بحث:زید بن حارثه در قرآن

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نام زید در آیه ۳۷ از سوره احزاب ذکر شده و آیه چهارم همین سوره نیز مربوط به زید است.

«ابا اسامه زید بن حارثة الکلبی» ده سال از حضرت رسول کوچک‌تر بوده بنابراین در حدود چهل و سه سال قبل از هجرت متولد گردیده و مادرش «ثعلبه، بنت عبد عامر» از قبیله «بنی معن» بوده و گویا در حدود «دومیة الجندل» قبیلهزید مسکن داشته و با یهود و نصاری مربوط بوده‌اند. بنی معن مورد غارت و چپاول قبائل مجاور واقع شدند و زید پسر حارثه از جمله غنائمی بود که به دست مهاجمین افتاد.

بعضی نوشته‌اند که برادرزاده خدیجه زوجه پیغمبر او را در شام برای خدیجه خرید و چون خدیجه با پیغمبر تزویج کرد، خدیجه او را به آن حضرت بخشید. بعضی دیگر گفته‌اند که حضرت محمد پس از تزویج با خدیجه و پیش از بعثت، خود در بازار عکاظ، زید را خریداری فرموده است.

به هرحال زید را حضرت پیغمبر بسیار دوست می‌داشت و شاید چون پیغمبر در آن وقت پسر نداشته وی را پسر خوانده خود معرفی کرده باشد.

به عقیده بیشتر مفسرین پس از چندی حارثه از زنده بودن و بندگی فرزند خویش خبردار می‌شود و برای آزاد کردن وی به مکه می‌آید و از حضرت پیغمبر می‌خواهد که زید را در مقابل اخذ فدیه آزاد کند، حضرت رسول بی‌آنکه فدیه دریافت دارد او را آزاد می‌سازد و در ملحق شدن به پدر خویش مخیر و آزادش می‌گذارد لکن زید ماندن با پیغمبر را بر پیوستن به خانوادۀ خود ترجیح می‌دهد.

به موجب چندین روایت، مردم، زید را تا هنگام نزول آیه چهارم از سوره احزاب زید بن محمد می‌نامیده‌اند.

حضرت رسول(ص) دختر عمه خویش «برة بنت جحش» را که بعدا زینب نامیده شد به ازدواج زید درآورد و قبل از وی کنیز خود «ام ایمن» را به نکاح او درآورده بوده.

زید پس از مدتی زینب را طلاق گفت و حضرت پیغمبر با زینب ازدواج کرد. آیه ۳۷ از سوره احزاب ناظر به قصه ازدواج حضرت پیغمبر با زینب است. مفاد آن آیه چنین است «به کسی که خداوند بر وی نعمت ارزانی داشته و تو نیز او را مشمول انعام خویش قرار داده‌ای می‌گویی همسر خود را برای خود نگاهدار و از خدا بپرهیز و در دل خود امری را نهفته میداری که خدا آن را آشکار خواهد کرد و از مردم می‌ترسی با اینکه سزاوارتر است که از خدا بترسی. چون زید از زن کامروا شد و او را طلاق گفت او را به ازدواج تو درآوردیم تا برای مؤمنان در نکاح با زنان پسر خواندگانشان پس از طلاق و انجام تشریفات شرعی اشکالی نباشد و حکم خداوند انجام شدنی است. در آنچه خداوند واجب ساخته بر پیغمبر حرجی نیست. سنت الهی درگذشتگان جاری بوده و حکم الهی حتمی و مقدر است».

مفاد آیه ۲۹ از سوره احزاب چنین است «محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبود بلکه وی فرستاده خدا و خاتم پیغمبران است خداوند یکتا به هر چیزی دانا است».

بنا بر مدلول آیات مذکور، زید برای طلاق گفتن زوجۀ خویش به پیغمبر مراجعه کرده و آن حضرت او را به انصراف از طلاق نصیحت فرموده است. می‌گویند زید علت مفارقت خود را با زینب تکبر و مفاخره زینب تعیین کرده است و همچنین می‌گویند که زینب به واسطه آنکه از قبیلۀ قریش بوده در بادی امر از قبول زوجیت زید که سابقه بندگی داشته امتناع می‌ورزیده و با مداخله حضرت پیغمبر به مزاوجت با زید راضی شده است.

مطلب دیگری در آیات قرآنی مندرج است که حضرت پیغمبر قصد تزویج با زینب را از دل گذرانده و پس از آنکه زید زینب را طلاق گفته به موجب وحی آسمانی پیغمبر مکلف گردیده که با او تزویج کند تا مردم بدانند که تزویج با زوجه پسر خوانده حرمت ندارد و بدانند که حضرت محمد پدر هیچ یک از مردان آن زمان نبوده است.

از فحوای احادیث استفاده می‌شود که حضرت محمدزید را زیاد دوست می‌داشته است. عایشه گفته که اگر زید زنده می‌ماند پیغمبر او را به وصایت و جانشینی خود انتخاب می‌فرمود.

به موجب بعضی احادیث، زید نسبت به حضرت پیغمبر وفاداری و فداکاری داشته و در غزوات، مورد اعتماد پیغمبر بوده و امارت لشکر را برعهده داشته است. طلاق زینب را هم بعضی از جمله گذشت‌ها و فداکاری‌های وی به شمار آورده‌اند چه می‌گویند: حضرت پیغمبر زینب را در محضر خود یا در خانه زید دیده و از حسن و زیبائی او تعجب کرده و در تنزیه آفریدگار عباراتی فرموده است که زینب از آن به تعلق خاطر تعبیر کرده و زید نیز همین معنی را بر خلاف واقع درک کرده و برای آنکه حضرت پیغمبر به دلخواه خود رسیده باشد، زینب را ترک کرده است.

به عقیده نگارنده داستان زید به دو واقعه تجزیه می‌شود:

واقعۀ اول که طلاق گفتن زینب باشد امری عادی است و چنانکه از سیرت زید استفاده می‌شود وی با زنان متعدد تزویج می‌کرده و پس از مدتی از آنان سیر می‌شده و هر یک از آنان را طلاق می‌‌گفته است. این رفتار وی نه تنها در برابر زینب بوده بلکه با «ام ایمن» و یا «ام کلثوم» و «دره بنت ابی لهب» نیز همین رفتار را معمول داشته و آخرین زوجه او «هند» دختر عوام و خواهر «زبیر» بوده است.

واقعه دوم تزویج پیغمبر(ص) با زینب یعنی زوجه سابق پسر خوانده خویش است. این واقعه در قرآن با اهمیت زیاد تلقی شده و به نظر نگارنده امر ساده‌ای نیست. گویا عده‌ای بر آن بوده‌اند که زید را به عنوان اینکه پسر پیغمبر است روی کار آورند و زمینه خلافت او را فراهم کنند. برای رفع این توطئه آیاتی نازل شد مشعر بر اینکه محمد(ص) پدر هیچ یک از رجال شما نیست او فرستاده خدا و خاتم پیغمبران است و همچنین دستوری رسید که فرزند خواندگان را به نام پدرانشان بخوانند و زید را زید بن حارثه بنامند.

و برای آنکه نتیجه عملی و علنی آن واضح گردد و امیدها به کلی از زید منقطع شود، حضرت رسول مأمور شد که با زینب زوجه سابق زید تزویج کند تا قصه این مزاوجت بر سر زبان‌ها افتد و همچنین آیاتی که در این خصوص وارد شده به گوش همه برسد و معلوم گردد که زید پسر حضرت محمد(ص) نیست و نبوت یا خلافتی که به او نسبت دهند قابل قبول نمی‌باشد.

در نظر نگارنده عبارات تَخْشَى النَّاسَ[۱]، وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ[۲]، وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ[۳] و وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ[۴] همه مؤید مطلوب و منظور نگارنده است.

باری زید بن حارثه در جنگ مؤته که به سال هشتم هجرت اتفاق افتاد و در آن سمت فرماندهی داشت کشته شد. اسامه فرزند او از ام ایمن پس از وی منظور نظر پیغمبر قرار گرفت و در سال یازدهم هجرت به فرماندهی لشکری که به جنگ روم گسیل شد منصوب گردید.

اما زینب بنت جحش در سن سی و پنج سالگی در سال پنجم هجری با پیغمبر تزویج کرد و می‌گویند آیه حجاب در روز عروسی زینب نازل گردیده است.

زینب در دادن صدقه دستی گشاده داشت و در نزد پیغمبر، محبوب بود و می‌گویند از باب آنکه نکاح وی با پیغمبر به امر خدا بوده و در قرآن مجید ذکر شده بر زنان دیگر پیغمبر افتخار می‌کرد.

زینب در سال بیستم هجرت در زمان خلافت عمر به سن پنجاه و پنج سالگی درگذشت. وی نخستین زنی از زنان پیغمبر بود که بعد از رحلت آن حضرت وفات کرد. می‌گویند عمر بیست هزار دینار به او وظیفه داد و زینب همه را در راه خدا انفاق کرد. عایشه گفته است که زوجه پیغمبر در بهشت زینب است و خود پیغمبر در حیات خویش صفات نخستین زوجه‌ای که به وی ملحق خواهد شد شمرده بود و آن صفات با زینب مطابقت کامل داشت.[۵]

پانویس

  1. «از مردم می‌ترسیدی» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  2. «و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند» سوره احزاب، آیه ۳۹.
  3. «و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی» سوره احزاب، آیه ۳۷.
  4. «اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  5. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص353-357.

منابع