زید بن حارثه در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - 'رده:صحابه پیامبر' به 'رده:اصحاب پیامبر') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
==نسبشناسی== | ==نسبشناسی== | ||
ابواسامه، [[زید بن حارثة بن شراحیل]]<ref>الطبقات، خلیفه، ص ۳۲؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۵، ص ۵۱۶.</ref> از تیره کلب<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۴۵۹؛ الانساب، ج ۴، ص ۵۱۶.</ref> از [[قبیله]] [[قضاعه]] است.<ref>الانساب، ج ۴، ص ۵۱۶.</ref> تنها صحابیای است که نامش در [[قرآن]] آمده است. بنابر نسبش، کلبی و بنابر آنکه آزاد شده [[پیامبر]] بود، از [[بنیهاشم]] است، چنانکه او را "[[محمدی]]" نیز خواندهاند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲.</ref> از آنجا که هنگام شهادتش در [[سال هشتم هجری]] ۵۵ سال داشته، باید حداقل ۶ سال از پیامبر کوچکتر باشد. طبق برخی گزارشها پیامبر ۱۰ یا ۲۰ سال از [[زید]] بزرگتر بود.<ref> الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> مادرش [[سعدی بنت ثعلبه]] یا [[سعاد بنت ثعلبه]]<ref>المعجم الکبیر، ج۵، ص۸۳.</ref> از تیره [[معن]] از [[قبیله طی]] بود.<ref>الطبقات، خلیفه، ص۳۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> در ۸ سالگی در مسیر خود به سکونتگاه قبیله مادرش، به دست سواران بنیالقَین بن جسر ربوده<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> و در بازار [[عکاظ]] یا بازار حُباشه<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> به فروش گذاشته شد. [[حکیم بن حزام|حَکیم بن حِزام]] وی را برای عمهاش [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه بنت خُوَیلَد]] <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ المعارف، ص۱۴۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> به ۴۰۰ <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ المعارف، ص۱۴۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴۳.</ref> یا ۶۰۰ [[درهم]] <ref>تاریخ دمشق، ج۱۵، ص۱۰۲.</ref> خرید. به گزارش دیگری در پی درخواست [[حکیم]] از [[حضرت خدیجه]] مبنی بر [[انتخاب]] یکی از بردگان او، وی زید را برگزید.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> گزارشهای داستانگونه دیگری نیز در منابع وجود دارند؛ از جمله آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} او را در بطحای [[مکه]] یا بازار عکاظ<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref>دید <ref>تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> و پس از بازگشت به [[خانه]] و بیان کردن [[وصف]] آن برده، [[خدیجه]] [[زید]] را به ۷۰۰ [[درهم]] خرید و او را به [[پیامبر]] بخشید.<ref> تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> چنانچه [[زید]] اندکی پس از [[بردگی]] خریده شده و به پیامبر بخشیده شده باشد، باید در آن هنگام ۱۹ ساله یا بیشتر باشد، زیرا [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در ۲۵ سالگی [[ازدواج]] کرد و فاصله او با پیامبر ۶ سال است که در این صورت با گزارش بردگی او در ۸ سالگی ناسازگار است، مگر آنکه گفته شود زید پس از بردگی، اربابان دیگری داشته و پس از آن به خدیجه فروخته شده، یا اینکه از همان سنین، برده خدیجه بوده و در [[جوانی]] به پیامبر بخشیده شده است. به هر حال، پس از آنکه خدیجه زید را به [[رسول خدا]]{{صل}} بخشید،<ref>المعارف، ص۱۴۴.</ref> پیامبر او را [[آزاد]] کرد.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۷-۲۴۸؛ تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> مدتی پس از این رویداد، برخی اعضای [[قبیله کلب]] در [[مناسک]] [[حج]] زید را دیده و شناختند. زید ابیاتی به عنوان نشانه خواند تا به خانوادهاش برسانند و به آنها بگویند از خدمتگزاران [[خانه]] خداست و نگران و در پی او نباشند.<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۱.</ref> پس از آن، [[حارثه]] پدرِ زید و عمویش [[کعب]] برای [[آزادی]] او به [[مکه]] آمده و درصدد پرداخت فدیه و آزادی او برآمدند. طبق برخی گزارشها [[پدر]] زید، از [[ابوطالب]] خواست در این کار وساطت کند؛ ولی خود زید تمایلی به بازگشت نداشت، از این رو پدرش [[قریش]] را [[شاهد]] گرفت و اعلام کرد که از این پس زید پسر او نیست. پیامبر در واکنش به [[رفتار]] پدر زید، وی را فرزند خود دانست<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱.</ref> و از آن پس او را "زید بن [[محمد]]" خواندند. در آن هنگام هنوز ایشان [[پیامبر]] نبود<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص ۲۴۸.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref> | ابواسامه، [[زید بن حارثة بن شراحیل]]<ref>الطبقات، خلیفه، ص ۳۲؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۵، ص ۵۱۶.</ref> از تیره کلب<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۴۵۹؛ الانساب، ج ۴، ص ۵۱۶.</ref> از [[قبیله]] [[قضاعه]] است.<ref>الانساب، ج ۴، ص ۵۱۶.</ref> تنها صحابیای است که نامش در [[قرآن]] آمده است. بنابر نسبش، کلبی و بنابر آنکه آزاد شده [[پیامبر]] بود، از [[بنیهاشم]] است، چنانکه او را "[[محمدی]]" نیز خواندهاند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲.</ref> از آنجا که هنگام شهادتش در [[سال هشتم هجری]] ۵۵ سال داشته، باید حداقل ۶ سال از پیامبر کوچکتر باشد. طبق برخی گزارشها پیامبر ۱۰ یا ۲۰ سال از [[زید]] بزرگتر بود.<ref> الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> مادرش [[سعدی بنت ثعلبه]] یا [[سعاد بنت ثعلبه]]<ref>المعجم الکبیر، ج۵، ص۸۳.</ref> از تیره [[معن]] از [[قبیله طی]] بود.<ref>الطبقات، خلیفه، ص۳۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> در ۸ سالگی در مسیر خود به سکونتگاه قبیله مادرش، به دست سواران بنیالقَین بن جسر ربوده<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> و در بازار [[عکاظ]] یا بازار حُباشه<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> به فروش گذاشته شد. [[حکیم بن حزام|حَکیم بن حِزام]] وی را برای عمهاش [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه بنت خُوَیلَد]] <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ المعارف، ص۱۴۴؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۲۹.</ref> به ۴۰۰ <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ المعارف، ص۱۴۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۵۴۳.</ref> یا ۶۰۰ [[درهم]] <ref>تاریخ دمشق، ج۱۵، ص۱۰۲.</ref> خرید. به گزارش دیگری در پی درخواست [[حکیم]] از [[حضرت خدیجه]] مبنی بر [[انتخاب]] یکی از بردگان او، وی زید را برگزید.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> گزارشهای داستانگونه دیگری نیز در منابع وجود دارند؛ از جمله آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} او را در بطحای [[مکه]] یا بازار عکاظ<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref>دید <ref>تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> و پس از بازگشت به [[خانه]] و بیان کردن [[وصف]] آن برده، [[خدیجه]] [[زید]] را به ۷۰۰ [[درهم]] خرید و او را به [[پیامبر]] بخشید.<ref> تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> چنانچه [[زید]] اندکی پس از [[بردگی]] خریده شده و به پیامبر بخشیده شده باشد، باید در آن هنگام ۱۹ ساله یا بیشتر باشد، زیرا [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در ۲۵ سالگی [[ازدواج]] کرد و فاصله او با پیامبر ۶ سال است که در این صورت با گزارش بردگی او در ۸ سالگی ناسازگار است، مگر آنکه گفته شود زید پس از بردگی، اربابان دیگری داشته و پس از آن به خدیجه فروخته شده، یا اینکه از همان سنین، برده خدیجه بوده و در [[جوانی]] به پیامبر بخشیده شده است. به هر حال، پس از آنکه خدیجه زید را به [[رسول خدا]]{{صل}} بخشید،<ref>المعارف، ص۱۴۴.</ref> پیامبر او را [[آزاد]] کرد.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۴۷-۲۴۸؛ تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۵۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۰.</ref> مدتی پس از این رویداد، برخی اعضای [[قبیله کلب]] در [[مناسک]] [[حج]] زید را دیده و شناختند. زید ابیاتی به عنوان نشانه خواند تا به خانوادهاش برسانند و به آنها بگویند از خدمتگزاران [[خانه]] خداست و نگران و در پی او نباشند.<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۱.</ref> پس از آن، [[حارثه]] پدرِ زید و عمویش [[کعب]] برای [[آزادی]] او به [[مکه]] آمده و درصدد پرداخت فدیه و آزادی او برآمدند. طبق برخی گزارشها [[پدر]] زید، از [[ابوطالب]] خواست در این کار وساطت کند؛ ولی خود زید تمایلی به بازگشت نداشت، از این رو پدرش [[قریش]] را [[شاهد]] گرفت و اعلام کرد که از این پس زید پسر او نیست. پیامبر در واکنش به [[رفتار]] پدر زید، وی را فرزند خود دانست<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱.</ref> و از آن پس او را "زید بن [[محمد]]" خواندند. در آن هنگام هنوز ایشان [[پیامبر]] نبود<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص ۲۴۸.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref> | ||
==[[زید]] پس از [[بعثت پیامبر]]{{صل}}== | ==[[زید]] پس از [[بعثت پیامبر]]{{صل}}== | ||
زید را نخستین مرد از [[موالی]] دانستهاند که [[اسلام]] آورد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۶؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۹۹.</ref> اسلام او پس از [[علی]]{{ع}} <ref> المعارف، ص۱۶۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۷.</ref> و [[حضرت خدیجه]]{{س}} بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۱.</ref>. پیوسته حضرت خدیجه{{س}}، [[حضرت علی]]{{ع}} و زید با آنحضرت [[نماز]] میگزاردند <ref>امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۴.</ref> و همواره زید و علی{{ع}} همراه پیامبر{{صل}} بودند و هنگامی که آنحضرت برای نماز گزاردن، ظهر به سوی [[کعبه]] میرفت، [[قریش]] نماز او را [[انکار]] نمیکرد و زمانی که آنحضرت نمازی غیر از ظهر میگزارد، علی{{ع}} و زید نشسته و مراقب بودند.<ref> انساب الاشراف، ج۱، ص ۱۲۶.</ref> در رویدادی دیگر، هنگامی که [[قریش]] از [[همراهی]] [[ابوطالب]] با آنان [[ناامید]] شدند، [[عقبة بن ابیمعیط]] پیشنهاد [[ترور]] پیامبر{{صل}} را مطرح کرد که با اقدامات ابوطالب این امر صورت نگرفت. [[زید]] در این رویداد پیک ابوطالب بود.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۵۸.</ref> چندی پس از رخداد [[شعب ابیطالب]] در [[سال دهم بعثت]]، پیامبر ناامید از [[ایمان]] [[اهل مکه]] به [[طائف]] رفت <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۵؛ المعارف، ص۱۵۱.</ref> و [[زید بن حارثه]] [[یا علی]]{{ع}} <ref> شرح نهج البلاغه، ج۴، ص ۱۲۸.</ref> یا هر دوی آنان، همراه آن [[حضرت]] بودند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص ۱۲۷.</ref> در این [[سفر]] زید از آن حضرت در برابر سنگپرانی آنان محافظت میکرد، به گونهای که چند جای سرش [[شکست]]. سپس از طائف خارج شدند و به محله نخله رسیدند و چند [[روز]] آنجا ماندند<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref> | زید را نخستین مرد از [[موالی]] دانستهاند که [[اسلام]] آورد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۶؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۹۹.</ref> اسلام او پس از [[علی]]{{ع}} <ref> المعارف، ص۱۶۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۷.</ref> و [[حضرت خدیجه]]{{س}} بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۱.</ref>. پیوسته حضرت خدیجه{{س}}، [[حضرت علی]]{{ع}} و زید با آنحضرت [[نماز]] میگزاردند <ref>امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۴.</ref> و همواره زید و علی{{ع}} همراه پیامبر{{صل}} بودند و هنگامی که آنحضرت برای نماز گزاردن، ظهر به سوی [[کعبه]] میرفت، [[قریش]] نماز او را [[انکار]] نمیکرد و زمانی که آنحضرت نمازی غیر از ظهر میگزارد، علی{{ع}} و زید نشسته و مراقب بودند.<ref> انساب الاشراف، ج۱، ص ۱۲۶.</ref> در رویدادی دیگر، هنگامی که [[قریش]] از [[همراهی]] [[ابوطالب]] با آنان [[ناامید]] شدند، [[عقبة بن ابیمعیط]] پیشنهاد [[ترور]] پیامبر{{صل}} را مطرح کرد که با اقدامات ابوطالب این امر صورت نگرفت. [[زید]] در این رویداد پیک ابوطالب بود.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۵۸.</ref> چندی پس از رخداد [[شعب ابیطالب]] در [[سال دهم بعثت]]، پیامبر ناامید از [[ایمان]] [[اهل مکه]] به [[طائف]] رفت <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۵؛ المعارف، ص۱۵۱.</ref> و [[زید بن حارثه]] [[یا علی]]{{ع}} <ref> شرح نهج البلاغه، ج۴، ص ۱۲۸.</ref> یا هر دوی آنان، همراه آن [[حضرت]] بودند.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص ۱۲۷.</ref> در این [[سفر]] زید از آن حضرت در برابر سنگپرانی آنان محافظت میکرد، به گونهای که چند جای سرش [[شکست]]. سپس از طائف خارج شدند و به محله نخله رسیدند و چند [[روز]] آنجا ماندند<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref> | ||
==زید پس از [[مهاجرت]] به [[مدینه]]== | ==زید پس از [[مهاجرت]] به [[مدینه]]== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
زید پس از [[غزوه حمراء الاسد]] که یک [[روز]] پس از [[نبرد]] [[احد]] روی داد، [[معاویة بن مغیره]] از [[مشرکان]] [[مکه]] را که با وساطت [[عثمان]] سه روز [[امان]] گرفته و پس از آن پنهان شده بود، یافت و با [[مشارکت]] [[عمار یاسر]] به قتل رساند.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۰۴؛ المغازی، ج۱، ص۳۳۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۵۴.</ref> در نبرد [[خندق]] در [[سال پنجم هجری]] [[زید]] [[مسئولیت]] بیشتری یافت و [[پرچم]] [[مهاجران]] بدو سپرده شد؛<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ المغازی، ج۲، ص۴۶۰.</ref> همچنین هنگامی که [[بنیقریظه]] به هنگام [[نبرد]] خندق، [[خیانت]] کرده و با [[دشمن]] بیرونی همراه شدند، [[رسول خدا]]{{صل}} او را با ۳۰۰ نفر [[مأمور]] [[تأمین امنیت]] [[مدینه]] کرد.<ref> المغازی، ج۲، ص۴۶۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref> پس از خندق، [[پیامبر]] زید را [[جانشین]] خود در مدینه کرده و عازم [[غزوه]] مریسیع در برابر [[بنیمصطلق]] شد.<ref>نسب معد، ج۲، ص۳۸۶؛ المغازی، ج۱، ص۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref>در [[سال ششم هجری]] زید در [[صلح حدیبیه]] و [[جنگ خیبر]] <ref>نسب معد، ج۲، ص۳۸۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> شرکت کرد و پیامبر{{صل}} سهمی از [[اراضی]] غنیمتی [[خیبر]] را بدو داد که در پی شهادتش، به فرزندش [[اسامه]] رسید.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۹۹.</ref> [[عمر بن خطاب]] در دوره [[خلافت]] خود سهم آن دسته از سهامداران [[غنایم]] خیبر را که از [[دنیا]] رفته بودند، از وارثانشان پس گرفت و از همین رو سهم [[زید بن حارثه]] را نیز از فرزندش اسامه گرفت.<ref> المغازی، ج۲، ص۶۹۷.</ref> فعالیتهای نظامی زید در سال ششم رو به فزونی نهاد: در اوایل سال به پیامبر خبر رسید که [[کاروان تجاری قریش]] از [[شام]] باز میگردد. پیامبر زید را با ۱۷۰ سوار فرستاد و آنان در منطقه عیص کالاهای آنان را گرفته و تنی چند را به [[اسارت]] گرفتند. | زید پس از [[غزوه حمراء الاسد]] که یک [[روز]] پس از [[نبرد]] [[احد]] روی داد، [[معاویة بن مغیره]] از [[مشرکان]] [[مکه]] را که با وساطت [[عثمان]] سه روز [[امان]] گرفته و پس از آن پنهان شده بود، یافت و با [[مشارکت]] [[عمار یاسر]] به قتل رساند.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۰۴؛ المغازی، ج۱، ص۳۳۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۵۴.</ref> در نبرد [[خندق]] در [[سال پنجم هجری]] [[زید]] [[مسئولیت]] بیشتری یافت و [[پرچم]] [[مهاجران]] بدو سپرده شد؛<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ المغازی، ج۲، ص۴۶۰.</ref> همچنین هنگامی که [[بنیقریظه]] به هنگام [[نبرد]] خندق، [[خیانت]] کرده و با [[دشمن]] بیرونی همراه شدند، [[رسول خدا]]{{صل}} او را با ۳۰۰ نفر [[مأمور]] [[تأمین امنیت]] [[مدینه]] کرد.<ref> المغازی، ج۲، ص۴۶۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref> پس از خندق، [[پیامبر]] زید را [[جانشین]] خود در مدینه کرده و عازم [[غزوه]] مریسیع در برابر [[بنیمصطلق]] شد.<ref>نسب معد، ج۲، ص۳۸۶؛ المغازی، ج۱، ص۸؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref>در [[سال ششم هجری]] زید در [[صلح حدیبیه]] و [[جنگ خیبر]] <ref>نسب معد، ج۲، ص۳۸۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> شرکت کرد و پیامبر{{صل}} سهمی از [[اراضی]] غنیمتی [[خیبر]] را بدو داد که در پی شهادتش، به فرزندش [[اسامه]] رسید.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۹۹.</ref> [[عمر بن خطاب]] در دوره [[خلافت]] خود سهم آن دسته از سهامداران [[غنایم]] خیبر را که از [[دنیا]] رفته بودند، از وارثانشان پس گرفت و از همین رو سهم [[زید بن حارثه]] را نیز از فرزندش اسامه گرفت.<ref> المغازی، ج۲، ص۶۹۷.</ref> فعالیتهای نظامی زید در سال ششم رو به فزونی نهاد: در اوایل سال به پیامبر خبر رسید که [[کاروان تجاری قریش]] از [[شام]] باز میگردد. پیامبر زید را با ۱۷۰ سوار فرستاد و آنان در منطقه عیص کالاهای آنان را گرفته و تنی چند را به [[اسارت]] گرفتند. | ||
[[زید]] همراه با ۱۵ تن از [[مسلمانان]] در مأموریتی ۴ [[روزه]] علیه [[بنیثعلبه]] در منطقه طَرَف در ۳۶ میلی [[راه]] مدینه به [[عراق]] توانست آنان را فراری داده و تعدادی شتر و گوسفند به [[غنیمت]] گیرد؛<ref>المغازی، ج۲، ص۵۵۵؛ الطبقات، خلیفه، ص۵۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶۷.</ref> همچنین در این سال زید مأمور شد افرادی از [[قبیله]] جُذام را که در حِسمی در مسیر پیک پیامبر{{صل}} به بیزانس قرار گرفته و [[اموال]] زید را [[غارت]] کرده بودند، [[تنبیه]] کند و از این رو [[زید]] را با ۵۰۰ نفر بدانجا گسیل داشت<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۲؛ المغازی، ج۲، ص۵۶۶.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref> | [[زید]] همراه با ۱۵ تن از [[مسلمانان]] در مأموریتی ۴ [[روزه]] علیه [[بنیثعلبه]] در منطقه طَرَف در ۳۶ میلی [[راه]] مدینه به [[عراق]] توانست آنان را فراری داده و تعدادی شتر و گوسفند به [[غنیمت]] گیرد؛<ref>المغازی، ج۲، ص۵۵۵؛ الطبقات، خلیفه، ص۵۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۶۷.</ref> همچنین در این سال زید مأمور شد افرادی از [[قبیله]] جُذام را که در حِسمی در مسیر پیک پیامبر{{صل}} به بیزانس قرار گرفته و [[اموال]] زید را [[غارت]] کرده بودند، [[تنبیه]] کند و از این رو [[زید]] را با ۵۰۰ نفر بدانجا گسیل داشت<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۲؛ المغازی، ج۲، ص۵۶۶.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref> | ||
==[[ازدواج]] و [[همسران]] [[زید]]== | ==[[ازدواج]] و [[همسران]] [[زید]]== | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
در پی طلاق زینب، [[رسول خدا]]{{صل}} با او در [[سال پنجم هجری]]<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۹.</ref> [[ازدواج]] کرد. این کار موجی از [[انتقاد]] را ضدّ پیامبر به همراه داشت و [[منافقان]] و [[یهودیان]] میگفتند: [[محمد]] [[ازدواج]] با [[زنان]] فرزند را [[حرام]] دانسته؛ ولی خود به آن پایبند نمانده است.<ref> اسباب النزول، ص ۳۶۵؛ زادالمسیر، ج ۳، ص ۴۴۸.</ref> در ادامه آیه {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> به عامل این ازدواج اشاره شده و آمده است که ما او را به همسری تو درآوردیم تا دیگران نیز نگران ازدواج با [[همسران]] پسر خواندههایشان نباشند و خواست [[خدا]]، شدنی است. در این آیه اشاره شده که این ازدواج صورت گرفت تا دیگران [[احکام]] فرزند [[واقعی]] را درباره فرزند خوانده، جاری نکنند. سپس در آیه {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> تأکید شده که [[محمد]] [[پدر]] هیچ کسی نیست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۳-۵۶۴.</ref> | در پی طلاق زینب، [[رسول خدا]]{{صل}} با او در [[سال پنجم هجری]]<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۹.</ref> [[ازدواج]] کرد. این کار موجی از [[انتقاد]] را ضدّ پیامبر به همراه داشت و [[منافقان]] و [[یهودیان]] میگفتند: [[محمد]] [[ازدواج]] با [[زنان]] فرزند را [[حرام]] دانسته؛ ولی خود به آن پایبند نمانده است.<ref> اسباب النزول، ص ۳۶۵؛ زادالمسیر، ج ۳، ص ۴۴۸.</ref> در ادامه آیه {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref> به عامل این ازدواج اشاره شده و آمده است که ما او را به همسری تو درآوردیم تا دیگران نیز نگران ازدواج با [[همسران]] پسر خواندههایشان نباشند و خواست [[خدا]]، شدنی است. در این آیه اشاره شده که این ازدواج صورت گرفت تا دیگران [[احکام]] فرزند [[واقعی]] را درباره فرزند خوانده، جاری نکنند. سپس در آیه {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> تأکید شده که [[محمد]] [[پدر]] هیچ کسی نیست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۳-۵۶۴.</ref> | ||
بنابر [[روایت]] [[عطاء بن ابی رباح]] آیه {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمههایتان و خالههایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیردهتان و خواهران شیرخوردهتان و مادرزنهایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کردهاید، که اگر با آنها همخوابگی نکردهاید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.</ref> هم به [[ازدواج پیامبر]] با همسر پیشین زید اشاره دارد<ref> جامع البیان، ج۴، ص۲۲۳.</ref> در این آیه که [[خداوند]] در صدد بیان [[محارم]] است، همسران[[پسران]] هر مرد را نیز جزو محارم برمیشمارد؛ ولی آن را [[مقید]] میسازد که پسران باید از خود همان پدر باشند ـ نه فرزند خواندهها ـ همچنین در آیه {{متن قرآن|مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» میکنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ میگوید و اوست که راه را نشان میدهد» سوره احزاب، آیه ۴.</ref> از [[مؤمنان]] خواسته شده که بهتر است از این پس فرزندخواندهها با نام [[پدران]] واقعیشان خوانده شوند و اگر پدرانشان را به نام نمیشناسند، به عنوان [[برادران دینی]] و [[موالی]] [[شناسایی]] شوند: {{متن قرآن|ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است و اگر پدرانشان را نمیشناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کردهاید گناهی نیست اما در آنچه دلهایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزندهای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.</ref>.<ref>جامع البیان، ج۲۱، ص۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۱۹.</ref> از آن پس نام "[[زید]] بن [[محمد]]" به «[[زید بن حارثه]]" [[تغییر]] کرد <ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۹.</ref> و پسرخواندهها را به پدران واقعیشان منتَسب میکردند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۴۴.</ref> در سال ششم و پس از [[صلح حدیبیه]]، [[ام کلثوم]] دختر [[عُقبَة بن ابیمُعَیط]] از [[مکه]] به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. به [[دستور]] [[قرآن]]، بندهای صلح حدیبیه مبنی بر [[لزوم]] بازگرداندن مهاجرانی که پس از آن [[تاریخ]] به مدینه میرفتند، شامل [[زنان]] نمیشد و ام کلثوم توانست در مدینه بماند <ref>تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳.</ref>. ام کلثوم شوهری نداشت<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۵۳-۱۹۵۴.</ref> و پس از آنکه [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[عمرو عاص]] و زید بن حارثه از او خواستگاری کردند، وی با [[برادر]] [[مادری]] خود، [[عثمان بن عفان]] [[مشورت]] کرد، [[عثمان]] وی را نزد [[پیامبر]]{{صل}} فرستاد و او طبق نظر پیامبر{{صل}} با زید [[ازدواج]] کرد <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۴.</ref> که ثمره آن، دو فرزند به نامهای زید و [[رقیه]] بود،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> تا اینکه زید دو سال بعد در [[نبرد موته]] به [[شهادت]] رسید. گزارشی هم از [[طلاق]] آن دو وجود دارد.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ ج۸، ص۱۸۴؛ تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۳۸۲.</ref> ازدواجهای زید با حُمَیمَه دختر [[صیفی]] <ref> الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۲۹۶.</ref> و [[جمیله]] دختر [[ثابت بن ابی افلح]] و احتمالاً ام مبشّر، با توجه به آنکه هر سه از اهالی [[مدینه]] بودند، باید در دوره [[مدنی]] و پس از [[مهاجرت]] روی داده باشد. البته ممکن است ام مبشر [[کنیه]] یکی از [[همسران]] [[انصاری]] او باشد <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۳۳۵؛ صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۱۲۵؛ تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۳۸۵.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref> | بنابر [[روایت]] [[عطاء بن ابی رباح]] آیه {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمههایتان و خالههایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیردهتان و خواهران شیرخوردهتان و مادرزنهایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کردهاید، که اگر با آنها همخوابگی نکردهاید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.</ref> هم به [[ازدواج پیامبر]] با همسر پیشین زید اشاره دارد<ref> جامع البیان، ج۴، ص۲۲۳.</ref> در این آیه که [[خداوند]] در صدد بیان [[محارم]] است، همسران[[پسران]] هر مرد را نیز جزو محارم برمیشمارد؛ ولی آن را [[مقید]] میسازد که پسران باید از خود همان پدر باشند ـ نه فرزند خواندهها ـ همچنین در آیه {{متن قرآن|مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ}}<ref>«خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» میکنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ میگوید و اوست که راه را نشان میدهد» سوره احزاب، آیه ۴.</ref> از [[مؤمنان]] خواسته شده که بهتر است از این پس فرزندخواندهها با نام [[پدران]] واقعیشان خوانده شوند و اگر پدرانشان را به نام نمیشناسند، به عنوان [[برادران دینی]] و [[موالی]] [[شناسایی]] شوند: {{متن قرآن|ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است و اگر پدرانشان را نمیشناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کردهاید گناهی نیست اما در آنچه دلهایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزندهای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.</ref>.<ref>جامع البیان، ج۲۱، ص۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۱۹.</ref> از آن پس نام "[[زید]] بن [[محمد]]" به «[[زید بن حارثه]]" [[تغییر]] کرد <ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۹.</ref> و پسرخواندهها را به پدران واقعیشان منتَسب میکردند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۱؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۴۴.</ref> در سال ششم و پس از [[صلح حدیبیه]]، [[ام کلثوم]] دختر [[عُقبَة بن ابیمُعَیط]] از [[مکه]] به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. به [[دستور]] [[قرآن]]، بندهای صلح حدیبیه مبنی بر [[لزوم]] بازگرداندن مهاجرانی که پس از آن [[تاریخ]] به مدینه میرفتند، شامل [[زنان]] نمیشد و ام کلثوم توانست در مدینه بماند <ref>تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳.</ref>. ام کلثوم شوهری نداشت<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۵۳-۱۹۵۴.</ref> و پس از آنکه [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[عمرو عاص]] و زید بن حارثه از او خواستگاری کردند، وی با [[برادر]] [[مادری]] خود، [[عثمان بن عفان]] [[مشورت]] کرد، [[عثمان]] وی را نزد [[پیامبر]]{{صل}} فرستاد و او طبق نظر پیامبر{{صل}} با زید [[ازدواج]] کرد <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۴.</ref> که ثمره آن، دو فرزند به نامهای زید و [[رقیه]] بود،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> تا اینکه زید دو سال بعد در [[نبرد موته]] به [[شهادت]] رسید. گزارشی هم از [[طلاق]] آن دو وجود دارد.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ ج۸، ص۱۸۴؛ تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۳۸۲.</ref> ازدواجهای زید با حُمَیمَه دختر [[صیفی]] <ref> الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۲۹۶.</ref> و [[جمیله]] دختر [[ثابت بن ابی افلح]] و احتمالاً ام مبشّر، با توجه به آنکه هر سه از اهالی [[مدینه]] بودند، باید در دوره [[مدنی]] و پس از [[مهاجرت]] روی داده باشد. البته ممکن است ام مبشر [[کنیه]] یکی از [[همسران]] [[انصاری]] او باشد <ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۳۳۵؛ صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۱۲۵؛ تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۳۸۵.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref> | ||
==[[غزوه]] [[موته]] و [[شهادت]] [[زید]]== | ==[[غزوه]] [[موته]] و [[شهادت]] [[زید]]== | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
زید به هنگام شهادت ۵۵ سال داشت.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۹.</ref> زید قدی کوتاه، پوستی سیاه و بینی پهنی داشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ المعارف، ص۱۴۵.</ref> در گزارشهایی دیگر او را سفیدپوست <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص ۲۲۲؛ الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۴۲.</ref> یا قرمز<ref> اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۲.</ref> و فرزندش [[اسامه]] را سیاه دانستهاند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲؛ الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۴۱-۲۴۲؛ تعجیل المنفعه، ص۳۹۴.</ref> وی [[محبوب]] [[رسول خدا]]{{صل}}<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۴.</ref> بود و [[پیامبر]] او را از [[دل]] و [[جان]] [[دوست]] داشت.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۴.</ref> [[عبدالملک مروان]] [[امام سجاد]]{{ع}} را به سبب اینکه مادرش را به همسری برده آزاد شده خود درآورد [[سرزنش]] کرد. امام سجاد{{ع}} هم این کار را برابر با الگویی [[نبوی]] دانست و به [[ازدواج]] [[زید]] با دختر عمه پیامبر اشاره کرد.<ref>المعارف، ص ۲۱۵؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. به رغم سابقه و فعالیتهای فراوان [[زید]] و رابطه تنگاتنگ او با پیامبر، مایه [[تعجب]] است که جز [[آیات]] مربوط به ازدواج او با [[زینب]] و مسئله [[فرزندخواندگی]] زید، آیات دیگری را در [[شأن]] وی معرفی نکردهاند. در واقع زید همچون بسیاری از هواداران پیامبر{{صل}} که در [[زمان پیامبر]] به [[شهادت]] رسیدند، در متون بعدی به حاشیه رانده شدهاند. زید افزون بر آنکه در کنار پیامبر [[تربیت]] شد، در عرصههای گوناگون، به ویژه نظامی از تواناییهای فراوانی برخوردار بود و از [[یاوران]] [[وفادار]] و قابل [[اعتماد]] پیامبر شمرده میشد. | زید به هنگام شهادت ۵۵ سال داشت.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۹.</ref> زید قدی کوتاه، پوستی سیاه و بینی پهنی داشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ المعارف، ص۱۴۵.</ref> در گزارشهایی دیگر او را سفیدپوست <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص ۲۲۲؛ الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۴۲.</ref> یا قرمز<ref> اسد الغابه، ج۲، ص ۱۳۲.</ref> و فرزندش [[اسامه]] را سیاه دانستهاند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲؛ الوافی بالوفیات، ج۸، ص۲۴۱-۲۴۲؛ تعجیل المنفعه، ص۳۹۴.</ref> وی [[محبوب]] [[رسول خدا]]{{صل}}<ref> نسب معد، ج۲، ص۳۸۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۴.</ref> بود و [[پیامبر]] او را از [[دل]] و [[جان]] [[دوست]] داشت.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۴.</ref> [[عبدالملک مروان]] [[امام سجاد]]{{ع}} را به سبب اینکه مادرش را به همسری برده آزاد شده خود درآورد [[سرزنش]] کرد. امام سجاد{{ع}} هم این کار را برابر با الگویی [[نبوی]] دانست و به [[ازدواج]] [[زید]] با دختر عمه پیامبر اشاره کرد.<ref>المعارف، ص ۲۱۵؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. به رغم سابقه و فعالیتهای فراوان [[زید]] و رابطه تنگاتنگ او با پیامبر، مایه [[تعجب]] است که جز [[آیات]] مربوط به ازدواج او با [[زینب]] و مسئله [[فرزندخواندگی]] زید، آیات دیگری را در [[شأن]] وی معرفی نکردهاند. در واقع زید همچون بسیاری از هواداران پیامبر{{صل}} که در [[زمان پیامبر]] به [[شهادت]] رسیدند، در متون بعدی به حاشیه رانده شدهاند. زید افزون بر آنکه در کنار پیامبر [[تربیت]] شد، در عرصههای گوناگون، به ویژه نظامی از تواناییهای فراوانی برخوردار بود و از [[یاوران]] [[وفادار]] و قابل [[اعتماد]] پیامبر شمرده میشد. | ||
در [[روایت]] ساختگی [[بشارت بهشت]] به ۱۰ تن از [[یاران پیامبر]]، نیز نام زید دیده نمیشود. به نظر میرسد همه آیاتی که در دوره مکی یا [[مدنی]]، به [[مؤمنان]] [[بشارت]] داده یا وعدهای در [[آخرت]] و [[ثواب]] آن را بیان کردهاند، به زید [[ارتباط]] دارند، هر چند [[روایات تفسیری]] به این امر اشاره نکرده باشند.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref> | در [[روایت]] ساختگی [[بشارت بهشت]] به ۱۰ تن از [[یاران پیامبر]]، نیز نام زید دیده نمیشود. به نظر میرسد همه آیاتی که در دوره مکی یا [[مدنی]]، به [[مؤمنان]] [[بشارت]] داده یا وعدهای در [[آخرت]] و [[ثواب]] آن را بیان کردهاند، به زید [[ارتباط]] دارند، هر چند [[روایات تفسیری]] به این امر اشاره نکرده باشند.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | # [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | ||
# [[پرونده:1100408.jpg|22px]][[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین ]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴''']] | # [[پرونده:1100408.jpg|22px]][[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
[[رده:اصحاب پیامبر]] | [[رده:اصحاب پیامبر]] | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] |