نسبیت معرفت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*به معنای [[انکار]] مطلق واقعیت است یا [[انکار]] [[توانایی]] [[انسان]] برای نیل به واقعیت<ref>ر.ک: شریعت در آینه معرفت، ۲۶۹.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 440.</ref>. | *به معنای [[انکار]] مطلق واقعیت است یا [[انکار]] [[توانایی]] [[انسان]] برای نیل به واقعیت<ref>ر.ک: شریعت در آینه معرفت، ۲۶۹.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 440.</ref>. | ||
*[[پیروان]] [[مکتب]] جزم و [[یقین]] بر دو گروهاند: | * [[پیروان]] [[مکتب]] جزم و [[یقین]] بر دو گروهاند: | ||
#'''مطلقگرایان:''' کسانی که معتقدند واقعیات همان سان که در [[جهان]] خارج از ذهن وجود دارند، به ذهن میآیند و ذهن [[آدمی]] در آنها دخل و [[تصرف]] نمیکند. این کسان، [[فیلسوفان]] و متفکرانی بزرگ همانند [[افلاطون]] و ارسطو و [[فیلسوفان]] مسلمانِ پیرو آناناند. در [[باور]] مطلقگرایان، [[علم]] دارای [[طبیعت]] واقعنمایی است و تأثیر ذهن و شرایط مادی بر [[ادراک]] [[انسان]] حالت استثنایی دارد. | #'''مطلقگرایان:''' کسانی که معتقدند واقعیات همان سان که در [[جهان]] خارج از ذهن وجود دارند، به ذهن میآیند و ذهن [[آدمی]] در آنها دخل و [[تصرف]] نمیکند. این کسان، [[فیلسوفان]] و متفکرانی بزرگ همانند [[افلاطون]] و ارسطو و [[فیلسوفان]] مسلمانِ پیرو آناناند. در [[باور]] مطلقگرایان، [[علم]] دارای [[طبیعت]] واقعنمایی است و تأثیر ذهن و شرایط مادی بر [[ادراک]] [[انسان]] حالت استثنایی دارد. | ||
#'''نسبیگرایان:'''آناناند که واقعنمایی [[علم]] را نسبی میدانند و بر این باورند که صور و ماهیات اشیاء، به صورت مطلق و دست نخورده پا به ذهن [[انسان]] نمینهند و بلکه از دو عامل اثر میپذیرند: یکی شرایط زمانی و مکانی مدرِک و دیگر، دستگاه ادراکی او. نسبیگرایان بر این گماناند که وجود ذهنی، صورت موجود خارجی نیست؛ بلکه صورت رمزی آن است؛ زیرا صورت باید به تمام و کمال با واقع مطابق باشد؛ چنان که اگر به خارج راه یابد، همان عین خارجی باشد؛ در حالی که در رمز، اندک مشابهتی بسنده میکند. کیفیت [[ظهور]] و بروز آنچه بر ما معلوم میشود- افزون بر عوامل خارجی- به کیفیت عمل اعصاب ما نیز وابسته است. از این رو، ممکن نیست که اشیاء به گونه دست نخورده بر [[قوای ادراکی]] ما ظاهر شوند و بدین سان، این اشیاء در همان حال که حقیقتاند، نسبیاند<ref>نسبیت فلسفی یا سپتیسیسم در پوشش جدید"، جعفر سبحانی، درسهایی از مکتب اسلام، سال ۲۱/ ش ۱۳/ ۱۴ و ۱۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 440.</ref>. | #'''نسبیگرایان:'''آناناند که واقعنمایی [[علم]] را نسبی میدانند و بر این باورند که صور و ماهیات اشیاء، به صورت مطلق و دست نخورده پا به ذهن [[انسان]] نمینهند و بلکه از دو عامل اثر میپذیرند: یکی شرایط زمانی و مکانی مدرِک و دیگر، دستگاه ادراکی او. نسبیگرایان بر این گماناند که وجود ذهنی، صورت موجود خارجی نیست؛ بلکه صورت رمزی آن است؛ زیرا صورت باید به تمام و کمال با واقع مطابق باشد؛ چنان که اگر به خارج راه یابد، همان عین خارجی باشد؛ در حالی که در رمز، اندک مشابهتی بسنده میکند. کیفیت [[ظهور]] و بروز آنچه بر ما معلوم میشود- افزون بر عوامل خارجی- به کیفیت عمل اعصاب ما نیز وابسته است. از این رو، ممکن نیست که اشیاء به گونه دست نخورده بر [[قوای ادراکی]] ما ظاهر شوند و بدین سان، این اشیاء در همان حال که حقیقتاند، نسبیاند<ref>نسبیت فلسفی یا سپتیسیسم در پوشش جدید"، جعفر سبحانی، درسهایی از مکتب اسلام، سال ۲۱/ ش ۱۳/ ۱۴ و ۱۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 440.</ref>. | ||
*حامیان نظریه نسبیت [[معرفت]] برای نظریه خویش دلایلی دارند که برخی از آنها عبارتاند از: | *حامیان نظریه نسبیت [[معرفت]] برای نظریه خویش دلایلی دارند که برخی از آنها عبارتاند از: | ||
#[[انسان]] موجودی است مادی. [[اندیشه]] او نیز واقعیتی مادی است که از گذر ابزارهای مادی معینی در داد و ستد با [[جهان]] خارج حاصل میشود. این نشان میدهد که [[فهم]] [[بشر]]، امری نسبی و عصری است؛ زیرا [[دانش]] [[انسان]]، دریافت مستقیم واقعیت و [[فهم]] بی واسطه مقصود [[متکلم]] نیست؛ بلکه برآیند کنشهای مادی مغز با پدیدههای خارجی است. پدیده معرفتی در مسیر انتقال به مغز، با صدها تأثیر و تأثر مواجه میشود و تحولها و دگرگونیهایی میپذیرد که با شرایط مادی عنصر منتقلشونده و محیط و مسیر حرکت آن تناسب دارد. چون [[معرفت]] جدید به مغز میرسد، نه [[هویت]] پیشین خود را دارد و نه مغز بر وضعیت پیشین خود است. بدین سان، آنچه در فرآیند معرفتی تحقق میپذیرد، همواره پدیدهای نسبی است که تحت تأثیر محیط شکلگیری خود است. تغییر دائم محیط [[علمی]] و عنصر زمان، [[خصلت]] عصری بودن را نیز به [[معرفت]] پیشکش میکند<ref>شریعت در آینه معرفت، ۲۷۰.</ref>. | # [[انسان]] موجودی است مادی. [[اندیشه]] او نیز واقعیتی مادی است که از گذر ابزارهای مادی معینی در داد و ستد با [[جهان]] خارج حاصل میشود. این نشان میدهد که [[فهم]] [[بشر]]، امری نسبی و عصری است؛ زیرا [[دانش]] [[انسان]]، دریافت مستقیم واقعیت و [[فهم]] بی واسطه مقصود [[متکلم]] نیست؛ بلکه برآیند کنشهای مادی مغز با پدیدههای خارجی است. پدیده معرفتی در مسیر انتقال به مغز، با صدها تأثیر و تأثر مواجه میشود و تحولها و دگرگونیهایی میپذیرد که با شرایط مادی عنصر منتقلشونده و محیط و مسیر حرکت آن تناسب دارد. چون [[معرفت]] جدید به مغز میرسد، نه [[هویت]] پیشین خود را دارد و نه مغز بر وضعیت پیشین خود است. بدین سان، آنچه در فرآیند معرفتی تحقق میپذیرد، همواره پدیدهای نسبی است که تحت تأثیر محیط شکلگیری خود است. تغییر دائم محیط [[علمی]] و عنصر زمان، [[خصلت]] عصری بودن را نیز به [[معرفت]] پیشکش میکند<ref>شریعت در آینه معرفت، ۲۷۰.</ref>. | ||
#[[اندیشه]] بشری چیزی جز توسعه فرضیههای گذشته نیست. بنابراین، [[دانش]] نو، پیش از ورود به فضای [[فهم]] [[انسان]]، در قالب پیشفرضهای گذشته، سازمان مییابد. در [[حقیقت]]، [[فهم]]، چیزی جز بازسازی یافتههای جدید نیست. پس یافتهها و فراوردههای [[علمی]]، هرگز متن [[حقیقت]] خارجی نیستند. به عبارت دیگر، [[حقیقت]] خارجی هیچ گاه چنان که هست، به ذهن نمیآید. [[علم]]، نتیجه ترکیب دانستههای درونی و دادههای بیرونی و متناسب با پیشفرضهای عالِم است. بدین سان، روشن میشود که اشیاء، هرگز آنسان که هستند به ذهن [[آدمی]] بار نمییابند؛ بلکه همواره در مشایعت صور نسبی و قالبهای ذهنی، نزد [[انسان]] حاضر میشوند. از اینکه قالبهای ذهنی، پایدار و [[استوار]] نیستند و در زمانهای مختلف، گونههای متفاوت مییابند، عصری بودن [[معرفت]] ثابت میشود<ref>شریعت در آینه معرفت، ۲۷۲.</ref>. | # [[اندیشه]] بشری چیزی جز توسعه فرضیههای گذشته نیست. بنابراین، [[دانش]] نو، پیش از ورود به فضای [[فهم]] [[انسان]]، در قالب پیشفرضهای گذشته، سازمان مییابد. در [[حقیقت]]، [[فهم]]، چیزی جز بازسازی یافتههای جدید نیست. پس یافتهها و فراوردههای [[علمی]]، هرگز متن [[حقیقت]] خارجی نیستند. به عبارت دیگر، [[حقیقت]] خارجی هیچ گاه چنان که هست، به ذهن نمیآید. [[علم]]، نتیجه ترکیب دانستههای درونی و دادههای بیرونی و متناسب با پیشفرضهای عالِم است. بدین سان، روشن میشود که اشیاء، هرگز آنسان که هستند به ذهن [[آدمی]] بار نمییابند؛ بلکه همواره در مشایعت صور نسبی و قالبهای ذهنی، نزد [[انسان]] حاضر میشوند. از اینکه قالبهای ذهنی، پایدار و [[استوار]] نیستند و در زمانهای مختلف، گونههای متفاوت مییابند، عصری بودن [[معرفت]] ثابت میشود<ref>شریعت در آینه معرفت، ۲۷۲.</ref>. | ||
#[[علوم]] پیشین با دریافت دانشهای پسین دگرگون میشوند و از این رو، [[شناخت]] هر کس متناسب است با مجهولات وی. این بدان سبب است که معلوم شدن هر مجهولی، دانشهای پیشین را دگرگون میکند و از این رو، [[فهم]] مطلق هر واقعیتی تنها آنگاه ممکن میشود که همه [[اسرار]] [[جهان]] [[آشکار]] گردد. تا [[اسرار]] [[جهان]] و همه مجهولات [[آدمی]] [[کشف]] نگردند، هیچ یک از [[معارف]] و [[علوم]] به گونه مطلق اعتمادپذیر نیستند<ref>شریعت در آینه معرفت، ۲۷۳.</ref>. | # [[علوم]] پیشین با دریافت دانشهای پسین دگرگون میشوند و از این رو، [[شناخت]] هر کس متناسب است با مجهولات وی. این بدان سبب است که معلوم شدن هر مجهولی، دانشهای پیشین را دگرگون میکند و از این رو، [[فهم]] مطلق هر واقعیتی تنها آنگاه ممکن میشود که همه [[اسرار]] [[جهان]] [[آشکار]] گردد. تا [[اسرار]] [[جهان]] و همه مجهولات [[آدمی]] [[کشف]] نگردند، هیچ یک از [[معارف]] و [[علوم]] به گونه مطلق اعتمادپذیر نیستند<ref>شریعت در آینه معرفت، ۲۷۳.</ref>. | ||
#از [[دلیل]] دوم و سوم میتوان دریافت که [[معرفت]] بشری، فردی نیست و دارای [[هویت]] جمعی است و مفاهیم جزئی در ارتباط با دیگر مفاهیم معنا مییابند. این پیوند نظاممند، هر گونه تغییر را که به مجموعه [[معرفت]] بشری راه یابد، به همه عناصر آن منتقل میکند. آنچه تغییر میکند، [[ساخت و ساز]] منظومه معرفتی است. با تغییر این منظومه، مفاهیم و عناصر موجود در آن نیز دگرگون میشوند و با تحقق این دگرگونی، هر مفهومی، معنایی جدیدی- در سازمانی نو با دیگر مفاهیم- پیدا میکند. بنابر این دیدگاه، دریافت ساده و عریان [[حقیقت]] و واقعیت، پنداری خام و باوری سادهلوحانه است. هواخواهان این دیدگاه، [[حقیقت]] را [[انکار]] نمیکنند و از نسبی [[خواندن]] [[حقیقت]] ابا دارند؛ اما [[شناخت کامل]] واقعیت را- اگر محال ندانند- ویژه کسانی میدانند که از همه حقایق [[جهان]] آگاهاند و هیچ نادانستهای در ذهن ندارند<ref>شریعت در آینه معرفت، ۲۷۴.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 441-442.</ref>. | #از [[دلیل]] دوم و سوم میتوان دریافت که [[معرفت]] بشری، فردی نیست و دارای [[هویت]] جمعی است و مفاهیم جزئی در ارتباط با دیگر مفاهیم معنا مییابند. این پیوند نظاممند، هر گونه تغییر را که به مجموعه [[معرفت]] بشری راه یابد، به همه عناصر آن منتقل میکند. آنچه تغییر میکند، [[ساخت و ساز]] منظومه معرفتی است. با تغییر این منظومه، مفاهیم و عناصر موجود در آن نیز دگرگون میشوند و با تحقق این دگرگونی، هر مفهومی، معنایی جدیدی- در سازمانی نو با دیگر مفاهیم- پیدا میکند. بنابر این دیدگاه، دریافت ساده و عریان [[حقیقت]] و واقعیت، پنداری خام و باوری سادهلوحانه است. هواخواهان این دیدگاه، [[حقیقت]] را [[انکار]] نمیکنند و از نسبی [[خواندن]] [[حقیقت]] ابا دارند؛ اما [[شناخت کامل]] واقعیت را- اگر محال ندانند- ویژه کسانی میدانند که از همه حقایق [[جهان]] آگاهاند و هیچ نادانستهای در ذهن ندارند<ref>شریعت در آینه معرفت، ۲۷۴.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 441-442.</ref>. | ||
*'''نقد نظریه:''' | *'''نقد نظریه:''' | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:نسبیت معرفت]] | [[رده:نسبیت معرفت]] | ||
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] | [[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] |