بنیثقیف در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') |
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
گفتنی است ثقیف به برخی ویژگیها مشهور بود که گاه بیطرفانه و گاه جانبدارانه بوده است. از جمله باید [[شهرت]] آنان به [[دهاء]]، یا چارهاندیشی اشاره کرد<ref>جاحظ، الحیوان، ج۲، ص۴۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۵، ص۱۳۶؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۵۳.</ref> که بازتاب روشنی در [[تاریخ]] این [[قوم]] داشته است؛ خصوصیتی که گاه در رویکردی جانبدارانه به عنوان «اعقل العرب» بودن ثقیف بدان اشاره شده است.<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۲، ص۲۴۰.</ref> ستایشگران این [[قبیله]] گاه بر [[حلم]]<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۴۱۷، ۴۱۸.</ref> و [[بخشندگی]]<ref>جاحظ، البخلاء، ص۲۰۷.</ref> آنان نیز تأکید کردهاند. از لحاظ [[فرهنگی]] نیز، [[فصاحت]] [[زبان]]<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۷۶۵.</ref> و وجود [[کاتبان]] حاذق همپای کاتبان [[قریش]]<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۴۶۰-۴۶۱؛ الکورانی، تدوین القرآن، ص۲۶۹.</ref> از ویژگیهای ثقیف به شمار میرفت. همچنین [[شاعران]] ثقفی پس از شاعران یثرب و [[عبدالقیس]] در رتبه سوم قرار داشتند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۵؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۴۸۳.</ref> چندان که برخی از [[مفسران]] نیز، مقصود از شعراء در [[آیه]] {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ}}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.</ref> را شاعران [[ثقیف]]، از جمله [[امیة بن ابیالصلت]]، میدانند.<ref>زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۱۳۳؛ ابوالسعود، تفسیر ابوالسعود، ج۶، ص۲۷۰.</ref> از لحاظ گویش، گویش [[عربی]] [[ثقیف]] در طول تاریخ به عنوان نزدیکترین گویش به قریش و نمونهای از یک گویش [[فصیح]] شناخته شده است،<ref>ابن خلدون، مقدمه، ص۷۶۵.</ref> اما گاه [[تصور]] میشد که به سبب ارتباطهای گستردۀ ثقیف با سرزمینهای دیگر چون [[یمن]]، گویش آنان عناصر دخیلی را دریافت کرده بود.<ref>سیوطی، المزهر، ج۱، ص۲۱۲.</ref> در [[کتابت قرآن]]، با توجه به این [[شهرت]] در عصر نخستین که [[قرآن]] بیشترین سنخیت را با گویش قریش دارد، ثقیف نیز در کنار قریش برای [[کتابت]] و [[جمع قرآن]] مطرح بوده است.<ref>مثلاً نک: ابن حبیب، المحبر، ص۴۷۵؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۸، ص۱۳۹، ۶۰۲، ۶۳۱، جم.</ref> در روایتی از [[ابن عباس]]، [[زبان قرآن]] زبان «عجز از [[هوازن]]» دانسته شده، و مشخصاً این زبان شامل گویشهای [[بنی سعد بن بکر]]، [[بنی خثم بن بکر]]، [[بنی نصر بن معاویه]] و ثقیف به شمار آمده است. <ref>زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۳؛ نیز سیوطی، الاتقان، ج۲، ص۱۲۲.</ref> در منابع، چند واژه در قرآن برگرفته از گویش ثقیف شمرده شده است<ref>ابوعبید قاسم، «رسالة ما ورد فی القرآن الکریم من لغات القبائل»، ج۱، ص۱۴۸؛ طبری، تفسیر، ج۱۰، ص۱۴۵؛ سیوطی، الاتقان، ج۲، ص۱۲۲، ۱۲۳.</ref> و گاه برخی [[قرائات]] شاذ به گویش ثقیف نسبت داده شده است.<ref>طبری، تفسیر، ج۳، ص۱۳۴.</ref> فارغ از [[قرآن]]، به ندرت نمونههایی از واژهها به گویش ثقیف نسبت داده شده است.<ref>دربارۀ مردمشناسی ثقیف، نک: سالم، قبیلة ثقیف: حیاتها و فنونها و العابها الشعبیه، سراسر اثر؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref> | گفتنی است ثقیف به برخی ویژگیها مشهور بود که گاه بیطرفانه و گاه جانبدارانه بوده است. از جمله باید [[شهرت]] آنان به [[دهاء]]، یا چارهاندیشی اشاره کرد<ref>جاحظ، الحیوان، ج۲، ص۴۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۵، ص۱۳۶؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۵۳.</ref> که بازتاب روشنی در [[تاریخ]] این [[قوم]] داشته است؛ خصوصیتی که گاه در رویکردی جانبدارانه به عنوان «اعقل العرب» بودن ثقیف بدان اشاره شده است.<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۲، ص۲۴۰.</ref> ستایشگران این [[قبیله]] گاه بر [[حلم]]<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۴۱۷، ۴۱۸.</ref> و [[بخشندگی]]<ref>جاحظ، البخلاء، ص۲۰۷.</ref> آنان نیز تأکید کردهاند. از لحاظ [[فرهنگی]] نیز، [[فصاحت]] [[زبان]]<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۷۶۵.</ref> و وجود [[کاتبان]] حاذق همپای کاتبان [[قریش]]<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۴۶۰-۴۶۱؛ الکورانی، تدوین القرآن، ص۲۶۹.</ref> از ویژگیهای ثقیف به شمار میرفت. همچنین [[شاعران]] ثقفی پس از شاعران یثرب و [[عبدالقیس]] در رتبه سوم قرار داشتند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۵؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۴۸۳.</ref> چندان که برخی از [[مفسران]] نیز، مقصود از شعراء در [[آیه]] {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ}}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.</ref> را شاعران [[ثقیف]]، از جمله [[امیة بن ابیالصلت]]، میدانند.<ref>زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۱۳۳؛ ابوالسعود، تفسیر ابوالسعود، ج۶، ص۲۷۰.</ref> از لحاظ گویش، گویش [[عربی]] [[ثقیف]] در طول تاریخ به عنوان نزدیکترین گویش به قریش و نمونهای از یک گویش [[فصیح]] شناخته شده است،<ref>ابن خلدون، مقدمه، ص۷۶۵.</ref> اما گاه [[تصور]] میشد که به سبب ارتباطهای گستردۀ ثقیف با سرزمینهای دیگر چون [[یمن]]، گویش آنان عناصر دخیلی را دریافت کرده بود.<ref>سیوطی، المزهر، ج۱، ص۲۱۲.</ref> در [[کتابت قرآن]]، با توجه به این [[شهرت]] در عصر نخستین که [[قرآن]] بیشترین سنخیت را با گویش قریش دارد، ثقیف نیز در کنار قریش برای [[کتابت]] و [[جمع قرآن]] مطرح بوده است.<ref>مثلاً نک: ابن حبیب، المحبر، ص۴۷۵؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۸، ص۱۳۹، ۶۰۲، ۶۳۱، جم.</ref> در روایتی از [[ابن عباس]]، [[زبان قرآن]] زبان «عجز از [[هوازن]]» دانسته شده، و مشخصاً این زبان شامل گویشهای [[بنی سعد بن بکر]]، [[بنی خثم بن بکر]]، [[بنی نصر بن معاویه]] و ثقیف به شمار آمده است. <ref>زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۳؛ نیز سیوطی، الاتقان، ج۲، ص۱۲۲.</ref> در منابع، چند واژه در قرآن برگرفته از گویش ثقیف شمرده شده است<ref>ابوعبید قاسم، «رسالة ما ورد فی القرآن الکریم من لغات القبائل»، ج۱، ص۱۴۸؛ طبری، تفسیر، ج۱۰، ص۱۴۵؛ سیوطی، الاتقان، ج۲، ص۱۲۲، ۱۲۳.</ref> و گاه برخی [[قرائات]] شاذ به گویش ثقیف نسبت داده شده است.<ref>طبری، تفسیر، ج۳، ص۱۳۴.</ref> فارغ از [[قرآن]]، به ندرت نمونههایی از واژهها به گویش ثقیف نسبت داده شده است.<ref>دربارۀ مردمشناسی ثقیف، نک: سالم، قبیلة ثقیف: حیاتها و فنونها و العابها الشعبیه، سراسر اثر؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref> | ||
از نکات قابل توجه دیگر در این باب این که، رواج کشت انگور در منطقۀ [[طائف]]، [[فرهنگی]] نزد ثقیف پدید آورده بود که حتی پس از [[مسلمان]] شدن آنان، تنها قدری از اهمیت آن کاسته شد. مردی ثقفی به هنگام [[دیدار]] [[پیامبر اعظم]] {{صل}}، خمی از شراب به [[حضرت]] [[هدیه]] کرد، بدون آنکه به [[حرام]] بودن آن توجه داشته باشد.<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۶۴؛ دارمی، سنن، ج۲، ص۱۵۶، ۳۳۳؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۱۳۶.</ref> [[خلیفۀ دوم]] نیز همواره با نبیذ ثقفیان مشکل داشت و [[نوشیدن]] آن را دور از [[احتیاط]] میانگاشت<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ج۵، ص۴۸۷، ۴۹۰؛ بسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۳۶۶-۳۶۷؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۸، ص۳۰۵.</ref> و گاه نامی جز «خمر» بر آن نمینهاد.<ref>صنعانی، المصنف، ج ۶، ص۷۷.</ref> [[ابومحجن بن حبیب]] از [[بنی عقده]] در [[عصر پیامبر]] {{صل}} [[شاعری]] بود که به شراب [[دوستی]] و سرودههایش در | از نکات قابل توجه دیگر در این باب این که، رواج کشت انگور در منطقۀ [[طائف]]، [[فرهنگی]] نزد ثقیف پدید آورده بود که حتی پس از [[مسلمان]] شدن آنان، تنها قدری از اهمیت آن کاسته شد. مردی ثقفی به هنگام [[دیدار]] [[پیامبر اعظم]] {{صل}}، خمی از شراب به [[حضرت]] [[هدیه]] کرد، بدون آنکه به [[حرام]] بودن آن توجه داشته باشد.<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۶۴؛ دارمی، سنن، ج۲، ص۱۵۶، ۳۳۳؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۱۳۶.</ref> [[خلیفۀ دوم]] نیز همواره با نبیذ ثقفیان مشکل داشت و [[نوشیدن]] آن را دور از [[احتیاط]] میانگاشت<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ج۵، ص۴۸۷، ۴۹۰؛ بسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۳۶۶-۳۶۷؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۸، ص۳۰۵.</ref> و گاه نامی جز «خمر» بر آن نمینهاد.<ref>صنعانی، المصنف، ج ۶، ص۷۷.</ref> [[ابومحجن بن حبیب]] از [[بنی عقده]] در [[عصر پیامبر]] {{صل}} [[شاعری]] بود که به شراب [[دوستی]] و سرودههایش در وصف شراب [[شهرت]] داشت.<ref>ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۹۰؛ ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۴۱۳؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۸-۲۶۹</ref> در سدههای متقدم، [[ثقیف]] به سبب [[دل]] نبریدن از شراب و گاه [[افراط]] در [[مصرف]] آن مورد [[نقد]] بود <ref>مثلاً نک: بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۳۷۲.</ref> و شدت علاقهاش به شراب، تا آن حد که به رغم [[تولید]] آن در طائف، گونههایی از آن را از [[شام]] وارد میکرد، [[شگفتی]] [[همسایگان]] را برانگیخته بود.<ref>ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ج۲، ص۶۴۵؛ ابوهلال، کتاب الصناعتین، ص۹۶.</ref> حتی آن طیف از ثقیف که از شراب [[پرهیز]] داشتند، در [[تولید]] انواع مختلف از نبیذ که با طعمهای متنوع تهیه میشد، [[شهرت]] یافته بودند.<ref>جاحظ، الحیوان، ج۳، ص۱۶۶؛ طیالسی، مسند، ص۱۲۰؛ بزار، المسند، ج۹، ص۱۳۵؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۸، ص۳۱۰.</ref> از سوی دیگر، قرار داشتن بنیاد [[اقتصاد]] [[ثقیف]] بر [[کشاورزی]] و [[تجارت]]، و نیز [[ارتباط]] گستردۀ آنان با سرزمینهای دیگر - به خصوص [[ایران]]- زمینهساز [[رشد]] برخی [[علوم]] مانند [[پزشکی]] و اخترشناسی،<ref>سالمی، قبیلة ثقیف: حیاتها و فنونها و العابها الشعبیه، ص۱۹۳ بب.</ref> و شرایط خاص زیستی، موجب رشد علومی مانند [[دانش]] استخراج آب در این [[قبیله]] بوده است.<ref>سالمی، قبیلة ثقیف: حیاتها و فنونها و العابها الشعبیه، ص۲۱۲؛ دلو، جزیرة العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۲۹۷.</ref> در [[تاریخ]] پزشکی ثقیف، [[حارث بن کلده]] که یک [[نسل]] پیش از [[پیامبر]] {{صل}} میزیست و گفته میشد [[طب]] را در ایران آموخته بود، به شخصیتی اسطورهای مبدل شد.<ref>ابوداوود، سنن، ج۴، ص۷؛ ابن جلجل، طبقات الاطباء و الحکماء، ص۵۴؛ قفطی، اخبار العلماء، ص۱۶۱.</ref> دربارۀ دانش اخترشناسی ثقیف نیز افسانههایی نقل شده که از جمله آن میتوان به این خبر که [[بنی ثقیف]] نخستین گروهی بودند که به دنبال [[رمی]] [[شیاطین]] و [[انقطاع]] [[اخبار]] [[آسمان]]، بر این امر واقف شدند، اشاره کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۴؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۲۴۰؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref> | ||
=== [[حیات]] [[اقتصادی]] [[ثقیف]] در دوران [[جاهلی]] === | === [[حیات]] [[اقتصادی]] [[ثقیف]] در دوران [[جاهلی]] === |