ابودحداح انصاری در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در روایتی از ابن‌عباس در ذیل آیه وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ[۱] از ثابت‌ بن ‌دحداح (یا دحداحه) یاد شده است.[۲] منابع رجالی، کنیه‌اش را ابودحداح یاد کرده [۳] و در ذیل چهار آیه، به ویژه مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۴] از او نام برده‌اند.[۵] اینکه ابودحداح، همان ثابت‌ بن‌ دحداح است یا نه، به‌درستی روشن ‌نیست. گویا منابع رجالی خواسته‌اند او را دو فرد بدانند. ابن‌عبدالبر درباره ابودحداح می‌نویسد: فلان ‌بن‌ دحداحه از صحابه ‌پیامبر شمرده شده و جز اینکه از انصار و هم پیمان با آنان بوده است، اطلاع دیگری از نام و نسب در دست نیست.[۶] وی درباره ثابت‌ بن‌ دحداح آورده است: ثابت ‌بن‌ دحداح (دحداحه) بن ‌نُعَیم بن‌ غَنْم بن‌ ایاس، مشهور به ابودحداح در میان طایفه بنی‌انیف یا بنی‌ عجلان ‌می‌زیسته و با بنی‌ زید بن‌ مالک بن‌ عوف، هم‌پیمان بوده است.[۷] ابن‌حجر، این دو را روشن‌تر معرّفی کرده و نزول آیه وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ[۸] را در پاسخ به پرسش ثابت بن دحداح دانسته؛[۹] ولی حادثه‌ای مرتبط با نزول آیه مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۱۰] را نیز درباره ابودحداح به وی نسبت داده است؛ آن‌گاه در ادامه با استناد به روایتی که سند آن را صحیح ندانسته، می‌گوید: ابودحداح تا زمان معاویه، در قید حیات بوده؛ در حالی که ثابت‌ بن ‌دحداح در زمان حیات رسول‌خدا ازدنیارفته است؛[۱۱] با وجود این، اطلاعات موجود در منابع ‌روایی و تاریخی‌ ابهام دارد؛ به‌گونه‌ای که دو تن بودن آنان را مشکل ساخته است.

واقدی درباره ثابت بن‌ دحداح می‌نویسد: وی در جنگ اُحد پس از انتشار شایعه کشته شدن پیامبر و مشاهده پراکندگی اصحاب، انصار را نزد خود خواند و فریاد زد که من ثابت بن ‌دحداحه هستم. اگر محمد کشته شد، خداوند زنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد. در دفاع از دین خود کارزار کنید که خداوند یار و پشتیبان شما است؛ سپس با گروهی از انصار که دعوتش را پاسخ گفتند، به سپاه مشرکان حمله کرد و بر اثر نیزه‌ای که خالد بن ‌ولید به او زد، به شهادت رسید. در این نقل، ثابت ‌بن ‌دحداح با همراهانش واپسین کشتگان از مسلمانان در جنگ اُحد به شمار رفته‌اند؛[۱۲] ولی بنا به نقلی که ابن‌حجر آن را درست‌تر دانسته، وی در این جنگ مجروح شد؛ سپس بهبود یافت؛ آن‌گاه در سال ششم هجری پس از بازگشت پیامبر از حدیبیه درگذشت.[۱۳]

در کتاب‌های حدیثی اهل‌سنّت، ماجرای حاضر شدن پیامبر بر جنازه ابودحداح و نماز گزاردن حضرت بر جنازه وی، به تفصیل گزارش شده و در ذیل آن، جمله معروفی از پیامبر در حقّ وی نقل شده که به قضیه بخشیدن درخت خرما به پیامبر اشاره دارد؛ در حالی‌که این بخشش، در روایاتِ اسباب نزول، به ابودحداح نسبت داده شده است. حضرت فرمود: "چه بسیار شاخه‌های آویزان درخت خرما که در بهشت از آنِ ابودحداح است"[۱۴] چون از وی فرزندی باقی نماند، پیامبر (ص) میراثش را به پسر خواهرش داد.[۱۵] بعید نیست همان‌گونه که از ذیل عبارت استیعاب می‌توان استظهار کرد،[۱۶] ابودحداح در همه موارد، همان ثابت‌ بن دحداح باشد که در زمان حیات پیامبر از دنیا رفت[۱۷][۱۸]

ابودحداح در شأن نزول

  1. از ابن‌عباس و سدّی نقل شده که ثابت ‌بن‌ دحداح همان شخصی بود که از پیامبر (ص) درباره حکم آمیزش با زنان در حال حیض پرسید و وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ[۱۹] در پاسخ وی و بیان حکم آن نازل شد[۲۰]
  2. از کلبی و ابن‌عبّاس نقل است که زمانی پیامبر فرمود: هرکس صدقه دهد، مثل همان صدقه در بهشت از آن او خواهد بود. ابودحداح به پیامبر گفت: من دو باغ دارم. آیا اگر یکی را صدقه دهم، مثل آن را دارا خواهم شد و همسر و فرزندم نیز در کنار من خواهند بود؟ آن‌گاه با پاسخ مثبت پیامبر، باغ مرغوب‌ترش را به حضرت واگذاشت و به دنبال آن، آیه مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۲۱] در شأن ابودحداح نازل شد [۲۲] و از چندین برابر شدن صدقه وی خبر داد. واقدی[۲۳] و قرطبی[۲۴] این داستان را به گونه‌ای دیگر نقل کرده‌اند؛ ولی در نقلی از ابن‌مسعود، وقوع این ماجرا پس از نزول آیه دانسته شده است. در این روایت آمده است که ابودحداح پس از نزول آیه پیشین از رسول خدا پرسید: آیا خداوند از ما قرض می‌خواهد؟ پیامبر پاسخ داد: آری، آن‌گاه دست پیامبر را گرفت و گفت: باغم را که ششصد درخت خرما دارد، به خدا قرض دادم.[۲۵]
  3. بنا به نقل واحدی از ابن‌عبّاس، آیات فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى [۲۶] در شأن مردی از انصار نازل شد [۲۷] که بعضی نام او را ابودحداح ذکر کرده‌اند.[۲۸] براساس این نقل، مردی از انصار درخت خرمایی داشت که شاخه‌های آن در حیاط فردی مستمند بود. صاحب درخت، خرماهایی را که گاه بر زمین می‌افتاد و فرزندان مرد فقیر بر می‌داشتند، از دست و دهانشان می‌گرفت. مرد نیازمند نزد رسول خدا شکایت برد و حضرت از صاحب نخل خواست تا در مقابل آن، نخلی در بهشت آن را به آنان ببخشد؛ ولی وی با اینکه نخل‌های بسیاری داشت، مدّعی شد که خرمای هیچ یک از آنها برایم خوشایندتر از این درخت نیست. مرد دیگری (ابودحداح) که سخنان پیامبر را می‌شنید، با گرفتن تضمین از پیامبر برای واگذاری نخلی در بهشت به او، آن درخت را در مقابل چهل نخل از آن مرد خرید و به پیامبر واگذاشت؛ آن‌گاه این آیات در شأن وی نازل شد. این ماجرا در روایات شیعی به گونه‌ای دیگر آمده است.[۲۹] قرطبی به نقل از عطا، تمام سوره لیل را در شأن ابودحداح و صاحب نخل دانسته است.[۳۰]
  4. بلنسی در ذیل آیه سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَى وَيَتَجَنَّبُهَا الأَشْقَى[۳۱]، با بیان ماجرای خرید درخت نخل و واگذاری آن به پیامبر، از برخی نقل کرده که در شأن ابودحداح نازل شده است.[۳۲]
  5. از عکرمه نقل است که پس از نزول آیه وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۳۳] ابودحداح گفت: به خدا سوگند! امروز در راه خدا انفاقی می‌کنم که با آن، پاداش کسانی را که پیش از من انفاق کردند را، به دست آورم و پس از این، کسی بر من پیشی نگیرد؛ آن‌گاه گفت: بار خدایا! نصف آن‌چه را ابودحداح مالک است، برای تو. وی در این انفاق حتّی یک لنگه کفش خود را نیز بخشید[۳۴][۳۵]

منابع

پانویس

  1. «و از تو درباره حیض می‌پرسند؛ بگو که آن، گونه‌ای رنج است. پس در حیض از زنان کناره گیرید و با آنان آمیزش نکنید تا پاک شوند و چون شست و شو کردند، از همان‌جا که خداوند به شما فرموده است با آنان آمیزش کنید، بی‌گمان خداوند توبه کاران و شست‌وشوکنندگان را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۲۲.
  2. جامع‌ البیان، مج۲، ج ۲، ص ۵۱۸؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۰۳.
  3. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۸.
  4. «کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ می‌سازد و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.
  5. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۰۸.
  6. الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۰.
  7. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۸.
  8. «و از تو درباره حیض می‌پرسند؛ بگو که آن، گونه‌ای رنج است. پس در حیض از زنان کناره گیرید و با آنان آمیزش نکنید تا پاک شوند و چون شست و شو کردند، از همان‌جا که خداوند به شما فرموده است با آنان آمیزش کنید، بی‌گمان خداوند توبه کاران و شست‌وشوکنندگان را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۲۲.
  9. الاصابه، ج ۱، ص ۵۰۳.
  10. «کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ می‌سازد و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.
  11. الاصابه، ج ۷، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۲.
  12. المغازی، ج ۱، ص ۲۸۱.
  13. الاصابه، ج۱، ص۵۰۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۸؛ المنتظم، ج ۲، ص۲۷۵.
  14. صحیح مسلم، ج ۳، ص ۳۷۵؛ سنن ابی‌داوود، ج ۲، ص ۴۱۲؛ سنن نسائی، ج ۴، ص ۸۸.
  15. الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۰.
  16. الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۰.
  17. الاصابه، ج ۷، ص ۱۰۱ و ۱۰۲.
  18. دشتی، سید محمود، مقاله «ابودحداح انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱، ص 658-659.
  19. «و از تو درباره حیض می‌پرسند؛ بگو که آن، گونه‌ای رنج است. پس در حیض از زنان کناره گیرید و با آنان آمیزش نکنید تا پاک شوند و چون شست و شو کردند، از همان‌جا که خداوند به شما فرموده است با آنان آمیزش کنید، بی‌گمان خداوند توبه کاران و شست‌وشوکنندگان را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۲۲.
  20. جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۵۱۸؛ الدرّالمنثور، ج ۱، ص ۶۱۹؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۰۳.
  21. «کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ می‌سازد و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.
  22. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۰۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۷۸.
  23. المغازی، ج ۱، ص ۲۸۱؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۰.
  24. قرطبی، ج ۳، ص ۱۵۵.
  25. جامع‌البیان، مج۲، ج۲، ص ۸۰۳؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص۳۰۱.
  26. «امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد، و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد. زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم،» سوره لیل، آیه ۵-۷.
  27. اسباب النزول، واحدی، ص ۳۹۰.
  28. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۷۵۹.
  29. قمی، ج ۲، ص ۴۵۷؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۰۱.
  30. قرطبی، ج ۲۰، ص ۶۱.
  31. «زودا آنکه پروا (ی خداوند) دارد، پند گیرد، و بدبخت‌ترین کس از آن دوری گزیند» سوره اعلی، آیه ۱۰-۱۱.
  32. مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۷۰۱.
  33. «و شما را چه می‌شود که در راه خداوند هزینه نمی‌کنید در حالی که میراث آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و در میان شما آنکه پیش از پیروزی (مکّه)، هزینه و جنگ کرده است (با کسان دیگر) برابر نیست؛ آنان از کسانی که پس از آن پیروزی، هزینه و جنگ کرده‌اند بلند پایه‌ترند و خداوند به همه نوید پاداش نیک داده است و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره حدید، آیه ۱۰.
  34. الدرّالمنثور، ج۸، ص۵۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۵۹.
  35. دشتی، سید محمود، مقاله «ابودحداح انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱، ص 659-660.