اثبات عصمت پیامبر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
===دلایل=== | ===دلایل=== | ||
* برای اثبات عصمت پیامبر دلایل عقلی ذیل آورده شدهاند: | * برای اثبات عصمت پیامبر دلایل عقلی ذیل آورده شدهاند: | ||
# '''لزوم [[بعثت]] در [[نبوت]] ''': غرض اصلی از [[بعثت|بعثت پیامبران]] ابلاغ احکام الهی است و این غرض که گاهی از طریق فعل [[پیامبر]] انجام میگیرد مستلزم عصمت از خطا در افعال مربوط به تبیین [[شریعت]] است "عمدی و سهوی". مفاد این دلیل، لزوم [[عصمت]] پس از [[نبوت]] است<ref>[[کلام تطبیقی | # '''لزوم [[بعثت]] در [[نبوت]] ''': غرض اصلی از [[بعثت|بعثت پیامبران]] ابلاغ احکام الهی است و این غرض که گاهی از طریق فعل [[پیامبر]] انجام میگیرد مستلزم عصمت از خطا در افعال مربوط به تبیین [[شریعت]] است "عمدی و سهوی". مفاد این دلیل، لزوم [[عصمت]] پس از [[نبوت]] است<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۹۸. </ref>. | ||
# '''[[پیامبر]]، سرمشق عملی''': یکی از عنایات ارسال [[پیامبران]]، تربیت و تزکیه مردم است {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}﴾}}<ref>سوره بقره؛ آیه: ۱۲۹. </ref> و این هدف بهصورت کامل محقق نمیشود مگر آنکه پیامبر، خود، سرمشق عملی و عینی تقوا و پاکدامنی باشد. نه اینکه عملاً سبب تشویق مردم به گناهکاری شود<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)| آموزش کلام اسلامی]]، ج ۲، ص ۷۵.</ref>. همچنین خدای سبحان، مؤمنان را از گفتارهای بیعمل مؤاخذه میکند، چطور پیامبرش چنین باشد؟! {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ}}﴾}}<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۶. </ref>. این دلیل، لزوم عصمت [[انبیا]] را حتی پیش از [[بعثت]] ثابت میکند، زیرا تأثیر بیشتری در تحصیل کامل اهداف تربیتی بعثت دارد<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)| آموزش کلام اسلامی]]، ج ۲، ص ۷۵.</ref>. از طرفی مردم مأمور به متابعت [[انبیا]] هستند و از سوی دیگر باید گناهان را ترک کنند و اگر [[نبی]] گناه کند، مردم باید جمع ضدین نمایند که چنین تکلیفی خارج از قدرت انسان است<ref>[[کلام تطبیقی | # '''[[پیامبر]]، سرمشق عملی''': یکی از عنایات ارسال [[پیامبران]]، تربیت و تزکیه مردم است {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}﴾}}<ref>سوره بقره؛ آیه: ۱۲۹. </ref> و این هدف بهصورت کامل محقق نمیشود مگر آنکه پیامبر، خود، سرمشق عملی و عینی تقوا و پاکدامنی باشد. نه اینکه عملاً سبب تشویق مردم به گناهکاری شود<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)| آموزش کلام اسلامی]]، ج ۲، ص ۷۵.</ref>. همچنین خدای سبحان، مؤمنان را از گفتارهای بیعمل مؤاخذه میکند، چطور پیامبرش چنین باشد؟! {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ}}﴾}}<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۶. </ref>. این دلیل، لزوم عصمت [[انبیا]] را حتی پیش از [[بعثت]] ثابت میکند، زیرا تأثیر بیشتری در تحصیل کامل اهداف تربیتی بعثت دارد<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)| آموزش کلام اسلامی]]، ج ۲، ص ۷۵.</ref>. از طرفی مردم مأمور به متابعت [[انبیا]] هستند و از سوی دیگر باید گناهان را ترک کنند و اگر [[نبی]] گناه کند، مردم باید جمع ضدین نمایند که چنین تکلیفی خارج از قدرت انسان است<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۹۹؛ [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج ۲، ص ۷۶.</ref>. زیرا اگر مردم باید از آنها اطاعت کنند، خود گناهکارند و اگر نباید از خطای آنها تبعیت کنند که غرض از [[بعثت]] "اسوه بودن [[انبیا]]" نقض میشود<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۷. </ref>. این دلیل نیز، به عصمت از کبیره و صغیره چه عمداً و چه سهواً در حال [[نبوت]] اختصاص دارد<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۹۹؛ [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج ۲، ص ۷۶.</ref>. | ||
# '''لزوم ایذاء [[پیامبر]]''': اگر [[پیامبر]] مرتکب خطا و گناهی شود مخالفت با او و نهی نمودن او، بر مؤمنان واجب و لازم است، که مستلزم ایذاء و آزار [[پیامبر]] است، در حالی که آزار او حرام است. پس مخالفت و نهی از منکر هم بر مسلمین واجب میشود و هم حرام. این دلیل نیز به حال [[نبوت]] اختصاص دارد<ref>[[کلام تطبیقی | # '''لزوم ایذاء [[پیامبر]]''': اگر [[پیامبر]] مرتکب خطا و گناهی شود مخالفت با او و نهی نمودن او، بر مؤمنان واجب و لازم است، که مستلزم ایذاء و آزار [[پیامبر]] است، در حالی که آزار او حرام است. پس مخالفت و نهی از منکر هم بر مسلمین واجب میشود و هم حرام. این دلیل نیز به حال [[نبوت]] اختصاص دارد<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۹۹؛ [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج ۲، ص ۷۶.</ref>. | ||
# '''عصمت و وثوق مطلق''': [[پیامبر]] باید [[معصوم]] باشد، تا مورد وثوق و اعتماد باشد و غرض حاصل شود<ref>[[کلام تطبیقی | # '''عصمت و وثوق مطلق''': [[پیامبر]] باید [[معصوم]] باشد، تا مورد وثوق و اعتماد باشد و غرض حاصل شود<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۹۹.</ref>. مردم باید به سخنان [[انبیا]] اعتماد کنند و اعتماد، فرع بر عصمت است. زیرا مشاهده هرگونه معصیت از [[پیامبران]]، باعث سلب اعتماد میگردد و ثانیاً، گناه کردن از هر انسانی، زاییده ضعف وجودی اوست<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۵. </ref>. زیرا به طریقه حکما، جمیع قوای نفسانی، مطیع و منقاد عقلاند و عقل ممتنع است که اراده معصیت از او صادر گردد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۴. </ref>. این استدلال، [[عصمت]] قبل از [[نبوت]] و گناه کبیره و صغیره بهصورت عمدی یا سهوی را هم شامل میشود. هر قول و فعلی که بهگونهای منشأ نفرت و عدم اعتماد افراد بشر از [[پیامبر]] گردد، بر پیامبر روا نیست و باید از آن [[معصوم]] باشد. برخی از متکلمان [[اهل سنت]]: سهو در خبرهایی که مربوط به احکام دینی نمیباشد منشأ شبهه در خبرهای دینی خواهد شد. بدیهی است که این ملاکها، شامل افعال پیامبر نیز میشود<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۱۰۰.</ref>. پس انتساب گناه به [[پیامبر]] و نفی دروغ از او، با مقام [[نبوت]]، سازگاری ندارد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۵. </ref>. | ||
# '''حکمت و لطف الهی''': ازآنجاکه هدایتگری انسانها لازم میباشد، پس [[پیامبران]] باید [[معصوم]] باشند تا بهدرستی، معارف و دستورات را ابلاغ کنند. و شک نیست که [[عصمت]] [[انبیا]] لطف است زیرا مردم به سبب [[عصمت]] به انقیاد [[نبی]] نزدیک و از مخالفت او به دور میشوند<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۴ و ۱۴۵.</ref>. | # '''حکمت و لطف الهی''': ازآنجاکه هدایتگری انسانها لازم میباشد، پس [[پیامبران]] باید [[معصوم]] باشند تا بهدرستی، معارف و دستورات را ابلاغ کنند. و شک نیست که [[عصمت]] [[انبیا]] لطف است زیرا مردم به سبب [[عصمت]] به انقیاد [[نبی]] نزدیک و از مخالفت او به دور میشوند<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۴ و ۱۴۵.</ref>. | ||
# '''نبودن خطا در امور تکوینی''': [[علامه طباطبائی]]: "هدایت تکوینی، هدایتی است که به امور تکوینی تعلق میگیرد مانند راهنمایی فرموده. بنابر آن دسته از ادلهای که [[نبوت]] عامه را اثبات میکند، هدایت بشر راز راه [[وحی]]، جزء آفرینش و تکوین میباشد و ازآنجاکه در تکوین، خطا و تخلف راه ندارد، در نتیجه وحی الهی باید به عینه به دست مردم برسد و حتی فعل ؟؟؟؟؟ به اینکه از مصادیق تبلیغ وحی است باید مصون از خطا باشد". زیرا در صورت تخلف، لازم میآید که هدایت الهی از کلیت افتاده و شامل انسان نشود<ref>[[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۰۹ و ۲۱۰.</ref>. [[علامه طباطبائی]] برای اثبات تکوینی بودن [[وحی]] چنین بیان میدارد: "آن سببی که باعث شد انسان در خارج وجود حقیقی بیابد، همان سبب، او را به هدایت تکوینی بهسوی سعادتش هدایت میکند، پس مسلماً باید اشتباه و خطایی در هدایتش واقع نشود نه در اصل هدایت و نه در وسیله آن، که همان وحی باشد. پس نه در ایجاد این شعور در [[پیامبر]] اشتباه میکند و نه خودِ این [[وحی]]، در تشخیص مصالح و مفاسد دچار اشتباه میشود و اگر برفرض خطا و اشتباهی باشد، واجب است که تکوین این نقض را با امری مصون از خطا، برطرف سازد. و این [[عصمت]] غیر از عصمت از گناه و معصیت است". خداوند در قرآن کریم مطلق آفرینش و پرورش اشیاء را به خودش نسبت میدهد {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذي خَلَقَ فَسَوَّى * وَ الَّذي قَدَّرَ فَهَدى}}﴾}} و نوع انسان از این کلیات مستثنا نیست<ref>[[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۱۱ و ۲۱۲.</ref>. | # '''نبودن خطا در امور تکوینی''': [[علامه طباطبائی]]: "هدایت تکوینی، هدایتی است که به امور تکوینی تعلق میگیرد مانند راهنمایی فرموده. بنابر آن دسته از ادلهای که [[نبوت]] عامه را اثبات میکند، هدایت بشر راز راه [[وحی]]، جزء آفرینش و تکوین میباشد و ازآنجاکه در تکوین، خطا و تخلف راه ندارد، در نتیجه وحی الهی باید به عینه به دست مردم برسد و حتی فعل ؟؟؟؟؟ به اینکه از مصادیق تبلیغ وحی است باید مصون از خطا باشد". زیرا در صورت تخلف، لازم میآید که هدایت الهی از کلیت افتاده و شامل انسان نشود<ref>[[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۰۹ و ۲۱۰.</ref>. [[علامه طباطبائی]] برای اثبات تکوینی بودن [[وحی]] چنین بیان میدارد: "آن سببی که باعث شد انسان در خارج وجود حقیقی بیابد، همان سبب، او را به هدایت تکوینی بهسوی سعادتش هدایت میکند، پس مسلماً باید اشتباه و خطایی در هدایتش واقع نشود نه در اصل هدایت و نه در وسیله آن، که همان وحی باشد. پس نه در ایجاد این شعور در [[پیامبر]] اشتباه میکند و نه خودِ این [[وحی]]، در تشخیص مصالح و مفاسد دچار اشتباه میشود و اگر برفرض خطا و اشتباهی باشد، واجب است که تکوین این نقض را با امری مصون از خطا، برطرف سازد. و این [[عصمت]] غیر از عصمت از گناه و معصیت است". خداوند در قرآن کریم مطلق آفرینش و پرورش اشیاء را به خودش نسبت میدهد {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذي خَلَقَ فَسَوَّى * وَ الَّذي قَدَّرَ فَهَدى}}﴾}} و نوع انسان از این کلیات مستثنا نیست<ref>[[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۱۱ و ۲۱۲.</ref>. | ||
* با توجه به تمام این دلایل خدای متعال در قرآن فرمود: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قَالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ}}﴾}}. | * با توجه به تمام این دلایل خدای متعال در قرآن فرمود: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قَالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ}}﴾}}. | ||