ناشکیبایی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[رذیلت اخلاقی]] "ناشکیبایی"، در مقابل [[فضیلت]] [[صبر]] قرار دارد؛ این [[آیه شریفه]] به خوبی تقابل این دو صفت را نشان میدهد: {{متن قرآن|سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِيصٍ}}<ref>«برای ما برابر است که بیتابی کنیم یا شکیبایی ورزیم، ما را گریزگاهی نیست» سوره ابراهیم، آیه ۲۱.</ref> | * [[رذیلت اخلاقی]] "ناشکیبایی"، در مقابل [[فضیلت]] [[صبر]] قرار دارد؛ این [[آیه شریفه]] به خوبی تقابل این دو صفت را نشان میدهد: {{متن قرآن|سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِيصٍ}}<ref>«برای ما برابر است که بیتابی کنیم یا شکیبایی ورزیم، ما را گریزگاهی نیست» سوره ابراهیم، آیه ۲۱.</ref> | ||
*ناشکیبایی و بیصبری که در [[عربی]] آن را "جَزَع" میخوانند، از نظر لغت اندوهی است که در اثر جستن [[محبوب]]- که میتواند شامل همه انواع محبوبهای [[انسان]] باشد- و به دست نیاوردن آن، پدید میآید. راغب در "المفردات" میآورد: "[[جزع]] از نظر معنی روشنتر از [[حزن]] و رساتر از آن است، چه [[حزن]] عامّ است و تمامی انواع اندوهها را در بر میگیرد، در حالی که [[جزع]] اندوهی است که [[انسان]] را از آنچه در پی آن است باز میدارد و او را از آن منقطع میسازد". | *ناشکیبایی و بیصبری که در [[عربی]] آن را "جَزَع" میخوانند، از نظر لغت اندوهی است که در اثر جستن [[محبوب]]- که میتواند شامل همه انواع محبوبهای [[انسان]] باشد- و به دست نیاوردن آن، پدید میآید. راغب در "المفردات" میآورد: "[[جزع]] از نظر معنی روشنتر از [[حزن]] و رساتر از آن است، چه [[حزن]] عامّ است و تمامی انواع اندوهها را در بر میگیرد، در حالی که [[جزع]] اندوهی است که [[انسان]] را از آنچه در پی آن است باز میدارد و او را از آن منقطع میسازد". | ||
*جزَع از نظر معنی با فَزَع یکسان است، با این تفاوت که فزَع بیشتر درباره اندوهی که در اثر [[ترس]] پدید آید، به کار میرود. این نکته نیز در [[کلام]] راغب به تصریح گرفته شده است. در [[قرآن کریم]] این استعمال اینگونه نشان داده شده: | *جزَع از نظر معنی با فَزَع یکسان است، با این تفاوت که فزَع بیشتر درباره اندوهی که در اثر [[ترس]] پدید آید، به کار میرود. این نکته نیز در [[کلام]] راغب به تصریح گرفته شده است. در [[قرآن کریم]] این استعمال اینگونه نشان داده شده: | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
*جَزَع با هلَع / [[حرص]]، نیز یکسان است؛ با این تفاوت که [[حرص]] درباره اندوهی که از [[حرص]] زدن درباره چیزی و به دست نیاوردن آن پدید میآید به بکار میرود، امّا جزَع از معنایی گستردهتر از این برخوردار است. به این سه [[آیه شریفه]] نیز بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا}}<ref>«بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند چون شرّی بدو رسد بیتاب است و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۱۹-۲۱.</ref>. | *جَزَع با هلَع / [[حرص]]، نیز یکسان است؛ با این تفاوت که [[حرص]] درباره اندوهی که از [[حرص]] زدن درباره چیزی و به دست نیاوردن آن پدید میآید به بکار میرود، امّا جزَع از معنایی گستردهتر از این برخوردار است. به این سه [[آیه شریفه]] نیز بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا}}<ref>«بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند چون شرّی بدو رسد بیتاب است و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۱۹-۲۱.</ref>. | ||
*منظور از این سخن، آن است که اگر اخلاقپژوهان لفظ [[جزع]] را رها میکردند و به جای آن از هلَع سخن میداشتند، بهتر بود و غرض آنان را بیشتر [[آشکار]] میساخت. این مطلب به چندین علّت مورد تأکید ماست؛ در این شمار است: | *منظور از این سخن، آن است که اگر اخلاقپژوهان لفظ [[جزع]] را رها میکردند و به جای آن از هلَع سخن میداشتند، بهتر بود و غرض آنان را بیشتر [[آشکار]] میساخت. این مطلب به چندین علّت مورد تأکید ماست؛ در این شمار است: | ||
#[[جزع]] بیشتر در [[اعمال]] نشان داده میشود، و نسبت به "ملکه" - که امری نفسانی است ۔ چندان ظهوری نخواهد داشت؛ از اینرو با مسائل [[علم]] [[اخلاق]] که صرفاً پیرامون [[ملکات اخلاقی]] صحبت میکند، چندان سازگار نخواهد بود. | # [[جزع]] بیشتر در [[اعمال]] نشان داده میشود، و نسبت به "ملکه" - که امری نفسانی است ۔ چندان ظهوری نخواهد داشت؛ از اینرو با مسائل [[علم]] [[اخلاق]] که صرفاً پیرامون [[ملکات اخلاقی]] صحبت میکند، چندان سازگار نخواهد بود. | ||
#هلَع [[حرص]] شدید را نیز در خود نهفته دارد، از اینرو [[جزع]] را نیز در بر خواهد گرفت؛ این درحالی است که کلمه [[جزع]] نمیتواند معنای هلع را پوشش دهد. | #هلَع [[حرص]] شدید را نیز در خود نهفته دارد، از اینرو [[جزع]] را نیز در بر خواهد گرفت؛ این درحالی است که کلمه [[جزع]] نمیتواند معنای هلع را پوشش دهد. | ||
#مهمترین نکته در این میان، آن است که به [[شهادت]] [[قرآن کریم]] هلَع از معنایی بسیار گسترده برخوردار است، که حتّی [[غم]] و [[شادی]] را نیز در بر میگیرد. از اینرو کسانی که بر [[ناراحتیها]] [[صبر]] نمینمایند را به همانسان در برمی گیرد، که ناشکیبان بر شادیها را در بر میگیرد. این در حالی است که اگر کسی در شادمانیها [[شکیبایی]] نورزد را، اهل جزَع نمیخوانند. به این چند [[آیه]] به عنوان شاهدی بر این سخن بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا إِلَّا الْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ}}<ref>«بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند چون شرّی بدو رسد بیتاب است و چون خیری بدو رسد بازدارنده است جز نمازگزاران آنان که در نمازهایشان پیگیری دارند» سوره معارج، آیه ۱۹-۲۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۲.</ref>. | #مهمترین نکته در این میان، آن است که به [[شهادت]] [[قرآن کریم]] هلَع از معنایی بسیار گسترده برخوردار است، که حتّی [[غم]] و [[شادی]] را نیز در بر میگیرد. از اینرو کسانی که بر [[ناراحتیها]] [[صبر]] نمینمایند را به همانسان در برمی گیرد، که ناشکیبان بر شادیها را در بر میگیرد. این در حالی است که اگر کسی در شادمانیها [[شکیبایی]] نورزد را، اهل جزَع نمیخوانند. به این چند [[آیه]] به عنوان شاهدی بر این سخن بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا إِلَّا الْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ}}<ref>«بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند چون شرّی بدو رسد بیتاب است و چون خیری بدو رسد بازدارنده است جز نمازگزاران آنان که در نمازهایشان پیگیری دارند» سوره معارج، آیه ۱۹-۲۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۲.</ref>. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
*این روش [[نمرود]] و [[یاران]] اوست، که بنا بر ادّعای خود عاقلان آن [[قوم]] و خردمندانشان بودند. آنان این روش را تنها به خاطر [[غلبه]] [[سبکسری]] در پیش گرفتند؛ روشی که [[مادر]] [[فرزند]] مرده نیز بر آن به [[خنده]] درمی آید!. | *این روش [[نمرود]] و [[یاران]] اوست، که بنا بر ادّعای خود عاقلان آن [[قوم]] و خردمندانشان بودند. آنان این روش را تنها به خاطر [[غلبه]] [[سبکسری]] در پیش گرفتند؛ روشی که [[مادر]] [[فرزند]] مرده نیز بر آن به [[خنده]] درمی آید!. | ||
*نمونه دیگر، روشی است که [[قوم]] [[فرعون]] در پیش گرفتند. آنان هرچند مورد [[تحقیر]] و استخفاف [[فرعون]] بودند، امّا باز به [[اطاعت]] از او میپرداختند و [[حکومت]] او را بر خویشتن میپذیرفتند؛ چه [[سبکسری]] آنان را از مقابله با [[سختیها]] و نیز شهوات بازداشته بود: {{متن قرآن|فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ}}<ref>«آنگاه قوم خود را سبکسار کرد (و از راه به در برد) و آنان از او فرمان بردند» سوره زخرف، آیه ۵۴.</ref> | *نمونه دیگر، روشی است که [[قوم]] [[فرعون]] در پیش گرفتند. آنان هرچند مورد [[تحقیر]] و استخفاف [[فرعون]] بودند، امّا باز به [[اطاعت]] از او میپرداختند و [[حکومت]] او را بر خویشتن میپذیرفتند؛ چه [[سبکسری]] آنان را از مقابله با [[سختیها]] و نیز شهوات بازداشته بود: {{متن قرآن|فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ}}<ref>«آنگاه قوم خود را سبکسار کرد (و از راه به در برد) و آنان از او فرمان بردند» سوره زخرف، آیه ۵۴.</ref> | ||
*[[فرعون]] [[فرزندان]] آنان را میکشت و زنانشان را به [[اسارت]] میبرد، چه برای او [[پیشبینی]] کرده بودند که به زودی فرزندی از دامن یکی از این [[مادران]] پدید خواهد آمد، که [[دشمن]] تو بوده تو را به [[قتل]] خواهد رسانید. او امّا در نتیجه نادانیاش نخست به [[قتل عام]] [[کودکان]] دست برد، و زان پس آن طفل را در خانه [[محبّت]] خود پرورش داد تا سرانجام [[حکومت]] او را سرنگون سازد: {{متن قرآن|فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا}}<ref>«آنگاه فرعونیان او را (از آب) گرفتند تا به فرجام، دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد» سوره قصص، آیه ۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۶.</ref>. | * [[فرعون]] [[فرزندان]] آنان را میکشت و زنانشان را به [[اسارت]] میبرد، چه برای او [[پیشبینی]] کرده بودند که به زودی فرزندی از دامن یکی از این [[مادران]] پدید خواهد آمد، که [[دشمن]] تو بوده تو را به [[قتل]] خواهد رسانید. او امّا در نتیجه نادانیاش نخست به [[قتل عام]] [[کودکان]] دست برد، و زان پس آن طفل را در خانه [[محبّت]] خود پرورش داد تا سرانجام [[حکومت]] او را سرنگون سازد: {{متن قرآن|فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا}}<ref>«آنگاه فرعونیان او را (از آب) گرفتند تا به فرجام، دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد» سوره قصص، آیه ۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۶.</ref>. | ||
*[[حضرت موسی]]{{ع}} نیز پس از آنکه به [[نبوّت]] [[مبعوث]] شد، [[معجزات]] فراوانی به آنان نشان داد، تا روش خویش را تغییر داده به معبود [[حقیقی]] [[گرایش]] یابند. عجیب آنکه ساحران دست از [[کیش]] خویش برداشتند و به [[پروردگار]] [[موسی]] [[گرایش]] یافتند، امّا [[فرعون]] و [[یاران]] سفیهش به تهدید آنان پرداخته [[وعده]] کردند که آنان را با [[رنج]] و [[عذاب]] به [[قتل]] رسانند: {{متن قرآن|قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ}}<ref>«چون جادوگران آمدند موسی به آنان گفت: چیزی را که میخواهید بیفکنید، بیفکنید! آنگاه آنان رسنها و چوبدستهای خود را فرو افکندند و گفتند: سوگند به شکوه فرعون بیگمان ماییم که پیروزیم آنگاه، موسی چوبدست خود را فرو افکند که ناگهان هر چه بر میساختند فرو میبلعید پس جادوگران به سجده درافتادند گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم * پروردگار موسی و هارون (فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم به او گرویدید؟ بیگمان او بزرگ شماست که به شما جادوگری آموخته است؛ به زودی خواهید دانست؛ دستها و پاهایتان را از چپ و راست خواهم برید و همه شما را به دار خواهم آویخت گفتند: پروایی نیست، ما به سوی پروردگار خویش باز میگردیم» سوره شعراء، آیه ۴۳-۵۰.</ref> | * [[حضرت موسی]]{{ع}} نیز پس از آنکه به [[نبوّت]] [[مبعوث]] شد، [[معجزات]] فراوانی به آنان نشان داد، تا روش خویش را تغییر داده به معبود [[حقیقی]] [[گرایش]] یابند. عجیب آنکه ساحران دست از [[کیش]] خویش برداشتند و به [[پروردگار]] [[موسی]] [[گرایش]] یافتند، امّا [[فرعون]] و [[یاران]] سفیهش به تهدید آنان پرداخته [[وعده]] کردند که آنان را با [[رنج]] و [[عذاب]] به [[قتل]] رسانند: {{متن قرآن|قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ}}<ref>«چون جادوگران آمدند موسی به آنان گفت: چیزی را که میخواهید بیفکنید، بیفکنید! آنگاه آنان رسنها و چوبدستهای خود را فرو افکندند و گفتند: سوگند به شکوه فرعون بیگمان ماییم که پیروزیم آنگاه، موسی چوبدست خود را فرو افکند که ناگهان هر چه بر میساختند فرو میبلعید پس جادوگران به سجده درافتادند گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم * پروردگار موسی و هارون (فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم به او گرویدید؟ بیگمان او بزرگ شماست که به شما جادوگری آموخته است؛ به زودی خواهید دانست؛ دستها و پاهایتان را از چپ و راست خواهم برید و همه شما را به دار خواهم آویخت گفتند: پروایی نیست، ما به سوی پروردگار خویش باز میگردیم» سوره شعراء، آیه ۴۳-۵۰.</ref> | ||
*پس از آن نیز چون آن [[حضرت]]{{ع}} در [[مقام]] [[احتجاج]] و [[استدلال]] بر آنان [[غلبه]] یافت، [[فرعون]] [[وزیر]] خود [[هامان]] را امر کرد تا برای [[فریفتن]] آنان برجی بلند بنا کند، تا [[فرعون]] بر فراز آن رفته خدای [[موسی]] را ببیند!. زان پس نیز از فراز آن برج بازگشت و آنان را خبر داد که در [[آسمان]] خدای [[موسی]] را نیافته، از اینرو ایشان دروغزنی بیش نیست!: {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ * أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا}}<ref>«و فرعون گفت: ای هامان! کاخی برای من بساز باشد که من به این راهها دست یابم راههای آسمانها، تا به خدای موسی بنگرم و من او را دروغگو میپندارم» سوره غافر، آیه ۳۶-۳۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۷.</ref>. | *پس از آن نیز چون آن [[حضرت]]{{ع}} در [[مقام]] [[احتجاج]] و [[استدلال]] بر آنان [[غلبه]] یافت، [[فرعون]] [[وزیر]] خود [[هامان]] را امر کرد تا برای [[فریفتن]] آنان برجی بلند بنا کند، تا [[فرعون]] بر فراز آن رفته خدای [[موسی]] را ببیند!. زان پس نیز از فراز آن برج بازگشت و آنان را خبر داد که در [[آسمان]] خدای [[موسی]] را نیافته، از اینرو ایشان دروغزنی بیش نیست!: {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ * أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا}}<ref>«و فرعون گفت: ای هامان! کاخی برای من بساز باشد که من به این راهها دست یابم راههای آسمانها، تا به خدای موسی بنگرم و من او را دروغگو میپندارم» سوره غافر، آیه ۳۶-۳۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۷.</ref>. | ||
*این همان نتیجهای است که از سفاهت [[نمرود]] و [[فرعون]] و... [[انتظار]] میرود، چه اینان هرچند به حسب ظاهر در شمار عاقلترین مردان [[قوم]] خود بودند، اما به واسطه [[غلبه]] [[سبکسری]] و ناشکیبایی، از حکمی که عقلشان صادر میکرد فاصله گرفته و به اموری دست بردند، که حتّی دیوانگان نیز از انجام آن اجتناب مینمایند. | *این همان نتیجهای است که از سفاهت [[نمرود]] و [[فرعون]] و... [[انتظار]] میرود، چه اینان هرچند به حسب ظاهر در شمار عاقلترین مردان [[قوم]] خود بودند، اما به واسطه [[غلبه]] [[سبکسری]] و ناشکیبایی، از حکمی که عقلشان صادر میکرد فاصله گرفته و به اموری دست بردند، که حتّی دیوانگان نیز از انجام آن اجتناب مینمایند. | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
:*{{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان میداشت گفت: آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من، خداوند است و برهانها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان میداشت گفت: آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من، خداوند است و برهانها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>؛ | ||
:*{{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۸.</ref>. | :*{{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۵۸.</ref>. | ||
*[[قارون]] نیز هرچند در شمار [[خویشان]] [[موسی]]{{ع}} و [[مؤمنان]] [[قوم]] او بود، امّا سفاهت بر او [[غلبه]] کرد و پای در مسیری نهاد که تنها سفیهان آن را میپیمایند؛ چه چون به [[آزمایش]] [[مالی]] دچار شد و [[حضرت موسی]]{{ع}} از او خواست که با [[برگزیدن]] [[آخرت]] بر [[دنیا]]، [[حقوق]] [[واجب]] [[مالی]] خود را ادا کند و از امساک در این راه خودداری نماید، او نخست از ایشان خواست که به او تخفیف دهد!، آن [[حضرت]] نیز تا راه بر او بسته نشود، این مطلب را پذیرفت و به اقتضای [[اراده الهی]]، بخشی از آن [[حقوق]] را بر او بخشید؛ اما او باز هم بر سفاهت خود پای فشرده گفت: "من این [[ثروت]] را از راه [[دانایی]] و [[ذکاوت]] خود به دست آوردهام، از اینرو [[فقیران]] را در آن [[صاحب]] [[حق]] ندانسته آنان را در آن شریک نخواهم کرد!". | * [[قارون]] نیز هرچند در شمار [[خویشان]] [[موسی]]{{ع}} و [[مؤمنان]] [[قوم]] او بود، امّا سفاهت بر او [[غلبه]] کرد و پای در مسیری نهاد که تنها سفیهان آن را میپیمایند؛ چه چون به [[آزمایش]] [[مالی]] دچار شد و [[حضرت موسی]]{{ع}} از او خواست که با [[برگزیدن]] [[آخرت]] بر [[دنیا]]، [[حقوق]] [[واجب]] [[مالی]] خود را ادا کند و از امساک در این راه خودداری نماید، او نخست از ایشان خواست که به او تخفیف دهد!، آن [[حضرت]] نیز تا راه بر او بسته نشود، این مطلب را پذیرفت و به اقتضای [[اراده الهی]]، بخشی از آن [[حقوق]] را بر او بخشید؛ اما او باز هم بر سفاهت خود پای فشرده گفت: "من این [[ثروت]] را از راه [[دانایی]] و [[ذکاوت]] خود به دست آوردهام، از اینرو [[فقیران]] را در آن [[صاحب]] [[حق]] ندانسته آنان را در آن شریک نخواهم کرد!". | ||
*از اینرو از [[احسان]] و [[نیکی]] نسبت به آنان- که در [[حقیقت]] [[نیکی]] در [[حقّ]] خودش بود-، بازماند؛ و سرانجام آنچه [[نمرود]] و [[فرعون]] در پی آن بودند را در پیش گرفت. چه بر آن شد که آبروی آن [[پیامبر بزرگ الهی]] را مورد حمله قرار دهد، تا ایشان نتواند او را به چنین اموری [[دعوت]] نماید. آوردهاند که [[قارون]] زنی [[زنا]] کار را اجیر کرد، تا نسبت [[گناه]] به ایشان داده [[فرزند]] نوزادی که در خانه داشت را [[فرزند]] ایشان قلمداد کند!. آن [[زن]] امّا به [[امر الهی]] در میان [[مردم]] دامن آن [[حضرت]] را از این [[گناه]] [[پاک]] دانسته، به [[توطئه]] [[قارون]] اعتراف کرد؛ در این حال [[زمین]] دهان گشود و او و ثروتش را در خود فرو برد. | *از اینرو از [[احسان]] و [[نیکی]] نسبت به آنان- که در [[حقیقت]] [[نیکی]] در [[حقّ]] خودش بود-، بازماند؛ و سرانجام آنچه [[نمرود]] و [[فرعون]] در پی آن بودند را در پیش گرفت. چه بر آن شد که آبروی آن [[پیامبر بزرگ الهی]] را مورد حمله قرار دهد، تا ایشان نتواند او را به چنین اموری [[دعوت]] نماید. آوردهاند که [[قارون]] زنی [[زنا]] کار را اجیر کرد، تا نسبت [[گناه]] به ایشان داده [[فرزند]] نوزادی که در خانه داشت را [[فرزند]] ایشان قلمداد کند!. آن [[زن]] امّا به [[امر الهی]] در میان [[مردم]] دامن آن [[حضرت]] را از این [[گناه]] [[پاک]] دانسته، به [[توطئه]] [[قارون]] اعتراف کرد؛ در این حال [[زمین]] دهان گشود و او و ثروتش را در خود فرو برد. | ||
*این مطلب به تفصیل در [[قرآن کریم]] حکایت شده، تا [[انسانها]] با [[خواندن]] آن دست از سفاهت بشویند و از [[سبکسری]] باز مانند: {{متن قرآن|إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«بیگمان قارون از قوم موسی بود و در برابر آنان سرکشی کرد و ما بدو از گنجها چندان دادیم که (حمل) مخزن های آن بر گروه نیرومند هم گرانبار میآمد؛ هنگامی که قوم وی بدو گفتند: سرخوشی پیشه مکن که خداوند سرخوشان را دوست نمیدارد و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد (قارون می) گفت: تنها برای دانشی که خود داشتم آن را به من دادهاند، آیا نمیدانست که خداوند پیش از او از نسلها کسانی را نابود کرده است که از او توانمندتر و مالاندوزتر بودهاند؟ و از بزهکاران گناه آنان را نمیپرسند آنگاه با زیورهایش در پیش قوم خویش آشکار شد؛ کسانی که زندگی این جهان را میخواستند گفتند: ای کاش ما نیز همانند آنچه به قارون داده شده است میداشتیم، بیگمان او را بهرهای سترگ است * و دانشوران گفتند: وای بر شما! پاداش خداوند برای آن کس که ایمان آورد و کرداری شایسته دارد بهتر است و آن را جز به شکیبایان فرا نیاموزند پس او و خانه او را به زمین فرو بردیم آنگاه هیچ گروهی نداشت که در برابر خداوند یاریش کنند و از کسانی نبود که داد خویش میستانند» سوره قصص، آیه ۷۶.</ref>. | *این مطلب به تفصیل در [[قرآن کریم]] حکایت شده، تا [[انسانها]] با [[خواندن]] آن دست از سفاهت بشویند و از [[سبکسری]] باز مانند: {{متن قرآن|إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«بیگمان قارون از قوم موسی بود و در برابر آنان سرکشی کرد و ما بدو از گنجها چندان دادیم که (حمل) مخزن های آن بر گروه نیرومند هم گرانبار میآمد؛ هنگامی که قوم وی بدو گفتند: سرخوشی پیشه مکن که خداوند سرخوشان را دوست نمیدارد و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد (قارون می) گفت: تنها برای دانشی که خود داشتم آن را به من دادهاند، آیا نمیدانست که خداوند پیش از او از نسلها کسانی را نابود کرده است که از او توانمندتر و مالاندوزتر بودهاند؟ و از بزهکاران گناه آنان را نمیپرسند آنگاه با زیورهایش در پیش قوم خویش آشکار شد؛ کسانی که زندگی این جهان را میخواستند گفتند: ای کاش ما نیز همانند آنچه به قارون داده شده است میداشتیم، بیگمان او را بهرهای سترگ است * و دانشوران گفتند: وای بر شما! پاداش خداوند برای آن کس که ایمان آورد و کرداری شایسته دارد بهتر است و آن را جز به شکیبایان فرا نیاموزند پس او و خانه او را به زمین فرو بردیم آنگاه هیچ گروهی نداشت که در برابر خداوند یاریش کنند و از کسانی نبود که داد خویش میستانند» سوره قصص، آیه ۷۶.</ref>. | ||
*این بحث را با استدلالی که [[ابلیس]] لعین برای موجّه ساختن نافرمانیش از امر [[حضرت]] [[پروردگار]] ارائه کرد، به پایان میبریم. او چون [[مأمور]] شد که به [[آدم]] [[سجده]] نماید، چنین وانمود کرد که من از آتشم، در حالی که او از [[خاک]] آفریده شده، بنابراین من اشرف و [[برتر]] از او هستم و سجده فرادست بر فردوست جایز نیست!: {{متن قرآن|قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}}<ref>«فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل» سوره ص، آیه ۷۵-۷۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۶۰.</ref>. | *این بحث را با استدلالی که [[ابلیس]] لعین برای موجّه ساختن نافرمانیش از امر [[حضرت]] [[پروردگار]] ارائه کرد، به پایان میبریم. او چون [[مأمور]] شد که به [[آدم]] [[سجده]] نماید، چنین وانمود کرد که من از آتشم، در حالی که او از [[خاک]] آفریده شده، بنابراین من اشرف و [[برتر]] از او هستم و سجده فرادست بر فردوست جایز نیست!: {{متن قرآن|قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ}}<ref>«فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل» سوره ص، آیه ۷۵-۷۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۶۰.</ref>. | ||
*این در حالی است که [[خداوند]] او را امر نفرمود که بر جسد [[آدم]] [[سجده]] کند، تا چنین استدلالی حداقل در ظاهر درست نماید؛ بلکه امر فرموده بود تا همه [[فرشتگان]] بر [[روح]] [[آدم]]- که خود در شمار امر [[پروردگار]] و منسوب به او بود - [[سجده]] آورند؛ و پر واضح است که [[روح]] او به واسطه انتسابش به [[حضرت حق]]، [[شایستگی]] آن را داشت که مسجود همه موجودات واقع شود: {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref> | *این در حالی است که [[خداوند]] او را امر نفرمود که بر جسد [[آدم]] [[سجده]] کند، تا چنین استدلالی حداقل در ظاهر درست نماید؛ بلکه امر فرموده بود تا همه [[فرشتگان]] بر [[روح]] [[آدم]]- که خود در شمار امر [[پروردگار]] و منسوب به او بود - [[سجده]] آورند؛ و پر واضح است که [[روح]] او به واسطه انتسابش به [[حضرت حق]]، [[شایستگی]] آن را داشت که مسجود همه موجودات واقع شود: {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref> | ||
*[[قرآن کریم]] در بسیاری از موارد، به [[نقل]] داستانها و حکایات [[انبیاء]]{{عم}} و [[اقوام]] گذشته میپردازد، و در همه آن موارد به وضوح بیان میدارد، که اگر [[صبر]] در [[جان]] [[انسان]] ریشه ندوانیده باشد، او دچار [[سبکسری]] و سفاهت شده به بیتابی دچار میشود. از اینرو مصداق [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«(اینان) کرند، لالند، نابینایند، از اینرو خرد نمیورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>، و [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمیگردند» سوره بقره، آیه ۱۸.</ref> واقع میشود؛ | * [[قرآن کریم]] در بسیاری از موارد، به [[نقل]] داستانها و حکایات [[انبیاء]]{{عم}} و [[اقوام]] گذشته میپردازد، و در همه آن موارد به وضوح بیان میدارد، که اگر [[صبر]] در [[جان]] [[انسان]] ریشه ندوانیده باشد، او دچار [[سبکسری]] و سفاهت شده به بیتابی دچار میشود. از اینرو مصداق [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«(اینان) کرند، لالند، نابینایند، از اینرو خرد نمیورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>، و [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمیگردند» سوره بقره، آیه ۱۸.</ref> واقع میشود؛ | ||
*زان پس، گمراهتر از چهارپایان و بلکه بیارزشتر از آنها میشود!: | *زان پس، گمراهتر از چهارپایان و بلکه بیارزشتر از آنها میشود!: | ||
:*{{متن قرآن|أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ}}<ref>«آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ}}<ref>«آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>؛ | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
*گذشته از این، با [[تدبّر]] در این مجموعه [[آیات]]، میتوان برنامهای عملی برای [[تهذیب نفس]] استخراج نمود، تا [[آدمی]] اندک اندک از این [[رذیلت]] رهایی یابد. این برنامه را اینگونه میتوان تنظیم و ارائه کرد: | *گذشته از این، با [[تدبّر]] در این مجموعه [[آیات]]، میتوان برنامهای عملی برای [[تهذیب نفس]] استخراج نمود، تا [[آدمی]] اندک اندک از این [[رذیلت]] رهایی یابد. این برنامه را اینگونه میتوان تنظیم و ارائه کرد: | ||
===[[نماز]]=== | ===[[نماز]]=== | ||
*[[نماز]]، که در این برنامه دو مرتبه به عنوان مقدّمه و مؤخّره یاد شده است. این تکرار از آن رو است که اهمیت آن نشان داده شود؛ چه [[نماز]] در سیر به سوی بارگاه [[عزّت]] [[الهی]] مهمترین ارکان و شرایط میباشد؛ [[حضرت حق]] خود میفرماید: {{متن قرآن|وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ}}<ref>«از شکیبایی و نماز یاری بجویید» سوره بقره، آیه ۴۵.</ref>. | * [[نماز]]، که در این برنامه دو مرتبه به عنوان مقدّمه و مؤخّره یاد شده است. این تکرار از آن رو است که اهمیت آن نشان داده شود؛ چه [[نماز]] در سیر به سوی بارگاه [[عزّت]] [[الهی]] مهمترین ارکان و شرایط میباشد؛ [[حضرت حق]] خود میفرماید: {{متن قرآن|وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ}}<ref>«از شکیبایی و نماز یاری بجویید» سوره بقره، آیه ۴۵.</ref>. | ||
*پافشاری و محافظت بر نماز نیز در همین راستا به بیان آمده، تا [[واجب]] بودن اهتمام به آن، به ویژه در ابتدای وقت، نشان داده شود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۶۸.</ref>. | *پافشاری و محافظت بر نماز نیز در همین راستا به بیان آمده، تا [[واجب]] بودن اهتمام به آن، به ویژه در ابتدای وقت، نشان داده شود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۶۸.</ref>. | ||
===[[قانون]] [[مواسات]] و [[برادری]]=== | ===[[قانون]] [[مواسات]] و [[برادری]]=== | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
*این [[بخشش]] و [[انفاق]] میتواند شامل [[مال]]، [[ریاست]]، [[دانش]] و یا دیگر اموری باشد که در [[اختیار]] آنان است. به این فهرست میتوان انفاقهای [[مالی]] [[واجب]] - همچون [[زکات]] و [[خمس]] - را نیز اضافه نمود: {{متن قرآن|لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا}}<ref>«توانگر باید از توانگری خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه خدا به وی داده است هزینه کند؛ خداوند هیچ کس را جز به آنچه بدو داده است تکلیف نمیکند» سوره طلاق، آیه ۷.</ref>. | *این [[بخشش]] و [[انفاق]] میتواند شامل [[مال]]، [[ریاست]]، [[دانش]] و یا دیگر اموری باشد که در [[اختیار]] آنان است. به این فهرست میتوان انفاقهای [[مالی]] [[واجب]] - همچون [[زکات]] و [[خمس]] - را نیز اضافه نمود: {{متن قرآن|لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا}}<ref>«توانگر باید از توانگری خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه خدا به وی داده است هزینه کند؛ خداوند هیچ کس را جز به آنچه بدو داده است تکلیف نمیکند» سوره طلاق، آیه ۷.</ref>. | ||
*این [[آیات]]، "[[حق]] معلومی" که در [[آیات]] گذشته به اشاره گرفته شده بود را، بیان مینماید، و به روشنی از [[وجوب]] آن به اندازهای که برای [[انسان]] میسّر است- خواه اندک و یا بسیار۔، سخن میگوید. | *این [[آیات]]، "[[حق]] معلومی" که در [[آیات]] گذشته به اشاره گرفته شده بود را، بیان مینماید، و به روشنی از [[وجوب]] آن به اندازهای که برای [[انسان]] میسّر است- خواه اندک و یا بسیار۔، سخن میگوید. | ||
*[[شایسته]] تذکّر است که هرچند [[فقیهان]] اُمّت، بر آن رفتهاند که جز از [[خمس]] و [[زکات]] هیچ [[حقّ]] [[مالی]] [[واجب]] دیگری در [[اموال]] [[انسانها]] نیست، امّا این سخن منافاتی با آنچه در این بند آوردیم نخواهد داشت. چه منظور آنان از [[حقوق]] [[واجب]] [[مالی]]، تنها [[حقوقی]] است که در شمار [[فروع دین]] بوده کسی که به آنکار آن بپردازد، از [[احترام]] مسلمانی خارج است، و چون از پرداخت آن اِبا کند [[حاکم]] به [[قهر]] آن را از او باز خواهد ستاند: {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً}}<ref>«از داراییهای آنان زکاتی بردار» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref>؛ | * [[شایسته]] تذکّر است که هرچند [[فقیهان]] اُمّت، بر آن رفتهاند که جز از [[خمس]] و [[زکات]] هیچ [[حقّ]] [[مالی]] [[واجب]] دیگری در [[اموال]] [[انسانها]] نیست، امّا این سخن منافاتی با آنچه در این بند آوردیم نخواهد داشت. چه منظور آنان از [[حقوق]] [[واجب]] [[مالی]]، تنها [[حقوقی]] است که در شمار [[فروع دین]] بوده کسی که به آنکار آن بپردازد، از [[احترام]] مسلمانی خارج است، و چون از پرداخت آن اِبا کند [[حاکم]] به [[قهر]] آن را از او باز خواهد ستاند: {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً}}<ref>«از داراییهای آنان زکاتی بردار» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref>؛ | ||
*ورنه [[قانون]] [[مساوات]] و [[وجوب]] انفاقهای عام، منافاتی با آن سخن نخواهد داشت. | *ورنه [[قانون]] [[مساوات]] و [[وجوب]] انفاقهای عام، منافاتی با آن سخن نخواهد داشت. | ||
*آخرین نکته در این زمینه، آنکه رعایت این [[قانون]] برای کسانی که سَر در [[راه کمال]] نهادهاند، سخت [[واجب]] بوده آنان را به مراتب والایی از [[فضائل]] نائل مینماید؛ همانگونه که میتواند رذائلی همچون ناشکیبایی و [[سبکسری]] را از [[نفس]] آنان برطرف نماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۶۹.</ref>. | *آخرین نکته در این زمینه، آنکه رعایت این [[قانون]] برای کسانی که سَر در [[راه کمال]] نهادهاند، سخت [[واجب]] بوده آنان را به مراتب والایی از [[فضائل]] نائل مینماید؛ همانگونه که میتواند رذائلی همچون ناشکیبایی و [[سبکسری]] را از [[نفس]] آنان برطرف نماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۶۹.</ref>. | ||
===[[ایمان]] به [[قیامت]]=== | ===[[ایمان]] به [[قیامت]]=== | ||
*[[ایمان]] به [[روز رستاخیز]]، در [[تعدیل غرایز]] [[انسان]] و لجام زدن به [[نفس امّاره]] تا در تبعیّت از هوی و [[هوس]] سرکشی ننماید، از مهمترین عوامل به شمار است. گذشته از "[[ایمان]]" به [[قیامت]]، [[قرآن کریم]] برآن است که حتّی ظنّ به [[قیامت]] و احتمال وقوع آن نیز، میتواند [[نفس]] را کنترل نموده از تندروی باز دارد: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ * أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«وای بر کمفروشان! * آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند * و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند * آیا آنان نمیدانند که برانگیخته خواهند شد * در روزی بزرگ؟» سوره مطففین، آیه ۱-۵.</ref> | * [[ایمان]] به [[روز رستاخیز]]، در [[تعدیل غرایز]] [[انسان]] و لجام زدن به [[نفس امّاره]] تا در تبعیّت از هوی و [[هوس]] سرکشی ننماید، از مهمترین عوامل به شمار است. گذشته از "[[ایمان]]" به [[قیامت]]، [[قرآن کریم]] برآن است که حتّی ظنّ به [[قیامت]] و احتمال وقوع آن نیز، میتواند [[نفس]] را کنترل نموده از تندروی باز دارد: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ * أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«وای بر کمفروشان! * آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند * و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند * آیا آنان نمیدانند که برانگیخته خواهند شد * در روزی بزرگ؟» سوره مطففین، آیه ۱-۵.</ref> | ||
*بلکه فراتر از این، این [[کتاب آسمانی]] ادّعا میکند که [[انکار]] [[معاد]]، تنها برای آن است که [[آدمی]] فراروی خود را گشوده بیند و بدون تقیّد به [[شرع]] و لوازم آن، افسارگسیختگی نماید. این امر بدون تردید به [[خاموشی]] [[نور]] [[عقل]] و [[سرکوب]] آن میانجامد، تا [[آدمی]] از ملامت آن رها شده بدون احساس [[پشیمانی]]، تندروی نماید: {{متن قرآن|لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ}}<ref>«نه، سوگند به روز رستخیز نه، و سوگند به روان سرزنشگر آیا آدمی میپندارد هرگز استخوانهای (پوسیده) او را فراهم نمیآوریم؟ چرا، (فراهم میآوریم) در حالی که تواناییم که (نقشهای) سرانگشتان او را (نیز) سامان بخشیم بلکه آدمی بر آن است که در آینده خویش، (نیز) گناه ورزد» سوره قیامه، آیه ۱-۵.</ref> | *بلکه فراتر از این، این [[کتاب آسمانی]] ادّعا میکند که [[انکار]] [[معاد]]، تنها برای آن است که [[آدمی]] فراروی خود را گشوده بیند و بدون تقیّد به [[شرع]] و لوازم آن، افسارگسیختگی نماید. این امر بدون تردید به [[خاموشی]] [[نور]] [[عقل]] و [[سرکوب]] آن میانجامد، تا [[آدمی]] از ملامت آن رها شده بدون احساس [[پشیمانی]]، تندروی نماید: {{متن قرآن|لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ}}<ref>«نه، سوگند به روز رستخیز نه، و سوگند به روان سرزنشگر آیا آدمی میپندارد هرگز استخوانهای (پوسیده) او را فراهم نمیآوریم؟ چرا، (فراهم میآوریم) در حالی که تواناییم که (نقشهای) سرانگشتان او را (نیز) سامان بخشیم بلکه آدمی بر آن است که در آینده خویش، (نیز) گناه ورزد» سوره قیامه، آیه ۱-۵.</ref> | ||
*فراوانی آیاتی که درباره [[معاد]] در [[قرآن]] آمده - عددی فراتر از یکهزار [[آیه]]! - نشان دهنده دیدگاه آن درباره این آموزه مهمّ [[اعتقادی]] است؛ همانگونه که [[اعتقاد]] به آن و به ویژه [[تصدیق قلبی]] آن، در خشکانیدن شاخه خشک ناشکیبایی و نشاندن درخت پرطراوت [[صبر]] به جای آن، [[نافع]] خواهد بود. | *فراوانی آیاتی که درباره [[معاد]] در [[قرآن]] آمده - عددی فراتر از یکهزار [[آیه]]! - نشان دهنده دیدگاه آن درباره این آموزه مهمّ [[اعتقادی]] است؛ همانگونه که [[اعتقاد]] به آن و به ویژه [[تصدیق قلبی]] آن، در خشکانیدن شاخه خشک ناشکیبایی و نشاندن درخت پرطراوت [[صبر]] به جای آن، [[نافع]] خواهد بود. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
*در روزگار ما نیز، که [[اختیار]] بخش عمدهای از [[جهان]] به دست [[یهود]] افتاده، [[ترویج]] مسائل جنسی و تبلیغهای گوناگون آن، تنها با همین [[هدف]] صورت میگیرد و بس. جای بسی تأسّف است که اینان در [[جامعه]] [[شیعی]] ما نیز به اهداف خود رسیده، توانستهاند شماری از [[جوانان]] را جذب تبلیغات و در نتیجه اهداف شوم خود نمایند. [[خداوند]] آنان را که اکنون بر [[عقل]] بسیاری از [[مردم]] غالب شدهاند، مغلوب ساخته شرّ آنها را از سر بشریّت کم نماید!. | *در روزگار ما نیز، که [[اختیار]] بخش عمدهای از [[جهان]] به دست [[یهود]] افتاده، [[ترویج]] مسائل جنسی و تبلیغهای گوناگون آن، تنها با همین [[هدف]] صورت میگیرد و بس. جای بسی تأسّف است که اینان در [[جامعه]] [[شیعی]] ما نیز به اهداف خود رسیده، توانستهاند شماری از [[جوانان]] را جذب تبلیغات و در نتیجه اهداف شوم خود نمایند. [[خداوند]] آنان را که اکنون بر [[عقل]] بسیاری از [[مردم]] غالب شدهاند، مغلوب ساخته شرّ آنها را از سر بشریّت کم نماید!. | ||
*در این رابطه، [[اسلام]] در مرحله نخست از هر آنچه که موجب غلیان و [[طوفان]] [[غرایز]] جنسی است، جلوگیری نموده آن را [[حرام]] برشمرده است؛ [[حرمت]] غناء و لهو نیز از همین رو است. شدّت تأکید [[اسلام]] بر این مطلب، بهگونهای است که گویا غناء چیزی در عَرض [[بتپرستی]] دانسته شده است!: {{متن قرآن|فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ}}<ref>«پس، از پلیدیها که بتهایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۷۱.</ref>. | *در این رابطه، [[اسلام]] در مرحله نخست از هر آنچه که موجب غلیان و [[طوفان]] [[غرایز]] جنسی است، جلوگیری نموده آن را [[حرام]] برشمرده است؛ [[حرمت]] غناء و لهو نیز از همین رو است. شدّت تأکید [[اسلام]] بر این مطلب، بهگونهای است که گویا غناء چیزی در عَرض [[بتپرستی]] دانسته شده است!: {{متن قرآن|فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ}}<ref>«پس، از پلیدیها که بتهایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۷۱.</ref>. | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} "قول [[زور]]" مذکور در این [[آیه]] را، به غناء و آلات لهوی موسیقی و مجالس مخصوص آن [[تفسیر]] فرمودهاند<ref>بحارالأنوار، ج۷۳، ص۳۵۶.</ref>؛ چه در هر حال این امور در شمار بارزترین مصادیق "قول [[زور]]" میباشد. | * [[امام صادق]]{{ع}} "قول [[زور]]" مذکور در این [[آیه]] را، به غناء و آلات لهوی موسیقی و مجالس مخصوص آن [[تفسیر]] فرمودهاند<ref>بحارالأنوار، ج۷۳، ص۳۵۶.</ref>؛ چه در هر حال این امور در شمار بارزترین مصادیق "قول [[زور]]" میباشد. | ||
*اختلاط مردان و [[زنان]]، بیحجابی، [[خودنمایی]]، دلبری و اموری اینگونه- که در [[روایات]] بسیاری در شمار [[زنا]] و مساوی با آن دانسته شده است - نیز، از همین رو به شدّت [[حرام]] اعلام شده، تا زمینههای تحریک جنسی در [[جامعه]] از میان رفته [[انسانها]] به کمال و رشد لازم خود دست یابند. این مطلب به وضوح از این دو [[آیه شریفه]]- که درباره مردان و [[زنان]] پاکدامن نازل شده- قابل استفاده میباشد: | *اختلاط مردان و [[زنان]]، بیحجابی، [[خودنمایی]]، دلبری و اموری اینگونه- که در [[روایات]] بسیاری در شمار [[زنا]] و مساوی با آن دانسته شده است - نیز، از همین رو به شدّت [[حرام]] اعلام شده، تا زمینههای تحریک جنسی در [[جامعه]] از میان رفته [[انسانها]] به کمال و رشد لازم خود دست یابند. این مطلب به وضوح از این دو [[آیه شریفه]]- که درباره مردان و [[زنان]] پاکدامن نازل شده- قابل استفاده میباشد: | ||
:*{{متن قرآن|مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ}}<ref>«در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوستهای پنهان» سوره نساء، آیه ۲۵.</ref>؛ | :*{{متن قرآن|مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ}}<ref>«در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوستهای پنهان» سوره نساء، آیه ۲۵.</ref>؛ | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
:*{{متن قرآن|الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دستهای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۷۲.</ref>. | :*{{متن قرآن|الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دستهای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۷۲.</ref>. | ||
*در مرحله سوم نیز، از [[ازدواج]] مردان [[بدکار]] با [[زنان]] پاکدامن، و نیز مردان پاکدامن با [[زنان]] [[بدکار]]، به صورت [[اخلاقی]] [[نهی]] فرموده؛ انسانهای پاکدامن را ویژه یکدیگر دانسته، تا مبادا دامن آنان از [[بدکاری]] دیگران غباری بر خود پذیرد: {{متن قرآن|الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و زن زناکار را نیز جز مرد زناکار یا مشرک به همسری نگزیند و این بر مؤمنان حرام شده است» سوره نور، آیه ۳.</ref>. | *در مرحله سوم نیز، از [[ازدواج]] مردان [[بدکار]] با [[زنان]] پاکدامن، و نیز مردان پاکدامن با [[زنان]] [[بدکار]]، به صورت [[اخلاقی]] [[نهی]] فرموده؛ انسانهای پاکدامن را ویژه یکدیگر دانسته، تا مبادا دامن آنان از [[بدکاری]] دیگران غباری بر خود پذیرد: {{متن قرآن|الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و زن زناکار را نیز جز مرد زناکار یا مشرک به همسری نگزیند و این بر مؤمنان حرام شده است» سوره نور، آیه ۳.</ref>. | ||
*[[آیات]] بسیاری نیز [[حکم]] [[آخرت]] اینان را مشخّص میسازد. در این [[آیات]] تصریح شده که اگر کسی که به چنین گناهی آلوده شده بدون [[توبه]] فوت نماید، از گناهی همچون [[قتل]] و یا [[شرک]] برخوردار بوده، عذابی اَبدی در پیش رو خواهد داشت: {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا}}<ref>«و هر که چنین کند کیفر خواهد دید روز رستخیز عذابش دو چندان میگردد و در آن (عذاب) به خواری جاوید میماند» سوره فرقان، آیه ۶۸-۶۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۷۳.</ref>. | * [[آیات]] بسیاری نیز [[حکم]] [[آخرت]] اینان را مشخّص میسازد. در این [[آیات]] تصریح شده که اگر کسی که به چنین گناهی آلوده شده بدون [[توبه]] فوت نماید، از گناهی همچون [[قتل]] و یا [[شرک]] برخوردار بوده، عذابی اَبدی در پیش رو خواهد داشت: {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا}}<ref>«و هر که چنین کند کیفر خواهد دید روز رستخیز عذابش دو چندان میگردد و در آن (عذاب) به خواری جاوید میماند» سوره فرقان، آیه ۶۸-۶۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۷۳.</ref>. | ||
*در مرتبه چهارم نیز، [[شریعت اسلام]] بر [[ازدواج]] تأکید کرده فراهمسازی وسائل [[ازدواج]] [[جوانان]] [[محروم]] از [[همسر]] را، در شمار [[وظایف]] [[جامعه اسلامی]] قلمداد میکند: {{متن قرآن|وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«و بیهمسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایستهتان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بینیازی میدهد» سوره نور، آیه ۳۲.</ref>. | *در مرتبه چهارم نیز، [[شریعت اسلام]] بر [[ازدواج]] تأکید کرده فراهمسازی وسائل [[ازدواج]] [[جوانان]] [[محروم]] از [[همسر]] را، در شمار [[وظایف]] [[جامعه اسلامی]] قلمداد میکند: {{متن قرآن|وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«و بیهمسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایستهتان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بینیازی میدهد» سوره نور، آیه ۳۲.</ref>. | ||
*از آنچه [[گذشت]]، در یافتیم که به نظر [[اسلام]]، عفّت [[زنان]] و [[غیرت]] مردان از بسیاری از [[مفاسد اخلاقی]]، و از آن جمله از [[سبکسری]] و برقرار ساختن روابط سفیهانه، جلوگیری مینماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۷۴.</ref>. | *از آنچه [[گذشت]]، در یافتیم که به نظر [[اسلام]]، عفّت [[زنان]] و [[غیرت]] مردان از بسیاری از [[مفاسد اخلاقی]]، و از آن جمله از [[سبکسری]] و برقرار ساختن روابط سفیهانه، جلوگیری مینماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۷۴.</ref>. |