پرش به محتوا

ارینب: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸٬۰۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۳۰: خط ۲۳۰:
د) حذف تمام خبر بدون اعلام:
د) حذف تمام خبر بدون اعلام:
از جمله انواع مقابله با [[احادیث]] «[[وصایت]]» حذف تمام روایتی است که در آن لفظ «وصی» به کار رفته است، بدون آنکه اشاره به حذف آن شود؛ از جمله مصادیق آن می‌توان به کاری که [[ابن هشام]] انجام داده اشاره کرد. او با وجود این که در اول کتابش تصریح می‌کند که از [[سیره]] [[ابن اسحاق]] تاریخ خود را نقل کرده است ولی قضیه [[دعوت پیامبر]]{{صل}} [[قوم]] خود را بعد از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> و [[بشارت]] آن [[حضرت]] به وصایت [[امام علی]]{{ع}} را نقل نمی‌کند، در حالی که این [[روایت]] را [[طبری]] از طریق ابن اسحاق نقل کرده است<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۷۴.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، ج۱، ص ۵۶۰.</ref>
از جمله انواع مقابله با [[احادیث]] «[[وصایت]]» حذف تمام روایتی است که در آن لفظ «وصی» به کار رفته است، بدون آنکه اشاره به حذف آن شود؛ از جمله مصادیق آن می‌توان به کاری که [[ابن هشام]] انجام داده اشاره کرد. او با وجود این که در اول کتابش تصریح می‌کند که از [[سیره]] [[ابن اسحاق]] تاریخ خود را نقل کرده است ولی قضیه [[دعوت پیامبر]]{{صل}} [[قوم]] خود را بعد از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> و [[بشارت]] آن [[حضرت]] به وصایت [[امام علی]]{{ع}} را نقل نمی‌کند، در حالی که این [[روایت]] را [[طبری]] از طریق ابن اسحاق نقل کرده است<ref>طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۷۴.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، ج۱، ص ۵۶۰.</ref>
==اشکال چهاردهم===
گفته شده: به رغم همه این تفاصیلی که در این [[روایت]] در مورد [[نیرنگ]] [[معاویه]] در رساندن [[ارینب]] به فرزندش [[یزید]] داشته است، [[مشاهده]] می‌کنیم که معاویه می‌گوید: به جانم [[سوگند]]! من او را [[فریب]] ندادم<ref>عاملی، سیرة الحسین فی الحدیث و التاریخ، ج۳، ص۳۱۲.</ref>.
'''پاسخ''': همین مطلب دلالت بر قدح [[خاندان]] [[ابوسفیان]] از آن جمله معاویه دارد و از آنجا که معاویه [[معصوم]] نبوده تا بخواهیم از او [[دفاع]] نماییم لذا وجود این مطلب در این [[قصه]] دلالت بر بطلان آن ندارد و اگر دلالتی داشته باشد بر [[جرح]] و قدح معاویه است و بدین جهت است که بسیاری از [[مورخان]] درصدد اخفای آن بوده‌اند.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، ج۱، ص ۵۶۵.</ref>
===اشکال پانزدهم===
گفته شده: در این قصه بار دوم به معنای [[جبر]] [[الهی]] اشاره شده که حتی زبانزد عموم [[مردم]] گشته... روایت می‌گوید: مردم درباره معاویه چنین [[قضاوت]] داشته‌اند که [[خداوند متعال]] او را در شهرهایش [[مکنت]] داده است<ref>عاملی، سیرة الحسین فی الحدیث و التاریخ، ج۳، ص۳۱۳.</ref>.
'''پاسخ''': هر کس [[تاریخ]] عصر معاویه و [[حاکمان بنی امیه]] را مطالعه کند پی می‌برد اول کسی که موضوع [[جبرگرایی]] را به جهت تخدیر [[عقول]] مردم و [[سرکوب]] کردن [[قیام‌ها]] بر [[ضد]] [[بنی امیه]] مطرح کرد معاویه بوده است و چه استبعادی دارد که مردم این [[فکر و عقیده]] [[باطل]] را در مورد معاویه با [[تبلیغات]] او پذیرفته باشند گرچه اصل این [[عقیده]] از اساس باطل است.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، ج۱، ص ۵۶۵.</ref>
===اشکال شانزدهم===
گفته شده: در این روایت آمده که [[امام حسین]]{{ع}} به [[احترام]] [[ابودرداء]] برخاسته و با او [[مصافحه]] کرده؛ زیرا به جایگاه او نسبت به [[رسول خدا]]{{صل}} و [[اسلام]] [[آگاه]] بوده و نیز به جهت آن‌که او [[صحابی رسول خدا]] و هم‌نشین او بوده است<ref>عاملی، سیرة الحسین فی الحدیث و التاریخ، ج۳، ص۳۲۱.</ref>.
'''پاسخ'''
اولاً: [[صحابه رسول خدا]]{{صل}} چند دسته بوده‌اند:
الف) آنان که مشکل داشته و [[مرتد]] از [[دنیا]] رفته‌اند همان‌گونه که در [[احادیث]] [[حوض]] در [[صحیح بخاری]] و دیگر کتب مهم [[اهل سنت]] به آنها اشاره شده است.
[[ابن عباس]] نقل می‌کند: [[رسول خدا]]{{صل}} در میان ما ایستاده [[خطبه]] خواند و ما را [[موعظه]] کرد و فرمود: «ای [[مردم]]! شما [[روز قیامت]] به سوی [[خدا]] پابرهنه، لخت و [[ختنه]] نشده [[محشور]] می‌گردید (همان‌گونه که [[آفرینش]] را آغاز کردیم آن را بازمی‌گردانیم این وعده‌ای است بر ما و قطعاً آن را انجام خواهیم داد). [[آگاه]] باشید که اولین خلایق در روز قیامت که پوشیده می‌شود [[ابراهیم]]{{ع}} است. آگاه باشید که زود است مردانی از [[امت]] من را به طرف [[جهنم]] برند. می‌گویم: ای پروردگارم اینان [[اصحاب]] من هستند؟! گفته می‌شود: نمی‌دانی که بعد از تو چه کردند. من همانند [[بنده صالح]] می‌گویم: (و من بر آنان تا مادامی که در میانشان بودم گواهم ولی هنگامی که [[وفات]] کردم تو مراقب آنانی و تو بر هر چیزی [[گواهی]]. اگر آنان را [[عذاب]] کنی، آنان [[بندگان]] تواند و اگر از آنان بگذری تو نفوذناپذیر حکیمی). [[حضرت]] فرمود: به من گفته می‌شود: از هنگامی که از آنان جدا شدی دائماً در حال [[ارتداد]] بودند».<ref>{{متن حدیث|قَامَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} خَطِيباً بِمَوْعِظَةٍ فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ مَحْشُورُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُرَاةً حُفَاةً غُرْلًا- {{متن قرآن|كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ}} أَلَا وَ إِنَّ أَوَّلَ الْخَلَائِقِ يُكْسَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِبْرَاهِيمُ أَلَا وَ إِنَّهُ سَيُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِي فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ يَا رَبِّ أَصْحَابِي فَيُقَالُ إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ فَأَقُولُ كَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحِ {{متن قرآن|وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ}} إِلَى قَوْلِهِ {{متن قرآن|إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} قَالَ فَيُقَالُ لِي إِنَّهُمْ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ}}؛ قشیری نیسابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۹۴- ۲۱۹۵، حدیث ۲۸۶۰.</ref>.
ب) آنان که مشکلی نداشته و بعد از رسول خدا{{صل}} از مدافعان [[اهل بیت]]{{عم}} شده‌اند. اینک به نمونه‌هایی از آنان اشاره می‌کنیم:
# [[مقداد بن اسود]]: او می‌فرمود: {{عربی|وا عجباً لقريش! و دفعهم هذا الأمر على أهل بيت نبيّهم‌، و فيهم أوّل المؤمنين...}}<ref>احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۳.</ref>. [[عجب]] دارم از [[قریش]] که چگونه [[خلافت]] را از [[اهل بیت]] نبی‌شان گرفت در حالی که در میان آنان کسی است. علی{{ع}} که اول [[مؤمن]] به [[پیامبر]]{{صل}} است. او از [[ارکان اربعه]] [[شیعه]] و در گروه خالص‌ترین و نخستین [[یاران امام علی]]{{ع}} در [[زمان پیامبر]]{{صل}} بوده است.
# [[سلمان فارسی]]: او بعد از [[واقعه سقیفه]] خطاب به [[مردم]] فرمود: کردید آنچه نباید می‌کردید و نکردید آنچه را که باید می‌کردید، اگر با علی{{ع}} [[بیعت]] می‌کردید [[نعمت]] فراوانی برای شما از [[آسمان]] و [[زمین]] جاری بود.<ref>{{عربی|«کرداذ و ناکرداذ» (أی عملتم و ما عملتم)، لو بایعوا علیاً لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم}}؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الأشراف، ج۲، ص۲۷۴.</ref>. [[سلمان]]، از اس[[تورات]]رین یاران امام علی{{ع}} و یکی از چهار تن، [[شیعیان]] [[صدیق]] و نخستین [[امام]]، به شمار آمده است. [[سادگی]] [[رفتار]] و [[حمایت]] او از [[حضرت علی]]{{ع}} بی‌شک در [[گرایش]] هم‌وطنان او به [[اسلام]] و [[تشیع]] بی‌تأثیر نبوده است.
# [[ابوذر غفاری]]: او می‌فرمود: به کم [[قناعت]] کردید و [[قرابت]] [[رسول خدا]]{{صل}} را رها ساختید، اگر امر خلافت را در اهل بیت نبی‌تان قرار می‌دادید هرگز دو نفر هم در میان شما [[اختلاف]] نمی‌کرد.<ref>{{عربی|أصبتم قناعه و ترکتم قرابه، لو جعلتم هذا الأمر فی أهل بیت نبیکم لما اختلف علیکم اثنان}}؛ احمد بن عبدالعزیز جوهری بصری، السقیفة و فدک، ص۶۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۳.</ref>.
# [[ابوالهیثم بن تیهان]]: او که [[بدری]] است، در [[جنگ جمل]] در [[دفاع]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌گوید: به [[زبیر]] و [[طلحه]] بگو ماییم که شعارمان [[شعار]] [[انصار]] است. ماییم که [[کافران]] قریش، [[کردار]] ما را در [[روز]] [[چاه]] [[بدر]] دیده‌اند. شعار پیامبر و آثار پیامبر ما بودیم که روان و دیده خود را در راه او تقدیم می‌کردیم. [[وصی پیامبر]]، [[پیشوا]] و امام و ولی ما است که همه نهان‌ها را آشکار و [[اسرار]] را برملا کرد.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴.</ref>. [[ابوالهیثم]]، از اولین کسانی بود که به عنوان [[نماینده]] [[انصار]] با [[حضرت علی]]{{ع}} [[بیعت]] کرد<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۸.</ref>، و بنا بر [[نقلی]]، وی در [[جنگ]] «[[صفین]]» به [[شهادت]] رسید<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ج۱، ص۲۷۸.</ref>.
# [[حجر بن عدی کندی]]: او به همراه برادرش [[هانی بن عدی]] به حضور [[پیامبر]]{{صل}} شرفیاب شده و به [[آیین اسلام]] گرویدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۴۲؛ ابن اثیر، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۴۶۱؛ احمد بن علی ابن حجر عسقلانی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۳۲.</ref>. او پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} پیوسته در کنار حضرت علی{{ع}} بود و از [[یاران خاص]] و [[وفادار]] او به حساب می‌رفت<ref>ابن اثیر، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۴۶۱-۴۶۲. </ref>. او در [[جنگ جمل]]، صفین و [[نهروان]] در رکاب حضرت علی{{ع}} [[شمشیر]] زد و در [[جنگ صفین]] [[فرماندهی]] [[قبیله]] خود (کنده) و در [[جنگ نهروان]] فرماندهی [[جناح چپ]] [[سپاه حضرت علی]]{{ع}} را بر عهده داشت<ref>ابن اثیر، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۴۶۱.</ref>. او در [[دفاع از امام علی]]{{ع}} می‌گوید: ای [[پروردگار]] ما! علی را برای ما سالم نگاه دار، برای ما سالم نگاه دار کسی را که [[مبارک]] بوده و دارای عزمی [[قوی]] است. کسی که [[مؤمن]]، [[موحد]] و باتقواست و [[رأی]] [[فاسد]] ندارد و [[گمراه]] نیست. بلکه [[هدایت کننده]]، موفق و [[هدایت]] شده است. ای پروردگار من! او را [[حفظ]] کن و نیز پیامبر{{صل}} را در او حفظ نما؛ چراکه ولی از طرف اوست و پیامبر{{صل}} [[راضی]] شده که بعد از خودش جانشینش باشد.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱، ص۱۴۵.</ref>.
# [[قیس بن سعد]]: او که [[صحابی]] [[عظیم]] و [[سید]] [[خزرج]] است، در جنگ صفین در دفاع از امام علی{{ع}} می‌گوید: و علی [[امام]] ما و امام غیر ماست و این مطلبی است که [[قرآن]] آورده است. روزی که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: هر که من مولای اویم پس این علی مولای اوست و این [[شأن]] بزرگی است. همان چیزی را که پیامبر{{صل}} برای [[امت]] فرموده حتمی است و در آن قال و قیل نیست.<ref>ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۹.</ref>
# [[نعمان بن عجلان انصاری]]: او نیز در [[جنگ صفین]] در [[دفاع از امام علی]]{{ع}} می‌گوید: چگونه [[تفرقه]] در حالی که [[وصی]] [علی{{ع}}] [[امام]] ماست؟! نه بلکه چگونه این [[حیرت]] و [[خذلان]]؟! عقل‌های خود را [[فریب]] ندهید؛ زیرا خیر نیست در کسی که هنگام [[شداید]] [[عاقل]] نباشد. [[معاویه]] [[گمراه]] را رها کنید و [[دین]] وصی را [[پیروی]] کنید تا [[روز]] پسین مورد [[ستایش]] قرار گیرید.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱، ص۱۴۹.</ref>.
ج) برخی از [[صحابه]] نیز بی‌طرف بوده و به تعبیری نان به نرخ روز می‌خورده‌اند که می‌توان از بین آنان به [[عبدالله بن عمر]] و [[ابوهریره]] و [[ابودرداء]] مثال زد و [[اهل بیت]]{{عم}} با چنین افرادی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} مماشات داشته و به جهت [[مصاحبت]] با [[حضرت سیدالشهداء]]{{ع}} به آنان [[احترام]] می‌گذاشته‌اند؛ گرچه در این قصه به احترام ویژه [[حضرت]] از ابودرداء اشاره‌ای نشده است و اگر احترامی بوده سطحی بوده است.
ثانیاً: ایشان در ادامه چنین استبعاد کرده که چگونه ابودرداء [[صحابی]] و جلیس [[رسول خدا]]{{صل}} بوده در حالی که با [[حدیث]] {{متن حدیث|عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ}} یا حدیث {{متن حدیث|عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ}} [[معامله]] [[باطل]] کرده است؟! ولی این استبعاد بی‌جاست؛ زیرا برخی دیگر از صحابه و جلساء رسول خدا{{صل}} نیز این‌گونه بوده‌اند که بسیاری از [[فضایل حضرت علی]]{{ع}} را [[انکار]] کرده یا [[کتمان]] نموده‌اند که از آن جمله [[انس بن مالک]] است، او که به جهت کتمان [[حدیث غدیر]] به [[مرض]] برص [[مبتلا]] شد.
مطابق برخی از [[روایات]]، [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در مجامعی از صحابه خواست تا کسانی که در [[روز غدیر خم]] حاضر بوده و از پیامبر{{صل}} [[حدیث غدیر]] را شنیدند برخیزند و در بین [[جمعیت]] [[شهادت]] و [[گواهی]] دهند. عده‌ای برخاسته و گواهی دادند، ولی برخی نیز بدون هیچ جهت خاص از شهادت سرباز زده و بهانه‌هایی آوردند و در نتیجه [[مبتلا]] به امراضی شدند که هرگز علاج پذیر نبود و از جمله می‌توان به این افراد اشاره کرد:
# [[انس بن مالک]]؛ او کسی بود که به جهت [[کتمان]] [[حدیث غدیر]] به [[مرض]] برص مبتلا شد<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ج۲، ص۳۸۶؛ عبد الله بن مسلم ابن قتیبه، المعارف، ص۵۸۰.</ref>.
# [[براء بن عازب]]؛ او به جهت کتمان حدیث غدیر [[کور]] شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۸۶.</ref>.
# [[زید بن ارقم]]؛ او نیز به جهت کتمان [[حدیث غدیر خم]] کور شد<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۷۱، حدیث ۴۹۸۵.</ref>.
# [[جریر بن عبدالله بجلی]]؛ او بعد از کتمان [[حدیث]] و [[نفرین]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[جاهلیت]] بازگشت<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ج۲، ص۳۸۶.</ref>.
آری چنین استبعادی اگر از [[معصوم]] باشد باید حدیث را توجیه کرد یا رد نمود نه از افرادی همچون [[ابودرداء]] و لذا با چنین احادیثی باید [[اهل سنت]] در [[نظریه عدالت کل صحابه]] تجدیدنظر نمایند.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، ج۱، ص ۵۶۶.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۲۸۴

ویرایش