جهان‌بینی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اصطلاح جهان بینی به مجموعه‌ای از باورها اشاره دارد که نظرگاه یک گروه خاص اجتماعی را ـ اعم از یک طبقه اجتماعی، یک نسل یا یک فرقه مذهبی ـ از جهان تشکیل می‌دهند.[۱] جهان بینی به معنای جهان‌شناسی است نه جهان احساسی و به مسئله معروف شناخت مربوط می‌شود که از مختصات انسان است، برخلاف احساس که از مشترکات انسان و سایر جانداران است و ازاین رو جهان بینی مختص انسان است و به نیروی تفکر و تعقل وی بستگی دارد و حیوانات، جهانْ احساسی دارند و بسیاری از آنها از این نظر از انسان پیشرفته‌ترند.[۲] البته به گفته برخی جهان بینی غیر از جهان‌شناسی بوده، مسائل جهان‌شناسی در مورد پدیده خاصی از پدیده‌های عالم است؛ ولی مسائل جهان بینی درباره کل وجود عالم.[۳]

واژه‌های جهان بینی و ایدئولوژی به معانی کم و بیش مشابهی به کار می‌روند. جهان بینی یک سلسله اعتقادات و بینش‌های کلی هماهنگ درباره جهان و انسان و به طور کلی درباره هستی است [۴] و به تعبیر دیگر جهان بینی تفسیر و تبیین جهان هستی است و در جهان بینی به معنای عام و گسترده آن باید اساسی‌ترین پرسش‌های انسان درباره هستی پاسخ داده شود.[۵] ایدئولوژی نیز یک سلسله آرای کلی هماهنگ درباره رفتارهای انسان است.[۶] بر اساس دو معنای یاد شده می‌توان سیستم عقیدتی و اصولی هر دین را جهان بینی آن و سیستم کلی احکام عملی آن را ایدئولوژی آن به حساب آورد و آنها را بر اصول و فروع دین تطبیق کرد.[۷] البته گاهی ایدئولوژی به معنای عامی به کار می‌رود که شامل جهان بینی هم می‌شود.[۸]

بنیادی‌ترین مسائل جهان بینی که در رابطه مستقیم با ایدئولوژی‌اند سه مسئله‌اند:

  1. هستی‌شناسی: آیا قلمرو هستی با قلمرو ماده مساوی است یا از آن وسیع‌تر است؟
  2. انسان‌شناسی: آیا به جز بُعد جسمی بعد دیگری به نام روح در انسان وجود دارد؟ اگر دارد اصالت از آن کدام بعد است و آیا کمال نهایی انسان در تأمین نیازهای جسمی اوست یا تأمین نیاز بُعد روحی بشر نیز باید مورد توجه قرار گیرد تا سعادت و کمال حقیقی او محقق گردد؟
  3. راه‌شناسی: آیا راه تحصیل سعادت انسان را ضرورتا باید خالق هستی تعیین کند یا خود بشر از عهده آن برآمده، در این امر نیازی به عالم ماوراء ندارد؟ حل مسئله نخست به اثبات مبدأ عالم و یگانگی آن و تحلیل مسئله دوم به حقانیت معاد می‌انجامد، چنان‌که بررسی مسئله سوم، ضرورت بعثت و نبوت را نتیجه می‌دهد. سه مسئله یاد شده با عناوین توحید، نبوت و معاد همواره در سرلوحه دعوت انبیا و اولیای پروردگار بوده‌اند.[۹]

قرآن‌کریم در آیات فراوانی به اهمیت جهان بینی صحیح اشاره فرموده؛ از جمله اینکه اشخاص فاقد آن را از حیوانات پست‌تر و گمراه‌تر معرفی کرده است: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[۱۰]، وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۱۱]؛ نیز إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۱۲].

از دیدگاه قرآن ارزش حقیقی انسان در گرو جهان بینی صحیح و به کار بستن آنهاست و این امر تنها در جهان بینی الهی محقق می‌شود که در آن اعتقاد به ماورای طبیعت مطرح[۱۳] و انسان معتقد به آن مؤمن نامیده می‌شود: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۱۴] و در مقابل، انسانی که از جهان بینی صحیحی برخوردار نباشد ـ مانند صاحب جهان بینی مادی ـ کافر خوانده می‌شود: وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ[۱۵][۱۶].

جهان بینی مادی بر سه پایه استوار است:

  1. ماده حقیقتی عینی است.
  2. وجود با ماده مساوی است.
  3. ماده به آفریننده نیاز ندارد.[۱۷] پیرو جهان بینی مادی، در زمان ما مادی و ماتریالیست نامیده می‌شود، چنان‌که در زمان سابق، طبیعی، دهری و احیانا زندیق و ملحد نامیده می‌شده است. مادیگری نحله‌های مختلف داشته، مشهورترین آنها در عصر ما ماتریالیسم دیالکتیک است که بخش فلسفی مارکسیسم را تشکیل می‌دهد[۱۸].[۱۹].

جهان بینی همه جانبه عامل گرایش به ایدیولوژی

دین سنّت اجتماعی انسان است که مسیر زندگی اجتماعی او را در دنیا مشخص می‌کند و سنت‌های اجتماعی مربوط به عمل، مبتنی بر اساس اعتقاد درباره هستی و نیز انسان بوده که جزئی از هستی است و از این رو قوانین و سنّت‌های اجتماعی با اختلاف اعتقادات، متفاوت می‌شوند،[۲۰] بنابراین کسی که برای جهان پروردگاری را باور دارد که مبدأ و معاد موجودات است و برای انسان حیات جاویدی قائل است که با مرگ از بین نمی‌رود، در حقیقت جهان بینی خویش را با رهاورد انبیای الهی کامل ساخته [۲۱] و در زندگی خود در مسیری گام برمی‌دارد که سعادت و بهره‌مندی از نعمت را در حیات ابدی وی تضمین می‌کند، برخلاف مادیین که به قوانین اجتماعی برپایه زندگی محدود دنیوی پایبندند [۲۲] و در آخرت از نعمت‌های آن جهان بهره‌ای ندارند. آن‌که به خدا و آخرت ایمان دارد از خود و چشم انداز محدود زمان و مکان خود بیرون آمده و نیّت و عملش ناشی از دید وسیع خداشناسی و آخرت اندیشی است:[۲۳] قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا[۲۴].[۲۵]

از آنجا که علم نظری صرف، عمل را به دنبال نمی‌آورد ـ گرچه عمل متوقف بر آن است ـ اعتقادی که دین (سنّت عملی) بر پایه آن استوار است، تنها علم نظری هستی و انسان‌شناسانه نیست، بلکه علم به لزوم عمل بر طبق داده‌های علمی هستی و انسان‌شناسانه و حکم به وجوب پیروی از معلوم نظری و التزام به آن است و این علمِ عملی است؛ مانند اینکه لازم است انسان به عبادت معبود عالم (خدا) بپردازد و در اعمال خود جانب سعادت دنیوی و اخروی خویش را رعایت کند.[۲۶] بنابراین، دین سنت عملی مبتنی بر اعتقاد است و ایمان که متعلَّق دعوت دینی است اعتقاد صحیح درباره خدا، پیامبران و آخرت و نیز التزام به دستوراتی است که پیامبران از جانب خدا آورده‌اند و چون علوم عملی برحسب شدت و ضعف انگیزه‌ها، شدت و ضعف می‌یابند ایمان به خدا در صورتی نسبت به اعمال صالح و صفات زیبای نفسانی مانند خشیت، خشوع و اخلاص اثربخش است که انگیزه‌های باطل و تسویلات شیطانی بر آن غلبه نکنند و ایمان، مقیّد به حال خاصی نباشد، چنان‌که خداوند فرموده است که برخی وی را فقط بر یک حال می‌پرستند: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ[۲۷].[۲۸] البته انسان چون بر حسب طبع مادی خود همه امور را با معیارهای مادی می‌سنجد می‌پندارد اصالت از آنِ حیات موقت دنیاست و مقاصد و مزیت‌های دنیوی غرض نهایی از وجود او هستند و نعمت‌های دنیوی نعمت حقیقی‌اند و محرومیت از آن خسران است و تفاوت شخص دینمدار و غیرمتدین در این خصوص آن است که غیر متدین از غیر دنیا خبر ندارد؛ ولی دینمدار در حد اعتقاد به آن اعتراف دارد؛ اما در مقام عمل پیوسته دچار نزاع و کشمکش میان عقیده و عمل است: كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا[۲۹].[۳۰]

پیرو مطالب یاد شده اگر مقصود از جهان بینی، برقرار کردن ارتباط میان همه استعدادها و مشاعر و عوامل درک درونی با جهان بیرونی باشد بی‌تردید چنین جهان بینی همه جانبه‌ای انسان را از حالت بی‌طرفی در ارتباط با جهان بیرون آورده، او را به پذیرش اعتقادات خاص و انجام اعمالی به نام وظیفه وا می‌دارد.[۳۱] ما هنگامی که در جهان بینی خود برخلاف پندار مادیین پذیرفتیم که عالم و نیز انسان از ناحیه خدا بیهوده آفریده نشده‌اند: وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ[۳۲] بی‌درنگ به لزوم غایت آن مانند تکامل که از آن به عبادت و بندگی تعبیر شده است پی می‌بریم: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۳۳].[۳۴]

به گفته برخی یک مسلک و یک فلسفه زندگی خواه ناخواه بر نوعی تحلیل و اعتقاد درباره هستی و جهان مبتنی است که زیرساز و تکیه‌گاه فکری آن مکتب به شمار می‌رود. این زیرساز و تکیه‌گاه اصطلاحا جهان بینی نامیده می‌شود. هدف‌هایی که یک مکتب عرضه می‌دارد و به تعقیب آنها دعوت می‌کند، راه و روش‌هایی که تعیین و باید و نبایدهایی که انشاء می‌کند و مسئولیت‌هایی که پدید می‌آورد همه به منزله نتایج لازم و ضروری جهان بینی آن مکتب‌اند، چنان‌که حکما حکمت را به نظری و عملی قسمت می‌کنند. حکمت نظری دریافت هستی است آن‌چنان که هست و حکمت عملی دریافت خطِ مشی زندگی است آن‌چنان که باید و این چنین بایدها نتیجه منطقی آنچنان هست‌هایند، به ویژه آنچنان هست‌هایی که فلسفه اولی و حکمت ما بعدالطبیعه (متافیزیک) عهده‌دار بیان آنهاست.[۳۵] در مقابل این نظر، برخی بر این باورند که درک و دریافت آنچه باید باشد را نمی‌توان از درک آنچه هست نتیجه گرفت.[۳۶].[۳۷].

عقلانیت جهان بینی اسلام

جهان بینی اغلب از یکی از سه منبع علم، فلسفه و دین نشئت می‌گیرد. جهان بینی علمی بر آزمون و تجربه مبتنی و از این جهت دایره آن محدود است و از این رو از پاسخ به اساسی‌ترین مسائل جهان بینی یعنی برداشت‌های کلی درباره مجموع جهان ناتوان است. جهان بینی فلسفی بر یک سلسله اصول بدیهی و انکارناپذیر استوار است و با روش استدلال برهانی پیش می‌رود و پاسخگوی مسائل جهان بینی است و جهان بینی مذهبی در وحی و آموزه‌های الهی ریشه دارد و چنانچه هرگونه اظهار نظر کلّی درباره هستی و جهان را جهان بینی فلسفی بدانیم با قطع نظر از اینکه مبدأ آن استدلال عقلی یا تلقی وحی از جهان غیب باشد، باید جهان بینی مذهبی را یک نوع جهان بینی فلسفی بدانیم؛ ولی اگر به مبدأ شناخت نظر داشته باشیم مسلّما جهان بینی مذهبی و فلسفی دو نوع جهان بینی‌اند. باتوجه به وحدت قلمرو جهان بینی مذهبی و فلسفی، برخلاف جهان بینی علمی، در برخی مذاهب مانند اسلام، جهان بینی مذهبی در متن مذهب رنگ فلسفی به خود گرفته و با تکیه بر عقل بر آن استدلال شده است، از این رو جهان بینی اسلامی با اینکه مذهبی است عقلانی و فلسفی است،[۳۸]

چنان‌که قرآن کریم در بسیاری از موارد برای تبیین مسائل اساسی اعتقادی چون حقانیت خداوند متعال سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۳۹]؛ نیز همه آیاتی که از راه نشانه‌ها به بیان حقانیت خدا می‌پردازند)، توحید وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۴۰]؛ لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ[۴۱]؛ مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ[۴۲]؛ قُلْ لَوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَابْتَغَوْا إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا[۴۳] و معاد أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لا تُرْجَعُونَ فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ[۴۴] و... به اقامه برهان پرداخته و همگان را به تفکر أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ[۴۵]، تعقل فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۴۶] و تدبّر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۴۷] فراخوانده و آنان را از پیروی ظن و گمان وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ[۴۸]، تقلید کورکورانه و بی‌دلیل وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۴۹] و عمل و پیروی بدون علم وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا[۵۰] باز می‌دارد. (برهان) البته انسان در سایه عبادت و بندگی خدا می‌تواند به نوع دیگری از نگرش به جهان هستی بر پایه کشف و شهود دست یابد که از آن به جهان بینی عرفانی تعبیر می‌شود و از این رو برخی مفسران مراد از عبادت را در آیه وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۵۱] معرفتی دانسته‌اند که از راه عبودیّت حاصل می‌شود [۵۲] و آن چیزی جز معرفت کشفی نیست.

گفتنی است داده‌های علوم تجربی ممکن است فلسفه را در حل برخی مسائل جهان بینی یاری دهند؛ مثلاً اگر در فیزیک ثابت شود که ماده از تراکم انرژی پدید می‌آید و انرژی از سنخ حرکت است نتیجه این خواهد بود که کل عالم ماده از سنخ حرکت است. این نتیجه اگر با این اصل فلسفی همراه شود که حرکت، پدیده‌ای نیازمند پدیدآورنده است، نتیجه می‌دهد که جهان ماده نمی‌تواند خود به خود موجود شود، بلکه محتاج خالق است و این از مسائل مهمی است که در جهان بینی مطرح است. البته گفته یادشده غیر از اصطلاح "فلسفه علمی" است که در مارکسیسم مطرح می‌شود، زیرا مارکسیسم مدعی است برای تبیین مسائل جهان بینی به گونه صحیح باید روش فلسفی را برگزید؛ اما فلسفه‌ای که بر داده‌های تجربی و محسوسات مبتنی باشد، در حالی که اصطلاح یاد شده تناقض‌آمیز است، چون متد فلسفی، عقلی و شیوه علمی، تجربی و حسّی است واز این رو فلسفه در برابر علم به معنای خاص آن است.[۵۳].[۵۴].

فطری بودن جهان بینی اسلام

خداوند انسان را به گونه‌ای آفریده است که قابلیت پذیرش توحید و قوانین اسلام را دارد [۵۵] و از این رو اعتقاد و عملی که اسلام به آن دعوت کرده با مقتضای فطرت او هماهنگ است: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۵۶]، وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ[۵۷].[۵۸] و معلوم است که فطرت جز به علم و عملی که کمال واقعی و سعادت حقیقی انسان در آن باشد رهنمون نیست، بنابراین اعتقاد اصلی درباره مبدأ و معاد و نیز آرا و عقایدی که متفرع بر آن‌اند علوم و آرای حقی‌اند که سعادت انسان را تأمین می‌کنند و از این رو خداوند دین اسلام را "دین حق" نامیده است: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۵۹] و نیز درباره قرآن که بیانگر دین است فرموده: آن به حق رهنمون می‌گردد: قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ[۶۰] و حق جز رأی و اعتقاد مطابق با واقع نیست که لازم آن، رشد بدون گمراهی است و این همان حکمت یعنی رأیی است که در صدق و سوددهی برای انسان اِحکام دارد و هرگز کذب در آن راه ندارد و زیانبار نیست.

خداوند در آیه وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۶۱] به انزال حکمت بر پیامبر (ص) اشاره فرموده و قرآن را که برای دعوت نازل شده به "حکیم" وصف کرده است: وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ[۶۲] و پیامبر (ص) را معلم حکمت خوانده است: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۶۳]، پس تعالیم قرآن کریم تعلیم حکمت و شأن آن بیان بطلان اصول اعتقادی باطل و خرافی است که در افهام مردم در زمینه جهان هستی و حقیقت انسان نفوذ کرده و نیز بیان اعتقادات حقّی که مبدأ اعمال و بیانگر غایات و مقاصد انسانی است، چنان‌که مردم اصالت را از آنِ زندگی مادی می‌دانند: وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ[۶۴]؛ ولی قرآن آن را سرگرمی و بازیچه می‌خواند: وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۶۵] آنها تأثیر در حوادث دنیا را از قبیل زندگی و مرگ، صحت و مرض، غنا و فقر و نعمت و نقمت از آنِ علل و اسباب (ظاهری) دانسته: وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَنْدَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۶۶]، قرآن، خدا را مؤثر (واقعی) می‌داند: إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[۶۷]، وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ[۶۸] ایشان خود را در مشیت نسبت به افعال خویش مستقل می‌دانند و قرآن آنها را تخطئه می‌کند: وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۶۹] آنان خود را در اطاعت و معصیت و هدایتگری و هدایت‌یابی مستقل می‌بینند؛ ولی قرآن استقلال در آنها را نفی می‌کند: إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ[۷۰] ایشان برای خود نیرو قائل‌اند؛ اما قرآن آن را انکار می‌کند: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ[۷۱] آنها مال و فرزندان و یاران را اسباب عزت خویش می‌دانند و قرآن برخلاف آن حکم می‌کند: الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا[۷۲]، يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۷۳] آنان کشته شدن در راه خدا را نابودی می‌دانند؛ ولی قرآن آن را حیات می‌شمارد: وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ[۷۴] و همچنین سایر تعالیمی که به پیامبر فرمان داده شده که مردم را به آنها دعوت کرده: ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ[۷۵] و مؤمنان نیز به سفارش آنها به یکدیگر ترغیب گشته‌اند: وَالْعَصْرِ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[۷۶] پس قرآن در حقیقت قالب جدیدی از نظر علم و عمل برای انسان می‌سازد و افق تازه‌ای فراروی او می‌گشاید که نشان از جاودانگی دارد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ[۷۷]، أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۷۸].[۷۹].[۸۰].

ویژگی‌های جهان بینی اسلامی

جهان بینی اسلام، توحیدی است. توحید در اسلام به بهترین و خالص‌ترین وجه بیان شده است. از نظر اسلام خداوند مِثْل ندارد: فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۸۱] بی‌نیاز مطلق است و همه به او نیازمندند: يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ[۸۲] به همه چیز آگاه: لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۸۳] و بر همه چیز تواناست: ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۸۴]، در همه جا هست: وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۸۵] و از مکنونات قلب، خاطرات ذهن و نیّت‌ها آگاه است: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[۸۶][۸۷] خدا از رگ گردن به انسان نزدیک‌تر است: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[۸۸].[۸۹] دارای همه کمالات و اسماء و صفات نیکوست: وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۹۰] بی‌نیازی است که همه نیازمند اویند: اللَّهُ الصَّمَدُ[۹۱] فرزند ندارد و فرزند کسی نیست: لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ[۹۲] او بی‌همتاست: وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ[۹۳] با چشم ظاهری دیده نمی‌شود: لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ[۹۴] مغلوب خواب سبک و سنگین نمی‌شود: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ[۹۵] خالق همه چیز: اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ[۹۶] و مبدأ خلق است: اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۹۷]، مالک حقیقی موجودات: وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۹۸] و ربّ انسان‌ها: إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ[۹۹] و منشأ همه خوبی‌ها: قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۰۰] و غایت و منتهای امور است: لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۱۰۱]، وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى[۱۰۲] رسولانی را از میان مردم [برای هدایت آنان] برمی‌گزیند: اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ[۱۰۳] و برای آنان امام و پیشوا قرار می‌دهد: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۰۴] و باید تنها او را پرستید: وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۱۰۵] و از وی پروا کرد: وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا[۱۰۶] بر اساس جهان بینی الهی همه مخلوقات جهان تکوینا در برابر آفریدگار خویش خاضع و متواضع‌اند و قوانین تکوینی خود را از وی دریافت می‌کنند: أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ[۱۰۷] انسان نیز که جزئی از جهان است قوانین تکوینی خویش را از خدا می‌گیرد و افزون بر تکوین از نظر تشریع نیز باید از خداوند اطاعت کند، زیرا خالق و ربّ جهان اوست،[۱۰۸]

بنابراین مهم‌ترین ویژگی جهان بینی اسلامی، توحیدی بودن و یکتاگرایی آن است.[۱۰۹] جهان بینی توحیدی یعنی درک اینکه جهان از مشیتی حکیمانه پدید آمده [۱۱۰] و نظام هستی بر اساس خیر، جود، رحمت و رساندن موجودات به کمال‌های شایسته آنها استوار است: قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۱۱۱].[۱۱۲] بر اساس جهان بینی توحیدی، جهان یک قطبی و تک محوری است و ماهیت از اویی و به سوی اویی دارد: الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۱۱۳] و موجودات جهان با نظامی هماهنگ به یک سو و به طرف یک مرکز تکامل می‌یابند.[۱۱۴] جهان با یک سلسله نظامات قطعی (سنن الهی) اداره می‌شود؛[۱۱۵] مثلاً این قانون که هرگونه تغییر در خوشبختی و بدبختی اقوام به خود آنها بازمی‌گردد: لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ[۱۱۶] از پایه‌های اساسی جهان بینی و جامعه‌شناسی در اسلام است.[۱۱۷] در جهان بینی توحیدی، انسان در میان موجودات، شرافت و کرامتی ویژه دارد[۱۱۸] و ارزش و مقام وی به اندازه‌ای است که شایستگی مقام خلافت الهی را یافته: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۱۱۹]، ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ[۱۲۰].[۱۲۱] و همه موجودات مسخَّر او شده‌اند: وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۱۲۲].[۱۲۳]، بنابراین از جمله ویژگی‌های جهان بینی اسلام مثبت و مولِّد بودن آن است[۱۲۴] که به زندگی انسان معنا و روح و هدف می‌دهد، زیرا او را در مسیری از کمال قرار می‌دهد که همواره رو به پیش دارد و در هیچ حد معینی نمی‌ایستد و همین امر باعث ویژگی جذابیّت آن می‌شود و به انسان نشاط می‌بخشد و هدف‌های متعالی و مقدّس بر او عرضه می‌دارد و از انسان‌ها افرادی فداکار می‌سازد، تا آنجا که برای کسب خشنودی خدا نه تنها مال بلکه جان خویش را فدا می‌کنند: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[۱۲۵] جهان بینی اسلامی تنها جهان بینی‌ای است که در آن مسئولیت افراد در برابر هم معنا می‌یابد [۱۲۶] و از این‌رو پویا و زنده است، چنان‌که واقعگراست، چون با حقایق خارجی و عینی سر و کار دارد نه با تصورات عقلی مجرد و ایده‌آل‌ها و نمونه‌های فکری که در عالم خارج نمی‌توانند وجود پیدا کنند، از این رو آیینی را که برای زندگی بشر آورده تحقق‌پذیر و در دسترس است.[۱۲۷] با توجه به ویژگی ربانی بودن جهان بینی و ایدئولوژی اسلام که از جانب خدا فرو فرستاده شده و محافظت می‌شود: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۲۸] قوانین آن ثابت، جامع و پاسخگوی همه نیازمندی‌ها، فراگیر و همگانی و نیز متعادل بوده، با یکدیگر متوازن و هماهنگ‌اند.[۱۲۹].[۱۳۰].

منابع

پانویس

  1. فرهنگ جامعه‌شناسی، ص ۴۲۲.
  2. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۷۶، «جهان بینی توحیدی»؛ ر. ک: احسن‌الحدیث، ج ۷، ص ۴۵۰.
  3. بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج ۱، ص ۱۰.
  4. آموزش عقاید، ج ۱، ص ۶.
  5. دائره‌المعارف تطبیقی، ص ۲۱۴.
  6. آموزش عقاید، ج ۱، ص ۶.
  7. آموزش عقاید، ج ۱، ص ۶.
  8. آموزش عقاید، ج ۱، ص ۶.
  9. بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج ۱، ص ۱۴ ـ ۱۶.
  10. «بی‌گمان بدترین جنبندگان نزد خداوند کافرانند که ایمان نمی‌آورند» سوره انفال، آیه ۵۵.
  11. «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  12. «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  13. آموزش عقاید، ج ۱، ص ۶.
  14. «همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند» سوره بقره، آیه ۳.
  15. «و اما کسانی را که کفر ورزیدند و آیات ما و دیدار رستخیز را دروغ شمردند در عذاب حاضر می‌گردانند» سوره روم، آیه ۱۶.
  16. بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج ۱، ص ۱۴.
  17. جهان بینی مادی، ص ۹۳.
  18. آموزش عقاید، ج ۱، ص ۶ - ۷.
  19. اسحاق‌نیا تربتی، سید رضا، مقاله «جهان‌بینی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  20. المیزان، ج ۱۵، ص ۷؛ تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص ۱۶۱، «فطرت در قرآن».
  21. تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۱۰۷، «قرآن در قرآن».
  22. المیزان، ج ۱۵، ص ۸.
  23. پرتوی از قرآن، ج ۱، ص ۲۴۴.
  24. «بگو: هر کس به فرا خور خویش کار می‌کند و پروردگار شما داناتر است که چه کس رهیافته‌تر است» سوره اسراء، آیه ۸۴.
  25. جوامع الجامع، ج ۲، ص ۳۴۳.
  26. المیزان، ج ۱۵، ص ۸؛ ج ۱۹، ص ۲۷۰.
  27. «و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.
  28. المیزان، ج ۱۵، ص ۸.
  29. «نزدیک است آن برق، بینایی‌هاشان را برباید؛ هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه می‌افتند و چون بر آنها تاریک گردد وا می‌مانند. و اگر خداوند می‌خواست، شنوایی و بینایی‌هاشان را از میان می‌برد؛ بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۰.
  30. المیزان، ج ۱۹، ص ۲۷۰.
  31. شناخت، ص ۳۶۸ - ۳۶۹.
  32. «و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است پس وای از آتش (دوزخ) بر کافران!» سوره ص، آیه ۲۷.
  33. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  34. نمونه، ج ۱۸، ص ۴۸۳؛ ج ۱۹، ص ۲۶۵؛ ج ۹، ص ۲۸۱؛ التحریر والتنویر، ج ۲۷، ص ۲۷.
  35. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۷۵، «جهان بینی توحیدی».
  36. شناخت، ص ۳۶۴.
  37. اسحاق‌نیا تربتی، سید رضا، مقاله «جهان‌بینی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  38. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۷۹ ـ ۸۲، «جهان بینی توحیدی».
  39. «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  40. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بی‌گمان از گروه گمراهان خواهم بود هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بیزارم من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۵-۷۹.
  41. «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.
  42. «خداوند فرزندی نگزیده است و با وی هیچ خدایی نیست که (اگر می‌بود) در آن صورت هر خدایی آفریده خویش را (با خود) می‌برد و بر یکدیگر برتری می‌جستند؛ پاکا که خداوند است از آنچه وصف می‌کنند» سوره مؤمنون، آیه ۹۱.
  43. «بگو اگر با او خدایانی می‌بودند چنان که می‌گویند، در آن صورت (آن خدایان) به سوی دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان) راهی می‌جستند» سوره اسراء، آیه ۴۲.
  44. «آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟ پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین، هیچ خدایی جز او نیست که پروردگار اورنگ ارجمند (فرمانفرمایی جهان) است» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵-۱۱۶.
  45. «آیا کسی از شما دوست می‌دارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانه‌ها را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۶۶.
  46. «باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
  47. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  48. «بیشتر آنان جز از گمانی پیروی نمی‌کنند، به راستی گمان برای (شناخت) حقیقت، هیچ بسنده نیست. به یقین خداوند به آنچه انجام می‌دهند، داناست» سوره یونس، آیه ۳۶.
  49. «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
  50. «و بر زمین، خرامان گام برمدار که هرگز نه زمین را می‌توانی شکافت و نه به بلندای کوه‌ها می‌توانی رسید» سوره اسراء، آیه ۳۷.
  51. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  52. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۶، ص ۱۵۵؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۳۲ - ۳۳؛ بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۱۶.
  53. بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ص ۲۲ - ۲۳.
  54. اسحاق‌نیا تربتی، سید رضا، مقاله «جهان‌بینی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  55. جوامع الجامع، ج ۳، ص ۲۶۶.
  56. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  57. «و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.
  58. تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص ۲۲۹، «فطرت در قرآن».
  59. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
  60. «گفتند: ای قوم! ما (آیات) کتابی را شنیدیم که پس از موسی فرو فرستاده شده است، آنچه را (از کتاب‌های آسمانی) که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، به سوی حق و به راهی راست راهنمایی می‌کند» سوره احقاف، آیه ۳۰.
  61. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  62. «سوگند به قرآن حکیم،» سوره یس، آیه ۲.
  63. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  64. «و گفتند: آن (حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست: (دسته‌ای) می‌میریم و (دسته‌ای) زنده می‌شویم و جز روزگار ما را نابود نمی‌کند؛ و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمی‌گرایند» سوره جاثیه، آیه ۲۴.
  65. «و اگر می‌دانستند زندگانی این جهان جز سرگرمی و بازیچه‌ای نیست و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
  66. «ناتوان شمرده‌شدگان به گردنکشان می‌گویند: بلکه نیرنگ شب و روز شما بود که به ما فرمان می‌دادید به خدا کفر بورزیم و برای او شریک قرار دهیم؛ و چون عذاب را بنگرند پشیمانی را آشکار می‌دارند؛ و ما غل‌ها را بر گردن کافران می‌نهیم، آیا کیفری جز آنچه می‌کردند خواهند دید؟» سوره سبأ، آیه ۳۳.
  67. «به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز می‌پوشاند- که آن را شتابان می‌جوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.
  68. «و گفت: فرزندانم! از یک دروازه، وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون درآیید! و (هر چند) من شما را از هیچ قضای خداوند باز نمی‌توانم داشت که فرمان، جز از آن خداوند نیست، بر او توکل دارم و باید توکّل کنندگان تنها بر او توکّل کنند» سوره یوسف، آیه ۶۷.
  69. «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.
  70. «بی‌گمان تو هر کس را که دوست داری راهنمایی نمی‌توانی کرد امّا خداوند هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و او به رهیافتگان داناتر است» سوره قصص، آیه ۵۶.
  71. «و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی می‌گزینند و آنها را چنان دوست می‌دارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بت‌ها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) می‌نگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است» سوره بقره، آیه ۱۶۵.
  72. «همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست می‌گزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان می‌جویند با آنکه بی‌گمان عزّت همه از آن خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۳۹.
  73. «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.
  74. «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
  75. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  76. «سوگند به روزگار، که آدمی در زیانمندی است جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۱-۳.
  77. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  78. «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
  79. المیزان، ج ۱۹، ص ۲۷۰ ـ ۲۷۲.
  80. اسحاق‌نیا تربتی، سید رضا، مقاله «جهان‌بینی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  81. «پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
  82. «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
  83. «کلیدهای آسمان‌ها و زمین از آن اوست، روزی را برای هر کس که بخواهد فراخ یا تنگ می‌دارد که او به هر چیزی داناست» سوره شوری، آیه ۱۲.
  84. «آن، بدین روست که خداوند است که راستین است و اینکه او مردگان را زنده می‌کند و اینکه او بر هر کاری تواناست» سوره حج، آیه ۶.
  85. «و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بی‌گمان خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۱۱۵.
  86. «و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.
  87. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۸۴، «جهان بینی توحیدی».
  88. «و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.
  89. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۸۴، «جهان بینی توحیدی».
  90. «و خداوند را نام‌های نیکوتر است، او را بدان‌ها بخوانید! و آنان را که در نام‌های خداوند کژاندیشی می‌کنند وانهید، به زودی بدانچه می‌کرده‌اند کیفر می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۱۸۰.
  91. «خداوند صمد است» سوره اخلاص، آیه ۲.
  92. «نه زاده است و نه او را زاده‌اند» سوره اخلاص، آیه ۳.
  93. «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
  94. «چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد و او نازک‌بین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.
  95. «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  96. «خداوند آفریننده همه چیز است و او بر هر چیزی نگاهبان است» سوره زمر، آیه ۶۲.
  97. «خداوند آفریدن را می‌آغازد سپس آن را باز می‌گرداند سپس به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره روم، آیه ۱۱.
  98. «و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن خداوند است و کارها به سوی خداوند بازگردانده می‌شود» سوره آل عمران، آیه ۱۰۹.
  99. «بی‌گمان خداوند، پروردگار من و شماست؛ او را بپرستید، این، راهی است راست» سوره آل عمران، آیه ۵۱.
  100. «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی می‌بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می‌ستانی و هر کس را بخواهی گرامی می‌داری و هر کس را بخواهی خوار می‌گردانی؛ نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
  101. «فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست و کارها به سوی او باز گردانده می‌شود» سوره حدید، آیه ۵.
  102. «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.
  103. «خداوند از فرشتگان و از مردم فرستادگانی برمی‌گزیند؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۷۵.
  104. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  105. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  106. «و کسانی که برای فرزندان ناتوانی که پس از خود بر جای می‌نهند بیم دارند (درباره یتیمان دیگران) نیز باید بیم داشته باشند بنابراین از خداوند پروا کنند و استوار سخن گویند» سوره نساء، آیه ۹.
  107. «آیا جز دین خداوند را باز می‌جویند با آنکه آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده می‌شوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
  108. تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۲۸۰، «قرآن در قرآن».
  109. ر. ک: تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۲۶؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۱، ص ۱۲۵؛ روح‌البیان، ج ۲، ص ۷۰.
  110. ر. ک: تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۴۶۹.
  111. «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
  112. بیان السعاده، ج ۳، ص ۲۴.
  113. «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  114. تفسیر قاسمی، ج ۱، ص ۳۲۶.
  115. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۸۳، «جهان بینی توحیدی».
  116. «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان وی‌اند. بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.
  117. نمونه، ج ۱۰، ص ۱۴۵.
  118. روح البیان، ج ۷، ص ۴۱۹؛ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۸۳، «جهان بینی توحیدی»؛ التفسیر الوسیط، ج ۸، ص ۳۹۹.
  119. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  120. «سپس شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم تا ببینیم چگونه رفتار می‌کنید» سوره یونس، آیه ۱۴.
  121. التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۴۱۷؛ المیزان، ج ۱، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۷.
  122. «و آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۳.
  123. نمونه، ج ۱۰، ص ۱۲۱.
  124. ویژگی‌های ایدئولوژی اسلامی، ص ۲۴۱.
  125. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  126. مجموعه آثار، ج ۳، ص ۸۳ ـ ۸۴، «جهان بینی توحیدی».
  127. ویژگی‌های ایدئولوژی اسلامی، ص ۹۷ ـ ۱۰۱.
  128. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  129. ویژگی‌های ایدئولوژی اسلامی، ص ۲۶۷.
  130. اسحاق‌نیا تربتی، سید رضا، مقاله «جهان‌بینی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.