پرش به محتوا

اثبات عصمت پیامبران در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۳۴: خط ۳۴:
[[مخلَصین]] از تیررس [[وسوسه]] [[شیطان]] به دور و معصوم‌اند. [[پیامبران]] مخلَص‌اند، پس پیامبران معصومند. اینک توضیح مقدّمات [[برهان]]: شیطان بعد از [[تمرّد]] از [[فرمان خدا]] و رانده شدن از [[درگاه الهی]]، تقاضا کرد تا [[قیامت]] به او مهلت داده شود و [[خداوند]] نیز تا [[زمان]] معلومی به او مهلت داد، در این حال چنین اظهار داشت {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>. این معنا در [[سوره]] «ص» [[آیات]] ۸۲ و ۸۳ نیز آمده است. از این [[آیه]] استفاده می‌شود، شیطان، از [[گمراه]] نمودن مخلَصین [[ناامید]] است و سراغشان نمی‌رود، وجه آن نیز روشن است، زیرا کسی که صرفاً برای [[خدا]] [[خالص]] شده است. طوری که [[فکر]] و ذکر و عمل و [[رفتار]] او همگی برای خدا و [[زبان]] حال او این است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.</ref> دیگر جای پایی برای شیطان در وجودش باقی نمانده است. چون شیطان باید یک [[راه]] ورود در وجود [[انسان]] داشته باشد، تا بتواند او را وسوسه کند و این راه یا راه‌ها عبارتند از: همان ناخالصی‌ها که در بینش و نظر یا در عمل و یا در خصایل و ویژگی‌های [[روحی]] انسان وجود دارد، و [[مخلص]] هیچ یک از این ناخالصی‌ها را ندارد. از سوی دیگر قرآن پیامبران را [[مخلَص]] معرفی می‌کند. از جمله {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.
[[مخلَصین]] از تیررس [[وسوسه]] [[شیطان]] به دور و معصوم‌اند. [[پیامبران]] مخلَص‌اند، پس پیامبران معصومند. اینک توضیح مقدّمات [[برهان]]: شیطان بعد از [[تمرّد]] از [[فرمان خدا]] و رانده شدن از [[درگاه الهی]]، تقاضا کرد تا [[قیامت]] به او مهلت داده شود و [[خداوند]] نیز تا [[زمان]] معلومی به او مهلت داد، در این حال چنین اظهار داشت {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدی‌ها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>. این معنا در [[سوره]] «ص» [[آیات]] ۸۲ و ۸۳ نیز آمده است. از این [[آیه]] استفاده می‌شود، شیطان، از [[گمراه]] نمودن مخلَصین [[ناامید]] است و سراغشان نمی‌رود، وجه آن نیز روشن است، زیرا کسی که صرفاً برای [[خدا]] [[خالص]] شده است. طوری که [[فکر]] و ذکر و عمل و [[رفتار]] او همگی برای خدا و [[زبان]] حال او این است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.</ref> دیگر جای پایی برای شیطان در وجودش باقی نمانده است. چون شیطان باید یک [[راه]] ورود در وجود [[انسان]] داشته باشد، تا بتواند او را وسوسه کند و این راه یا راه‌ها عبارتند از: همان ناخالصی‌ها که در بینش و نظر یا در عمل و یا در خصایل و ویژگی‌های [[روحی]] انسان وجود دارد، و [[مخلص]] هیچ یک از این ناخالصی‌ها را ندارد. از سوی دیگر قرآن پیامبران را [[مخلَص]] معرفی می‌کند. از جمله {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.


ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} که به منزله تعلیل برای عدم [[ارتکاب گناه]] از سوی [[یوسف]] محسوب می‌شود. هم کبرای [[برهان]] را [[اثبات]] می‌کند و هم صغرا را. به عبارت دیگر دو نکته از آیه استفاده می‌شود: اولاً مخلصین از [[گناه]] مصونند، و ثانیاً یوسف [[پیامبر خدا]] از مخلصین است. در [[سوره صافات]] آیه ۴۰ و ۷۴ [[بندگان]] [[مخلص]] را از [[عذاب]] دردناک در [[امان]] می‌داند، و در آیه ۱۲۸ می‌فرماید: [[الیاس]] را که از [[مرسلین]] بود همگی [[تکذیب]] کردند، مگر بندگان مخلص. و در آیه ۱۶۰ تنها بندگان مخلص را [[شایسته]] برای توصیف [[خداوند]] دانسته است. در [[سوره مریم]] آیه ۵۱ [[حضرت موسی]]{{ع}} را از [[مخلَصین]] معرفی می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ }}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۵-۴۶.</ref>. یعنی (و باز ای [[پیامبر]]) از بندگان (مخلص) ما [[ابراهیم]] و [[اسحاق]] و [[یعقوب]] بادکن، که همگی (در انجام [[رسالت]] خود) صاحب [[اقتدار]] و [[بینش]] بودند، زیرا ما آنان را [[خالص]] گردانیدیم به [[خلوص]] یاد سرای دیگر. در [[آیات]] دیگری نیز [[پیامبران الهی]] به عنوان مخلص معرّفی شده‌اند، که همین مقدار برای اثبات مدّعا کافی است.
ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} که به منزله تعلیل برای عدم [[ارتکاب گناه]] از سوی [[یوسف]] محسوب می‌شود. هم کبرای [[برهان]] را [[اثبات]] می‌کند و هم صغرا را. به عبارت دیگر دو نکته از آیه استفاده می‌شود: اولاً مخلصین از [[گناه]] مصونند، و ثانیاً یوسف [[پیامبر خدا]] از مخلصین است. در [[سوره صافات]] آیه ۴۰ و ۷۴ [[بندگان]] [[مخلص]] را از [[عذاب]] دردناک در [[امان]] می‌داند، و در آیه ۱۲۸ می‌فرماید: [[الیاس]] را که از [[مرسلین]] بود همگی [[تکذیب]] کردند، مگر بندگان مخلص. و در آیه ۱۶۰ تنها بندگان مخلص را [[شایسته]] برای توصیف [[خداوند]] دانسته است. در [[سوره مریم]] آیه ۵۱ [[حضرت موسی]] {{ع}} را از [[مخلَصین]] معرفی می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ }}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۵-۴۶.</ref>. یعنی (و باز ای [[پیامبر]]) از بندگان (مخلص) ما [[ابراهیم]] و [[اسحاق]] و [[یعقوب]] بادکن، که همگی (در انجام [[رسالت]] خود) صاحب [[اقتدار]] و [[بینش]] بودند، زیرا ما آنان را [[خالص]] گردانیدیم به [[خلوص]] یاد سرای دیگر. در [[آیات]] دیگری نیز [[پیامبران الهی]] به عنوان مخلص معرّفی شده‌اند، که همین مقدار برای اثبات مدّعا کافی است.


[[پیامبران]] [[صدّیق]] می‌باشند. و صدّیق کسی است که [[قول و فعل]] او همواره قرین [[صداقت]] و [[راستی]] باشد. پس [[انبیا]] هم در قول و هم در فعل جز براساس [[صدق]] و [[درستی]] حرکت نمی‌کنند: به عنوان مثال [[قرآن]] در [[سوره مریم]] [[آیه]] ۴۱ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> یعنی ای [[پیامبر]] در کتاب خود شرح حال [[ابراهیم]] را یاد کن؛ زیرا او [[صدیق]] و [[نبی]] بود. در همین [[سوره]] آیه ۵۶ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> بقیه مقدمات [[برهان]] روشن است.
[[پیامبران]] [[صدّیق]] می‌باشند. و صدّیق کسی است که [[قول و فعل]] او همواره قرین [[صداقت]] و [[راستی]] باشد. پس [[انبیا]] هم در قول و هم در فعل جز براساس [[صدق]] و [[درستی]] حرکت نمی‌کنند: به عنوان مثال [[قرآن]] در [[سوره مریم]] [[آیه]] ۴۱ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> یعنی ای [[پیامبر]] در کتاب خود شرح حال [[ابراهیم]] را یاد کن؛ زیرا او [[صدیق]] و [[نبی]] بود. در همین [[سوره]] آیه ۵۶ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> بقیه مقدمات [[برهان]] روشن است.
خط ۷۴: خط ۷۴:
در این [[آیه شریفه]]، [[دلیل]] اعطای [[الطاف]] خاص [[الهی]] به [[حضرت یوسف]] مخلَص بودن ایشان دانسته شده است<ref>ر. ک: المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹-۱۳۰. </ref>. یعنی، از آنجا که [[یوسف]] از [[بندگان]] [[مخلَص]] [[خداوند]] بود، توانست از آن شرایط استثنایی [[پاک]] و [[طاهر]] بیرون آید و حتی برای یک لحظه هم [[فکر گناه]] را در سر نپروراند. پس "[[مخلَصین]]" - که [[قدر]] [[متقین]] از آنها انبیای عظامند - افرادی هستند که خداوند آنها را برای خود پاک و [[پاکیزه]] گردانیده است؛ از این رو، [[شیطان]] هیچ‌گونه تسلّطی در [[گمراه]] ساختن آنان ندارد.
در این [[آیه شریفه]]، [[دلیل]] اعطای [[الطاف]] خاص [[الهی]] به [[حضرت یوسف]] مخلَص بودن ایشان دانسته شده است<ref>ر. ک: المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹-۱۳۰. </ref>. یعنی، از آنجا که [[یوسف]] از [[بندگان]] [[مخلَص]] [[خداوند]] بود، توانست از آن شرایط استثنایی [[پاک]] و [[طاهر]] بیرون آید و حتی برای یک لحظه هم [[فکر گناه]] را در سر نپروراند. پس "[[مخلَصین]]" - که [[قدر]] [[متقین]] از آنها انبیای عظامند - افرادی هستند که خداوند آنها را برای خود پاک و [[پاکیزه]] گردانیده است؛ از این رو، [[شیطان]] هیچ‌گونه تسلّطی در [[گمراه]] ساختن آنان ندارد.


'''مطهَّرین''': دسته‌ای دیگر از [[آیات قرآنی]] که بر [[عصمت عملی]] [[انبیا]] دلالت دارند، آیاتی هستند که گروهی از [[انسان‌ها]] را به‌عنوان "[[مطهرین]]" معرفی کرده و ویژگی‌هایی برای آنان بیان نموده‌اند. از جمله اینکه مطهرین افرادی هستند که با [[حقیقت]] و [[روح]] [[قرآن]] در تماس و با [[لوح محفوظ]] در ارتباطند: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>«که این قرآنی ارجمند است * در نوشته‌ای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.</ref>. [[قرآن کریم]]، [[حضرت مریم]]{{س}} را به این صفت ستوده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref>
'''مطهَّرین''': دسته‌ای دیگر از [[آیات قرآنی]] که بر [[عصمت عملی]] [[انبیا]] دلالت دارند، آیاتی هستند که گروهی از [[انسان‌ها]] را به‌عنوان "[[مطهرین]]" معرفی کرده و ویژگی‌هایی برای آنان بیان نموده‌اند. از جمله اینکه مطهرین افرادی هستند که با [[حقیقت]] و [[روح]] [[قرآن]] در تماس و با [[لوح محفوظ]] در ارتباطند: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>«که این قرآنی ارجمند است * در نوشته‌ای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.</ref>. [[قرآن کریم]]، [[حضرت مریم]] {{س}} را به این صفت ستوده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref>


همچنین در [[سوره احزاب]]، درباره [[اهل‌بیت]]{{عم}} می‌خوانیم: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>
همچنین در [[سوره احزاب]]، درباره [[اهل‌بیت]] {{عم}} می‌خوانیم: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>


از این [[آیه]] می‌توان عصمت عملی انبیا را استفاده نمود. نحوه دلالت آن با دقّت در چند نکته روشن می‌شود:
از این [[آیه]] می‌توان عصمت عملی انبیا را استفاده نمود. نحوه دلالت آن با دقّت در چند نکته روشن می‌شود:
# واژه "[[مطهر]]" اسم مفعول باب تفعیل می‌باشد که غالباً کاربرد این باب، برای متعدی ساختن فعل است. {{عربی|طهر الله فلاناً}}، یعنی خداوند فلان شخص را پاک گردانید. بنابراین "مطهَّر" یعنی پاک گردانیده شده.
# واژه "[[مطهر]]" اسم مفعول باب تفعیل می‌باشد که غالباً کاربرد این باب، برای متعدی ساختن فعل است. {{عربی|طهر الله فلاناً}}، یعنی خداوند فلان شخص را پاک گردانید. بنابراین "مطهَّر" یعنی پاک گردانیده شده.
# نه تنها [[تطهیر]] یاد شده در [[آیه]]، مقیّد و منحصر به مورد خاصی نشده، بلکه با "مفعول مطلق تأکیدی" (تطهیراً) تأکید شده است. بنابراین {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} به معنای آن است که [[خداوند]] ایشان را از هرگونه [[آلودگی]] و [[پلیدی]] پیراسته است، پس می‌توان نتیجه گرفت که "مطهَرین" همان "[[معصومین]]" می‌باشند؛ زیرا منظور از [[عصمت]]، [[عنایت ویژه]] [[الهی]] به [[تطهیر]] و [[پاکی]] گروهی از انسان‌هاست. (البته به گونه‌ای که [[اختیار]] از آنها سلب نمی‌شود)<ref>راهنما‌شناسی، ص۱۰۹-۱۱۱.</ref>.
# نه تنها [[تطهیر]] یاد شده در [[آیه]]، مقیّد و منحصر به مورد خاصی نشده، بلکه با "مفعول مطلق تأکیدی" (تطهیراً) تأکید شده است. بنابراین {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} به معنای آن است که [[خداوند]] ایشان را از هرگونه [[آلودگی]] و [[پلیدی]] پیراسته است، پس می‌توان نتیجه گرفت که "مطهَرین" همان "[[معصومین]]" می‌باشند؛ زیرا منظور از [[عصمت]]، [[عنایت ویژه]] [[الهی]] به [[تطهیر]] و [[پاکی]] گروهی از انسان‌هاست. (البته به گونه‌ای که [[اختیار]] از آنها سلب نمی‌شود)<ref>راهنما‌شناسی، ص۱۰۹-۱۱۱.</ref>.
# هر چند [[آیه تطهیر]] از بین [[پیامبران]]، فقط [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را به "دلالت مطابقی" شامل است<ref>زیرا، چنان‌که خواهد آمد، منظور از اهل بیت، پیامبر گرامی اسلام، علی، فاطمه، حسن و حسین{{عم}} می‌باشد. </ref>، اما با توجه به اینکه در این جهت، تفاوتی بین [[انبیا]] نیست - و کسی هم قائل به فرق نشده است - می‌توان دلالت این آیه را بر عصمت تمام انبیا پذیرفت<ref>از این دلیل در بحث مربوط به عصمت اهل‌بیت به تفصیل سخن خواهد رفت. </ref>.
# هر چند [[آیه تطهیر]] از بین [[پیامبران]]، فقط [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را به "دلالت مطابقی" شامل است<ref>زیرا، چنان‌که خواهد آمد، منظور از اهل بیت، پیامبر گرامی اسلام، علی، فاطمه، حسن و حسین {{عم}} می‌باشد. </ref>، اما با توجه به اینکه در این جهت، تفاوتی بین [[انبیا]] نیست - و کسی هم قائل به فرق نشده است - می‌توان دلالت این آیه را بر عصمت تمام انبیا پذیرفت<ref>از این دلیل در بحث مربوط به عصمت اهل‌بیت به تفصیل سخن خواهد رفت. </ref>.


'''[[عهد الهی]]''': در فصل پیشین برای [[اثبات عصمت]] [[اعتقادی]] انبیا، به آیه‌ای از [[سوره بقره]] [[استدلال]] نمودیم که می‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
'''[[عهد الهی]]''': در فصل پیشین برای [[اثبات عصمت]] [[اعتقادی]] انبیا، به آیه‌ای از [[سوره بقره]] [[استدلال]] نمودیم که می‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
نتیجه آن می‌شود که انبیا هیچ‌گونه معصیتی را اعم از [[کبیره]] و [[صغیره]]، مرتکب نمی‌شوند؛ که اگر جز این باشد اراده خداوند به باطل تعلق گرفته است! افزون بر آن، اگر از [[پیامبران]] گناهی سرزند، لازم می‌آید که هم در مورد [[بغض]] و [[نهی]] خداوند باشد و هم در مورد [[حبّ]] و امر او؛ زیرا به دلالت آیه، [[اذن خداوند]] به آن تعلق گرفته است، پس باید مورد حبّ و امر او باشد. و از طرف دیگر، [[ارتکاب گناه]] و معصیت موجب بغض و مورد [[نهی الهی]] است. یعنی [[اجتماع]] [[امر و نهی]]، و حبّ و بغض در شیء واحد و از جهت واحد، لازم می‌آید؛ که از محالات است.
نتیجه آن می‌شود که انبیا هیچ‌گونه معصیتی را اعم از [[کبیره]] و [[صغیره]]، مرتکب نمی‌شوند؛ که اگر جز این باشد اراده خداوند به باطل تعلق گرفته است! افزون بر آن، اگر از [[پیامبران]] گناهی سرزند، لازم می‌آید که هم در مورد [[بغض]] و [[نهی]] خداوند باشد و هم در مورد [[حبّ]] و امر او؛ زیرا به دلالت آیه، [[اذن خداوند]] به آن تعلق گرفته است، پس باید مورد حبّ و امر او باشد. و از طرف دیگر، [[ارتکاب گناه]] و معصیت موجب بغض و مورد [[نهی الهی]] است. یعنی [[اجتماع]] [[امر و نهی]]، و حبّ و بغض در شیء واحد و از جهت واحد، لازم می‌آید؛ که از محالات است.


[[آیات]] دیگری نیز وجود دارند که تبعیت مطلق از [[پیامبر گرامی اسلام]] را، به‌عنوان [[اسوه حسنه]]، [[واجب]] دانسته است. با توجه به این آیات، [[عصمت]] پیامبر گرامی اسلام را می‌توان به‌آسانی [[اثبات]] کرد. عصمت سایر انبیا را هم می‌توان از آنها استفاده نمود. چون روشن است که [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} خصوصیتی در این، زمینه نداشته، سایر [[انبیا]] در این ویژگی با او شریکند. به چند نمونه از این [[آیات]]<ref>هر چند هر یک از این آیات، خود دلیلی جداگانه بر عصمت پیامبر می‌باشند (همچنان که برخی، آنها را به‌عنوان دلایل مستقل ذکر کرده‌اند. ر. ک: بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج۲، ص۸۴-۸۵؛ تفسیر فخر رازی، ج۳، ص۴۶۳) امّا از آنجا که همه آنها دارای مضمونی قریب به یکدیگرند. ما همه آنها را تحت یک عنوان بررسی می‌نماییم.</ref>، اشاره می‌کنیم:
[[آیات]] دیگری نیز وجود دارند که تبعیت مطلق از [[پیامبر گرامی اسلام]] را، به‌عنوان [[اسوه حسنه]]، [[واجب]] دانسته است. با توجه به این آیات، [[عصمت]] پیامبر گرامی اسلام را می‌توان به‌آسانی [[اثبات]] کرد. عصمت سایر انبیا را هم می‌توان از آنها استفاده نمود. چون روشن است که [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} خصوصیتی در این، زمینه نداشته، سایر [[انبیا]] در این ویژگی با او شریکند. به چند نمونه از این [[آیات]]<ref>هر چند هر یک از این آیات، خود دلیلی جداگانه بر عصمت پیامبر می‌باشند (همچنان که برخی، آنها را به‌عنوان دلایل مستقل ذکر کرده‌اند. ر. ک: بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج۲، ص۸۴-۸۵؛ تفسیر فخر رازی، ج۳، ص۴۶۳) امّا از آنجا که همه آنها دارای مضمونی قریب به یکدیگرند. ما همه آنها را تحت یک عنوان بررسی می‌نماییم.</ref>، اشاره می‌کنیم:
# {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. این [[آیه]]، مهر [[تأیید]] بر تمامی [[افکار]] و [[اعمال]] و [[گفتار پیامبر]] زده، او را به‌عنوان نمونه اعلا و الگوی کامل [[انسانیت]] معرفی می‌نماید. به عبارت دیگر، [[تأسی]] و [[تبعیت]] از [[کردار]] و گفتار او را، از لوازم [[رسالت]] آن [[حضرت]] می‌داند.
# {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. این [[آیه]]، مهر [[تأیید]] بر تمامی [[افکار]] و [[اعمال]] و [[گفتار پیامبر]] زده، او را به‌عنوان نمونه اعلا و الگوی کامل [[انسانیت]] معرفی می‌نماید. به عبارت دیگر، [[تأسی]] و [[تبعیت]] از [[کردار]] و گفتار او را، از لوازم [[رسالت]] آن [[حضرت]] می‌داند.
# {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱-۳۲.</ref>. در این آیه، شرط [[رضایت‌مندی]] و [[محبت]] [[خداوند]]، تبعیت و [[فرمانبرداری]] مطلق از [[پیامبر]] قلمداد شده است.
# {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱-۳۲.</ref>. در این آیه، شرط [[رضایت‌مندی]] و [[محبت]] [[خداوند]]، تبعیت و [[فرمانبرداری]] مطلق از [[پیامبر]] قلمداد شده است.
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
# {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>. در [[آیه شریفه]]، [[اطاعت خداوند]] در [[اطاعت از پیامبر]] دانسته شده است؛ چنان‌که خود [[حضرت]] -طبق روایتی در [[الدرالمنثور]] - به این [[آیه]] اشاره کرده و بر [[وجوب اطاعت]] از خود و [[امامان]]، چنین [[احتجاج]] نمودند: {{متن حدیث|فَقَالَ: يَا هَؤُلَاءِ ألستم تعلمُونَ أَنِّي رَسُول الله إِلَيْكُم قَالُوا: بلَى قَالَ: ألستم تعلمُونَ أَن الله أنزل فِي كِتَابه أَنه من أَطَاعَنِي فقد أطَاع الله قَالُوا: بلَى نشْهد أَنه من أطاعك فقد أطَاع الله وَإِن من طَاعَته طَاعَتك قَالَ: فَإِن من طَاعَة الله أَن تطيعوني وَإِن من طَاعَتي أَن تطيعوا أئمتكم وَإِن صلوا قعُودا فصلوا قعُودا أَجْمَعِينَ}}<ref>المیزان، ج۵، ص۱۷-۱۸. </ref>؛
# {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>. در [[آیه شریفه]]، [[اطاعت خداوند]] در [[اطاعت از پیامبر]] دانسته شده است؛ چنان‌که خود [[حضرت]] -طبق روایتی در [[الدرالمنثور]] - به این [[آیه]] اشاره کرده و بر [[وجوب اطاعت]] از خود و [[امامان]]، چنین [[احتجاج]] نمودند: {{متن حدیث|فَقَالَ: يَا هَؤُلَاءِ ألستم تعلمُونَ أَنِّي رَسُول الله إِلَيْكُم قَالُوا: بلَى قَالَ: ألستم تعلمُونَ أَن الله أنزل فِي كِتَابه أَنه من أَطَاعَنِي فقد أطَاع الله قَالُوا: بلَى نشْهد أَنه من أطاعك فقد أطَاع الله وَإِن من طَاعَته طَاعَتك قَالَ: فَإِن من طَاعَة الله أَن تطيعوني وَإِن من طَاعَتي أَن تطيعوا أئمتكم وَإِن صلوا قعُودا فصلوا قعُودا أَجْمَعِينَ}}<ref>المیزان، ج۵، ص۱۷-۱۸. </ref>؛


[[پیامبر اکرم]]{{صل}}] فرمود: ای [[مردم]]! آیا نمی‌دانید که من [[فرستاده خدا]] به سوی شمایم؟ گفتند: آری. فرمود: آیا خبر دارید که [[خداوند]] در کتاب خود مقرر فرموده که هرکس مرا [[اطاعت]] کند [[خدا]] را اطاعت نموده است؟ گفتند: آری. [[گواهی]] می‌دهیم که هر کس که [[فرمان]] تو را برد، خدای را اطاعت کرده است، و اینکه از [لوازم] [[اطاعت خدا]]، اطاعت از شماست. [[[پیامبر]]{{صل}}] فرمود: [آری] از [لوازم] [[اطاعت خدا]] این است که از من [[فرمانبرداری]] کنید. و از [لوازم][[اطاعت]] من این است که از پیشوایانتان [[فرمان]] ببرید. [به نحوی که] اگر نشسته [[نماز]] خواندند، همه نشسته بخوانید.
[[پیامبر اکرم]] {{صل}}] فرمود: ای [[مردم]]! آیا نمی‌دانید که من [[فرستاده خدا]] به سوی شمایم؟ گفتند: آری. فرمود: آیا خبر دارید که [[خداوند]] در کتاب خود مقرر فرموده که هرکس مرا [[اطاعت]] کند [[خدا]] را اطاعت نموده است؟ گفتند: آری. [[گواهی]] می‌دهیم که هر کس که [[فرمان]] تو را برد، خدای را اطاعت کرده است، و اینکه از [لوازم] [[اطاعت خدا]]، اطاعت از شماست. [[[پیامبر]] {{صل}}] فرمود: [آری] از [لوازم] [[اطاعت خدا]] این است که از من [[فرمانبرداری]] کنید. و از [لوازم][[اطاعت]] من این است که از پیشوایانتان [[فرمان]] ببرید. [به نحوی که] اگر نشسته [[نماز]] خواندند، همه نشسته بخوانید.


مرحوم [[علامه طباطبایی]] پس از [[نقل روایت]] می‌فرمایند: این [[سخن پیامبر]] که "اگر نشسته نماز خواندند..." کنایه از این است که باید [[تبعیت]] کامل از آنها داشته باشید<ref>المیزان، ج۵، ص۱۸. </ref>.
مرحوم [[علامه طباطبایی]] پس از [[نقل روایت]] می‌فرمایند: این [[سخن پیامبر]] که "اگر نشسته نماز خواندند..." کنایه از این است که باید [[تبعیت]] کامل از آنها داشته باشید<ref>المیزان، ج۵، ص۱۸. </ref>.
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
'''[[هدایت]] و [[عصمت]]''': پاره‌ای از بزرگان با پیوست آیاتی چند از [[قرآن]]، برآنند که هدایت‌یافتگی [[انبیا]] را [[دلیل عصمت]] آنان شمارند<ref>ر. ک: المیزان، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۶؛ الالهیات، ج۳، ص۱۷۸-۱۷۹؛ امام‌شناسی، ج۱، ۶۷-۶۸. </ref>. به این بیان که: [[خداوند متعال]] در [[سوره انعام]] بعد از آنکه نام هجده تن از انبیا را ذکر می‌کند، آنان را به‌عنوان بهره‌مندان از [[هدایت الهی]]، مورد [[مدح]] و [[ستایش]] قرار داده، می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ...}}<ref>«این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref>.
'''[[هدایت]] و [[عصمت]]''': پاره‌ای از بزرگان با پیوست آیاتی چند از [[قرآن]]، برآنند که هدایت‌یافتگی [[انبیا]] را [[دلیل عصمت]] آنان شمارند<ref>ر. ک: المیزان، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۶؛ الالهیات، ج۳، ص۱۷۸-۱۷۹؛ امام‌شناسی، ج۱، ۶۷-۶۸. </ref>. به این بیان که: [[خداوند متعال]] در [[سوره انعام]] بعد از آنکه نام هجده تن از انبیا را ذکر می‌کند، آنان را به‌عنوان بهره‌مندان از [[هدایت الهی]]، مورد [[مدح]] و [[ستایش]] قرار داده، می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ...}}<ref>«این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref>.


سپس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را مورد خطاب قرار داده، می‌فرماید: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>
سپس [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را مورد خطاب قرار داده، می‌فرماید: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>


تا اینجا معلوم شد که به تصریح [[قرآن کریم]]، تمامی [[پیامبران]] از [[هدایت ویژه]] [[خداوند]] برخوردارند. از طرفی، قرآن کریم در [[آیات]] دیگری - که خصوصیات و ویژگی‌های [[راه]] یافتگان به هدایت الهی را بیان کرده است- یکی از ویژگی‌های آنان را دوری از [[ضلالت]] و [[گمراهی]] می‌داند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ...}}<ref>«و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت» سوره زمر، آیه ۳۷.</ref>؛
تا اینجا معلوم شد که به تصریح [[قرآن کریم]]، تمامی [[پیامبران]] از [[هدایت ویژه]] [[خداوند]] برخوردارند. از طرفی، قرآن کریم در [[آیات]] دیگری - که خصوصیات و ویژگی‌های [[راه]] یافتگان به هدایت الهی را بیان کرده است- یکی از ویژگی‌های آنان را دوری از [[ضلالت]] و [[گمراهی]] می‌داند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ...}}<ref>«و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت» سوره زمر، آیه ۳۷.</ref>؛
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
از انضمام این [[آیات]] به یکدیگر چنین برمی‌آید که چون [[پیامبران]] راه‌یافتگان به [[هدایت]] الهی‌اند، هیچ موجودی [[قادر]] به [[گمراه کردن]] آنان نیست، قهراً هیچ‌گونه معصیتی، چه [[کبیره]] و چه [[صغیره]]، از ایشان سر نمی‌زند<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۹۲-۲۰۳.</ref>.
از انضمام این [[آیات]] به یکدیگر چنین برمی‌آید که چون [[پیامبران]] راه‌یافتگان به [[هدایت]] الهی‌اند، هیچ موجودی [[قادر]] به [[گمراه کردن]] آنان نیست، قهراً هیچ‌گونه معصیتی، چه [[کبیره]] و چه [[صغیره]]، از ایشان سر نمی‌زند<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۱۹۲-۲۰۳.</ref>.


== دلیل‌های [[نقلی]] [[عصمت]] ([[آیات قرآن]])==
== دلیل‌های [[نقلی]] [[عصمت]] ([[آیات قرآن]]) ==
علاوه بر [[دلیل‌های عقلی]]، دلیل‌هایی دیگر از آیات قرآن و [[روایات]] مبنی بر [[لزوم عصمت]] حجت‌های الاهی اقامه شده است که در این بخش به بررسی آیات قرآن، و پس از آن به روایات در این باره می‌پردازیم.
علاوه بر [[دلیل‌های عقلی]]، دلیل‌هایی دیگر از آیات قرآن و [[روایات]] مبنی بر [[لزوم عصمت]] حجت‌های الاهی اقامه شده است که در این بخش به بررسی آیات قرآن، و پس از آن به روایات در این باره می‌پردازیم.
   
   
خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:
[[خداوند]] در [[سوره]] «ص»، [[انبیاء]] را تنها [[بنده]] خود معرفی می‌کند و آنان را به خویش نسبت می‌دهد و می‌فرماید:
[[خداوند]] در [[سوره]] «ص»، [[انبیاء]] را تنها [[بنده]] خود معرفی می‌کند و آنان را به خویش نسبت می‌دهد و می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ.... * وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ... * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن... * و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن... * و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۱-۴۷.</ref>
{{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ.... * وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ... * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن... * و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن... * و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۱-۴۷.</ref>
و درباره [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌فرماید:
و درباره [[حضرت موسی]] {{ع}} می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>.
{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>.


خط ۱۷۲: خط ۱۷۲:


به همین ترتیب [[اطاعت]] از دیگران [[مقید]] است؛ اما اطاعت از [[انبیاء]] «مطلق» است و «[[عصمت]]» نیز لازمه اطاعت مطلق است. این موضوع را تمامی عقلاء پذیرفته‌اند. [[فخر رازی]] در این باره می‌نویسد:
به همین ترتیب [[اطاعت]] از دیگران [[مقید]] است؛ اما اطاعت از [[انبیاء]] «مطلق» است و «[[عصمت]]» نیز لازمه اطاعت مطلق است. این موضوع را تمامی عقلاء پذیرفته‌اند. [[فخر رازی]] در این باره می‌نویسد:
{{عربی|الآية دالة على أن الأنبياء{{عم}} معصومون عن المعاصي و الذنوب لأنها دلت على [[وجوب]] طاعتهم مطلقاً، فلو أتوا بمعصية لوجب علينا الإقتداء بهم في تلك المعصية فتصير تلك المعصية واجبة علينا، و كونها معصية يوجب كونها محرمة علينا، فيلزم توارد الإيجاب والتحريم على الشيء [[الواحد]] وإنه محال}}؛
{{عربی|الآية دالة على أن الأنبياء {{عم}} معصومون عن المعاصي و الذنوب لأنها دلت على [[وجوب]] طاعتهم مطلقاً، فلو أتوا بمعصية لوجب علينا الإقتداء بهم في تلك المعصية فتصير تلك المعصية واجبة علينا، و كونها معصية يوجب كونها محرمة علينا، فيلزم توارد الإيجاب والتحريم على الشيء [[الواحد]] وإنه محال}}؛
[[آیه]] دلالت دارد که انبیاء{{عم}} از معصیت‌ها و [[گناهان]] [[معصوم]] هستند؛ زیرا که بر وجوب [[طاعت]] ایشان به طور مطلق دلالت دارد. پس چنانچه [[پیامبران]] معصیتی بیاورند، بر ما [[واجب]] است که در آن [[معصیت]] به آنان [[اقتدا]] کنیم و انجام آن معصیت بر ما نیز واجب می‌شود. از سوی دیگر، معصیت بودن آن موجب [[حرام]] بودن آن است، در نتیجه لازم می‌آید وجوب و [[حرمت]] بر یک امر بار شود، در صورتی که [[اجتماع]] [[امر و نهی]] در یک شیء واحد محال است.
[[آیه]] دلالت دارد که انبیاء {{عم}} از معصیت‌ها و [[گناهان]] [[معصوم]] هستند؛ زیرا که بر وجوب [[طاعت]] ایشان به طور مطلق دلالت دارد. پس چنانچه [[پیامبران]] معصیتی بیاورند، بر ما [[واجب]] است که در آن [[معصیت]] به آنان [[اقتدا]] کنیم و انجام آن معصیت بر ما نیز واجب می‌شود. از سوی دیگر، معصیت بودن آن موجب [[حرام]] بودن آن است، در نتیجه لازم می‌آید وجوب و [[حرمت]] بر یک امر بار شود، در صورتی که [[اجتماع]] [[امر و نهی]] در یک شیء واحد محال است.
البته فخر رازی تنها [[عصمت از معصیت]] را مطرح می‌کند؛ اما برای [[وجوب اطاعت]] مطلق، [[عصمت]] از [[سهو]] و [[نسیان]] و [[خطا]] نیز لازم است؛ زیرا فرقی نمی‌کند که [[معصیت]] شخص [[واجب الاطاعه]] ما را از مسیر [[منحرف]] سازد، یا سهو و نسیان و خطای وی؛ در هر صورت نتیجه واحد است. پس لازم است که شخص [[واجب]] الإطاعه علاوه بر معصیت، از خطا و سهو و نسیان نیز [[معصوم]] باشد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۷۹.</ref>
البته فخر رازی تنها [[عصمت از معصیت]] را مطرح می‌کند؛ اما برای [[وجوب اطاعت]] مطلق، [[عصمت]] از [[سهو]] و [[نسیان]] و [[خطا]] نیز لازم است؛ زیرا فرقی نمی‌کند که [[معصیت]] شخص [[واجب الاطاعه]] ما را از مسیر [[منحرف]] سازد، یا سهو و نسیان و خطای وی؛ در هر صورت نتیجه واحد است. پس لازم است که شخص [[واجب]] الإطاعه علاوه بر معصیت، از خطا و سهو و نسیان نیز [[معصوم]] باشد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۷۹.</ref>


خط ۱۸۱: خط ۱۸۱:
و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:
و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:
{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست،» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>.
{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست،» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>.
در این دو [[آیه]]، [[اسوه]] بودن [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} به صورت مطلق بیان شده است. اسوه بودن به نحو اطلاق همانند [[وجوب اطاعت]] مطلق نیاز به عصمت دارد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۸۰.</ref>
در این دو [[آیه]]، [[اسوه]] بودن [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} و [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} به صورت مطلق بیان شده است. اسوه بودن به نحو اطلاق همانند [[وجوب اطاعت]] مطلق نیاز به عصمت دارد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۸۰.</ref>


==== آیاتی که بر [[حجیّت]] [[پیامبران]] دلالت می‌کنند ====
==== آیاتی که بر [[حجیّت]] [[پیامبران]] دلالت می‌کنند ====
[[خداوند سبحان]] در [[سوره نساء]]، از پیامبران خود یاد می‌کند و خطاب به [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید:
[[خداوند سبحان]] در [[سوره نساء]]، از پیامبران خود یاد می‌کند و خطاب به [[رسول خدا]] {{صل}} می‌فرماید:
{{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.
{{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.
روشن است که اگر [[بشارت دهنده]] و ترساننده در اموری که باید [[بشارت]] دهد و یا لازم است که [[مردم]] را از آن بر [[حذر]] داشته و بترساند، دچار سهو، خطا و نسیان شود و یا به [[دروغ]] و از سر [[معصیت بندگان]] را به [[اشتباه]] اندازد، در این صورت [[خداوند]] هرگز نمی‌تواند از [[بندگان]] در آن امور بازخواست کند؛ زیرا در صورت [[مؤاخذه]] بندگان، آنان در مقابل خداوند [[حجت]] دارند و می‌توانند در مورد [[عمل ناشایست]] خود به خطاء، سهو، نسیان و یا معصیت فرستاده او [[احتجاج]] و استناد کنند.
روشن است که اگر [[بشارت دهنده]] و ترساننده در اموری که باید [[بشارت]] دهد و یا لازم است که [[مردم]] را از آن بر [[حذر]] داشته و بترساند، دچار سهو، خطا و نسیان شود و یا به [[دروغ]] و از سر [[معصیت بندگان]] را به [[اشتباه]] اندازد، در این صورت [[خداوند]] هرگز نمی‌تواند از [[بندگان]] در آن امور بازخواست کند؛ زیرا در صورت [[مؤاخذه]] بندگان، آنان در مقابل خداوند [[حجت]] دارند و می‌توانند در مورد [[عمل ناشایست]] خود به خطاء، سهو، نسیان و یا معصیت فرستاده او [[احتجاج]] و استناد کنند.
خط ۲۰۳: خط ۲۰۳:
{{متن قرآن|وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و همه را بر جهانیان برتری دادیم * و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۶-۸۷.</ref>.
{{متن قرآن|وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و همه را بر جهانیان برتری دادیم * و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۶-۸۷.</ref>.


بنابراین، پیامبران تربیت شدگان و هدایت یافتگان پروردگارند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز می‌فرماید:
بنابراین، پیامبران تربیت شدگان و هدایت یافتگان پروردگارند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز می‌فرماید:
{{متن حدیث|أَدَّبَنِي رَبِّي فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي‌}}<ref>بحارالأنوار، ج۱۶، ص۲۱۰؛ ج۶۸، ص۳۸۲، ذیل حدیث ۱۷؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۱۱، ص۲۳۳؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۱، ح۳۱۰؛ کنز العمال، ج۷، ص۲۱۴، ح۱۸۶۷۳ و ص۴۰۶، ح۳۱۸۹۵؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۹۱؛ کشف الخفاء، ج۱، ص۷۰، ح۱۶۴؛ تفسیر الثعلبی، ج۱۰، ص۱۰؛ تفسیر الرازی، ج۶، ص۲۱۴؛ تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۷۹.</ref>؛
{{متن حدیث|أَدَّبَنِي رَبِّي فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي‌}}<ref>بحارالأنوار، ج۱۶، ص۲۱۰؛ ج۶۸، ص۳۸۲، ذیل حدیث ۱۷؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۱۱، ص۲۳۳؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۱، ح۳۱۰؛ کنز العمال، ج۷، ص۲۱۴، ح۱۸۶۷۳ و ص۴۰۶، ح۳۱۸۹۵؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۹۱؛ کشف الخفاء، ج۱، ص۷۰، ح۱۶۴؛ تفسیر الثعلبی، ج۱۰، ص۱۰؛ تفسیر الرازی، ج۶، ص۲۱۴؛ تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۷۹.</ref>؛
پروردگارم مرا [[تربیت]] کرد، و خوب تربیت کرده.
پروردگارم مرا [[تربیت]] کرد، و خوب تربیت کرده.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش