پرش به محتوا

سیاست در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
نگاه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[سیاست]]، نگاهی [[توحیدی]] و [[الهی]] است؛ نگاهی که با نگاه دنیامدارانه و قدرت‌محورانه به سیاست، تفاوت جوهری و ماهوی دارد. پیش از این اشاره شد که منشأ [[اختلاف]] در تعریف سیاست، تفاوت جهان‌بینی‌ها و تلقی‌های متفاوت متفکران و [[فلاسفه]] سیاست است. اکنون بر این نکته تأکید می‌ورزیم که بین دو عرصه [[حکمت نظری]] و [[حکمت عملی]]، در [[حقیقت]] و نفس الامر [[بینش]] و کنش [[آدمی]]، پیوند محکمی برقرار است. این حقیقت از چشم پایه‌گذاران [[حکمت]] و [[فلسفه]] در [[تاریخ]] [[اندیشه]] بشری، پنهان نمانده است و تقسیم حکمت به نظری و عملی، در فلسفه یونان باستان، و تلقی «سیاست مدن» در جای سومین بخش حکمت عملی، نشان دهنده باوری عمیق به پیوند شاخه‌های گوناگون حکمت است<ref>ر.ک: عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، ص۷۲-۷۳.</ref>. این امر نشان می‌دهد که حکیمان به [[نظام]] اندیشه‌ای و عملی واحد و به هم پیوسته‌ای [[معتقد]] بوده‌اند و [[رفتار فردی]]، [[خانوادگی]] و جمعی [[انسان]] را جدای از اندیشه و بینش او درباره عالم و [[آدم]] نمی‌دانسته‌اند.
نگاه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[سیاست]]، نگاهی [[توحیدی]] و [[الهی]] است؛ نگاهی که با نگاه دنیامدارانه و قدرت‌محورانه به سیاست، تفاوت جوهری و ماهوی دارد. پیش از این اشاره شد که منشأ [[اختلاف]] در تعریف سیاست، تفاوت جهان‌بینی‌ها و تلقی‌های متفاوت متفکران و [[فلاسفه]] سیاست است. اکنون بر این نکته تأکید می‌ورزیم که بین دو عرصه [[حکمت نظری]] و [[حکمت عملی]]، در [[حقیقت]] و نفس الامر [[بینش]] و کنش [[آدمی]]، پیوند محکمی برقرار است. این حقیقت از چشم پایه‌گذاران [[حکمت]] و [[فلسفه]] در [[تاریخ]] [[اندیشه]] بشری، پنهان نمانده است و تقسیم حکمت به نظری و عملی، در فلسفه یونان باستان، و تلقی «سیاست مدن» در جای سومین بخش حکمت عملی، نشان دهنده باوری عمیق به پیوند شاخه‌های گوناگون حکمت است<ref>ر. ک: عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، ص۷۲-۷۳.</ref>. این امر نشان می‌دهد که حکیمان به [[نظام]] اندیشه‌ای و عملی واحد و به هم پیوسته‌ای [[معتقد]] بوده‌اند و [[رفتار فردی]]، [[خانوادگی]] و جمعی [[انسان]] را جدای از اندیشه و بینش او درباره عالم و [[آدم]] نمی‌دانسته‌اند.


روشن است که این پیوند، در حقیقت امر جریان دارد؛ بدین معنا که نگرش و بینش انسان ریشه و مبنای عمل او می‌شود، نه آن‌چه ادعا می‌کند یا [[آرزو]] دارد.
روشن است که این پیوند، در حقیقت امر جریان دارد؛ بدین معنا که نگرش و بینش انسان ریشه و مبنای عمل او می‌شود، نه آن‌چه ادعا می‌کند یا [[آرزو]] دارد.
[[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[جهان]] را [[آفریده]] [[حضرت حق]]، و [[خدا]] را مالک و [[حاکم]] مطلق هستی می‌داند. بنابراین، انسان را مخلوق الهی و [[سرنوشت]] [[حقیقی]] و [[تکوینی]] او را در دست [[خداوند حکیم]] و [[رحیم]] و [[قادر]] می‌بیند؛ خداوندی که [[خلق]] را به حال خود رها نساخته است، بلکه برای فراهم ساختن زمینه [[هدایت]] و راهیابی‌اش به [[کمال حقیقی]] و تعالی وجودی، [[پیامبران]] را [[مبعوث]] کرده و [[آیات هدایت]] را فرو فرستاده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. پیامبران، عهده‌دار [[ابلاغ وحی]] الهی و [[نجات]] انسان از [[سرگشتگی]] و [[گمراهی]] بوده‌اند؛ عهده‌دار رسالتی جامع و همه جانبه که همه ابعاد وجودی انسان را در بر می‌گیرد. از این دیدگاه، [[اطاعت خدا]] و پذیرش [[هدایت]] او، حقی است که از [[خالقیت]]، [[قدرت]] و [[عدالت الهی]] سرچشمه می‌گیرد: {{متن حدیث|وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ...}}<ref>لکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده و پاداش آن را دو چندان کرده است، از روی بخشندگی... (نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶).</ref>.
[[امام علی بن ابی طالب]] {{ع}} [[جهان]] را [[آفریده]] [[حضرت حق]]، و [[خدا]] را مالک و [[حاکم]] مطلق هستی می‌داند. بنابراین، انسان را مخلوق الهی و [[سرنوشت]] [[حقیقی]] و [[تکوینی]] او را در دست [[خداوند حکیم]] و [[رحیم]] و [[قادر]] می‌بیند؛ خداوندی که [[خلق]] را به حال خود رها نساخته است، بلکه برای فراهم ساختن زمینه [[هدایت]] و راهیابی‌اش به [[کمال حقیقی]] و تعالی وجودی، [[پیامبران]] را [[مبعوث]] کرده و [[آیات هدایت]] را فرو فرستاده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. پیامبران، عهده‌دار [[ابلاغ وحی]] الهی و [[نجات]] انسان از [[سرگشتگی]] و [[گمراهی]] بوده‌اند؛ عهده‌دار رسالتی جامع و همه جانبه که همه ابعاد وجودی انسان را در بر می‌گیرد. از این دیدگاه، [[اطاعت خدا]] و پذیرش [[هدایت]] او، حقی است که از [[خالقیت]]، [[قدرت]] و [[عدالت الهی]] سرچشمه می‌گیرد: {{متن حدیث|وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ...}}<ref>لکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده و پاداش آن را دو چندان کرده است، از روی بخشندگی... (نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶).</ref>.


[[هدایت حقیقی]] [[انسان]] و شرف‌یابی او به [[عبودیت]] و [[خلافت الهی]] ایجاب می‌کند که لوازم و شرایط ضروری آن فراهم باشد. از بزرگ‌ترین لوازم تحقق این [[هدف]] در سطحی گسترده، وجود محیط و شرایط مساعد [[اجتماعی]] برای [[رشد]] و تعالی است؛ محیطی که شکل‌گیری آن بدون [[ولایت]] و حاکمیتی صلاحیت‌داران، فراهم نخواهد شد: {{متن حدیث|وَ الْإِمَامَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ وَ الطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَةِ}}<ref>(خداوند) امامت را برای سامان یافتن امور امت، و فرمانبرداری از امام را برای بزرگداشت مقام رهبری، واجب کرد. این عبارت طبق نقل فیض الاسلام، آورده شد، ولی در نقل صبحی صالح، {{عربی|تعظیما للامانه}} آمده است، البته در معنای روایت، در صورتی که امامت را بزرگ‌ترین امانت الهی بدانیم، خللی وارد نمی‌شود. (ر.ک: نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲).</ref>
[[هدایت حقیقی]] [[انسان]] و شرف‌یابی او به [[عبودیت]] و [[خلافت الهی]] ایجاب می‌کند که لوازم و شرایط ضروری آن فراهم باشد. از بزرگ‌ترین لوازم تحقق این [[هدف]] در سطحی گسترده، وجود محیط و شرایط مساعد [[اجتماعی]] برای [[رشد]] و تعالی است؛ محیطی که شکل‌گیری آن بدون [[ولایت]] و حاکمیتی صلاحیت‌داران، فراهم نخواهد شد: {{متن حدیث|وَ الْإِمَامَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ وَ الطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَةِ}}<ref>(خداوند) امامت را برای سامان یافتن امور امت، و فرمانبرداری از امام را برای بزرگداشت مقام رهبری، واجب کرد. این عبارت طبق نقل فیض الاسلام، آورده شد، ولی در نقل صبحی صالح، {{عربی|تعظیما للامانه}} آمده است، البته در معنای روایت، در صورتی که امامت را بزرگ‌ترین امانت الهی بدانیم، خللی وارد نمی‌شود. (ر. ک: نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲).</ref>
از نگاه [[حضرت علی]]{{ع}} [[سیاست]] و [[ساختار حکومت]]، نه صرفاً به دلیل نقش آن در [[مدیریت]] [[امور اقتصادی]] و اجتماعی، و [[تأمین امنیت]] و [[آبادانی]] و [[رفاه مردم]]، بلکه مهم‌تر از این به دلیل نقش اساسی سیاست در شکل‌گیری [[رفتار]] و [[اخلاق]] [[جامعه]]، و [[سرشت]] و [[سرنوشت]] [[معنوی]] [[مردم]]، جایگاه برجسته و مهمی پیدا می‌کند؛ چرا که: {{متن حدیث|النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ‌}}<ref>شباهت مردم به زمامدارانشان از پدرانشان بیش‌تر است. (حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۱۴۴).</ref>.
از نگاه [[حضرت علی]] {{ع}} [[سیاست]] و [[ساختار حکومت]]، نه صرفاً به دلیل نقش آن در [[مدیریت]] [[امور اقتصادی]] و اجتماعی، و [[تأمین امنیت]] و [[آبادانی]] و [[رفاه مردم]]، بلکه مهم‌تر از این به دلیل نقش اساسی سیاست در شکل‌گیری [[رفتار]] و [[اخلاق]] [[جامعه]]، و [[سرشت]] و [[سرنوشت]] [[معنوی]] [[مردم]]، جایگاه برجسته و مهمی پیدا می‌کند؛ چرا که: {{متن حدیث|النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ‌}}<ref>شباهت مردم به زمامدارانشان از پدرانشان بیش‌تر است. (حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۱۴۴).</ref>.


از دیدگاه حضرت علی{{ع}} نفس [[حکومت]] و [[نظام سیاسی]] برای جامعه، یک [[ضرورت]] [[قطعی]] است؛ تا جایی که [[حاکمیت]] غیرعادلانه و [[زمامداری]] غیر [[حق]]، از [[هرج و مرج]] و فقدان حکومت، [[برتر]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰.</ref>. با این حال نوع حاکمیت آن قدر مهم و اساسی است که {{متن حدیث|إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ‌}}<ref>دگرگونی زمامدار حکومت، موجب تغییر اوضاع کلی زمان می‌شود، (نهج البلاغه، نامه ۳۱).</ref>.
از دیدگاه حضرت علی {{ع}} نفس [[حکومت]] و [[نظام سیاسی]] برای جامعه، یک [[ضرورت]] [[قطعی]] است؛ تا جایی که [[حاکمیت]] غیرعادلانه و [[زمامداری]] غیر [[حق]]، از [[هرج و مرج]] و فقدان حکومت، [[برتر]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰.</ref>. با این حال نوع حاکمیت آن قدر مهم و اساسی است که {{متن حدیث|إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ‌}}<ref>دگرگونی زمامدار حکومت، موجب تغییر اوضاع کلی زمان می‌شود، (نهج البلاغه، نامه ۳۱).</ref>.


جایگاه [[سیاست]] از نظر [[امام علی]]{{ع}} بسیار فراتر و [[برتر]] از یک [[قرارداد اجتماعی]] بین [[مردم]] و [[حکومت]] است. مبنای اساسی [[نظام سیاسی]] از دیدگاه آن بزرگوار، تلاش و [[مجاهدت]] مشترک [[امام]] و [[امت]] برای اعتلای کلمه [[حق]] و اعتلای همه جانبه امت است؛ مجاهدتی که برخاسته از [[بینش الهی]] و [[نظام ارزشی]] واحدی است و امام و امت آن را با [[جان]] و [[دل]] پذیرفته‌اند و [[ضرورت]] آن را [[باور]] دارند.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[امام علی و سیاست (مقاله)| مقاله «امام علی و سیاست»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۱۶.</ref>
جایگاه [[سیاست]] از نظر [[امام علی]] {{ع}} بسیار فراتر و [[برتر]] از یک [[قرارداد اجتماعی]] بین [[مردم]] و [[حکومت]] است. مبنای اساسی [[نظام سیاسی]] از دیدگاه آن بزرگوار، تلاش و [[مجاهدت]] مشترک [[امام]] و [[امت]] برای اعتلای کلمه [[حق]] و اعتلای همه جانبه امت است؛ مجاهدتی که برخاسته از [[بینش الهی]] و [[نظام ارزشی]] واحدی است و امام و امت آن را با [[جان]] و [[دل]] پذیرفته‌اند و [[ضرورت]] آن را [[باور]] دارند.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[امام علی و سیاست (مقاله)| مقاله «امام علی و سیاست»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۱۶.</ref>


==راهبردهای [[سیاسی]]==
== راهبردهای [[سیاسی]] ==
در عرصه [[سیاست]] و [[حاکمیت]]، [[راهبردهای]] [[جامعه آرمانی]] [[علوی]] بر چهار رکن [[استوار]] است:
در عرصه [[سیاست]] و [[حاکمیت]]، [[راهبردهای]] [[جامعه آرمانی]] [[علوی]] بر چهار رکن [[استوار]] است:


نخست، [[هدایت]] [[جامعه]] به سوی [[حق]] و [[میراندن]] [[باطل]]: به تصریح [[امام علی]]{{ع}} یکی از مهم‌ترین [[دلایل]] وی برای به عهده گرفتن زمام [[حکومت]]، [[اقامه حق]] و [[عدل]] بوده است<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۸۵.</ref>، و بالاترین [[بندگان]] نزد [[خداوند]]، پیشوای صالحی است که در راه اقامه [[موازین]] حق و [[نابودی باطل]] بکوشد و جامعه را هدایت کند<ref>{{متن حدیث|أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِيَ وَ هَدَى فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً وَ أَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۶۱.</ref>.
نخست، [[هدایت]] [[جامعه]] به سوی [[حق]] و [[میراندن]] [[باطل]]: به تصریح [[امام علی]] {{ع}} یکی از مهم‌ترین [[دلایل]] وی برای به عهده گرفتن زمام [[حکومت]]، [[اقامه حق]] و [[عدل]] بوده است<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۸۵.</ref>، و بالاترین [[بندگان]] نزد [[خداوند]]، پیشوای صالحی است که در راه اقامه [[موازین]] حق و [[نابودی باطل]] بکوشد و جامعه را هدایت کند<ref>{{متن حدیث|أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِيَ وَ هَدَى فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً وَ أَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۶۱.</ref>.


دوم، رعایت موازین [[عدالت]] و در نتیجه، ایجاد [[مودت]] و [[دوستی]] میان [[مردم]]: از نظر امام علی{{ع}} بیش‌ترین [[فضایل]] [[حاکمان]]، در توسعه عدالت و [[نفی تبعیض]] است و چنین روشی، موجب [[همدلی]] مردم با یکدیگر می‌شود<ref>{{متن حدیث|وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ... إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ}}؛ موسوعة الامام علی{{ع}}، ج۴، ص۲۲۵.</ref>. [[سیره امام]] نیز نشان می‌دهد که وی بر رعایت موازین عدل در امور حکومت تأکید فراوان داشت و به اندازه‌ای در این زمینه سخت می‌گرفت که همواره [[قدرتمندان]] و ثروت‌اندوزان از وی می‌هراسیدند.
دوم، رعایت موازین [[عدالت]] و در نتیجه، ایجاد [[مودت]] و [[دوستی]] میان [[مردم]]: از نظر امام علی {{ع}} بیش‌ترین [[فضایل]] [[حاکمان]]، در توسعه عدالت و [[نفی تبعیض]] است و چنین روشی، موجب [[همدلی]] مردم با یکدیگر می‌شود<ref>{{متن حدیث|وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ... إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ}}؛ موسوعة الامام علی {{ع}}، ج۴، ص۲۲۵.</ref>. [[سیره امام]] نیز نشان می‌دهد که وی بر رعایت موازین عدل در امور حکومت تأکید فراوان داشت و به اندازه‌ای در این زمینه سخت می‌گرفت که همواره [[قدرتمندان]] و ثروت‌اندوزان از وی می‌هراسیدند.


سوم، [[ترغیب]] و [[تشویق]] مردم به مشارکت در ساماندهی امور عمومی جامعه: امام علی{{ع}} همواره مردم را به حضور در عرصه‌های سیاسی ترغیب می‌کرد و با بلیغ‌ترین سخنان مردم را به عرصه‌های [[اجتماعی]] می‌کشاند. وی دائماً به مردم گوشزد می‌کرد که از [[مجاهدت]] در [[راه خدا]] باز نایستند و بدانند که اگر طریق [[الهی]] را در پیش گیرند و [[استقامت]] ورزند، همواره [[پیروز]] و سربلند خواهند بود و خداوند آنان را [[یاری]] خواهد کرد<ref>{{متن قرآن|وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ}} «در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز از (پاداش) کردارهایتان نمی‌کاهد» سوره محمد، آیه ۳۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۶۸.</ref>. خود نیز مادامی که [[مردم]] او را [[یاری]] می‌کردند، با [[ظلم]] و [[فساد]] و [[تبعیض]] مقابله کرد و با [[اصحاب صفین]] و [[جمل]] جنگید. هنگامی هم که مردم از گرد او پراکنده شدند، همچنان راه [[حق]] را ادامه داد و تنها به [[شکوه]] از [[رفتار]] مردم اکتفا کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۹.</ref>.
سوم، [[ترغیب]] و [[تشویق]] مردم به مشارکت در ساماندهی امور عمومی جامعه: امام علی {{ع}} همواره مردم را به حضور در عرصه‌های سیاسی ترغیب می‌کرد و با بلیغ‌ترین سخنان مردم را به عرصه‌های [[اجتماعی]] می‌کشاند. وی دائماً به مردم گوشزد می‌کرد که از [[مجاهدت]] در [[راه خدا]] باز نایستند و بدانند که اگر طریق [[الهی]] را در پیش گیرند و [[استقامت]] ورزند، همواره [[پیروز]] و سربلند خواهند بود و خداوند آنان را [[یاری]] خواهد کرد<ref>{{متن قرآن|وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ}} «در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز از (پاداش) کردارهایتان نمی‌کاهد» سوره محمد، آیه ۳۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۶۸.</ref>. خود نیز مادامی که [[مردم]] او را [[یاری]] می‌کردند، با [[ظلم]] و [[فساد]] و [[تبعیض]] مقابله کرد و با [[اصحاب صفین]] و [[جمل]] جنگید. هنگامی هم که مردم از گرد او پراکنده شدند، همچنان راه [[حق]] را ادامه داد و تنها به [[شکوه]] از [[رفتار]] مردم اکتفا کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۹.</ref>.


چهارم، رعایت [[موازین اخلاق]] و [[پرهیز]] از تبانی و [[توطئه]] در عرصه [[سیاست]] و [[حکومت]]: [[امام علی]]{{ع}} در واقعه [[قتل عثمان]]، در [[عزل]] [[معاویه]] از [[فرمانداری]] [[شام]]، در مقابله با سهم‌خواهی [[طلحه]] و [[زبیر]] از حکومت و به راه انداختن [[جنگ جمل]]، هر گونه تبانی با دیگر [[سیاست‌مداران]] را مطلقاً [[نفی]] می‌کرد و تأکید می‌ورزید که [[حاکمان]] باید با [[هوای نفس]] [[مبارزه]] کنند، تا بتوانند [[مسیر حق]] و [[عدالت]] را در [[جامعه]] بگشایند و همواره توجه داشته باشند که در [[زمامداری]] خویش، با [[خدا]] [[معامله]] کرده‌اند. نیز به [[روز جزا]] بیندیشند؛ زیرا از جمله [[حقوقی]] که بر گردن [[زمامداران]] است، «[[حفظ]] [[پاکی]] خویش»<ref>{{متن حدیث|وَ مِنَ الْحَقِّ عَلَيْكَ حِفْظُ نَفْسِكَ‌}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۴۵، و نیز ر.ک: موسوعة الامام علی{{ع}}، ج۴، ص۱۲۷.</ref> است.<ref>[[سید عباس نبوی|نبوی، سید عباس]]، [[جامعه آرمانی (مقاله)| مقاله «جامعه آرمانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۱۸۴.</ref>
چهارم، رعایت [[موازین اخلاق]] و [[پرهیز]] از تبانی و [[توطئه]] در عرصه [[سیاست]] و [[حکومت]]: [[امام علی]] {{ع}} در واقعه [[قتل عثمان]]، در [[عزل]] [[معاویه]] از [[فرمانداری]] [[شام]]، در مقابله با سهم‌خواهی [[طلحه]] و [[زبیر]] از حکومت و به راه انداختن [[جنگ جمل]]، هر گونه تبانی با دیگر [[سیاست‌مداران]] را مطلقاً [[نفی]] می‌کرد و تأکید می‌ورزید که [[حاکمان]] باید با [[هوای نفس]] [[مبارزه]] کنند، تا بتوانند [[مسیر حق]] و [[عدالت]] را در [[جامعه]] بگشایند و همواره توجه داشته باشند که در [[زمامداری]] خویش، با [[خدا]] [[معامله]] کرده‌اند. نیز به [[روز جزا]] بیندیشند؛ زیرا از جمله [[حقوقی]] که بر گردن [[زمامداران]] است، «[[حفظ]] [[پاکی]] خویش»<ref>{{متن حدیث|وَ مِنَ الْحَقِّ عَلَيْكَ حِفْظُ نَفْسِكَ‌}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۴۵، و نیز ر. ک: موسوعة الامام علی {{ع}}، ج۴، ص۱۲۷.</ref> است.<ref>[[سید عباس نبوی|نبوی، سید عباس]]، [[جامعه آرمانی (مقاله)| مقاله «جامعه آرمانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۱۸۴.</ref>


==[[سلوک سیاسی امام علی]]{{ع}} پیش از [[خلافت]]==
== [[سلوک سیاسی امام علی]] {{ع}} پیش از [[خلافت]] ==
مقصود ما از دوران پیش از خلافت، همان بیست و پنج سالی است که [[امام]] از [[حق]] خود، [[محروم]] گشته و [[خانه‌نشین]] شده، بود. در این دوران، [[امام علی]]{{ع}} غیر از فعالیت‌های مختلفی که در زمینه‌های [[علمی]]، [[تربیتی]]، [[عبادی]] و... داشت؛ کردارهای [[سیاسی]] نمونه‌ای هم از خود نشان داد. نخست این که در همان آغاز شروع [[فتنه]] به بیان‌های گوناگون [[برتری]] و [[شایستگی]] خود را برای خلافت، اظهار داشت و فرمود:
مقصود ما از دوران پیش از خلافت، همان بیست و پنج سالی است که [[امام]] از [[حق]] خود، [[محروم]] گشته و [[خانه‌نشین]] شده، بود. در این دوران، [[امام علی]] {{ع}} غیر از فعالیت‌های مختلفی که در زمینه‌های [[علمی]]، [[تربیتی]]، [[عبادی]] و... داشت؛ کردارهای [[سیاسی]] نمونه‌ای هم از خود نشان داد. نخست این که در همان آغاز شروع [[فتنه]] به بیان‌های گوناگون [[برتری]] و [[شایستگی]] خود را برای خلافت، اظهار داشت و فرمود:
«ای گروه [[مهاجر]]! [[حکومتی]] را که [[حضرت محمد]]، اساس آن را پی‌ریزی کرد، از [[دودمان]] او خارج نسازید و وارد خانه‌های خود نکنید. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[خاندان پیامبر]] به این کار سزاوارترند؛ زیرا در میان آنان کسی است که به مفاهیم [[قرآن]] و [[فروع]] و [[اصول دین]]، احاطه کامل دارد و به سنت‌های [[پیامبر گرامی]] آشناست و می‌تواند [[جامعه اسلامی]] را به خوبی اداره کند و جلو [[مفاسد]] را بگیرد و [[غنائم]] را عادلانه میان آنان قسمت کند، با وجود چنین فردی نوبت به دیگران نمی‌رسد، زنهار، از [[هوا و هوس]] [[پیروی]] کنید که از [[راه خدا]] [[گمراه]] شوید و از [[حقیقت]] دوری می‌گزینید»<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۱، به نقل از: جعفر سبحانی، پژوهشی پیرامون زندگانی امام علی{{ع}}، ص۲۰۶.</ref>.
«ای گروه [[مهاجر]]! [[حکومتی]] را که [[حضرت محمد]]، اساس آن را پی‌ریزی کرد، از [[دودمان]] او خارج نسازید و وارد خانه‌های خود نکنید. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[خاندان پیامبر]] به این کار سزاوارترند؛ زیرا در میان آنان کسی است که به مفاهیم [[قرآن]] و [[فروع]] و [[اصول دین]]، احاطه کامل دارد و به سنت‌های [[پیامبر گرامی]] آشناست و می‌تواند [[جامعه اسلامی]] را به خوبی اداره کند و جلو [[مفاسد]] را بگیرد و [[غنائم]] را عادلانه میان آنان قسمت کند، با وجود چنین فردی نوبت به دیگران نمی‌رسد، زنهار، از [[هوا و هوس]] [[پیروی]] کنید که از [[راه خدا]] [[گمراه]] شوید و از [[حقیقت]] دوری می‌گزینید»<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۱، به نقل از: جعفر سبحانی، پژوهشی پیرامون زندگانی امام علی {{ع}}، ص۲۰۶.</ref>.


و در بیان دیگر فرمود:
و در بیان دیگر فرمود:
«من در [[حیات پیامبر]] و هم پس از [[مرگ]] او به [[مقام]] و [[منصب]] او سزاوارترم، من [[وصی]] و [[وزیر]] و گنجینه [[اسرار]] [[مخزن علوم]] او هستم، منم [[صدیق اکبر]] و [[فاروق اعظم]]، من نخستین فردی هستم که به او [[ایمان]] آورده و او را در این راه [[تصدیق]] نموده‌ام، من اس[[تورات]]رین شما در [[جهاد با مشرکان]] و [[اعلم]] شما به کتاب و [[سنت پیامبر]]، آگاهترین شما به فروع و اصول دین و [[فصیح‌ترین]] شما در سخن و قوی‌ترین و استوراترین شما در برابر [[ناملایمات]] هستم، چرا در این [[میراث]]، با من به [[جنگ]] و [[نزاع]] برخاستید»<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۹۵، به نقل از: همان، ص۲۰۷.</ref>.
«من در [[حیات پیامبر]] و هم پس از [[مرگ]] او به [[مقام]] و [[منصب]] او سزاوارترم، من [[وصی]] و [[وزیر]] و گنجینه [[اسرار]] [[مخزن علوم]] او هستم، منم [[صدیق اکبر]] و [[فاروق اعظم]]، من نخستین فردی هستم که به او [[ایمان]] آورده و او را در این راه [[تصدیق]] نموده‌ام، من اس[[تورات]]رین شما در [[جهاد با مشرکان]] و [[اعلم]] شما به کتاب و [[سنت پیامبر]]، آگاهترین شما به فروع و اصول دین و [[فصیح‌ترین]] شما در سخن و قوی‌ترین و استوراترین شما در برابر [[ناملایمات]] هستم، چرا در این [[میراث]]، با من به [[جنگ]] و [[نزاع]] برخاستید»<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۹۵، به نقل از: همان، ص۲۰۷.</ref>.


و دیگر این که: [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در باز ستاندن [[حق]] خویش تنها به [[پند]] و [[اندرز]] و [[تذکر]] و یادآوری اکتفا نکرد، بلکه بنا به نوشته بسیاری از [[تاریخ]] نویسان در برخی از شب‌ها همراه دخت گرامی [[پیامبر]] و نوردیدگان خود [[حسنین]] با سران [[انصار]] تماس برقرار کرد تا [[خلافت]] را به مسیر [[واقعی]] خود بازگرداند، ولی متأسفانه پاسخ مساعدی از آنان دریافت نکرد و آنان عذر آوردند که اگر علی پیش از دیگران به [[فکر]] خلافت افتاده بود و از ما تقاضای [[بیعت]] می‌کرد ما هرگز او را رها نکرده و با دیگری بیعت نمی‌کردیم! اما چه کنیم که کار از کار گذشته و ما با دیگری دست بیعت داده‌ایم.
و دیگر این که: [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} در باز ستاندن [[حق]] خویش تنها به [[پند]] و [[اندرز]] و [[تذکر]] و یادآوری اکتفا نکرد، بلکه بنا به نوشته بسیاری از [[تاریخ]] نویسان در برخی از شب‌ها همراه دخت گرامی [[پیامبر]] و نوردیدگان خود [[حسنین]] با سران [[انصار]] تماس برقرار کرد تا [[خلافت]] را به مسیر [[واقعی]] خود بازگرداند، ولی متأسفانه پاسخ مساعدی از آنان دریافت نکرد و آنان عذر آوردند که اگر علی پیش از دیگران به [[فکر]] خلافت افتاده بود و از ما تقاضای [[بیعت]] می‌کرد ما هرگز او را رها نکرده و با دیگری بیعت نمی‌کردیم! اما چه کنیم که کار از کار گذشته و ما با دیگری دست بیعت داده‌ایم.


[[امیر مؤمنان]] در پاسخ آنان گفت: آیا صحیح بود که من [[جسد]] [[مطهر]] پیامبر را در گوشه [[خانه]] ترک می‌کردم و به فکر خلافت و رأی‌گیری می‌افتادم. دخت گرامی پیامبر در [[تأیید]] سخنان [[حضرت]] فرمود: علی به [[وظیفه]] خود از دیگران آشناتر است، حساب این گروه که علی را از حق خویش باز داشته‌اند با خداست»<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۲؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۴۷، به نقل از همان، ص۲۰۸ و ۲۰۹.</ref>.
[[امیر مؤمنان]] در پاسخ آنان گفت: آیا صحیح بود که من [[جسد]] [[مطهر]] پیامبر را در گوشه [[خانه]] ترک می‌کردم و به فکر خلافت و رأی‌گیری می‌افتادم. دخت گرامی پیامبر در [[تأیید]] سخنان [[حضرت]] فرمود: علی به [[وظیفه]] خود از دیگران آشناتر است، حساب این گروه که علی را از حق خویش باز داشته‌اند با خداست»<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۲؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۴۷، به نقل از همان، ص۲۰۸ و ۲۰۹.</ref>.
خط ۵۰: خط ۵۰:
{{متن حدیث|... وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ‌، وَ أَنْ يَعُودَ الْكُفْرُ، وَ يَبُورَ الدِّينُ، لَكُنَّا عَلَى غَيْرِ مَا كُنَّا لَهُمْ عَلَيْهِ...}}؛
{{متن حدیث|... وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ‌، وَ أَنْ يَعُودَ الْكُفْرُ، وَ يَبُورَ الدِّينُ، لَكُنَّا عَلَى غَيْرِ مَا كُنَّا لَهُمْ عَلَيْهِ...}}؛
[[سوگند]] به [[خدا]]؟ اگر [[بیم اختلاف]] در بین [[مسلمانان]] نبود و [[ترس]] از این نبود که دوباره [[کفر]] و [[بت‌پرستی]] به [[جامعه اسلامی]] باز گردد و دین، نابود شود، وضع ما غیر از این بود که اکنون می‌بینید.»..<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۸ ص۳۰.</ref>.
[[سوگند]] به [[خدا]]؟ اگر [[بیم اختلاف]] در بین [[مسلمانان]] نبود و [[ترس]] از این نبود که دوباره [[کفر]] و [[بت‌پرستی]] به [[جامعه اسلامی]] باز گردد و دین، نابود شود، وضع ما غیر از این بود که اکنون می‌بینید.»..<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۸ ص۳۰.</ref>.
وقت دیگر هم، هنگامی که [[فاطمه زهرا]]{{س}} او را به [[قیام]] علیه [[حکومت ابوبکر]] [[دعوت]] کرد همین که صدای {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ‌}} از [[مؤذن]] شنیده شد، فرمود: «یا [[فاطمه]]، آیا می‌خواهی این صدا خاموش شود؟، فاطمه گفت: خیر، بلکه می‌خواهم این نام بماند. فرمود: پس صبر کن، همان که گفتم؛ یعنی اگر قیام کنم این صدا هم از بین می‌رود»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۱۳.</ref>.
وقت دیگر هم، هنگامی که [[فاطمه زهرا]] {{س}} او را به [[قیام]] علیه [[حکومت ابوبکر]] [[دعوت]] کرد همین که صدای {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ‌}} از [[مؤذن]] شنیده شد، فرمود: «یا [[فاطمه]]، آیا می‌خواهی این صدا خاموش شود؟، فاطمه گفت: خیر، بلکه می‌خواهم این نام بماند. فرمود: پس صبر کن، همان که گفتم؛ یعنی اگر قیام کنم این صدا هم از بین می‌رود»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۱۳.</ref>.


از آنچه که گذشت چنین برمی‌آید که [[امام]]، [[سلوک]] سیاسی‌اش مبتنی بر معیارهای حق بود و هیچ چیز را جز از راه حق نمی‌پذیرفت، حتی هنگامی که [[عبدالرحمان بن عوف]] در [[شورا]]، به او پیشنهاد داد که اگر به [[قرآن]] و [[سنت]] [[پیغمبر]] و [[اجتهاد]] [[شیخین]] ([[ابوبکر]] و [[عمر]]) عمل کنی با تو [[بیعت]] می‌کنم که [[خلیفه]] مسلمانان بشوی آن امام بزرگوار می‌توانست در ظاهر موافقت کند و [[حکومت اسلامی]] را بگیرد و بعد هم به [[اجتهاد]] و [[رأی]] خود عمل کند، اما علی [[حکومت]] را برای خود نمی‌خواهد، بلکه برای بقای [[صداقت]] و [[پاکی]] می‌خواهد تا [[راستی]] و [[حق]] و [[عدالت]] بماند. از این رو به [[عبدالرحمان]] فرمود: به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] رسولش عمل می‌کنم، اما به اجتهاد [[شیخین]] نه، اگر علی جواب رد نمی‌داد، یازده سال زودتر به حکومت می‌رسید، اما علی، هدفش رسیدن به حکومت نبود، بلکه عمل به حق و [[رفتار]] بر طبق [[موازین شرع]] بود.
از آنچه که گذشت چنین برمی‌آید که [[امام]]، [[سلوک]] سیاسی‌اش مبتنی بر معیارهای حق بود و هیچ چیز را جز از راه حق نمی‌پذیرفت، حتی هنگامی که [[عبدالرحمان بن عوف]] در [[شورا]]، به او پیشنهاد داد که اگر به [[قرآن]] و [[سنت]] [[پیغمبر]] و [[اجتهاد]] [[شیخین]] ([[ابوبکر]] و [[عمر]]) عمل کنی با تو [[بیعت]] می‌کنم که [[خلیفه]] مسلمانان بشوی آن امام بزرگوار می‌توانست در ظاهر موافقت کند و [[حکومت اسلامی]] را بگیرد و بعد هم به [[اجتهاد]] و [[رأی]] خود عمل کند، اما علی [[حکومت]] را برای خود نمی‌خواهد، بلکه برای بقای [[صداقت]] و [[پاکی]] می‌خواهد تا [[راستی]] و [[حق]] و [[عدالت]] بماند. از این رو به [[عبدالرحمان]] فرمود: به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] رسولش عمل می‌کنم، اما به اجتهاد [[شیخین]] نه، اگر علی جواب رد نمی‌داد، یازده سال زودتر به حکومت می‌رسید، اما علی، هدفش رسیدن به حکومت نبود، بلکه عمل به حق و [[رفتار]] بر طبق [[موازین شرع]] بود.


علی{{ع}} کسی نبود که برای رسیدن به حکومت از راه کج وارد شود و [[کجی]] را [[عقل]] و [[درایت]] و [[کیاست]] بداند، اگر تمام [[دنیا]] را به کام علی می‌ریختند تا لختی به [[انحراف]] برود ممکن نبود، و این روند را ادامه داد تا در [[زمان]] خلافتش در ذیل خطبه‌ای که داستان «[[عقیل]] و آهن تفتیده» را بازگو می‌کند به این [[حقیقت]] اشاره دارد آنجا که می‌فرماید:
علی {{ع}} کسی نبود که برای رسیدن به حکومت از راه کج وارد شود و [[کجی]] را [[عقل]] و [[درایت]] و [[کیاست]] بداند، اگر تمام [[دنیا]] را به کام علی می‌ریختند تا لختی به [[انحراف]] برود ممکن نبود، و این روند را ادامه داد تا در [[زمان]] خلافتش در ذیل خطبه‌ای که داستان «[[عقیل]] و آهن تفتیده» را بازگو می‌کند به این [[حقیقت]] اشاره دارد آنجا که می‌فرماید:
{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ‌}}؛
{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ‌}}؛
«به [[خدا]] [[سوگند]] اگر هفت اقلیم با آنچه در زیر آسمان‌هاست به من دهند تا [[خداوند]] را در گرفتن پوست جوی از دهان مورچه‌ای [[نافرمانی]] کنم هرگز نخواهم کرد».
«به [[خدا]] [[سوگند]] اگر هفت اقلیم با آنچه در زیر آسمان‌هاست به من دهند تا [[خداوند]] را در گرفتن پوست جوی از دهان مورچه‌ای [[نافرمانی]] کنم هرگز نخواهم کرد».
خط ۶۰: خط ۶۰:
و در دنباله‌اش فرمود:
و در دنباله‌اش فرمود:
{{متن حدیث|وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِينُ‌}}؛
{{متن حدیث|وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِينُ‌}}؛
«همانا این دنیای شما از برگ جویده‌ای که در دهان ملخی باشد نزد من خوارتر و بی‌ارزش‌تر است. علی را با نعمت‌های فناپذیر و لذت‌های نابودشدنی دنیا چه کار! از [[خواب]] رفتن عقل و لغزش‌های [[قبیح]] به خدا [[پناه]] می‌برم و از او [[یاری]] می‌جویم»<ref>ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۲۴۵؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.</ref>.
«همانا این دنیای شما از برگ جویده‌ای که در دهان ملخی باشد نزد من خوارتر و بی‌ارزش‌تر است. علی را با نعمت‌های فناپذیر و لذت‌های نابودشدنی دنیا چه کار! از [[خواب]] رفتن عقل و لغزش‌های [[قبیح]] به خدا [[پناه]] می‌برم و از او [[یاری]] می‌جویم»<ref>ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۲۴۵؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.</ref>.


علی همان است که پس از [[قتل عثمان]] وقتی که [[مردم]] با او [[بیعت]] کردند، [[مغیره]] پسر شعبه از روی [[نصیحت]] و [[خیرخواهی]] به او گفت: «اگر [[فرصت‌ها]] را از دست بدهی فردا [[کارها]] از دستت در می‌رود! پس [[معاویه]] و سایر [[فرمانداران]] را در کارهایشان باقی بگذار و پس از محکم شدن پایه‌های حکومتت هر که را خواستی برکنار کن». [[حضرت]] زیر بار [[مصلحت‌اندیشی]] او نرفت و فرمود: «من لحظه‌ای در کار [[دین]] [[سستی]] نمی‌کنم و دون فطرتان را در کارم [[شریک]] نمی‌سازم». مغیره گفت: «اگر پیشنهاد مرا بپذیری هر کسی را می‌خواهی [[عزل]] کن، اما معاویه را باقی بگذار؛ زیرا او در [[شام]] پایگاهی دارد. ضمناً دلیلی هم برای ابقای او داری؛ چراکه [[عمر]] او را [[نصب]] کرده است؟» فرمود:
علی همان است که پس از [[قتل عثمان]] وقتی که [[مردم]] با او [[بیعت]] کردند، [[مغیره]] پسر شعبه از روی [[نصیحت]] و [[خیرخواهی]] به او گفت: «اگر [[فرصت‌ها]] را از دست بدهی فردا [[کارها]] از دستت در می‌رود! پس [[معاویه]] و سایر [[فرمانداران]] را در کارهایشان باقی بگذار و پس از محکم شدن پایه‌های حکومتت هر که را خواستی برکنار کن». [[حضرت]] زیر بار [[مصلحت‌اندیشی]] او نرفت و فرمود: «من لحظه‌ای در کار [[دین]] [[سستی]] نمی‌کنم و دون فطرتان را در کارم [[شریک]] نمی‌سازم». مغیره گفت: «اگر پیشنهاد مرا بپذیری هر کسی را می‌خواهی [[عزل]] کن، اما معاویه را باقی بگذار؛ زیرا او در [[شام]] پایگاهی دارد. ضمناً دلیلی هم برای ابقای او داری؛ چراکه [[عمر]] او را [[نصب]] کرده است؟» فرمود:
خط ۶۶: خط ۶۶:
«نه به [[خدا]] [[سوگند]] او را برای دو [[روز]] هم به کار نمی‌گیرم»<ref>عباس عقاد، عبقریة الامام، ص۱۲۲؛ مسعودی، مروج الذهب ج۲، ص۳۶۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۱۳۵.</ref>
«نه به [[خدا]] [[سوگند]] او را برای دو [[روز]] هم به کار نمی‌گیرم»<ref>عباس عقاد، عبقریة الامام، ص۱۲۲؛ مسعودی، مروج الذهب ج۲، ص۳۶۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۱۳۵.</ref>


==[[سلوک سیاسی امام علی]]{{ع}} در [[زمان]] [[خلافت]]==
== [[سلوک سیاسی امام علی]] {{ع}} در [[زمان]] [[خلافت]] ==
زمانی که [[امام علی]]{{ع}} اداره [[کشور اسلامی]] را به عهده گرفت [[سیاست‌مداری]] او بر اساس [[موازین اسلام]] و [[قرآن]] متبلور شد و هیچ‌گاه از موازین اسلام [[منحرف]] نگردید و ذره‌ای از [[احکام اسلامی]] تخطی نکرد.
زمانی که [[امام علی]] {{ع}} اداره [[کشور اسلامی]] را به عهده گرفت [[سیاست‌مداری]] او بر اساس [[موازین اسلام]] و [[قرآن]] متبلور شد و هیچ‌گاه از موازین اسلام [[منحرف]] نگردید و ذره‌ای از [[احکام اسلامی]] تخطی نکرد.


[[ابن ابی الحدید معتزلی]] [[سنی]] می‌گوید: «همانا [[دشمنان علی]]{{ع}} هم گفته‌اند که او [[مقید]] به [[شرع]] انور بود و در اداره کشور اسلامی بر خلاف آن عمل نمی‌کرد. به آنچه [[اسلام]] [[نهی]] کرده بود نزدیک نمی‌شد و خود می‌فرمود:
[[ابن ابی الحدید معتزلی]] [[سنی]] می‌گوید: «همانا [[دشمنان علی]] {{ع}} هم گفته‌اند که او [[مقید]] به [[شرع]] انور بود و در اداره کشور اسلامی بر خلاف آن عمل نمی‌کرد. به آنچه [[اسلام]] [[نهی]] کرده بود نزدیک نمی‌شد و خود می‌فرمود:
{{متن حدیث| لَوْ لَا الدین التُّقَى لَكُنْتُ أَدْهَى الْعَرَبِ‌}}؛
{{متن حدیث| لَوْ لَا الدین التُّقَى لَكُنْتُ أَدْهَى الْعَرَبِ‌}}؛
«اگر پای [[دین]] و [[تقوی]] در میان نبود [[نیرنگ]] باز‌ترین [[مردم عرب]] بودم».
«اگر پای [[دین]] و [[تقوی]] در میان نبود [[نیرنگ]] باز‌ترین [[مردم عرب]] بودم».
خط ۷۵: خط ۷۵:
بعد [[ابن ابی الحدید]] ادامه می‌دهد: «اما غیر علی، خلفای دیگر به مقتضای [[مصلحت]] خود عمل می‌کردند چه آن مصلحت مطابق شرع انور باشد یا نه» سپس می‌افزاید: شکی نیست کسانی که به [[مصلحت اندیشی]] عمل می‌کنند و خود را محدود به [[موازین شرع]] اسلام نمی‌بینند امور [[دنیایی]] آنان به ظاهر بهتر [[انتظام]] می‌یابد، ولی آن کس که چنین نباشد و بخواهد بر اساس [[موازین]] بیندیشد و عمل کند با [[خواسته‌های نفسانی]] [[مردم]] رو به رو خواهد بود و دنیای او به پراکندگی نزدیک‌تر است»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۸.</ref>.
بعد [[ابن ابی الحدید]] ادامه می‌دهد: «اما غیر علی، خلفای دیگر به مقتضای [[مصلحت]] خود عمل می‌کردند چه آن مصلحت مطابق شرع انور باشد یا نه» سپس می‌افزاید: شکی نیست کسانی که به [[مصلحت اندیشی]] عمل می‌کنند و خود را محدود به [[موازین شرع]] اسلام نمی‌بینند امور [[دنیایی]] آنان به ظاهر بهتر [[انتظام]] می‌یابد، ولی آن کس که چنین نباشد و بخواهد بر اساس [[موازین]] بیندیشد و عمل کند با [[خواسته‌های نفسانی]] [[مردم]] رو به رو خواهد بود و دنیای او به پراکندگی نزدیک‌تر است»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۸.</ref>.


به طور قطع امام علی{{ع}} از شیوه‌ها و ابزارهایی که [[حکومت]] او را تداوم بخشد و او از تمام نیرنگ‌هایی که پایه‌های حکومتش را [[استوار]] نماید، باخبر بود، اما آنچه او را باز می‌داشت دین و [[تقوا]] بود. علی [[موفقیت]] و [[پیروزی]] را در [[خشنودی]] و [[رضای خدا]] و [[اجرای حق]] و [[عدالت]] می‌دید، نه در حکومت چند [[روزه]] بر مردم؛ زیرا نه [[دنیا]] را می‌خواست و نه [[ریاست]] بر آن را، و به تعبیر خودش، تمام دنیا و حکومت بر آن در نزدش، چون بال مگسی و پر کاهی و استخوان پوسیده و کمتر از [[کفش]] وصله‌دار بود، بلکه [[هدف]] و منت‌های آرزوی علی{{ع}} این بود که حقی را [[احیا]] و باطلی را بمیراند و عدالتی را بگستراند.
به طور قطع امام علی {{ع}} از شیوه‌ها و ابزارهایی که [[حکومت]] او را تداوم بخشد و او از تمام نیرنگ‌هایی که پایه‌های حکومتش را [[استوار]] نماید، باخبر بود، اما آنچه او را باز می‌داشت دین و [[تقوا]] بود. علی [[موفقیت]] و [[پیروزی]] را در [[خشنودی]] و [[رضای خدا]] و [[اجرای حق]] و [[عدالت]] می‌دید، نه در حکومت چند [[روزه]] بر مردم؛ زیرا نه [[دنیا]] را می‌خواست و نه [[ریاست]] بر آن را، و به تعبیر خودش، تمام دنیا و حکومت بر آن در نزدش، چون بال مگسی و پر کاهی و استخوان پوسیده و کمتر از [[کفش]] وصله‌دار بود، بلکه [[هدف]] و منت‌های آرزوی علی {{ع}} این بود که حقی را [[احیا]] و باطلی را بمیراند و عدالتی را بگستراند.
این روش، به معنای [[سستی]] در [[رأی]] و [[ضعف]] در [[سیاست]] نیست، بلکه کمال قوت و [[قدرت]] است؛ زیرا [[ضعیف]] کسی است که هر از چند گاهی بر طبق [[مصالح]] شخصی و یا [[ترس]] و [[طمع]] و یا عوامل دیگر از معیارهای [[حق]] [[عدول]] کند. اما علی، معیارهای حق را بر هم نزد و سستی نورزید. و بی‌هیچ‌گونه واهمه‌ای، سیاست [[رسول الله]] و همه [[پیغمبران]] و مردان بزرگ [[الهی]] را ادامه داد. علی می‌توانست با دادن [[مقام]] و منصبی بی‌جا به [[طلحه]] و [[زبیر]]، از غائله [[جمل]] جلوگیری کند، و با ادامه [[حکومت معاویه]] در [[شام]] موافقت نموده و غائله [[صفین]] پیش نیاید و با [[پذیرفتن]] مطالب [[جاهلانه]] [[خوارج]] از [[جنگ نهروان]] جلوگیری کند، اما علی هرگز چنین نکرد، چون او سیاست‌مدار [[عادل]] است و هر چیزی را باید در جای حقش بگذارد. علی که همچون معاویه‌ها مکار و دغل باز نیست تا همه جا مماشات کند و هر چیزی را که برای بقای خودش [[سود]] دارد بپذیرد ولو [[اسلام]] زیر پا برود. و لذا [[حضرت]] خوب می‌دانست که بعداً به او خرده می‌گیرند و او را در سیاست، ضعیف می‌پندارند. از این رو، در یکی از خطبه‌های خود این [[حقایق]] را به سبک [[زیبایی]]، به تصویر کشیده است:
این روش، به معنای [[سستی]] در [[رأی]] و [[ضعف]] در [[سیاست]] نیست، بلکه کمال قوت و [[قدرت]] است؛ زیرا [[ضعیف]] کسی است که هر از چند گاهی بر طبق [[مصالح]] شخصی و یا [[ترس]] و [[طمع]] و یا عوامل دیگر از معیارهای [[حق]] [[عدول]] کند. اما علی، معیارهای حق را بر هم نزد و سستی نورزید. و بی‌هیچ‌گونه واهمه‌ای، سیاست [[رسول الله]] و همه [[پیغمبران]] و مردان بزرگ [[الهی]] را ادامه داد. علی می‌توانست با دادن [[مقام]] و منصبی بی‌جا به [[طلحه]] و [[زبیر]]، از غائله [[جمل]] جلوگیری کند، و با ادامه [[حکومت معاویه]] در [[شام]] موافقت نموده و غائله [[صفین]] پیش نیاید و با [[پذیرفتن]] مطالب [[جاهلانه]] [[خوارج]] از [[جنگ نهروان]] جلوگیری کند، اما علی هرگز چنین نکرد، چون او سیاست‌مدار [[عادل]] است و هر چیزی را باید در جای حقش بگذارد. علی که همچون معاویه‌ها مکار و دغل باز نیست تا همه جا مماشات کند و هر چیزی را که برای بقای خودش [[سود]] دارد بپذیرد ولو [[اسلام]] زیر پا برود. و لذا [[حضرت]] خوب می‌دانست که بعداً به او خرده می‌گیرند و او را در سیاست، ضعیف می‌پندارند. از این رو، در یکی از خطبه‌های خود این [[حقایق]] را به سبک [[زیبایی]]، به تصویر کشیده است:
{{متن حدیث|...وَ لَقَدْ أَصْبَحْنَا فِي زَمَانٍ قَدِ اتَّخَذَ أَكْثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً وَ نَسَبَهُمْ أَهْلُ الْجَهْلِ فِيهِ إِلَى حُسْنِ الْحِيلَةِ مَا لَهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْنٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لَا حَرِيجَةَ لَهُ فِي الدِّينِ}}؛
{{متن حدیث|...وَ لَقَدْ أَصْبَحْنَا فِي زَمَانٍ قَدِ اتَّخَذَ أَكْثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً وَ نَسَبَهُمْ أَهْلُ الْجَهْلِ فِيهِ إِلَى حُسْنِ الْحِيلَةِ مَا لَهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْنٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لَا حَرِيجَةَ لَهُ فِي الدِّينِ}}؛
خط ۸۱: خط ۸۱:
«... در زمانی هستیم که بیشتر [[مردم]] [[خیانت]] و [[نیرنگ]] را [[کیاست]] و [[عقل]] می‌پندارند و [[نادانان]]، آنها را [[اهل]] [[تدبیر]] می‌خوانند. چگونه [[فکر]] می‌کنند، [[خدا]] آنان را بکشد، چه بسا [[انسان]] [[دانا]] راه چاره هر کاری را می‌داند و [[آگاه]] به فراز و نشیب‌ها هست، اما سبب آنکه [[حیله]] نمی‌کند آن است که [[امر و نهی]] [[پروردگار]] مانع اوست و یا آنکه [[قدرت]] بر انجام آن را دارد، ولی به روشنی رها می‌سازد، ولی آن کس که در [[دین خدا]] از هیچ گناهی [[پروا]] ندارد، از همین [[فرصت‌ها]] و حیله‌ها استفاده می‌کند و به [[مکر]] و [[نیرنگ]] دست می‌زند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۱.</ref>.
«... در زمانی هستیم که بیشتر [[مردم]] [[خیانت]] و [[نیرنگ]] را [[کیاست]] و [[عقل]] می‌پندارند و [[نادانان]]، آنها را [[اهل]] [[تدبیر]] می‌خوانند. چگونه [[فکر]] می‌کنند، [[خدا]] آنان را بکشد، چه بسا [[انسان]] [[دانا]] راه چاره هر کاری را می‌داند و [[آگاه]] به فراز و نشیب‌ها هست، اما سبب آنکه [[حیله]] نمی‌کند آن است که [[امر و نهی]] [[پروردگار]] مانع اوست و یا آنکه [[قدرت]] بر انجام آن را دارد، ولی به روشنی رها می‌سازد، ولی آن کس که در [[دین خدا]] از هیچ گناهی [[پروا]] ندارد، از همین [[فرصت‌ها]] و حیله‌ها استفاده می‌کند و به [[مکر]] و [[نیرنگ]] دست می‌زند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۱.</ref>.


امیرالمؤمنین علی{{ع}} در تمام مدت حکومتش، [[کتاب خدا]] و [[سنت]] رسولش را مد نظر داشت و در هیچ کاری سلیقه‌های شخصی را که مخالف آن دو بود به کار نمی‌گرفت؛ زیرا پیروزی‌های زودگذر را [[موفقیت]] نمی‌دانست. در [[حقیقت]] هیچ سیاستی را از [[راستی]] و [[صداقت]] در چارچوب [[موازین شرع]] بهتر نمی‌دانست و آنانی را که [[معاویه]] نیرنگ باز و مکار را سیاست‌مدار می‌دانستند [[نکوهش]] می‌کرد و می‌فرمود:
امیرالمؤمنین علی {{ع}} در تمام مدت حکومتش، [[کتاب خدا]] و [[سنت]] رسولش را مد نظر داشت و در هیچ کاری سلیقه‌های شخصی را که مخالف آن دو بود به کار نمی‌گرفت؛ زیرا پیروزی‌های زودگذر را [[موفقیت]] نمی‌دانست. در [[حقیقت]] هیچ سیاستی را از [[راستی]] و [[صداقت]] در چارچوب [[موازین شرع]] بهتر نمی‌دانست و آنانی را که [[معاویه]] نیرنگ باز و مکار را سیاست‌مدار می‌دانستند [[نکوهش]] می‌کرد و می‌فرمود:
{{متن حدیث|وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ...}}؛
{{متن حدیث|وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ...}}؛


«[[سوگند]] به [[خدا]]! معاویه از من سیاست‌مدارتر نیست، ولی او نیرنگ می‌زند و [[گناهکار]] است و اگر نیرنگ و حیله ناشایسته نبود، من سیاست‌مدار‌ترین [[مردم]] بودم. اما هر نیرنگی، خود گناهی است و هر گناهی یک نوع [[کفر]] است<ref>زیرا چیزی که در شرع اسلام حرام باشد و کسی او را حلال بداند نوعی کفر است؛ معاویه و اتباعش محرمات اسلام را مباح می‌دانستند.</ref>. و [[روز رستاخیز]] برای هر نیرنگ باز و [[مکاری]] نشانه‌ای است که به آن شناخته می‌شود. به خدا سوگند من با [[کید]] و مکر [[اغفال]] نمی‌شوم (زیرا به شگردهای آنان آگاهم) و در [[سختی]] و [[گرفتاری]] عاجز و [[ناتوان]] نمی‌گردم»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰.</ref>.
«[[سوگند]] به [[خدا]]! معاویه از من سیاست‌مدارتر نیست، ولی او نیرنگ می‌زند و [[گناهکار]] است و اگر نیرنگ و حیله ناشایسته نبود، من سیاست‌مدار‌ترین [[مردم]] بودم. اما هر نیرنگی، خود گناهی است و هر گناهی یک نوع [[کفر]] است<ref>زیرا چیزی که در شرع اسلام حرام باشد و کسی او را حلال بداند نوعی کفر است؛ معاویه و اتباعش محرمات اسلام را مباح می‌دانستند.</ref>. و [[روز رستاخیز]] برای هر نیرنگ باز و [[مکاری]] نشانه‌ای است که به آن شناخته می‌شود. به خدا سوگند من با [[کید]] و مکر [[اغفال]] نمی‌شوم (زیرا به شگردهای آنان آگاهم) و در [[سختی]] و [[گرفتاری]] عاجز و [[ناتوان]] نمی‌گردم»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰.</ref>.
در این سخن، [[امام علی]]{{ع}} توجه خود را به حیله‌های [[دشمن]] بیان می‌کند و [[برتری]] [[اندیشه]] خود را بازگو می‌نماید، او نه تنها در مرحله سخن، بلکه در عمل هم [[فکر]] بلند و [[هشیاری]] خود را نشان داده است، او در میدان‌های گوناگون [[جنگ]] از فکر صائب و بلند خود بهره برده و هر غول پیکری را به [[خاک]] انداخته است، مگر نه آن است که یکی از عوامل مهم [[پیروزی در جنگ]]، [[هشیاری]] و [[شناخت]] نسبت به موضع‌گیری‌های [[دشمن]] است، پس چرا کوته‌فکران، علی را در [[سیاست]] [[ناتوان]] می‌پندارند و [[معاویه]] را [[زیرک]] و تیزبین؟ هیهات! هیهات! علی هرگز برای چند [[روز]] [[حکومت]]، از روش [[آلوده]] دامن‌ها و [[سیاستمداران]] زورمدار و [[دنیاپرست]] استفاده نمی‌کند و آنچه را دنبال می‌کند [[شریعت مقدس اسلام]] و [[قوانین]] حیات‌بخش آن است؛ لذا [[سیاست‌ها]] و تدابیری که با [[قانون]] [[خدا]] و [[سنت رسول اکرم]] مخالف است به دور می‌ریزد. اگر چه او را متهم به [[ضعف]] در سیاست کنند. از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال شد:
در این سخن، [[امام علی]] {{ع}} توجه خود را به حیله‌های [[دشمن]] بیان می‌کند و [[برتری]] [[اندیشه]] خود را بازگو می‌نماید، او نه تنها در مرحله سخن، بلکه در عمل هم [[فکر]] بلند و [[هشیاری]] خود را نشان داده است، او در میدان‌های گوناگون [[جنگ]] از فکر صائب و بلند خود بهره برده و هر غول پیکری را به [[خاک]] انداخته است، مگر نه آن است که یکی از عوامل مهم [[پیروزی در جنگ]]، [[هشیاری]] و [[شناخت]] نسبت به موضع‌گیری‌های [[دشمن]] است، پس چرا کوته‌فکران، علی را در [[سیاست]] [[ناتوان]] می‌پندارند و [[معاویه]] را [[زیرک]] و تیزبین؟ هیهات! هیهات! علی هرگز برای چند [[روز]] [[حکومت]]، از روش [[آلوده]] دامن‌ها و [[سیاستمداران]] زورمدار و [[دنیاپرست]] استفاده نمی‌کند و آنچه را دنبال می‌کند [[شریعت مقدس اسلام]] و [[قوانین]] حیات‌بخش آن است؛ لذا [[سیاست‌ها]] و تدابیری که با [[قانون]] [[خدا]] و [[سنت رسول اکرم]] مخالف است به دور می‌ریزد. اگر چه او را متهم به [[ضعف]] در سیاست کنند. از [[امام صادق]] {{ع}} سؤال شد:
{{متن حدیث|... مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ قَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ وَ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِعَقْلٍ}}؛
{{متن حدیث|... مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ قَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ وَ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِعَقْلٍ}}؛


«... که [[عقل]] چیست؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: عقل چیزی است که با آن خدا [[ستایش]] شود و [[بهشت]]، به دست آید. [[راوی]] پرسید در معاویه چه؟ فرمود: آنچه در معاویه بود عقل نبود، بلکه [[زشتی]] و [[شیطنت]] بود، [[مردم]] او را عقل پنداشتند، ولی شبیه عقل بود نه عقل»<ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۱۳۹.</ref>
«... که [[عقل]] چیست؟ [[امام]] {{ع}} فرمود: عقل چیزی است که با آن خدا [[ستایش]] شود و [[بهشت]]، به دست آید. [[راوی]] پرسید در معاویه چه؟ فرمود: آنچه در معاویه بود عقل نبود، بلکه [[زشتی]] و [[شیطنت]] بود، [[مردم]] او را عقل پنداشتند، ولی شبیه عقل بود نه عقل»<ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۱۳۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش