۶۴٬۶۴۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته ==↵↵==' به '==') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
سخنان او چنین بود «به [[خدا]] [[سوگند]]، آن [[روز]] که [[رسول خدا]] [[رحلت]] کرد این [[امت]] با سر و صورت به [[خاک]] درغلتید و هنوز از جای خود برنخاسته است. به خدا سوگند اگر تا [[روز جمعه]] زنده بمانم، خطابهای بخوانم که جانم را بر سر آن بگذارم. [[آگاه]] باشید که صاحبان [[بیعت]] و [[پیمان]] تباه شدند. | سخنان او چنین بود «به [[خدا]] [[سوگند]]، آن [[روز]] که [[رسول خدا]] [[رحلت]] کرد این [[امت]] با سر و صورت به [[خاک]] درغلتید و هنوز از جای خود برنخاسته است. به خدا سوگند اگر تا [[روز جمعه]] زنده بمانم، خطابهای بخوانم که جانم را بر سر آن بگذارم. [[آگاه]] باشید که صاحبان [[بیعت]] و [[پیمان]] تباه شدند. | ||
[[خداوند]] از [[رحمت]] خود دورشان سازد. به خدا که من بر [[تباهی]] آنان [[افسوس]] ندارم. من بر امت [[محمد]]{{صل}} افسوس میخورم که با پیروی از آنان تباه شدند». ابی بن کعب این سخنان را اوایل هفته با دوستانش در میان گذاشت، ولی تا روز جمعه زنده نماند تا دست به [[افشاگری]] زند و تباهی [[رهبران]] و [[پیروان]] را فریاد کند. چهارشنبه یا [[پنجشنبه]] همان هفته فریاد جارچی بلند شد که ابی بن کعب دار فانی را [[وداع]] کرد<ref>ر.ک: مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۴۰؛ مستدرک الحاکم، ج۲، صص ۲۲۶ – ۲۲۷، ج۳، صص ۳۰۴ – ۳۰۵؛ شرح ابن أّبی الحدید، ج۲۰، ص۲۴؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۴، صص ۲۰۲ – ۲۰۳؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۰؛ محمدباقر بهبودی، سیره علوی، چاپ اوّل، تهران، ۱۳۶۸ ش، صص ۳۳ – ۳۴.</ref>. او هر که بود و هر گرایشی که داشت، حقیقتی تلخ را بر زبان آورده بود که نمیبایست بر زبان میآورد. این [[حقیقت]] که بخشی از [[امت پیامبر]] با [[پیروی کورکورانه]] از سران و بزرگان تباه شدند. آنان با پذیرش [[ستم]] و سپس با توجیه [[ستمپذیری]] خود، بنیان [[کجی]] را گذاشتند که پیوسته ادامه یافت و کجیها و تباهیهای فراوان را به دنبال خود آورد.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲ ص ۲۰۰-۲۰۹.</ref> | [[خداوند]] از [[رحمت]] خود دورشان سازد. به خدا که من بر [[تباهی]] آنان [[افسوس]] ندارم. من بر امت [[محمد]]{{صل}} افسوس میخورم که با پیروی از آنان تباه شدند». ابی بن کعب این سخنان را اوایل هفته با دوستانش در میان گذاشت، ولی تا روز جمعه زنده نماند تا دست به [[افشاگری]] زند و تباهی [[رهبران]] و [[پیروان]] را فریاد کند. چهارشنبه یا [[پنجشنبه]] همان هفته فریاد جارچی بلند شد که ابی بن کعب دار فانی را [[وداع]] کرد<ref>ر.ک: مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۴۰؛ مستدرک الحاکم، ج۲، صص ۲۲۶ – ۲۲۷، ج۳، صص ۳۰۴ – ۳۰۵؛ شرح ابن أّبی الحدید، ج۲۰، ص۲۴؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۴، صص ۲۰۲ – ۲۰۳؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۷۰؛ محمدباقر بهبودی، سیره علوی، چاپ اوّل، تهران، ۱۳۶۸ ش، صص ۳۳ – ۳۴.</ref>. او هر که بود و هر گرایشی که داشت، حقیقتی تلخ را بر زبان آورده بود که نمیبایست بر زبان میآورد. این [[حقیقت]] که بخشی از [[امت پیامبر]] با [[پیروی کورکورانه]] از سران و بزرگان تباه شدند. آنان با پذیرش [[ستم]] و سپس با توجیه [[ستمپذیری]] خود، بنیان [[کجی]] را گذاشتند که پیوسته ادامه یافت و کجیها و تباهیهای فراوان را به دنبال خود آورد.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲ ص ۲۰۰-۲۰۹.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |