پرش به محتوا

بحث:قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۸٬۶۵۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ اوت ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
===فضای نزول و جوّ نزول===
===فضای نزول و جوّ نزول===
*آیت الله [[عبدالله جوادی آملی]] در کتاب تسنیم، ضمن آن‌که دو اصطلاح سبب نزول و شأن نزول را یکی دانسته، دو اصطلاح دیگر به اصطلاحات این حوزه افزوده است. مطابق نظر ایشان، مفسران قرآن کریم، عنایت و اهتمام ویژه‌ای به تبیین شأن و سبب نزول آیات قرآن نشان داده‌اند، ولی از "فضای نزول"، که مربوط به مجموع یک سوره است، و "جوّ نزول" که مربوط به مجموع قرآن کریم است، غافل شده‌اند و آن را در تفاسیر خود مطرح نکرده‌اند. ایشان معتقدند که فرق شأن نزول با فضا و جوّ نزول در این است که شأن نزول یا سبب نزول، حوادث، مناسبت‌ها و عواملی است که در عصر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در محدوده حجاز یا خارج از آن رخ داده و زمینه‌ساز نزول یک یا چند آیه از آیات [[قرآن کریم]] شده است، اما فضای نزول، بررسی اوضاع عمومی، اوصاف مردمی، رخدادها و شرایط ویژه‌ای است که در مدت نزول یک سوره در حجاز و خارج از آن حاکم بوده است.
*آیت الله [[عبدالله جوادی آملی]] در کتاب تسنیم، ضمن آن‌که دو اصطلاح سبب نزول و شأن نزول را یکی دانسته، دو اصطلاح دیگر به اصطلاحات این حوزه افزوده است. مطابق نظر ایشان، مفسران قرآن کریم، عنایت و اهتمام ویژه‌ای به تبیین شأن و سبب نزول آیات قرآن نشان داده‌اند، ولی از "فضای نزول"، که مربوط به مجموع یک سوره است، و "جوّ نزول" که مربوط به مجموع قرآن کریم است، غافل شده‌اند و آن را در تفاسیر خود مطرح نکرده‌اند. ایشان معتقدند که فرق شأن نزول با فضا و جوّ نزول در این است که شأن نزول یا سبب نزول، حوادث، مناسبت‌ها و عواملی است که در عصر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در محدوده حجاز یا خارج از آن رخ داده و زمینه‌ساز نزول یک یا چند آیه از آیات [[قرآن کریم]] شده است، اما فضای نزول، بررسی اوضاع عمومی، اوصاف مردمی، رخدادها و شرایط ویژه‌ای است که در مدت نزول یک سوره در حجاز و خارج از آن حاکم بوده است.
هر یک از سوره‌های قرآن کریم فصل جدیدی بود که با نزول آیه کریمه ﴿بِسْمِ اللهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحیمِ﴾ گشوده می‌شد و با نزول ﴿بِسْمِ اللهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحیمِ﴾ سوره بعد، پایان می‌یافت. برخی از سوره‌های قرآن کریم مانند سوره‌های حمد، انعام و نصر به صورت دفعی و برخی به تدریج و طی چند ماه یا چند سال نازل شده است و در طی مدت نزول یک سوره، در محدوده زندگی مسلمانان و جهان خارج، حوادثی رخ داده و شرایط خاصی بر آن دوران حاکم بوده است. کشف و پرده‌برداری از این رخدادها و شرایط و تبیین آن در آغاز هر یک از سوره‌ها، ترسیم فضای نزول آن سوره خواهد بود. اما جوّ نزول، به سراسر قرآن کریم مربوط است و مراد از آن، بستر مناسب زمانی و مکانی سراسر قرآن است. قرآن کریم طی مدت ۲۳ سال بر قلب مطهر و گرامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شد. حوادثی که طی سالیان نزول قرآن در حوزه اسلامی یا خارج از قلمرو زندگی مسلمانان و حکومت اسلامی پدید آمد و شرایط و افکاری که بر آن حاکم بود، یا رخدادهایی که بر اثر نزول آیات قرآن کریم در جهان آن روز پدید آمد، «جوّ نزول قرآن» است. سه عنوان یادشده (شأن، فضا و جوّ نزول) تفاوت دیگری نیز با هم دارند و آن این است که شأن نزول تنها ناظر به تأثیر یک جانبه رخدادهای خاص بر نزول آیه یا آیات است، ولی در فضای نزول سوره و همچنین جوّ نزول قرآن، سخن از تعامل و تأثیر دوجانبه فضای بیرونی با نزول سوره یا جوّ جهانی با نزول مجموع قرآن است؛
*هر یک از سوره‌های قرآن کریم فصل جدیدی بود که با نزول آیه کریمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏}}﴾}} گشوده می‌شد و با نزول {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏}}﴾}} سوره بعد، پایان می‌یافت. برخی از سوره‌های قرآن کریم مانند سوره‌های حمد، انعام و نصر به صورت دفعی و برخی به تدریج و طی چند ماه یا چند سال نازل شده است و در طی مدت نزول یک سوره، در محدوده زندگی مسلمانان و جهان خارج، حوادثی رخ داده و شرایط خاصی بر آن دوران حاکم بوده است. کشف و پرده‌برداری از این رخدادها و شرایط و تبیین آن در آغاز هر یک از سوره‌ها، ترسیم فضای نزول آن سوره خواهد بود. اما جوّ نزول، به سراسر قرآن کریم مربوط است و مراد از آن، بستر مناسب زمانی و مکانی سراسر قرآن است. قرآن کریم طی مدت ۲۳ سال بر قلب مطهر و گرامی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نازل شد. حوادثی که طی سالیان نزول قرآن در حوزه اسلامی یا خارج از قلمرو زندگی مسلمانان و حکومت اسلامی پدید آمد و شرایط و افکاری که بر آن حاکم بود، یا رخدادهایی که بر اثر نزول آیات قرآن کریم در جهان آن روز پدید آمد، "جوّ نزول قرآن" است. سه عنوان یاد شده "شأن، فضا و جوّ نزول" تفاوت دیگری نیز با هم دارند و آن این است که شأن نزول تنها ناظر به تأثیر یک جانبه رخدادهای خاص بر نزول آیه یا آیات است، ولی در فضای نزول سوره و همچنین جوّ نزول قرآن، سخن از تعامل و تأثیر دوجانبه فضای بیرونی با نزول سوره یا جوّ جهانی با نزول مجموع قرآن است؛ بدین معنا که هم فضا و جوّ موجود مقتضی نزول سوره و کل قرآن بود و هم نزول سوره و تنزل مجموع قرآن، فضا و جوّ را دگرگون می‌ساخت<ref>اسباب النزول، واحدی نیشابوری، ترجمه: علی رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، نشر نی، ۱۳۸۳ ش، ص ۲۴۸.</ref>.
 
==جایگاه اسباب نزول در آیات قرآن==
*همان‌طور که پیشینیان گفته‌اند، آیات قرآن از نظر اسباب نزول به دو دسته تقسیم می‌شوند:
#آیاتی که ابتدائاً و بدون هیچ سبب خاصی نازل شده است، که اکثریت آیات قرآن را تشکیل می‌دهند؛
#آیاتی که حادثه یا سؤالی، سبب نزول آن‌ها شده است.
*بنا‌ بر این، در خود آیات قرآن اشاره‌ها و تصریحاتی در مورد محتوای پرسش‌ها و حوادث اسباب نزول وجود دارد؛ آیاتی که با الفاظی چون {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|سَأَلَ‏}}﴾}}<ref>تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، عبد الله جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش، ج ۱، ص ۲۳۶ ـ ۲۳۵.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَسْئَلُكَ‏}}﴾}}<ref>سوره معارج، آیه:۱.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَسْئَلُونَكَ‏ ‏}}﴾}}<ref> مانند: سوره نساء، آیه: ۱۴، ۱۵۳ و سوره احزاب، آیه:۶۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَسْتَفْتُونَكَ‏ ‏}}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه: ۱۸۹</ref>  و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَسْتَنْبِئُونَك‏‏ ‏}}﴾}} <ref>سوره نساء، آیه: ۱۲۷</ref> آمده و پرسشی را مطرح کرده است، حکایت از سبب نزول خاصی در آن مورد دارد. همچنین آیاتی که به حوادث عهد نزول قرآن اشاره کرده است، ممکن است از مواردی باشد که از سبب نزول خاصی حکایت دارد. مطابق روایات، نزدیک به پانزده درصد آیات قرآن دارای اسباب نزول است، اما نکته‌ای که باید بدان توجه داشت، این است که خود آیات قرآن و سیاق آن‌ها می‌تواند معیاری برای تأیید یا ردّ روایات اسباب نزول مربوط به آن‌ها باشد.
 
==جایگاه اسباب نزول در روایات==
*در بحث اسباب نزول، روایات نقش کلیدی دارد تا جایی که برخی معتقدند تنها راه دست‌یابی به اسباب نزول، روایات منقول از کسانی است که خود شاهد وحی بوده و بر اسباب نزول آیات قرآن واقف بوده‌اند. این روایات در آغاز در کتاب‌های روایی و سپس در کتاب‌های ویژه اسباب نزول جمع شده است. مطابق برخی از تحقیقات جامع در زمینه روایات اسباب نزول، حدود ۳۰۰۰ روایت از صحابه و تابعین در مورد [[اسباب نزول]] آیات مختلف نقل شده است<ref>اسباب النزول، واحدی نیشابوری، ترجمه: علی رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، نشر نی، ۱۳۸۳ ش، ص ۸.</ref>. تقریباً بیش از نصف این روایات از صحابه و بقیه از تابعین رسیده است. در میان صحابه، از همه بیش‌تر ابن‌عباس روایات اسباب نزول را نقل کرده است<ref>ر.ک: الاستیعاب.</ref> پس از وی صحابه‌ای که بیش‌ترین روایات [[اسباب نزول]] را نقل کرده‌اند، به ترتیب عبارت‌اند از: [[ابو هریره]]، [[عایشه]]، [[جابر بن عبد الله]]، [[ابن مسعود]]، [[انس بن مالک]] و [[براء بن عازب]]<ref>أسباب النزول، بسّام الجمل، المؤسسة العربیة للتحدیث الفکری، دار البیضاء، ۲۰۰۵ م، ص ۱۳۲.</ref>.
*در میان تابعین [[مجاهد]]، [[سدّی]]، [[قتاده]]، [[حسن بصری]]، [[ضحاک]]، [[محمد بن کعب قرظی]]، [[سعید بن جبیر]]، [[عطاء بن ابی رباح]]، [[سعید بن مسیّب]]، [[ابو العالیه]]، [[عامر الشعبی]]، و [[عکرمه]] بیش‌ترین روایات اسباب نزول را نقل کرده‌اند<ref>أسباب النزول، بسّام الجمل، المؤسسة العربیة للتحدیث الفکری، دار البیضاء، ۲۰۰۵ م، ص ۱۴۱.</ref>.
*از طرق شیعی نیز روایات قابل توجهی در اسباب نزول نقل شده است. هر چند شمار این روایات از روایات منقول از طریق [[اهل سنت]] بسیار کم‌تر است. برخی از پژوهشگران تعداد ۴۲۷ روایت را از منابع مختلف جمع‌آوری و تدوین کرده‌اند<ref>أسباب النزول، بسّام الجمل، المؤسسة العربیة للتحدیث الفکری، دار البیضاء، ۲۰۰۵ م، ص ۱۴۳.</ref>.
==کوشش‌های متقدمان در زمینه اسباب نزول==
*همان‌طور که گفتیم، روایات اسباب نزول در ابتدا ضمن کتب روایی جمع‌آوری شد و سپس مفسران در شرح آیاتِ مربوط، به نقل آن پرداختند. به عنوان مثال بسیاری از روایات اسباب نزول در تفسیر طبری نقل شده است. همچنین از قرن دوم هجری به بعد، عده‌ای از دانشمندان به گردآوری و تدوین کتب ویژه اسباب نزول پرداختند. بررسی‌‌های پژوهشگران نشان می‌دهد که مهم‌ترین کتب اسباب نزول به ترتیب تاریخی به شرح زیر است:
#تفصیلٌ لِأسْبابِ النُزول، از [[میمون بن مهران]]؛
#التنزیل، از [[علی بن مدینی]]؛
#القصص و الأسباب التی نزل من أجلها القرآن، از [[عبدالرحمن بن محمد بن عیسی]]؛
#أسباب النزول از [[علی بن احمد واحدی نیشابوری]]، این کتاب معروف‌ترین کتاب باقی‌ مانده از پیشینیان است؛
#أسباب النزول و القصص الفرقانیه، از [[محمد بن اسعد عراقی]]؛
#أسباب النزول، از [[محمد بن علی بن شعیب مازندرانی]]؛
#عجائب النقول فی أسباب النزول، از [[ابراهیم بن عمر جَعبری]]، وی اسباب النزول واحدی را تلخیص و اسانید آن را حذف کرده، اما چیزی بر آن نیفزوده است؛
#العُجاب فی بیان الأسباب، از [[ابن حجر عسقلانی]]، [[ابن حجر]] این کتاب را کامل نکرده و قبل از تکمیل آن از دنیا رفته است. وی تنها روایات مربوط به سوره‌های حمد و بقره را آورده و در باره صحت یا ضعف احادیث بحثی نکرده است. وی همچنین مواردی را که جزو اسباب نزول نیست، در آن داخل کرده است. برخی گفته‌اند که اگر ابن حجر این کتاب را کامل کرده بود، مفصل‌ترین نوشتار در باب اسباب نزول فراهم می‌آمد<ref>أسباب النزول فی ضوء روایات أهل البیت، السید مجیب جواد جعفر الرفیعی، قم، ۱۴۲۱ ﻫ.</ref>؛
#لباب النقول فی أسباب النزول، از [[جلال الدین سیوطی]]، سیوطی در کتاب الاتقان، بر کتاب أسباب النزول واحدی خرده گرفته و می‌گوید:"هیچ‌کس در تألیف کتابی با این کیفیت، بر من پیشتاز نیست".
*برخی معاصران معتقدند که بیش‌تر کتاب‌های پیشینیان در باره [[اسباب نزول]]، فاقد هرگونه طرح عملی و سیستم و ترتیب منطقی است و در واقع، آن‌ها فقط به نقل روایات و آثار پرداخته‌اند و می‌توان این روایات را در میان اکثر کتب تفسیر نیز به دست آورد<ref>أسباب النزول، محمد باقر حجتی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵ ﻫ ش، ص ۱۳.</ref>.
==کوشش‌های متأخران و معاصران در زمینه [[اسباب نزول]]==
*متأخران در مورد اسباب نزول کار ویژه‌ای عرضه نکرده‌اند. اما در دوران معاصر تلاش‌های قابل توجهی در این زمینه صورت گرفته است. مجموعه پژوهش‌ها و تلاش‌های معاصران را می‌توان در سه حوزه زیر خلاصه کرد:
#جست و جو در منابع قرآنی و حدیثی و گردآوری دوباره روایات و آثار مربوط به اسباب نزول؛
#تهذیب و تمحیص روایات و ارزیابی سندی آن‌ها؛
#نظریه‌پردازی‌های جدید در مورد نقش اسباب نزول در تفسیر قرآن.
*در سال‌های اخیر، در موارد اول و دوم، آثار ارزشمندی در اختیار قرآن‌پژوهان قرار گرفته است که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
#الاستیعاب فی بیان الأَسباب، تألیف [[سلیم بن عبد الهلالی]] و [[محمد بن موسی آل نصر]]؛ نویسندگان این اثر سه جلدی می‌گویند که مطالب کتاب را با جست و جو در لا به ‌لای تفاسیر، کتب صحاح، سنن، معاجم، اجزا، مسانید، فوائد، مشیخات و دیگر کتب حدیث به دست آورده‌اند<ref>الاستیعاب فی بیان الاسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، ج ۱، ص ۱۳.</ref> تتبع گسترده نویسندگان این مجموعه ارزشمند، تعداد روایات موجود در حوزه اسباب نزول را به حدود سه هزار روایت رسانده است. نویسندگان کتاب علاوه بر گردآوری احادیث، دو کار ارزشمند دیگر نیز انجام داده‌اند: نخست آن‌که به ارزیابی سندی هر یک از احادیث پرداخته و آن‌ها را به صحیح، حسن و ضعیف تقسیم کرده‌اند؛ دوم آن‌که به تخریج منابع هر یک از روایات همت گماشته‌اند.
#جامع النقول فی أسباب النزول و شرح آیاتها، نوشته ابن خلیفه علیوی؛ نویسنده این کتاب ضمن نقل قول نویسندگان معروفی چون واحدی، سیوطی و طبری در زمینه اسباب نزول به شرح و توضیح در باره آن‌ها پرداخته است. این کتاب در دو جلد به سامان رسیده و در سال ۱۴۰۴ از سوی مؤلف در مصر به چاپ رسیده است.
#تسهیل الوصول إلی معرفة أسباب النزول<ref>مؤسسۀ دار ابن الجوزی این کتاب را در سال ۱۴۲۵ هجری، در کشور عربستان سعودی چاپ کرده است</ref>، نوشته [[خالد عبد الرحمن العلی]]، نویسنده این کتاب به جمع‌آوری روایات اسباب نزول‌ در کتاب‌های [[واحدی نیشابوری]]، [[طبری]]، [[ابن جوزی]]، [[قرطبی]]، [[ابن کثیر]]، [[سیوطی]] و [[شوکانی]] پرداخته و آن‌ها را بدون هیچ اظهار نظری گرد آورده است.
#صحیح أسباب النزول، نوشته [[ابراهیم محمد العلی]]<ref>انتشارات دار المعرفه این کتاب را در سال ۱۴۱۹ هجری، در بیروت منتشر کرده است</ref>؛
#الصحیح من أسباب النزول، نوشته [[عصام بن عبد المحسن الحَمیدان]]<ref>انتشارات دار القلم این کتاب را در سال ۱۴۲۴ هجری، در دمشق چاپ کرده است.</ref>.
#الصحیح المُسند من أسباب النزول، نوشته [[مقبل بن هادی الوادعی]]<ref>مؤسسه الریّان این اثر را در سال ۱۴۲۰ هجری، در بیروت منتشر کرده است.</ref>.
*جدیدی که در حوزه اسباب نزول صورت گرفته است، نشان از توجه قرآن‌پژوهان به فضای نزول قرآن و نقش واقعیت‌های زمان نزول بر قالب و محتوای قرآنی دارد. باید گفت که این مباحث، مباحثی نوظهور و فراتر از اسباب نزول است. اسباب نزول نزد پیشینیان و متأخران، تنها به آن دسته از پیشامدها و پرسش‌هایی گفته می‌شود که باعث نزول آیه یا آیاتی می‌شد و از همین روی، آن‌ها معتقد بودند که آیات قرآن از نظر دارا بودن سبب یا عدم آن، بر دو دسته است: دسته‌ای که بدون هیچ سبب خاصی نازل شده است و اکثر آیات قرآن در این دسته، که تنها به خاطر هدایت انسان‌ها به راه راست نازل شده است، قرار دارد و دسته دوم آیاتی است که به دنبال واقعه یا سؤالی نازل شده است<ref>مکتبة ابن تیمیه این کتاب را در سال ۱۴۱۰ هجری، در قاهره چاپ کرده است.</ref>. اما معاصران از موضوع اسباب نزول عبور کرده و به موضوع فضای نزول پرداخته‌اند.
*البته همه کسانی که به این مباحث پرداخته‌اند، بر یک اندیشه نیستند. عده‌ای تأکید کرده‌اند که شناخت ظرف زمانی، موقعیت، شرایط اجتماعی و تاریخ نزول هر یک از سور قرآن، می‌تواند در درک بهتر آیات قرآن کمک کند. از مفسران معاصر، آیت الله [[عبدالله جوادی آملی]] در مقدمه تفسیر تسنیم بر این امر تأکید کرده و به ذکر نمونه‌ای از فضای نزول در مورد سوره مبارک نساء نیز پرداخته است<ref>ر.ک: تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، عبد الله جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ﻫ ش، ج ۱، ص ۲۳۸ ـ ۲۳۵.</ref>.
*اما برخی دیگر از روشنفکران دینی معاصر، پا را از این فراتر نهاده، بر نقش واقعیت‌های موجود در زمان نزول قرآن بر شکل‌دهی الفاظ و معانی قرآن تأکید کرده‌اند. نصر حامد ابو زید، محمد ارکون و حسن حنفی جزو این گروه از روشنفکران دینی هستند<ref>ر.ک: أسباب النزول، بسّام الجمل، ص ۳۱ ـ ۲۶.</ref>.
*برای مثال، [[حسن حنفی]] در نوشته‌ای با نام الوحی و الواقع؛ دراسةٌ فی أسباب النزول گفته است که بر خلاف نظریه پیشینیان، هیچ آیه‌ای از آیات قرآن، بدون سبب نازل نشده است، بلکه همه آیات قرآن برآمده از اسباب و واقعیت‌های خارجی است<ref>ر.ک: أسباب النزول، بسّام الجمل، ص ۲۶.</ref>. وی و نویسندگانی چون نصر حامد ابو زید، ضمن آن‌که بر وحیانی بودن و الهی بودن قرآن تأکید دارند، معتقدند که زبان هر متنی، چه الهی و چه بشری، نمی‌تواند جدای از واقعیت‌های فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی عصر صدور و نزولش مورد مطالعه قرار گیرد. نتیجه، آن‌که همه معاصران به امری فراتر از اسباب نزول، که پیشینیان در کتاب‌های خود آورده‌اند، می‌اندیشند و آن تأثیر شناخت جامع از شرایط و موقعیت‌ها و فضای نزول سور قرآن بر فهم درست و واقع‌گرایانه از قرآن است.
در سال‌های اخیر، علاوه بر نظریه‌های جدید در حوزه اسباب نزول و نگارش آثاری با عنوان "وحی و واقعیت"، پژوهش‌های ارزشمندی در مباحث نظری اسباب نزول و به ویژه، ارتباط اسباب نزول با تفسیر صورت گرفته است که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
#أسباب النزول<ref>المرکز الثقافی العربی این کتاب را در سال ۲۰۰۵ میلادی در کشور مغرب عربی چاپ کرده است.</ref>، نوشته [[بسّام الجمل]]، این کتاب ضمن بیان تاریخ اسباب نزول و مهم‌ترین راویان و منابع دست اول آن، به بیان دیدگاه‌های قدما، متأخران و معاصران در مورد اسباب نزول و نیز رابطه اسباب نزول با موضوعاتی چون [[وحی]]، قرائات، نسخ و تفسیر پرداخته است.
#أسباب النزول و أثرها فی بیان النصوص، دراسة مقارنة بین أصول التفسیر و أصول الفقه<ref>انتشارات دار الشّهاب این اثر را در سال ۱۹۹۹ میلادی در کشور سوریه به چاپ رسانده است</ref> نوشته [[عماد‌الدین محمد الرشید]]، این کتاب، که در اصل رساله دکتری نویسنده بوده است، مفصل‌ترین کتابی است که تا کنون در باره مباحث نظری مربوط به اسباب النزول نوشته شده است.
 
==اعتبار "عموم لفظ" یا "خصوص سب"==
*یکی از مسائل مهم در اسباب نزول، حکم آیاتی است که در خصوص فرد یا افرادی نازل ‌شده است، امّا لفظ آن عام یا مطلق است. حال این سؤال مطرح است که آیا دایره حكم مذکور در این آیات، تنها شامل افرادی است که آیه در باره آن‌ها نازل شده است، یا مطابق ظاهرِ لفظ، به اشخاص دیگری نیز كه قابلیت شمول آیه را دارند، قابل تعمیم است؟
بیش‌تر دانشمندان اسلامی عمومیت لفظ را بر خصوصیّت سبب مقدّم دانسته و بیان کرده‌اند که ملاک در مراد این گونه آیات، عمومِ لفظ است و نباید حکم را به فرد یا افرادی که آیه در باره آن‌ها نازل شده است، منحصر کرد.
===بررسی چند اسباب نزول دارای لفظ عام===
#'''ظِهار:'''در آیات نخستین سوره مجادله آمده است:
{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ  الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلاَّ الَّلائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ ‏‏ ‏}}﴾}}<ref> خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه می‌کرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را می‌شنود که خداوند، شنوایی بیناست.کسانی از شما که زنان خود را ظهار می‌کنند، آن زنان، مادران آنان نیستند، مادرانشان جز کسانی که آنان را زاده‌اند نمی‌باشند و اینان بی‌گمان سخنی ناپسند و نادرست می‌گویند و باری، خداوند به یقین در گذرنده‌ای آمرزنده است.و آنان که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس به آنچه گفته‌اند باز می‌گردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بنده‌ای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده می‌شوید و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است.و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت؛ سوره مجادله، آیه:۱ - ۴.</ref><ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۷.</ref>.
*ظِهار مصدر باب مفاعله و در اصطلاح فقه به این معنا است که مردی به همسرش بگوید که پشت تو چون پشت مادر من است؛ یعنی همان طور که مادرم بر من حرام است، تو نیز بر من حرام هستی. در سبب نزول این آیه آمده است که فردی به نام [[اوس بن صامت]] چنین سخنی را به زنش گفت. آن زن نزد [[پیامبر]]{{صل}} شکایت آورد و به‌ دنبال آن، آیات نخستین سوره مجادله نازل شد.
*از آیه اوّل سوره مجادله به خوبی معلوم می‌شود که حکم مربوط به ظِهار، که در آیات بعدی این سوره آمده است، دارای سبب خاصی بوده است. با این حال الفاظی نظیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم}}﴾}}، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَمَن لَّمْ يَجِدْ}}﴾}} و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ}}﴾}}  که در آیات یاد‌شده در باره ظهارکنندگان و احکام ظهار آمده است، همه عام هستند و به فرد یا افراد خاصی اختصاص ندارند. گفتنی است که دلالت اسم‌های موصول {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ}}﴾}} و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مِّن}}﴾}} بر عمومیّت، به سبب نیاز آن به جمله صله است. چرا که جمله صله موصول را به مفهومی عامّ تبدیل می‌کند.
# '''لِعان:'''آیات ششم تا نهم سوره نور را آیات لعان گویند. در این آیات آمده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلاَّ أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ‏}}﴾}}<ref> و آنان که به همسران خود تهمت (زنا) می‌زنند و گواهی جز خود ندارند گواهی هر یک از آنان، چهار بار گواهی دادن (با سوگند) به خداوند است که «به راستی من از راستگویانم».و (بار) پنجم (بگوید): «لعنت خداوند بر من اگر از دروغگویان باشم».و عذاب  را از زن باز می‌دارد اینکه چهار بار (با سوگند) به خداوند گواهی دهد که شوهرش از دروغگویان است.و (بار) پنجم (بگوید): خشم خداوند بر من باد، اگر (شوهرم) از راستگویان باشد؛ سوره نور، آیه:۶-۹.</ref>.
*لعان مصدر باب مفاعله به معنای لعنت فرستادن بر همدیگر است. پس از نزول آیه چهارم سوره نور که می‌فرماید: کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار می‌دهند، سپس چهار گواه نمی‌آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید.
*این حکم بر برخی از مسلمانان گران آمد؛ چرا که حتی اگر به چشم خود می‌دیدند که همسرشان مرتکب زنا شده است، تا زمانی که چهار شاهد نمی‌آوردند، نمی‌توانستند زن خود را متهم کنند. این مسأله برای شخصی به نام [[هلال بن امیه]] اتفاق افتاد و مطابق آیه بیان‌‌شده باید حدّ قذف بر او جاری می‌شد. در این هنگام آیات ششم تا نهم سوره نور نازل شد و این مشکل را به گونه‌ای دیگر حل کرد.
*با نزول این آیات، [[پیغمبر]]{{صل}} شادمانه به [[هلال بن امیه]] فرمود:"خدا تو را گشایش داد و [[هلال بن امیه]] گفت: از پروردگار همین امید را داشتم"<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲.</ref>.
*در این آیات به منظور تعمیم، از کلمه موصولی {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ}}﴾}} و جمله صله استفاده شده است. از این‌رو تمام کسانی که به همسران خود نسبت کار ناشایست می‌دهند و چهار شاهد برای اثبات آن ندارند، مشمول این حکم می‌شوند و هیچ قرینه‌ای دالّ بر اختصاص آن وجود ندارد.
#'''شهادت غیر مسلمانان و حدود اعتبار آن:''' در آیات ۱۰۶ و ۱۰۷ سوره مائده آمده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَأَصَابَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلاَ نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الآثِمِينَ فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ‏}}﴾}}<ref> ای مؤمنان! چون مرگ یکی از شما در رسد گواه گرفتن میان شما هنگام وصیت، (گواهی) دو (مرد) دادگر از شما (مسلمانان) است و اگر سفر کردید و مصیبت مرگ گریبان شما را گرفت (و گواه مسلمان نیافتید) دو گواه دیگر از غیر شما (مسلمانان) است و اگر (به آنها) شک دارید آنان را تا پس از نماز باز دارید  آنگاه سوگند به خداوند خورند  که: ما آن (گواهی خود) را به هیچ بهایی نمی‌فروشیم هرچند (درباره) خویشاوندان (ما) باشد و گواهی (در پیشگاه) خداوند را پنهان نمی‌داریم که اگر بداریم از گناهکاران خواهیم بود.پس اگر دانسته شود که آن دو گواه خیانت کرده‌اند، دو تن دیگر از میان همان کسانی که آن دو شاهد سزاوارتر در حق آنان خیانت کردند، جای آن دو را می‌گیرند و به خداوند سوگند می‌خورند که: گواهی ما درست‌تر از گواهی آن دو تن است و ما (از راستی) تجاوز نکرده‌ایم که اگر کنیم بی‌گمان از ستمکاران خواهیم بود؛ سوره مائده، آیه:۱۰۶ - ۱۰۷.</ref>.
*در باره سبب نزول اين آيه از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[تمیم الداری]] و [[عدی بن زید]] به مکه رفت ‌و آمد می‌کردند. مردی از بنی سهم قریش همراه ایشان بود و مرگش در سرزمینی که هیچ مسلمانی حضور نداشت، فرا رسید. او ما‌تَرک خویش را به آن دو تن سپرد که به ورثه‌اش برسانند. آن‌ها نیز همه چیز را جز یک جام نقره‌ای مشبّک به طلا، به ورثه‌اش دادند و چون ورثه او سراغ آن را گرفتند، آن دو شخص گفتند که آن را ندیده‌ایم. آن دو را نزد [[پیغمبر]]{{صل}} بردند، [[پیغمبر]]{{صل}} سوگندشان داد و آن‌ها سوگند خوردند که چیزی پنهان نکرده‌اند و خبر ندارند. [[پیغمبر]]{{صل}} رهایشان کرد. اما پس از مدتی جام نزد جمعی از اهل مکه پیدا شد و آن‌ها گفتند که آن را از تمیم داری و عدی بن زید خریده‌ایم. ورثه آن مردِ سهمی به دعوی برخاستند و دو تن از ایشان شهادت دادند که این جامِ خویشاوند ماست و گواهی ما از گواهی عدی بن زید و تمیم داری راست‌تر است، و ناحق نمی‌گوییم. دو آیه ۱۰۶ و ۱۰۷ سوره مائده به این مناسبت نازل شد<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص ۳۳ ـ ۳۴.</ref>. و سخن آن‌ها را تأیید کرد. عمومیت لفظ ﴿یٰا أیُّها الَّذینَ آمَنوا﴾ در آیه صد و ششم این سوره، امر بسیار روشنی است که از توضیح بی‌نیاز است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۳.</ref>.
 
==اعتبار عموم لفظ به شرط تأیید با سیاق==
*هنگامی که گفته می‌شود که عموم لفظ معتبر است نه خصوص سبب، منظور آن نیست که لفظ یک آیه یا بخشی از آن، بدون در نظر گرفتن سیاق آن، عمومیت و اطلاق دارد. نمونه ذیل این موضوع را به خوبی روشن می‌سازد.
*در سبب نزول آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ }}﴾}}<ref> و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد؛ سوره بقره، آیه:۱۹۵.</ref> آمده است این آیه در باره انصار نازل شد که یک سال از انفاق در راه خدا خودداری ورزیدند. [[ابو منصور بغدادی]] به اسناد خود از [[حکم بن عمران]] روایت می‌کند که ما در کنار قسطنطنیه بودیم. [[عقبة بن عامر]] از صحابه [[رسول خدا]]{{صل}} بر اهل مصر و [[فضالة بن عبید]]، دیگر صحابی [[رسول خدا]]، بر اهل شام حکومت می‌کردند. میان مسلمانان و رومیان نزاع سختی در گرفت و دو طرف رویاروی هم صف‌بندی کردند. مردی از مسلمانان بر لشکر روم حمله برد و در انبوه جمعیت ایشان فرو رفت. مسلمین فریاد زدند: {{عربی|اندازه=150%|" أَلْقٰی بِیَدَیْهِ إلَی التَّهْلُکَةِ‏"}}؛ يعنی خود را با دست خود به هلاکت افکند. اما آن مرد سالم بازگشت و ابوایوب انصاری، صحابی [[رسول خدا]]{{صل}}، گفت: ای مردم، آیه را بی‌جا به کار نبرید و نادرست معنا نکنید. این آیه در باره ما گروه انصار نازل شد که وقتی اسلام عزت یافت و مسلمان زیاد شد، بعضی با بعضی در نهان می‌گفتیم که اموال ما تباه شد و بر باد رفت، اگر بر سر کارها و مال‌های خود بودیم و کاسبی می‌کردیم، از بین نمی‌رفت. و این آیه در جواب ما و آنچه اندوهناکمان کرده بود، نازل شد. تَهلُکه بر سر مال دنیا ایستادن است، در حالی که خدا ما را به جهاد امر فرموده است"<ref>رک: مقدمة فی اصول التفسیر، احمد بن تیمیه، منشورات دار مکتبة الحیاة، بیروت، بی‌تا، ص ۱۶ ـ ۱۵.</ref>.
*نتیجه آن كه تقدم عمومیت لفظ بر خصوص سبب را باید با توجه به سیاق و موضوعی که آیه در باره آن نازل شده است، به دست آورد. ابن‌تیمیه می‌گوید که اساساً منظور کسانی که خصوص سبب را بر عموم لفظ ترجیح می‌دهند، این نیست که حکم آیاتی از قرآن، که اسباب نزول خاصی دارند، مخصوص شخص یا اشخاص معینی است، بلکه مقصودشان آن است که حکم آیه به نوعِ آن اشخاص اختصاص دارد و تمام موارد مشابه را شامل می‌شود<ref>رک: واحدی، پیشین، ص ۱۰۵؛ التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، دار إِحیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا، ج ۳، ص ۵۵۸‌ ـ ۵۶۴؛ المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۹۹۷، ج ۶، ص ۲۵ ـ ۵.</ref>.
*نکته آخر در این باب این‌که اصل تقدّم عموم لفظ بر خصوص سبب در جایی معتبر است که دلیل خاصی بر خلاف آن وجود نداشته باشد. اما در صورتی که دلیل یا دلایلی معتبر بر اختصاص حکم آیه به خصوص سبب، وجود داشته باشد، حکم آیه عمومیت یا اطلاق نخواهد داشت، چنان‌ که نظر مفسران شیعه در باره آیه ۵۵ سوره مائده، آن است که حکم آیه به [[حضرت علی]]{{ع}} اختصاص دارد و آیه در مقام بیان ولایت [[حضرت علی]]{{ع}} بر مؤمنان، همچون ولایت خداوند و [[پیامبر]]{{صل}} بر آنان، است، که همان [[ولایت]] در تصرّف و سرپرستی است.
*در احادیث فراوانی از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] نقل شده است، هنگامی که [[امام علی]]{{ع}} در حال رکوع، انگشتری خود را به سائلی دادند، آیه ۵۵ سوره مائده، كه به آیه [[ولایت]] مشهور است، نازل شد<ref>البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی،‌ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۱، ص ۱۲۶.</ref>{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}﴾}}<ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.</ref>
*این آیه اگر چه از نظر ساخت و ترکیب زبانی، مفهومی عام دارد؛ چرا که از موصول و صله استفاده شده است، امّا نباید در فهم مقصود گوینده تنها به مدلول منطقی الفاظ و ساخت آن‌ها توجه کرد، بلکه علاوه بر آن، باید بافت جمله و فضایی را که آن ترکیب در آن به کار رفته است، نیز در نظر گرفت. بافت خاصّ این آیه، که [[ولایت]] تصدّی "حكومت" و در ردیف ولایت خدا و [[رسول]] بر مردم است، دلالت می‌کند که از لفظ عامِ {عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ}}﴾}} مدلولی خاص قصد شده باشد. بنا بر این، اگر چه آیه با لفظ عام آمده است، اما با توجه به قرائن مقالی و مقامی تنها بر یک نفر منطبق است.
*آیه زیر به خوبی کاربرد لفظ عام و اراده معنای خاص را نشان می‌دهد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ‏}}﴾}}<ref> کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۳.</ref>.
*این آیه جزء مجموعه آياتی است كه پس از جنگ بدر نازل شده است. اگر در این آیه، تنها معیار عمومیت لفظ را در نظر بگیریم، این امر مستلزم آن است که مراد از لفظ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|النَّاسَ}}﴾}} در هر دو مورد "همه انسان‌ها" باشد و آن‌گاه آیه این‌گونه معنا می‌شود که همه‌ انسان‌ها به آن مؤمنان گفته‌اند که همه‌ انسان‌ها برای جنگ با شما گرد آمده‌اند، در حالی که مسلماً مراد، برخی از انسان‌ها بوده است. زیرا گویندگان سخن، غیر از افرادی هستند که در باره آنان سخن به میان آمده است. مراد از الناسِ اول، نعیم بن سعید است و مراد از الناسِ دوم، ابو سفیان و یاران او هستند<ref>ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۲، ص ۴۵۰.</ref>. [[ابو علی فارسی]] گفته است:"دلیلِ آن‌که منظور از کلمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|النَّاسَ}}﴾}} در جمله {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قَالَ لَهُمُ النَّاسُ}}﴾}} یک تن است، آیه بعدیِ آن است که می‌گوید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ‏}}﴾}}<ref> جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را می‌ترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۵.</ref>؛ در این آیه با لفظ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ}}﴾}} به یک فرد معین اشاره شده است<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>.
*نتیجه آن‌که در موضوع "عمومیت لفظ" و "خصوصیت سبب" باید هم به ساخت و ترکیب منطقی مفاهیم، و هم به بافت و سیاق زبانیِ درونِ متن توجه کرد و چه بسا عدم توجه به یکی از این دو مورد، سبب اختصاص یا تعمیم بی‌مورد شود<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۳ - ۱۴۵.</ref>.
==نقش اسباب نزول در تفسیر قرآن==
*همان‌گونه که در بخش پیش ذکر شد، برای دریافت مرادِ آیات قرآن، هم باید به ساخت منطقی مفاهیم و گزاره‌ها، و هم به بافت و سیاقی که متن در آن قرار دارد، توجه کرد. بدون تردید، اسباب نزول یکی از ابزارهایی است که ما را در شناخت هر چه بهتر بافت فرهنگی و اجتماعی نزول آیات یاری می‌کند. نزول قرآن در طول بیست و سه سال، با فراز و نشیب‌های زیاد، شرایط مختلف فرهنگی و اجتماعی و نیز تکیه قرآن بر قرینه‌های مقامی، نیاز به اسباب نزول را برای فهم درست مقاصد آیات دو‌چندان می‌کند. با دانستن اسباب نزول، مفسّر در فضای زنده و حقیقی مکه و مدینه قرار می‌گیرد و شرایط عینی نزول آیات را احساس می‌کند و به عکس، بدون اطلاع از اسباب نزول، فهم برخی از آیات قرآن، آن‌چنان که باید، ممکن نیست و چه بسا مفسّر در فهم آنها دچار انحراف شود. برای آشنایی با نقش و اهمیت اسباب نزول در تفسیر قرآن، چند نمونه از کاربردهای اسباب نزول را ذکر می‌کنیم:<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۴۶.</ref>.
===بررسی چند نمونه از اسباب نزول===
#'''آیه ۱۴۵ انعام:''' آیه ۱۴۵ انعام در مقام شمارش محرّمات در باره خوردنی‌ها می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏}}﴾}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.</ref>. [[مالک بن انس]]، رهبر مالکی‌ها، با توجه به ساخت و ترکیب این آیه، تصور کرده که این آیه تمام محرمات را بر شمرده است، زیرا در آن ترکیب نفی "لا" و استثناء "الاّ" آمده است که نشانه حصر است و با توجه به این ترکیب، این آیه تمامی محرمات را استقصا نموده است. اما شافعی با استناد به سبب نزول آیه، معتقد است که این آیه تمام محرّمات را استقصا نکرده است و تنها در مقام بیان حرمت همین چند مورد خاصّ است، بی‌ آن‌که بتوان نتیجه گرفت که امور دیگری كه ذکر نشده‌اند، همگی حلال هستند<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر‌الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. [[بدر الدین زرکشی]] در این‌باره می‌نویسد: "از آنجا که کافران حلال خداوند را حرام و حرام او را حلال می‌شمردند و قصدِ مخالفت و دشمنی داشتند، این آیه برای نقض غرضِ ایشان نازل شد. گویی این آیه به کافران اعلام می‌کند که هیچ حلالی جز آنچه شما حرام کرده‌اید، و هیچ حرامی جز آنچه حلال کرده‌اید، وجود ندارد؛ شبیه آن‌که چون به تو می‌گویند: امروز شیرینی نخور، می‌گویی: امروز فقط شیرینی خواهم خورد. و منظور تو بیان مخالفت است، نه نفی، اثبات و حصر واقعی. در این آیه نیز گویی خداوند گفته است که هیچ حرامی جز مردار، خون، گوشت خوک و ذبیحه غیر شرعی، که شما آن‌ها را حلال می‌دانید، وجود ندارد. مراد آیه این نیست که جز این‌ها، همه چیز حلال است، زیرا غرض اثبات تحریم بوده است نه بیان حلیّت<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر‌الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. این تفسیر از آیه با استناد به اسبابِ نزول، با ترتیب نزول آیات مربوط به تحریم خوردنی‌ها نیز سازگاری دارد. مطابق نقل سیوطی، نخستین آیه‌ای که در مکه در باره خوردنی‌ها نازل شد، از سوره انعام است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏}}﴾}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.</ref> سپس آیه سوره نحل نازل شد که می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّبًا وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ‏}}﴾}}<ref> پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید؛ سوره نحل، آیه:۱۱۴.</ref> آن‌گاه در مدینه آیه سوره بقره نازل شد که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه  (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه: ۱۷۳.</ref> و در پایان، آیه سوره مائده{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ }}﴾}}<ref> سوره مائده، آیه: ۳.</ref> فرود آمد<ref>الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۹۳ م، ج ۱، ص ۱۰۰.</ref>
#'''آیه ۱۵۸ بقره:''' در آیه ۱۵۸ بقره آمده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۵۸.</ref>. کسی که سبب نزول این آیه را نداند، از تعبیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا}}﴾}} چنین می‌پندارد که سعی بین صفا و مروه امری واجب نیست. در سبب نزول آن آمده است که مسلمانان چنین می‌پنداشتند که این سعی گناه است، چرا که در زمان جاهلیت بر روی دو كوهِ صفا و مروه دو بُت به نام‌های اِساف و نائله قرار داشت که مشرکان هنگام سعی، آن دو را مسح می‌کردند. امّا پس از اسلام، این بت‌ها شکسته شد. با این حال مسلمانان همچنان گمان می‌کردند که این عمل گناه است. از این رو خداوند با نزول این آیه این توهّم را برطرف نمود<ref>ر.ک: الإِستیعاب فی بیان الأَسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، دار ابن جوزی، عربستان سعودی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱ ،ص ۸.</ref>.
#'''آیه ۱۱۵ بقره:''' آیه ۱۱۵ سوره بقره می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بی‌گمان خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه:۱۱۵.</ref>. کسی كه شأن نزول این آیه را نداند، تصور می‌کند که رو به قبله بودن در نماز واجب نیست. اما در شأن نزول آن آمده است که وقتی قبله مسلمانان از بیت المقدس به مسجد الحرام تغییر یافت، یهودیان گفتند که تغییر قبله ممکن نیست و این آیه در جواب آن‌ها نازل شد<ref>ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref>. برخی از اخبار نیز حاکی از آن است که این آیه در باره نمازهای نافله است و قرآن در مورد نمازهای واجب می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ }}﴾}}<ref> سوره بقره، آیه: ۱۴۴.</ref> و در برخی اخبار دیگر نیز آمده است که این آیه مربوط به جایی است که تشخیص جهت قبله امکان‌پذیر نباشد<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref>
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش