حکومت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب'
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
جز (جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب') |
||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
دستکم دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد. برخی بر عقیدهاند که اسلام الگوی ثابت “خلافت” را برای حکومت معین کرده و [[سرپیچی]] از آن [[ممنوع]] است. از آنجا که حکومت، شعبهای از [[ولایت تشریعی]] [[خداوند]] در [[زمین]] است، این [[حق]] به [[بندگان]] [[برگزیده خدا]] واگذار شده است تا در چارچوبی معین به [[اداره جامعه]] بپردازند. [[حاکم]] در [[حقیقت]] خلیفۀ [[خدا]] در زمین است. در این زمینه به آیاتی از [[قرآن]] استناد میشود که [[خدای متعال]] [[پیامبران]] را به [[خلافت]] [[برگزیده]] است<ref>{{متن قرآن|كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}} «چگونه به خداوند کفر میورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را میمیراند، دگرباره زنده میگرداند و سپس به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۸؛ {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. [[جانشینان]] [[معصوم]] [[رسول خدا]]{{صل}} هم در [[حقیقت]] خلیفۀ پیامبرند که از جانب او به این [[منصب]] [[برگزیده]] شدهاند. در [[زمان غیبت]] نیز این [[مقام]] و [[وظیفه]] به [[فقیهان]] واجد شرایط واگذار شده است و آنان [[خلیفه]] باواسطۀ [[خدا]] برای اداره جامعهاند<ref>سیدمحمدحسین حسینی طهرانی: «حکومت و دولت اسلام بر پایۀ خود متّکی بوده و بر اصل اصیل حق اعتماد دارد؛ و هیچ یک از این قالبها نمیتوانند آن واقعیت را در خود بگیرند و به شکل خود در آورند.... حکومت اسلام، حکومت اسلام است. حکومت رسول الله است. نه یک حرف کم و نه یک حرف زیاد»؛ (ر.ک: مجموعه اسناد و مدارک تدوین قانون اساسی، ج۵، ص۱۳۱-۱۳۲) دکتر محمد صادقی تهرانی: «حکومت اسلامی دارای سه چهره به ترتیب: رسالت، امامت و خلافت است و ما سومی را با ملاحظه اصطلاح روز به نام ریاست جمهور اسلامی نامیدهایم» (مجموعه اسناد و مدارک تدوین قانون اساسی، ج۵، ص۷۱۳).</ref>. | دستکم دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد. برخی بر عقیدهاند که اسلام الگوی ثابت “خلافت” را برای حکومت معین کرده و [[سرپیچی]] از آن [[ممنوع]] است. از آنجا که حکومت، شعبهای از [[ولایت تشریعی]] [[خداوند]] در [[زمین]] است، این [[حق]] به [[بندگان]] [[برگزیده خدا]] واگذار شده است تا در چارچوبی معین به [[اداره جامعه]] بپردازند. [[حاکم]] در [[حقیقت]] خلیفۀ [[خدا]] در زمین است. در این زمینه به آیاتی از [[قرآن]] استناد میشود که [[خدای متعال]] [[پیامبران]] را به [[خلافت]] [[برگزیده]] است<ref>{{متن قرآن|كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}} «چگونه به خداوند کفر میورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را میمیراند، دگرباره زنده میگرداند و سپس به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۸؛ {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. [[جانشینان]] [[معصوم]] [[رسول خدا]]{{صل}} هم در [[حقیقت]] خلیفۀ پیامبرند که از جانب او به این [[منصب]] [[برگزیده]] شدهاند. در [[زمان غیبت]] نیز این [[مقام]] و [[وظیفه]] به [[فقیهان]] واجد شرایط واگذار شده است و آنان [[خلیفه]] باواسطۀ [[خدا]] برای اداره جامعهاند<ref>سیدمحمدحسین حسینی طهرانی: «حکومت و دولت اسلام بر پایۀ خود متّکی بوده و بر اصل اصیل حق اعتماد دارد؛ و هیچ یک از این قالبها نمیتوانند آن واقعیت را در خود بگیرند و به شکل خود در آورند.... حکومت اسلام، حکومت اسلام است. حکومت رسول الله است. نه یک حرف کم و نه یک حرف زیاد»؛ (ر.ک: مجموعه اسناد و مدارک تدوین قانون اساسی، ج۵، ص۱۳۱-۱۳۲) دکتر محمد صادقی تهرانی: «حکومت اسلامی دارای سه چهره به ترتیب: رسالت، امامت و خلافت است و ما سومی را با ملاحظه اصطلاح روز به نام ریاست جمهور اسلامی نامیدهایم» (مجموعه اسناد و مدارک تدوین قانون اساسی، ج۵، ص۷۱۳).</ref>. | ||
اما | اما غالب [[اندیشمندان]] بر این باورند که [[اسلام]] برای [[حکومت]] اصول و ضوابطی کلی ترسیم کرده، اما شکل و نوع حکومت را به [[مردم]] واگذار نموده تا متناسب با شرایط مختلف زمانی و مکانی [[انتخاب]] و محتوای اسلام را در آن قالب پیاده نمایند. برای [[زمامدار]] [[جامعه]] “شرایط”ی و برای چگونگی [[اداره جامعه]] “ضوابط”ی [[تعیین]] کرده تا [[امور جامعه]] به فرد یا افراد واجد آن شرایط سپرده شده و جامعه در چارچوب آن ضوابط اداره شود. آنچه اهمیت دارد رعایت اصول و ضوابط و سپردن امور به افراد [[امین]]، [[شایسته]] و [[وارسته]] است تا به خوبی از عهده تأمین [[حقوق]] اساسی مردم و [[اجرای احکام اسلام]] بهمنظور دستیابی به اهداف و [[آرمانهای اسلامی]] برآیند. | ||
نظریۀ رایج در میان متفکران [[مسلمان]] آن است که اسلام اصول و [[احکام]] ثابتی را که متناسب با نیازهای [[ثابت]] [[انسان]] است، تعیین کرده، ولی [[اختیار]] [[تصمیمگیری]] در امور متغیر را که در شرایط مختلف زمانی و مکانی متناسب با نیازهای متغیر [[انسان]] دگرگون میشود، به [[مردم]] و [[حکومت]] واگذار نموده تا در چارچوب اصول و [[احکام ثابت]] [[تصمیم]] بگیرند. شاید برای نخستین بار، [[علامه]] [[نائینی]] در پاسخ [[شبهات]] [[مخالفان]] [[مشروطه]] از تقسیم [[قوانین اسلام]] به ثابتات و متغیرات سخن گفت و تفاوت آنها را توضیح داد<ref>ر.ک: نائینی، تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص۱۳۳-۱۳۸.</ref>. | نظریۀ رایج در میان متفکران [[مسلمان]] آن است که اسلام اصول و [[احکام]] ثابتی را که متناسب با نیازهای [[ثابت]] [[انسان]] است، تعیین کرده، ولی [[اختیار]] [[تصمیمگیری]] در امور متغیر را که در شرایط مختلف زمانی و مکانی متناسب با نیازهای متغیر [[انسان]] دگرگون میشود، به [[مردم]] و [[حکومت]] واگذار نموده تا در چارچوب اصول و [[احکام ثابت]] [[تصمیم]] بگیرند. شاید برای نخستین بار، [[علامه]] [[نائینی]] در پاسخ [[شبهات]] [[مخالفان]] [[مشروطه]] از تقسیم [[قوانین اسلام]] به ثابتات و متغیرات سخن گفت و تفاوت آنها را توضیح داد<ref>ر.ک: نائینی، تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص۱۳۳-۱۳۸.</ref>. |