صفات ثبوتیه و سلبیه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

متکلمان، تقسیمات متعددی برای صفات الهی ذکر کرده‌اند که مشهورترین آنها تقسیم صفات الهی به صفات «ثبوتی» و صفات «سلبی» است. صفات ثبوتی گویای جمال و عظمت الهی است و مراد از صفات سلبی، نفی کاستی‌ها، نقصان‌ها و امکان از خداست، یعنی سلب همه نقایص از خدا.

ملاصدرا، خاستگاه این تقسیم را از آیات قرآن می‌‌داند: آیه تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ[۱]. صفات جلال، یعنی ذات او از مشابهت به غیر منزه است و صفات اکرام، یعنی ذاتش به این صفات مزین است[۲]. همان‌گونه که آیه الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ[۳]، جامعیت همه صفات جمال و جلال دانسته شده؛ کبریایی خداوند، مالکیت او بر همه خوبی‌هاست[۴]، و مراد از متعال متعال مبالغه در علو است. تَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا[۵]، یعنی آنچه را او در ذات و فعلش از آنها منزه است و نیز منزه است از آنچه مشرکان درباره او می‌‌گویند[۶].

اگرچه اصطلاحاً در مقابل هفت صفت ثبوتیه[۷] که برای حق‌تعالی ذکر می‌‌کنند، هفت صفت سلبیه هم عنوان می‌‌شود، این تقسیم‌بندی از مواردی است که از علم کلام رسیده است، یعنی معیار و مقیاسی قطعی عقلی یا دینی و مذهبی ندارد. چه چیز را می‌توان برای خدا اثبات کرد؟ قرآن می‌‌فرماید: لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى[۸]، هر اسمی را که «اسم حسن» باشد، می‌‌توان به حق تعالی نسبت داد... اسم در اینجا به معنی نام نیست که امری قراردادی باشد، در واقع به معنی صفت است. هر صفتی که صفت کمال باشد، آن هم به نحو اکمل، در واجب تعالی صادق است. اگر هزار صفت کمال هم داشته باشیم، می‌‌توانیم به حق تعالی نسبت دهیم؛ چنان‌که در دعای جوشن کبیر هزار اسم برای حق تعالی ذکر شده است. هر اندازه صفت کمال در نظر بگیریم، همه آنها به نحو اکمل در واجب تعالی صدق می‌‌کند. در آیات پایانی سوره حشر بعد از ذکر چندین صفت در مورد خداوند، برای اینکه ذهن، به همین صفت‌ها محدود نشود، می‌‌فرماید: هر چه اسمای حسنی است، از آن اوست: هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ * هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ * هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۹].

به دنبال ذکر همه این صفات می‌‌فرماید: هر چه اسمای حسنی است از آن خداست. پس صفات خداوند به حدی محدود نمی‌شود، و منزه است از آنچه صفات کمال نباشد و شائبه نیستی و عدم و نقص بدهد. حق تعالی از هرگونه صفت نقص منزّه است.

برخی از صفاتی که معمولاً متکلمین بیان می‌‌کنند، به منظور رد کردن حرف‌های دیگر متکلمین است؛ مثلاً اگر در باب صفات سلبیه واجب تعالی می‌‌گویند که «خداوند مرکب و جسم نیست»؛ به منظور رد کردن نظر برخی متکلمین است مبنی بر اینکه «خداوند جسم است»، مانند کرامیه و اگر می‌گویند: «خداوند مرئی نیست»، نظریه معروف اشاعره را رد می‌کنند که معتقدند: «خداوند متعال مرئی است، یا لااقل در قیامت با چشم دیده می‌شود»؛ و اگر گفته‌اند: «خداوند محل ندارد»؛ به منظور رد کردن نظریه کسانی است که معتقدند: «عرش به صورت یک کرسی است و خداوند واقعاً بر روی کرسی و عرش نشسته است». البته نظر آن متکلمین مبنی بر شریک داشتن خداوند نیست؛ اما لازمه شریک داشتن خداوند را آن متکلمین نگفته‌اند؛ ولی چیزهایی که گفته‌اند شرک می‌باشد؛ و اگر گفته‌اند: «خداوند بی‌معانی است»؛ منظورشان این است که خداوند صفات زاید بر ذات ندارد.

پس، اینکه این صفات را بیان کرده‌اند، بدین معنا نیست که خداوند تنها عالم، قادر، حی، مرید، مدرک، سمیع، بصیر، متکلم و صادق است. صفات ثبوتیه خداوند به اینها منحصر نیست. البته همه اینها از صفات کمالیه حق تعالی به حساب می‌آیند؛ اما نمی‌توانیم صفات کمالیه را به همین تعداد محدود کنیم. خود قرآن هم صفاتی را برشمرده که غیر از اینهاست. در قرآن کریم حدود ۱۳۰ اسم برای خداوند بیان شده است.

در خصوص صفات سلبیه خداوند نیز همین نکته جاری است، از خداوند سلب ماهیت، سلب أینیت، سلب کیفیت، سلب کمیت و سلب تعالی ماهیت می‌شود، خواه ماهیت بسیط و خواه ماهیت مرکب باشد.

مگر نکته قابل توجه اینکه اگر درباره اشیای دیگر سلبی صورت می‌‌گیرد، سلبِ ایجاب است، مگر ذات واجب‌الوجود که هر سلبی از او به سلب سلب برمی‌گردد و هر فقدانی در او به فقدالفقد برمی‌گردد. این است که می‌‌گویند: «در واجب‌الوجود، جلال به جمال برمی‌گردد»؛ یعنی تمام آنچه او اجل از آنهاست، همان‌هاست که ضدجمال و ضدکمال است، و آنها از او سلب می‌شوند. بنابراین، به این قاعده می‌‌رسند که بسيط الحقيقة كل الاشياء؛ تمام کمالاتی که در همه اشیا وجود دارد، برای واجب‌الوجود صدق می‌‌کند. پس، مقصود از «احدی الذات»، این نیست که اضافه و سلب در او نیست. البته در مرتبه ذات، تکثری در او نیست، ولی در مرتبه زاید بر ذات، مانعی ندارد که اضافه و سلب در او باشد. البته این اضافات و سلوب، مقوم و جزء ذات نیستند[۱۰].

با توجه به آنچه بیان شد، در ارجاع صفات سلبی به اوصاف کمالی و اینکه مراد، سلب و اثبات کمال است؛ مثلاً سلب جهل، اثبات علم خداوند است؛ سخن کسانی که بر عکس این نظر، صفات ثبوتی را به صفات سلبی بر می‌‌گردانند، بطلان آن آشکار می‌‌شود. فاضل مقداد که از این دسته است، معتقد است که تمام صفات خدا به صفات جلال او باز می‌‌گردد. اثبات قدرت و علم، به نفی جهل و عجز بر می‌‌گردد. به نظر ایشان، این ارجاع برای انسان‌ها بیشتر قابل فهم است؛ زیرا انسان امکان راهیابی به کنه صفات خدا را ندارد و تنها توان درک جهات سلبی برای او امکان‌پذیر است[۱۱].

رابطه موصوف و صفت، یا محمول بالضمیمه است که با اضافه شدن حالتی به موصوف صاحب آن صفت می‌‌شود، مانند «جسم ابیض» یا «زید ایستاده است» و یا خارج محمول است که منتزع از ذات و بدون نیاز به ضمیمه است، که صفات خداوند از این نوع است[۱۲].

منابع

پانویس

  1. «خجسته باد نام پروردگارت آن (خداوند) بشکوه و کرامند» سوره الرحمن، آیه ۷۸.
  2. صدرالمتألهین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج۶، ص۱۱.
  3. «(خداوند) دانای نهان و آشکار، بزرگ والاست» سوره رعد، آیه ۹.
  4. طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۳۰۷.
  5. «پاکا و فرا برترا به برتری بزرگ که اوست از آنچه (آنان) می‌گویند» سوره اسراء، آیه ۴۳.
  6. طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۱۸.
  7. البته فیلسوفان بنا بر تأویل آیه وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ [«و فرشتگان بر کناره‌های آن (آسمان)‌اند و در آن روز اورنگ (فرمانفرمایی) پروردگارت را هشت تن (از ایشان) بر فراز سر می‌برند» سوره حاقه، آیه ۱۷] عرش را به عالم مخلوق و آیه را به افلاک هشت‌گانه تأویل کردند. هشت صفت را ثبوتی معتقد بودند؛ اما متکلمین هفت صفت بیشتر نیافتند. به همین خاطر صفت کلام را به آنها افزودند که باعث فتنه‌ها شد. (مظفر، فلسفه و کلام اسلامی، ص۱۳۴) و دوران تاریخی و ناگوار محنت را پدید آورد.
  8. «نام‌های نکوتر او راست» سوره حشر، آیه ۲۴.
  9. «اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است * اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بی‌عیب، ایمنی‌بخش، گواه راستین، پیروز کام‌شکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک می‌ورزند * اوست خداوند آفریننده پدیدآور نگارگر، نام‌های نکوتر او راست؛ هر چه در آسمان‌ها و زمین است او را به پاکی می‌ستایند و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۲۲-۲۴.
  10. مطهری، الهیات شفا، ج۲، ص۱۴۸ و ۲۱۵ - ۲۱۴؛ همو، نبوت، ص۲۶۵.
  11. فاضل مقداد، النافع یوم الحشر، ص۴۹.
  12. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۳۴ ـ ۱۳۷.