پرش به محتوا

عبادت در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۲۷: خط ۲۷:


# '''قسم اول:''' بنده [[مخلص]] خداوند و همین معنا، مقصود آیات: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن» سوره ص، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا}}<ref>«(بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.</ref>؛ {{متن قرآن|نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ}}<ref>«فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ}}<ref>«بر بنده خود این کتاب را» سوره کهف، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|كُونُوا عِبَادًا لِي}}<ref>«بندگان من باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ}}<ref>«بهشت‌هایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است» سوره مریم، آیه ۶۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا}}<ref>«و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند» سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَسْرِ بِعِبَادِي لَيْلًا}}<ref>«پس، بندگانم را شبانه رهسپار کن» سوره دخان، آیه ۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا}}<ref>«و بنده‌ای از بندگان ما را یافتند» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref> است.
# '''قسم اول:''' بنده [[مخلص]] خداوند و همین معنا، مقصود آیات: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ}}<ref>«و از بنده ما ایّوب یاد کن» سوره ص، آیه ۴۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا}}<ref>«(بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.</ref>؛ {{متن قرآن|نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ}}<ref>«فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ}}<ref>«بر بنده خود این کتاب را» سوره کهف، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|كُونُوا عِبَادًا لِي}}<ref>«بندگان من باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ}}<ref>«بهشت‌هایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است» سوره مریم، آیه ۶۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا}}<ref>«و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند» سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَسْرِ بِعِبَادِي لَيْلًا}}<ref>«پس، بندگانم را شبانه رهسپار کن» سوره دخان، آیه ۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا}}<ref>«و بنده‌ای از بندگان ما را یافتند» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref> است.
# '''قسم دوم:''' [[بنده]] [[دنیا]] و امور ناپایدار دنیا و آن کسی است که بر [[خدمت]] به دنیا و محافظت آن کمر [[همت]] بربسته است و چنین شخصی را [[رسول اکرم]]{{صل}} مورد توجه قرار داده است در آنجا که فرمود: {{متن حدیث|تَعِسَ عَبْدُ الدِّرْهَمِ، تَعِسَ عَبْدُ الدِّينَارِ}}<ref>بحارالانوار، ج ۷۰، ص۳۲۰.</ref>: "هلاک شد بنده [[درهم]]، هلاک شد بنده [[دینار]]".
# '''قسم دوم:''' [[بنده]] [[دنیا]] و امور ناپایدار دنیا و آن کسی است که بر [[خدمت]] به دنیا و محافظت آن کمر [[همت]] بربسته است و چنین شخصی را [[رسول اکرم]] {{صل}} مورد توجه قرار داده است در آنجا که فرمود: {{متن حدیث|تَعِسَ عَبْدُ الدِّرْهَمِ، تَعِسَ عَبْدُ الدِّينَارِ}}<ref>بحارالانوار، ج ۷۰، ص۳۲۰.</ref>: "هلاک شد بنده [[درهم]]، هلاک شد بنده [[دینار]]".


با این حساب [و با توجه به معنای دوم و سوم [[عبد]]] می‌توان گفت که هم درست است که بگوییم: "هر [[انسانی]] [[عبد خدا]] نیست [بلکه فقط برخی افراد بنده [[خداوند]] هستند]" [در این جمله عبد به معنای سوم به کار رفته است]. عبد در این عبارت و امثال آن به معنای [[عابد]] است منتها بلیغ‌تر از عابد است [زیرا عابد یعنی پرستش‌کننده ولی عبد یعنی با تمام وجودش خداوند را می‌‌پرستد]. و هم درست است که بگوییم: "همه [[مردم]] [[عبد خداوند]] هستند بلکه بالاتر از آن همۀ موجودات عبد و بنده خداوند هستند" [عبد در این جمله به معنای دوم یعنی موجود مُسَخَّر به کار رفته است]  
با این حساب [و با توجه به معنای دوم و سوم [[عبد]]] می‌توان گفت که هم درست است که بگوییم: "هر [[انسانی]] [[عبد خدا]] نیست [بلکه فقط برخی افراد بنده [[خداوند]] هستند]" [در این جمله عبد به معنای سوم به کار رفته است]. عبد در این عبارت و امثال آن به معنای [[عابد]] است منتها بلیغ‌تر از عابد است [زیرا عابد یعنی پرستش‌کننده ولی عبد یعنی با تمام وجودش خداوند را می‌‌پرستد]. و هم درست است که بگوییم: "همه [[مردم]] [[عبد خداوند]] هستند بلکه بالاتر از آن همۀ موجودات عبد و بنده خداوند هستند" [عبد در این جمله به معنای دوم یعنی موجود مُسَخَّر به کار رفته است]  
خط ۳۵: خط ۳۵:
== مفهوم عبادت ==
== مفهوم عبادت ==
واژه «عبادت» در [[باور]] بسیاری از واژه‌شناسان، در اصل به معنای «[[خضوع]]»<ref>طبری در تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۳. می‌گوید: «اصل عبودیت که به نظر او شامل عبادت نیز می‌شود نزد همه عرب به معنای ذلت و خاکساری است». قرطبی نیز می‌گوید: «اصل عبادت خضوع است». (تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۲۵) همچنین مراجعه شود به: طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۶۱؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۲. ص۱۴۲؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۷۳. گفتنی است برخی از منابع یادشده به جای «خضوع»، لفظ «ذلت» آورده‌اند، که نزدیک به معنای خضوع است.</ref> یا «نهایت خضوع»<ref>مفردات راغب، واژه «عبد»؛ عسکری، ابوهلال، معجم الفروق اللغویه، ص۳۴۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۲۷۲.</ref> است. اما درباره استعمال متداول و شایع آن، چند نظریه مطرح است:
واژه «عبادت» در [[باور]] بسیاری از واژه‌شناسان، در اصل به معنای «[[خضوع]]»<ref>طبری در تفسیر جامع البیان، ج۱، ص۳. می‌گوید: «اصل عبودیت که به نظر او شامل عبادت نیز می‌شود نزد همه عرب به معنای ذلت و خاکساری است». قرطبی نیز می‌گوید: «اصل عبادت خضوع است». (تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۲۵) همچنین مراجعه شود به: طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۶۱؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۲. ص۱۴۲؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۷۳. گفتنی است برخی از منابع یادشده به جای «خضوع»، لفظ «ذلت» آورده‌اند، که نزدیک به معنای خضوع است.</ref> یا «نهایت خضوع»<ref>مفردات راغب، واژه «عبد»؛ عسکری، ابوهلال، معجم الفروق اللغویه، ص۳۴۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۲۷۲.</ref> است. اما درباره استعمال متداول و شایع آن، چند نظریه مطرح است:
#خضوع یا نهایت خضوع: بیشتر واژه‌شناسان همین را پذیرفته‌اند<ref>المصباح المنیر، ج۲، ص۱۴۲؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۲۳۶؛ شیخ بهائی، مفتاح الفلاح، ص۲۸۷. همچنان که در پیش گفته آمد، بیشتر کتاب‌های لغت و بسیاری از کتاب‌های تفسیر همین معنا را مورد تأیید قرار داده‌اند.</ref>.
# خضوع یا نهایت خضوع: بیشتر واژه‌شناسان همین را پذیرفته‌اند<ref>المصباح المنیر، ج۲، ص۱۴۲؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۲۳۶؛ شیخ بهائی، مفتاح الفلاح، ص۲۸۷. همچنان که در پیش گفته آمد، بیشتر کتاب‌های لغت و بسیاری از کتاب‌های تفسیر همین معنا را مورد تأیید قرار داده‌اند.</ref>.
# [[اطاعت]] و [[فرمانبرداری]]<ref>زبیدی، محمد مر تضی، تاج العروس، ج۲، ص۴۱۰؛ لسان العرب، ج۳، ص۲۷۳؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح. ج۲، ص۵۰۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۵۶. برخی نیز «عبادت» را «اطاعت خاشعانه» دانسته‌اند. (لسان العرب، ج۳، ص۲۷۳).</ref>.
# [[اطاعت]] و [[فرمانبرداری]]<ref>زبیدی، محمد مر تضی، تاج العروس، ج۲، ص۴۱۰؛ لسان العرب، ج۳، ص۲۷۳؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح. ج۲، ص۵۰۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۵۶. برخی نیز «عبادت» را «اطاعت خاشعانه» دانسته‌اند. (لسان العرب، ج۳، ص۲۷۳).</ref>.
#معانی گوناگونی همچون خضوع، اطاعت و... به تناسب موارد<ref>طباطبایی، سید محمد حسین المیزان، ذیل آیه {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ...}}.</ref>.
# معانی گوناگونی همچون خضوع، اطاعت و... به تناسب موارد<ref>طباطبایی، سید محمد حسین المیزان، ذیل آیه {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ...}}.</ref>.
#عملی که همراه با [[قصد قربت]] و به [[انگیزه]] [[الهی]] باشد.
# عملی که همراه با [[قصد قربت]] و به [[انگیزه]] [[الهی]] باشد.


با دقت در مفهوم و کاربردهای واژه عبادت، روشن می‌شود که هر چند عبادت گونه‌ای خضوع و [[فروتنی]] است، هر خضوعی عبادت نیست. بی‌گمان [[تواضع]] و خضوع در برابر شخصی، عبادت محسوب نمی‌شود. همچنین هرگونه «اطاعت و فرمانبرداری مصداق عبادت نیست؛ چنان که در [[اسلام]] [[عبادت غیر خدا]] [[حرام]] است، اما تواضع و اطاعت دیگری جایز است. بنابراین عبادت مرادف خضوع و اطاعت نیست.
با دقت در مفهوم و کاربردهای واژه عبادت، روشن می‌شود که هر چند عبادت گونه‌ای خضوع و [[فروتنی]] است، هر خضوعی عبادت نیست. بی‌گمان [[تواضع]] و خضوع در برابر شخصی، عبادت محسوب نمی‌شود. همچنین هرگونه «اطاعت و فرمانبرداری مصداق عبادت نیست؛ چنان که در [[اسلام]] [[عبادت غیر خدا]] [[حرام]] است، اما تواضع و اطاعت دیگری جایز است. بنابراین عبادت مرادف خضوع و اطاعت نیست.
خط ۴۴: خط ۴۴:
نظریه سوم که [[عبادت]] را دارای چند مفهوم گرفته است، هر چند ممکن است درست باشد، این [[پرسش]] را پاسخ نمی‌دهد که مفهوم اولی و شایع عبادت چیست. به عبارت دیگر، عبادت ممکن است معنای [[حقیقی]] اولی و ثانوی داشته باشد، ولی مفهوم متداول و نخستین آن‌که بی‌قرینه از [[کلام]] بر می‌آید، چه مفهومی است؟ نظریه سوم پاسخی بدین پرسش نمی‌دهد.
نظریه سوم که [[عبادت]] را دارای چند مفهوم گرفته است، هر چند ممکن است درست باشد، این [[پرسش]] را پاسخ نمی‌دهد که مفهوم اولی و شایع عبادت چیست. به عبارت دیگر، عبادت ممکن است معنای [[حقیقی]] اولی و ثانوی داشته باشد، ولی مفهوم متداول و نخستین آن‌که بی‌قرینه از [[کلام]] بر می‌آید، چه مفهومی است؟ نظریه سوم پاسخی بدین پرسش نمی‌دهد.


نظریه چهارم را بیشتر [[عالمان]] [[فقه]] و اصول<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۱۱؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج۲، ص۱۷۷؛ عراقی، آقاضیاء، نهایة الافکار، ج۱، ص۱۸۳؛ کاظمی، محمد علی، فوائد الاصول، ج۱، ص۱۲۸، فیاض، محمد اسحاق، محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۴.</ref> و برخی دیگر پذیرفته‌اند<ref> خاطر نشان می‌شود که مقصود اکثر عالمان فقه و اصول از این تعریف، عبادتی است که در اسلام مطرح است، نه دقیقاً بیان معنای لغوی آن.</ref>. به نظر می‌رسد این معنا نزدیک‌ترین معنا به مفهوم عبادت باشد؛ زیرا بنابر اینکه مفهوم اصلی عبادت، همان [[خضوع]] و [[خشوع]] باشد، منظور از آن خضوعی است که همراه با گونه‌ای «[[تقدیس]]»<ref>مقصود از «تقدیس» هرگونه تقدیسی نیست (مثل تقدیس امام با پیامبر)، بلکه مقصود قداستی است که جنبه الوهیت و ربوبیت داشته باشد.</ref> است؛ یعنی خضوعی که با [[اعتقاد]] به [[الوهیت]] و [[ربوبیت]] [[معبود]]<ref>اعم از اینکه خدای حقیقی باشد یا پنداری و اعم از اینکه رب مطلق باشد یا رب النوع و....</ref> انجام شود<ref>این تفسیر از عبادت را علامه بلاغی در تفسیر آلاء الرحمن (ذیل آیه {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ...}}) و همچنین شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران (ص ۲۰۵)، بیان کرده است. سید مصطفی خمینی نیز در تفسیر خود آن را به عنوان «وضع تعینی»- و نه تعیینی - برای عبادت تأیید می‌کند. (ج ۲، ص۹).</ref>، و اگر خشوع آمیخته با تقدیس نباشد - مانند خضوع کسی در برابر [[انسانی]]<ref>بدون اعتقاد به ربوبیت وی.</ref> - مصداق [[ادب]] و [[احترام]] است، نه عبادت. شاید مقصود برخی اهل لغت و [[تفسیر]] که [[عبادت]] را به مفهوم نهایت [[خضوع]]<ref>لسان العرب، ج۳، ص۲۷۳؛ مفردات راغب، ص۳۱۹.</ref> یا [[اطاعت]] خاشعانه<ref>لسان العرب، ج۳، ص۲۷۳.</ref> دانسته‌اند نیز همین معنا باشد<ref>لسان العرب، در یک مورد، «عبد» را به «تأله» تفسیر کرده که شاید به مفهومی که گفته شد، نزدیک‌تر باشد.</ref>. این مفهوم، دست‌کم معنای [[حقیقی]] و شایع عبادت است<ref>عبادت می‌تواند معنای «اسم مصدری» داشته باشد، که بدین معنا بر نماز و روزه و مانند آن اطلاق می‌شود و می‌تواند «مصدر متعدی» باشد که به معنای «عبادت کردن» (به جا آوردن نماز و...) است.</ref> و معانی دیگر نیاز به قرینه دارند<ref>مؤید این مطلب، سخن امام صادق{{ع}} درباره حقیقت عبادت است که فرمود: «نیت خوب = قصد قربت داشتن در اطاعت، آن‌گونه که خدا دستور داده است». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۰۸).</ref>. یادآوری می‌شود که منظور از [[قصد قربت]] در تعریف عبادت، آن است که عمل دارای [[انگیزه]] و جهت [[الهی]] باشد؛ اعم از این که برای [[محبت]] و رضای [[حق]] باشد یا [[امتثال امر]] او و یا [[شکرگزاری]] و یا دستیابی به [[بهشت]] و یا گریختن از [[عذاب]] و....
نظریه چهارم را بیشتر [[عالمان]] [[فقه]] و اصول<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۱۱؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج۲، ص۱۷۷؛ عراقی، آقاضیاء، نهایة الافکار، ج۱، ص۱۸۳؛ کاظمی، محمد علی، فوائد الاصول، ج۱، ص۱۲۸، فیاض، محمد اسحاق، محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۴.</ref> و برخی دیگر پذیرفته‌اند<ref> خاطر نشان می‌شود که مقصود اکثر عالمان فقه و اصول از این تعریف، عبادتی است که در اسلام مطرح است، نه دقیقاً بیان معنای لغوی آن.</ref>. به نظر می‌رسد این معنا نزدیک‌ترین معنا به مفهوم عبادت باشد؛ زیرا بنابر اینکه مفهوم اصلی عبادت، همان [[خضوع]] و [[خشوع]] باشد، منظور از آن خضوعی است که همراه با گونه‌ای «[[تقدیس]]»<ref>مقصود از «تقدیس» هرگونه تقدیسی نیست (مثل تقدیس امام با پیامبر)، بلکه مقصود قداستی است که جنبه الوهیت و ربوبیت داشته باشد.</ref> است؛ یعنی خضوعی که با [[اعتقاد]] به [[الوهیت]] و [[ربوبیت]] [[معبود]]<ref>اعم از اینکه خدای حقیقی باشد یا پنداری و اعم از اینکه رب مطلق باشد یا رب النوع و....</ref> انجام شود<ref>این تفسیر از عبادت را علامه بلاغی در تفسیر آلاء الرحمن (ذیل آیه {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ...}}) و همچنین شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران (ص ۲۰۵)، بیان کرده است. سید مصطفی خمینی نیز در تفسیر خود آن را به عنوان «وضع تعینی» - و نه تعیینی - برای عبادت تأیید می‌کند. (ج ۲، ص۹).</ref>، و اگر خشوع آمیخته با تقدیس نباشد - مانند خضوع کسی در برابر [[انسانی]]<ref>بدون اعتقاد به ربوبیت وی.</ref> - مصداق [[ادب]] و [[احترام]] است، نه عبادت. شاید مقصود برخی اهل لغت و [[تفسیر]] که [[عبادت]] را به مفهوم نهایت [[خضوع]]<ref>لسان العرب، ج۳، ص۲۷۳؛ مفردات راغب، ص۳۱۹.</ref> یا [[اطاعت]] خاشعانه<ref>لسان العرب، ج۳، ص۲۷۳.</ref> دانسته‌اند نیز همین معنا باشد<ref>لسان العرب، در یک مورد، «عبد» را به «تأله» تفسیر کرده که شاید به مفهومی که گفته شد، نزدیک‌تر باشد.</ref>. این مفهوم، دست‌کم معنای [[حقیقی]] و شایع عبادت است<ref>عبادت می‌تواند معنای «اسم مصدری» داشته باشد، که بدین معنا بر نماز و روزه و مانند آن اطلاق می‌شود و می‌تواند «مصدر متعدی» باشد که به معنای «عبادت کردن» (به جا آوردن نماز و...) است.</ref> و معانی دیگر نیاز به قرینه دارند<ref>مؤید این مطلب، سخن امام صادق {{ع}} درباره حقیقت عبادت است که فرمود: «نیت خوب = قصد قربت داشتن در اطاعت، آن‌گونه که خدا دستور داده است». (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۰۸).</ref>. یادآوری می‌شود که منظور از [[قصد قربت]] در تعریف عبادت، آن است که عمل دارای [[انگیزه]] و جهت [[الهی]] باشد؛ اعم از این که برای [[محبت]] و رضای [[حق]] باشد یا [[امتثال امر]] او و یا [[شکرگزاری]] و یا دستیابی به [[بهشت]] و یا گریختن از [[عذاب]] و....


برابر [[فارسی]] واژه عبادت را برخی «[[بندگی]]» و «[[پرستش]]» دانسته‌اند<ref>صفی پور، عبدالرحیم، منتهی الارب، ج۲، ص۷۸۸؛ شاه جهانی، عبدالرشید، منتخب اللغات، واژه عبادت؛ فرهنگ معین، ج۲، ص۲۲۷۲. البته فرهنگ معین، عبادت را به صورت مصدر متعدی معنا کرده است؛ یعنی پرستش و بندگی کردن.</ref>. چنان‌که توضیح داده شد، واژه عبادت، بر گونه‌ای [[تقدیس]] دلالت دارد؛ در حالی که واژه بندگی (بدون قید) فاقد این ویژگی است و از این رو، در مورد بندگی [[انسان‌ها]] نسبت به یکدیگر نیز فراوان به کار رفته است که در این صورت مرادف با «[[بردگی]]» و «غلامی» است<ref>لفظ «بندگی» - همان‌طور که خواهد آمد- بیش‌تر، معادل واژه «عبودیت» است، نه «عبادت».</ref>. البته اگر از واژه بندگی، همان بندگی خاص - یعنی بندگی [[خداوند]] - [[اراده]] شود، معنای تقدیس نیز در میان می‌آید، ولی چنین معنایی از واژه [[بندگی]] (بدون قید) فهمیده نمی‌شود. اما واژه [[پرستش]]، به مفهوم [[عبادت]] نزدیک‌تر است؛ زیرا ویژگی [[تقدیس]] را نیز در خود دارد<ref>حداقل بخشی از عبادت- همان‌طور که امام خمینی در تهذیب الاصول فرموده است و توضیح آن خواهد آمد- معادل پرستش یا پرستیدن (مصدر متعدی) است.</ref>.
برابر [[فارسی]] واژه عبادت را برخی «[[بندگی]]» و «[[پرستش]]» دانسته‌اند<ref>صفی پور، عبدالرحیم، منتهی الارب، ج۲، ص۷۸۸؛ شاه جهانی، عبدالرشید، منتخب اللغات، واژه عبادت؛ فرهنگ معین، ج۲، ص۲۲۷۲. البته فرهنگ معین، عبادت را به صورت مصدر متعدی معنا کرده است؛ یعنی پرستش و بندگی کردن.</ref>. چنان‌که توضیح داده شد، واژه عبادت، بر گونه‌ای [[تقدیس]] دلالت دارد؛ در حالی که واژه بندگی (بدون قید) فاقد این ویژگی است و از این رو، در مورد بندگی [[انسان‌ها]] نسبت به یکدیگر نیز فراوان به کار رفته است که در این صورت مرادف با «[[بردگی]]» و «غلامی» است<ref>لفظ «بندگی» - همان‌طور که خواهد آمد- بیش‌تر، معادل واژه «عبودیت» است، نه «عبادت».</ref>. البته اگر از واژه بندگی، همان بندگی خاص - یعنی بندگی [[خداوند]] - [[اراده]] شود، معنای تقدیس نیز در میان می‌آید، ولی چنین معنایی از واژه [[بندگی]] (بدون قید) فهمیده نمی‌شود. اما واژه [[پرستش]]، به مفهوم [[عبادت]] نزدیک‌تر است؛ زیرا ویژگی [[تقدیس]] را نیز در خود دارد<ref>حداقل بخشی از عبادت- همان‌طور که امام خمینی در تهذیب الاصول فرموده است و توضیح آن خواهد آمد- معادل پرستش یا پرستیدن (مصدر متعدی) است.</ref>.
خط ۵۱: خط ۵۱:


== تفاوت عبودیّت با عبادیّت ==
== تفاوت عبودیّت با عبادیّت ==
به نظر می‌رسد واژه [[عبودیبت]] ـ به دلیل کاربردهایش ـ به مفهوم [[بندگی]]، [[بردگی]]، مملوکیت، عبدیت و مانند آن است<ref>علامه مجلسی، قضیه‌ای را از یکی از اصحاب امام صادق{{ع}} نقل می‌کند که مشتمل بر جمله‌ای است که می‌تواند شاهدی بر مطلب فوق باشد. وی می‌گوید: در مسافرت به مدینه همسفری داشتم که به دلیلی کمر به خدمت و «عبودیت» او بستم. (بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۴).</ref>. عبودیّت اگر به [[خدا]] انتساب یابد، شخص به جهت آن، عنوان «عبدالله» می‌یابد<ref>در روایات متعدد آمده است: بهترین نام‌ها آن است که دلالت بر عبودیت کند؛ مثل عبدالله و عبدالرحمان و.... (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۱۸).</ref> و اگر به غیر خدا انتساب یابد، عنوان «[[عبد]] غیر خدا» می‌یابد. در کتاب شرح [[الاسماء الحسنی]]، نوشته [[ملا هادی سبزواری]] آمده است: در [[شب معراج]] به [[پیامبر]] خطاب شد: «هرچه از [[سعادت‌ها]] که می‌خواهی بخواه!» پیامبر گفت: «من را به عبودیت خودت منتسب کن!» در این هنگام [[آیه]] {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ...}}<ref>«پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی ـ که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم ـ برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.</ref> نازل شد<ref>سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء الحسنی، ص۹۰.</ref>.
به نظر می‌رسد واژه [[عبودیبت]] ـ به دلیل کاربردهایش ـ به مفهوم [[بندگی]]، [[بردگی]]، مملوکیت، عبدیت و مانند آن است<ref>علامه مجلسی، قضیه‌ای را از یکی از اصحاب امام صادق {{ع}} نقل می‌کند که مشتمل بر جمله‌ای است که می‌تواند شاهدی بر مطلب فوق باشد. وی می‌گوید: در مسافرت به مدینه همسفری داشتم که به دلیلی کمر به خدمت و «عبودیت» او بستم. (بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۵۴).</ref>. عبودیّت اگر به [[خدا]] انتساب یابد، شخص به جهت آن، عنوان «عبدالله» می‌یابد<ref>در روایات متعدد آمده است: بهترین نام‌ها آن است که دلالت بر عبودیت کند؛ مثل عبدالله و عبدالرحمان و.... (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۱۸).</ref> و اگر به غیر خدا انتساب یابد، عنوان «[[عبد]] غیر خدا» می‌یابد. در کتاب شرح [[الاسماء الحسنی]]، نوشته [[ملا هادی سبزواری]] آمده است: در [[شب معراج]] به [[پیامبر]] خطاب شد: «هرچه از [[سعادت‌ها]] که می‌خواهی بخواه!» پیامبر گفت: «من را به عبودیت خودت منتسب کن!» در این هنگام [[آیه]] {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ...}}<ref>«پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی ـ که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم ـ برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.</ref> نازل شد<ref>سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء الحسنی، ص۹۰.</ref>.


تفاوت عبودیت با [[عبادت]]، بنابر این معنا ـ جدا از مفهوم [[تقدیس]] ـ این است که عبادت از مقوله فعل و عمل [[انسان]] است، اما عبودیّت صفتی است که انسان به آن متصف می‌شود؛ مثلاً می‌گویند: «فلانی دارای صفت عبودیت است». اما نمی‌گویند: «دارای صفت عبادت است». این در صورتی است که عبودیت به معنای اسم مصدری در نظر گرفته شود؛ اما اگر به صورت مصدر متعدی لحاظ گردد، به مفهوم بندگی کردن است که از مقوله فعل و عمل است و اگر به همین معنا به [[خدا]] انتساب یابد ([[بندگی]] خداکردن)، از نظر مصداق با [[عبادت]] یکی خواهد شد<ref>شاید کسانی که واژه عبادت و عبودیت را به یک معنا گرفته‌اند، او عبودیت را «مصدر متعدی» فرض کرده‌اند و ثانیاً «عبودیت مقید» یعنی عبودیت خداوند را منظور کرده‌اند. امام خمینی در بحث «تعبدی و توسلی» می‌گویند: «عبادت واجب آن است که نیاز به قصد قربت دارد و آن بر دو قسم است: قسم اول عبادتی است که نفس عمل برای عبودیت و تقرب به خداوند تشریع شده است؛ مثل نماز و حج که در زبان فارسی به آن پرستش می‌گویند. قسم دوم عملی است که نفس عمل برای تقرب به خداوند وضع نشده است، مثل زکات و خمس. این قسم هر چند عبادت است و بدون قصد قربت امتثال نمی‌شود، مصداق عبودیت و پرستش نیست». از این عبارات چنین بر می‌آید که عبادت به طور کلی عبارت است از عملی که با قصد قربت انجام شود؛ اما هر عبادتی پرستش خداوند نیست. عملی پرستش محسوب می‌شود که برای اظهار عبودیت خداوند وضع شده است. (تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۱۱).</ref>. بنابر معنای اول نیز عبادت لازمه [[عبودیت]]، و از آن جدایی ناپذیر است<ref>[[سید محمد علی مدرسی|مدرسی، سید محمد علی]]، [[عبادت و عبودیت (مقاله)| مقاله «عبادت و عبودیت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۲۷۴.</ref>.
تفاوت عبودیت با [[عبادت]]، بنابر این معنا ـ جدا از مفهوم [[تقدیس]] ـ این است که عبادت از مقوله فعل و عمل [[انسان]] است، اما عبودیّت صفتی است که انسان به آن متصف می‌شود؛ مثلاً می‌گویند: «فلانی دارای صفت عبودیت است». اما نمی‌گویند: «دارای صفت عبادت است». این در صورتی است که عبودیت به معنای اسم مصدری در نظر گرفته شود؛ اما اگر به صورت مصدر متعدی لحاظ گردد، به مفهوم بندگی کردن است که از مقوله فعل و عمل است و اگر به همین معنا به [[خدا]] انتساب یابد ([[بندگی]] خداکردن)، از نظر مصداق با [[عبادت]] یکی خواهد شد<ref>شاید کسانی که واژه عبادت و عبودیت را به یک معنا گرفته‌اند، او عبودیت را «مصدر متعدی» فرض کرده‌اند و ثانیاً «عبودیت مقید» یعنی عبودیت خداوند را منظور کرده‌اند. امام خمینی در بحث «تعبدی و توسلی» می‌گویند: «عبادت واجب آن است که نیاز به قصد قربت دارد و آن بر دو قسم است: قسم اول عبادتی است که نفس عمل برای عبودیت و تقرب به خداوند تشریع شده است؛ مثل نماز و حج که در زبان فارسی به آن پرستش می‌گویند. قسم دوم عملی است که نفس عمل برای تقرب به خداوند وضع نشده است، مثل زکات و خمس. این قسم هر چند عبادت است و بدون قصد قربت امتثال نمی‌شود، مصداق عبودیت و پرستش نیست». از این عبارات چنین بر می‌آید که عبادت به طور کلی عبارت است از عملی که با قصد قربت انجام شود؛ اما هر عبادتی پرستش خداوند نیست. عملی پرستش محسوب می‌شود که برای اظهار عبودیت خداوند وضع شده است. (تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۱۱).</ref>. بنابر معنای اول نیز عبادت لازمه [[عبودیت]]، و از آن جدایی ناپذیر است<ref>[[سید محمد علی مدرسی|مدرسی، سید محمد علی]]، [[عبادت و عبودیت (مقاله)| مقاله «عبادت و عبودیت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۲۷۴.</ref>.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش