زهیر بن قین بجلی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'الإرشاد' به 'الارشاد'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'الإرشاد' به 'الارشاد') |
||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
== زهیر بن قین در گزیده دانشنامه امام حسین == | == زهیر بن قین در گزیده دانشنامه امام حسین == | ||
[[زهیر بن قین بن حارث بجلی]]، یکی از برجستهترین [[یاران امام حسین]] {{ع}} بود که در [[روز عاشورا]]، [[فرماندهی]] جناح راست [[سپاه امام]] {{ع}} بر عهده او بود و نقش مؤثّری در برخورد با [[سپاه کوفه]] داشت. بَلاذُری، وی را از هواداران [[عثمان]] میداند. [[دشمن]] نیز در عصر [[تاسوعا]]، او را [[عثمانی]] خواند. با این همه، هنگامی که در [[منزل]] [[زَرود]] فرستاده [[امام]] {{ع}}، او را برای [[دیدار]] با ایشان [[دعوت]] کرد، با [[تشویق]] همسرش، به [[حضور امام]] حسین {{ع}} رسید و طولی نکشید که با چهرهای گشاده - که حاکی از تحوّل اساسی در روحیّه او بود-، به خیمهاش بازگشت و [[دستور]] داد که آن را به نزدیکی خیمههای [[امام حسین]] {{ع}} منتقل کنند. زهیر، پس از بازگشت از [[محضر امام]] {{ع}}، خاطرهای را برای همراهانش تعریف کرد تا شاید بتواند آنان را با خود همراه کند. اما از آن جمعیتی که با او بودند، کسی برنخاست. پس از این لحظه سرنوشتساز، زهیر در صف [[یاران]] [[استوار]] امام حسین {{ع}} قرار گرفت. [[شب عاشورا]] نیز امام حسین {{ع}}، خطاب به یاران خود فرمود: «بدانید که به گمانم، امروز، آخرین روزی است که با آنهاییم. من به شما، اجازه دادم و همه شما آزادید که بروید. هیچ عهدی از من بر عهده شما نیست. شب، تاریکیاش را گسترده است. پس آن را مَرکب خود قرار دهید [و بروید]»<ref>{{متن حدیث|أَلَا وَ إِنِّي لَأَظُنُ أَنَّهُ آخِرُ يَوْمٍ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ أَلَا وَ إِنِّي قَدْ أَذِنْتُ لَكُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِيعاً فِي حِلٍّ لَيْسَ عَلَيْكُمْ مِنِّي ذِمَامٌ هَذَا اللَّيْلُ قَدْ غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلاً}} ( | [[زهیر بن قین بن حارث بجلی]]، یکی از برجستهترین [[یاران امام حسین]] {{ع}} بود که در [[روز عاشورا]]، [[فرماندهی]] جناح راست [[سپاه امام]] {{ع}} بر عهده او بود و نقش مؤثّری در برخورد با [[سپاه کوفه]] داشت. بَلاذُری، وی را از هواداران [[عثمان]] میداند. [[دشمن]] نیز در عصر [[تاسوعا]]، او را [[عثمانی]] خواند. با این همه، هنگامی که در [[منزل]] [[زَرود]] فرستاده [[امام]] {{ع}}، او را برای [[دیدار]] با ایشان [[دعوت]] کرد، با [[تشویق]] همسرش، به [[حضور امام]] حسین {{ع}} رسید و طولی نکشید که با چهرهای گشاده - که حاکی از تحوّل اساسی در روحیّه او بود-، به خیمهاش بازگشت و [[دستور]] داد که آن را به نزدیکی خیمههای [[امام حسین]] {{ع}} منتقل کنند. زهیر، پس از بازگشت از [[محضر امام]] {{ع}}، خاطرهای را برای همراهانش تعریف کرد تا شاید بتواند آنان را با خود همراه کند. اما از آن جمعیتی که با او بودند، کسی برنخاست. پس از این لحظه سرنوشتساز، زهیر در صف [[یاران]] [[استوار]] امام حسین {{ع}} قرار گرفت. [[شب عاشورا]] نیز امام حسین {{ع}}، خطاب به یاران خود فرمود: «بدانید که به گمانم، امروز، آخرین روزی است که با آنهاییم. من به شما، اجازه دادم و همه شما آزادید که بروید. هیچ عهدی از من بر عهده شما نیست. شب، تاریکیاش را گسترده است. پس آن را مَرکب خود قرار دهید [و بروید]»<ref>{{متن حدیث|أَلَا وَ إِنِّي لَأَظُنُ أَنَّهُ آخِرُ يَوْمٍ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ أَلَا وَ إِنِّي قَدْ أَذِنْتُ لَكُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِيعاً فِي حِلٍّ لَيْسَ عَلَيْكُمْ مِنِّي ذِمَامٌ هَذَا اللَّيْلُ قَدْ غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلاً}} (الارشاد، ج۲، ص۹۱).</ref>. زُهَیر، ایستاد و با این جملات [[زیبا]] و شگفتانگیز، نسبت به آن [[امام]] {{ع}}، اظهار ارادت و [[وفاداری]] کرد: «به [[خدا]] [[سوگند]]، دوست دارم که کشته شوم، آن گاه، دوباره زنده گردم و باز، کشته شوم و تا هزار بار، کشته شدنم تکرار شود؛ و [[خداوند]]، با این کشته شدنم، از تو و از این [[جوانان]] خاندانت، کشته شدن را برطرف کند»<ref>{{متن حدیث|وَاللّهِ، لَوَدِدْتُ أَنِّي قُتِلْتُ، ثُمَّ نُشِرتُ، ثُمَّ قُتِلتُ حَتَّى اُقْتَلَ كَذَا أَلْفَ قَتْلَةٍ، وَ أَنَّ اللّهَ يَدْفَعُ بِذَلِكَ القَتْلَ عَنْ نَفْسِكَ وَعَنْ أَنْفُسِ هَؤُلاءِ الفِتْيَةِ مِنْ أهْلِ بَيْتِكَ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۱۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵۹).</ref>. [[ظهر عاشورا]]، زُهَیر، در کنار [[سعد بن عبداللّه حنفی]]، همراه با نیمی از [[یاران]] باقیمانده امام {{ع}}، خود را سپرِ [[دفاعی]] ایشان قرار دادند. آنان، جلوی امام {{ع}} ایستادند و امام {{ع}} در پشتِ آنها [[نماز]] خواند. زُهَیر، پس از نبردی سنگین و قهرمانانه، به دست [[کثیر بن عبداللّه]] و [[مهاجر بن اوس]]، [[شهید]] شد. لحظهای که او به [[زمین]] افتاد، امام {{ع}} خطاب به این [[مجاهد]] بزرگ، چنین فرمود: «خداوند، تو را از [رحمتش] دور نکند - ای زُهَیر - و کُشندهات را [[لعنت]] نماید؛ همانند [[لعن]] کسانی که آنها را به بوزینه و خوک، تبدیل کرد!» <ref>{{متن حدیث|لَا يُبْعِدَنَّكَ اللّهُ يَا زُهَيرُ، وَلَعَنَ اللّهُ قَاتِلَكَ، لَعَنَ الَّذِينَ مَسَخَهُمْ قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ!}} (ر. ک: مقتل الحسین {{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۲۰).</ref>. | ||
گفتنی است آنچه در کتاب مجالس المواعظ آمده که زُهَیر، در [[کودکی]] با [[امام حسین]] {{ع}} [[بازی]] میکرده است و خاکِ جای پای او را بوسیده و بدین جهت، مورد [[ملاطفت]] [[پیامبر]] {{صل}} قرار گرفته است، در منابع معتبر نیامده و بررسی [[زندگی]] زُهَیر نیز قرینه عدم صحّت این گزارش است. این ماجرا، در کتاب المنتخب طُرَیحی، مفصّلتر آمده؛ ولی نام [[کودک]]، بیان نشده است و در افواه نیز، معمولاً نام آن کودک، [[حبیب بن مظاهر]] گفته میشود؛ ولی به هر حال، اصل ماجرا و نام کودک، [[مدرک]] معتبری ندارد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۴۸.</ref> | گفتنی است آنچه در کتاب مجالس المواعظ آمده که زُهَیر، در [[کودکی]] با [[امام حسین]] {{ع}} [[بازی]] میکرده است و خاکِ جای پای او را بوسیده و بدین جهت، مورد [[ملاطفت]] [[پیامبر]] {{صل}} قرار گرفته است، در منابع معتبر نیامده و بررسی [[زندگی]] زُهَیر نیز قرینه عدم صحّت این گزارش است. این ماجرا، در کتاب المنتخب طُرَیحی، مفصّلتر آمده؛ ولی نام [[کودک]]، بیان نشده است و در افواه نیز، معمولاً نام آن کودک، [[حبیب بن مظاهر]] گفته میشود؛ ولی به هر حال، اصل ماجرا و نام کودک، [[مدرک]] معتبری ندارد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۴۸.</ref> |