پرش به محتوا

بشر بن براء بن معرور: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[بشر بن براء بن معرور در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[بشر بن براء بن معرور در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
به گفته [[زبیدی]]<ref>زبیدی، ج۳، ص۴۵.</ref> ۲۷ تن از [[یاران رسول خدا]] «بِشر» نام داشتند که یکی از آنان [[بِشر بن بَراء بن مَعرور خزرجی]] [[انصاری]]، از تیره بنوسَلِمه شاخه‌ای از بنوعبید بود.
به گفته [[زبیدی]]<ref>زبیدی، ج۳، ص۴۵.</ref> ۲۷ تن از [[یاران رسول خدا]] «بِشر» نام داشتند که یکی از آنان [[بِشر بن بَراء بن مَعرور خزرجی]] [[انصاری]]، از تیره بنوسَلِمه شاخه‌ای از بنوعبید بود.


[[نسب]] وی با شانزده واسطه به [[خزرج]] می‌رسد<ref>ابن حزم، جمهره، ص۳۵۹-۳۵۸.</ref>. وی که [[جوانمرد]]، سفید روی و پیچان موی بود<ref>ابن هشام، ج۳، ص۳۱۶.</ref>، با پدرش پیش از [[هجرت]] [[مسلمان]] شد و در [[پیمان عقبه]] دوم با [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[دفاع]] از آن [[حضرت]] [[بیعت]] کرد. پدرش نخستین سخنران در آن شب، نخستین [[بیعت کننده]] با [[پیامبر خدا]]{{صل}} و یکی از [[دوازده نقیب]] [[برگزیده]] آن گرامی بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹؛ ابن هشام، ج۲، ص۳۱۶.</ref>. برادرش «مبشر» و [[خواهران]] وی «هند»، «سلافه» و «رباب»<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹.</ref> و مادرش [[خلیده]] دختر «قیس» از قبیله [[اشجع]] و [[همسر]] «بِشر» قَبیسه نیز از [[نخستین مسلمانان]] [[مدنی]] و از [[بیعت کنندگان]] با رسول خدا{{صل}} بودند <ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۹۹؛ ابن حجر، اصابه، ج۸، ص۲۸۴.</ref>.
[[نسب]] وی با شانزده واسطه به [[خزرج]] می‌رسد<ref>ابن حزم، جمهره، ص۳۵۹-۳۵۸.</ref>. وی که [[جوانمرد]]، سفید روی و پیچان موی بود<ref>ابن هشام، ج۳، ص۳۱۶.</ref>، با پدرش پیش از [[هجرت]] [[مسلمان]] شد و در [[پیمان عقبه]] دوم با [[رسول خدا]] {{صل}} بر [[دفاع]] از آن [[حضرت]] [[بیعت]] کرد. پدرش نخستین سخنران در آن شب، نخستین [[بیعت کننده]] با [[پیامبر خدا]] {{صل}} و یکی از [[دوازده نقیب]] [[برگزیده]] آن گرامی بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹؛ ابن هشام، ج۲، ص۳۱۶.</ref>. برادرش «مبشر» و [[خواهران]] وی «هند»، «سلافه» و «رباب»<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹.</ref> و مادرش [[خلیده]] دختر «قیس» از قبیله [[اشجع]] و [[همسر]] «بِشر» قَبیسه نیز از [[نخستین مسلمانان]] [[مدنی]] و از [[بیعت کنندگان]] با رسول خدا {{صل}} بودند <ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۹۹؛ ابن حجر، اصابه، ج۸، ص۲۸۴.</ref>.


از [[فرزندان]] بِشر تنها از پسری به نام «عاصم» و دختری به نام «عالیه»<ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۹۹؛ ابن حجر، اصابه، ج۸، ص۲۸۴.</ref> یاد شده است. به نقل [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۶۸، ص۱۹.</ref> [[معاویه]]، عاصم پسر بِشر را به [[سفارت]] نزد امپراتور [[روم]] و [[جَبَلَة بن اَیهَم غَسّانی]]، برای بازگرداندن وی، یعنی [[جبله]] به [[اسلام]] فرستاده است.
از [[فرزندان]] بِشر تنها از پسری به نام «عاصم» و دختری به نام «عالیه»<ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۹۹؛ ابن حجر، اصابه، ج۸، ص۲۸۴.</ref> یاد شده است. به نقل [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۶۸، ص۱۹.</ref> [[معاویه]]، عاصم پسر بِشر را به [[سفارت]] نزد امپراتور [[روم]] و [[جَبَلَة بن اَیهَم غَسّانی]]، برای بازگرداندن وی، یعنی [[جبله]] به [[اسلام]] فرستاده است.


بِشر [[برادر]] پیمانی [[واقد بن عبدالله تمیمی]]، حلیف (هم [[پیمان]]) بنوعدی بود. او [[تیراندازی]] چیره دست و نامدار در میان یاران رسول خدا{{صل}} بود که در جنگ‌های آن حضرت، از جمله [[بدر]]، [[أحد]]، [[خندق]]، [[حدیبیه]] و [[خیبر]] حضوری فعال داشت. او در [[نبرد]] أحد تیرهای بسیاری پرتاب کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۳.</ref> و به نقل [[ابوالیسر]]، پس از نبرد [[احد]]، هنگامی که [[منافقان]] و [[سست]] ایمانان از [[ترس]] [[مشرکان]] [[خواب]] نداشتند، [[مسلمانان]] [[راستین]] را چرت (نعاس گرفت و [[شمشیر]] از دست بِشر بن براء افتاد و او متوجه نشد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۹۶؛ ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۲۸.</ref>
بِشر [[برادر]] پیمانی [[واقد بن عبدالله تمیمی]]، حلیف (هم [[پیمان]]) بنوعدی بود. او [[تیراندازی]] چیره دست و نامدار در میان یاران رسول خدا {{صل}} بود که در جنگ‌های آن حضرت، از جمله [[بدر]]، [[أحد]]، [[خندق]]، [[حدیبیه]] و [[خیبر]] حضوری فعال داشت. او در [[نبرد]] أحد تیرهای بسیاری پرتاب کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۳.</ref> و به نقل [[ابوالیسر]]، پس از نبرد [[احد]]، هنگامی که [[منافقان]] و [[سست]] ایمانان از [[ترس]] [[مشرکان]] [[خواب]] نداشتند، [[مسلمانان]] [[راستین]] را چرت (نعاس گرفت و [[شمشیر]] از دست بِشر بن براء افتاد و او متوجه نشد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۹۶؛ ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۲۸.</ref>


او پس از [[فتح خیبر]] در ماه صفر<ref>خلیفة بن خیاط، ص۵۱؛ به نقل از مدائنی: خرج فی المحرم و افتتح فی صفر.</ref> [[سال هفتم هجری]] به سبب سمی که زنی [[یهودی]] به او و [[رسول خدا]] خوراند، [[شهید]] شد<ref>واقدی، ج۱، ص۱۶۹، ۲۴۳، ۲۹۶ و ۵۹۱؛ ابن سعد، ج۳، ص۵۷۰؛ طوسی، ص۲۸.</ref>.
او پس از [[فتح خیبر]] در ماه صفر<ref>خلیفة بن خیاط، ص۵۱؛ به نقل از مدائنی: خرج فی المحرم و افتتح فی صفر.</ref> [[سال هفتم هجری]] به سبب سمی که زنی [[یهودی]] به او و [[رسول خدا]] خوراند، [[شهید]] شد<ref>واقدی، ج۱، ص۱۶۹، ۲۴۳، ۲۹۶ و ۵۹۱؛ ابن سعد، ج۳، ص۵۷۰؛ طوسی، ص۲۸.</ref>.


به گزارش [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۳؛ مقایسه کنید با: واقدی، ج۳۲، ص۶۷، ۶۷۸ و ۶۷۹؛ طبری، ج۲، ص۳۰۳؛ حمیری، ص۳۲۶؛ مجلسی، ج۲۱، ص۶؛ بیهقی، ج۸، ص۴۶.</ref> پس از فتح خیبر، [[زینب]] دختر [[حارث]]، خواهرزاده مرحب و [[همسر]] [[سلام بن مشکم]] که [[پدر]]، شوهر و عمویش در [[پیکار خیبر]] کشته شده بودند، گوسفند مسمومی را کباب کرد و بعد از [[نماز]] [[مغرب]] به رسول خدا{{صل}} و یارانش [[هدیه]] داد. [[پیامبر]] و بشر بن براء زودتر از دیگر [[یاران]] از آن خوردند. رسول خدا{{صل}} لقمه‌اش را پس از جویدن و [[آگاهی]] از [[مسموم]] بودن [[غذا]] بیرون آورد، ولی [[بشر]] به [[احترام]] رسول خدا{{صل}} لقمه‌اش را پیش‌تر فرو داده بود. به روایتی بِشر در دم [[جان]] سپرد و به [[نقلی]] دیگر، پس از فرو بردن لقمه رنگش سیاه شد و پس از یک سال [[بیماری]] و رنجوری، سرانجام [[شهید]] شد. از مجموع [[روایت‌ها]] بر می‌آید که بِشر در [[خیبر]] و هنگام خوردن غذای مسموم از [[دنیا]] رفته است.
به گزارش [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۳؛ مقایسه کنید با: واقدی، ج۳۲، ص۶۷، ۶۷۸ و ۶۷۹؛ طبری، ج۲، ص۳۰۳؛ حمیری، ص۳۲۶؛ مجلسی، ج۲۱، ص۶؛ بیهقی، ج۸، ص۴۶.</ref> پس از فتح خیبر، [[زینب]] دختر [[حارث]]، خواهرزاده مرحب و [[همسر]] [[سلام بن مشکم]] که [[پدر]]، شوهر و عمویش در [[پیکار خیبر]] کشته شده بودند، گوسفند مسمومی را کباب کرد و بعد از [[نماز]] [[مغرب]] به رسول خدا {{صل}} و یارانش [[هدیه]] داد. [[پیامبر]] و بشر بن براء زودتر از دیگر [[یاران]] از آن خوردند. رسول خدا {{صل}} لقمه‌اش را پس از جویدن و [[آگاهی]] از [[مسموم]] بودن [[غذا]] بیرون آورد، ولی [[بشر]] به [[احترام]] رسول خدا {{صل}} لقمه‌اش را پیش‌تر فرو داده بود. به روایتی بِشر در دم [[جان]] سپرد و به [[نقلی]] دیگر، پس از فرو بردن لقمه رنگش سیاه شد و پس از یک سال [[بیماری]] و رنجوری، سرانجام [[شهید]] شد. از مجموع [[روایت‌ها]] بر می‌آید که بِشر در [[خیبر]] و هنگام خوردن غذای مسموم از [[دنیا]] رفته است.


واقدی<ref>واقدی، ج۲، ص۶۷۹.</ref> روایتی که مقتول خیبر را «مبشِّر» [[برادر]] «بِشر» دانسته، رد کرده و گفته است: صحیح آن است که بِشر در خیبر کشته شده و [[اجماع]] تاریخ‌نگاران نیز بر همین قول است.
واقدی<ref>واقدی، ج۲، ص۶۷۹.</ref> روایتی که مقتول خیبر را «مبشِّر» [[برادر]] «بِشر» دانسته، رد کرده و گفته است: صحیح آن است که بِشر در خیبر کشته شده و [[اجماع]] تاریخ‌نگاران نیز بر همین قول است.


گزارش‌ها درباره [[قاتل]] بِشر ([[زن]] یهودی) گوناگون است. بنا بر گزارشی، او پس از این کار [[مسلمان]] شد و رسول خدا{{صل}} وی را بخشید. به گزارش دیگر، پیامبر او را به بستگان بِشر داد و آنان وی را به [[قصاص]] بِشر کشتند. ابن سعد<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۲.</ref> به نقل از واقدی، خبر اخیر را درست دانسته است. [[صاحب نظران]] در جمع میان دو گزارش گفته‌اند نخست [[رسول خدا]]{{صل}} به سبب [[مسلمان]] شدن [[قاتل]]، او را بخشید و چون بِشر از [[دنیا]] رفت، او را به [[جرم]] [[قتل]]، [[قصاص]] کرد<ref>بیهقی، ج۸، ص۴۶؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۸۰؛ نوری، شرح، ج۱۴، ص۱۷۹؛ همو، مجموع، ج۱۸، ص۳۸۶ و ۳۸۹.</ref>. در بسیاری از کتاب‌های [[فقهی]] [[اهل سنت]]، درباره [[حکم]] [[اعدام]] قاتلی که به کسی سم خورانده باشد، به این خبر استناد شده است<ref>ابن قدامه، ج۹، ص۳۲۹؛ سرخسی، ج۲۶، ص۱۵۳؛ ابن حزم، محلی، ج۱۱، ص۲۷؛ شربینی، ج۴، ص۷.</ref>.
گزارش‌ها درباره [[قاتل]] بِشر ([[زن]] یهودی) گوناگون است. بنا بر گزارشی، او پس از این کار [[مسلمان]] شد و رسول خدا {{صل}} وی را بخشید. به گزارش دیگر، پیامبر او را به بستگان بِشر داد و آنان وی را به [[قصاص]] بِشر کشتند. ابن سعد<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۲.</ref> به نقل از واقدی، خبر اخیر را درست دانسته است. [[صاحب نظران]] در جمع میان دو گزارش گفته‌اند نخست [[رسول خدا]] {{صل}} به سبب [[مسلمان]] شدن [[قاتل]]، او را بخشید و چون بِشر از [[دنیا]] رفت، او را به [[جرم]] [[قتل]]، [[قصاص]] کرد<ref>بیهقی، ج۸، ص۴۶؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۸۰؛ نوری، شرح، ج۱۴، ص۱۷۹؛ همو، مجموع، ج۱۸، ص۳۸۶ و ۳۸۹.</ref>. در بسیاری از کتاب‌های [[فقهی]] [[اهل سنت]]، درباره [[حکم]] [[اعدام]] قاتلی که به کسی سم خورانده باشد، به این خبر استناد شده است<ref>ابن قدامه، ج۹، ص۳۲۹؛ سرخسی، ج۲۶، ص۱۵۳؛ ابن حزم، محلی، ج۱۱، ص۲۷؛ شربینی، ج۴، ص۷.</ref>.


به روایتی که [[ابن حجر]]<ref>فتح، ج۵، ص۱۲۹.</ref> [[رجال]] سند آن را [[ثقه]] و [[حاکم]]<ref>حاکم، ج۳، ص۲۱۹.</ref> آن را با شرایط مسلم، صحیح دانسته، رسول خدا بِشر را با گفتن جمله {{عربی |"بل سيدكم الفتى الابيض الجعد"}}؛ به [[ریاست]] بنوسلمه برگزید<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۱۶؛ ابن سعد، ج۳، ص۵۷۱؛ طبرانی، ج۲، ص۱۹، ۳۵ و ۸۱؛ طبرسی، ج۵، ص۶۵.</ref>.
به روایتی که [[ابن حجر]]<ref>فتح، ج۵، ص۱۲۹.</ref> [[رجال]] سند آن را [[ثقه]] و [[حاکم]]<ref>حاکم، ج۳، ص۲۱۹.</ref> آن را با شرایط مسلم، صحیح دانسته، رسول خدا بِشر را با گفتن جمله {{عربی |"بل سيدكم الفتى الابيض الجعد"}}؛ به [[ریاست]] بنوسلمه برگزید<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۱۶؛ ابن سعد، ج۳، ص۵۷۱؛ طبرانی، ج۲، ص۱۹، ۳۵ و ۸۱؛ طبرسی، ج۵، ص۶۵.</ref>.


واقدی<ref>واقدی، ج۱، ص۵۹۱.</ref> [[زمان]] [[انتصاب]] بشر بن براء را به ریاست بنوسلمه، پیش از [[حدیبیه]] دانسته است. با این حال، واحدی<ref>واحدی، ص۶۶.</ref> و [[طبرسی]]<ref>طبرسی، ج۵، ص۶۵ و ۶۶.</ref> این انتصاب را ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَلاَ تَفْتِنِّي أَلاَ فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ }}<ref>«و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره‌گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>. و خودداری [[جدّ بن قیس]]، بزرگ بنوسلمه از [[همراهی]] رسول خدا{{صل}} برای [[پیکار]] [[تبوک]] در سال نهم و تقاضای ماندن در [[مدینه]] آورده‌اند که با توجه به نقل واقدی و زمان درگذشت بِشر در سال هفتم یا هشتم [[هجری]]، این سخن صحیح نیست. [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۱۰، ص۲۹۱.</ref> بِشر بن براء را گوینده جمله {{عربی|"منا امير ومنكم امير"}}؛ از سوی [[انصار]] در [[سقیفه بنی ساعده]] دانسته که با توجه به زمان درگذشت بشر، صحیح نیست. در [[منابع حدیثی]]، روایتی از [[بشر]] نقل نشده است. [[بخاری]] در [[تاریخ کبیر (کتاب)|تاریخ کبیر]]<ref>بخاری، ج۶، ص۴۹۲.</ref> گوید: [[عاصم بن بشر بن براء]] به صورت منقطع از پدرش [[روایت]] نقل کرده است. [[ابن حبان]] نیز نام بشر را در الثقات<ref>ابن حبان، ج۳، ص۲۹.</ref> خود آورده است.<ref>[[محمد‌الله اکبری|اکبری، محمد‌الله]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشر بن براء بن معرور»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۳۳-۲۳۴.</ref>
واقدی<ref>واقدی، ج۱، ص۵۹۱.</ref> [[زمان]] [[انتصاب]] بشر بن براء را به ریاست بنوسلمه، پیش از [[حدیبیه]] دانسته است. با این حال، واحدی<ref>واحدی، ص۶۶.</ref> و [[طبرسی]]<ref>طبرسی، ج۵، ص۶۵ و ۶۶.</ref> این انتصاب را ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَلاَ تَفْتِنِّي أَلاَ فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ }}<ref>«و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره‌گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>. و خودداری [[جدّ بن قیس]]، بزرگ بنوسلمه از [[همراهی]] رسول خدا {{صل}} برای [[پیکار]] [[تبوک]] در سال نهم و تقاضای ماندن در [[مدینه]] آورده‌اند که با توجه به نقل واقدی و زمان درگذشت بِشر در سال هفتم یا هشتم [[هجری]]، این سخن صحیح نیست. [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۱۰، ص۲۹۱.</ref> بِشر بن براء را گوینده جمله {{عربی|"منا امير ومنكم امير"}}؛ از سوی [[انصار]] در [[سقیفه بنی ساعده]] دانسته که با توجه به زمان درگذشت بشر، صحیح نیست. در [[منابع حدیثی]]، روایتی از [[بشر]] نقل نشده است. [[بخاری]] در [[تاریخ کبیر (کتاب)|تاریخ کبیر]]<ref>بخاری، ج۶، ص۴۹۲.</ref> گوید: [[عاصم بن بشر بن براء]] به صورت منقطع از پدرش [[روایت]] نقل کرده است. [[ابن حبان]] نیز نام بشر را در الثقات<ref>ابن حبان، ج۳، ص۲۹.</ref> خود آورده است.<ref>[[محمد‌الله اکبری|اکبری، محمد‌الله]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشر بن براء بن معرور»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۳۳-۲۳۴.</ref>
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش