ج۱۶، ص۱۳۴.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۳۰۸.
- ↑ المغنی، ابن قدامه، ج۱۲، ص۵۱-۵۲.
- ↑ «ای مؤمنان! چون مرگ یکی از شما در رسد گواه گرفتن میان شما هنگام وصیت، (گواهی) دو (مرد) دادگر از شما (مسلمانان) است و اگر سفر کردید و مصیبت مرگ گریبان شما را گرفت (و گواه مسلمان نیافتید) دو گواه دیگر از غیر شما (مسلمانان) است و اگر (به آنها) شک دارید آنان» سوره مائده، آیه ۱۰۶.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۰۶؛ مسند الإمام الرضا(ع)، ج۱، ص۳۱۷.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۰۲.
- ↑ الکافی، ج۷، ص۳۳۹؛ تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۵۳.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۳۰، ص۱۵۲؛ المغنی، ابن قدامه، ج۱۲، ص۵۱.
- ↑ المجموع شرح المهذب، ج۲۰، ص۲۵۱؛ المبسوط، سرخسی، ج۳، ص۱۵۲؛ المدونة الکبری، ج۵، ص۱۵۶.
- ↑ مستند الشیعة، ج۱۴، ص۷۷؛ مصباح الفقاهة، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۴۲۲.
- ↑ مصباح الفقاهة، ج۱، ص۱۳۹.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۲۳۱.
- ↑ مختلف الشیعة، ج۶، ص۳۴۳؛ الحدائق الناضرة، ج۲۲، ص۵۱۹.
- ↑ الکافی، ج۷، ص۱۶.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۹، ص۳۴۵.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۸، ص۳۸۸.
- ↑ الکافی، ج۷، ص۱۶.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۰۴.
- ↑ الاستبصار، ج۴، ص۱۳۰.
- ↑ مسالک الأفهام، شهید ثانی، ج۶، ص۲۲۲؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۰۵.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج۹، ص۲۰۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۱۲، ص۲۱۲- ۲۱۳؛ الحدائق الناضرة، ج۲۰، ص۳۱۱؛ المغنی، ابن قدامه، ج۵، ص۵۵۱.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۱۰۳.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۶۶.
- ↑ المجموع شرح المهذب، ج۱۴، ص۳۱۴؛ روضة الطالبین، ج۴، ص۱۵۹؛ المغنی، ابن قدامه، ج۵، ص۵۵۱.
- ↑ المقنعة، ص۷۸۸؛ الدر المنضود، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۶۹.
- ↑ تحریر الأحکام، ج۵، ص۳۱۷؛ کتاب السرائر، ج۳، ص۴۳۷.
- ↑ کتاب السرائر، ج۳، ص۴۳۷؛ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۳۱۷.
- ↑ «و چون عذاب ما را دیدند گفتند: به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به آنچه شریک (خداوند) میپنداشتیم کافریم» سوره غافر، آیه ۸۴.
- ↑ بحار الأنوار، ج۴۹، ص۱۷۲.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷؛ تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۳۹.
- ↑ الدر المنضود، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ الإقناع، ج۲، ص۱۹۸؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۷، ص۴۰۲.
- ↑ کتاب الخلاف، ج۵، ص۱۴۵؛ المجموع شرح المهذب، ج۱۸، ص۳۵۶؛ المغنی، ابن قدامه، ج۹، ص۳۴۱.
- ↑ مسند الإمام الرضا(ع)، ج۲، ص۳۹۷.
- ↑ جواهر الکلام، ج۴۲، ص۱۵۲؛ مختلف الشیعة، ج۹، ص۳۲۳؛ المغنی، ابن قدامه، ج۹، ص۳۴۱.
- ↑ الکافی، ج۷، ص۳۰۹؛ تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۱۸۹.
- ↑ ریاض المسائل، ج۱۴، ص۸۵؛ کتاب القصاص، ص۵۶.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۳۶۴؛ جواهر الکلام، ج۴، ص۵۹.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۱۷۳.
- ↑ المعتبر فی شرح المختصر، ج۱، ص۳۲۶.
- ↑ المدونة الکبری، ج۱، ص۱۸۶؛ المبسوط، سرخسی، ج۲، ص۵۵؛ المغنی، ابن قدامه، ج۲، ص۳۹۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۱۰۹؛ ریاض المسائل، ج۲، ص۲۱۲.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۳۵۳.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳۳۴.
- ↑ مغنی المحتاج، ج۱، ص۳۵۷؛ المجموع شرح المهذب، ج۵، ص۲۸۵؛ کشاف القناع، ج۲، ص۱۷۰.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «اهل کتاب»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۶۸۷.