شورا و مشورت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
"مشورت" دو کاربرد [[عام و خاص]] دارد: در کاربرد عام، به هرگونه همفکری و تبادل نظری گفته میشود که در [[امور فردی]] انجام میشود. [[شور]] و مشورت در این کاربرد فاقد جنبه الزامی و بر دو رکن [[استوار]] است: | "مشورت" دو کاربرد [[عام و خاص]] دارد: در کاربرد عام، به هرگونه همفکری و تبادل نظری گفته میشود که در [[امور فردی]] انجام میشود. [[شور]] و مشورت در این کاربرد فاقد جنبه الزامی و بر دو رکن [[استوار]] است: | ||
#[[مشورت]] کننده؛ | # [[مشورت]] کننده؛ | ||
#مشورت دهنده. | #مشورت دهنده. | ||
مشورت کننده در موضوعی که از نظر [[شرع اسلام]] مانعی برای مشورت در آن نیست، از فردی [[آگاه]] به آن، نظرخواهی میکند و خود در پذیرش یا رد نظر مشورت دهنده [[اختیار]] دارد. مباحث مربوط به این حوزه در مدخل "مشورت" بررسی میشوند و آنچه مقاله حاضر عهدهدار بررسی آن است، مشورت در کاربرد خاص آن است که از آن به "[[شورا]]" یاد میشود. | مشورت کننده در موضوعی که از نظر [[شرع اسلام]] مانعی برای مشورت در آن نیست، از فردی [[آگاه]] به آن، نظرخواهی میکند و خود در پذیرش یا رد نظر مشورت دهنده [[اختیار]] دارد. مباحث مربوط به این حوزه در مدخل "مشورت" بررسی میشوند و آنچه مقاله حاضر عهدهدار بررسی آن است، مشورت در کاربرد خاص آن است که از آن به "[[شورا]]" یاد میشود. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
[[قرآن]]، مؤمنان [[واقعی]] را کسانی دانسته که هرگاه در امری به [[اجتماع]] نیاز بود، در آن حضور یافته و بیاجازه [[پیامبر]]{{صل}} از مجلس خارج نمیشدند: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمیروند؛ کسانی که از تو اجازه میگیرند همانانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند پس چون برای کاری از تو اجازه خواستند به هر یک از آنان که خواستی اجازه بده و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۶۲.</ref> [[مفسران]]، یکی از مصادیق "[[امر جامع]]" را اجتماع برای مشورت در [[امور جامعه]] دانستهاند،<ref>التبیان، ج۷، ص۴۶۵؛ التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۳۹؛ المیزان، ج۱۵، ص۱۶۶.</ref> چنانکه برخی گفتهاند قرآن، کسانی را که در امورشان با دیگران مشورت میکنند و میکوشند [[بهترین]] [[رأی]] را از میان دیدگاههای ارائه شده برگزینند، از [[بندگان خاص]] [[خدا]] شمرده و به [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[فرمان]] داده به همین سبب به آنان [[بشارت]] دهد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ}}<ref>«و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ }}<ref>«کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.</ref>.<ref>الفرقان، ج۲۶، ص۲۲۳.</ref> | [[قرآن]]، مؤمنان [[واقعی]] را کسانی دانسته که هرگاه در امری به [[اجتماع]] نیاز بود، در آن حضور یافته و بیاجازه [[پیامبر]]{{صل}} از مجلس خارج نمیشدند: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمیروند؛ کسانی که از تو اجازه میگیرند همانانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند پس چون برای کاری از تو اجازه خواستند به هر یک از آنان که خواستی اجازه بده و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۶۲.</ref> [[مفسران]]، یکی از مصادیق "[[امر جامع]]" را اجتماع برای مشورت در [[امور جامعه]] دانستهاند،<ref>التبیان، ج۷، ص۴۶۵؛ التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۳۹؛ المیزان، ج۱۵، ص۱۶۶.</ref> چنانکه برخی گفتهاند قرآن، کسانی را که در امورشان با دیگران مشورت میکنند و میکوشند [[بهترین]] [[رأی]] را از میان دیدگاههای ارائه شده برگزینند، از [[بندگان خاص]] [[خدا]] شمرده و به [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[فرمان]] داده به همین سبب به آنان [[بشارت]] دهد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ}}<ref>«و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ }}<ref>«کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.</ref>.<ref>الفرقان، ج۲۶، ص۲۲۳.</ref> | ||
گزارشهای بسیاری نشان میدهند پیامبر{{صل}} با [[مسلمانان]] در [[امور اجتماعی]] مشورت میکرد.<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۳۲۸؛ سنن الترمذی، ج ۳، ص ۱۲۹.</ref> این در حالی بود که در [[عصر بعثت]]، [[مردم]] میکوشیدند در امور [[حکومت]] دخالت نکنند <ref> نک: کحل البصر، ص۱۰۶.</ref> و بر اثر قداستی که [[پیامبر]]{{صل}} نزد آنان داشت، پیرو بیقید و شرط آن [[حضرت]] بودند؛<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲.</ref> برای نمونه، وقتی خبر خروج [[لشکر]] [[قریش]] برای [[حمایت]] از کاروان تجاریشان به پیامبر{{صل}} رسید، آنحضرت دو بار جلسه مشورتی تشکیل داد و نظر [[اصحاب]] را در این باره جویا شد. در نشست نخست، برخی به بهانه عدم [[آمادگی]] [[مسلمانان]]، از [[جنگ]] با آنان [[کراهت]] داشته و [[مخالف]] بودند؛ اما در نشست مشورتی دوم، [[سعد بن معاذ]] که گویا از سوی مسلمانان[[سخن]] میگفته، [[اطاعت]] بیچون و چرای مسلمانان را از پیامبر{{صل}}، در هر امری که [[فرمان]] دهد اعلام کرد.<ref> جامع البیان، ج۹، ص۱۲۲؛ التبیان، ج۵، ص۸۱؛ فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۱.</ref> درپی این [[تصمیم]]، پیامبر{{صل}} فرمان داد مسلمانان به سوی [[مشرکان]] حرکت کنند و از [[وعده الهی]] به [[پیروزی]] و [[غلبه]] بر [[دشمن]] خبر داد. [[آیات]] {{متن قرآن|كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنظُرُونَ وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ }}<ref> | گزارشهای بسیاری نشان میدهند پیامبر{{صل}} با [[مسلمانان]] در [[امور اجتماعی]] مشورت میکرد.<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۳۲۸؛ سنن الترمذی، ج ۳، ص ۱۲۹.</ref> این در حالی بود که در [[عصر بعثت]]، [[مردم]] میکوشیدند در امور [[حکومت]] دخالت نکنند <ref> نک: کحل البصر، ص۱۰۶.</ref> و بر اثر قداستی که [[پیامبر]]{{صل}} نزد آنان داشت، پیرو بیقید و شرط آن [[حضرت]] بودند؛<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲.</ref> برای نمونه، وقتی خبر خروج [[لشکر]] [[قریش]] برای [[حمایت]] از کاروان تجاریشان به پیامبر{{صل}} رسید، آنحضرت دو بار جلسه مشورتی تشکیل داد و نظر [[اصحاب]] را در این باره جویا شد. در نشست نخست، برخی به بهانه عدم [[آمادگی]] [[مسلمانان]]، از [[جنگ]] با آنان [[کراهت]] داشته و [[مخالف]] بودند؛ اما در نشست مشورتی دوم، [[سعد بن معاذ]] که گویا از سوی مسلمانان[[سخن]] میگفته، [[اطاعت]] بیچون و چرای مسلمانان را از پیامبر{{صل}}، در هر امری که [[فرمان]] دهد اعلام کرد.<ref> جامع البیان، ج۹، ص۱۲۲؛ التبیان، ج۵، ص۸۱؛ فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۱.</ref> درپی این [[تصمیم]]، پیامبر{{صل}} فرمان داد مسلمانان به سوی [[مشرکان]] حرکت کنند و از [[وعده الهی]] به [[پیروزی]] و [[غلبه]] بر [[دشمن]] خبر داد. [[آیات]] {{متن قرآن|كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنظُرُونَ وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ }}<ref>«چنان که پروردگارت تو را از خانهات به درستی بیرون آورد با آنکه بیگمان دستهای از مؤمنان ناخرسند بودند. با تو درباره حقّ پس از آشکار شدن آن چالش میورزیدند گویی آنان را به سوی مرگ میرانند و آنان مینگرند. و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده میفرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست میداشتید که آن دسته بیجنگافزار از آن شما گردد اما خداوند میخواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند. تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۵-۸.</ref> در این باره نازل شدهاند<ref> مجمع البیان، ج۴، ص۸۰۲ - ۸۰۳؛ زاد المسیر، ج۲، ص ۱۸۹؛ نک: اسباب النزول القرآنی، ص۲۱۳.</ref>. در [[نبرد]] [[احد]] نیز پیامبر{{صل}} با مسلمانان درباره [[انتخاب]] مکان نبرد با دشمن، [[مشورت]] کرد. برخی از اصحاب به ماندن در [[مدینه]] و جنگ در [[شهر]] نظر دادند و گروهی نیز به خروج از مدینه و جنگ در خارج شهر، که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[رأی]] گروه دوم را پسندید و صبحگاهان [[لشکر اسلام]] را از شهر خارج کرد و آنان را در دامنه [[کوه]] [[اُحُد]] که از [[جهت]] سوقالجیشی جایگاهی مناسبتر بود جای داد.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۲۱۸؛ نمونه، ج ۳، ص ۶۸.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و به یادآور که پگاهان از خانوادهات جدا شدی در حالی که مؤمنان را در سنگرها برای پیکار (احد) جای میدادی و خداوند شنوای داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۱.</ref> در این باره نازل شد و ضمن گزارش از [[عمل]] [[رسول خدا]] پس از مشورت با اصحاب، [[خدا]] را شنوا و [[دانا]] به گفتهها و [[نیتها]] دانست. در تمامی این موارد، [[آیه]] {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> ملاک [[عمل]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بوده است و بر همین اساس، [[رسول خدا]]{{صل}}در [[جنگ خندق]] نیز درباره [[صلح]] با [[احزاب]]، با [[سعد بن معاذ]] و [[سعد بن عباده]]، سران دو گروه بزرگ [[انصار]] ([[اوس و خزرج]]) [[مشورت]] کرد. آنان در پاسخ به رسول خدا{{صل}}، با صلح [[مخالفت]] کرده و بر مقابله با احزاب، تا زمانی که [[خداوند]] میان آنان [[حکم]] کند، تأکید کردند. رسول خدا{{صل}} نیز صلح را رها کرد.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۴۲۹؛ کحل البصر، ص۱۴۳.</ref> [[آیات]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا إِذْ جَاؤُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَإِذْ زَاغَتْ الأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالا شَدِيدًا وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورًا وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلاَّ فِرَارًا وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِم مِّنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلاَّ يَسِيرًا وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولا قُل لَّن يَنفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِّنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لّا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلِيلا قُلْ مَن ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُم مِّنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلا نَصِيرًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَائِلِينَ لإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلا أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُوْلَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا يَحْسَبُونَ الأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِن يَأْتِ الأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُم بَادُونَ فِي الأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُم مَّا قَاتَلُوا إِلاَّ قَلِيلا لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلاَّ إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِن شَاء أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرًا وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزًا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست. هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشمها کلاپیسه شد و دلها به گلوها رسید و به خداوند گمانها (ی نادرست) بردید؛ در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند. و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده ندادهاند؛ و هنگامی که دستهای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دستهای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) میخواستند؛ میگفتند خانههای ما بیحفاظ است با آنکه بیحفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند. و اگر بر آنان از پیرامون آن (شهر) درمیآمدند سپس از آنان (گرویدن به) آشوب (شرک) را میخواستند بدان سوی میرفتند و در آن (شهر) جز اندکی درنگ نمیکردند. و بیگمان اینان پیشتر با خداوند پیمان بسته بودند که (در جنگ به دشمن) پشت نکنند و پیمان خداوند بازخواست میگردد. بگو: گریز از مرگ یا از کشته شدن- اگر بگریزید- برای شما سودی ندارد و با آن جز اندکی (از زندگی) بهرهور نخواهید شد. بگو: کیست که شما را از خداوند اگر برای شما گزند یا بخشایشی خواسته باشد نگه دارد؟ و آنان (هیچ گاه) برای خود در برابر خداوند یار و یاوری نمییابند. بیگمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب میشناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش میگویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمیکنند؛ در حالی که به شما تنگچشمی میورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را میبینی که در تو مینگرند چون کسانی که در بیهوشی جان میکنند، چشمهاشان (در چشمخانه) میچرخد و چون آن بیم از میان برود با زبانهایی تیز و تند به شما زخم زبان میزنند در حالی که به دارایی آزمندند؛ آنان ایمان نیاوردهاند و خداوند کارهای آنان را از میان برده است و این، بر خداوند آسان است. گمان میکنند که دستهها (ی مشرک) هنوز نرفتهاند و اگر آن دستهها باز آیند، اینان آرزو میکنند کاش میان تازیهای بیاباننشین، بیاباننشینی میکردند و خبرهای شما را (از این و آن) میپرسیدند و اگر در میان شما میبودند جز اندکی کارزار نمیکردند. بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند. و چون مؤمنان دستهها (ی مشرک) را دیدند گفتند: این همان است که خداوند و فرستاده او به ما وعده دادهاند و خداوند و فرستاده او راست گفتند و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود. از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند. تا خداوند راستگویان را برای راستیشان پاداش دهد و دورویان را اگر خواهد عذاب کند یا از آنان بگذرد؛ بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است. و خداوند کافران را در (اوج) کینهشان بیآنکه به دستاوردی رسیده باشند بازگرداند و خداوند در جنگ، مؤمنان را بسنده شد و خداوند توانایی پیروزمند است» سوره احزاب، آیه ۹-۲۵.</ref> در این باره نازل شدهاند؛<ref> نک: مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۱ - ۵۴۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۲۹، ۱۳۳.</ref> همچنین رسول خدا{{صل}} برای [[فتح]] [[طائف]] با [[یاران]] خود مشورت کرد و با پیشنهاد [[سلمان فارسی]] برای فتح [[شهر]] از منجنیق استفاده کرد<ref>المغازی، ج۲، ص۹۲۷؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۱۶۷ - ۱۶۸.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله «شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref> | ||
==گستره [[شورا]]== | ==گستره [[شورا]]== | ||
شورا در [[آموزههای قرآنی]] نه به عنوان یک نظریه، بلکه به مثابه یک روش در [[امور فردی]] و به عنوان یک نهاد [[تصمیمگیری]] در چگونگی اداره [[امور اجتماعی]] مطرح است که مبنایی [[شرعی]] {{متن قرآن|فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>، {{متن قرآن|فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.</ref> و [[عقلی]] دارد. [[مفسران]] در این باره که مراد از "امر" در آیات {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«با آنها در کار، رایزنی | شورا در [[آموزههای قرآنی]] نه به عنوان یک نظریه، بلکه به مثابه یک روش در [[امور فردی]] و به عنوان یک نهاد [[تصمیمگیری]] در چگونگی اداره [[امور اجتماعی]] مطرح است که مبنایی [[شرعی]] {{متن قرآن|فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>، {{متن قرآن|فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.</ref> و [[عقلی]] دارد. [[مفسران]] در این باره که مراد از "امر" در آیات {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> و {{متن قرآن|وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ}}<ref>«کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref> چیست و چه موارد و موضوعاتی را دربر میگیرد، آرای متعددی ارائه کردهاند: برخی مقصود از آن را تنها موضوع [[جنگ]] و مسائل مربوط به آن دانستهاند؛<ref>روض الجنان، ج۵، ص۱۲۵؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۵۰.</ref> با این [[استدلال]] که الف و [[لام]] "الأمر" برای [[عهد]] است و به جنگ و [[جهاد]] اشاره دارد که در آیات پیشین مطرح شده است.<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷.</ref> برخی نیز "امر" را مشتمل بر همه مسائل داخلی و خارجی [[حکومت]] دانسته <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲؛ المیزان، ج۴، ص ۱۲۱.</ref> و [[روایات]] را که "امر" در آنها به معنای حکومت و [[امارت]] است، مؤید آن به شمار آوردهاند.<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲.</ref> برخی دیگر، مراد از آن را همه [[امور دنیوی]]، اعم از امور مربوط به [[جنگ]]، حکومت و غیر آن دانستهاند.<ref>المنیر، ج۴، ص۱۳۹؛ التفسیر الحدیث، ج۴، ص۴۷۵؛ التفسیر الکاشف، ج۲، ص۱۸۹.</ref> | ||
در جمع میان دیدگاههای یاد شده میتوان گفت: مواردی موضوع [[مشورت]] قرار میگیرند که در چارچوب [[ولایت]] و [[تدبیر امور]] [[عامه]] جای داشته باشند؛ مانند امور نظامی و انتظامی، امور [[دفاعی]]، [[امنیت راهها]]، آسانتر کردن [[ارتباطات]] و مواصلات و اداره[[شهر]] که زمام امر آنها به دست [[والی]] و متصدی حکومت است؛<ref>نک: احکام القرآن، جصاص، ج۲، ص۳۲۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۹؛ المیزان، ج۴، ص۱۲۱.</ref> نه [[احکام الهی]]، <ref>المیزان، ج۴، ص۵۷.</ref> چنانکه بیشتر [[مفسران]] و [[فقیهان]] [[مسلمان]] مشورت درباره احکام الهی را که [[نص]] خاصی در [[قرآن]] و [[سنت]] در آن باره وجود دارد، جایز ندانسته <ref>التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۴، ص۹۲؛ المیزان، ج۴، ص۷۰.</ref> و در این باره به آیاتی مانند {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> که [[تشریع احکام]] را موضوعی مختص به [[خدا]] دانسته [[استدلال]] کردهاند.<ref> بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۴.</ref> از [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> نیز این معنا را برداشت کردهاند. این آیه، [[حق]] اظهار نظر و [[انتخاب]] را در جایی که [[حکم خدا]] و فرستاده او وجود دارد، از [[مؤمنان]] سلب کرده و آنان را به [[تسلیم]] در برابر خدا و پیامبرش [[فرمان]] داده است.<ref>احکام القرآن، جصاص، ج۵، ص۲۳۰؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۲۱ - ۳۲۲.</ref> | در جمع میان دیدگاههای یاد شده میتوان گفت: مواردی موضوع [[مشورت]] قرار میگیرند که در چارچوب [[ولایت]] و [[تدبیر امور]] [[عامه]] جای داشته باشند؛ مانند امور نظامی و انتظامی، امور [[دفاعی]]، [[امنیت راهها]]، آسانتر کردن [[ارتباطات]] و مواصلات و اداره[[شهر]] که زمام امر آنها به دست [[والی]] و متصدی حکومت است؛<ref>نک: احکام القرآن، جصاص، ج۲، ص۳۲۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۹؛ المیزان، ج۴، ص۱۲۱.</ref> نه [[احکام الهی]]، <ref>المیزان، ج۴، ص۵۷.</ref> چنانکه بیشتر [[مفسران]] و [[فقیهان]] [[مسلمان]] مشورت درباره احکام الهی را که [[نص]] خاصی در [[قرآن]] و [[سنت]] در آن باره وجود دارد، جایز ندانسته <ref>التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۴، ص۹۲؛ المیزان، ج۴، ص۷۰.</ref> و در این باره به آیاتی مانند {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> که [[تشریع احکام]] را موضوعی مختص به [[خدا]] دانسته [[استدلال]] کردهاند.<ref> بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۴.</ref> از [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> نیز این معنا را برداشت کردهاند. این آیه، [[حق]] اظهار نظر و [[انتخاب]] را در جایی که [[حکم خدا]] و فرستاده او وجود دارد، از [[مؤمنان]] سلب کرده و آنان را به [[تسلیم]] در برابر خدا و پیامبرش [[فرمان]] داده است.<ref>احکام القرآن، جصاص، ج۵، ص۲۳۰؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۲۱ - ۳۲۲.</ref> | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
==فواید [[شورا]]== | ==فواید [[شورا]]== | ||
[[شور]] و [[مشورت]] برای [[جامعه اسلامی]] فواید فراوانی دارد، ازاین رو [[پیامبر اکرم]]{{صل}}میکوشید تا این شیوه را میان [[مسلمانان]] بگستراند. در این راستا، وی به رغم آنکه به دلیل اتصال به [[وحی]] از مشورت با دیگران در [[امور اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[بینیاز]] بود، افراد [[شایسته]] مشورت را در روند [[تصمیمگیری]] و رقم زدن [[سرنوشت]] سیاسی و [[اجتماعی]] خویش [[مشارکت]] میداد <ref>نک: الدر المنثور، ج۲، ص۹۰؛ نک: المیزان، ج۴، ص ۶۹.</ref> و برخی سبب [[فرمان]] [[مشاوره]] به [[پیامبر]]{{صل}}را در [[آیه]] {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«با آنها در کار، رایزنی | [[شور]] و [[مشورت]] برای [[جامعه اسلامی]] فواید فراوانی دارد، ازاین رو [[پیامبر اکرم]]{{صل}}میکوشید تا این شیوه را میان [[مسلمانان]] بگستراند. در این راستا، وی به رغم آنکه به دلیل اتصال به [[وحی]] از مشورت با دیگران در [[امور اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[بینیاز]] بود، افراد [[شایسته]] مشورت را در روند [[تصمیمگیری]] و رقم زدن [[سرنوشت]] سیاسی و [[اجتماعی]] خویش [[مشارکت]] میداد <ref>نک: الدر المنثور، ج۲، ص۹۰؛ نک: المیزان، ج۴، ص ۶۹.</ref> و برخی سبب [[فرمان]] [[مشاوره]] به [[پیامبر]]{{صل}}را در [[آیه]] {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> اقتدای دیگران، به ویژه [[حاکمان]] به آن [[حضرت]] در استفاده از [[رأی]] و [[اندیشه]] دیگران و [[سنت]] شدن این عمل در میان مسلمانان دانسته <ref>المبسوط، ج ۸، ص ۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۶۶.</ref> و براین باورند که مشورت، سبب ایجاد [[محبت]] و [[اطاعت]] خالصانه مسلمانان از آن حضرت شده و ترک آن موجب [[اهانت]] و [[بداخلاقی]] مسلمانان با آن حضرت میشد.<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۶؛ نک: التبیان، ج۳، ص۳۲.</ref> به [[باور]] برخی دیگر، [[مشورت پیامبر]]{{صل}} با مسلمانان نشانه [[احترام]] داشتن مسلمانان نزد [[خدا]] و [[رسول]] و [[استبدادی]] نبودن [[حکومت]] آن حضرت و سبب احیای [[شخصیت]] افراد، پرورش [[فکر]] و اندیشه آنان، [[شریک]] کردن مشورت شوندگان در سود و زیان [[کارها]] و جلوگیری از [[انتقاد]] بیجا در صورت [[شکست]] میشود.<ref> نک: نمونه، ج۳، ص۱۴۲ - ۱۴۳؛ شوری در قرآن و حدیث، ص۳۱ - ۳۶.</ref> به گفته برخی دیگر، فرمان به مشاوره در آیه یاد شده، پس از [[یادآوری]] ویژگی [[نرمخویی]] و سنگدل نبودن پیامبر{{صل}} که از [[رحمت الهی]] نشئت گرفته: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> سبب جذب [[قلوب]] [[مردم]]، از سوی پیامبر{{صل}} و نزدیک شدن دلهایشان به آن [[حضرت]] شده و این به مقتضای [[رحمت]] واسعه [[الهی]] نسبت به آنان بوده است.<ref>جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۹۶ - ۹۸.</ref> همچنین [[مشورت]] سبب [[شناخت]] [[صالح]] از [[ناصالح]]، [[خیرخواه]] از [[بدخواه]]، [[دوست]] از [[دشمن]] و [[مؤمن]] از [[منافق]] میشود،<ref>بحارالانوار، ج۱۰، ص۴۱۶؛ نهج السعاده، ج۷، ص۲۷۶.</ref> زیرا هنگام [[سخن گفتن]]، [[باطن]] و نیتهای [[آدمیان]] در گفتار آنان آشکار میگردد: {{متن قرآن|وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ}}<ref>«و اگر میخواستیم آنان را به تو نشان میدادیم آنگاه آنان را به چهره میشناختی و آنان را با آهنگ گفتار میشناسی و خداوند کردارهای شما را میداند» سوره محمد، آیه ۳۰.</ref>، از این رو در روایتی از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به مشورت با [[دشمنان]] برای شناخت [[میزان]] [[دشمنی]] آنان با [[مسلمانان]] و نیز شناخت اهدافشان سفارش شده است.<ref>عیون الحکم والمواعظ، ص۸۱؛ موسوعة احادیث اهل البیت، ج۱۰، ص۲۶۵ - ۲۶۶.</ref> به [[باور]] برخی، یکی از اهداف مشورتهای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با دیگران، شناخت [[مؤمنان]] از [[منافقان]] <ref>الافصاح، ص۱۹۹؛ احقاق الحق، ص۲۱۵.</ref> و [[خیرخواهان]] از بدخواهان بوده است.<ref> التبیان، ج۳، ص۳۲؛ نیز نک: روح المعانی، ج۴، ص۱۰۶.</ref> در [[روایات]] نیز فوایدی برای مشورت گفته شده و [[برترین]] [[پشتیبان]]، <ref>وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۹ - ۴۰؛ بحار الانوار، ج۱، ص۹۵.</ref> دژی محکم در برابر [[پشیمانی]] فرد یا ملامت دیگران،<ref>فیض القدیر، ج۱، ص۳۵۴.</ref> [[راه]] [[مشارکت]] در [[عقول]] دیگران<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰.</ref> و سبب راهیابی به صواب،<ref> عیون الحکم والمواعظ، ص۴۷۶.</ref> سبب [[نجات]] از [[بدبختی]] <ref>نک: نهج السعاده، ج۷، ص۲۷۴.</ref> و [[سقوط]] <ref> عیون الحکم والمواعظ، ص۴۶.</ref> و هلاک <ref>وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۰.</ref> دانسته شده و در برابر آن، [[خودرأیی]] همتراز [[تنهایی]] معرفی شده است <ref>بحار الانوار، ج۶۶، ص۴۰۹.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله «شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref> | ||
==ماهیت "امر" به مشورت== | ==ماهیت "امر" به مشورت== | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
=== بی اعتباری [[اکثریت]]=== | === بی اعتباری [[اکثریت]]=== | ||
به [[باور]] برخی، [[هدف]] اصلی در شورا، به دست آوردن رأیی است که به [[مصلحت جامعه]] است و نه "[[رأی اکثریت]]".<ref> نک: فی ظلال القرآن، ج ۱، ص ۵۰۲؛ شورایی اسلامی، ص ۱۲۶.</ref> براین اساس گرچه اعضای شورا در ابراز نظر آزادند،<ref> نک: شورایی اسلامی، ص۱۶۸.</ref> در [[نظام شورایی]] [[اسلام]]، [[حاکم]] میتواند تصمیمی بگیرد که خلاف دیدگاه شورا و به [[صلاح جامعه]] است،<ref>نک: حکم الشوری فی الاسلام، ص۸۹؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۲۸۹.</ref> چنانکه این معنا از [[آیه]] {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> بر میآید. جمع بودن {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ}} و مفرد بودن فعل {{متن قرآن|عَزَمْتَ}} نشانه این معناست که بررسی و مطالعه مسائل [[اجتماعی]] تا رسیدن به نتیجه مطلوب باید به شکل جمعی باشد؛ اما پس از دستیابی به نتیجه مطلوب و تصویب طرح، برای اجرای آن گروه یا فرد خاصی باید اجرای آن را بر عهده بگیرد تا از [[هرج و مرج]] [[پیشگیری]] شود،<ref>شورایی اسلامی، ص۵۶.</ref> چنانکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[صلح حدیبیه]]، بر خلاف نظر اکثر [[مسلمانان]] عمل کرد و به رغم آنکه بسیاری مانند [[ابوبکر]]، [[مقداد]] و [[اسید بن حضیر]]، به [[جنگ با مشرکان]] نظر دادند و مسلمانان نیز با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کردند تا در برابر [[مشرکان]] بجنگند،<ref>المغازی، ج۱، ص۵۸۰ - ۵۸۱.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} [[مصلحت]] را در [[صلح]] دید و با مشرکان [[مکه]] صلح کرد وگرچه این صلح برای شماری از مسلمانان گران آمد، بعدها اعتراف کردند که در اسلام، [[پیروزی]] و فتحی بزرگتر از [[صلح حدیبیه]] رخ نداده است.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۰۹ - ۶۱۰.</ref> به احتمال، [[فرمان پیامبر]]{{صل}}، به [[مشورت]] با [[مؤمنان]]، در کنار درخواست گذشت از خطاهای مسلمانان و [[فرمان]] به [[آمرزشخواهی]] برای آنان نشانی از این باشد که آن حضرت باید در برابر کج خلقیهای مسلمانان آن هنگام که بر خلاف گفته آنان عمل میکند [[صبوری]] کند: {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>نک: المیزان، ج۴، ص۵۶ - ۵۷.</ref> به هر روی، [[معتقدان]] به بیاعتباری [[رأی اکثریت]] در [[شورا]]، افزون بر [[دلیل عقلی]] <ref>در این باره نک: رسائل مشروطیت، ج۱، ص۲۲۶، ۲۴۰؛ کتاب سید اسداللّه خرقانی، ص۱۴۸ و نیز نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۴ - ۳۷۵.</ref> به سه گروه از [[آیات قرآن]] نیز [[استدلال]] کردهاند: | به [[باور]] برخی، [[هدف]] اصلی در شورا، به دست آوردن رأیی است که به [[مصلحت جامعه]] است و نه "[[رأی اکثریت]]".<ref> نک: فی ظلال القرآن، ج ۱، ص ۵۰۲؛ شورایی اسلامی، ص ۱۲۶.</ref> براین اساس گرچه اعضای شورا در ابراز نظر آزادند،<ref> نک: شورایی اسلامی، ص۱۶۸.</ref> در [[نظام شورایی]] [[اسلام]]، [[حاکم]] میتواند تصمیمی بگیرد که خلاف دیدگاه شورا و به [[صلاح جامعه]] است،<ref>نک: حکم الشوری فی الاسلام، ص۸۹؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۲۸۹.</ref> چنانکه این معنا از [[آیه]] {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> بر میآید. جمع بودن {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ}} و مفرد بودن فعل {{متن قرآن|عَزَمْتَ}} نشانه این معناست که بررسی و مطالعه مسائل [[اجتماعی]] تا رسیدن به نتیجه مطلوب باید به شکل جمعی باشد؛ اما پس از دستیابی به نتیجه مطلوب و تصویب طرح، برای اجرای آن گروه یا فرد خاصی باید اجرای آن را بر عهده بگیرد تا از [[هرج و مرج]] [[پیشگیری]] شود،<ref>شورایی اسلامی، ص۵۶.</ref> چنانکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[صلح حدیبیه]]، بر خلاف نظر اکثر [[مسلمانان]] عمل کرد و به رغم آنکه بسیاری مانند [[ابوبکر]]، [[مقداد]] و [[اسید بن حضیر]]، به [[جنگ با مشرکان]] نظر دادند و مسلمانان نیز با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کردند تا در برابر [[مشرکان]] بجنگند،<ref>المغازی، ج۱، ص۵۸۰ - ۵۸۱.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} [[مصلحت]] را در [[صلح]] دید و با مشرکان [[مکه]] صلح کرد وگرچه این صلح برای شماری از مسلمانان گران آمد، بعدها اعتراف کردند که در اسلام، [[پیروزی]] و فتحی بزرگتر از [[صلح حدیبیه]] رخ نداده است.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۰۹ - ۶۱۰.</ref> به احتمال، [[فرمان پیامبر]]{{صل}}، به [[مشورت]] با [[مؤمنان]]، در کنار درخواست گذشت از خطاهای مسلمانان و [[فرمان]] به [[آمرزشخواهی]] برای آنان نشانی از این باشد که آن حضرت باید در برابر کج خلقیهای مسلمانان آن هنگام که بر خلاف گفته آنان عمل میکند [[صبوری]] کند: {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>نک: المیزان، ج۴، ص۵۶ - ۵۷.</ref> به هر روی، [[معتقدان]] به بیاعتباری [[رأی اکثریت]] در [[شورا]]، افزون بر [[دلیل عقلی]] <ref>در این باره نک: رسائل مشروطیت، ج۱، ص۲۲۶، ۲۴۰؛ کتاب سید اسداللّه خرقانی، ص۱۴۸ و نیز نک: نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۴ - ۳۷۵.</ref> به سه گروه از [[آیات قرآن]] نیز [[استدلال]] کردهاند: | ||
#آیاتی که با عباراتی مانند {{متن قرآن|وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref> | #آیاتی که با عباراتی مانند {{متن قرآن|وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«بیشتر آنان خرد نمیورزند» سوره مائده، آیه ۱۰۳.</ref> و {{متن قرآن|وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره انعام، آیه ۳۷.</ref> [[تعقل]] نکردن و کمدانشی [[اکثریت]] را [[نکوهش]] کرده و اکثریت را پیرو [[حدس]] و گمانی دانسته که هرگز [[آدمی]] را از [[حق]] [[بینیاز]] نمیکند: {{متن قرآن|وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ}}<ref>«بیشتر آنان جز از گمانی پیروی نمیکنند، به راستی گمان برای (شناخت) حقیقت، هیچ بسنده نیست. به یقین خداوند به آنچه انجام میدهند، داناست» سوره یونس، آیه ۳۶.</ref> و به [[پیامبر]]{{صل}} هشدار داده که اگر از اکثریت [[پیروی]] کند، او را از [[راه خدا]] [[گمراه]] خواهند کرد، زیرا آنان از حدس و [[گمان]] [[پیروی]] میکنند: {{متن قرآن|وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ}}<ref>«و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی میکشانند؛ جز پندار را پی نمیگیرند و آنان جز نادرست برآورد نمیکنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.</ref>.<ref>نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۵ - ۳۷۶.</ref> | ||
#به گفته برخی، [[امت مسلمان]] [[اتفاق نظر]] دارند که [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد؛ (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را میخواهید و خداوند جهان واپسین را (برای شما) میخواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۷.</ref> درباره [[اسیران]] [[دشمن]] در دست [[مسلمانان]] نازل شده که چگونگی [[رفتار]] با آنان، مورد [[مشورت پیامبر]]{{صل}} با [[اصحاب]] خود بود و در این [[مشورت]]، همه به گرفتن [[فدیه]] (جانبها) و [[آزاد]] کردن آنان نظر دادند. پیامبر{{صل}} نیز این [[رأی]] را پذیرفت.<ref>مناقب، ص۲۲۱؛ نیز نک: مجمع البیان، ج۴، ص۸۵۹؛ روح البیان، ج۳، ص۳۷۲ - ۳۷۳.</ref> آیه نازل شد و پیامبر{{صل}} را از این کار [[نهی]] کرد<ref>نک: متشابه القرآن، ج۲، ص۷.</ref> | #به گفته برخی، [[امت مسلمان]] [[اتفاق نظر]] دارند که [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد؛ (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را میخواهید و خداوند جهان واپسین را (برای شما) میخواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۷.</ref> درباره [[اسیران]] [[دشمن]] در دست [[مسلمانان]] نازل شده که چگونگی [[رفتار]] با آنان، مورد [[مشورت پیامبر]]{{صل}} با [[اصحاب]] خود بود و در این [[مشورت]]، همه به گرفتن [[فدیه]] (جانبها) و [[آزاد]] کردن آنان نظر دادند. پیامبر{{صل}} نیز این [[رأی]] را پذیرفت.<ref>مناقب، ص۲۲۱؛ نیز نک: مجمع البیان، ج۴، ص۸۵۹؛ روح البیان، ج۳، ص۳۷۲ - ۳۷۳.</ref> آیه نازل شد و پیامبر{{صل}} را از این کار [[نهی]] کرد<ref>نک: متشابه القرآن، ج۲، ص۷.</ref> | ||
#برخی با توجه به بخش پایانی [[آیه]] {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> [[رأی اکثریت]] را الزامآور ندانستهاند. در این آیه به [[پیامبر]] [[فرمان]] داده شده با [[توکل بر خدا]] مطابق [[تصمیم]] فردی خود عمل کند: "... وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ" و در آیه تعبیر "فَإِذا عَزَمْتَ" آمده نه "فَإِذا عَزَموا" یا "فَإِذا عَزَم أکثرهم".<ref>حکم الشوری فی الاسلام، ص۹۷؛ ترجمان فرقان، ج۱، ص ۲۹۹.</ref> دلیل این [[رأی]] آن است که کار [[شورا]] تنها ارائه دیدگاه است و عمل مطابق آن، چه در موافقت رأی داده باشند یا در [[مخالفت]]،<ref>التحریر والتنویر، ج۳، ص۲۷۰ - ۲۷۱.</ref> الزامی ندارد.<ref>ترجمان فرقان، ج۱، ص۲۹۹؛ متشابه القرآن، ج۲، ص ۷.</ref> برخی آیه {{متن قرآن| الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ }}<ref>«کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.</ref> را که شنیدن سخنان مختلف و [[پیروی]] از [[بهترین]] (نه [[اکثریت]]) آنها را [[مدح]] کرده مؤید این معنا دانستهاند.<ref>جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۵ - ۱۲۶.</ref> بنابراین در نگاه [[قرآن]] همواره باید [[مطابق حق]] [[رفتار]] کرد، هرچند حامیان و موافقان آن اندک باشند و کثرت [[مخالفان]] [[انسان]] را به [[تعجب]] وا دارد: {{متن قرآن|قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«بگو ناپاک و پاک برابر نیستند حتی اگر بسیاری ناپاک، تو را به شگفتی آورد پس ای خردمندان! از خداوند پروا کنید، باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۱۰۰.</ref> [[تاریخ]] [[انبیاء]]{{عم}} به خوبی نشان میدهد که همواره جمع فراوانی از [[مردم]] از آنان پیروی نکرده و در برابر آنان میایستادند و در مقابل، گروهی بسیار اندک از آنان پیروی میکردند.<ref> نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۸ - ۳۸۰.</ref> [[روایات]] متعددی نیز عدم اعتبار رأی اکثریت را [[تأیید]] میکنند؛<ref> حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۰۵ - ۱۰۶؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۲.</ref> از جمله در [[حدیث]] [[امام رضا]]{{ع}} آمده است که پیامبر با دیگران [[مشورت]] میکرد و سپس مطابق آنچه خود میخواست تصمیم میگرفت.<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۴۴؛ بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۱۰۱.</ref> [[علی]]{{ع}} نیز خود را ملزم به نظر [[مشورت]] دهندگان ندانسته است.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۲۱.</ref> بر اساس این دیدگاه، [[شورا]] موضوعیت ندارد، بلکه طریق رسیدن به واقع است و از این رو اگر [[رأی اکثریت]] مطابق با صواب و [[حق]] بود، [[پیروی]] از آن لازم است و گرنه پذیرش آن [[واجب]] نیست <ref>جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۵، ۲۹۶.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله «شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref> | #برخی با توجه به بخش پایانی [[آیه]] {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> [[رأی اکثریت]] را الزامآور ندانستهاند. در این آیه به [[پیامبر]] [[فرمان]] داده شده با [[توکل بر خدا]] مطابق [[تصمیم]] فردی خود عمل کند: "... وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ" و در آیه تعبیر "فَإِذا عَزَمْتَ" آمده نه "فَإِذا عَزَموا" یا "فَإِذا عَزَم أکثرهم".<ref>حکم الشوری فی الاسلام، ص۹۷؛ ترجمان فرقان، ج۱، ص ۲۹۹.</ref> دلیل این [[رأی]] آن است که کار [[شورا]] تنها ارائه دیدگاه است و عمل مطابق آن، چه در موافقت رأی داده باشند یا در [[مخالفت]]،<ref>التحریر والتنویر، ج۳، ص۲۷۰ - ۲۷۱.</ref> الزامی ندارد.<ref>ترجمان فرقان، ج۱، ص۲۹۹؛ متشابه القرآن، ج۲، ص ۷.</ref> برخی آیه {{متن قرآن| الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ }}<ref>«کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.</ref> را که شنیدن سخنان مختلف و [[پیروی]] از [[بهترین]] (نه [[اکثریت]]) آنها را [[مدح]] کرده مؤید این معنا دانستهاند.<ref>جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۵ - ۱۲۶.</ref> بنابراین در نگاه [[قرآن]] همواره باید [[مطابق حق]] [[رفتار]] کرد، هرچند حامیان و موافقان آن اندک باشند و کثرت [[مخالفان]] [[انسان]] را به [[تعجب]] وا دارد: {{متن قرآن|قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«بگو ناپاک و پاک برابر نیستند حتی اگر بسیاری ناپاک، تو را به شگفتی آورد پس ای خردمندان! از خداوند پروا کنید، باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۱۰۰.</ref> [[تاریخ]] [[انبیاء]]{{عم}} به خوبی نشان میدهد که همواره جمع فراوانی از [[مردم]] از آنان پیروی نکرده و در برابر آنان میایستادند و در مقابل، گروهی بسیار اندک از آنان پیروی میکردند.<ref> نگاهی به مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۳۷۸ - ۳۸۰.</ref> [[روایات]] متعددی نیز عدم اعتبار رأی اکثریت را [[تأیید]] میکنند؛<ref> حکم الشوری فی الاسلام، ص۱۰۵ - ۱۰۶؛ جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۲.</ref> از جمله در [[حدیث]] [[امام رضا]]{{ع}} آمده است که پیامبر با دیگران [[مشورت]] میکرد و سپس مطابق آنچه خود میخواست تصمیم میگرفت.<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۴۴؛ بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۱۰۱.</ref> [[علی]]{{ع}} نیز خود را ملزم به نظر [[مشورت]] دهندگان ندانسته است.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۲۱.</ref> بر اساس این دیدگاه، [[شورا]] موضوعیت ندارد، بلکه طریق رسیدن به واقع است و از این رو اگر [[رأی اکثریت]] مطابق با صواب و [[حق]] بود، [[پیروی]] از آن لازم است و گرنه پذیرش آن [[واجب]] نیست <ref>جایگاه شوری در معارف اسلامی، ص۱۲۵، ۲۹۶.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله «شورا»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref> | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
باز هم در [[قرآن کریم]] [[سخن]] از مشورت [[اصحاب الجنه]] (مشورت [[اصحاب]] باغ سوخته در کیفیت چیدن میوهها و [[محروم]] ساختن [[مستمندان]]) به میان آمده است {{متن قرآن|فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ}}<ref>«و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید» سوره قلم، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ}}<ref>«که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد» سوره قلم، آیه ۲۴.</ref> | باز هم در [[قرآن کریم]] [[سخن]] از مشورت [[اصحاب الجنه]] (مشورت [[اصحاب]] باغ سوخته در کیفیت چیدن میوهها و [[محروم]] ساختن [[مستمندان]]) به میان آمده است {{متن قرآن|فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ}}<ref>«و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید» سوره قلم، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ}}<ref>«که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد» سوره قلم، آیه ۲۴.</ref> | ||
جلسه مشورتی [[برادران یوسف]]{{ع}} علیه او و [[بنیامین]]، در مورد این که یوسف{{ع}} و برادرش [[شایستگی]] [[لطف]] و [[محبت]] و مورد توجه بودن پدرشان [[یعقوب]] را ندارند نیز، حاکی از وجود چنین امری است {{متن قرآن|إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ}}<ref>«یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ}}<ref>«گویندهای از آنان گفت: اگر میخواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در ژرفگاه چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد» سوره یوسف، آیه ۱۰.</ref> و در مرحله دیگری از داستان یوسف، مشورت و گفتگوی محرمانه برادران یوسف، برای چارهاندیشی درباره مشکل [[آزادی]] بنیامین، پردهای دیگر از اصل داستان مشورت کردن است {{متن قرآن|فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ}}<ref>«چون از او ناامید شدند رازگویان به گوشهای رفتند : بزرگ ایشان گفت آیا نمیدانید پدرتان در پیشگاه خداوند از شما پیمان گرفته است و پیش از این با یوسف چه کوتاهی کردهاید؟ من از این سرزمین پا بیرون نمینهم تا پدرم اجازه دهد یا خداوند درباره من داوری | جلسه مشورتی [[برادران یوسف]]{{ع}} علیه او و [[بنیامین]]، در مورد این که یوسف{{ع}} و برادرش [[شایستگی]] [[لطف]] و [[محبت]] و مورد توجه بودن پدرشان [[یعقوب]] را ندارند نیز، حاکی از وجود چنین امری است {{متن قرآن|إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ}}<ref>«یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ}}<ref>«گویندهای از آنان گفت: اگر میخواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در ژرفگاه چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد» سوره یوسف، آیه ۱۰.</ref> و در مرحله دیگری از داستان یوسف، مشورت و گفتگوی محرمانه برادران یوسف، برای چارهاندیشی درباره مشکل [[آزادی]] بنیامین، پردهای دیگر از اصل داستان مشورت کردن است {{متن قرآن|فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ}}<ref>«چون از او ناامید شدند رازگویان به گوشهای رفتند : بزرگ ایشان گفت آیا نمیدانید پدرتان در پیشگاه خداوند از شما پیمان گرفته است و پیش از این با یوسف چه کوتاهی کردهاید؟ من از این سرزمین پا بیرون نمینهم تا پدرم اجازه دهد یا خداوند درباره من داوری فرماید» سوره یوسف، آیه ۸۰.</ref>. | ||
جالبتر، مشورت [[بلقیس]] [[حاکم]] [[شهر]] [[سبأ]] با بزرگان و [[فرماندهان]] [[ارتش]] دربار خویش است که به روش [[عقلانی]] همیشگی خویش گفت: {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ}}<ref>«(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام» سوره نمل، آیه ۳۲.</ref>، بنابراین در [[اسلام]] و [[قرآن]]، مشورت با [[مردم]] و شرکت دادن آنان در تصمیمگیریهای [[اجتماعی]]، از [[وظایف]] [[رهبران]] به شمار میرود {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. در جایی که [[کافران]] در کارهای مهم خویش به مشورت بنشینند، چرا [[مسلمانان]] [[معتقد]] به [[توحید]] از این امر عقلانی باز مانند؟!{{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا}}<ref>«و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کسانی که کفر ورزیدهاند به کسانی که ایمان دارند میگویند: کدام یک از (ما) دو گروه دارای جایگاهی بهتر و محفلی آراستهتر است؟» سوره مریم، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و به راستی نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرون رانند و در آن صورت (آنها نیز) پس از تو جز اندکی درنگ نداشتند» سوره اسراء، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ}}<ref>«هیچ یادکرد تازهای از سوی پروردگارشان به آنان نمیرسد مگر که آن را شنیدهاند و سرگرم بازیاند» سوره انبیاء، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ}}<ref>«در حالی که دلبستگان سرگرمیاند و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) میبینید به جادو روی میآورید؟» سوره انبیاء، آیه ۳.</ref>. | جالبتر، مشورت [[بلقیس]] [[حاکم]] [[شهر]] [[سبأ]] با بزرگان و [[فرماندهان]] [[ارتش]] دربار خویش است که به روش [[عقلانی]] همیشگی خویش گفت: {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ}}<ref>«(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام» سوره نمل، آیه ۳۲.</ref>، بنابراین در [[اسلام]] و [[قرآن]]، مشورت با [[مردم]] و شرکت دادن آنان در تصمیمگیریهای [[اجتماعی]]، از [[وظایف]] [[رهبران]] به شمار میرود {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. در جایی که [[کافران]] در کارهای مهم خویش به مشورت بنشینند، چرا [[مسلمانان]] [[معتقد]] به [[توحید]] از این امر عقلانی باز مانند؟!{{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا}}<ref>«و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کسانی که کفر ورزیدهاند به کسانی که ایمان دارند میگویند: کدام یک از (ما) دو گروه دارای جایگاهی بهتر و محفلی آراستهتر است؟» سوره مریم، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و به راستی نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرون رانند و در آن صورت (آنها نیز) پس از تو جز اندکی درنگ نداشتند» سوره اسراء، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ}}<ref>«هیچ یادکرد تازهای از سوی پروردگارشان به آنان نمیرسد مگر که آن را شنیدهاند و سرگرم بازیاند» سوره انبیاء، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ}}<ref>«در حالی که دلبستگان سرگرمیاند و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) میبینید به جادو روی میآورید؟» سوره انبیاء، آیه ۳.</ref>. | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
[[رده:شورا و مشورت]] | [[رده:شورا و مشورت]] | ||