پرش به محتوا

ازد در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ']]' به ' [['
جز (جایگزینی متن - 'سلسله' به 'سلسله')
جز (جایگزینی متن - ']]' به ' [[')
خط ۲۳: خط ۲۳:
موطن اصلی این قبیله بزرگ که برخی آن را شاخص‌ترین [[نماینده]] تیره [[کهلان بن سبأ]] گفته، <ref> عمر بن رسول، طرفة الاصحاب فی معرفة الاصحاب، ص۱۹</ref> و از آن همواره به عنوان رقیب [[حمیر]]، دیگر فرزند [[سبأ]] یاد کرده‌اند<ref>ر. ک. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۱۹۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۴۸-۴۹</ref> را "مأرب" در جنوب [[یمن]] دانسته‌اند.<ref> یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۴.</ref>
موطن اصلی این قبیله بزرگ که برخی آن را شاخص‌ترین [[نماینده]] تیره [[کهلان بن سبأ]] گفته، <ref> عمر بن رسول، طرفة الاصحاب فی معرفة الاصحاب، ص۱۹</ref> و از آن همواره به عنوان رقیب [[حمیر]]، دیگر فرزند [[سبأ]] یاد کرده‌اند<ref>ر. ک. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۱۹۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۴۸-۴۹</ref> را "مأرب" در جنوب [[یمن]] دانسته‌اند.<ref> یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۴.</ref>


گفته شده که در پی آشفتگی‌های [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] حاصل از کشمکش‌های [[حمیریان]] و [[قحطانیان]] و [[تغییر]] راه‌های [[تجاری]] یمن که شریان اصلی [[اقتصاد]] یمن بسته بدان بود و سرانجام با [[تخریب]] سد مأرب<ref> ر. ک. احمد امین؛ پرتو اسلام، ص۲۹؛ غلام حسین مصاحب، دائرة المعارف فارسی، جلد اول، ص۱۲۵۶؛ فیلیپ خلیل حتّی، تاریخ عرب، ص۸۳ و...</ref> در حدود [[قرن اول]] و دوم میلادی<ref> احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۴-۲۵.</ref> و وارد شدن آسیب شدید بر شبکه آبیاری مأرب، ازدیان - جز اندکی که در یمن ماندند- ،<ref> عبدالملک بن هشام، التیجان فی ملوک حمیر، ج ۱،ص۱۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ۳۸۲</ref> به [[رهبری]] [[عمرو بن عامر مُزَیقیاء]] جلای [[وطن]] کرده، به [[امید]] یافتن زیستگاهی دائمی روی به شمال آوردند، در نجد و تهامه وارد شدند.<ref> حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۸-۳۲۹</ref> اما دیری نپایید که با وقوع افتراقی بزرگ، [[طوایف]][[ازد]] به چند جانب متفرق شدند و سرنوشتی مستقل در پیش گرفتند. چندان که بر اساس قصیده جماعة [[بارقی]] -از شعرای متقدم [[ازدی]]-، گروهی از ازدیان به [[عراق]] و گروهی به [[شام]] و جماعتی به عمان، یمامه و [[بحرین]] روی آوردند و گروهی نیز در تهامه، بخشی در سراة و بخشی در نواحی [[مکه]] اقامت گزیدند. <ref> حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۸-۳۲۹. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۴.</ref>
گفته شده که در پی آشفتگی‌های [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] حاصل از کشمکش‌های [[حمیریان]] و [[قحطانیان]] و [[تغییر]] راه‌های [[تجاری]] یمن که شریان اصلی [[اقتصاد]] یمن بسته بدان بود و سرانجام با [[تخریب]] سد مأرب<ref> ر. ک. احمد امین؛ پرتو اسلام، ص۲۹؛ غلام حسین مصاحب، دائرة المعارف فارسی، جلد اول، ص۱۲۵۶؛ فیلیپ خلیل حتّی، تاریخ عرب، ص۸۳ و...</ref> در حدود [[قرن اول]] و دوم میلادی<ref> احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۴-۲۵.</ref> و وارد شدن آسیب شدید بر شبکه آبیاری مأرب، ازدیان - جز اندکی که در یمن ماندند- ،<ref> عبدالملک بن هشام، التیجان فی ملوک حمیر، ج ۱،ص۱۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ۳۸۲</ref> به [[رهبری]] [[عمرو بن عامر مُزَیقیاء]] جلای [[وطن]] کرده، به [[امید]] یافتن زیستگاهی دائمی روی به شمال آوردند، در نجد و تهامه وارد شدند.<ref> حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۸-۳۲۹</ref> اما دیری نپایید که با وقوع افتراقی بزرگ، [[طوایف]] [[ازد]] به چند جانب متفرق شدند و سرنوشتی مستقل در پیش گرفتند. چندان که بر اساس قصیده جماعة [[بارقی]] -از شعرای متقدم [[ازدی]]-، گروهی از ازدیان به [[عراق]] و گروهی به [[شام]] و جماعتی به عمان، یمامه و [[بحرین]] روی آوردند و گروهی نیز در تهامه، بخشی در سراة و بخشی در نواحی [[مکه]] اقامت گزیدند. <ref> حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۸-۳۲۹. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۴.</ref>


[[همدانی]] در توضیح این افتراق، ازدیان [[مهاجر]] به عراق ([[حیره]]) را از تیره دوس، [[مهاجران]] به شام را از [[آل]] [[حارث محرَّق]] و آل جَفنه -دو پسر عمرو بن عامر-، ازدیان راهی عمان را از شاخه دوس و از تیره‌هایی چون «یحمد»، «حدّان»، «عتیک» و «جُدید» دانسته و در ادامه از سکنای تیره‌های [[اوس و خزرج]] – فرزندان [[ثعلبة بن عمرو مزیقیاء]]- در یثرب، تیره [[خزاعه]] در [[مکه]] و نواحی آن –از جمله «مَرالظهران»، «تنعیم»، «جعرانه»، «سرف»، «فَخ»، «عصم»، «عسفان»، «قدید»<ref> عبدالقادر فیاض حرفوش، قبیلة خزاعه فی الجاهلیة والاسلام، ص۳۹</ref> و تهامه مکه-،<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۹۱؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۸.</ref> گروهی در منطقه [[طائف]] و سرانجام تیره‌هایی چون [[حجر بن هنو]]، «لهب» و «غامد» در سرات یاد کرده است. او حتی می‌‌افزاید که بخشی از اخلاف [[نصر بن ازد]] به مناطق ساحلی «شِحر» و «ریسوت» در جنوب و نیز به اطراف [[سرزمین]] [[فارس]] کوچیده‌اند.<ref> حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب،ص۳۳۰-۳۳۱. احمد پاکتچی، ازد پیش از اسلام، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۲۴-۲۵.</ref> سپس بخشی از آنان با [[هجرت]] از شِحر عُمان در [[بحرین]] و هَجَر پراکنده شدند.<ref> یعقوبی، تاریخ، جلد ۱، ص۲۵۰.</ref> ضمن این که دسته‌ای از ازدیان هم، از تیره «بارق» و «بنی‌راسب»<ref> عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۱۱۱ (ذیل کلمه راسب)</ref> در «سراة» ساکن شدند که به «اَزد شَنُوءَة» معروف بوده،<ref> یعقوبی، تاریخ، جلد ۱، ص۲۴۹؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۶ الی ۳۳۰.</ref> مخلاف آنان نیز به همین نام، شناخته می‌شده است.
[[همدانی]] در توضیح این افتراق، ازدیان [[مهاجر]] به عراق ([[حیره]]) را از تیره دوس، [[مهاجران]] به شام را از [[آل]] [[حارث محرَّق]] و آل جَفنه -دو پسر عمرو بن عامر-، ازدیان راهی عمان را از شاخه دوس و از تیره‌هایی چون «یحمد»، «حدّان»، «عتیک» و «جُدید» دانسته و در ادامه از سکنای تیره‌های [[اوس و خزرج]] – فرزندان [[ثعلبة بن عمرو مزیقیاء]]- در یثرب، تیره [[خزاعه]] در [[مکه]] و نواحی آن –از جمله «مَرالظهران»، «تنعیم»، «جعرانه»، «سرف»، «فَخ»، «عصم»، «عسفان»، «قدید»<ref> عبدالقادر فیاض حرفوش، قبیلة خزاعه فی الجاهلیة والاسلام، ص۳۹</ref> و تهامه مکه-،<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۹۱؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۸.</ref> گروهی در منطقه [[طائف]] و سرانجام تیره‌هایی چون [[حجر بن هنو]]، «لهب» و «غامد» در سرات یاد کرده است. او حتی می‌‌افزاید که بخشی از اخلاف [[نصر بن ازد]] به مناطق ساحلی «شِحر» و «ریسوت» در جنوب و نیز به اطراف [[سرزمین]] [[فارس]] کوچیده‌اند.<ref> حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب،ص۳۳۰-۳۳۱. احمد پاکتچی، ازد پیش از اسلام، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۲۴-۲۵.</ref> سپس بخشی از آنان با [[هجرت]] از شِحر عُمان در [[بحرین]] و هَجَر پراکنده شدند.<ref> یعقوبی، تاریخ، جلد ۱، ص۲۵۰.</ref> ضمن این که دسته‌ای از ازدیان هم، از تیره «بارق» و «بنی‌راسب»<ref> عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۱۱۱ (ذیل کلمه راسب)</ref> در «سراة» ساکن شدند که به «اَزد شَنُوءَة» معروف بوده،<ref> یعقوبی، تاریخ، جلد ۱، ص۲۴۹؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۶ الی ۳۳۰.</ref> مخلاف آنان نیز به همین نام، شناخته می‌شده است.
خط ۴۸: خط ۴۸:
افزون بر آن، باید به ازدواج‌های مکرر میان دو [[طایفه]] مانند [[ازدواج]] [[هاشم بن عبدمناف]] با "[[قیله بنت عامر]]" از خزاعه و [[عبدالمطلب بن هاشم]] با "[[لبنی بنت هاجر]]" از خزاعه<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱،ص۹۸ و ۱۰۰.</ref> و [[اجحم بن دندنه خزاعی]] با [[حیه بنت هاشم]]<ref> عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۱،ص۴۳۲-۴۳۵.</ref> اشاره کرد.
افزون بر آن، باید به ازدواج‌های مکرر میان دو [[طایفه]] مانند [[ازدواج]] [[هاشم بن عبدمناف]] با "[[قیله بنت عامر]]" از خزاعه و [[عبدالمطلب بن هاشم]] با "[[لبنی بنت هاجر]]" از خزاعه<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱،ص۹۸ و ۱۰۰.</ref> و [[اجحم بن دندنه خزاعی]] با [[حیه بنت هاشم]]<ref> عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۱،ص۴۳۲-۴۳۵.</ref> اشاره کرد.


گزارش‌هایی هم از حضور ازدیانی در [[طائف]]<ref> ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۲، ص۳۷؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب،۳۳۰-۳۳۱.</ref> و نیز سکونت شمار اندکی از آنان در [[شهر]] [[نجران]] در دست است.<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۶.</ref> ضمن این که درباره سکنای ازدیان در یثرب، [[روایات]][[سخن]] از آن دارند که [[حاکمیت]] در آن دیار پیش‌تر با [[مهاجران]] [[یهود]] بوده که پس از کشمکش‌هایی میان آنان و ازدیان تازه وارد، به ویژه دو تیره [[اوس و خزرج]] -[[فرزندان]] [[حارثة بن ثعلبة بن عمرو بن عامر]] -، سرانجام [[یهودیان]] مغلوب شده میدان را به ازدیان وانهادند.<ref> ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۹۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴.</ref> از آن پس، اوس و خزرج جایگزین آنها در شهر شدند و یهودیان در خارج شهر اقامت گزیدند. <ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰.</ref>
گزارش‌هایی هم از حضور ازدیانی در [[طائف]]<ref> ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۲، ص۳۷؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب،۳۳۰-۳۳۱.</ref> و نیز سکونت شمار اندکی از آنان در [[شهر]] [[نجران]] در دست است.<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۶.</ref> ضمن این که درباره سکنای ازدیان در یثرب، [[روایات]] [[سخن]] از آن دارند که [[حاکمیت]] در آن دیار پیش‌تر با [[مهاجران]] [[یهود]] بوده که پس از کشمکش‌هایی میان آنان و ازدیان تازه وارد، به ویژه دو تیره [[اوس و خزرج]] -[[فرزندان]] [[حارثة بن ثعلبة بن عمرو بن عامر]] -، سرانجام [[یهودیان]] مغلوب شده میدان را به ازدیان وانهادند.<ref> ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۹۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴.</ref> از آن پس، اوس و خزرج جایگزین آنها در شهر شدند و یهودیان در خارج شهر اقامت گزیدند. <ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰.</ref>


اما سرزمین‌ "سراة" که سلسله ارتفاعاتی است میان تهامه و نجد که از [[سرزمین]] [[یمن]] به سمت [[شام]] امتداد یافته است، پذیرای گسترده‌ترین [[مهاجرت]] ازدیان بود. این ارتفاعات، خود به چند قسمت تقسیم می‌‌شود و به مجموع آنها سَرَواة اطلاق می‌شود.<ref> یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۰۴-۲۰۵.</ref> از آن پس به ازدیانی که ساکن سراة شدند، [[ازد]] سراة گفته شده است.
اما سرزمین‌ "سراة" که سلسله ارتفاعاتی است میان تهامه و نجد که از [[سرزمین]] [[یمن]] به سمت [[شام]] امتداد یافته است، پذیرای گسترده‌ترین [[مهاجرت]] ازدیان بود. این ارتفاعات، خود به چند قسمت تقسیم می‌‌شود و به مجموع آنها سَرَواة اطلاق می‌شود.<ref> یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۰۴-۲۰۵.</ref> از آن پس به ازدیانی که ساکن سراة شدند، [[ازد]] سراة گفته شده است.
خط ۷۱: خط ۷۱:
نخستین [[مهاجرت]] گسترده ازدیان به عمان و سرزمین‌های شمالی آن، که طبق روایات به [[ریاست]] [[مالک بن فهم]] از رؤسای تیره دوس صورت گرفت، به چند گاهی پس از درنگ ازدیان در تهامه باز می‌‌گردد.<ref> عبدالملک بن هشام، التیجان فی ملوک حمیر، ص۸۲؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ۲۰۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ، ج۱، ص۶۰۹-۶۱۲. به طور کلی، می‌توان گفت ازدیان مهاجر عمان را تیره‌هایی از یحمد، حدان، مالک، حارث، عتیک و جُدَید تشکیل داده بودند. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب،ص۳۳۰.</ref> [[طبری]] [[زمان]] آن را [[روزگار]] [[ملوک]] [[طوایف]] (یعنی اشکانیان) و [[پیش از ظهور]] اردشیر بابکان دانسته است.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ، ج۱،ص۶۱۰.</ref> صاحب [[کشف الغمه]] هم ضمن پرداختن به مهاجرت ازدیان به منطقه عمان، در آن از جنگ‌های ازدیان با [[حکمرانان]] [[ایرانی]] عمان سخن گفته است.<ref> علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ص۲۱۱-۲۱۹.</ref> وی پس از پرداختن به استقرار [[حاکمیت]] مالک بر عمان به [[تفضیل]] به مهاجرت‌های پیایی [[طوایف]] [[ازدی]] به عمان پرداخته و یادآور شده است که پس از انبوهی [[جمعیت]] آنان در عمان، بخشی از ایشان در نواحی [[بحرین]] و هجر سکنی یافتند.<ref> علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ص۲۱۹-۲۲۰.</ref> برخی از آنان از جمله [[سلیمة بن مالک بن فهم]] نیز به کرمان روی آوردند و اولادشان در آن دیار فزونی گرفت.<ref> علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ص۲۲۴-۲۳۰؛ یزید ازدی، تاریخ الموصل، ص۹۹-۱۰۱.</ref> برخی از [[پادشاهی]] فردی از تبار سلیمه به نام جلندی بن کرکر در «سواحل کرمان» خبر داده‌اند.<ref> علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ص۲۲۳.</ref> ضمن این که در [[روایات]] از پادشاهی فرزند جلندی به نام مندله یا منواه یا مسدله نیز سخن به میان آمده است.<ref> احمد ثعلبی، عرائس المجالس، ص۲۲۷؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ص۲۱۳.</ref> پادشاهی آل‌جلندی که مورد [[تأیید]] ساسانیان نیز قرار داشت، [[حکومتی]] دیرپا بوده که با تغییراتی در وسعت قلمرو و افت و خیزی در [[اقتدار]] تا [[ظهور اسلام]] و حتی چند سده پس از آن دوام یافت.<ref> اصطخری، مسالک الممالک، ص۱۴۰-۱۴۱؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۷۱۱؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۸۴. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۲۸-۲۹.</ref>
نخستین [[مهاجرت]] گسترده ازدیان به عمان و سرزمین‌های شمالی آن، که طبق روایات به [[ریاست]] [[مالک بن فهم]] از رؤسای تیره دوس صورت گرفت، به چند گاهی پس از درنگ ازدیان در تهامه باز می‌‌گردد.<ref> عبدالملک بن هشام، التیجان فی ملوک حمیر، ص۸۲؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ۲۰۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ، ج۱، ص۶۰۹-۶۱۲. به طور کلی، می‌توان گفت ازدیان مهاجر عمان را تیره‌هایی از یحمد، حدان، مالک، حارث، عتیک و جُدَید تشکیل داده بودند. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب،ص۳۳۰.</ref> [[طبری]] [[زمان]] آن را [[روزگار]] [[ملوک]] [[طوایف]] (یعنی اشکانیان) و [[پیش از ظهور]] اردشیر بابکان دانسته است.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ، ج۱،ص۶۱۰.</ref> صاحب [[کشف الغمه]] هم ضمن پرداختن به مهاجرت ازدیان به منطقه عمان، در آن از جنگ‌های ازدیان با [[حکمرانان]] [[ایرانی]] عمان سخن گفته است.<ref> علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ص۲۱۱-۲۱۹.</ref> وی پس از پرداختن به استقرار [[حاکمیت]] مالک بر عمان به [[تفضیل]] به مهاجرت‌های پیایی [[طوایف]] [[ازدی]] به عمان پرداخته و یادآور شده است که پس از انبوهی [[جمعیت]] آنان در عمان، بخشی از ایشان در نواحی [[بحرین]] و هجر سکنی یافتند.<ref> علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ص۲۱۹-۲۲۰.</ref> برخی از آنان از جمله [[سلیمة بن مالک بن فهم]] نیز به کرمان روی آوردند و اولادشان در آن دیار فزونی گرفت.<ref> علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ص۲۲۴-۲۳۰؛ یزید ازدی، تاریخ الموصل، ص۹۹-۱۰۱.</ref> برخی از [[پادشاهی]] فردی از تبار سلیمه به نام جلندی بن کرکر در «سواحل کرمان» خبر داده‌اند.<ref> علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ص۲۲۳.</ref> ضمن این که در [[روایات]] از پادشاهی فرزند جلندی به نام مندله یا منواه یا مسدله نیز سخن به میان آمده است.<ref> احمد ثعلبی، عرائس المجالس، ص۲۲۷؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ص۲۱۳.</ref> پادشاهی آل‌جلندی که مورد [[تأیید]] ساسانیان نیز قرار داشت، [[حکومتی]] دیرپا بوده که با تغییراتی در وسعت قلمرو و افت و خیزی در [[اقتدار]] تا [[ظهور اسلام]] و حتی چند سده پس از آن دوام یافت.<ref> اصطخری، مسالک الممالک، ص۱۴۰-۱۴۱؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۷۱۱؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۸۴. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۲۸-۲۹.</ref>


در اواخر [[قرن چهارم]] میلادی گروه‌های دیگری از [[ازد]] شنوءه از سمت یمامه و بحرین وارد عمان شدند. این [[مهاجران]] تازه وارد، که رهبری‌شان را [[طایفه]] معاول از بنوشمس در دست داشت، گروه‌هایی از تیره یحمد، معاول و حُدّان بودند که رشته کوه‌های مرکزی را به سمت شمال [[تصرف]] کردند.<ref> ویلکینسون، الجلندی فی عمان، ص۷۷-۷۸.</ref> آنان [[حکومت]] مستقل، [[جوان]] و [[مقتدر]] بنی شُمس را به مرکزیت [[شهر]] "تُوام" در منطقه عمان بنیان نهادند و توانستند با [[جلب حمایت]] ساسانیان، در منطقه دبا [[حکم]] برانند.<ref> ویلکینسون، الجلندی فی عمان، ص۷۸.</ref> بدین ترتیب، عمان به دو [[قطب]][[آل]] جلندی و بنو [[شمس]] تقسیم شد. رقابت‌های این دو [[دولت]] ادامه داشت تا اینکه [[اسلام]] طلوع کرد. [[جیفر بن جلندی]] در پی دریافت نامه‌ای از [[نبی اکرم]]{{صل}} به [[حضرت]] [[ایمان]] آورد و ازدیان ساکن "دبا" نیز به طور مستقل وفدی را برای اعلام [[پذیرش اسلام]] به محضر [[پیامبر]]{{صل}} گسیل داشتند.<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۷۲؛ ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۳۱۸.</ref>  
در اواخر [[قرن چهارم]] میلادی گروه‌های دیگری از [[ازد]] شنوءه از سمت یمامه و بحرین وارد عمان شدند. این [[مهاجران]] تازه وارد، که رهبری‌شان را [[طایفه]] معاول از بنوشمس در دست داشت، گروه‌هایی از تیره یحمد، معاول و حُدّان بودند که رشته کوه‌های مرکزی را به سمت شمال [[تصرف]] کردند.<ref> ویلکینسون، الجلندی فی عمان، ص۷۷-۷۸.</ref> آنان [[حکومت]] مستقل، [[جوان]] و [[مقتدر]] بنی شُمس را به مرکزیت [[شهر]] "تُوام" در منطقه عمان بنیان نهادند و توانستند با [[جلب حمایت]] ساسانیان، در منطقه دبا [[حکم]] برانند.<ref> ویلکینسون، الجلندی فی عمان، ص۷۸.</ref> بدین ترتیب، عمان به دو [[قطب]] [[آل]] جلندی و بنو [[شمس]] تقسیم شد. رقابت‌های این دو [[دولت]] ادامه داشت تا اینکه [[اسلام]] طلوع کرد. [[جیفر بن جلندی]] در پی دریافت نامه‌ای از [[نبی اکرم]]{{صل}} به [[حضرت]] [[ایمان]] آورد و ازدیان ساکن "دبا" نیز به طور مستقل وفدی را برای اعلام [[پذیرش اسلام]] به محضر [[پیامبر]]{{صل}} گسیل داشتند.<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۷۲؛ ابن‌حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۳۱۸.</ref>  


'''نکته:''' لازم به ذکر است که در هنگام [[بعثت]] [[نبوی]]، تنها [[قبایل]] [[ازدی]] در عمان و سرات با عنوان [[ازد]] شناخته می‌شده‌اند و کاربرد عنوان ازد بر شعبه‌هایی چون [[غسان]]، [[اوس و خزرج]] و [[خزاعه]] آن اندازه به [[فراموشی]] سپرده شده بود که آنها تنها [[خویشاوندان]] دور محسوب می‌شدند.<ref> ابوداود سجستانی، سنن، ج۳، ص۱۳۴. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۳۰.</ref>
'''نکته:''' لازم به ذکر است که در هنگام [[بعثت]] [[نبوی]]، تنها [[قبایل]] [[ازدی]] در عمان و سرات با عنوان [[ازد]] شناخته می‌شده‌اند و کاربرد عنوان ازد بر شعبه‌هایی چون [[غسان]]، [[اوس و خزرج]] و [[خزاعه]] آن اندازه به [[فراموشی]] سپرده شده بود که آنها تنها [[خویشاوندان]] دور محسوب می‌شدند.<ref> ابوداود سجستانی، سنن، ج۳، ص۱۳۴. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۳۰.</ref>
خط ۸۶: خط ۸۶:
برخی منابع از رواج مسیحیت در میان ازدیان عمان نیز سخن به میان آورده و "[[جیفر بن جلندی]]" -[[پادشاه]] [[ازدی]] عمان- را نیز [[مسیحی]] برشمردند.<ref> حارثی، العقود الفضیه، ص:۸.</ref> دو تن از [[کاهنان]] [[معمر]] مسیحی به نام‌های "سطیح" و "عبدالمسیح" که در جریان إخبارها به [[بعثت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در منابع کهن [[اسلامی]] از آنان یاد می‌شود، از [[قبیله ازد]] بودند.<ref> سطیح: ابوحاتم سجستانی، المعمرون و الوصایا ص۶؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۸. عبدالمسیح: ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۱۶۶. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۳۰.</ref>
برخی منابع از رواج مسیحیت در میان ازدیان عمان نیز سخن به میان آورده و "[[جیفر بن جلندی]]" -[[پادشاه]] [[ازدی]] عمان- را نیز [[مسیحی]] برشمردند.<ref> حارثی، العقود الفضیه، ص:۸.</ref> دو تن از [[کاهنان]] [[معمر]] مسیحی به نام‌های "سطیح" و "عبدالمسیح" که در جریان إخبارها به [[بعثت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در منابع کهن [[اسلامی]] از آنان یاد می‌شود، از [[قبیله ازد]] بودند.<ref> سطیح: ابوحاتم سجستانی، المعمرون و الوصایا ص۶؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۸. عبدالمسیح: ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۱۶۶. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۳۰.</ref>


همچنین اقلیتی از ازدیان ساکن در نواحی یثرب به [[دین یهود]] در آمده بودند که از جمله آنان می‌توان به برخی از افراد [[قبیله]] [[اوس و خزرج]] به جهت مجاورت با [[یهودیان]]<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۱، ۲۵۷.</ref> و نیز اسامی "[[سموأل بن حیا]]" –فرمانروای تیماء- و "فطیون" که چندی بر [[یثرب]][[فرمان]] رانده بود، اشاره کرد.<ref> هشام بن محمد کلبی، جمهرة النسب، ص۶۱۹-۶۲۰؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۴۳۶، ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۷۲</ref> ضمن آنکه جن‌پرستی طوایفی از [[ازد]] همچون [[بنی‌مُلَیح خزاعه]]<ref> هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۳۴.</ref> و خورشید‌پرستی [[قبایل]] [[ازد]] به هنگام [[مهاجرت]] از مأرب<ref> مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۳۴۷-۳۴۸.</ref> و رواج [[آیین]] زرتشتی در سرزمین‌هایی از ازد به مانند [[حیره]]، عمان و [[بحرین]] که در آن [[ارتباط]] تنگاتنگی با [[ایرانیان]] داشتند را نباید از نظر دور داشت. [[بهترین]] دلیل بر این مدعا، تصریح به وجود [[معابد]] زرتشتی در این مناطق است. چنانچه که [[بلاذری]] در روایتی به نقل از ابن‌کلبی به [[معبد]] بنومازن در حیره اشاره دارد که متعلق به [[بنوعمرو بن مازن بن ازد]] بوده است. <ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۸۰.</ref>-<ref> خامسی پور، لیلا؛ قبیله ازد و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، ص۴۶.</ref>
همچنین اقلیتی از ازدیان ساکن در نواحی یثرب به [[دین یهود]] در آمده بودند که از جمله آنان می‌توان به برخی از افراد [[قبیله]] [[اوس و خزرج]] به جهت مجاورت با [[یهودیان]]<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۱، ۲۵۷.</ref> و نیز اسامی "[[سموأل بن حیا]]" –فرمانروای تیماء- و "فطیون" که چندی بر [[یثرب]] [[فرمان]] رانده بود، اشاره کرد.<ref> هشام بن محمد کلبی، جمهرة النسب، ص۶۱۹-۶۲۰؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۴۳۶، ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۷۲</ref> ضمن آنکه جن‌پرستی طوایفی از [[ازد]] همچون [[بنی‌مُلَیح خزاعه]]<ref> هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۳۴.</ref> و خورشید‌پرستی [[قبایل]] [[ازد]] به هنگام [[مهاجرت]] از مأرب<ref> مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۳۴۷-۳۴۸.</ref> و رواج [[آیین]] زرتشتی در سرزمین‌هایی از ازد به مانند [[حیره]]، عمان و [[بحرین]] که در آن [[ارتباط]] تنگاتنگی با [[ایرانیان]] داشتند را نباید از نظر دور داشت. [[بهترین]] دلیل بر این مدعا، تصریح به وجود [[معابد]] زرتشتی در این مناطق است. چنانچه که [[بلاذری]] در روایتی به نقل از ابن‌کلبی به [[معبد]] بنومازن در حیره اشاره دارد که متعلق به [[بنوعمرو بن مازن بن ازد]] بوده است. <ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۸۰.</ref>-<ref> خامسی پور، لیلا؛ قبیله ازد و نقش آن در تاریخ اسلام و ایران، ص۴۶.</ref>


==ازد پس از [[اسلام]]==
==ازد پس از [[اسلام]]==
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
ازدیان این شهر که تا سال ۱۷ هجری حضور چشمگیری در بصره نداشتند،<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۷۳</ref> بر شمارشان در دوران حکومت [[معاویه بن ابوسفیان]] -از حدود نیمه دوم سده اول [[هجری]]- با [[مهاجرت]] ازدیان عمان افزوده شد<ref> ر. ک. محمد بن جریر طبری، تاریخ، ج۵، ص۵۱۶؛ شارل بلات، الجاحظ فی البصرة و بغداد و سامراء، ص۵۴-۵۵.</ref> تا جایی که ازدیان [[بصره]] در عصر [[اموی]] یکی از اخماس بصره را تشکیل می‌دادند. <ref> شارل بلات، الجاحظ فی البصرة و بغداد و سامراء، ص۵۴.</ref>
ازدیان این شهر که تا سال ۱۷ هجری حضور چشمگیری در بصره نداشتند،<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۷۳</ref> بر شمارشان در دوران حکومت [[معاویه بن ابوسفیان]] -از حدود نیمه دوم سده اول [[هجری]]- با [[مهاجرت]] ازدیان عمان افزوده شد<ref> ر. ک. محمد بن جریر طبری، تاریخ، ج۵، ص۵۱۶؛ شارل بلات، الجاحظ فی البصرة و بغداد و سامراء، ص۵۴-۵۵.</ref> تا جایی که ازدیان [[بصره]] در عصر [[اموی]] یکی از اخماس بصره را تشکیل می‌دادند. <ref> شارل بلات، الجاحظ فی البصرة و بغداد و سامراء، ص۵۴.</ref>


در [[کوفه]] نیز ازدیان بخش قابل توجهی از [[جمعیت]] [[شهر]] را به خود اختصاص داده بودند چندان که در دوران [[خلافت عمر]] جایگاهشان "از همه قدیمی‌تر و قلمروشان از همه وسیع‌تر" بود. <ref> ر. ک. مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۴۲۹-۴۳۰.</ref> ازدیان کوفه متشکل از [[قبایل]][[اوس]]، [[خزرج]]، [[خزاعه]] و [[اسلم]] در کنار گروه‌هایی از «بارق»، «غافق»، «ثماله» و «[[غامد]]» بخشی از جمعیت اسباع کوفه را تشکیل داده بودند.<ref> خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۲۵۲-۲۵۳.</ref>
در [[کوفه]] نیز ازدیان بخش قابل توجهی از [[جمعیت]] [[شهر]] را به خود اختصاص داده بودند چندان که در دوران [[خلافت عمر]] جایگاهشان "از همه قدیمی‌تر و قلمروشان از همه وسیع‌تر" بود. <ref> ر. ک. مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۴۲۹-۴۳۰.</ref> ازدیان کوفه متشکل از [[قبایل]] [[اوس]]، [[خزرج]]، [[خزاعه]] و [[اسلم]] در کنار گروه‌هایی از «بارق»، «غافق»، «ثماله» و «[[غامد]]» بخشی از جمعیت اسباع کوفه را تشکیل داده بودند.<ref> خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۲۵۲-۲۵۳.</ref>


تجمع ازدیان در دو [[شهر]] عمده [[عراق]] – یعنی بصره و کوفه- رفته رفته پیامدهایی را به ارمغان آورد که از جمله این پیامدها می‌توان به بروز تدریجی تفاوت‌های آشکار میان ازدیان بصره و کوفه اشاره کرد. چندان که در بصره [[تعصبات]] شدید قبیلگی رفته رفته رنگ باخت و جای خود را به تعصبات بومی داد آن سان که [[احنف بن قیس]] –بزرگ [[بنی‌تمیم]] بصره- در جریان یکی از درگیری‌های قبیله‌ای، [[ازد]] بصره را از منظر خود بهتر از [[تمیم]] کوفه برشمرد.<ref> جاحظ، البیان و التبیین، ج۲، ص۱۱۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۱۴</ref> از تفاوت مشهود دیگر [[ازد]] بصره و ازد کوفه، طرفداری غالب ازدیان کوفه از علی{{ع}} بود<ref> هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۸۲-۴۸۶</ref> و حال آنکه چنین گرایشی در ازد بصره دیده نمی‌شد.  
تجمع ازدیان در دو [[شهر]] عمده [[عراق]] – یعنی بصره و کوفه- رفته رفته پیامدهایی را به ارمغان آورد که از جمله این پیامدها می‌توان به بروز تدریجی تفاوت‌های آشکار میان ازدیان بصره و کوفه اشاره کرد. چندان که در بصره [[تعصبات]] شدید قبیلگی رفته رفته رنگ باخت و جای خود را به تعصبات بومی داد آن سان که [[احنف بن قیس]] –بزرگ [[بنی‌تمیم]] بصره- در جریان یکی از درگیری‌های قبیله‌ای، [[ازد]] بصره را از منظر خود بهتر از [[تمیم]] کوفه برشمرد.<ref> جاحظ، البیان و التبیین، ج۲، ص۱۱۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۱۴</ref> از تفاوت مشهود دیگر [[ازد]] بصره و ازد کوفه، طرفداری غالب ازدیان کوفه از علی{{ع}} بود<ref> هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۸۲-۴۸۶</ref> و حال آنکه چنین گرایشی در ازد بصره دیده نمی‌شد.  
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:
اما ازدیان [[بصره]] از سال ۶۰ هجری به بعد [[ازد]] در [[عراق]] چندان [[قدرت]] یافته بودند که کمتر حرکت [[سیاسی]] بی‌یاری آنان امکان‌پذیر بود. با [[مرگ یزید]] و اغتشاش در [[شام]] در سال ۶۴، ابن‌زیاد -[[والی بصره]] و کوفه- که موقعیت خویش را در بصره [[متزلزل]] یافت بنا بر [[سنت]] [[خانوادگی]] به ازدیان [[پناه]] برد<ref> بلاذری، انساب الاشراب، ج۴، ۹۷-۹۸.</ref> تا [[تکلیف]] [[خلافت]] مشخص شود. [[مسعود بن عمرو عتکی]] –رئیس ازدیان بصره- با [[ناخشنودی]] او را پذیرفت.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ۱۰۳.</ref> وضع بر این منوال بود تا اینکه با [[انتخاب]] [[عبدالله بن حارث هاشمی]] به [[امارت بصره]] توسط بصریان،<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۲۰.</ref> عبیدالله نیز مخفیانه به شام گریخت. <ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ، ج۵، ص۵۲۱-۵۲۲؛ و ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۳۹-۱۴۰.</ref>
اما ازدیان [[بصره]] از سال ۶۰ هجری به بعد [[ازد]] در [[عراق]] چندان [[قدرت]] یافته بودند که کمتر حرکت [[سیاسی]] بی‌یاری آنان امکان‌پذیر بود. با [[مرگ یزید]] و اغتشاش در [[شام]] در سال ۶۴، ابن‌زیاد -[[والی بصره]] و کوفه- که موقعیت خویش را در بصره [[متزلزل]] یافت بنا بر [[سنت]] [[خانوادگی]] به ازدیان [[پناه]] برد<ref> بلاذری، انساب الاشراب، ج۴، ۹۷-۹۸.</ref> تا [[تکلیف]] [[خلافت]] مشخص شود. [[مسعود بن عمرو عتکی]] –رئیس ازدیان بصره- با [[ناخشنودی]] او را پذیرفت.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ۱۰۳.</ref> وضع بر این منوال بود تا اینکه با [[انتخاب]] [[عبدالله بن حارث هاشمی]] به [[امارت بصره]] توسط بصریان،<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۲۰.</ref> عبیدالله نیز مخفیانه به شام گریخت. <ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ، ج۵، ص۵۲۱-۵۲۲؛ و ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۳۹-۱۴۰.</ref>


نزاع‌های قبیلگی ازدیان با جناح‌های [[متخاصم]] ادامه داشت تا اینکه [[رأی]] [[قبایل]] [[بصره]] و از آن جمله [[ازد]] بر آن قرار گرفت تا مدعی [[خلافت]] یعنی [[عبدالله بن زبیر]]، کسی را به [[امارت]][[شهر]] [[مأمور]] کند.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵،ص۱۸۸.</ref> و این، زمانی بود که [[مختار بن ابی‌عبیده ثقفی]] توانسته بود به [[انگیزه]] [[خونخواهی شهدای کربلا]]، رؤسای [[کوفه]] را با خود همراه کند.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ۲۱۸ به بعد.</ref> اما تکیه بیش از حد مختار به [[موالی]]، [[اعراب]] کوفه را بر او برانگیخت و ایشان از جمله [[عبدالرحمان بن مخنف ازدی]] -از بزرگان ازد کوفه- به [[مخالفت]] با او برخاستند.<ref> بلاذری، انساب الاشراف،ص۲۳۱-۲۳۳. علی بهرامیان، ازد [در دوره اسلامی]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۳۳.</ref> با آمدن [[مصعب بن زبیر]] به بصره، وی [[مهلب بن ابی‌صفره ازدی]] را که مشغول فرو نشاندن [[فتنه]] [[ازارقه]] در [[فارس]] بود به بصره خواند و با فراهم آوردن سپاهی گران، [[قیام مختار]] را در هم کوبید.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵،ص۲۷۳.</ref> اما چندی نپایید که سران کوفه و بصره و به خصوص ازدیان – به جز مهلب – با [[عبدالملک بن مروان]] -[[خلیفه]] [[اموی]] – بنای مکاتبه گذاشتند و او را به [[تسخیر]] [[عراق]] [[ترغیب]] کردند و [[مالی]] که [[مصعب]] به اشاره [[احنف بن قیس]] به [[زیاد بن عمرو عتکی]] – بزرگ ازدیان – رساند تا دست از مکاتبه و [[فتنه‌جویی]] بردارد سوی نبخشید.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵،ص۳۳۲-۳۳۷</ref> تا اینکه سرانجام مصعب از [[عبدالملک]] [[شکست]] خورد و به [[قتل]] رسید.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۱. علی بهرامیان، ازد در دوره اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۳۴.</ref>
نزاع‌های قبیلگی ازدیان با جناح‌های [[متخاصم]] ادامه داشت تا اینکه [[رأی]] [[قبایل]] [[بصره]] و از آن جمله [[ازد]] بر آن قرار گرفت تا مدعی [[خلافت]] یعنی [[عبدالله بن زبیر]]، کسی را به [[امارت]] [[شهر]] [[مأمور]] کند.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵،ص۱۸۸.</ref> و این، زمانی بود که [[مختار بن ابی‌عبیده ثقفی]] توانسته بود به [[انگیزه]] [[خونخواهی شهدای کربلا]]، رؤسای [[کوفه]] را با خود همراه کند.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ۲۱۸ به بعد.</ref> اما تکیه بیش از حد مختار به [[موالی]]، [[اعراب]] کوفه را بر او برانگیخت و ایشان از جمله [[عبدالرحمان بن مخنف ازدی]] -از بزرگان ازد کوفه- به [[مخالفت]] با او برخاستند.<ref> بلاذری، انساب الاشراف،ص۲۳۱-۲۳۳. علی بهرامیان، ازد [در دوره اسلامی]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۳۳.</ref> با آمدن [[مصعب بن زبیر]] به بصره، وی [[مهلب بن ابی‌صفره ازدی]] را که مشغول فرو نشاندن [[فتنه]] [[ازارقه]] در [[فارس]] بود به بصره خواند و با فراهم آوردن سپاهی گران، [[قیام مختار]] را در هم کوبید.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵،ص۲۷۳.</ref> اما چندی نپایید که سران کوفه و بصره و به خصوص ازدیان – به جز مهلب – با [[عبدالملک بن مروان]] -[[خلیفه]] [[اموی]] – بنای مکاتبه گذاشتند و او را به [[تسخیر]] [[عراق]] [[ترغیب]] کردند و [[مالی]] که [[مصعب]] به اشاره [[احنف بن قیس]] به [[زیاد بن عمرو عتکی]] – بزرگ ازدیان – رساند تا دست از مکاتبه و [[فتنه‌جویی]] بردارد سوی نبخشید.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵،ص۳۳۲-۳۳۷</ref> تا اینکه سرانجام مصعب از [[عبدالملک]] [[شکست]] خورد و به [[قتل]] رسید.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۱. علی بهرامیان، ازد در دوره اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ص۳۴.</ref>


==ازدیان و نقش آنان در تحولات [[خراسان]]==
==ازدیان و نقش آنان در تحولات [[خراسان]]==
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش