جهانبینی فلسفی
مقدمه
جهانبینی فلسفی، از آن نظر که به یک سلسله اصول متکی است و آن اصول اولاً، بدیهی و برای ذهن غیرقابل انکارند و با روش برهان و استدلال پیش میروند؛ و ثانیاً، عام و دربرگیرندهاند و در اصطلاح فلسفی، از احکام موجود بما هو موجودند، طبعاً از نوعی جزم برخوردار است و آن تزلزل و بیثباتی که در جهانبینی علمی دیده میشود، در جهانبینی فلسفی ملاحظه نمیشود و محدودیت جهانبینی علمی را نیز ندارد.
جهانبینی فلسفی، ارکان و پایههای ایدئولوژی انسان را استوار میسازد، یا از بیخ و بن ویران مینماید. تفکر فلسفی، چهره و قیافه جهان را در کل خود مشخص میکند.
جهانبینی فلسفی، مقدمه عمل و مؤثر در عمل است؛ چرا که جهت عمل و راه انتخاب زندگی انسان را مشخص میکند. جهانبینی فلسفی، طرز برخورد و عکسالعمل انسان را در برابر جهان تحتتأثیر قرار میدهد؛ موضع او را در برابر جهان و جامعه معین میکند؛ نگرش او را به هستی و جهان شکل خاص میدهد؛ به انسان ایده میبخشد، یا ایده او را از او میگیرد؛ به حیات او معنی میدهد، یا او را به پوچی و هیچی میکشاند. بر این مبناست که علم قادر نیست تا به انسان نوعی جهانبینی بدهد که پایه و مبنای یک ایدئولوژی قرار گیرد؛ ولی فلسفه از عهده این مهم برمیآید[۱].[۲]
منابع
پانویس
- ↑ مطهری، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۲: همو، شش مقاله (جهانبینی الهی و جهانبینی مادی)، ص۲۸۴ - ۲۸۳.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۷-۹۸.