واقعه حره: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
== آشنایی اجمالی == | == آشنایی اجمالی == | ||
واقعۀ حرّه، [[قیام مردم مدینه]] بر ضدّ [[حکومت]] [[یزید]] بود. پس از [[شهادت]] [[حسین بن علی]]{{ع}}، [[ظلم]] و [[فسق]] [[یزید]] فراگیرتر و آشکارتر شد و [[مردم]] [[فساد]] دستگاه [[حاکم]] و [[ظلم]] عمّال او را دیدند و در [[مدینه]]، آگاهان از اوضاع، مردم را به زشتکاریهای حکام، آگاه ساختند. والی مدینه در آن زمان، [[عثمان بن محمد بن ابی سفیان]] بود. اهل [[مدینه]] علیه او | واقعۀ حرّه، [[قیام مردم مدینه]] بر ضدّ [[حکومت]] [[یزید]] بود. پس از [[شهادت]] [[حسین بن علی]]{{ع}}، [[ظلم]] و [[فسق]] [[یزید]] فراگیرتر و آشکارتر شد و [[مردم]] [[فساد]] دستگاه [[حاکم]] و [[ظلم]] عمّال او را دیدند و در [[مدینه]]، آگاهان از اوضاع، مردم را به زشتکاریهای حکام، آگاه ساختند. والی مدینه در آن زمان، [[عثمان بن محمد بن ابی سفیان]] بود. اهل [[مدینه]] علیه او شوریدند، او و [[مروان]] و دیگر [[امویان]] را از [[مدینه]] بیرون کردند و با "[[عبدالله بن حنظله]]" [[بیعت]] کردند. خبر [[قیام]] [[مردم مدینه]]، با گزارش [[مروان]] به گوش [[یزید]] رسید. وی سپاهی انبوه را تحت فرمان "مسلم به عقبه" به [[مدینه]] گسیل داشت<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۶۹.</ref>. مهاجمان در منطقۀ "حرّۀ واقم" فرود آمده، به [[مدینه]] تاختند و سه روز به [[کشتار]] و [[غارت]] پرداخته و به نوامیس [[مسلمانان]] [[تجاوز]] کردند. [[مردم]] به [[حرم]] [[پیامبر]]{{صل}} پناه بردند. [[لشکریان]] [[یزید]]، [[حرمت]] [[حرم]] را نگه نداشتند و با اسبها به داخل [[حرم]] آمدند و مردم را [[قتل عام]] کردند. کشتگان این واقعه هزاران نفر بودند. از جمله "عبدالله بن جعفر" نیز در این حادثه [[شهید]] شد. واقعۀ [[حرّه]] در ۲۸ ذیحجه سال ۶۳ هجری اتفاق افتاد. [[یزید]]، دو ماه و نیم پس از این حادثه مرد<ref>منتهی الآمال، محدث قمی، ج۲، ص۳۵ (چاپ جاویدان)، در حالات امام سجاد{{ع}}.</ref>. | ||
این [[قیام]] که به [[قیام حرّه]]، [[حرّۀ واقم]]، [[قیام اهل مدینه]] و... هم معروف است، از پیامدهای [[حادثۀ عاشورا]] محسوب میشود و افشاگریهای [[اهل بیت]] و اقامۀ عزا در [[مدینه]] و انگیزشهای [[زینب کبری]]، در بذرپاشی آن مؤثر بوده است<ref>برای تفصیل بیشتر قضیه، ر.ک: «واقعه حرّه در تاریخ»، محمدجواد چنارانی، تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۵، حوادث سال ۶۸ هجری.</ref>. | این [[قیام]] که به [[قیام حرّه]]، [[حرّۀ واقم]]، [[قیام اهل مدینه]] و... هم معروف است، از پیامدهای [[حادثۀ عاشورا]] محسوب میشود و افشاگریهای [[اهل بیت]] و اقامۀ عزا در [[مدینه]] و انگیزشهای [[زینب کبری]]، در بذرپاشی آن مؤثر بوده است<ref>برای تفصیل بیشتر قضیه، ر.ک: «واقعه حرّه در تاریخ»، محمدجواد چنارانی، تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۵، حوادث سال ۶۸ هجری.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۴۹۳.</ref> | ||
== [[قیام مردم مدینه]] و [[واقعه حره]] == | |||
پس از [[واقعه کربلا]] و [[قیام امام حسین]]{{ع}} [[مردم مدینه]] از [[گستاخی]] و [[جسارت]] [[یزید]] به شدت ناراحت شدند؛ در آن هنگام [[عمرو بن سعید]] از طرف یزید [[والی حجاز]] بود، یزید او را [[عزل]] نمود و به جای او [[ولید بن عتبه]]<ref>او ولید بن عتبة بن ابی سفیان است، معاویه او را والی مدینه کرد، پس چون خبر مرگ معاویه و بیعت با یزید به او رسید، با حسین{{ع}} و ابن زبیر سختگیرانه برخورد نکرد و مروان او را سرزنش کرد، او گفت: من آنان را به قتل نمیرسانم و قطع رحم نمیکنم. و گفته شده است: پس از معاویة بن یزید خواستند او را جانشین او کنند و او نپذیرفت؛ و نیز گفته شده است: هنگامی که او جلو ایستاد تا بر معاویة بن یزید نماز بخواند به بیماری طاعون مبتلا شد و چون او را بلند کردند از دنیا رفته شده بود. سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۴۷.</ref> را [[نصب]] کرد و پس از مدتی او را نیز عزل کرد و [[عثمان بن محمد بن ابی سفیان]] را به جای او گماشت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۷۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۱۶۵.</ref> | |||
==تحلیل حدوث واقعه== | == فرستادگان والی مدینه == | ||
ریشههای [[اختلاف]] میان حجازیها و امویها علل متعددی دارد که شاید مهمترین آنها عبارت | [[حمید بن حمزه]] که از جمله [[موالیان]] [[بنیامیه]] است گوید: [[عثمان بن محمد بن ابی سفیان]] را [[یزید]] به عنوان [[والی]] به [[مدینه]] فرستاد، او [[جوانی]] [[مغرور]] و بیتجربه بود و کارهایش از روی [[اندیشه]] و [[تفکر]] نبود، برای نمونه [[تصمیم]] گرفت گروهی از اشراف [[مردم مدینه]] را که از آن جمله [[عبدالله بن حنظله انصاری]]<ref>او عبدالله بن حنظلة بن ابی عامر است، و پدر او حنظله همان کسی است که در احد به شهادت رسید و پیامبر{{صل}} فرمود: حنظله را ملائکه غسل دادند؛ لذا مشهور به «غسیل الملائکه» گردید.</ref> و [[عبدالله بن عمرو بن حفص]] و [[منذر بن زبیر]] بود به [[شام]] نزد یزید بفرستد. | ||
# [[اقدام]] [[معاویه]] در [[تغییر]] شیوه [[حکمرانی]]: بسیاری از [[صحابه]] و [[تابعین]]، در دو [[شهر مقدس مکه]] و [[مدینه]] انتقادشان از [[نظام]] موروثی معاویه علل خاصی داشت. آنان اقدام معاویه را در دگرگونی [[نظام خلافت]] | |||
آنان از مدینه به شام نزد یزید رفتند، یزید آنان را گرامی داشته و به آنان [[احسان]] کرد و به هر کدام بر حسب موقعیت و شخصیتشان هدیههایی داد که از آن جمله به عبدالله بن حنظله صد هزار درهم و به هر یک از هشت فرزند او که به همراهش به شام رفته بودند ده هزار درهم [[پول]] [[نقد]] داد، به جز سایر [[هدایا]] و تحفههایی که به آنان داده بود و به منذر بن زبیر نیز صد هزار درهم داد. سپس آنان از شام راهی مدینه شدند، به جز منذر بن زبیر که به سوی [[بصره]] رفت. | |||
هنگامی که عبدالله بن حنظله با همراهانش وارد مدینه شدند، در میان گروهی از [[اهل]] مدینه ایستادند و پس از [[دشنام]] دادن به یزید و [[عتبه]] گفتند: ما از نزد مردی میآییم که [[دین]] ندارد و شراب مینوشد و بر طنبور مینوازد و نوازندهها نزد او نوازندگی میکنند و سگبازی میکند و با اراذل و عناصر [[فاسد]] شبنشینی دارد و شما مردم مدینه را [[گواه]] میگیریم که ما او را [[خلع]] کردیم<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۷۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۱۶۶.</ref> | |||
== [[حاکم مدینه]] == | |||
هنگامی که مردم مدینه دانستند [[یزید]] سپاهی را از شام به سوی [[مدینه]] گسیل میدارد، توافق کردند که در برابر آن [[سپاه]] بایستند، ولی در اینکه چه کسی را [[رئیس]] و [[فرمانده]] خود قرار دهند، [[اختلاف]] کردند: برخی [[عبدالله بن مطیع]] را پیشنهاد کردند و برخی دیگر [[ابراهیم بن نعیم]] را مطرح نمودند، تا اینکه به توافق رسیدند که فرمانده آنان [[عبدالله بن حنظله]] باشد. | |||
وقتی [[عثمان بن محمد]] [[والی مدینه]] [[مخالفت]] [[مردم]] و [[عزم]] آنان برای جنگ را [[احساس]] کرد، شب هنگام از مدینه گریخت و به سوی شام رفت. مردم مدینه [[مروان بن حکم]] و بزرگان [[بنیامیه]] را از [[شهر]] بیرون کردند<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۱۶۹.</ref>. | |||
== اعزام [[سپاه]] == | |||
هنگامی که یزید [[تصمیم]] گرفت سپاهی به سوی مدینه بفرستند، بر [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گفت: ای مردم شام! [[مردم مدینه]] [[اقوام]] ما را از آن [[شهر]] بیرون کردهاند، و به [[خدا]] [[سوگند]] اگر [[آسمان]] بر [[زمین]] فرود آید نزد من بهتر از آن است. | |||
[[معاویه]] به [[یزید]] [[وصیت]] کرده بود که: اگر در [[حکومت]] تو مشکلی پدید آمد و یا اینکه کسی بر علیه تو به پاخاست، [[مسلم بن عقبه]] را عهدهدار مقابله با او کن؛ لذا یزید او را خواند و به او گفت: با این [[سپاه]] به سوی [[مدینه]] حرکت کن و اگر میخواهی، تو را از این [[مأموریت]] معاف دارم زیرا تو را [[بیمار]] میبینم. | |||
مسلم بن عقبه گفت: تو را به خدا سوگند مرا از این اجری که نصیبم شده است [[محروم]] نکن و دیگری را به جای من نفرست، من در [[خواب]] دیدم که درخت [[غرقد]]<ref>غرقد: اسم درختی است که در بقیع بوده و قبرستان بقیع در مدینه «بقیع غرقد» نامیده شده است. (معجم البلدان، ج۴، ص۱۹۴).</ref> شاخههای مرا برای [[خونخواهی عثمان]] میخواند و من آن را تعبیر نمودم که من [[خونخواهی]] خواهم کرد، و به خدا سوگند [[مردم مدینه]] این کار را نکردند مگر اینکه درب [[هلاکت]] را به روی خود گشودهاند. یزید به او گفت: حال که چنین است، حرکت کن و تو عهدهدار این [[مسئولیت]] باش<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۱۷۲.</ref>. | |||
== حفر [[خندق]] == | |||
هنگامی که [[مردم مدینه]] مطمئن شدند [[یزید]] [[سپاهیان]] بسیاری را به مدینه خواهد فرستاد، چارهاندیشی نموده و گفتند: [[رسول خدا]]{{صل}} برای جلوگیری از [[نفوذ]] دشمن به مدینه خندق حفر کرد، ما نیز باید در اطراف مدینه خندق حفر کنیم. | |||
[[عبدالله بن حنظله]] مردم مدینه را در کنار [[منبر]] گرد آورد و گفت: با من تا سرحد [[جان]] دادن [[بیعت]] نمایید، که در غیر این صورت مرا حاجتی به بیعت با شما نیست. [[مردم]] با همین شرط با او بیعت کردند، آنگاه او بر منبر رفت و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گفت: ای مردم! شما به خاطر [[دین]] خودتان [[قیام]] کردید، پس سعی کنید در این [[آزمایش]] موفق شوید تا مستوجب [[بهشت]] و [[مغفرت الهی]] گردید و او از شما [[خشنود]] شود<ref>این عبارت به خوبی نشان میدهد که مردم مدینه برای دین و خشنودی خدا قیام کردند همانگونه که امام حسین{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنَّنِي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى}} (الملهوف، ص۲۵).</ref> و خود را به بهترین وجه مهیا نموده و آماده شوید؛ به من خبر رسیده است که [[سپاه شام]] در «ذی خشب» فرود آمدند و [[مروان بن حکم]] نیز با آنان است؛ به خدا سوگند اگر خدا بخواهد، او را به خاطر شکستن [[عهد]] و پیمانی که در کنار [[منبر رسول خدا]]{{صل}} بسته شد، هلاک میگرداند. مردم فریاد برآورده و مروان را [[دشنام]] دادند. عبدالله گفت: دشنام کارساز نیست، باید در هنگام [[ملاقات]] با [[دشمن]] [[صداقت]] خود را نشان دهیم. آنگاه دست به سوی [[آسمان]] برداشت و گفت: خدایا! ما تنها به تو [[دل]] بسته و امیدواریم و بر تو [[توکل]] نموده و تکیه میکنیم<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۷۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۱۷۵.</ref> | |||
== برخی از وقایع تلخ حادثه حره == | |||
در این کشتار وحشتناک که به [[فرمان]] [[یزید بن معاویه]] در [[شهر]] [[رسول خدا]]{{صل}} صورت پذیرفت، [[امویان]] [[حرم]] رسول خدا{{صل}} را [[مباح]] شمرده، [[حرمت]] شهر او را هتک کردند. | |||
[[سعید بن مسیب]] سالهای [[حکومت یزید بن معاویه]] را شوم میخواند و میگفت: در سال اول: [[حسین بن علی]]{{ع}} و [[اهل بیت]] رسول خدا{{صل}} را به [[قتل]] رساند. در سال دوم: حرم [[رسول الله]]{{صل}} را مباح شمرده و حرمت [[مدینه]] را هتک کرد. در سال سوم: در [[حرم الهی]] [[خون]] ریخت و [[کعبه]] را به [[آتش]] کشید»<ref>یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۰.</ref>. | |||
ماجرای [[حرّه]] که طی آن [[یزید]]، حرمت [[رسول]] الله{{صل}} را [[شکست]]، از این قرار بود که گروهی از سرشناسان مدینه، از [[فرزندان]] [[صحابه]] و بزرگان شهر، برای [[دیدار]] با یزید بن معاویه به [[شام]] رفتند که [[عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه]]، [[عبدالله بن ابی عمرو بن حفص]] و [[منذر بن زبیر]] از جمله آنان بودند. | |||
[[طبری]] میگوید: «[یزید] آنان را [[گرامی داشت]] و نکویی کرد و پاداشهای بزرگ داد. سپس از نزد او بازگشتند و به مدینه آمدند... و میان خویش سخن کردند و یزید را [[دشنام]] دادند و [[عیوب]] او را برشمردند و گفتند: از پیش کسی آمدهایم که [[دین]] ندارد، شراب مینوشد و تنبور میزند و [[کنیزکان]] پیش او مینوازند. سگبازی میکند و با [[فرومایگان]] و [[جوانان]] به صحبت مینشیند<ref>طبری، محمد، تاریخ طبری، ج۷، ص۴۰۳.</ref>. | |||
آنان از [[طاعت]] یزید دست کشیدند و [[بیعت]] او را شکستند و بر او شوریدند و [[فرماندار]] او بر مدینه، [[عثمان بن محمد بن ابی سفیان]] را بیرون راندند. | |||
[[سبط ابن جوزی]] میگوید: «مدائنی در کتاب الحره از [[زهری]] نقل میکند که گفت: در [[واقعه حره]] هفتصد نفر از بزرگان [[مردم قریش]]، انصار، مهاجران و بزرگان [[موالی]] کشته شدند. و از [[مردم]] عادی، اعم از برده و [[آزاد]] و [[زن]] ده هزار نفر کشته شد. مردم در [[خون]] [[غرقه]] شدند چندان که خون به [[قبر]] رسول الله{{صل}} رسید و [[روضه]] و [[مسجد]] را پر کرد. [[مجاهد]] گوید: مردم به حجره رسول الله{{صل}} و [[منبر]] او [[پناه]] بردند با این حال [[شمشیر]] در میانشان در کار بود»<ref>سبط ابن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص۲۵۹.</ref>. | |||
[[ابن قتیبه]] گوید: «گفتهاند در [[واقعه حره]] هشتاد مرد از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} کشته شدند و پس از آن از بدریان کسی بر جای نماند. از [[قریش]] و [[انصار]] نیز هفتصد نفر و از دیگر [[مردمان]]، از [[موالی]] و [[عرب]] و [[تابعان]]، نیز ده هزار نفر کشته شدند»<ref>ابن قتیبه دینوری، عبدالرحمن، الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۲۱۶.</ref>. | |||
[[یعقوبی]] درباره ماجرای [[حره]] میگوید: «دوشیزگان [[مدینه]]، زاییدند در حالی که نمیدانستند چه کسی آنان را باردار کرده است. در حاشیه نسخه اصلی [[تاریخ یعقوبی (کتاب)|تاریخ یعقوبی]] آمده است: «در واقعه حره، هزار [[زن]]، بدون اینکه شوهر داشته باشند، زاییدند. پس [[لعنت خدا]]، [[فرشتگان]] و [[مردم]]، همگی، بر آن کس که در [[حرم]] [[رسول الله]]{{صل}} این کار را روا داشت»<ref>یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۱۸۲.</ref> | |||
== تحلیل حدوث واقعه == | |||
ریشههای [[اختلاف]] میان حجازیها و امویها علل متعددی دارد که شاید مهمترین آنها عبارت است از: | |||
# [[اقدام]] [[معاویه]] در [[تغییر]] شیوه [[حکمرانی]]: بسیاری از [[صحابه]] و [[تابعین]]، در دو [[شهر مقدس مکه]] و [[مدینه]] انتقادشان از [[نظام]] موروثی معاویه علل خاصی داشت. آنان اقدام معاویه را در دگرگونی [[نظام خلافت]] ـ که سرشتی از نوع [[حکومت]] [[خلفای نخستین]] داشت ـ بدعتی به حساب میآوردند که با شیوه خلفای نخست و [[طبیعت]] [[خلافت]] تضاد داشت. | |||
#ساکنان این دو شهر مقدس بر این باور بودند که پیوندشان با [[اسلام]]، پیوند کسانی است که از آغاز پیدایش اسلام زندگیشان با آن [[ارتباط]] داشته است. از اینرو [[غیرت]] آنان بر مسئله اسلام، دارای حساسیت منحصر به فردی بود. | #ساکنان این دو شهر مقدس بر این باور بودند که پیوندشان با [[اسلام]]، پیوند کسانی است که از آغاز پیدایش اسلام زندگیشان با آن [[ارتباط]] داشته است. از اینرو [[غیرت]] آنان بر مسئله اسلام، دارای حساسیت منحصر به فردی بود. | ||
#موضع [[شیعیان]] و [[یاران امام علی]]{{ع}}، کسانی که منکر [[حق]] معاویه در مسئله خلافت بودند. | #موضع [[شیعیان]] و [[یاران امام علی]]{{ع}}، کسانی که منکر [[حق]] معاویه در مسئله خلافت بودند. | ||
#گروهی از ساکنان این دو شهر مقدس به علل سیاسی و [[اجتماعی]] با نظام [[اموی]] مخالف بودند. | #گروهی از ساکنان این دو شهر مقدس به علل سیاسی و [[اجتماعی]] با نظام [[اموی]] مخالف بودند. | ||
از ناحیه سیاسی، | از ناحیه سیاسی، چشمداشت برخی [[فرزندان]] صحابه به خلافت، مثل [[عبدالله بن زبیر]] دلیل [[شیوه رفتار]] مخالف ایشان بود. | ||
از جنبه اجتماعی، انتقال مرکز خلافت از مدینه به دِمَشق جایگاه مرکزی پیشین آن را در [[جهان اسلام]] از بین برد و [[ثروتمندان]] [[حجاز]] [[منافع]] بسیاری را که از این جایگاه از دست رفته کسب میکردند، از دست دادند. همچنین فعالیت [[اقتصادی]] و سیاسی ایشان فلج شد و در عرصه سیاسی - اجتماعی [[منزوی]] شدند. | از جنبه اجتماعی، انتقال مرکز خلافت از مدینه به دِمَشق جایگاه مرکزی پیشین آن را در [[جهان اسلام]] از بین برد و [[ثروتمندان]] [[حجاز]] [[منافع]] بسیاری را که از این جایگاه از دست رفته کسب میکردند، از دست دادند. همچنین فعالیت [[اقتصادی]] و سیاسی ایشان فلج شد و در عرصه سیاسی - اجتماعی [[منزوی]] شدند. | ||
[[حادثه کربلا]] جرقهای بود که [[جنگ]] را شعلهور کرد همانگونه که آثار سیاسی مهمی در جهان اسلام بر جای گذاشت. [[مسلمانان]] در مجالسشان از [[زیادهروی]] یزید در دوری از [[دین خدا]] بسیار سخن گفتند تا آنجا که برکناری او را [[واجب]] شمرده شد و [[مردم مدینه]] بر [[حکومت]] او شوریدند. | [[حادثه کربلا]] جرقهای بود که [[جنگ]] را شعلهور کرد همانگونه که آثار سیاسی مهمی در جهان اسلام بر جای گذاشت. [[مسلمانان]] در مجالسشان از [[زیادهروی]] یزید در دوری از [[دین خدا]] بسیار سخن گفتند تا آنجا که برکناری او را [[واجب]] شمرده شد و [[مردم مدینه]] بر [[حکومت]] او شوریدند. | ||
خط ۲۷: | خط ۷۱: | ||
[[امیر]] جدید دست به کار جذب مردم مدینه و [[دلجویی]] از آنان شد و هیأتی از آنان را برای حل مشکلاتشان به دِمَشق اعزام کرد. یزید از اعضای این هیئت به خوبی استقبال کرد، آنان را گرامی داشت و جوایز ارزندهای به ایشان داد<ref>طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۳، ص۳۰۶ - ۳۰۷.</ref>. آشکار است که این [[دیدار]]، [[شکست]] خورده بود؛ زیرا اعضای هیئت وقتی به مدینه بازگشتند، دوباره از یزید [[انتقاد]] کرده، خواستار برکناری او شدند. | [[امیر]] جدید دست به کار جذب مردم مدینه و [[دلجویی]] از آنان شد و هیأتی از آنان را برای حل مشکلاتشان به دِمَشق اعزام کرد. یزید از اعضای این هیئت به خوبی استقبال کرد، آنان را گرامی داشت و جوایز ارزندهای به ایشان داد<ref>طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۳، ص۳۰۶ - ۳۰۷.</ref>. آشکار است که این [[دیدار]]، [[شکست]] خورده بود؛ زیرا اعضای هیئت وقتی به مدینه بازگشتند، دوباره از یزید [[انتقاد]] کرده، خواستار برکناری او شدند. | ||
احتمالاً [[کینه]] [[رهبران]] مدینه از [[بنیامیه]] بر آنان اثر گذاشت و برای اینکه حرکتشان را توجیه کنند، [[رفتار]] یزید را بد جلوه دادند<ref>مؤلف محترم ریشه این شورش مهم از سوی فرزندان صحابه را، به کینه آنها از بنیامیه برمیگرداند در حالی که آنان شاهد رفتار ضد دینی یزید در شام بودند و همه کسانی که در آن هیئت بودند شهادت بر شرابخواری و دیگر کارهای خلاف یزید دادند. (ج)</ref>. [[عبدالله بن عمر بن خطاب]]، تلاش کرد آنان را از [[سرپیچی]] خلیفه و جدایی انداختن میان [[مسلمانان]] بترساند، همچنین کوشید [[مردم]] را وا دارد که با [[شورشیان]] [[همکاری]] نکنند و خاندانش را هم از این کار منع کرد<ref>صحیح مسلم با شرح نَوَوی، ج۱۲، ص۲۴۰.</ref> | احتمالاً [[کینه]] [[رهبران]] مدینه از [[بنیامیه]] بر آنان اثر گذاشت و برای اینکه حرکتشان را توجیه کنند، [[رفتار]] یزید را بد جلوه دادند<ref>مؤلف محترم ریشه این شورش مهم از سوی فرزندان صحابه را، به کینه آنها از بنیامیه برمیگرداند در حالی که آنان شاهد رفتار ضد دینی یزید در شام بودند و همه کسانی که در آن هیئت بودند شهادت بر شرابخواری و دیگر کارهای خلاف یزید دادند. (ج)</ref>. [[عبدالله بن عمر بن خطاب]]، تلاش کرد آنان را از [[سرپیچی]] خلیفه و جدایی انداختن میان [[مسلمانان]] بترساند، همچنین کوشید [[مردم]] را وا دارد که با [[شورشیان]] [[همکاری]] نکنند و خاندانش را هم از این کار منع کرد<ref>صحیح مسلم با شرح نَوَوی، ج۱۲، ص۲۴۰.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۷۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100834.jpg|22px]] [[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|'''نهضتهای پس از عاشورا''']] | |||
# [[پرونده:IM010327.jpg|22px]] [[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|'''بر آستان عاشورا ج۱''']] | |||
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']] | # [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']] | ||
# [[پرونده:1100848.jpg|22px]] [[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت امویان (کتاب)|'''دولت امویان''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||