پرش به محتوا

آیین دادرسی در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سلسله' به 'سلسله'
جز (جایگزینی متن - 'سلسله' به 'سلسله')
خط ۷۷: خط ۷۷:
باید دانست گذشته از اینکه این [[روایت]] در منابع [[شیعی]] نیامده است، در منابع اهل سنّت نیز برخی [[روایات معارض]] با آن یافت می‌شود. در [[سنن ابن ماجه]] به نقل از معاذ بن جبل آمده است: «زمانی که پیامبر خدا مرا به یمن فرستاد، فرمود: دادرسی و [[فصل خصومت]] نکن، مگر به آنچه علم داری و اگر چیزی را ندانستی، پس توقف کن تا آن را برای تو مشخص کنم یا اینکه در مورد آن برای من بنویس [و از من بپرس]»<ref>ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۲۱، ح۵۵.</ref>. در کتاب کنز العمّال نیز از [[حضرت علی]]{{ع}} چنین نقل شده است: «به پیامبر گفتم: اگر موردی پیش آمد که نه آیه‌ای از [[قرآن]] درباره آن باشد و نه سنتی از پیامبر، چگونه دستور می‌دهید؟ پیامبر فرمود: آن را بین اهل [[فقه]] و [[مؤمنان]] [[متعبد]] به [[مشورت]] بگذار و با رأی و نظر خویش [[حکم]] نکن»<ref>متقی هندی، کنز العمال، باب ۲ از کتاب خلافت با اماره، ح۱۴۴۵۶.</ref>.
باید دانست گذشته از اینکه این [[روایت]] در منابع [[شیعی]] نیامده است، در منابع اهل سنّت نیز برخی [[روایات معارض]] با آن یافت می‌شود. در [[سنن ابن ماجه]] به نقل از معاذ بن جبل آمده است: «زمانی که پیامبر خدا مرا به یمن فرستاد، فرمود: دادرسی و [[فصل خصومت]] نکن، مگر به آنچه علم داری و اگر چیزی را ندانستی، پس توقف کن تا آن را برای تو مشخص کنم یا اینکه در مورد آن برای من بنویس [و از من بپرس]»<ref>ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۲۱، ح۵۵.</ref>. در کتاب کنز العمّال نیز از [[حضرت علی]]{{ع}} چنین نقل شده است: «به پیامبر گفتم: اگر موردی پیش آمد که نه آیه‌ای از [[قرآن]] درباره آن باشد و نه سنتی از پیامبر، چگونه دستور می‌دهید؟ پیامبر فرمود: آن را بین اهل [[فقه]] و [[مؤمنان]] [[متعبد]] به [[مشورت]] بگذار و با رأی و نظر خویش [[حکم]] نکن»<ref>متقی هندی، کنز العمال، باب ۲ از کتاب خلافت با اماره، ح۱۴۴۵۶.</ref>.


دلیلی که [[فقیهان]] [[شیعه]] بر اشتراط [[اجتهاد]] آورده‌اند، [[روایت]] معروفی است که [[عمر بن حنظله]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است. [[سلسله]] سند این روایت مورد پذیرش فقیهان است و [[مشکل سندی]] ندارد. متن روایت چنین است: «... [[امام]] فرمود: متخاصمین به شخصی از میان خود شما ([[شیعیان]]) مراجعه می‌کنند که [[احادیث]] ما را برای شما نقل می‌کند و در [[حلال و حرام]] ما نگاه می‌کند و به [[احکام]] ما آشناست. پس به [[حَکَم]] بودن او [[راضی]] باشند؛ زیرا من، او را بر شما [[حاکم]] قرار داده‌ام»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۶، ح۳۳۴۱۶.</ref>. ظاهر از تعبیر «احادیث ما را نقل کند» و نیز ظاهر «در حلال و حرام ما نگاه کند»، این است که [[اهل]] نظر و [[شناخت]] نسبت به احکام [[ائمه]] باشد و بداند حکمی که صادر می‌کند، حکم آنهاست و این همان اجتهاد است؛ زیرا تشخیص احکام ائمه از میان احادیث آنها و احکامشان در حلال و حرام به ویژه آنکه برخی [[روایات متعارض]] دارند و برخی نیازمند شرح و [[تفسیر]] هستند، فقط برای [[مجتهد]] میسر است<ref>منتظری، ولایت فقیه، ج۱، ص۳۵۴.</ref>.
دلیلی که [[فقیهان]] [[شیعه]] بر اشتراط [[اجتهاد]] آورده‌اند، [[روایت]] معروفی است که [[عمر بن حنظله]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است. سلسله سند این روایت مورد پذیرش فقیهان است و [[مشکل سندی]] ندارد. متن روایت چنین است: «... [[امام]] فرمود: متخاصمین به شخصی از میان خود شما ([[شیعیان]]) مراجعه می‌کنند که [[احادیث]] ما را برای شما نقل می‌کند و در [[حلال و حرام]] ما نگاه می‌کند و به [[احکام]] ما آشناست. پس به [[حَکَم]] بودن او [[راضی]] باشند؛ زیرا من، او را بر شما [[حاکم]] قرار داده‌ام»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۶، ح۳۳۴۱۶.</ref>. ظاهر از تعبیر «احادیث ما را نقل کند» و نیز ظاهر «در حلال و حرام ما نگاه کند»، این است که [[اهل]] نظر و [[شناخت]] نسبت به احکام [[ائمه]] باشد و بداند حکمی که صادر می‌کند، حکم آنهاست و این همان اجتهاد است؛ زیرا تشخیص احکام ائمه از میان احادیث آنها و احکامشان در حلال و حرام به ویژه آنکه برخی [[روایات متعارض]] دارند و برخی نیازمند شرح و [[تفسیر]] هستند، فقط برای [[مجتهد]] میسر است<ref>منتظری، ولایت فقیه، ج۱، ص۳۵۴.</ref>.


در [[آیات قرآن]] نیز به اجتهاد [[قاضی]] اشاره شده است: {{متن قرآن|أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}}<ref>«و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref> روشن است که منبع حکم مقلد، فتوای مجتهد خویش است، نه آیات قرآن و احادیث [[پیامبر اعظم]]{{صل}}. بنا بر این [[آیه]]، شرط حکم کردن، اجتهاد [[دادرس]] است.
در [[آیات قرآن]] نیز به اجتهاد [[قاضی]] اشاره شده است: {{متن قرآن|أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}}<ref>«و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref> روشن است که منبع حکم مقلد، فتوای مجتهد خویش است، نه آیات قرآن و احادیث [[پیامبر اعظم]]{{صل}}. بنا بر این [[آیه]]، شرط حکم کردن، اجتهاد [[دادرس]] است.
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
پاسخ این اشکال روشن است؛ زیرا در فراز {{متن حدیث|وَ لَا تَوَلَّى}} کلمه مرأه برخلاف دیگر فرازهای قبلی تکرار شده است. در نتیجه، در این فراز، کلمه «علی» تکرار نخواهد شد؛ زیرا معنی [[فاسد]] می‌شود (لیس علی النساء [[تولّی]] المرأه للقضاء؛ عهده دار شدن امر [[قضاوت]] بر [[زنان]] نیست). این فراز با فرازهای قبلی هماهنگ نیست و نمی‌توان گفت چون در فرازهای قبلی [[نفی]] [[تکلیف]] شده، مفاد این فراز نیز نفی تکلیف قضاوت است، نه [[حق]] آن.
پاسخ این اشکال روشن است؛ زیرا در فراز {{متن حدیث|وَ لَا تَوَلَّى}} کلمه مرأه برخلاف دیگر فرازهای قبلی تکرار شده است. در نتیجه، در این فراز، کلمه «علی» تکرار نخواهد شد؛ زیرا معنی [[فاسد]] می‌شود (لیس علی النساء [[تولّی]] المرأه للقضاء؛ عهده دار شدن امر [[قضاوت]] بر [[زنان]] نیست). این فراز با فرازهای قبلی هماهنگ نیست و نمی‌توان گفت چون در فرازهای قبلی [[نفی]] [[تکلیف]] شده، مفاد این فراز نیز نفی تکلیف قضاوت است، نه [[حق]] آن.


سند این [[روایت]] [[ضعیف]] است و در [[سلسله]] سند، افرادی هستند که مورد [[اعتماد]] بودن آنها معلوم نیست. با این حال، چون مشهور [[فقیهان]] به این روایت عمل کرده‌اند، [[ضعف]] سندی آن جبران می‌شود و می‌توان به آن [[تمسک]] کرد. این قاعده در [[فقه]] مطرح و [[اثبات]] شده است که عمل مشهور فقیهان به یک روایت، ضعف سندی آن را جبران می‌کند.
سند این [[روایت]] [[ضعیف]] است و در سلسله سند، افرادی هستند که مورد [[اعتماد]] بودن آنها معلوم نیست. با این حال، چون مشهور [[فقیهان]] به این روایت عمل کرده‌اند، [[ضعف]] سندی آن جبران می‌شود و می‌توان به آن [[تمسک]] کرد. این قاعده در [[فقه]] مطرح و [[اثبات]] شده است که عمل مشهور فقیهان به یک روایت، ضعف سندی آن را جبران می‌کند.


[[حدیث]] دوم، روایت معروفی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است که بیشتر در [[منابع اهل سنت]] آمده است. پس از کشته شدن [[خسرو پرویز]] به دست فرزند خود، [[شیرویه]] و به دنبال ضعف [[حکومت]] [[ایران]]، از جمله کسانی که به [[سلطنت]] دست یافت، پوران دخت، دختر خسرو پرویز بود. پیامبر اکرم{{صل}} که رویدادهای سلطنت در ایران را دنبال می‌کرد، از [[یاران]] خود درباره [[جانشین]] خسرو پرویز پرسید. پاسخ دادند دختر وی بر حکومت نشست. [[حضرت]] پس از شنیدن این پاسخ فرمود: {{متن حدیث|لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ أَسْنَدُوا أَمْرَهُمْ إِلَى امْرَأَةٍ}}؛ «رگز [[رستگار]] نمی‌شوند قومی که امر خود را به زنی بسپارند»<ref>ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمه: احمد جنتی عطایی، ص۳۸.</ref>.
[[حدیث]] دوم، روایت معروفی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است که بیشتر در [[منابع اهل سنت]] آمده است. پس از کشته شدن [[خسرو پرویز]] به دست فرزند خود، [[شیرویه]] و به دنبال ضعف [[حکومت]] [[ایران]]، از جمله کسانی که به [[سلطنت]] دست یافت، پوران دخت، دختر خسرو پرویز بود. پیامبر اکرم{{صل}} که رویدادهای سلطنت در ایران را دنبال می‌کرد، از [[یاران]] خود درباره [[جانشین]] خسرو پرویز پرسید. پاسخ دادند دختر وی بر حکومت نشست. [[حضرت]] پس از شنیدن این پاسخ فرمود: {{متن حدیث|لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ أَسْنَدُوا أَمْرَهُمْ إِلَى امْرَأَةٍ}}؛ «رگز [[رستگار]] نمی‌شوند قومی که امر خود را به زنی بسپارند»<ref>ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمه: احمد جنتی عطایی، ص۳۸.</ref>.
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش