ابودحداح انصاری در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
[[واقدی]] درباره ثابت بن دحداح مینویسد: وی در [[جنگ اُحد]] پس از انتشار شایعه کشته شدن [[پیامبر]] و [[مشاهده]] پراکندگی [[اصحاب]]، انصار را نزد خود خواند و فریاد زد که من ثابت بن دحداحه هستم. اگر [[محمد]] کشته شد، [[خداوند]] زندهای است که هرگز نمیمیرد. در [[دفاع]] از [[دین]] خود [[کارزار]] کنید که خداوند [[یار]] و [[پشتیبان]] شما است؛ سپس با گروهی از [[انصار]] که دعوتش را پاسخ گفتند، به [[سپاه مشرکان]] [[حمله]] کرد و بر اثر نیزهای که [[خالد بن ولید]] به او زد، به [[شهادت]] رسید. در این [[نقل]]، ثابت بن دحداح با همراهانش واپسین کشتگان از [[مسلمانان]] در [[جنگ اُحد]] به شمار رفتهاند؛<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۸۱.</ref> ولی بنا به [[نقلی]] که ابنحجر آن را درستتر دانسته، وی در این [[جنگ]] مجروح شد؛ سپس بهبود یافت؛ آنگاه در [[سال ششم هجری]] پس از بازگشت [[پیامبر]] از [[حدیبیه]] درگذشت.<ref> الاصابه، ج۱، ص۵۰۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۸؛ المنتظم، ج ۲، ص۲۷۵.</ref> | [[واقدی]] درباره ثابت بن دحداح مینویسد: وی در [[جنگ اُحد]] پس از انتشار شایعه کشته شدن [[پیامبر]] و [[مشاهده]] پراکندگی [[اصحاب]]، انصار را نزد خود خواند و فریاد زد که من ثابت بن دحداحه هستم. اگر [[محمد]] کشته شد، [[خداوند]] زندهای است که هرگز نمیمیرد. در [[دفاع]] از [[دین]] خود [[کارزار]] کنید که خداوند [[یار]] و [[پشتیبان]] شما است؛ سپس با گروهی از [[انصار]] که دعوتش را پاسخ گفتند، به [[سپاه مشرکان]] [[حمله]] کرد و بر اثر نیزهای که [[خالد بن ولید]] به او زد، به [[شهادت]] رسید. در این [[نقل]]، ثابت بن دحداح با همراهانش واپسین کشتگان از [[مسلمانان]] در [[جنگ اُحد]] به شمار رفتهاند؛<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۸۱.</ref> ولی بنا به [[نقلی]] که ابنحجر آن را درستتر دانسته، وی در این [[جنگ]] مجروح شد؛ سپس بهبود یافت؛ آنگاه در [[سال ششم هجری]] پس از بازگشت [[پیامبر]] از [[حدیبیه]] درگذشت.<ref> الاصابه، ج۱، ص۵۰۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۸؛ المنتظم، ج ۲، ص۲۷۵.</ref> | ||
در [[کتابهای حدیثی]] [[اهلسنّت]]، ماجرای حاضر شدن پیامبر بر جنازه ابودحداح و [[نماز]] گزاردن [[حضرت]] بر جنازه وی، به تفصیل گزارش شده و در ذیل آن، جمله معروفی از پیامبر در [[حقّ]] وی نقل شده که به قضیه بخشیدن درخت خرما به پیامبر اشاره دارد؛ در حالیکه این [[بخشش]]، در روایاتِ [[اسباب نزول]]، به ابودحداح نسبت داده شده است. حضرت فرمود: "چه بسیار شاخههای آویزان درخت خرما که در [[بهشت]] از آنِ ابودحداح است"<ref>صحیح مسلم، ج ۳، ص ۳۷۵؛ سنن ابیداود، ج ۲، ص ۴۱۲؛ سنن نسائی، ج ۴، ص ۸۸.</ref> چون از وی [[فرزندی]] باقی نماند، پیامبر{{صل}} میراثش را به پسر خواهرش داد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۰.</ref> بعید نیست همانگونه که از ذیل عبارت استیعاب میتوان استظهار کرد،<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۰.</ref> ابودحداح در همه موارد، همان ثابت بن دحداح باشد که در [[زمان حیات پیامبر]] از [[دنیا]] رفت<ref>الاصابه، ج ۷، ص ۱۰۱ و ۱۰۲.</ref><ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[ابودحداح انصاری (مقاله)|مقاله «ابودحداح انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref> | در [[کتابهای حدیثی]] [[اهلسنّت]]، ماجرای حاضر شدن پیامبر بر جنازه ابودحداح و [[نماز]] گزاردن [[حضرت]] بر جنازه وی، به تفصیل گزارش شده و در ذیل آن، جمله معروفی از پیامبر در [[حقّ]] وی نقل شده که به قضیه بخشیدن درخت خرما به پیامبر اشاره دارد؛ در حالیکه این [[بخشش]]، در روایاتِ [[اسباب نزول]]، به ابودحداح نسبت داده شده است. حضرت فرمود: "چه بسیار شاخههای آویزان درخت خرما که در [[بهشت]] از آنِ ابودحداح است"<ref>صحیح مسلم، ج ۳، ص ۳۷۵؛ سنن ابیداود، ج ۲، ص ۴۱۲؛ سنن نسائی، ج ۴، ص ۸۸.</ref> چون از وی [[فرزندی]] باقی نماند، پیامبر {{صل}} میراثش را به پسر خواهرش داد.<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۰.</ref> بعید نیست همانگونه که از ذیل عبارت استیعاب میتوان استظهار کرد،<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۰.</ref> ابودحداح در همه موارد، همان ثابت بن دحداح باشد که در [[زمان حیات پیامبر]] از [[دنیا]] رفت<ref>الاصابه، ج ۷، ص ۱۰۱ و ۱۰۲.</ref><ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[ابودحداح انصاری (مقاله)|مقاله «ابودحداح انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref> | ||
== ابودحداح در [[شأن نزول]] == | == ابودحداح در [[شأن نزول]] == | ||
# از [[ابنعباس]] و [[سدی|سدّی]] نقل شده که ثابت بن دحداح همان شخصی بود که از پیامبر{{صل}} درباره [[حکم]] آمیزش با [[زنان]] در حال حیض پرسید و {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ}}<ref>«و از تو درباره حیض میپرسند؛ بگو که آن، گونهای رنج است. پس در حیض از زنان کناره گیرید و با آنان آمیزش نکنید تا پاک شوند و چون شست و شو کردند، از همانجا که خداوند به شما فرموده است با آنان آمیزش کنید، بیگمان خداوند توبه کاران و شستوشوکنندگان را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۲۲۲.</ref> در پاسخ وی و بیان حکم آن نازل شد<ref>جامعالبیان، مج ۲، ج ۲، ص ۵۱۸؛ الدرّالمنثور، ج ۱، ص ۶۱۹؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۰۳.</ref> | # از [[ابنعباس]] و [[سدی|سدّی]] نقل شده که ثابت بن دحداح همان شخصی بود که از پیامبر {{صل}} درباره [[حکم]] آمیزش با [[زنان]] در حال حیض پرسید و {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ}}<ref>«و از تو درباره حیض میپرسند؛ بگو که آن، گونهای رنج است. پس در حیض از زنان کناره گیرید و با آنان آمیزش نکنید تا پاک شوند و چون شست و شو کردند، از همانجا که خداوند به شما فرموده است با آنان آمیزش کنید، بیگمان خداوند توبه کاران و شستوشوکنندگان را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۲۲۲.</ref> در پاسخ وی و بیان حکم آن نازل شد<ref>جامعالبیان، مج ۲، ج ۲، ص ۵۱۸؛ الدرّالمنثور، ج ۱، ص ۶۱۹؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۰۳.</ref> | ||
# از [[کلبی]] و ابنعبّاس [[نقل]] است که زمانی [[پیامبر]] فرمود: هرکس [[صدقه]] دهد، مثل همان صدقه در [[بهشت]] از آن او خواهد بود. ابودحداح به پیامبر گفت: من دو باغ دارم. آیا اگر یکی را صدقه دهم، مثل آن را دارا خواهم شد و [[همسر]] و فرزندم نیز در کنار من خواهند بود؟ آنگاه با پاسخ مثبت پیامبر، باغ مرغوبترش را به [[حضرت]] واگذاشت و به دنبال آن، [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ میسازد و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.</ref> در [[شأن]] ابودحداح نازل شد <ref> مجمعالبیان، ج ۲، ص ۶۰۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۷۸.</ref> و از چندین برابر شدن صدقه وی خبر داد. [[واقدی]]<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۸۱؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۰.</ref> و [[قرطبی]]<ref>قرطبی، ج ۳، ص ۱۵۵.</ref> این داستان را به گونهای دیگر نقل کردهاند؛ ولی در [[نقلی]] از [[ابنمسعود]]، وقوع این ماجرا پس از [[نزول آیه]] دانسته شده است. در این [[روایت]] آمده است که ابودحداح پس از نزول آیه پیشین از [[رسول خدا]] پرسید: آیا خداوند از ما [[قرض]] میخواهد؟ پیامبر پاسخ داد: آری، آنگاه دست [[پیامبر]] را گرفت و گفت: باغم را که ششصد درخت خرما دارد، به [[خدا]] [[قرض]] دادم.<ref>جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص ۸۰۳؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص۳۰۱.</ref> | # از [[کلبی]] و ابنعبّاس [[نقل]] است که زمانی [[پیامبر]] فرمود: هرکس [[صدقه]] دهد، مثل همان صدقه در [[بهشت]] از آن او خواهد بود. ابودحداح به پیامبر گفت: من دو باغ دارم. آیا اگر یکی را صدقه دهم، مثل آن را دارا خواهم شد و [[همسر]] و فرزندم نیز در کنار من خواهند بود؟ آنگاه با پاسخ مثبت پیامبر، باغ مرغوبترش را به [[حضرت]] واگذاشت و به دنبال آن، [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ میسازد و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.</ref> در [[شأن]] ابودحداح نازل شد <ref> مجمعالبیان، ج ۲، ص ۶۰۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۷۸.</ref> و از چندین برابر شدن صدقه وی خبر داد. [[واقدی]]<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۸۱؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۰.</ref> و [[قرطبی]]<ref>قرطبی، ج ۳، ص ۱۵۵.</ref> این داستان را به گونهای دیگر نقل کردهاند؛ ولی در [[نقلی]] از [[ابنمسعود]]، وقوع این ماجرا پس از [[نزول آیه]] دانسته شده است. در این [[روایت]] آمده است که ابودحداح پس از نزول آیه پیشین از [[رسول خدا]] پرسید: آیا خداوند از ما [[قرض]] میخواهد؟ پیامبر پاسخ داد: آری، آنگاه دست [[پیامبر]] را گرفت و گفت: باغم را که ششصد درخت خرما دارد، به [[خدا]] [[قرض]] دادم.<ref>جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص ۸۰۳؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص۳۰۱.</ref> | ||
# بنا به [[نقل]] [[واحدی]] از ابنعبّاس، [[آیات]] {{متن قرآن|فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى }}<ref>«امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد، و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد. زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم،» سوره لیل، آیه ۵-۷.</ref> در [[شأن]] مردی از [[انصار]] نازل شد <ref>اسباب النزول، واحدی، ص ۳۹۰.</ref> که بعضی نام او را ابودحداح ذکر کردهاند.<ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۵۹.</ref> براساس این نقل، مردی از انصار درخت خرمایی داشت که شاخههای آن در حیاط فردی مستمند بود. صاحب درخت، خرماهایی را که گاه بر [[زمین]] میافتاد و [[فرزندان]] [[مرد]] [[فقیر]] بر میداشتند، از دست و دهانشان میگرفت. مرد [[نیازمند]] نزد [[رسول خدا]] [[شکایت]] برد و [[حضرت]] از صاحب [[نخل]] خواست تا در مقابل آن، نخلی در [[بهشت]] آن را به آنان ببخشد؛ ولی وی با اینکه نخلهای بسیاری داشت، مدّعی شد که خرمای هیچ یک از آنها برایم خوشایندتر از این درخت نیست. مرد دیگری (ابودحداح) که [[سخنان پیامبر]] را میشنید، با گرفتن تضمین از پیامبر برای واگذاری نخلی در بهشت به او، آن درخت را در مقابل چهل نخل از آن مرد خرید و به پیامبر واگذاشت؛ آنگاه این آیات در شأن وی نازل شد. این ماجرا در [[روایات]] [[شیعی]] به گونهای دیگر آمده است.<ref>قمی، ج ۲، ص ۴۵۷؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۰۱.</ref> [[قرطبی]] به نقل از [[عطا]]، تمام سوره لیل را در شأن ابودحداح و صاحب نخل دانسته است.<ref>قرطبی، ج ۲۰، ص ۶۱.</ref> | # بنا به [[نقل]] [[واحدی]] از ابنعبّاس، [[آیات]] {{متن قرآن|فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى }}<ref>«امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد، و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد. زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم،» سوره لیل، آیه ۵-۷.</ref> در [[شأن]] مردی از [[انصار]] نازل شد <ref>اسباب النزول، واحدی، ص ۳۹۰.</ref> که بعضی نام او را ابودحداح ذکر کردهاند.<ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۵۹.</ref> براساس این نقل، مردی از انصار درخت خرمایی داشت که شاخههای آن در حیاط فردی مستمند بود. صاحب درخت، خرماهایی را که گاه بر [[زمین]] میافتاد و [[فرزندان]] [[مرد]] [[فقیر]] بر میداشتند، از دست و دهانشان میگرفت. مرد [[نیازمند]] نزد [[رسول خدا]] [[شکایت]] برد و [[حضرت]] از صاحب [[نخل]] خواست تا در مقابل آن، نخلی در [[بهشت]] آن را به آنان ببخشد؛ ولی وی با اینکه نخلهای بسیاری داشت، مدّعی شد که خرمای هیچ یک از آنها برایم خوشایندتر از این درخت نیست. مرد دیگری (ابودحداح) که [[سخنان پیامبر]] را میشنید، با گرفتن تضمین از پیامبر برای واگذاری نخلی در بهشت به او، آن درخت را در مقابل چهل نخل از آن مرد خرید و به پیامبر واگذاشت؛ آنگاه این آیات در شأن وی نازل شد. این ماجرا در [[روایات]] [[شیعی]] به گونهای دیگر آمده است.<ref>قمی، ج ۲، ص ۴۵۷؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۰۱.</ref> [[قرطبی]] به نقل از [[عطا]]، تمام سوره لیل را در شأن ابودحداح و صاحب نخل دانسته است.<ref>قرطبی، ج ۲۰، ص ۶۱.</ref> |