پرش به محتوا

قیس بن سعد بن عباده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ')
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = قیس بن سعد بن عباده
| موضوع مرتبط = قیس بن سعد بن عباده
خط ۱۸۳: خط ۱۸۲:
سپس [[معاویه]] از نعمان درخواست کرد که نزد [[قیس]] رفته، او را [[سرزنش]] کند و به او پیشنهاد [[آشتی]] دهد. نعمان از حضور معاویه بیرون آمد و بین دو [[لشکر]] قرار گرفت و فریاد زد: ای قیس! من [[نعمان بن بشیر]] هستم. قیس گفت: "چه خبر است ای نعمان بن بشیر؟ چه می‌خواهی؟" نعمان گفت: "ای قیس، آن کس که شما را به آنچه برای خود خواسته، [[دعوت]] می‌کند، می‌خواهد به شما خدمتی کند. ای [[انصار]]، آیا شما خود نمی‌دانید که در [[مخالفت]] با [[عثمان]] و کشتن او [[اشتباه]] کردید و [[یاران]] او را در [[روز]] [[جنگ جمل]] کشتید و اسبان و [[سپاهیان]] خود را بر [[مردم]] [[شام]] تاختند و در روز [[جنگ صفین]] به آنها حمله کردید؟ شما که عثمان را تنها گذاشتید و او را [[ذلیل]] و بی‌کس ساختید، اگر امروز با [[علی]] آن‌گونه [[رفتار]] کنید، کاری مساوی آن کار انجام داده‌اید و عملی در مقابل عملی قرار می‌گیرد، لکن شما از [[حق]] دست برداشته و به [[یاری]] [[باطل]] شتافته‌اید و به آن کمک می‌کنید. شما [[راضی]] نشوید که هم چون بقیه مردم باشید تا اینکه در میدان [[جنگ]] به [[حقیقت]] پی برده و خود به [[مبارزه]] دعوت شوید و [[پیکار]] کنید، ولی هیچ [[ناراحتی]] بر علی نرسیده و شما هستید که [[مصیبت‌ها]] را بر او سبک کرده‌اید و او به استراحت پرداخته و شما باید بار [[مصیبت]] را بکشید و در [[انتظار]] آن [[پیروزی]] که به شما [[وعده]] داده، بنشینید و فداکاری‌ها کنید. جنگ از دست ما و شما عزیزانی را گرفته که شما خود بهتر می‌دانید پس نسبت به بقیه از [[خدا]] بترسید و [[پرهیزکاری]] را پیشه خود سازید". پس از سخنان نعمان، قیس خندید و گفت: "ای نعمان، [[فکر]] نمی‌کردیم که چنین جرأتی داشته باشی تا این سخنان را بر [[زبان]] جاری سازی؛ آن کس که به خود [[خیانت]] کرده برادرش را [[نصیحت]] نمی‌کند. به خدا [[سوگند]]، تو خود را گول زده‌ای و [[گمراه]] و [[گمراه کننده]] هستی. اما این که نام [[عثمان]] را بردی، اگر شنیدن [[اخبار]] برای تو کافی است و به هر خبری گوش می‌دهی، خبری هم از من بشنو؛ عثمان را کسانی کشتند که تو از آنان بهتر نیستی و افرادی او را تنها گذاشتند و ذلیلش کردند که مسلما از تو بهتر هستند. و اما [[اصحاب جمل]]؛ بدان جهت با آنان جنگیدیم که [[بیعت]] خود را با [[خلیفه]] شکستند و به [[عهد]] خود [[وفا]] نکردند. و اما [[معاویه]]؛ به [[خدا]] سوگند، اگر تمام [[اعراب]] دور او را بگیرند، [[انصار]] با او خواهند جنگید.
سپس [[معاویه]] از نعمان درخواست کرد که نزد [[قیس]] رفته، او را [[سرزنش]] کند و به او پیشنهاد [[آشتی]] دهد. نعمان از حضور معاویه بیرون آمد و بین دو [[لشکر]] قرار گرفت و فریاد زد: ای قیس! من [[نعمان بن بشیر]] هستم. قیس گفت: "چه خبر است ای نعمان بن بشیر؟ چه می‌خواهی؟" نعمان گفت: "ای قیس، آن کس که شما را به آنچه برای خود خواسته، [[دعوت]] می‌کند، می‌خواهد به شما خدمتی کند. ای [[انصار]]، آیا شما خود نمی‌دانید که در [[مخالفت]] با [[عثمان]] و کشتن او [[اشتباه]] کردید و [[یاران]] او را در [[روز]] [[جنگ جمل]] کشتید و اسبان و [[سپاهیان]] خود را بر [[مردم]] [[شام]] تاختند و در روز [[جنگ صفین]] به آنها حمله کردید؟ شما که عثمان را تنها گذاشتید و او را [[ذلیل]] و بی‌کس ساختید، اگر امروز با [[علی]] آن‌گونه [[رفتار]] کنید، کاری مساوی آن کار انجام داده‌اید و عملی در مقابل عملی قرار می‌گیرد، لکن شما از [[حق]] دست برداشته و به [[یاری]] [[باطل]] شتافته‌اید و به آن کمک می‌کنید. شما [[راضی]] نشوید که هم چون بقیه مردم باشید تا اینکه در میدان [[جنگ]] به [[حقیقت]] پی برده و خود به [[مبارزه]] دعوت شوید و [[پیکار]] کنید، ولی هیچ [[ناراحتی]] بر علی نرسیده و شما هستید که [[مصیبت‌ها]] را بر او سبک کرده‌اید و او به استراحت پرداخته و شما باید بار [[مصیبت]] را بکشید و در [[انتظار]] آن [[پیروزی]] که به شما [[وعده]] داده، بنشینید و فداکاری‌ها کنید. جنگ از دست ما و شما عزیزانی را گرفته که شما خود بهتر می‌دانید پس نسبت به بقیه از [[خدا]] بترسید و [[پرهیزکاری]] را پیشه خود سازید". پس از سخنان نعمان، قیس خندید و گفت: "ای نعمان، [[فکر]] نمی‌کردیم که چنین جرأتی داشته باشی تا این سخنان را بر [[زبان]] جاری سازی؛ آن کس که به خود [[خیانت]] کرده برادرش را [[نصیحت]] نمی‌کند. به خدا [[سوگند]]، تو خود را گول زده‌ای و [[گمراه]] و [[گمراه کننده]] هستی. اما این که نام [[عثمان]] را بردی، اگر شنیدن [[اخبار]] برای تو کافی است و به هر خبری گوش می‌دهی، خبری هم از من بشنو؛ عثمان را کسانی کشتند که تو از آنان بهتر نیستی و افرادی او را تنها گذاشتند و ذلیلش کردند که مسلما از تو بهتر هستند. و اما [[اصحاب جمل]]؛ بدان جهت با آنان جنگیدیم که [[بیعت]] خود را با [[خلیفه]] شکستند و به [[عهد]] خود [[وفا]] نکردند. و اما [[معاویه]]؛ به [[خدا]] سوگند، اگر تمام [[اعراب]] دور او را بگیرند، [[انصار]] با او خواهند جنگید.


و اما اینکه گفتی هم چون بقیه [[مردم]] نیستیم، ما در [[جنگ]] آن طور خواهیم جنگید که در رکاب [[رسول خدا]]{{صل}} می‌جنگیدیم؛ از شمشیرها با صورت خود و از نیزه‌ها با گلوگاه [[خود نگهداری]] می‌کنیم {{متن قرآن|حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ}}<ref>«بی‌گمان آنان پیش‌تر هم فتنه‌جویی کردند و کارها را برای تو دگرگون ساختند تا آنکه حق فرا رسید و فرمان خداوند آشکار شد با آنکه آنان نمی‌پسندیدند» سوره توبه، آیه ۴۸.</ref>. و لکن ای نعمان، بنگر در همراهان معاویه، آیا جز عده‌ای افراد [[آزاد]] شده و یا بیابانی و یا چند نفری از مردم [[یمن]] که [[فریب]] خورده و داخل [[سپاهیان]] او شده‌اند را می‌بینی؟ ببین که [[مهاجران]] و انصار و [[پیروان]] آنها که از یکی از آنان [[پیروی]] کرده‌اند، {{متن قرآن|رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ}}<ref>«خداوند از آنان خشنود است » سوره مائده، آیه ۱۱۹.</ref> کدام طرف هستند و ببین که از انصار رسول خدا جز تو و [[رفیق]] کوچکت کس دیگری با معاویه هست؟ به خدا سوگند، شما دو نفر نه در [[جنگ بدر]] و [[احد]] بودید و نه سابقه‌ای در [[دین اسلام]] دارید و نه آیه‌ای از [[قرآن]] در [[شأن]] شما نازل شده و نه با قرآن آشنایی دارید. به [[جان]] خودم قسم، اگر تو هم‌اکنون خواستی ما را فریب داده و [[خیانت]] کنی، پدرت نیز به ما خیانت کرد".  
و اما اینکه گفتی هم چون بقیه [[مردم]] نیستیم، ما در [[جنگ]] آن طور خواهیم جنگید که در رکاب [[رسول خدا]]{{صل}} می‌جنگیدیم؛ از شمشیرها با صورت خود و از نیزه‌ها با گلوگاه [[خود نگهداری]] می‌کنیم {{متن قرآن|حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ}}<ref>«بی‌گمان آنان پیش‌تر هم فتنه‌جویی کردند و کارها را برای تو دگرگون ساختند تا آنکه حق فرا رسید و فرمان خداوند آشکار شد با آنکه آنان نمی‌پسندیدند» سوره توبه، آیه ۴۸.</ref>. و لکن ای نعمان، بنگر در همراهان معاویه، آیا جز عده‌ای افراد [[آزاد]] شده و یا بیابانی و یا چند نفری از مردم [[یمن]] که [[فریب]] خورده و داخل [[سپاهیان]] او شده‌اند را می‌بینی؟ ببین که [[مهاجران]] و انصار و [[پیروان]] آنها که از یکی از آنان [[پیروی]] کرده‌اند، {{متن قرآن|رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ}}<ref>«خداوند از آنان خشنود است» سوره مائده، آیه ۱۱۹.</ref> کدام طرف هستند و ببین که از انصار رسول خدا جز تو و [[رفیق]] کوچکت کس دیگری با معاویه هست؟ به خدا سوگند، شما دو نفر نه در [[جنگ بدر]] و [[احد]] بودید و نه سابقه‌ای در [[دین اسلام]] دارید و نه آیه‌ای از [[قرآن]] در [[شأن]] شما نازل شده و نه با قرآن آشنایی دارید. به [[جان]] خودم قسم، اگر تو هم‌اکنون خواستی ما را فریب داده و [[خیانت]] کنی، پدرت نیز به ما خیانت کرد".  


بعد از این رویدادها امیرالمؤمنین{{ع}} [[قیس]] را نزد خود‌ طلبیده، او را [[ستایش]] کرد و سمت [[فرماندهی]] [[انصار]] را به او داد<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۵۰ - ۴۴۵. منذر بن جارود که سپاهیان امیرالمؤمنین را در زاویه دیده بود، آنها را چنین توصیف می‌کند: سپس یکه تازی سوار بر اسب سرخ‌گون، در حالی که جامه‌ای سفید بر تن داشت، از جلو ما گذشت. او کلاهی سفید و عمامه‌ای زرد بر سر، تیر و کمان بر دوش و شمشیری بر کمر بسته بود، پاهایش را به زمین می‌کشید و در بین هزاران نفر سپاهی که آنها هم بر سر خود تاجی از کلاه سفید و عمامه زرد بسته بودند، دیده می‌شد، در حالی که پرچمی زرد رنگ به دست داشت. گفتم: این کیست؟ گفته شد: این قیس بن سعد بن عباده است که جزء انصار است و فرزندان و خویشاوندان او و غیر آنان که جزء قحطانی‌ها هستند. (مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۶۰).</ref>.
بعد از این رویدادها امیرالمؤمنین{{ع}} [[قیس]] را نزد خود‌ طلبیده، او را [[ستایش]] کرد و سمت [[فرماندهی]] [[انصار]] را به او داد<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۵۰ - ۴۴۵. منذر بن جارود که سپاهیان امیرالمؤمنین را در زاویه دیده بود، آنها را چنین توصیف می‌کند: سپس یکه تازی سوار بر اسب سرخ‌گون، در حالی که جامه‌ای سفید بر تن داشت، از جلو ما گذشت. او کلاهی سفید و عمامه‌ای زرد بر سر، تیر و کمان بر دوش و شمشیری بر کمر بسته بود، پاهایش را به زمین می‌کشید و در بین هزاران نفر سپاهی که آنها هم بر سر خود تاجی از کلاه سفید و عمامه زرد بسته بودند، دیده می‌شد، در حالی که پرچمی زرد رنگ به دست داشت. گفتم: این کیست؟ گفته شد: این قیس بن سعد بن عباده است که جزء انصار است و فرزندان و خویشاوندان او و غیر آنان که جزء قحطانی‌ها هستند. (مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۶۰).</ref>.
خط ۲۴۳: خط ۲۴۲:
==سرانجام [[قیس]]==
==سرانجام [[قیس]]==
قیس در اواخر [[خلافت]] [[معاویه]] در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت. بنابراین، اگر سال [[وفات]] معاویه از سال‌های خلافت او حساب شود، می‌توان سال وفات قیس را سال شصت [[هجری]] دانست و الا باید گفت که او در سال پنجاه و نه هجری وفات کرده است. شاید به همین جهت [[ابن عبدالبر]] و [[ابن اثیر]] درباره [[تاریخ]] وفات قیس بین این دو سال تردید کرده‌اند، زیرا اولی تاریخ وفات قیس را سال شصت هجری بیان کرده و در ضمن گفته است که سال پنجاه و نه هجری که آخرین سال خلافت معاویه هم هست نیز [[نقل]] شده، و دومی بر عکس اولی نقل کرده است<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۲۹۰؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۲۶.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[قیس بن سعد بن عباده (مقاله)|مقاله «قیس بن سعد بن عباده»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۷۳.</ref>
قیس در اواخر [[خلافت]] [[معاویه]] در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت. بنابراین، اگر سال [[وفات]] معاویه از سال‌های خلافت او حساب شود، می‌توان سال وفات قیس را سال شصت [[هجری]] دانست و الا باید گفت که او در سال پنجاه و نه هجری وفات کرده است. شاید به همین جهت [[ابن عبدالبر]] و [[ابن اثیر]] درباره [[تاریخ]] وفات قیس بین این دو سال تردید کرده‌اند، زیرا اولی تاریخ وفات قیس را سال شصت هجری بیان کرده و در ضمن گفته است که سال پنجاه و نه هجری که آخرین سال خلافت معاویه هم هست نیز [[نقل]] شده، و دومی بر عکس اولی نقل کرده است<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۲۹۰؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۲۶.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[قیس بن سعد بن عباده (مقاله)|مقاله «قیس بن سعد بن عباده»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۷۳.</ref>
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش