نصب الهی امام در دوران امام علی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
جز (جایگزینی متن - '\=\=\sمنابع\s\=\=↵\{\{منابع\}\}↵\*(.*)↵↵\=\=' به '== منابع == {{منابع}} *$1 {{پایان منابع}} ==') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = نصب الهی امام | | موضوع مرتبط = نصب الهی امام | ||
خط ۱۴: | خط ۱۳: | ||
==[[نصب الهی]] [[مقام امامت]]== | ==[[نصب الهی]] [[مقام امامت]]== | ||
در دیدگاه [[امام علی]]{{ع}}،[[ امامت]] [[جایگاه]] بلندی دارد. از نظر آن [[حضرت]]، [[امام]] کسی است که از سوی [[خدا]] امور [[مردم]] را [[تدبیر]] میکند<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف الرضی، نهجالبلاغه للصبحی صالح، ص۲۱۲.</ref>. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[حجتهای الهی]] را [[جانشینان]] [[خداوند]] و [[مبلغان]] [[دین خدا]] خوانده، از نقش [[هدایتگری]] آنها خبر داده است. آن [[حضرت]] [[معتقد]] است که وجود [[حجت]] در [[زمین]] ضروری است؛ چراکه [[خداوند]] به واسطه او [[عقیده]][[ حق]] را [[حفظ]] میکند<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۸۷؛ همچنین ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، امالی، ص۲۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۲۱؛ محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۴۹۷.</ref>. گفتنی است هرچند ایشان[[ سخن]] یادشده را در توصیف [[حجتهای الهی]] بیان کردهاند، از بیانات دیگرشان که خواهد آمد، روشن میشود منظورشان از [[حجت خداوند]]، همان [[امام]] میباشد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۰۶.</ref>. | در دیدگاه [[امام علی]]{{ع}}،[[امامت]] [[جایگاه]] بلندی دارد. از نظر آن [[حضرت]]، [[امام]] کسی است که از سوی [[خدا]] امور [[مردم]] را [[تدبیر]] میکند<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف الرضی، نهجالبلاغه للصبحی صالح، ص۲۱۲.</ref>. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[حجتهای الهی]] را [[جانشینان]] [[خداوند]] و [[مبلغان]] [[دین خدا]] خوانده، از نقش [[هدایتگری]] آنها خبر داده است. آن [[حضرت]] [[معتقد]] است که وجود [[حجت]] در [[زمین]] ضروری است؛ چراکه [[خداوند]] به واسطه او [[عقیده]][[حق]] را [[حفظ]] میکند<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۸۷؛ همچنین ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، امالی، ص۲۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۲۱؛ محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۴۹۷.</ref>. گفتنی است هرچند ایشان[[سخن]] یادشده را در توصیف [[حجتهای الهی]] بیان کردهاند، از بیانات دیگرشان که خواهد آمد، روشن میشود منظورشان از [[حجت خداوند]]، همان [[امام]] میباشد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۰۶.</ref>. | ||
==[[نصب الهی]] [[ائمه معصوم]] برای [[امامت]]== | ==[[نصب الهی]] [[ائمه معصوم]] برای [[امامت]]== | ||
این [[اعتقاد]] را میتوان از سخنان ایشان یا از کراماتی که برای [[اثبات امامت]] خود انجام دادهاند، دریافت. | این [[اعتقاد]] را میتوان از سخنان ایشان یا از کراماتی که برای [[اثبات امامت]] خود انجام دادهاند، دریافت. | ||
===[[گزینش الهی ائمه]] [[معصوم]] برای [[امامت]]=== | ===[[گزینش الهی ائمه]] [[معصوم]] برای [[امامت]]=== | ||
از نگاه [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، [[خداوند]]، وی را برای این [[منصب]] [[گزینش]] نموده است. | از نگاه [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، [[خداوند]]، وی را برای این [[منصب]] [[گزینش]] نموده است. | ||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} با اشاره به [[آیه شریفه]][[ تبلیغ]]<ref>ر.ک: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، [[معتقد]] است: [[خداوند]]، [[ولایت]] وی [[حضرت]] را سبب کامل شدن [[دین]] و [[اتمام نعمت]] خویش قرار داده است<ref>این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۲۰۵؛ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۰۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۱۵).</ref>. [[حضرت]] در سخنی دیگر، به [[ولایت الهی]] خویش تصریح کرده، [[ولایت]] و [[امامت]] خود را همان [[ولایت خداوند]] دانسته است<ref>این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۰؛ ر.ک: عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۱۹۱).</ref>. از [[اخبار]] بر میآید که “امیر مؤمنان”، لقبی بوده که برای خطاب به [[حضرت]]، به کار میرفته است و اطلاق آن بر [[حضرت]] به حدی بوده است که بعضیها از دلیلش میپرسیدند. [[امام]] در پاسخ به پرسشی در این رابطه، میفرماید: “[[خداوند متعال]]، مرا [[امیر]] آنها ([[مؤمنان]]) قرار داده است”<ref>{{متن حدیث|أَنَّهُ جَاءَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّكَ تُدْعَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَنْ أَمَّرَكَ عَلَيْهِمْ قَالَ{{ع}} اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أَمَّرَنِي عَلَيْهِمْ}} این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، أمالی، ص۱۳۱؛ ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ص۲۴؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، التحصین، ص۵۳۵).</ref>. | [[امیرمؤمنان]]{{ع}} با اشاره به [[آیه شریفه]][[تبلیغ]]<ref>ر.ک: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، [[معتقد]] است: [[خداوند]]، [[ولایت]] وی [[حضرت]] را سبب کامل شدن [[دین]] و [[اتمام نعمت]] خویش قرار داده است<ref>این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۲۰۵؛ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۰۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۱۵).</ref>. [[حضرت]] در سخنی دیگر، به [[ولایت الهی]] خویش تصریح کرده، [[ولایت]] و [[امامت]] خود را همان [[ولایت خداوند]] دانسته است<ref>این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۰؛ ر.ک: عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۱۹۱).</ref>. از [[اخبار]] بر میآید که “امیر مؤمنان”، لقبی بوده که برای خطاب به [[حضرت]]، به کار میرفته است و اطلاق آن بر [[حضرت]] به حدی بوده است که بعضیها از دلیلش میپرسیدند. [[امام]] در پاسخ به پرسشی در این رابطه، میفرماید: “[[خداوند متعال]]، مرا [[امیر]] آنها ([[مؤمنان]]) قرار داده است”<ref>{{متن حدیث|أَنَّهُ جَاءَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّكَ تُدْعَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَنْ أَمَّرَكَ عَلَيْهِمْ قَالَ{{ع}} اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أَمَّرَنِي عَلَيْهِمْ}} این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، أمالی، ص۱۳۱؛ ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ص۲۴؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، التحصین، ص۵۳۵).</ref>. | ||
علت [[کنارهگیری]] آن [[حضرت]] از [[حکومت]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} از مباحث مطرح در دوران [[خلافت]] و [[حاکمیت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بوده است. [[خوارج]] که در [[تکفیر]] و [[اعتراض]] به دیگران پیشقدم بودند، نسبت به این امر نیز به آن [[حضرت]] [[اعتراض]] کردند. [[امام]] در پاسخ، ضمن اینکه بر [[وصایت]] و منتخب [[خدا]] بودن خود برای [[امامت]] و [[حاکمیت]] پس از [[نبی]] اعظم{{صل}} تأکید میکند، [[نقش مردم]] را در [[لزوم]] [[پذیرش]] و ایجاد زمینه [[حاکمیت]] خود یادآور شده و آنها را سزاوار [[اعتراض]] میداند. | علت [[کنارهگیری]] آن [[حضرت]] از [[حکومت]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} از مباحث مطرح در دوران [[خلافت]] و [[حاکمیت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بوده است. [[خوارج]] که در [[تکفیر]] و [[اعتراض]] به دیگران پیشقدم بودند، نسبت به این امر نیز به آن [[حضرت]] [[اعتراض]] کردند. [[امام]] در پاسخ، ضمن اینکه بر [[وصایت]] و منتخب [[خدا]] بودن خود برای [[امامت]] و [[حاکمیت]] پس از [[نبی]] اعظم{{صل}} تأکید میکند، [[نقش مردم]] را در [[لزوم]] [[پذیرش]] و ایجاد زمینه [[حاکمیت]] خود یادآور شده و آنها را سزاوار [[اعتراض]] میداند. | ||
خط ۳۱: | خط ۳۰: | ||
[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} در [[طول عمر]] کوتاه، اما پر [[برکت]] خود، بارها نسبت به وقوع [[انحراف]] در [[جامعه اسلامی]] هشدار دادند و به [[مردم]] و [[خواص]]، نسبت به کنار گذاشتن [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[اعتراض]] کردند. | [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} در [[طول عمر]] کوتاه، اما پر [[برکت]] خود، بارها نسبت به وقوع [[انحراف]] در [[جامعه اسلامی]] هشدار دادند و به [[مردم]] و [[خواص]]، نسبت به کنار گذاشتن [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[اعتراض]] کردند. | ||
برداشت [[نصب]] الهیِ [[مقام امامت]] و [[حاکمیت]] و اختصاص آن به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} از نظر آن [[حضرت]] را از مجموع سخنان ایشان میتوان دریافت. ایشان گاهی درباره [[الهی]] بودن این [[جایگاه]][[ سخن]] گفتهاند و گاه نیز با خلیفهای که توسط تعدادی از [[خواص]] [[انتخاب]]، و با [[بیعت مردم]] به [[حاکمیت]] رسیده بود، به شدت [[مخالفت]] کردهاند. میتوان این اعتراضات را تأییدی بر سخنان دیگر ایشان درباره [[الهی بودن مقام امامت]] تلقی نمود. | برداشت [[نصب]] الهیِ [[مقام امامت]] و [[حاکمیت]] و اختصاص آن به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} از نظر آن [[حضرت]] را از مجموع سخنان ایشان میتوان دریافت. ایشان گاهی درباره [[الهی]] بودن این [[جایگاه]][[سخن]] گفتهاند و گاه نیز با خلیفهای که توسط تعدادی از [[خواص]] [[انتخاب]]، و با [[بیعت مردم]] به [[حاکمیت]] رسیده بود، به شدت [[مخالفت]] کردهاند. میتوان این اعتراضات را تأییدی بر سخنان دیگر ایشان درباره [[الهی بودن مقام امامت]] تلقی نمود. | ||
[[حضرت زهرا]]{{س}} محادثه [[غدیر]] را که در آن، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به [[خلافت]] و [[امامت]] [[منصوب]] گشت، [[الهی]] دانسته، [[معتقد]] است [[خداوند]] با این واقعه، [[حجت]] را بر [[مردم]] تمام کرده است<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۱۲۲.</ref>. [[حضرت]]، این سخن را در [[مخالفت]] با [[خلافت ابوبکر]] و [[دفاع]] از [[خلافت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} ابراز کردهاند. از این رو از نظر ایشان، [[اتمام حجت الهی]] به معنای این است که [[خداوند]] در [[جریان غدیر]]، [[تکلیف]] [[خلافت]] را مشخص نموده، [[امام علی]]{{ع}} را در [[منصب]] [[خلافت]] و [[حاکمیت]] بر [[مردم]] [[برگزیده]] است. | [[حضرت زهرا]]{{س}} محادثه [[غدیر]] را که در آن، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به [[خلافت]] و [[امامت]] [[منصوب]] گشت، [[الهی]] دانسته، [[معتقد]] است [[خداوند]] با این واقعه، [[حجت]] را بر [[مردم]] تمام کرده است<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۱۲۲.</ref>. [[حضرت]]، این سخن را در [[مخالفت]] با [[خلافت ابوبکر]] و [[دفاع]] از [[خلافت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} ابراز کردهاند. از این رو از نظر ایشان، [[اتمام حجت الهی]] به معنای این است که [[خداوند]] در [[جریان غدیر]]، [[تکلیف]] [[خلافت]] را مشخص نموده، [[امام علی]]{{ع}} را در [[منصب]] [[خلافت]] و [[حاکمیت]] بر [[مردم]] [[برگزیده]] است. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۷: | ||
این بانوی با [[عظمت]]، [[خلافت]] و [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[عهد]] و پیمانی میداند که [[مردم]] با [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} بستند و از این رو، کسانی که این [[پیمان]] را شکستند، موجب [[غضب]] و [[ناراحتی]] آن بانو شدند؛ به گونهای که [[حضرت]] اجازه ندادند آنها بر پیکرش [[نماز]] بخوانند<ref>ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۰، ص۳۴۸.</ref>. | این بانوی با [[عظمت]]، [[خلافت]] و [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[عهد]] و پیمانی میداند که [[مردم]] با [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} بستند و از این رو، کسانی که این [[پیمان]] را شکستند، موجب [[غضب]] و [[ناراحتی]] آن بانو شدند؛ به گونهای که [[حضرت]] اجازه ندادند آنها بر پیکرش [[نماز]] بخوانند<ref>ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۰، ص۳۴۸.</ref>. | ||
ایشان در سخنی دیگر،[[ امامت]] و [[رهبری اهل بیت]]{{عم}} و [[لزوم اطاعت]] و [[پیروی]] از آنها را [[اراده]] و [[دستور خداوند]] خوانده، آن را موجب برقراری [[نظم اجتماعی]] و دوری از [[تفرقه]] دانسته است<ref>ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج۱، ص۹۹؛ ر.ک: احمد بن ابیطاهر، بلاغات النساء، ص۲۸؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۱۱۳، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۸.</ref>. | ایشان در سخنی دیگر،[[امامت]] و [[رهبری اهل بیت]]{{عم}} و [[لزوم اطاعت]] و [[پیروی]] از آنها را [[اراده]] و [[دستور خداوند]] خوانده، آن را موجب برقراری [[نظم اجتماعی]] و دوری از [[تفرقه]] دانسته است<ref>ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج۱، ص۹۹؛ ر.ک: احمد بن ابیطاهر، بلاغات النساء، ص۲۸؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۱۱۳، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۸.</ref>. | ||
بنابراین [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} در لابهلای سخنان و خطبههای خود، در [[اعتراض]] به [[خواص]] یا [[عوام]]، از [[الهی]] بودن [[منصب امامت]] و [[حاکمیت سیاسی]]، همچنین [[گزینش الهی]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} برای این [[جایگاه]][[ سخن]] گفتهاند. | بنابراین [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} در لابهلای سخنان و خطبههای خود، در [[اعتراض]] به [[خواص]] یا [[عوام]]، از [[الهی]] بودن [[منصب امامت]] و [[حاکمیت سیاسی]]، همچنین [[گزینش الهی]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} برای این [[جایگاه]][[سخن]] گفتهاند. | ||
از نکات برجسته در [[زندگی]] کوتاه [[حضرت زهرا]]{{س}} بعد از [[رحلت]] [[پدر]] گرامیاش، [[حمایت]] قاطعانه او از [[امامت]] و [[خلافت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} (هرچند او در آن زمان، [[خلیفه]] منتخب [[مردم]] نبود) میباشد. ایشان با قبول صدمات و [[تحمل]] مصیبتهای جانسوز تا آخرین لحظات [[عمر]] شریفش،[[ دست]] از [[دفاع]] و [[یاری امام]] خود برنداشت و از راههای مختلف، [[اعتراض]] خود به جریان [[سقیفه]] را اعلام نمود. این امر نشان میدهد که [[حضرت]]، به هیچوجه به [[خلافت]] [[خلیفه]] منتخب در جریان [[سقیفه]] [[اعتقادی]] نداشت. این مطلب در کنار سخنان نقلشده از ایشان درباره [[الهی]] بودن [[گزینش]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، دیدگاه این بانوی با [[کرامت]] را نسبت به [[نفی]] [[انتخاب مردمی]] [[خلیفه]] و [[الهی]] بودن این [[جایگاه]] روشنتر میسازد. به سخن دیگر، هر چند اعتراضات [[صدیقه طاهره]] نسبت به جریان [[حاکم]]، به [[تنهایی]] دلالتی بر [[الهی]] بودن [[منصب]] [[خلافت]] و [[امامت]] ندارد؛ اما تأییدی بر سخنان ایشان در موضوع [[امامت الهی]] است و انتساب چنین باوری را به [[حضرت]] تقویت مینماید. | از نکات برجسته در [[زندگی]] کوتاه [[حضرت زهرا]]{{س}} بعد از [[رحلت]] [[پدر]] گرامیاش، [[حمایت]] قاطعانه او از [[امامت]] و [[خلافت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} (هرچند او در آن زمان، [[خلیفه]] منتخب [[مردم]] نبود) میباشد. ایشان با قبول صدمات و [[تحمل]] مصیبتهای جانسوز تا آخرین لحظات [[عمر]] شریفش،[[دست]] از [[دفاع]] و [[یاری امام]] خود برنداشت و از راههای مختلف، [[اعتراض]] خود به جریان [[سقیفه]] را اعلام نمود. این امر نشان میدهد که [[حضرت]]، به هیچوجه به [[خلافت]] [[خلیفه]] منتخب در جریان [[سقیفه]] [[اعتقادی]] نداشت. این مطلب در کنار سخنان نقلشده از ایشان درباره [[الهی]] بودن [[گزینش]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، دیدگاه این بانوی با [[کرامت]] را نسبت به [[نفی]] [[انتخاب مردمی]] [[خلیفه]] و [[الهی]] بودن این [[جایگاه]] روشنتر میسازد. به سخن دیگر، هر چند اعتراضات [[صدیقه طاهره]] نسبت به جریان [[حاکم]]، به [[تنهایی]] دلالتی بر [[الهی]] بودن [[منصب]] [[خلافت]] و [[امامت]] ندارد؛ اما تأییدی بر سخنان ایشان در موضوع [[امامت الهی]] است و انتساب چنین باوری را به [[حضرت]] تقویت مینماید. | ||
در روزهای اول پس از [[بیعت مردم]] با [[ابوبکر]]، [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} همراه [[امام علی]]{{ع}} به [[خانه]] [[مسلمانان]] میرفت و از آنها [[یاری]] میخواست<ref>ر.ک: عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسة، ص۱۹؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۵۵؛ ر.ک: عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۱۳. </ref>. بعد از [[امتناع]] [[مسلمانان]] از [[یاری]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، با خطبههایی آتشین به بانیان [[سقیفه]] و [[مردم]] [[اعتراض]] نمود<ref>{{متن حدیث|تَرَكْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} جَنَازَةً بَيْنَ أَيْدِينَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَكُمْ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ يَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذَلِكَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَكِنَّكُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ نَبِيِّكُمْ وَ اللَّهُ حَسِيبٌ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}} (احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۸۰).</ref> و تا آخر [[عمر]] نیز با [[خلیفه اول]] و دوم سخن نگفت<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷؛ همچنین ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۱۸۴- ۱۸۵؛ عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶۴.</ref>. [[خلیفه اول]] را [[نفرین]] کرد<ref>ر.ک: عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ص۲۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۹؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۶۲۸؛ همچنین ر.ک: عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۶، ص۲۶۴.</ref> و آنها را از شرکت در [[نماز]] بر [[بدن]] خود منع نمود و در نهایت، به [[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[وصیت]] کرد بدنش شبانه [[دفن]] شود و قبرش را مخفی نگاه دارند که [[اعتراض]] و [[مخالفت]] [[دختر پیامبر]] تا [[قیامت]] برای [[مردم]] ثابت بماند<ref>ر.ک: محمد بن احمد فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱؛ همچنین ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷.</ref>. | در روزهای اول پس از [[بیعت مردم]] با [[ابوبکر]]، [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} همراه [[امام علی]]{{ع}} به [[خانه]] [[مسلمانان]] میرفت و از آنها [[یاری]] میخواست<ref>ر.ک: عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسة، ص۱۹؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۵۵؛ ر.ک: عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۱۳. </ref>. بعد از [[امتناع]] [[مسلمانان]] از [[یاری]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، با خطبههایی آتشین به بانیان [[سقیفه]] و [[مردم]] [[اعتراض]] نمود<ref>{{متن حدیث|تَرَكْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} جَنَازَةً بَيْنَ أَيْدِينَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَكُمْ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ يَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذَلِكَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَكِنَّكُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ نَبِيِّكُمْ وَ اللَّهُ حَسِيبٌ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}} (احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۸۰).</ref> و تا آخر [[عمر]] نیز با [[خلیفه اول]] و دوم سخن نگفت<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷؛ همچنین ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۱۸۴- ۱۸۵؛ عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶۴.</ref>. [[خلیفه اول]] را [[نفرین]] کرد<ref>ر.ک: عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ص۲۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۹؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۶۲۸؛ همچنین ر.ک: عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۶، ص۲۶۴.</ref> و آنها را از شرکت در [[نماز]] بر [[بدن]] خود منع نمود و در نهایت، به [[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[وصیت]] کرد بدنش شبانه [[دفن]] شود و قبرش را مخفی نگاه دارند که [[اعتراض]] و [[مخالفت]] [[دختر پیامبر]] تا [[قیامت]] برای [[مردم]] ثابت بماند<ref>ر.ک: محمد بن احمد فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱؛ همچنین ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷.</ref>. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۱: | ||
#در همین [[احادیث]] هم قرینهای بر جعلی بودن آنها وجود دارد و آن این است که در بخشی از همین [[روایات]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} نسبت به واگذاری [[خلافت]] و [[حاکمیت]] به [[خلیفه اول]]، اظهار [[رضایت]] نموده است<ref>ر.ک: حاکم نیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی، ج۳، ص۷۹؛ علی بن حسن ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۲۹۲.</ref>. این سخن (چنان که خواهد آمد) با اعتراضات متعدد آن [[حضرت]] نسبت به جریان [[سقیفه]] و مسائل پس از آن، که در منابع [[تشیع]] و [[تسنن]] فراوان [[نقل]] شده، منافات دارد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۱۶.</ref>. | #در همین [[احادیث]] هم قرینهای بر جعلی بودن آنها وجود دارد و آن این است که در بخشی از همین [[روایات]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} نسبت به واگذاری [[خلافت]] و [[حاکمیت]] به [[خلیفه اول]]، اظهار [[رضایت]] نموده است<ref>ر.ک: حاکم نیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی، ج۳، ص۷۹؛ علی بن حسن ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۲۹۲.</ref>. این سخن (چنان که خواهد آمد) با اعتراضات متعدد آن [[حضرت]] نسبت به جریان [[سقیفه]] و مسائل پس از آن، که در منابع [[تشیع]] و [[تسنن]] فراوان [[نقل]] شده، منافات دارد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۱۶.</ref>. | ||
==[[نصب الهی امام]] [[معصوم]] از نظر [[اصحاب]] در دوران [[امیر مؤمنان]]{{ع}}== | ==[[نصب الهی امام]] [[معصوم]] از نظر [[اصحاب]] در دوران [[امیر مؤمنان]]{{ع}}== | ||
در [[دوران حضرت علی]]{{ع}}، کسانی بودند که به [[نصب الهی]] [[خلیفه پیامبر]] و [[امام]] [[اعتقاد]] داشتند یا حداقل با انتخابی بودن مسئله [[امامت]] [[مخالف]] بودند. به نظر میرسد از دو طریق بتوان به دیدگاه این [[اصحاب]][[ دست]] یافت: | در [[دوران حضرت علی]]{{ع}}، کسانی بودند که به [[نصب الهی]] [[خلیفه پیامبر]] و [[امام]] [[اعتقاد]] داشتند یا حداقل با انتخابی بودن مسئله [[امامت]] [[مخالف]] بودند. به نظر میرسد از دو طریق بتوان به دیدگاه این [[اصحاب]][[دست]] یافت: | ||
===سخن خودِ [[اصحاب]]=== | ===سخن خودِ [[اصحاب]]=== | ||
از مجموع سخنانی که از برخی [[اصحاب]] رسیده، میتوان گفت که این [[تفکر]] در زمان [[حیات رسول خدا]]{{صل}} و پس از آن وجود داشته است. | از مجموع سخنانی که از برخی [[اصحاب]] رسیده، میتوان گفت که این [[تفکر]] در زمان [[حیات رسول خدا]]{{صل}} و پس از آن وجود داشته است. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۸: | ||
بنا به گفته [[ابوذر]] و در [[نقلی]] شبیه آن، طبق گفته [[ابن عباس]]، [[خداوند]]، [[امام]] و [[حاکم]] پس از [[پیامبر]] را [[گزینش]] کرده بود و [[مردم]] هم باید همو را [[انتخاب]] میکردند. ایشان [[فرد]] [[برگزیده الهی]] را [[امام علی]]{{ع}} میخواندند و میگفتند که [[حاکمیت]] او سبب [[سعادت]] و [[هدایت مردم]] خواهد شد<ref>برای سخن ابوذر خطاب به مردم، ر.ک: نعمان بن محمد ابن حیون، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار{{عم}}، ج۲، ص۴۴۹-۴۵۰؛ برای سخن ابن عباس خطاب به مردم ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، امالی، ص۴۷-۴۸؛ محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۱۰۰.</ref>. | بنا به گفته [[ابوذر]] و در [[نقلی]] شبیه آن، طبق گفته [[ابن عباس]]، [[خداوند]]، [[امام]] و [[حاکم]] پس از [[پیامبر]] را [[گزینش]] کرده بود و [[مردم]] هم باید همو را [[انتخاب]] میکردند. ایشان [[فرد]] [[برگزیده الهی]] را [[امام علی]]{{ع}} میخواندند و میگفتند که [[حاکمیت]] او سبب [[سعادت]] و [[هدایت مردم]] خواهد شد<ref>برای سخن ابوذر خطاب به مردم، ر.ک: نعمان بن محمد ابن حیون، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار{{عم}}، ج۲، ص۴۴۹-۴۵۰؛ برای سخن ابن عباس خطاب به مردم ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، امالی، ص۴۷-۴۸؛ محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۱۰۰.</ref>. | ||
برخی [[اصحاب]] در [[مخالفت]] با [[خلافت ابوبکر]] از [[انتخاب]] [[الهی]] [[امام علی]]{{ع}} در [[حاکمیت]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}}[[ سخن]] گفتهاند. این مطلب از [[صحابه]] بزرگی چون [[سلمان]]<ref>سلمان فارسی از بزرگان اصحاب رسول اعظم{{صل}} و امیر مؤمنان{{ع}} است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۶-۱۰). وی خطاب به ابوبکر گفت: «کسی را مقدم کن که خدا او را مقدم کرد و پیامبر او را در دوران حیاتش مقدم کرد» (احمد بن محمد برقی، طبقات الرجال، ص۶۴).</ref>، [[مقداد]]<ref>مقداد بن عمرو بن الاسود از بزرگان اصحاب رسول خدا{{صل}} و امیر مؤمنان{{ع}} است (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، رجال، ص۸۱). وی خطاب به ابوبکر گفت: «خلافت را به جایی برگردان که خدا و رسول در آن قرار داده است.... تو خود میدانی که این امر به علی{{ع}} اختصاص دارد و اوست که پس از پیغمبر، صاحب خلافت است» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۶۴؛ ر.ک: احمد بن محمد برقی، طبقات الرجال، ص۶۴).</ref>، [[عمار یاسر]]<ref>عمار یاسر از بزرگان اصحاب رسول اکرم{{صل}} و امیر مؤمنان{{ع}} است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۰ و ۷۱).</ref>، [[عبدالله بن مسعود]]<ref>عبدالله بن مسعود بن غافل ابن مسعود، عبدالله از اصحاب رسول خدا است که ثقه دانسته شده است (ر.ک: ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۳۲۳). وی خطاب به ابوبکر گفت: علی بن ابیطالب{{ع}} پس از پیغمبرتان صاحب این امر است. کاری را که خداوند برای او قرار داده است، به دست خود او بسپارید» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۶۴).</ref> و [[ابوایوب انصاری]]<ref>خالد بن زید ابوایوب الانصاری از اصحاب پیامبر اسلام{{صل}} و حضرت علی{{ع}} بوده که مدح شده است (ر.ک: محمد بن عمرکشی، رجال الکشی، ص۴۵). وی خطاب به ابوبکر گفت: «بندگان خدا! درباره اهل بیت پیامبرتان از خدا بترسید و حقشان را که خداوند به ایشان اختصاص داده، به آنها برگردانید» (احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ص۷۹).</ref> [[نقل]] شده است. مثلاً [[عمار یاسر]] در [[اعتراض]] به [[حاکمیت]] [[ابوبکر]] به وی چنین گفته است: “ای [[ابوبکر]]! حقی را که [[خداوند]] برای دیگری قرار داده، به خودت اختصاصن مده و نخستین کس مباش که با [[رسول خدا]]{{صل}} درباره خانوادهاش [[مخالفت]] کند و [[عصیان]] بورزد و [[حق]] را به اهلش بازگردان”<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۶۴؛ احمد بن محمد برقی، طبقات الرجال، ص۶۵؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۷۸.</ref>. شبیه همین سخن به [[سهل بن حنیف]]<ref>سهل بن حنیف از اصحاب رسول اکرم{{صل}} و امیر مؤمنان{{ع}} است که مدح شده است (محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۷-۳۸). برای سخن وی خطاب به ابوبکر، ر.ک: سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الیقین، ص۳۳۵.</ref> و [[ابی بن کعب]]<ref>ابی بن کعب بن قیس از اصحاب رسول خدا{{صل}} و از منکران خلافت ابوبکر بوده است (ر.ک: احمد بن محمد برقی، طبقات (الرجال، ص۶۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۶۱). برای سخن وی خطاب به ابوبکر، ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۷۸).</ref> نیز خطاب به [[ابوبکر]] منسوب است. [[عمار]] همچنین در سخن دیگری در برابر [[خلیفه اول]] و [[مردم]]، [[امام علی]]{{ع}} را [[ولیّ]] و [[سرپرست]] [[منصوب]] از طرف [[خدا]] و رسولش بر [[مسلمانان]] خوانده است<ref>ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، ج۱، ص۱۰۲، دارالنعمان، نجف؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۹۸. قابل ذکر است که در چاپ دیگری از کتاب الاحتجاج، به جای تعبیر «ولیکم بعهد الله و رسوله»، چنین آمده است: «ولیکم بعد الله ورسوله، (ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، ج۱، ص۷۸، نشر مرتضی، مشهد).</ref>. | برخی [[اصحاب]] در [[مخالفت]] با [[خلافت ابوبکر]] از [[انتخاب]] [[الهی]] [[امام علی]]{{ع}} در [[حاکمیت]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}}[[سخن]] گفتهاند. این مطلب از [[صحابه]] بزرگی چون [[سلمان]]<ref>سلمان فارسی از بزرگان اصحاب رسول اعظم{{صل}} و امیر مؤمنان{{ع}} است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۶-۱۰). وی خطاب به ابوبکر گفت: «کسی را مقدم کن که خدا او را مقدم کرد و پیامبر او را در دوران حیاتش مقدم کرد» (احمد بن محمد برقی، طبقات الرجال، ص۶۴).</ref>، [[مقداد]]<ref>مقداد بن عمرو بن الاسود از بزرگان اصحاب رسول خدا{{صل}} و امیر مؤمنان{{ع}} است (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، رجال، ص۸۱). وی خطاب به ابوبکر گفت: «خلافت را به جایی برگردان که خدا و رسول در آن قرار داده است.... تو خود میدانی که این امر به علی{{ع}} اختصاص دارد و اوست که پس از پیغمبر، صاحب خلافت است» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۶۴؛ ر.ک: احمد بن محمد برقی، طبقات الرجال، ص۶۴).</ref>، [[عمار یاسر]]<ref>عمار یاسر از بزرگان اصحاب رسول اکرم{{صل}} و امیر مؤمنان{{ع}} است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۰ و ۷۱).</ref>، [[عبدالله بن مسعود]]<ref>عبدالله بن مسعود بن غافل ابن مسعود، عبدالله از اصحاب رسول خدا است که ثقه دانسته شده است (ر.ک: ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۳۲۳). وی خطاب به ابوبکر گفت: علی بن ابیطالب{{ع}} پس از پیغمبرتان صاحب این امر است. کاری را که خداوند برای او قرار داده است، به دست خود او بسپارید» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۶۴).</ref> و [[ابوایوب انصاری]]<ref>خالد بن زید ابوایوب الانصاری از اصحاب پیامبر اسلام{{صل}} و حضرت علی{{ع}} بوده که مدح شده است (ر.ک: محمد بن عمرکشی، رجال الکشی، ص۴۵). وی خطاب به ابوبکر گفت: «بندگان خدا! درباره اهل بیت پیامبرتان از خدا بترسید و حقشان را که خداوند به ایشان اختصاص داده، به آنها برگردانید» (احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ص۷۹).</ref> [[نقل]] شده است. مثلاً [[عمار یاسر]] در [[اعتراض]] به [[حاکمیت]] [[ابوبکر]] به وی چنین گفته است: “ای [[ابوبکر]]! حقی را که [[خداوند]] برای دیگری قرار داده، به خودت اختصاصن مده و نخستین کس مباش که با [[رسول خدا]]{{صل}} درباره خانوادهاش [[مخالفت]] کند و [[عصیان]] بورزد و [[حق]] را به اهلش بازگردان”<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۶۴؛ احمد بن محمد برقی، طبقات الرجال، ص۶۵؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۷۸.</ref>. شبیه همین سخن به [[سهل بن حنیف]]<ref>سهل بن حنیف از اصحاب رسول اکرم{{صل}} و امیر مؤمنان{{ع}} است که مدح شده است (محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۷-۳۸). برای سخن وی خطاب به ابوبکر، ر.ک: سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الیقین، ص۳۳۵.</ref> و [[ابی بن کعب]]<ref>ابی بن کعب بن قیس از اصحاب رسول خدا{{صل}} و از منکران خلافت ابوبکر بوده است (ر.ک: احمد بن محمد برقی، طبقات (الرجال، ص۶۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۶۱). برای سخن وی خطاب به ابوبکر، ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۷۸).</ref> نیز خطاب به [[ابوبکر]] منسوب است. [[عمار]] همچنین در سخن دیگری در برابر [[خلیفه اول]] و [[مردم]]، [[امام علی]]{{ع}} را [[ولیّ]] و [[سرپرست]] [[منصوب]] از طرف [[خدا]] و رسولش بر [[مسلمانان]] خوانده است<ref>ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، ج۱، ص۱۰۲، دارالنعمان، نجف؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۹۸. قابل ذکر است که در چاپ دیگری از کتاب الاحتجاج، به جای تعبیر «ولیکم بعهد الله و رسوله»، چنین آمده است: «ولیکم بعد الله ورسوله، (ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، ج۱، ص۷۸، نشر مرتضی، مشهد).</ref>. | ||
بنا بر گفته [[حذیفه]]<ref>حذیفة بن الیمان از بزرگان اصحاب رسول اکرم و امیرالمؤمنین است (ر.ک: محمد بن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، ص۷ و ۳۶ و ۳۸).</ref>، نام “امیرالمؤمنین”، از سوی [[خداوند]] به [[امام علی]]{{ع}} اختصاص یافت و [[اصحاب]] حتی در دوران [[رسول اکرم]]{{صل}} او را به این [[لقب]] میخواندند<ref>ر.ک: حسن دیلمی، ارشادالقلوب، ج۲، ص۳۲۳.</ref>. بَریده<ref>بریده اسلمی از اصحاب رسول خدا{{صل}} و از منکران خلافت ابوبکر بود (ر.ک: احمد بن محمد برقی، طبقات الرجال، ص۶۳).</ref> هم در [[اعتراض]] به [[حاکمیت]] [[ابوبکر]]، حادثه فوق را به او [[یادآوری]] کرده است و بدین [[دلیل]]، [[حاکمیت]] [[حضرت علی]]{{ع}} را [[دستور الهی]] دانسته است<ref>برای سخن وی خطاب به ابوبکر، ر.ک: سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الیقین، ص۳۰۹؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۱۹.</ref>. بنابر [[نقل]] منابع، [[اسامه]]<ref>اسامة بن زید از اصحاب رسول خدا{{صل}} است که علمای رجال درباره او اختلاف نظر دارند (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۳۹؛ حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۲۳).</ref> نیز همین مطلب را در پاسخ به [[نامه]] [[خلیفه اول]]، [[یادآوری]] کرده است. وی در این مکاتبه، گروهی، از جمله [[خلیفه اول]]، [[خلیفه دوم]] و خودش را یاد کرده که به [[دستور خدا]] و [[رسول]]، عنوان [[امیرمؤمنان]] را به [[امام علی]]{{ع}} تبریک گفتهاند<ref>سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الیقین، ص۳۱۰، محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۹، ص۹۶.</ref>. | بنا بر گفته [[حذیفه]]<ref>حذیفة بن الیمان از بزرگان اصحاب رسول اکرم و امیرالمؤمنین است (ر.ک: محمد بن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، ص۷ و ۳۶ و ۳۸).</ref>، نام “امیرالمؤمنین”، از سوی [[خداوند]] به [[امام علی]]{{ع}} اختصاص یافت و [[اصحاب]] حتی در دوران [[رسول اکرم]]{{صل}} او را به این [[لقب]] میخواندند<ref>ر.ک: حسن دیلمی، ارشادالقلوب، ج۲، ص۳۲۳.</ref>. بَریده<ref>بریده اسلمی از اصحاب رسول خدا{{صل}} و از منکران خلافت ابوبکر بود (ر.ک: احمد بن محمد برقی، طبقات الرجال، ص۶۳).</ref> هم در [[اعتراض]] به [[حاکمیت]] [[ابوبکر]]، حادثه فوق را به او [[یادآوری]] کرده است و بدین [[دلیل]]، [[حاکمیت]] [[حضرت علی]]{{ع}} را [[دستور الهی]] دانسته است<ref>برای سخن وی خطاب به ابوبکر، ر.ک: سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الیقین، ص۳۰۹؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۱۹.</ref>. بنابر [[نقل]] منابع، [[اسامه]]<ref>اسامة بن زید از اصحاب رسول خدا{{صل}} است که علمای رجال درباره او اختلاف نظر دارند (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۳۹؛ حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۲۳).</ref> نیز همین مطلب را در پاسخ به [[نامه]] [[خلیفه اول]]، [[یادآوری]] کرده است. وی در این مکاتبه، گروهی، از جمله [[خلیفه اول]]، [[خلیفه دوم]] و خودش را یاد کرده که به [[دستور خدا]] و [[رسول]]، عنوان [[امیرمؤمنان]] را به [[امام علی]]{{ع}} تبریک گفتهاند<ref>سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الیقین، ص۳۱۰، محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۹، ص۹۶.</ref>. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۴: | ||
===[[نقل]] بیواسطه از [[رسول خدا]]{{صل}}=== | ===[[نقل]] بیواسطه از [[رسول خدا]]{{صل}}=== | ||
به نظر میرسد میتوان طریقی دیگر نیز برای [[کشف]] نظر [[اصحاب]] یافت و آن زمانی است که فردی از [[اصحاب]] (به خصوص افراد مشهور و قابل [[اعتماد]]) سخنی را بدون واسطه از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کند که در این صورت، میتوان [[راوی]] را نیز به آن سخن، [[معتقد]] دانست. البته این ادعا زمانی میتواند درست باشد که [[راوی]]، نظری [[مخالف]] با این مطلب نگفته باشد. با توجه به اینکه قول [[نبی اکرم]]{{صل}} برای [[مسلمانان]] [[حجت]] است و به [[کلام]] ایشان معتقدند، میتوان گفت [[راوی]] [[مسلمانی]] که به خصوص در مسائل [[عقیدتی]] از آن [[حضرت]] [[روایت]] [[نقل]] میکند، خودش هم به آن ملتزم خواهد بود. البته لازمه قبول داشتن سخنان آن [[حضرت]]، [[پایبندی]] عملی به آن نیست و به هر حال، ممکن است در عمل مخالفتهایی نیز با [[فرمان]] [[رسول]] اعظم{{صل}} از سوی برخی [[اصحاب]] صورت گرفته باشد. | به نظر میرسد میتوان طریقی دیگر نیز برای [[کشف]] نظر [[اصحاب]] یافت و آن زمانی است که فردی از [[اصحاب]] (به خصوص افراد مشهور و قابل [[اعتماد]]) سخنی را بدون واسطه از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کند که در این صورت، میتوان [[راوی]] را نیز به آن سخن، [[معتقد]] دانست. البته این ادعا زمانی میتواند درست باشد که [[راوی]]، نظری [[مخالف]] با این مطلب نگفته باشد. با توجه به اینکه قول [[نبی اکرم]]{{صل}} برای [[مسلمانان]] [[حجت]] است و به [[کلام]] ایشان معتقدند، میتوان گفت [[راوی]] [[مسلمانی]] که به خصوص در مسائل [[عقیدتی]] از آن [[حضرت]] [[روایت]] [[نقل]] میکند، خودش هم به آن ملتزم خواهد بود. البته لازمه قبول داشتن سخنان آن [[حضرت]]، [[پایبندی]] عملی به آن نیست و به هر حال، ممکن است در عمل مخالفتهایی نیز با [[فرمان]] [[رسول]] اعظم{{صل}} از سوی برخی [[اصحاب]] صورت گرفته باشد. | ||
بنا بر [[نقل]] برخی [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} از [[امامت حضرت علی]]{{ع}}[[ سخن]] گفته و آن را به [[جبرئیل]] و ذات باریتعالی نسبت داده است. | بنا بر [[نقل]] برخی [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} از [[امامت حضرت علی]]{{ع}}[[سخن]] گفته و آن را به [[جبرئیل]] و ذات باریتعالی نسبت داده است. | ||
[[سلمان فارسی]] میگوید: “نبی [[اسلام]]{{صل}} خبر داده که [[علی]]، [[برادر]]، [[وصیّ]]، [[وارث]] و [[جانشین]] من و [[امام]] شماست و در ادامه فرمود:[[ جبرئیل]] [[دستور]] داده [که] این مطلب را به شما بگویم”<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، أمالی، ص۴۷۷؛ محمد بن حسن طوسی، أمالی، ص۲۲۳؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ۱۴۰-۱۴۱.</ref>. | [[سلمان فارسی]] میگوید: “نبی [[اسلام]]{{صل}} خبر داده که [[علی]]، [[برادر]]، [[وصیّ]]، [[وارث]] و [[جانشین]] من و [[امام]] شماست و در ادامه فرمود:[[جبرئیل]] [[دستور]] داده [که] این مطلب را به شما بگویم”<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، أمالی، ص۴۷۷؛ محمد بن حسن طوسی، أمالی، ص۲۲۳؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ۱۴۰-۱۴۱.</ref>. | ||
[[زید بن ارقم]]<ref>زید بن ارقم از اصحاب رسول خدا{{صل}}، امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین{{عم}} میباشد که از پیروان امام علی{{ع}} دانسته شده است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۳۸؛ حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۷۴).</ref>، شبیه همان را [[روایت]] کرده، گفته است: “به فرموده آن [[حضرت]]، [[امام]] و [[ولیّ]] [[مسلمانان]]، [[حضرت علی]]{{ع}} است و این [[سخن پیامبر]]{{صل}} به [[امر الهی]] بوده است”<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، أمالی، ص۴۰۷، عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۱۷۷.</ref>. | [[زید بن ارقم]]<ref>زید بن ارقم از اصحاب رسول خدا{{صل}}، امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین{{عم}} میباشد که از پیروان امام علی{{ع}} دانسته شده است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۳۸؛ حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۷۴).</ref>، شبیه همان را [[روایت]] کرده، گفته است: “به فرموده آن [[حضرت]]، [[امام]] و [[ولیّ]] [[مسلمانان]]، [[حضرت علی]]{{ع}} است و این [[سخن پیامبر]]{{صل}} به [[امر الهی]] بوده است”<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، أمالی، ص۴۰۷، عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۱۷۷.</ref>. | ||
[[ابن عباس]] نیز روایاتی به همین مضمون از [[رسول اکرم]]{{صل}} [[نقل]] کرده است<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی، ص۳۱ و ص۳۵۲؛ همو، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۹؛ محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۱۰۵؛ عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۴۷۱.</ref>. | [[ابن عباس]] نیز روایاتی به همین مضمون از [[رسول اکرم]]{{صل}} [[نقل]] کرده است<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی، ص۳۱ و ص۳۵۲؛ همو، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۹؛ محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۱۰۵؛ عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۴۷۱.</ref>. | ||
در منابع آمده است که [[ابوالهیثم]] التیهان<ref>ابوالهیثم التیهان از اصحاب رسول خدا و امیرمؤمنان است که از پیروان امام علی{{ع}} محسوب شده است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۳۸، حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۱۸۹).</ref>، [[خزیمه بن ثابت]]<ref>خزیمه بن ثابت از اصحاب رسول خدا{{صل}} و امیرمؤمنان{{ع}} است که از پیروان امام علی{{ع}} معرفی شده است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۳۸؛ حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۶۶).</ref>، [[عمار یاسر]] و [[ابوایوب]] ([[انصاری]]) [[شهادت]] دادهاند که [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} خبر داد که [[خداوند]]، [[دستور]] [[انتخاب امام]] و [[سرپرست]] [[مردم]] را به او داده است و ایشان هم این امر را مخصوص [[حضرت علی]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}}، [[امام حسین]]{{ع}} و نُه نفر از [[فرزندان]] این بزرگوار دانسته،[[ اطاعت]] از آنها را [[دستور خداوند]] خواندهاند<ref>ر.ک: سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص۷۶۰؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۷۰-۷۱.</ref>. | در منابع آمده است که [[ابوالهیثم]] التیهان<ref>ابوالهیثم التیهان از اصحاب رسول خدا و امیرمؤمنان است که از پیروان امام علی{{ع}} محسوب شده است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۳۸، حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۱۸۹).</ref>، [[خزیمه بن ثابت]]<ref>خزیمه بن ثابت از اصحاب رسول خدا{{صل}} و امیرمؤمنان{{ع}} است که از پیروان امام علی{{ع}} معرفی شده است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۳۸؛ حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۶۶).</ref>، [[عمار یاسر]] و [[ابوایوب]] ([[انصاری]]) [[شهادت]] دادهاند که [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} خبر داد که [[خداوند]]، [[دستور]] [[انتخاب امام]] و [[سرپرست]] [[مردم]] را به او داده است و ایشان هم این امر را مخصوص [[حضرت علی]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}}، [[امام حسین]]{{ع}} و نُه نفر از [[فرزندان]] این بزرگوار دانسته،[[اطاعت]] از آنها را [[دستور خداوند]] خواندهاند<ref>ر.ک: سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص۷۶۰؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۷۰-۷۱.</ref>. | ||
در [[نقلی]] دیگر، همین مضمون از سوی [[براء بن عازب]]<ref>براء بن عازب الانصاری از اصحاب رسول خدا{{صل}} و امیرمؤمنان{{ع}} است که مدح شده است (ر.ک: حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۲۴).</ref>، [[مقداد]]، [[ابوذر]] و [[زید بن ارقم]] نیز [[تأیید]] شده است<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمالالدین، ج۱، ص۲۷۷؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۱۴۸.</ref>. | در [[نقلی]] دیگر، همین مضمون از سوی [[براء بن عازب]]<ref>براء بن عازب الانصاری از اصحاب رسول خدا{{صل}} و امیرمؤمنان{{ع}} است که مدح شده است (ر.ک: حسن بن یوسف حلی، الخلاصه، ص۲۴).</ref>، [[مقداد]]، [[ابوذر]] و [[زید بن ارقم]] نیز [[تأیید]] شده است<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمالالدین، ج۱، ص۲۷۷؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۱۴۸.</ref>. | ||
[[خالد بن سعید بن عاص]] هم خطاب به [[ابوبکر]]، [[ سخن]] خاتم الانبیا{{صل}} را [[یادآوری]] نمود که مطابق آن، به [[دستور خداوند]]، پس از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} [[امام]] است<ref>ر.ک: احمد بن محمد برقی، رجال البرقی، ص۶۳؛ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۶۱.</ref>. | [[خالد بن سعید بن عاص]] هم خطاب به [[ابوبکر]]، [[سخن]] خاتم الانبیا{{صل}} را [[یادآوری]] نمود که مطابق آن، به [[دستور خداوند]]، پس از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} [[امام]] است<ref>ر.ک: احمد بن محمد برقی، رجال البرقی، ص۶۳؛ ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۶۱.</ref>. | ||
همچنین در [[روایات]] آمده است که حدود ۱۴۰ نفر از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} [[گواهی]] دادهاند که آن [[حضرت]]، [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}}، [[امام حسین]]{{ع}} و افرادی از [[نسل]] وی را [[حجتهای الهی]] خوانده،[[ اطاعت]] از آنها را [[اطاعت از خداوند]] معرفی کرده است<ref>ر.ک: محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۷۳. درباره دلالت واژه «حجة الله» در کلام اهل بیت بر الهی بودن امامت دینی (ر.ک: همین نوشتار، مقدمه، بررسی واژگان کلیدی الف) حجةالله.</ref>. | همچنین در [[روایات]] آمده است که حدود ۱۴۰ نفر از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} [[گواهی]] دادهاند که آن [[حضرت]]، [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}}، [[امام حسین]]{{ع}} و افرادی از [[نسل]] وی را [[حجتهای الهی]] خوانده،[[اطاعت]] از آنها را [[اطاعت از خداوند]] معرفی کرده است<ref>ر.ک: محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۷۳. درباره دلالت واژه «حجة الله» در کلام اهل بیت بر الهی بودن امامت دینی (ر.ک: همین نوشتار، مقدمه، بررسی واژگان کلیدی الف) حجةالله.</ref>. | ||
[[جابر بن عبدالله انصاری]]<ref>جابر بن عبدالله انصاری از بزرگان اصحاب رسول خدا، امیرمؤمنان، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر{{عم}} است (ر.ک: محمد بن عمر کشی اختیار معرفة الرجال، ص۳۸).</ref> نیز سخنی را از [[رسول اکرم]]{{صل}} [[نقل]] کرده که به صراحت، [[الهی]] بودن [[جایگاه حضرت علی]]{{ع}} را میرساند. به گفته ایشان، [[پیامبر خدا]]{{صل}}، گوشت، [[خون]] و [[سرشت]] خود و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را یکی دانسته و او را [[حجت خدا]] و [[برگزیده الهی]] برای [[امامت]] خوانده،[[ اطاعت]] از او را [[اطاعت]] از خود و [[پیروی]] از [[خداوند]] قلمداد کرده است<ref>ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، امالی، ص۳۴۶؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۴۶۱-۴۶۲؛ همچنین ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۹۶؛ همو، امالی، ص۸۹.</ref>. | [[جابر بن عبدالله انصاری]]<ref>جابر بن عبدالله انصاری از بزرگان اصحاب رسول خدا، امیرمؤمنان، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر{{عم}} است (ر.ک: محمد بن عمر کشی اختیار معرفة الرجال، ص۳۸).</ref> نیز سخنی را از [[رسول اکرم]]{{صل}} [[نقل]] کرده که به صراحت، [[الهی]] بودن [[جایگاه حضرت علی]]{{ع}} را میرساند. به گفته ایشان، [[پیامبر خدا]]{{صل}}، گوشت، [[خون]] و [[سرشت]] خود و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را یکی دانسته و او را [[حجت خدا]] و [[برگزیده الهی]] برای [[امامت]] خوانده،[[اطاعت]] از او را [[اطاعت]] از خود و [[پیروی]] از [[خداوند]] قلمداد کرده است<ref>ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، امالی، ص۳۴۶؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۴۶۱-۴۶۲؛ همچنین ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۹۶؛ همو، امالی، ص۸۹.</ref>. | ||
[[انس بن مالک]]<ref>انس بن مالک بن النضر از اصحاب رسول خدا و امیرمؤمنان است که مدح شده است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۵).</ref> هم از قول [[رسول]] اعظم{{صل}} بیان کرده که آن [[حضرت]]، خود و [[امام علی]]{{ع}} را [[حجت خدا]] خوانده است<ref>محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۹۷؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۲۵۷؛ درباره دلالت واژه «حجةالله» در کلام اهل بیت{{عم}} بر الهی بودن امامت دینی، ر.ک: همین نوشتار، مقدمه، بررسی واژگان کلیدی، الف) حجةالله.</ref>. | [[انس بن مالک]]<ref>انس بن مالک بن النضر از اصحاب رسول خدا و امیرمؤمنان است که مدح شده است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۵).</ref> هم از قول [[رسول]] اعظم{{صل}} بیان کرده که آن [[حضرت]]، خود و [[امام علی]]{{ع}} را [[حجت خدا]] خوانده است<ref>محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۹۷؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۲۵۷؛ درباره دلالت واژه «حجةالله» در کلام اهل بیت{{عم}} بر الهی بودن امامت دینی، ر.ک: همین نوشتار، مقدمه، بررسی واژگان کلیدی، الف) حجةالله.</ref>. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۶: | ||
[[خلیفه دوم]] ([[عمر بن خطاب]]) نیز از کسانی است که [[اعتقادی]] به [[نصب الهی امام]] نداشته است و از نظر وی، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شخصی را به عنوان [[امام]] و [[جانشین]] خود معرفی نکرده بود. او که پس از [[خلیفه اول]]، [[حکومت]] بر [[جامعه اسلامی]] را به دست گرفت (چنانکه قبلاً بیان شد) [[معتقد]] بود که اگر [[جانشینی]] برای خود [[تعیین]] نکند، همانند [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} عمل کرده است<ref>ر.ک: عبدالرحمان بن محمد بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۶۵؛ ر.ک: احمد بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۲۰؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الکافئة فی رد توبة الخاطئه، ص۴۶.</ref>. | [[خلیفه دوم]] ([[عمر بن خطاب]]) نیز از کسانی است که [[اعتقادی]] به [[نصب الهی امام]] نداشته است و از نظر وی، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شخصی را به عنوان [[امام]] و [[جانشین]] خود معرفی نکرده بود. او که پس از [[خلیفه اول]]، [[حکومت]] بر [[جامعه اسلامی]] را به دست گرفت (چنانکه قبلاً بیان شد) [[معتقد]] بود که اگر [[جانشینی]] برای خود [[تعیین]] نکند، همانند [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} عمل کرده است<ref>ر.ک: عبدالرحمان بن محمد بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۶۵؛ ر.ک: احمد بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۲۰؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الکافئة فی رد توبة الخاطئه، ص۴۶.</ref>. | ||
[[عباس]]، عموی [[نبی اکرم]]{{صل}} نیز چنانکه [[نقل]] شد، این ادعا را که [[رسول خدا]]{{صل}} [[جانشین]] خود را معرفی کرده باشد، قبول نداشت. این مطلب از گفتوگوی وی با [[امام علی]]{{ع}} نیز روشن میگردد. بنابر آنچه در منابع آمده است، وقتی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در بستر [[بیماری]] قرار داشت، [[عباس]] از [[حضرت علی]]{{ع}} خواست تا از [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[خلافت]] و جانشینیاش بپرسد<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۱۵۱.</ref>. | [[عباس]]، عموی [[نبی اکرم]]{{صل}} نیز چنانکه [[نقل]] شد، این ادعا را که [[رسول خدا]]{{صل}} [[جانشین]] خود را معرفی کرده باشد، قبول نداشت. این مطلب از گفتوگوی وی با [[امام علی]]{{ع}} نیز روشن میگردد. بنابر آنچه در منابع آمده است، وقتی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در بستر [[بیماری]] قرار داشت، [[عباس]] از [[حضرت علی]]{{ع}} خواست تا از [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[خلافت]] و جانشینیاش بپرسد<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۱۵۱.</ref>. | ||
بنا بر [[نقلی]]، [[خزیمة بن ثابت]] نیز تا قبل از [[شهادت]] [[عمار]]، نسبت به شرکت در [[جنگ صفین]][[ تردید]] داشت<ref>ر.ک: محمد بن عمرکشی اختیار معرفة الرجال، ص۵۲.</ref>. به عبارت دیگر، از نظر وی، معیار تشخیص [[جبهه حق]]، [[شهادت]] [[عمار]] بوده است، نه [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}. این امر، به معنای تردید وی نسبت به [[حقانیت]] آن [[حضرت]] در [[جنگ]] با [[معاویه]] است. | بنا بر [[نقلی]]، [[خزیمة بن ثابت]] نیز تا قبل از [[شهادت]] [[عمار]]، نسبت به شرکت در [[جنگ صفین]][[تردید]] داشت<ref>ر.ک: محمد بن عمرکشی اختیار معرفة الرجال، ص۵۲.</ref>. به عبارت دیگر، از نظر وی، معیار تشخیص [[جبهه حق]]، [[شهادت]] [[عمار]] بوده است، نه [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}. این امر، به معنای تردید وی نسبت به [[حقانیت]] آن [[حضرت]] در [[جنگ]] با [[معاویه]] است. | ||
[[ثابت بن قیس]] که در پی [[حاکمیت]] یافتن [[انصار]] بود و بر سر [[انتخاب]] [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} با [[مهاجران]] [[نزاع]] میکرد نیز [[انتخاب]] [[جانشین]] ایشان را امری مربوط به [[مردم]] میدانست. وی در جریان [[سقیفه]] تصریح کرد که [[پیامبر]] در حالی از [[دنیا]] رفت که [[جانشین]] خود را معین ننمود<ref>ر.ک: محمد بن عمر واقدی، الرده، ص۳۶.</ref>. [[حارث]] بن [[معاویه]] نیز درباره مسئله [[جانشینی]] [[نبی اکرم]]{{صل}} شعری سرود که بر همین مضمون دلالت دارد<ref>ر.ک: محمد بن عمر واقدی، الرده، ص۱۷۷؛ احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۴۹.</ref>. | [[ثابت بن قیس]] که در پی [[حاکمیت]] یافتن [[انصار]] بود و بر سر [[انتخاب]] [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} با [[مهاجران]] [[نزاع]] میکرد نیز [[انتخاب]] [[جانشین]] ایشان را امری مربوط به [[مردم]] میدانست. وی در جریان [[سقیفه]] تصریح کرد که [[پیامبر]] در حالی از [[دنیا]] رفت که [[جانشین]] خود را معین ننمود<ref>ر.ک: محمد بن عمر واقدی، الرده، ص۳۶.</ref>. [[حارث]] بن [[معاویه]] نیز درباره مسئله [[جانشینی]] [[نبی اکرم]]{{صل}} شعری سرود که بر همین مضمون دلالت دارد<ref>ر.ک: محمد بن عمر واقدی، الرده، ص۱۷۷؛ احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۴۹.</ref>. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۸: | ||
#برخی سخنان فوق، مانند نقلهای منکر [[وصیت]] از سوی [[رسول]] اعظم{{صل}} صراحتی در این موضوع ندارد که ایشان در طول [[نبوت]] خویش، کسی را به عنوان [[امام]] [[منصوب]] از سوی [[خدا]] معرفی نکرده باشد؛ | #برخی سخنان فوق، مانند نقلهای منکر [[وصیت]] از سوی [[رسول]] اعظم{{صل}} صراحتی در این موضوع ندارد که ایشان در طول [[نبوت]] خویش، کسی را به عنوان [[امام]] [[منصوب]] از سوی [[خدا]] معرفی نکرده باشد؛ | ||
#از آنجا که در این [[تحقیق]] به دنبال دیدگاه [[امامیه]] هستیم، [[بدیهی]] است که در [[نقل احادیث]]، منابع [[شیعی]] مورد نظر است؛ مگر روایاتی از [[اهل سنت]] که مؤید دیدگاه [[امامیه]] باشد که جهت نشان دادن [[قوت]] بیشتر مطلب، ذکر شده است. وقتی با در نظر گرفتن این نکته به چنین روایاتی نگاه میکنیم، در مییابیم که غیر از سخنان [[نقل]] شده از [[خلیفه اول]] و دوم - که چنان که گفته شد، خود، مدعی [[خلافت]] و از [[مخالفان]] [[حاکمیت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بودهاند؛ لذا سخنانشان قابل استناد نیست - و [[حدیثی]] که گفتوگوی جناب [[عباس]] با [[امام علی]]{{ع}} را [[نقل]] میکند، و همچنین تردید [[نقل]] شده از [[خزیمه]]، هیچ کدام از آنها در منابع [[شیعی]] وجود ندارد. بنابراین نمیتوان به آنها استناد نمود؛ | #از آنجا که در این [[تحقیق]] به دنبال دیدگاه [[امامیه]] هستیم، [[بدیهی]] است که در [[نقل احادیث]]، منابع [[شیعی]] مورد نظر است؛ مگر روایاتی از [[اهل سنت]] که مؤید دیدگاه [[امامیه]] باشد که جهت نشان دادن [[قوت]] بیشتر مطلب، ذکر شده است. وقتی با در نظر گرفتن این نکته به چنین روایاتی نگاه میکنیم، در مییابیم که غیر از سخنان [[نقل]] شده از [[خلیفه اول]] و دوم - که چنان که گفته شد، خود، مدعی [[خلافت]] و از [[مخالفان]] [[حاکمیت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بودهاند؛ لذا سخنانشان قابل استناد نیست - و [[حدیثی]] که گفتوگوی جناب [[عباس]] با [[امام علی]]{{ع}} را [[نقل]] میکند، و همچنین تردید [[نقل]] شده از [[خزیمه]]، هیچ کدام از آنها در منابع [[شیعی]] وجود ندارد. بنابراین نمیتوان به آنها استناد نمود؛ | ||
#درباره مطلب نقلشده از [[خزیمه]] میتوان گفت که اولاً: در مقابل آن [[روایت]]، سخنی هم از وی [[نقل]] شده است که در [[اعتراض]] به [[ابوبکر]]، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[خلیفه]] [[برگزیده]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} خوانده است<ref>قام خزیمة بن ثابت الأنصاری ذو الشهادتین، ثم قال: ایها الناس انا قد تشاورنا واخترنا ن ودنیانا رجلا اختاره لنا رسول{{صل}} فبایعناه.... (ابوجعفر محمد بن عبدالله اسکافی معتزلی، المعیار و الموازنة فی فضائل الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۵۱.</ref>؛ ثانیاً:[[ تردید]] [[خزیمه]] در [[حقانیت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[جنگ صفین]]، لزوماً به معنای [[انکار]] [[امامت الهی]] ایشان نیست. ممکن است کسی [[معتقد به امامت]] [[الهی]] [[حضرت]] باشد؛ ولی وی را [[معصوم]] نداند؛ | #درباره مطلب نقلشده از [[خزیمه]] میتوان گفت که اولاً: در مقابل آن [[روایت]]، سخنی هم از وی [[نقل]] شده است که در [[اعتراض]] به [[ابوبکر]]، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[خلیفه]] [[برگزیده]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} خوانده است<ref>قام خزیمة بن ثابت الأنصاری ذو الشهادتین، ثم قال: ایها الناس انا قد تشاورنا واخترنا ن ودنیانا رجلا اختاره لنا رسول{{صل}} فبایعناه.... (ابوجعفر محمد بن عبدالله اسکافی معتزلی، المعیار و الموازنة فی فضائل الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۵۱.</ref>؛ ثانیاً:[[تردید]] [[خزیمه]] در [[حقانیت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[جنگ صفین]]، لزوماً به معنای [[انکار]] [[امامت الهی]] ایشان نیست. ممکن است کسی [[معتقد به امامت]] [[الهی]] [[حضرت]] باشد؛ ولی وی را [[معصوم]] نداند؛ | ||
#نکته قابل توجه درباره روایتی که گفتوگوی جناب [[عباس]] با [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را [[نقل]] میکند، این است که در منابع [[شیعی]] اعتنایی به این [[حدیث]] نشده و این خبر، از [[ابوهاشم جبائی]] [[نقل]] شده است که وی از بزرگان [[معتزله]] میباشد و تنها [[سید مرتضی]]، آن هم برای پاسخگویی به آن، این [[روایت]] را در کتاب خود آورده و سپس رد کرده است. پس این خبر [[نقل]] شده نیز مورد قبول [[امامیه]] نیست و امکان مقابله با [[روایات]] متعدد سابق را ندارد. به علاوه، مطابق این خبر، جناب [[عباس]] از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} خواسته است تا درباره امر [[خلافت]] و [[جانشینی]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بپرسد. لازمه این سخن،[[ جهل]] ایشان نسبت به [[خلافت]] و [[امامت حضرت علی]]{{ع}} نمیباشد؛ زیرا [[پرسش]]، همیشه با [[انگیزه]] برطرف کردن [[جهل]] نیست. چه بسا [[پرسش]] [[عباس]] به [[دلیل]] مطمئن شدن خود و شنوندگان دیگر باشد و یا ممکن است [[پرسش]] ایشان از [[استحقاق]] [[خلافت]] نبوده، بلکه از وقوع و حصول [[حاکمیت]] باشد. به عبارت دیگر، جناب [[عباس]]، [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} را [[امام علی]]{{ع}} میداند؛ اما نمیداند که آیا [[مردم]] نیز [[حکومت]] او را میپذیرند و میخواهد از وضع [[آینده]] مطلع گردد.[[ شاهد]] این سخن، جواب [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} به [[پرسش]] وی است که میفرماید: {{متن حدیث|علی سبیلکم معشر الشیعه انکم المظلومون}}<ref>در بعضی نسخ {{عربی|انکم المقهورون}} آمده است (ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۱۵۳). البته این روایت در کتاب السیرة النبویه ابن هشام، ج۲، ص۶۵۴ آمده، اما پاسخ پیامبر اسلام{{صل}} ذکر نشده است؛ بلکه مطابق آن، امام علی{{ع}} درخواست عباس را نمیپذیرد.</ref> که [[پیامبر]]{{صل}} از [[آینده]] اطلاع میدهد<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۱۵۳؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۲۲۴-۲۲۵؛ ابن میثم بحرانی، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامه ص۸۶-۸۷: سیدسامی البدری، شبهات و ردود، ص۲۵۷-۲۵۸.</ref><ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۲۱-۱۳۱.</ref>. | #نکته قابل توجه درباره روایتی که گفتوگوی جناب [[عباس]] با [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را [[نقل]] میکند، این است که در منابع [[شیعی]] اعتنایی به این [[حدیث]] نشده و این خبر، از [[ابوهاشم جبائی]] [[نقل]] شده است که وی از بزرگان [[معتزله]] میباشد و تنها [[سید مرتضی]]، آن هم برای پاسخگویی به آن، این [[روایت]] را در کتاب خود آورده و سپس رد کرده است. پس این خبر [[نقل]] شده نیز مورد قبول [[امامیه]] نیست و امکان مقابله با [[روایات]] متعدد سابق را ندارد. به علاوه، مطابق این خبر، جناب [[عباس]] از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} خواسته است تا درباره امر [[خلافت]] و [[جانشینی]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بپرسد. لازمه این سخن،[[جهل]] ایشان نسبت به [[خلافت]] و [[امامت حضرت علی]]{{ع}} نمیباشد؛ زیرا [[پرسش]]، همیشه با [[انگیزه]] برطرف کردن [[جهل]] نیست. چه بسا [[پرسش]] [[عباس]] به [[دلیل]] مطمئن شدن خود و شنوندگان دیگر باشد و یا ممکن است [[پرسش]] ایشان از [[استحقاق]] [[خلافت]] نبوده، بلکه از وقوع و حصول [[حاکمیت]] باشد. به عبارت دیگر، جناب [[عباس]]، [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} را [[امام علی]]{{ع}} میداند؛ اما نمیداند که آیا [[مردم]] نیز [[حکومت]] او را میپذیرند و میخواهد از وضع [[آینده]] مطلع گردد.[[شاهد]] این سخن، جواب [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} به [[پرسش]] وی است که میفرماید: {{متن حدیث|علی سبیلکم معشر الشیعه انکم المظلومون}}<ref>در بعضی نسخ {{عربی|انکم المقهورون}} آمده است (ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۱۵۳). البته این روایت در کتاب السیرة النبویه ابن هشام، ج۲، ص۶۵۴ آمده، اما پاسخ پیامبر اسلام{{صل}} ذکر نشده است؛ بلکه مطابق آن، امام علی{{ع}} درخواست عباس را نمیپذیرد.</ref> که [[پیامبر]]{{صل}} از [[آینده]] اطلاع میدهد<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۱۵۳؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۲۲۴-۲۲۵؛ ابن میثم بحرانی، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامه ص۸۶-۸۷: سیدسامی البدری، شبهات و ردود، ص۲۵۷-۲۵۸.</ref><ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۲۱-۱۳۱.</ref>. | ||
==[[پاسخ به شبهات]]== | ==[[پاسخ به شبهات]]== | ||
برخی گفتهاند که شواهد و عملکرد [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نشان میدهد [[اعتقادی]] به [[الهی]] بودن امر [[امامت]] نداشته است. آنچه ایشان در [[اثبات]] ادعای خود به آن [[تمسک]] کردهاند، تحت عناوین زیر بررسی میگردد: | برخی گفتهاند که شواهد و عملکرد [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نشان میدهد [[اعتقادی]] به [[الهی]] بودن امر [[امامت]] نداشته است. آنچه ایشان در [[اثبات]] ادعای خود به آن [[تمسک]] کردهاند، تحت عناوین زیر بررسی میگردد: | ||
===[[سکوت امام علی]]{{ع}}=== | ===[[سکوت امام علی]]{{ع}}=== | ||
منتقدان دیدگاه مشهورِ [[تشیع]] معتقدند: اگر [[امام علی]]{{ع}} خود را [[خلیفه الهی]] و معرفیشده از سوی [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، باید با مدعیان [[خلافت]] [[احتجاج]] مینمود؛ در حالی که ایشان نسبت به آنچه پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} درباره [[خلافت]] پیش آمد،[[ سکوت]] کرد. چرا [[ادله]] [[لزوم]] [[خلافت]] خود را برای [[اهل]] [[سقیفه]] و دیگران بیان نکرد و به [[روایات نبوی]] [[استدلال]] ننمود؟ [[ابوبکر]] در [[سقیفه]] به یک [[روایت نبوی]] استناد کرد و [[صحابه]] از او پذیرفتند. [[امام علی]]{{ع}} هم باید در برابر ایشان به این [[روایات]] استناد میکرد.[[ احتجاج]] نکردن ایشان با [[صحابه]]، شاهدی بر [[پذیرش خلافت]] ایشان و عدم [[اعتقاد]] [[حضرت]] به [[خلافت الهی]] و [[منصوص بودن]] خود است<ref>ر.ک: محمد بن عبدالکریم شهرستانی، نهایة الاقدام فی علم الکلام، ص۲۶۸.</ref>. | منتقدان دیدگاه مشهورِ [[تشیع]] معتقدند: اگر [[امام علی]]{{ع}} خود را [[خلیفه الهی]] و معرفیشده از سوی [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، باید با مدعیان [[خلافت]] [[احتجاج]] مینمود؛ در حالی که ایشان نسبت به آنچه پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} درباره [[خلافت]] پیش آمد،[[سکوت]] کرد. چرا [[ادله]] [[لزوم]] [[خلافت]] خود را برای [[اهل]] [[سقیفه]] و دیگران بیان نکرد و به [[روایات نبوی]] [[استدلال]] ننمود؟ [[ابوبکر]] در [[سقیفه]] به یک [[روایت نبوی]] استناد کرد و [[صحابه]] از او پذیرفتند. [[امام علی]]{{ع}} هم باید در برابر ایشان به این [[روایات]] استناد میکرد.[[احتجاج]] نکردن ایشان با [[صحابه]]، شاهدی بر [[پذیرش خلافت]] ایشان و عدم [[اعتقاد]] [[حضرت]] به [[خلافت الهی]] و [[منصوص بودن]] خود است<ref>ر.ک: محمد بن عبدالکریم شهرستانی، نهایة الاقدام فی علم الکلام، ص۲۶۸.</ref>. | ||
'''پاسخ''': با مراجعه به [[منابع روایی]] و [[تاریخی]]، بطلان ادعای [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در برابر جریان [[سقیفه]] و [[تعیین]] [[خلفا]] به روشنی [[اثبات]] میشود. اولاً: از آنجا که زمان [[نقل]] بسیاری از سخنان [[حضرت]] که ذیل عناوین [[امامت]] [[سیاسی]] و [[دینی]] طرح شد، بیان نشده است؛ ممکن است [[حضرت]]، این کلمات را در همان دوران ابتدایی پس از [[نبی]] اعظم{{صل}} و در [[اعتراض]] به جریان [[سقیفه]] بیان کرده باشد؛ ثانیاً: علاوه بر [[روایات]] [[نقل]] شده، [[حضرت]] در موارد متعددی، نه تنها بر [[اهل]] [[سقیفه]]، بلکه برای عموم [[مردم]]، امتیازات خود در [[اسلام]] و فرمایشات [[رسول اکرم]]{{صل}} را یادآور شده، با آنها [[احتجاج]] نمود و ححجت را بر همگان تمام کرد<ref>شهید مطهری معتقد است: «علی{{ع}} از اظهار و مطالبه حق خود و شکایت از ربایندگان آن خودداری نکرد و آن را با کمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامی را مانع آن قرار نداد. خطبههای فراوانی در نهج البلاغه شاهد این مدعاست.... شخصاً هیچ پستی را از هیچ یک از خلفا نمیپذیرد؛ نه فرماندهی جنگ و نه حکومت یک استان و نه امارت الحاج و نه یک چیز دیگر از این قبیل را؛ زیرا قبول یکی از این پستها به معنای صرفنظر کردن او از حق مسلم خویش است (مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۱۸-۱۹).</ref>. | '''پاسخ''': با مراجعه به [[منابع روایی]] و [[تاریخی]]، بطلان ادعای [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در برابر جریان [[سقیفه]] و [[تعیین]] [[خلفا]] به روشنی [[اثبات]] میشود. اولاً: از آنجا که زمان [[نقل]] بسیاری از سخنان [[حضرت]] که ذیل عناوین [[امامت]] [[سیاسی]] و [[دینی]] طرح شد، بیان نشده است؛ ممکن است [[حضرت]]، این کلمات را در همان دوران ابتدایی پس از [[نبی]] اعظم{{صل}} و در [[اعتراض]] به جریان [[سقیفه]] بیان کرده باشد؛ ثانیاً: علاوه بر [[روایات]] [[نقل]] شده، [[حضرت]] در موارد متعددی، نه تنها بر [[اهل]] [[سقیفه]]، بلکه برای عموم [[مردم]]، امتیازات خود در [[اسلام]] و فرمایشات [[رسول اکرم]]{{صل}} را یادآور شده، با آنها [[احتجاج]] نمود و ححجت را بر همگان تمام کرد<ref>شهید مطهری معتقد است: «علی{{ع}} از اظهار و مطالبه حق خود و شکایت از ربایندگان آن خودداری نکرد و آن را با کمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامی را مانع آن قرار نداد. خطبههای فراوانی در نهج البلاغه شاهد این مدعاست.... شخصاً هیچ پستی را از هیچ یک از خلفا نمیپذیرد؛ نه فرماندهی جنگ و نه حکومت یک استان و نه امارت الحاج و نه یک چیز دیگر از این قبیل را؛ زیرا قبول یکی از این پستها به معنای صرفنظر کردن او از حق مسلم خویش است (مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۱۸-۱۹).</ref>. | ||
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[خلافت]] را [[حق]] خود میدانست و [[نقل]] است که بارها از [[غصب]] آن توسط [[قریشیان]] [[شکایت]] میکرد<ref>ابن ابیالحدید معتقد است شبیه این جملات به تواتر از امیر مؤمنان{{ع}} نقل شده است: {{عربی|قوله اللهم أخز قریشا فإنها منعتنی حقی و غصبتنی أمری و...}} (عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۶-۳۰۷). ابن ابیالحدید پس از نقل این روایات میگوید: «امامیه این روایات را نص صریح بر خلافت امام علی{{ع}} به شمار میآورند و به گمان قوی، همین معنا از الفاظ مراد باشد؛ ولی لازمه این سخن، تکفیر و تفسیق عدهای از صحابه است. بنابراین جملات ذکر شده از متشابهات است که باید ظاهر آن را نادیده گرفت و حمل بر افضلیت حضرت علی کرد» (ر.ک: عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۷).</ref>. این شکایات به حدی بود که برخی از روی [[جهل]] یا [[نفاق]]، [[حضرت]] را بر [[خلافت]] حریص میخواندند که [[حضرت]] در پاسخ، [[مجدد]] بر [[طلب]] [[حق]] خویش [[اصرار]] مینمود<ref>ر.ک: علی بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۲۴۶.</ref>. این امر، به دوران [[خانهنشینی]] [[امام]] محدود نشد؛ بلکه پس از [[حاکمیت]]، وقتی از [[طغیان]] بزرگان [[صحابه]]، مانند [[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] [[آگاهی]] یافت، [[غصب حق]] خود در امر [[خلافت]] و [[حکومت]] را از زمان پس از [[نبی اکرم]]{{صل}} [[یادآوری]] کرد<ref>{{متن حدیث|فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ{{صل}} حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا}} (علی بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۵۳).</ref>. ایشان همچنین در خطبههای خود در جمع عموم [[مردم]]، از اختصاص [[خلافت]] به [[اهل بیت]]{{عم}} و [[نامشروع]] بودن [[حکومت]] دیگران سخن میگفت<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِم}} ([[علی بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۲۰۱؛ [[محمد بن جریر طبری]]، دلائل الامامه، ص۲۱). | [[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[خلافت]] را [[حق]] خود میدانست و [[نقل]] است که بارها از [[غصب]] آن توسط [[قریشیان]] [[شکایت]] میکرد<ref>ابن ابیالحدید معتقد است شبیه این جملات به تواتر از امیر مؤمنان{{ع}} نقل شده است: {{عربی|قوله اللهم أخز قریشا فإنها منعتنی حقی و غصبتنی أمری و...}} (عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۶-۳۰۷). ابن ابیالحدید پس از نقل این روایات میگوید: «امامیه این روایات را نص صریح بر خلافت امام علی{{ع}} به شمار میآورند و به گمان قوی، همین معنا از الفاظ مراد باشد؛ ولی لازمه این سخن، تکفیر و تفسیق عدهای از صحابه است. بنابراین جملات ذکر شده از متشابهات است که باید ظاهر آن را نادیده گرفت و حمل بر افضلیت حضرت علی کرد» (ر.ک: عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۷).</ref>. این شکایات به حدی بود که برخی از روی [[جهل]] یا [[نفاق]]، [[حضرت]] را بر [[خلافت]] حریص میخواندند که [[حضرت]] در پاسخ، [[مجدد]] بر [[طلب]] [[حق]] خویش [[اصرار]] مینمود<ref>ر.ک: علی بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۲۴۶.</ref>. این امر، به دوران [[خانهنشینی]] [[امام]] محدود نشد؛ بلکه پس از [[حاکمیت]]، وقتی از [[طغیان]] بزرگان [[صحابه]]، مانند [[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] [[آگاهی]] یافت، [[غصب حق]] خود در امر [[خلافت]] و [[حکومت]] را از زمان پس از [[نبی اکرم]]{{صل}} [[یادآوری]] کرد<ref>{{متن حدیث|فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ{{صل}} حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا}} (علی بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۵۳).</ref>. ایشان همچنین در خطبههای خود در جمع عموم [[مردم]]، از اختصاص [[خلافت]] به [[اهل بیت]]{{عم}} و [[نامشروع]] بودن [[حکومت]] دیگران سخن میگفت<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِم}} ([[علی بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۲۰۱؛ [[محمد بن جریر طبری]]، دلائل الامامه، ص۲۱). | ||
{{متن حدیث|لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ}}. ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۴۷؛ [[محمد بن جریر طبری]]، دلائل الأمامه، ص۲۱).</ref>. [[امام]] با [[قاطعیت]]، [[زمامداران]] [[حکومت]] را [[دروغگو]] میخواند و بر [[نامشروع]] بودن آنها تأکید میورزید. وقتی غلامِ [[عمر]]، جهت گرفتن [[بیعت]] از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} برای [[ابوبکر]] او را [[دعوت]] کرد، [[امام]] به صراحت فرمود: “چه زود بر [[پیامبر]][[ دروغ]] بستید و خود را [[خلیفه]] [[رسولالله]] معرفی کردید”<ref>ر.ک: عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۹.</ref>. | {{متن حدیث|لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ}}. ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۴۷؛ [[محمد بن جریر طبری]]، دلائل الأمامه، ص۲۱).</ref>. [[امام]] با [[قاطعیت]]، [[زمامداران]] [[حکومت]] را [[دروغگو]] میخواند و بر [[نامشروع]] بودن آنها تأکید میورزید. وقتی غلامِ [[عمر]]، جهت گرفتن [[بیعت]] از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} برای [[ابوبکر]] او را [[دعوت]] کرد، [[امام]] به صراحت فرمود: “چه زود بر [[پیامبر]][[دروغ]] بستید و خود را [[خلیفه]] [[رسولالله]] معرفی کردید”<ref>ر.ک: عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۹.</ref>. | ||
[[حادثه غدیر]] - چنان که گفته شد - واقعیتی غیر قابل [[انکار]] برای همه فرقههای [[مسلمان]] میباشد که در کتابهای [[روایی]] مختلف [[ثبت]] شده است و در آن، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه الهی]] و [[امام]] [[مسلمانان]] [[نصب]] و معرفی گشت. آن [[حضرت]] در مقابل [[خلفا]] و دیگر [[اصحاب]]، در موارد متعددی به این [[خبر متواتر]] استناد کرده است<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: محمدانور فیاضی، «امام علی{{ع}} و احتجاج به حدیث غدیر»، تاریخ در آینه پژوهش، پاییز ۱۳۸۶، ش۱۵، ص۱۲۷.</ref>. | [[حادثه غدیر]] - چنان که گفته شد - واقعیتی غیر قابل [[انکار]] برای همه فرقههای [[مسلمان]] میباشد که در کتابهای [[روایی]] مختلف [[ثبت]] شده است و در آن، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه الهی]] و [[امام]] [[مسلمانان]] [[نصب]] و معرفی گشت. آن [[حضرت]] در مقابل [[خلفا]] و دیگر [[اصحاب]]، در موارد متعددی به این [[خبر متواتر]] استناد کرده است<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: محمدانور فیاضی، «امام علی{{ع}} و احتجاج به حدیث غدیر»، تاریخ در آینه پژوهش، پاییز ۱۳۸۶، ش۱۵، ص۱۲۷.</ref>. | ||
[[امام علی]]{{ع}}، هفت روز بعد از [[رحلت رسول اکرم]] در خطبهای مشهور به [[خطبه]] “وسیله”، به [[حادثه غدیر]] اشاره کرد و ضمن تشریح و [[یادآوری]] آن، بر [[خلافت]] خود تأکید نمود<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷.</ref>. | [[امام علی]]{{ع}}، هفت روز بعد از [[رحلت رسول اکرم]] در خطبهای مشهور به [[خطبه]] “وسیله”، به [[حادثه غدیر]] اشاره کرد و ضمن تشریح و [[یادآوری]] آن، بر [[خلافت]] خود تأکید نمود<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷.</ref>. | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۵: | ||
'''پاسخ''': بعد از جریان [[سقیفه]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را به [[اجبار]] و با وضعی اسفناک، برای [[بیعت با ابوبکر]] حاضر کردند. روشن است که چنین بیعتی اعتبار ندارد. این چه بیعتی است که به [[خانه]] [[امام]] [[هجوم]] برده، [[امام]] را به [[زور]] به [[مسجد]] میبرند و با [[تهدید]] به [[قتل]]، او را وادار به [[بیعت]] میکنند؟<ref>{{عربی|فأخرجوا علیا، فمضوا به إلی أبی بکر، فقالوا له: بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ قالوا: إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک. فقال: إذا تقتلون عبدالله و أخا رسوله، قال عمر: أما عبدالله فنعم، و أما أخو رسوله فلا}} (عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۳۰-۳۱). </ref> [[مقاومت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در مقابل [[خلفا]] به حدی بود که سالها بعد، [[معاویه]] در [[انتقاد]] از [[مخالفت]] [[امام]] با [[خلفا]] این حادثه را یادآور میشود و [[امام علی]]{{ع}} هم آن را نشانهای از [[مظلومیت]] و [[حقانیت]] خویش میداند<ref>{{متن حدیث|قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ}} (شریف رضی، نهجالبلاغه، للصبحی صالح، ص۳۸۷-۳۸۸).</ref>. | '''پاسخ''': بعد از جریان [[سقیفه]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را به [[اجبار]] و با وضعی اسفناک، برای [[بیعت با ابوبکر]] حاضر کردند. روشن است که چنین بیعتی اعتبار ندارد. این چه بیعتی است که به [[خانه]] [[امام]] [[هجوم]] برده، [[امام]] را به [[زور]] به [[مسجد]] میبرند و با [[تهدید]] به [[قتل]]، او را وادار به [[بیعت]] میکنند؟<ref>{{عربی|فأخرجوا علیا، فمضوا به إلی أبی بکر، فقالوا له: بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ قالوا: إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک. فقال: إذا تقتلون عبدالله و أخا رسوله، قال عمر: أما عبدالله فنعم، و أما أخو رسوله فلا}} (عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۳۰-۳۱). </ref> [[مقاومت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در مقابل [[خلفا]] به حدی بود که سالها بعد، [[معاویه]] در [[انتقاد]] از [[مخالفت]] [[امام]] با [[خلفا]] این حادثه را یادآور میشود و [[امام علی]]{{ع}} هم آن را نشانهای از [[مظلومیت]] و [[حقانیت]] خویش میداند<ref>{{متن حدیث|قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ}} (شریف رضی، نهجالبلاغه، للصبحی صالح، ص۳۸۷-۳۸۸).</ref>. | ||
بدینجهت، بزرگان [[اهلسنت]] نیز چنین بیعتی را بیاعتبار دانسته، معتقدند که [[حضرت علی]]{{ع}} تا شش ماه بعد از [[رحلت نبی اکرم]]{{صل}} یعنی تا زمان [[حیات]] [[حضرت زهرا]]{{س}} حاضر به [[بیعت]] نشدند<ref>ر.ک: محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۸۳؛ مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۴؛ اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۷.</ref>. در منابع متقدم [[شیعی]] نیز به نظر میرسد ذکری از [[بیعت]] [[امام]] با [[ابوبکر]] نشده باشد<ref>شیخ مفید معتقد است امیرمؤمنان{{ع}} هرگز با ابوبکر بیعت نکرد. وی بر آن استدلال نموده است و این مطلب را اعتقاد محققان، از اهل امامت دانسته است (ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الفصول المختاره، ص۵۶).</ref>؛ ولی به هر حال، [[کنارهگیری]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از [[حکومت]] یا [[بیعت]] ایشان با [[خلفا]] به [[دلیل]] در نظر داشتن [[مصلحت اسلام]] و [[حفظ]] اصل [[نظام]] بوده است<ref>{{متن حدیث|فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِيُ مَا بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ... فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً... فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ}} (شریف رضی، نهجالبلاغه للصبحی صالح، ص۴۸؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۶۱؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۸).</ref>. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در [[تبیین]] [[علل]] [[کنارهگیری]] از [[حقّ]] خود در [[خلافت]]، عواملی مانند جلوگیری از [[تفرقه]] [[مسلمانان]]<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَبَضَ نَبِيَّهُ{{صل}} اسْتَأْثَرَتْ عَلَيْنَا قُرَيْشٌ بِالْأَمْرِ، وَ دَفَعَتْنَا عَنْ حَقٍّ نَحْنُ أَحَقُّ بِهِ مِنَ النَّاسِ كَافَّةً، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى ذَلِكَ أَفْضَلُ مِنْ تَفْرِيقِ كَلِمَةِ الْمُسْلِمِينَ، وَ سَفْكِ دِمَائِهِمْ، وَ النَّاسُ حَدِيثُو عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ، وَ الدِّينُ يَمْخَضُ مَخْضَ الْوَطْبِ يُفْسِدُهُ أَدْنَى وَهْنٍ، وَ يَعْتِكُهُ أَقَلُّ خُلْفٍ}} (عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۳۰۸)؛ {{متن حدیث|وَ لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ{{صل}} وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ كَرَمَ الْمَآبِ}} (عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۴۶۶).</ref> و خطر [[مرتدان]]<ref>{{متن حدیث|رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ{{صل}} فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ}} (عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۴۵۱).</ref>، نداشتن [[یار]] و محافظت از [[اهل بیت]]{{عم}} <ref>{{متن حدیث|فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَمِ وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ}} (عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۶۸).</ref> را ذکر کردهاند<ref>ر.ک: غلامحسن محرمی، تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت صغری، ص۷۴-۷۷.</ref>. لازمه [[مبارزه]] [[امام]] با [[حکومت]]، [[تفرقه]] و [[خونریزی]] در جامعهای بود که [[اسلام]] هنوز در آن ریشهدار نشده بود؛ به خصوص [[ارتداد]] جمعی از [[مسلمانان]]، این خطر را تشدید مینمود. به علاوه، با توجه به تعداد اندک [[یاران]] [[حضرت]]، چه بسا [[اقدام عملی]] از سوی ایشان باعث میشد تا [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} که حافظان و [[مفسران]] [[حقیقی]][[ دین]] بودند، از میان بروند و اثری از [[دین اسلام]] باقی نماند؛ لذا همانطور که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به [[دلیل]] نداشتن نیروی کافی، تا زمانی که در [[مکه]] بودند، در برابر جنایات [[مشرکین]] مقابلهای نکرد، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} هم که حامیان زیادی نداشت، مجبور به [[کنارهگیری]] از [[حکومت]] شد و از [[مبارزه]] علنی با [[حاکمان]] خودداری نمود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۳۶-۱۳۹.</ref>. | بدینجهت، بزرگان [[اهلسنت]] نیز چنین بیعتی را بیاعتبار دانسته، معتقدند که [[حضرت علی]]{{ع}} تا شش ماه بعد از [[رحلت نبی اکرم]]{{صل}} یعنی تا زمان [[حیات]] [[حضرت زهرا]]{{س}} حاضر به [[بیعت]] نشدند<ref>ر.ک: محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۸۳؛ مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۴؛ اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۷.</ref>. در منابع متقدم [[شیعی]] نیز به نظر میرسد ذکری از [[بیعت]] [[امام]] با [[ابوبکر]] نشده باشد<ref>شیخ مفید معتقد است امیرمؤمنان{{ع}} هرگز با ابوبکر بیعت نکرد. وی بر آن استدلال نموده است و این مطلب را اعتقاد محققان، از اهل امامت دانسته است (ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الفصول المختاره، ص۵۶).</ref>؛ ولی به هر حال، [[کنارهگیری]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از [[حکومت]] یا [[بیعت]] ایشان با [[خلفا]] به [[دلیل]] در نظر داشتن [[مصلحت اسلام]] و [[حفظ]] اصل [[نظام]] بوده است<ref>{{متن حدیث|فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِيُ مَا بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ... فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً... فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ}} (شریف رضی، نهجالبلاغه للصبحی صالح، ص۴۸؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۶۱؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۸).</ref>. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در [[تبیین]] [[علل]] [[کنارهگیری]] از [[حقّ]] خود در [[خلافت]]، عواملی مانند جلوگیری از [[تفرقه]] [[مسلمانان]]<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَبَضَ نَبِيَّهُ{{صل}} اسْتَأْثَرَتْ عَلَيْنَا قُرَيْشٌ بِالْأَمْرِ، وَ دَفَعَتْنَا عَنْ حَقٍّ نَحْنُ أَحَقُّ بِهِ مِنَ النَّاسِ كَافَّةً، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى ذَلِكَ أَفْضَلُ مِنْ تَفْرِيقِ كَلِمَةِ الْمُسْلِمِينَ، وَ سَفْكِ دِمَائِهِمْ، وَ النَّاسُ حَدِيثُو عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ، وَ الدِّينُ يَمْخَضُ مَخْضَ الْوَطْبِ يُفْسِدُهُ أَدْنَى وَهْنٍ، وَ يَعْتِكُهُ أَقَلُّ خُلْفٍ}} (عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۳۰۸)؛ {{متن حدیث|وَ لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ{{صل}} وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ كَرَمَ الْمَآبِ}} (عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۴۶۶).</ref> و خطر [[مرتدان]]<ref>{{متن حدیث|رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ{{صل}} فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ}} (عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۴۵۱).</ref>، نداشتن [[یار]] و محافظت از [[اهل بیت]]{{عم}} <ref>{{متن حدیث|فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَمِ وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ}} (عبدالحمید ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۶۸).</ref> را ذکر کردهاند<ref>ر.ک: غلامحسن محرمی، تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت صغری، ص۷۴-۷۷.</ref>. لازمه [[مبارزه]] [[امام]] با [[حکومت]]، [[تفرقه]] و [[خونریزی]] در جامعهای بود که [[اسلام]] هنوز در آن ریشهدار نشده بود؛ به خصوص [[ارتداد]] جمعی از [[مسلمانان]]، این خطر را تشدید مینمود. به علاوه، با توجه به تعداد اندک [[یاران]] [[حضرت]]، چه بسا [[اقدام عملی]] از سوی ایشان باعث میشد تا [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} که حافظان و [[مفسران]] [[حقیقی]][[دین]] بودند، از میان بروند و اثری از [[دین اسلام]] باقی نماند؛ لذا همانطور که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به [[دلیل]] نداشتن نیروی کافی، تا زمانی که در [[مکه]] بودند، در برابر جنایات [[مشرکین]] مقابلهای نکرد، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} هم که حامیان زیادی نداشت، مجبور به [[کنارهگیری]] از [[حکومت]] شد و از [[مبارزه]] علنی با [[حاکمان]] خودداری نمود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۳۶-۱۳۹.</ref>. | ||
===عدم [[تمایل]] [[امام علی]]{{ع}} به [[پذیرش خلافت]]=== | ===عدم [[تمایل]] [[امام علی]]{{ع}} به [[پذیرش خلافت]]=== | ||
در سخنان [[امیر مؤمنان]]{{ع}}، به مواردی بر میخوریم که حاکی از عدم [[تمایل]] ایشان به [[خلافت]] و عهدهداری زمام [[حکومت]] است. ایشان بعد از [[قتل عثمان]] در پاسخ به کسانی که با [[شور]] و [[اشتیاق]] قصد [[بیعت]] داشتند، نسبت به [[زمامداری]] و [[پذیرش خلافت]] اظهار بیرغبتی کرده، برای [[پذیرش]] آن شرایطی [[تعیین]] میکردند<ref>{{متن حدیث|دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا... وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ}} (شریف رضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۱۳۶). </ref>؛ در حالی که اگر [[امام]] از سوی [[خداوند]] [[منصوب]] شده است، وظیفهاش در دست گرفتن زمام [[حکومت]] میباشد و عدم [[تمایل]]، معنی نخواهد داشت. بنابراین [[حضرت علی]]{{ع}}[[ امامت]] و [[خلافت]] خویش را منوط به [[انتخاب مردم]] میداند؛ لذا برای [[پذیرش]] آن، شرایطی بیان و یا اظهار [[کراهت]] میکند، و الا اگر ایشان [[معتقد]] به [[نصب الهی]] خود بود، وظیفهای جز قبول آن با هر شرایطی نداشت؛ زیرا فرار از [[مسئولیت الهی]] [[گناه]] است<ref>ر.ک: حیدر علی قلمداران، پاسخی کوتاه به دو پرسش مهم پیرامون امامت و خلافت، ص۵.</ref>. | در سخنان [[امیر مؤمنان]]{{ع}}، به مواردی بر میخوریم که حاکی از عدم [[تمایل]] ایشان به [[خلافت]] و عهدهداری زمام [[حکومت]] است. ایشان بعد از [[قتل عثمان]] در پاسخ به کسانی که با [[شور]] و [[اشتیاق]] قصد [[بیعت]] داشتند، نسبت به [[زمامداری]] و [[پذیرش خلافت]] اظهار بیرغبتی کرده، برای [[پذیرش]] آن شرایطی [[تعیین]] میکردند<ref>{{متن حدیث|دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا... وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ}} (شریف رضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۱۳۶). </ref>؛ در حالی که اگر [[امام]] از سوی [[خداوند]] [[منصوب]] شده است، وظیفهاش در دست گرفتن زمام [[حکومت]] میباشد و عدم [[تمایل]]، معنی نخواهد داشت. بنابراین [[حضرت علی]]{{ع}}[[امامت]] و [[خلافت]] خویش را منوط به [[انتخاب مردم]] میداند؛ لذا برای [[پذیرش]] آن، شرایطی بیان و یا اظهار [[کراهت]] میکند، و الا اگر ایشان [[معتقد]] به [[نصب الهی]] خود بود، وظیفهای جز قبول آن با هر شرایطی نداشت؛ زیرا فرار از [[مسئولیت الهی]] [[گناه]] است<ref>ر.ک: حیدر علی قلمداران، پاسخی کوتاه به دو پرسش مهم پیرامون امامت و خلافت، ص۵.</ref>. | ||
'''پاسخ''': در بیان اینکه آیا بیمیلی [[امیر مؤمنان]]{{ع}} نسبت به [[پذیرش حکومت]] [[مسلمانان]] به این معنا بود که ایشان خود را [[امام]] و [[خلیفه]] منتخب [[الهی]] نمیدانست و با وجه دیگری داشت، باید به شرایط آن دوره و سخنان آن [[حضرت]] توجه کرد. باید دید که آیا در آن زمان، شرایط برای برقراری [[حکومتی]] [[الهی]] توسط [[حاکم]] [[منصوب از سوی خداوند]] آماده بوده است یا خیر؟ | '''پاسخ''': در بیان اینکه آیا بیمیلی [[امیر مؤمنان]]{{ع}} نسبت به [[پذیرش حکومت]] [[مسلمانان]] به این معنا بود که ایشان خود را [[امام]] و [[خلیفه]] منتخب [[الهی]] نمیدانست و با وجه دیگری داشت، باید به شرایط آن دوره و سخنان آن [[حضرت]] توجه کرد. باید دید که آیا در آن زمان، شرایط برای برقراری [[حکومتی]] [[الهی]] توسط [[حاکم]] [[منصوب از سوی خداوند]] آماده بوده است یا خیر؟ | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۷: | ||
===[[تمسک]] به [[بیعت]] و [[فضایل]] شخصی=== | ===[[تمسک]] به [[بیعت]] و [[فضایل]] شخصی=== | ||
در نقد مطالب گفته شده درباره [[اعتقاد]] [[امام علی]]{{ع}} به [[امامت الهی]] خود، به جملاتی از ایشان درباره [[لزوم]] [[وفاداری]] به [[بیعت]] [[تمسک]] شده است. اگر [[امیرمؤمنان]]{{ع}} قائل به [[امامت الهی]] خود بودهاند، چرا در بسیاری از موارد به جای اینکه به [[آیات]] و [[روایات نبوی]] درباره [[امامت]] خود استناد کنند، به [[بیعت مردم]] و [[انتخاب مردمی]] خود متمسک شده، و [[حق]] خود بر [[مردم]] را [[لزوم]] [[وفاداری]] به بیعتشان دانستهاند<ref>{{متن حدیث|أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۷۹).</ref>، و در [[اعتراض]] به [[مخالفان]]، از [[نقض ]][[بیعت]] و شکستن پیمانشان سخن گفتهاند؟ آن [[حضرت]] [[زبیر]] را به [[دلیل]] شکستن [[بیعت]] [[سرزنش]] میکند<ref>{{متن حدیث|يَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَايَعَ بِيَدِهِ وَ لَمْ يُبَايِعْ بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ وَ ادَّعَى الْوَلِيجَةَ فَلْيَأْتِ عَلَيْهَا بِأَمْرٍ يُعْرَفُ وَ إِلَّا فَلْيَدْخُلْ فِيمَا خَرَجَ مِنْهُ}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۵۴).</ref> و در [[نامه]] خود به [[معاویه]]، [[بیعت مردم]] با خود را همسان [[بیعت]] آنها با خلفای گذشته دانسته، به صراحت، [[انتخاب]] شورای [[مسلمین]] را مورد [[رضایت]] و [[تأیید]] [[خداوند]] قلمداد کرده است<ref>{{متن حدیث|إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ... إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۳۶۶).</ref>. | در نقد مطالب گفته شده درباره [[اعتقاد]] [[امام علی]]{{ع}} به [[امامت الهی]] خود، به جملاتی از ایشان درباره [[لزوم]] [[وفاداری]] به [[بیعت]] [[تمسک]] شده است. اگر [[امیرمؤمنان]]{{ع}} قائل به [[امامت الهی]] خود بودهاند، چرا در بسیاری از موارد به جای اینکه به [[آیات]] و [[روایات نبوی]] درباره [[امامت]] خود استناد کنند، به [[بیعت مردم]] و [[انتخاب مردمی]] خود متمسک شده، و [[حق]] خود بر [[مردم]] را [[لزوم]] [[وفاداری]] به بیعتشان دانستهاند<ref>{{متن حدیث|أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۷۹).</ref>، و در [[اعتراض]] به [[مخالفان]]، از [[نقض]][[بیعت]] و شکستن پیمانشان سخن گفتهاند؟ آن [[حضرت]] [[زبیر]] را به [[دلیل]] شکستن [[بیعت]] [[سرزنش]] میکند<ref>{{متن حدیث|يَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَايَعَ بِيَدِهِ وَ لَمْ يُبَايِعْ بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ وَ ادَّعَى الْوَلِيجَةَ فَلْيَأْتِ عَلَيْهَا بِأَمْرٍ يُعْرَفُ وَ إِلَّا فَلْيَدْخُلْ فِيمَا خَرَجَ مِنْهُ}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۵۴).</ref> و در [[نامه]] خود به [[معاویه]]، [[بیعت مردم]] با خود را همسان [[بیعت]] آنها با خلفای گذشته دانسته، به صراحت، [[انتخاب]] شورای [[مسلمین]] را مورد [[رضایت]] و [[تأیید]] [[خداوند]] قلمداد کرده است<ref>{{متن حدیث|إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ... إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۳۶۶).</ref>. | ||
از ظاهر این کلمات و دیگر جملات [[حضرت علی]]{{ع}} درباره [[بیعت]] چنین بر میآید که در نظر ایشان،[[ بیعت]] در [[تعیین امام]] و [[خلیفه]] [[حاکم]] نقشی اساسی دارد، بنابراین نمیتوان [[باور]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را به [[امامت الهی]] خویش با [[امامان]] دیگر پذیرفت<ref>ر.ک: حیدرعلی قلمداران، پاسخی کوتاه به پرسش مهم پیرامون امامت و خلافت، ص۲.</ref>. به علاوه، [[حضرت]] در [[اعتراض]] به [[خلافت]] دیگران، به جای اینکه به “نصب [[الهی]] خویش” استناد کند، گاه امتیازات و [[فضایل]] دیگر خود را [[یادآوری]] میکرد. [[امیر مؤمنان]]{{ع}}، [[دلیل]] [[شایستگی]] خود را برای عهدهداری [[خلافت]] و [[حکومت]]، نزدیکی خود به [[پیامبرخاتم]]{{صل}} دانسته<ref>الف) {{متن حدیث|لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي... فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّي حَيّاً وَ مَيِّتاً}} ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهجالبلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۳۱۱). | از ظاهر این کلمات و دیگر جملات [[حضرت علی]]{{ع}} درباره [[بیعت]] چنین بر میآید که در نظر ایشان،[[بیعت]] در [[تعیین امام]] و [[خلیفه]] [[حاکم]] نقشی اساسی دارد، بنابراین نمیتوان [[باور]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را به [[امامت الهی]] خویش با [[امامان]] دیگر پذیرفت<ref>ر.ک: حیدرعلی قلمداران، پاسخی کوتاه به پرسش مهم پیرامون امامت و خلافت، ص۲.</ref>. به علاوه، [[حضرت]] در [[اعتراض]] به [[خلافت]] دیگران، به جای اینکه به “نصب [[الهی]] خویش” استناد کند، گاه امتیازات و [[فضایل]] دیگر خود را [[یادآوری]] میکرد. [[امیر مؤمنان]]{{ع}}، [[دلیل]] [[شایستگی]] خود را برای عهدهداری [[خلافت]] و [[حکومت]]، نزدیکی خود به [[پیامبرخاتم]]{{صل}} دانسته<ref>الف) {{متن حدیث|لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي... فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّي حَيّاً وَ مَيِّتاً}} ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهجالبلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۳۱۱). | ||
ب) {{متن حدیث|أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ{{صل}} نَوْطاً}} ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهجالبلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۲۳۱). | ب) {{متن حدیث|أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ{{صل}} نَوْطاً}} ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهجالبلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۲۳۱). | ||
ج) {{متن حدیث|احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَةَ}} ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهجالبلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۹۸). </ref> و در این موارد، به [[انتخاب]] [[الهی]] خویش استناد نکرده است. | ج) {{متن حدیث|احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَةَ}} ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهجالبلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۹۸). </ref> و در این موارد، به [[انتخاب]] [[الهی]] خویش استناد نکرده است. | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۶: | ||
#گزارش ایشان از چگونگی [[بیعت مردم]] و شروع [[خلافت]] خود و [[یادآوری]] اینکه [[مردم]] با [[شور]]، [[اشتیاق]] و [[رضایت]] کامل [[بیعت]] نمودند<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف الرضی، نهجالبلاغه للصبحی صالح، ص۳۵۱.</ref>. این کلمات [[حضرت]]، ترسیمی از واقعیت موجود در زمان [[بیعت]] است که حاکی از بیعتی خودجوش و عمومی میباشد. این کلمات، در نهایت، گویای [[رضایت]] [[امام]] از این حادثه است و ارتباطی با [[نصب]] مردمی یا [[الهی]] [[امام]] ندارد؛ همانگونه که [[خداوند]] از [[بیعت مردم]] با [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[حدیبیه]] اظهار [[رضایت]] میکند که قطعاً نمیتوان آن را مبطل [[انتصابی]] بودن امر [[نبوت]] دانست<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ}} «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت میکردند» سوره فتح، آیه ۱۸.</ref>؛ | #گزارش ایشان از چگونگی [[بیعت مردم]] و شروع [[خلافت]] خود و [[یادآوری]] اینکه [[مردم]] با [[شور]]، [[اشتیاق]] و [[رضایت]] کامل [[بیعت]] نمودند<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف الرضی، نهجالبلاغه للصبحی صالح، ص۳۵۱.</ref>. این کلمات [[حضرت]]، ترسیمی از واقعیت موجود در زمان [[بیعت]] است که حاکی از بیعتی خودجوش و عمومی میباشد. این کلمات، در نهایت، گویای [[رضایت]] [[امام]] از این حادثه است و ارتباطی با [[نصب]] مردمی یا [[الهی]] [[امام]] ندارد؛ همانگونه که [[خداوند]] از [[بیعت مردم]] با [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[حدیبیه]] اظهار [[رضایت]] میکند که قطعاً نمیتوان آن را مبطل [[انتصابی]] بودن امر [[نبوت]] دانست<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ}} «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت میکردند» سوره فتح، آیه ۱۸.</ref>؛ | ||
#استنادهای [[حضرت]] به [[بیعت]] با [[مردم]] در برابر [[دشمنان]] خویش. مثلاً آنچه درباره [[زبیر]] یا [[معاویه]] ذکر شده است. درباره چنین عباراتی، نکات ذیل قابل دقت است: | #استنادهای [[حضرت]] به [[بیعت]] با [[مردم]] در برابر [[دشمنان]] خویش. مثلاً آنچه درباره [[زبیر]] یا [[معاویه]] ذکر شده است. درباره چنین عباراتی، نکات ذیل قابل دقت است: | ||
##[[الزام]] طرف مقابل: همانطور که برای [[فهم]] درست [[قرآن]]، باید تمام [[آیات]] آن را بررسی کرد و تنها با [[تمسک]] به یک [[آیه]] نمیتوان حکمی قطعی را به [[قرآن]] منسوب دانست، در بررسی کلمات [[امامان معصوم]] نیز باید این نکته را رعایت کرد. [[حضرت علی]]{{ع}} –چنانکه گفته شد- بارها [[خلافت]] و [[امامت]] خویش را به [[خداوند متعال]] منتسب نموده، نسبت به انتخابی شدن [[مقام خلافت]] [[اعتراض]] کرده، آن را [[تکلیف]] و [[حقّ]] انحصاری خود دانستهاند. از همه اینها روشن میشود که [[حضرت]] با [[استدلال]] به [[بیعت مردم]]، در این [[مقام]] نیست که [[مشروعیت]] [[خلافت]] خویش را [[اثبات]] کند، بلکه میخواهد با [[منطق]] مورد قبولِ شخص مقابل [[استدلال]] نماید؛ لذا به همان ملاک و معیاری که [[انتخاب]] و [[بیعت مردم]] است، [[تمسک]] میکند. به هر حال، افرادی مانند [[معاویه]] و [[زبیر]]، [[خلافت]] خلفای گذشته را با همان شرایط واقع شده، پذیرفته بودند؛ لذا [[امام]] با [[قانون]] مورد قبول آنها [[خلافت]] خود را ثابت نموده است و این امر، به هیچ وجه به معنای [[پذیرش بیعت]] به عنوان ملاک [[حقیقی]] [[تعیین امام]] نمیباشد؛ زیرا [[امیر مؤمنان]]{{ع}} بارها معیار [[تعیین امام]] را [[انتخاب]] [[خداوند]] معرفی کرده است<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: سیداحمد خاتمی، «ضرورت و مشروعیت از دیدگاه امام علی»، حکومت اسلامی، پاییز ۱۳۷۹، ش۱۷، ص۱۰۰-۱۰۴.</ref>. استنادهای [[حضرت]] به ویژگیهای فردی خود، در [[مخالفت]] با [[تعیین]] [[خلفا]]، نیز در همین مقوله میگنجد. بسیاری از [[مردم]] و [[اهل]] [[سقیفه]] در [[دفاع]] از افراد مورد نظر خود، به داشتن برخی امتیازات و صفات [[تمسک]] میکردند<ref>ر.ک: سیدمرتضی عسکری، سقیفه، ص۵۸-۶۳ و ۶۷-۶۹.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز ضمن در نظر گرفتن شرایط و مخاطبان، با [[منطق]] خود آنها سخن گفته، [[نصب الهی]] خویش و تصریح [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را نادیده میگرفتند و شایستگیهای فردی و قبیلهای خود را [[یادآوری]] میکردند. روشن است که داشتن [[شایستگی]] سبب ایجاد [[حق]] نمیگردد؛ در حالی که چنانکه گفته شد، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} بارها از [[غصب حق]] خود با تندترین عبارات سخن گفته است. در [[حقیقت]]، آن [[حضرت]] در این موارد به [[مخالفان]] خود میفرماید: “علاوه بر [[نصب الهی]] و [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}}، اگر معیار [[خلافت]]، [[لیاقت]] و داشتن [[فضیلت]] باشد، باز هم ایشان [[شایستهترین]] [[فرد]] برای این [[منصب]] خواهد بود”<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: داود الهامی، «وصایت ملاک تعیین امام»، کلام اسلامی، زمستان ۱۳۷۹، ش۳۶، ص۷۰-۸۸.</ref>. | ## [[الزام]] طرف مقابل: همانطور که برای [[فهم]] درست [[قرآن]]، باید تمام [[آیات]] آن را بررسی کرد و تنها با [[تمسک]] به یک [[آیه]] نمیتوان حکمی قطعی را به [[قرآن]] منسوب دانست، در بررسی کلمات [[امامان معصوم]] نیز باید این نکته را رعایت کرد. [[حضرت علی]]{{ع}} –چنانکه گفته شد- بارها [[خلافت]] و [[امامت]] خویش را به [[خداوند متعال]] منتسب نموده، نسبت به انتخابی شدن [[مقام خلافت]] [[اعتراض]] کرده، آن را [[تکلیف]] و [[حقّ]] انحصاری خود دانستهاند. از همه اینها روشن میشود که [[حضرت]] با [[استدلال]] به [[بیعت مردم]]، در این [[مقام]] نیست که [[مشروعیت]] [[خلافت]] خویش را [[اثبات]] کند، بلکه میخواهد با [[منطق]] مورد قبولِ شخص مقابل [[استدلال]] نماید؛ لذا به همان ملاک و معیاری که [[انتخاب]] و [[بیعت مردم]] است، [[تمسک]] میکند. به هر حال، افرادی مانند [[معاویه]] و [[زبیر]]، [[خلافت]] خلفای گذشته را با همان شرایط واقع شده، پذیرفته بودند؛ لذا [[امام]] با [[قانون]] مورد قبول آنها [[خلافت]] خود را ثابت نموده است و این امر، به هیچ وجه به معنای [[پذیرش بیعت]] به عنوان ملاک [[حقیقی]] [[تعیین امام]] نمیباشد؛ زیرا [[امیر مؤمنان]]{{ع}} بارها معیار [[تعیین امام]] را [[انتخاب]] [[خداوند]] معرفی کرده است<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: سیداحمد خاتمی، «ضرورت و مشروعیت از دیدگاه امام علی»، حکومت اسلامی، پاییز ۱۳۷۹، ش۱۷، ص۱۰۰-۱۰۴.</ref>. استنادهای [[حضرت]] به ویژگیهای فردی خود، در [[مخالفت]] با [[تعیین]] [[خلفا]]، نیز در همین مقوله میگنجد. بسیاری از [[مردم]] و [[اهل]] [[سقیفه]] در [[دفاع]] از افراد مورد نظر خود، به داشتن برخی امتیازات و صفات [[تمسک]] میکردند<ref>ر.ک: سیدمرتضی عسکری، سقیفه، ص۵۸-۶۳ و ۶۷-۶۹.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز ضمن در نظر گرفتن شرایط و مخاطبان، با [[منطق]] خود آنها سخن گفته، [[نصب الهی]] خویش و تصریح [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را نادیده میگرفتند و شایستگیهای فردی و قبیلهای خود را [[یادآوری]] میکردند. روشن است که داشتن [[شایستگی]] سبب ایجاد [[حق]] نمیگردد؛ در حالی که چنانکه گفته شد، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} بارها از [[غصب حق]] خود با تندترین عبارات سخن گفته است. در [[حقیقت]]، آن [[حضرت]] در این موارد به [[مخالفان]] خود میفرماید: “علاوه بر [[نصب الهی]] و [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}}، اگر معیار [[خلافت]]، [[لیاقت]] و داشتن [[فضیلت]] باشد، باز هم ایشان [[شایستهترین]] [[فرد]] برای این [[منصب]] خواهد بود”<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: داود الهامی، «وصایت ملاک تعیین امام»، کلام اسلامی، زمستان ۱۳۷۹، ش۳۶، ص۷۰-۸۸.</ref>. | ||
##[[حرمت]] [[نقض عهد]] و [[پیمان]]: از آنجا که [[بیعت]] از نوع [[عهد]] و [[پیمان]] است، طبعاً برای بیعتشونده موجب [[اثبات حق]] میشود و شکستن [[بیعت]] [[معصیت]] خواهد بود. لذا [[حق امام علی]]{{ع}} از دو جهت ثابت است: یکی [[نصب الهی]] و [[دستور خداوند]] و دیگری [[بیعت]] و [[قبح]] [[پیمانشکنی]]؛ و چون غالب [[مردم]] با [[پذیرش]] خلفای گذشته عملاً به [[خلافت]] مردمی قائل بودهاند، لذا [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در بیان [[حقوق]] خود، [[لزوم]] [[وفاداری]] به [[بیعت]] و عهدشان را [[یادآوری]] میکند<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: محمد فاکر میبدی، «بیعت و نقش آن در حکومت اسلامی»، حکومت اسلامی، پاییز ۱۳۷۶، ش۵، ص۱۹۷-۱۹۸.</ref><ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۴۲-۱۴۷.</ref>. | ## [[حرمت]] [[نقض عهد]] و [[پیمان]]: از آنجا که [[بیعت]] از نوع [[عهد]] و [[پیمان]] است، طبعاً برای بیعتشونده موجب [[اثبات حق]] میشود و شکستن [[بیعت]] [[معصیت]] خواهد بود. لذا [[حق امام علی]]{{ع}} از دو جهت ثابت است: یکی [[نصب الهی]] و [[دستور خداوند]] و دیگری [[بیعت]] و [[قبح]] [[پیمانشکنی]]؛ و چون غالب [[مردم]] با [[پذیرش]] خلفای گذشته عملاً به [[خلافت]] مردمی قائل بودهاند، لذا [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در بیان [[حقوق]] خود، [[لزوم]] [[وفاداری]] به [[بیعت]] و عهدشان را [[یادآوری]] میکند<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: محمد فاکر میبدی، «بیعت و نقش آن در حکومت اسلامی»، حکومت اسلامی، پاییز ۱۳۷۶، ش۵، ص۱۹۷-۱۹۸.</ref><ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۴۲-۱۴۷.</ref>. | ||
==جمعبندی== | ==جمعبندی== | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۸: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[تعیین امام]] | * [[تعیین امام]] | ||
* [[انتخاب امام]] | * [[انتخاب امام]] | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۵: | ||
[[رده:نصب الهی امام]] | [[رده:نصب الهی امام]] | ||
[[رده:نصب الهی امام معصوم در دوران امیرمؤمنان و حضرت زهرا]] | [[رده:نصب الهی امام معصوم در دوران امیرمؤمنان و حضرت زهرا]] | ||
[[رده:نصب الهی امام]] | [[رده:نصب الهی امام]] |