پرش به محتوا

ابوبکر بن ابی‌قحافه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۴۸: خط ۳۴۸:
بر اساس روایت دیگری، [[عبدالرحمان بن عوف]] [[مخالف]] انتخاب عمر بود و ابوبکر با این تعبیر که هر یک از شما باد در دماغ انداخته، خواهان دستیابی به خلافت هستید، [[مخالفان]] را [[سرزنش]] کرد و آنان را [[دنیاطلب]] خواند و افزود: در [[آینده]] چنان [[دنیا]] و [[رفاه]] به شما روی آورد که خوابیدن بر پشمینه آذری را [[خفتن]] برخار بدانید. آنگاه از گذشته خود بدین شرح اظهار [[تأسف]] کرد: ای کاش این سه کار را ترک می‌کردم: [[پذیرش خلافت]]، [[یورش]] به [[خانه]] [[فاطمه]] {{ع}}، زنده [[سوزاندن]] فجاءه. ای کاش این سه کار را انجام می‌دادم: در منطقه ذوالقصه ماندن هنگام فرستادن [[خالد]] برای [[نبرد]] با [[مرتدان]]، فرستادن [[عمر]] به [[عراق]]، کشتن [[اشعث بن قیس]]. ای کاش این سه موضوع را از [[رسول خدا]] {{صل}} می‌پرسیدم: [[جانشین]] آن حضرت برای [[رفع اختلاف]] [[انصار]] در [[خلافت]] و [[میراث]] خاله و عمه<ref>یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسه و طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۹ به جای خاله، دختر برادر آورده‌اند.</ref> تعبیر {{عربی|"فقال الناس... قال: اتخوفوني}}؛ در [[روایت]] [[قاضی]] [[ابویوسف]]<ref>قاضی، ابویوسف، ص۱۰.</ref>، بیانگر نوعی [[اعتراض]] عمومی و شدید [[مردم]] به [[جانشینی]] عمر است. اما [[ابوبکر]] برخلاف میل مردم، عمر را برگزید و در قدمی بالاتر، ضمن وصایایی، او را از وجود [[مخالفان]]، نام آنان و نوع برخوردش با ایشان [[آگاه]] کرد.
بر اساس روایت دیگری، [[عبدالرحمان بن عوف]] [[مخالف]] انتخاب عمر بود و ابوبکر با این تعبیر که هر یک از شما باد در دماغ انداخته، خواهان دستیابی به خلافت هستید، [[مخالفان]] را [[سرزنش]] کرد و آنان را [[دنیاطلب]] خواند و افزود: در [[آینده]] چنان [[دنیا]] و [[رفاه]] به شما روی آورد که خوابیدن بر پشمینه آذری را [[خفتن]] برخار بدانید. آنگاه از گذشته خود بدین شرح اظهار [[تأسف]] کرد: ای کاش این سه کار را ترک می‌کردم: [[پذیرش خلافت]]، [[یورش]] به [[خانه]] [[فاطمه]] {{ع}}، زنده [[سوزاندن]] فجاءه. ای کاش این سه کار را انجام می‌دادم: در منطقه ذوالقصه ماندن هنگام فرستادن [[خالد]] برای [[نبرد]] با [[مرتدان]]، فرستادن [[عمر]] به [[عراق]]، کشتن [[اشعث بن قیس]]. ای کاش این سه موضوع را از [[رسول خدا]] {{صل}} می‌پرسیدم: [[جانشین]] آن حضرت برای [[رفع اختلاف]] [[انصار]] در [[خلافت]] و [[میراث]] خاله و عمه<ref>یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسه و طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۹ به جای خاله، دختر برادر آورده‌اند.</ref> تعبیر {{عربی|"فقال الناس... قال: اتخوفوني}}؛ در [[روایت]] [[قاضی]] [[ابویوسف]]<ref>قاضی، ابویوسف، ص۱۰.</ref>، بیانگر نوعی [[اعتراض]] عمومی و شدید [[مردم]] به [[جانشینی]] عمر است. اما [[ابوبکر]] برخلاف میل مردم، عمر را برگزید و در قدمی بالاتر، ضمن وصایایی، او را از وجود [[مخالفان]]، نام آنان و نوع برخوردش با ایشان [[آگاه]] کرد.


بنا بر نقل بیشتر تاریخ‌نگاران، ابوبکر و [[سهیل بن بیضاء]]، سالمندترین [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} بودند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۲۲۸. امینی، ج۷، ص۲۸۱ از چهل صحابی مسن‌تر از ابوبکر نام برده است.</ref>. ابوبکر سالخورده، [[دوشنبه]] [[شب]]، هفتم [[جمادی]] الآخر سال سیزده، پس از دو سال و سه ماه و بیست و شش [[روز]] خلافت، در ۶۳ سالگی درگذشت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۱۵۶-۱۵۰.</ref>.
بنا بر نقل بیشتر تاریخ‌نگاران، ابوبکر و [[سهیل بن بیضاء]]، سالمندترین [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} بودند<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۲۲۸. امینی، ج۷، ص۲۸۱ از چهل صحابی مسن‌تر از ابوبکر نام برده است.</ref>. ابوبکر سالخورده، [[دوشنبه]] [[شب]]، هفتم [[جمادی]] الآخر سال سیزده، پس از دو سال و سه ماه و بیست و شش [[روز]] خلافت، در ۶۳ سالگی درگذشت<ref>طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۱۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۱۵۰.</ref>.


درباره سبب [[مرگ]] وی [[اختلاف]] است. بنا بر روایتی، در روزی سرد [[غسل]] کرد که تب نمود و طی پانزده روز به تدریج بیماری‌اش شدت یافته، مُرد. به روایت [[ابن شهاب زهری]]، ابوبکر و [[حارث بن کلده]]<ref>و به روایت عروة بن زبیر، عتاب بن اسید، بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۴.</ref> گوشت مسمومی خوردند که در اثر آن [[بیمار]] شدند و پس از یک سال همزمان مُردند <ref>ابن سعد، ج۳، ص۱۴۸.</ref>، در حالی که هیچ یک از مرگ دیگری خبر نیافت<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۲۸۳.</ref>. [[زبیر بن بکار]]، [[بیماری]] سل را سبب [[مرگ ابوبکر]] دانسته است <ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۱.</ref>. با این حال، [[سیف بن عمر]] سبب [[مرگ]] وی را شدت [[غم]] [[فراق]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[روایت]] کرده است<ref>ابن عساکر، ج۳۰، ص۴۰۸. سیف، دروغ پرداز است و روایاتش پذیرفته نیست، ر.ک: ابن حبان، مجروحین، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن عدی، الکامل، ج۳، ص۴۳۵.</ref>.
درباره سبب [[مرگ]] وی [[اختلاف]] است. بنا بر روایتی، در روزی سرد [[غسل]] کرد که تب نمود و طی پانزده روز به تدریج بیماری‌اش شدت یافته، مُرد. به روایت [[ابن شهاب زهری]]، ابوبکر و [[حارث بن کلده]]<ref>و به روایت عروة بن زبیر، عتاب بن اسید، بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۷۴.</ref> گوشت مسمومی خوردند که در اثر آن [[بیمار]] شدند و پس از یک سال همزمان مُردند <ref>ابن سعد، ج۳، ص۱۴۸.</ref>، در حالی که هیچ یک از مرگ دیگری خبر نیافت<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۲۸۳.</ref>. [[زبیر بن بکار]]، [[بیماری]] سل را سبب [[مرگ ابوبکر]] دانسته است <ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۱.</ref>. با این حال، [[سیف بن عمر]] سبب [[مرگ]] وی را شدت [[غم]] [[فراق]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[روایت]] کرده است<ref>ابن عساکر، ج۳۰، ص۴۰۸. سیف، دروغ پرداز است و روایاتش پذیرفته نیست، ر.ک: ابن حبان، مجروحین، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن عدی، الکامل، ج۳، ص۴۳۵.</ref>.
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش