اسواران
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
اَسواران[۱]
بلاذری در فتوحالبلدان آورده است: یزگرد، سیاه اسواری را به عنوان فرمانده، همراه سپاهی برای مقابله با مسلمین به سمت اهواز روان کرد. او زمانی به اهواز رسید که ابوموسی به همراه مسلمانان، شوش را محاصره کرده بودند. سپاه اسواری با سپاه خود در کلبانیه مستقر شد. او که خود شاهد عزت و نصرت مسلمانان بود و گشوده شدن شوش توسط سپاه اسلام را نظاره میکرد و میدید که کمکهای پیاپی برای آنها میرسد، به ابوموسی پیام داد که من و سپاهیانم قصد داریم تا به دین شما درآییم و همراه شما با عجمانی که دشمنان شما هستند، بجنگیم؛ اما به چند شرط؛ اول اینکه، اگر بین خودتان اختلاف افتاد ما به نفع هیچ کدام نبرد نکنیم. دوم اینکه، اگر اعراب با ما به مخالفت برخاستند و خواهان جنگ با ما بودند، از حمایت شما برخوردار باشیم و ما را در برابر ایشان یاری کنید. سوم اینکه، در هر سرزمینی و در میان هر قبیلهای که بخواهیم منزل گزینیم و زندگی کنیم و چهارم اینکه، عطایای ما را نسبت به مسلمانان بیشتر قرار دهید و این پیمان باید بین ما و امیر و حاکمی که شما را به این ناحیه گسیل داشته است، بسته شود.
ابوموسی پس از شنیدن پیام، پیشنهاد داد که هر آنچه که ما از آن برخوردار شدیم برای شما هم در آن سهمی قرار میدهیم و هر تکلیفی که برعهده ما قرار داده شود، شما هم از آن تبعیت کنید؛ ولی اسواران آن را قبول نکردند و ابوموسی به ناچار نامهای به خلیفه دوم نوشت و ماجرا را برای او توصیف کرد. عمر در پاسخ نوشت هر آنچه را که آنان میخواهند، بپذیر و شرایط را برای مسلمانی آنان فراهم کن. بدین ترتیب سپاهیان ایرانی به مسلمانان پیوستند و همراه سپاه اسلام در محاصره و فتح شوشتر شرکت کردند.
پس از پایان فتوحات و بازگشت سپاهیان ابوموسی به بصره، اسواران نیز همراه آنان به بصره وارد شدند. آنان در اولین اقدام خواستند تا با ازد حلیف شوند؛ اما قبل از انجام این کار پرسیدند: نسب کدام یک از قبایل بصره به رسول خدا(ص) نزدیکتر است؟ گفتند: بنوتمیم. پس اسواران ازد را رها کردند و به بنوتمیم پیوستند. سپس ناحیههایی را برای خود انتخاب کردند تا در آن ساکن شوند و حتی نهر آبی که به نام اساوره معروف شد، نیز برای خود حفر کردند[۲].
منابع
پانویس
- ↑ سپاهیان سواره، در زمان ساسانیان به واحد سوارهنظام اطلاق شود (فرهنگ فارسی معین).
- ↑ حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص۱۱۸؛ رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۱۴۳.