سرگذشت زندگی امام علی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '؛ [[دانشنامه نهج البلاغه' به '؛ دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه'
جز (جایگزینی متن - 'ref>[[دانشنامه نهج البلاغه' به 'ref>دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه') |
جز (جایگزینی متن - '؛ [[دانشنامه نهج البلاغه' به '؛ دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه') |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
== از ولادت تا [[بعثت]] == | == از ولادت تا [[بعثت]] == | ||
=== [[ولادت امام علی]] === | === [[ولادت امام علی]] === | ||
[[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، در [[روز جمعه]] ۱۳ [[رجب]] [[سال]] ۳۰ [[عام الفیل]] (۱۰ سال [[پیش از بعثت]])، مطابق با سال ۵۹۹ یا ۶۰۰ میلادی، در [[مکّه]] و درون [[کعبه]] به [[دنیا]] آمد<ref>الارشاد، ج۱، ص۵؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۷۶.</ref>، پدرش [[ابوطالب]] و مادرش [[فاطمه بنت اسد]] بود<ref>ر. ک: کافی، ج۱، ص ۴۵۲ و الارشاد، ج۱، ص ۶ و برای بررسی اقوال در سال ولادت امیرالمؤمنین {{ع}}، باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، ص ۱۸۴؛ مصنفات شیخ مفید، ج ۱۱ ص ۵.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۹۴؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref>. | [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، در [[روز جمعه]] ۱۳ [[رجب]] [[سال]] ۳۰ [[عام الفیل]] (۱۰ سال [[پیش از بعثت]])، مطابق با سال ۵۹۹ یا ۶۰۰ میلادی، در [[مکّه]] و درون [[کعبه]] به [[دنیا]] آمد<ref>الارشاد، ج۱، ص۵؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۷۶.</ref>، پدرش [[ابوطالب]] و مادرش [[فاطمه بنت اسد]] بود<ref>ر. ک: کافی، ج۱، ص ۴۵۲ و الارشاد، ج۱، ص ۶ و برای بررسی اقوال در سال ولادت امیرالمؤمنین {{ع}}، باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، ص ۱۸۴؛ مصنفات شیخ مفید، ج ۱۱ ص ۵.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۹۴؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref>. | ||
حضرت دارای کنیههای متعددی چون [[ابوالحسن]]، [[ابوالسبطین]]، [[ابوتراب]] و [[ابوالائمه]] است و [[القاب]] متعددی چون [[امیر المؤمنین]]، [[یعسوب الدین]]، [[حیدر]]، [[مرتضی]]، [[قسیم الجنة و النار]] و [[سید العرب]] دارد<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۱۸۲، ۱۶۴، ۳۹۳، ۴۵۶، ۵۱۱، ۵۳۳؛ الأمالی، صدوق، ص۱۲۵، ۱۲۶، ۲۰۶، ۲۱۷، ۳۶۷، ۵۸۳؛ الخصال، ج۲، ص۴۰۲، ۴۹۶؛ إثبات الوصیة، ص۱۳۱؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۲۷۹؛ ج۳۳، ص۲۴۸، ۲۳۱؛ ج۴۱، ص۸۶؛ ج۴۲، ص۲۳؛ ج۹۹، ص۲۰۰-۲۰۴؛ تاج العروس، ج۱۸، ص۴۴۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱.</ref> | حضرت دارای کنیههای متعددی چون [[ابوالحسن]]، [[ابوالسبطین]]، [[ابوتراب]] و [[ابوالائمه]] است و [[القاب]] متعددی چون [[امیر المؤمنین]]، [[یعسوب الدین]]، [[حیدر]]، [[مرتضی]]، [[قسیم الجنة و النار]] و [[سید العرب]] دارد<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۱۸۲، ۱۶۴، ۳۹۳، ۴۵۶، ۵۱۱، ۵۳۳؛ الأمالی، صدوق، ص۱۲۵، ۱۲۶، ۲۰۶، ۲۱۷، ۳۶۷، ۵۸۳؛ الخصال، ج۲، ص۴۰۲، ۴۹۶؛ إثبات الوصیة، ص۱۳۱؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۲۷۹؛ ج۳۳، ص۲۴۸، ۲۳۱؛ ج۴۱، ص۸۶؛ ج۴۲، ص۲۳؛ ج۹۹، ص۲۰۰-۲۰۴؛ تاج العروس، ج۱۸، ص۴۴۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱.</ref> | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
=== [[تربیت امام علی در دامان پیامبر خاتم]] === | === [[تربیت امام علی در دامان پیامبر خاتم]] === | ||
دوران کودکی امام با قطحی در شبه جزیره عربستان همزمان شد، به گونهای که [[زندگی]] بر [[ابوطالب]] سخت میگذشت. زمانی که [[قریش]] در [[سختی]] [[معیشت]] بودند روزی [[رسول خدا]] {{صل}} به [[عباس]] عموی خود که وضعیت [[مالی]] خوبی داشت فرمود: برادرت [[ابوطالب]] عائله زیادی دارد، برای کم کردن فشار و [[سختی]] [[زندگی]] هر یک از ما [[فرزندی]] از [[فرزندان]] او را تحت کفالت خود قرار دهیم. [[ابوطالب]] با پیشنهاد آنان موافقت کرد و [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]] {{ع}} و [[عباس]]، [[جعفر]] را با خود به [[خانه]] بردند و [[علی]] {{ع}} تا زمان [[بعثت]] [[رسول خدا]] {{صل}} در خانه آن حضرت بود<ref>ر. ک: تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۸ و سیره ابن هاشم، ج۱، ص ۱۶۲ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص ۲۰۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۰۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۹۴؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص۱۳ ـ ۱۹.</ref> | دوران کودکی امام با قطحی در شبه جزیره عربستان همزمان شد، به گونهای که [[زندگی]] بر [[ابوطالب]] سخت میگذشت. زمانی که [[قریش]] در [[سختی]] [[معیشت]] بودند روزی [[رسول خدا]] {{صل}} به [[عباس]] عموی خود که وضعیت [[مالی]] خوبی داشت فرمود: برادرت [[ابوطالب]] عائله زیادی دارد، برای کم کردن فشار و [[سختی]] [[زندگی]] هر یک از ما [[فرزندی]] از [[فرزندان]] او را تحت کفالت خود قرار دهیم. [[ابوطالب]] با پیشنهاد آنان موافقت کرد و [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]] {{ع}} و [[عباس]]، [[جعفر]] را با خود به [[خانه]] بردند و [[علی]] {{ع}} تا زمان [[بعثت]] [[رسول خدا]] {{صل}} در خانه آن حضرت بود<ref>ر. ک: تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۸ و سیره ابن هاشم، ج۱، ص ۱۶۲ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص ۲۰۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۰۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۹۴؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص۱۳ ـ ۱۹.</ref> | ||
از آن پس [[سرپرستی]] [[علی]] {{ع}} را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بر عهده گرفت و بدین ترتیب، [[تربیت]] او از اوان [[کودکی]] (شش سالگی) بر عهده [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نهاده شد. جناب [[فاطمه بنت اسد]] میگوید: [[علی]] را به [[دنیا]] آوردم در حالی که [[رسول خدا]] {{صل}} سی ساله بود، او [[علی]] را بسیار [[دوست]] میداشت و به من میگفت: گهواره [[علی]] را نزدیک محل [[خواب]] من قرار بده. بیشتر کارهای مربوط به [[تربیت]] او را به عهده داشت؛ او را شستوشو میداد، به او شیر میخورانید و او را در آغوش میگرفت و میفرمود: {{متن حدیث|هَذَا أَخِی وَ وَلِیِّی وَ نَاصِرِی وَ وَصِیِّی وَ زَوْجُ کَرِیمَتِی وَ ذُخْرِی وَ کَهْفِی وَ صِهْرِی وَ أَمِینِی عَلَی وَصِیَّتِی وَ خَلِیفَتِی}}<ref>ر. ک: نهجالحق و کشف الصدق، ص ۲۳۳.</ref> | از آن پس [[سرپرستی]] [[علی]] {{ع}} را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بر عهده گرفت و بدین ترتیب، [[تربیت]] او از اوان [[کودکی]] (شش سالگی) بر عهده [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نهاده شد. جناب [[فاطمه بنت اسد]] میگوید: [[علی]] را به [[دنیا]] آوردم در حالی که [[رسول خدا]] {{صل}} سی ساله بود، او [[علی]] را بسیار [[دوست]] میداشت و به من میگفت: گهواره [[علی]] را نزدیک محل [[خواب]] من قرار بده. بیشتر کارهای مربوط به [[تربیت]] او را به عهده داشت؛ او را شستوشو میداد، به او شیر میخورانید و او را در آغوش میگرفت و میفرمود: {{متن حدیث|هَذَا أَخِی وَ وَلِیِّی وَ نَاصِرِی وَ وَصِیِّی وَ زَوْجُ کَرِیمَتِی وَ ذُخْرِی وَ کَهْفِی وَ صِهْرِی وَ أَمِینِی عَلَی وَصِیَّتِی وَ خَلِیفَتِی}}<ref>ر. ک: نهجالحق و کشف الصدق، ص ۲۳۳.</ref> | ||
[[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]]، شدت علاقه و [[اعتماد]] [[پیامبر]] را نسبت به خود اینگونه گزارش میکند: «شما از [[منزلت]] من در نزد [[رسول الله]] {{صل}} آگاهید، هم از جهت [[خویشاوندی]] و هم از آن جهت که [[حرمت]] خاصی برای من میشناخت. من خردسال بودم که مرا در کنار خود مینشاند و به سینه خود میچسبانید و در بستر خود میخوابانید و تن من به تن او میسایید و بوی خوش خود را به مشام من میرسانید. گاه چیزی را میجوید و در دهان من مینهاد. او هرگز نه دروغی از من شنید و نه در رفتارم خطایی دید»<ref>ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴.</ref>.<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۹۴؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref> | [[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]]، شدت علاقه و [[اعتماد]] [[پیامبر]] را نسبت به خود اینگونه گزارش میکند: «شما از [[منزلت]] من در نزد [[رسول الله]] {{صل}} آگاهید، هم از جهت [[خویشاوندی]] و هم از آن جهت که [[حرمت]] خاصی برای من میشناخت. من خردسال بودم که مرا در کنار خود مینشاند و به سینه خود میچسبانید و در بستر خود میخوابانید و تن من به تن او میسایید و بوی خوش خود را به مشام من میرسانید. گاه چیزی را میجوید و در دهان من مینهاد. او هرگز نه دروغی از من شنید و نه در رفتارم خطایی دید»<ref>ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴.</ref>.<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۹۴؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref> | ||
== از بعثت تا [[هجرت رسول خدا]] {{صل}} == | == از بعثت تا [[هجرت رسول خدا]] {{صل}} == | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
=== [[یوم الدار]] ([[یوم الانذار]]) === | === [[یوم الدار]] ([[یوم الانذار]]) === | ||
پیامبر {{صل}} در سال سوم رسالت خود و زمانی که [[امام علی]] {{ع}} سیزده ساله بود، به [[دستور خداوند]]: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> دعوتش را برای [[نزدیکان]] علنی کرد؛ [[رسول خدا]] {{صل}} علی {{ع}} را [[مأمور]] دعوت آنان و تهیه [[غذا]] کرد؛ پس از اینکه آنان گرد آمدند و [[پذیرایی]] شدند، پیامبر فرمود هر از شما که به من ایمان آورد و مرا [[یاری]] رساند، [[برادر]] من، [[وصی]] من، [[وزیر]] من و [[خلیفه]] من در میان شما پس از من خواهد بود؛ [[جماعت]] از پاسخ خودداری کردند و در این هنگام علی {{ع}} که از همه جوانتر و ضعیفتر بود، برخاست و گفت ای [[پیامبر خدا]] من آنچه را گفتی میپذیرم، پیامبر {{صل}} نیز دست او را گرفت و فرمود: این برادر من، وصی من، وزیر من و خلیفه من در میان شماست، پس سخنش را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید<ref>الأمالی، طوسی، ۵۸۲-۵۸۳؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۳۰۱-۳۰۲؛ الهدایة الکبری، ص۴۷؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۸۶؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۱۹-۳۲۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۲-۶۳.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۹۴.</ref> | پیامبر {{صل}} در سال سوم رسالت خود و زمانی که [[امام علی]] {{ع}} سیزده ساله بود، به [[دستور خداوند]]: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> دعوتش را برای [[نزدیکان]] علنی کرد؛ [[رسول خدا]] {{صل}} علی {{ع}} را [[مأمور]] دعوت آنان و تهیه [[غذا]] کرد؛ پس از اینکه آنان گرد آمدند و [[پذیرایی]] شدند، پیامبر فرمود هر از شما که به من ایمان آورد و مرا [[یاری]] رساند، [[برادر]] من، [[وصی]] من، [[وزیر]] من و [[خلیفه]] من در میان شما پس از من خواهد بود؛ [[جماعت]] از پاسخ خودداری کردند و در این هنگام علی {{ع}} که از همه جوانتر و ضعیفتر بود، برخاست و گفت ای [[پیامبر خدا]] من آنچه را گفتی میپذیرم، پیامبر {{صل}} نیز دست او را گرفت و فرمود: این برادر من، وصی من، وزیر من و خلیفه من در میان شماست، پس سخنش را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید<ref>الأمالی، طوسی، ۵۸۲-۵۸۳؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۳۰۱-۳۰۲؛ الهدایة الکبری، ص۴۷؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۸۶؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۱۹-۳۲۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۲-۶۳.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۹۴.</ref> | ||
=== [[لیلة المبیت]] === | === [[لیلة المبیت]] === | ||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} که با وجود سیزده سال حضور در [[مکه]] با تهاجم سرسختانه [[مشرکان]] [[مکه]] مواجه بود و شرایط یثرب را برای اقامت و ادامه [[دعوت]] خویش مناسب میدید، تصمیم به [[مهاجرت]] به یثرت گرفت. [[مشرکان]] [[مکه]] که از قصد [[پیامبر]] [[آگاهی]] یافته بودند، تصمیم به [[قتل]] او گرفتند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[طرق وحی]] از نقشه آنها [[آگاه]] شد و تصمیم گرفت شبانه راهی یثرب شود. [[امام علی]] {{ع}} در آن شب در بستر [[پیامبر]] آرمید تا [[جان]] [[پیامبر]] حفظ شود. صبحگاه به بستر [[پیامبر]] [[هجوم]] بردند که ناگهان [[علی]] {{ع}} برخاست و بهسوی آنها [[هجوم]] برد. آنها که چنین دیدند، مأیوس از اجرای نقشه خویش بازگشتند. [[فداکاری]] و [[ایثار]] [[امام]] {{ع}} در [[تاریخ اسلام]] به "[[لیلة المبیت]]" مشهور است. [[قرآن]] به این [[فداکاری]] و معاملۀ [[جان]] با خدای جانآفرین اشاره دارد: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۵؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص۱۳ تا۱۹.</ref> | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} که با وجود سیزده سال حضور در [[مکه]] با تهاجم سرسختانه [[مشرکان]] [[مکه]] مواجه بود و شرایط یثرب را برای اقامت و ادامه [[دعوت]] خویش مناسب میدید، تصمیم به [[مهاجرت]] به یثرت گرفت. [[مشرکان]] [[مکه]] که از قصد [[پیامبر]] [[آگاهی]] یافته بودند، تصمیم به [[قتل]] او گرفتند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[طرق وحی]] از نقشه آنها [[آگاه]] شد و تصمیم گرفت شبانه راهی یثرب شود. [[امام علی]] {{ع}} در آن شب در بستر [[پیامبر]] آرمید تا [[جان]] [[پیامبر]] حفظ شود. صبحگاه به بستر [[پیامبر]] [[هجوم]] بردند که ناگهان [[علی]] {{ع}} برخاست و بهسوی آنها [[هجوم]] برد. آنها که چنین دیدند، مأیوس از اجرای نقشه خویش بازگشتند. [[فداکاری]] و [[ایثار]] [[امام]] {{ع}} در [[تاریخ اسلام]] به "[[لیلة المبیت]]" مشهور است. [[قرآن]] به این [[فداکاری]] و معاملۀ [[جان]] با خدای جانآفرین اشاره دارد: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۵؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص۱۳ تا۱۹.</ref> | ||
== از [[هجرت]] تا [[رحلت پیامبر خاتم]] == | == از [[هجرت]] تا [[رحلت پیامبر خاتم]] == | ||
=== هجرت به مدینه === | === هجرت به مدینه === | ||
{{اصلی|هجرت به مدینه}} | {{اصلی|هجرت به مدینه}} | ||
بعد از هجرت پیامبر اکرم {{صل}} به مدینه، آن حضرت [[علی]] {{ع}} را جایگزین خود در [[مکه]] کرده بود تا امانتهای [[مردم]] را به آنان برگرداند و بدهیهای [[مردمان]] را نیز از آنان بازستاند و آنگاه به همراه تنی چند از جمله مادرش، [[فاطمه بنت اسد]]، [[فاطمه زهرا]] {{س}} به [[پیامبر]] بپیوندد. سرانجام در شرایطی سخت، در حالیکه از گزند [[مشرکان]] در [[امان]] نبودند و شبها راه میرفتند و روزها بازمیایستادند، در محلی به نام قبا به [[پیامبر]] رسیدند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۵؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص۱۳ تا۱۹.</ref>. | بعد از هجرت پیامبر اکرم {{صل}} به مدینه، آن حضرت [[علی]] {{ع}} را جایگزین خود در [[مکه]] کرده بود تا امانتهای [[مردم]] را به آنان برگرداند و بدهیهای [[مردمان]] را نیز از آنان بازستاند و آنگاه به همراه تنی چند از جمله مادرش، [[فاطمه بنت اسد]]، [[فاطمه زهرا]] {{س}} به [[پیامبر]] بپیوندد. سرانجام در شرایطی سخت، در حالیکه از گزند [[مشرکان]] در [[امان]] نبودند و شبها راه میرفتند و روزها بازمیایستادند، در محلی به نام قبا به [[پیامبر]] رسیدند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۵؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص۱۳ تا۱۹.</ref>. | ||
=== عقد اخوت === | === عقد اخوت === | ||
{{اصلی|عقد اخوت امام علی با پیامبر خاتم}} | {{اصلی|عقد اخوت امام علی با پیامبر خاتم}} | ||
چند ماهی از حضور [[مهاجران]] [[مسلمان]] در [[مدینه]] نگذشته بود که پیامبر {{صل}}، برای [[تحکیم]] [[ارتباط]] آنان با [[مسلمانان]] یثربی ([[انصار]]) میان ایشان [[عهد]] [[اخوت]] و [[برادری]] برقرار کرد. چنانکه از منابع به دست میآید آن حضرت، پیش از این، در [[مکه]] نیز مسلمانان را با یکدیگر [[برادر]] کرده بود و برای نمونه [[عمر]] را با [[ابوبکر]]، [[حمزه]] را با [[زید بن حارثه]] و علی {{ع}} را با شخص خودشان برادر نموده بود<ref>سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص۳۶۳-۳۶۴؛ عیون الأثر، ج۱، ص۲۳۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۸.</ref>. در مدینه نیز برای نمونه ایشان [[معاذ بن جبل]] را با [[جعفر بن ابیطالب]]، [[ابوبکر]] را با خارجة بن ابیزهیر، [[عمر]] را با "عتبان بن مالک" و [[عبدالرحمن بن عوف]] را با [[سعد بن ربیع]] [[برادر]] کرد. [[منابع اهل سنت]] حکایت کردهاند که پس از این واقعه، [[علی]] {{ع}} به [[پیامبر]] {{صل}} عرضه داشت ای [[رسول خدا]] اصحابت را با هم برادر قرار دادی، اما مرا رها کردی؛ پیامبر {{صل}}، به او فرمود: تو را برای خودم گذاشتم، تو برادر منی و من، برادر تو، هرگاه کسی از تو پرسید، بگو من [[بنده]] [[خدا]] و برادر رسول خدا {{صل}} هستم، هیچکس پس از تو چنین ادعایی نخواهد کرد مگر [[دروغگویان]]<ref>فضائل الصحابة، ج۲، ص۶۳۸، ۶۶۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۶۱؛ ینابیع المودة، ج۱، ص۱۷۷-۱۸۱.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref> | چند ماهی از حضور [[مهاجران]] [[مسلمان]] در [[مدینه]] نگذشته بود که پیامبر {{صل}}، برای [[تحکیم]] [[ارتباط]] آنان با [[مسلمانان]] یثربی ([[انصار]]) میان ایشان [[عهد]] [[اخوت]] و [[برادری]] برقرار کرد. چنانکه از منابع به دست میآید آن حضرت، پیش از این، در [[مکه]] نیز مسلمانان را با یکدیگر [[برادر]] کرده بود و برای نمونه [[عمر]] را با [[ابوبکر]]، [[حمزه]] را با [[زید بن حارثه]] و علی {{ع}} را با شخص خودشان برادر نموده بود<ref>سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص۳۶۳-۳۶۴؛ عیون الأثر، ج۱، ص۲۳۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۸.</ref>. در مدینه نیز برای نمونه ایشان [[معاذ بن جبل]] را با [[جعفر بن ابیطالب]]، [[ابوبکر]] را با خارجة بن ابیزهیر، [[عمر]] را با "عتبان بن مالک" و [[عبدالرحمن بن عوف]] را با [[سعد بن ربیع]] [[برادر]] کرد. [[منابع اهل سنت]] حکایت کردهاند که پس از این واقعه، [[علی]] {{ع}} به [[پیامبر]] {{صل}} عرضه داشت ای [[رسول خدا]] اصحابت را با هم برادر قرار دادی، اما مرا رها کردی؛ پیامبر {{صل}}، به او فرمود: تو را برای خودم گذاشتم، تو برادر منی و من، برادر تو، هرگاه کسی از تو پرسید، بگو من [[بنده]] [[خدا]] و برادر رسول خدا {{صل}} هستم، هیچکس پس از تو چنین ادعایی نخواهد کرد مگر [[دروغگویان]]<ref>فضائل الصحابة، ج۲، ص۶۳۸، ۶۶۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۶۱؛ ینابیع المودة، ج۱، ص۱۷۷-۱۸۱.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref> | ||
=== ازدواج === | === ازدواج === | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
== علی {{ع}} از خلافت تا شهادت == | == علی {{ع}} از خلافت تا شهادت == | ||
{{همچنین|خلافت امام علی}} | {{همچنین|خلافت امام علی}} | ||
پس از کشته شدن خلیفۀ سوم، مردمِ به [[خانه علی]] {{ع}} [[هجوم]] آورده و از او خواستند [[خلافت ظاهری]] و [[حکومت]] را بر عهده بگیرد. آن حضرت هر چند ابتدا استنکاف کرده و [[دعوت]] آنان را نپذیرفت اما در نهایت با [[اصرار]] [[مردم]] و [[تمام شدن حجت]]، [[خلافت]] را قبول کرده و شصت و نه ماه [[حکومت]] کرد<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۷؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref>. [[امام]] {{ع}} رغبتی به [[پذیرش]] [[خلافت]] نداشت. ۲۵ سال از زمان [[پیامبر]] گذشته و بسیاری از [[ارزشها]] دگرگون شده بود، شرایطی پیش آمده بود که [[اصلاح]] آنها از اولویتهای [[حکومتی]] [[امام]] بود و شرایط را برای [[حکومت]] ایشان بسیار سخت میکرد. گفتوگوها بین امام و مردم مدتی به طول انجامید. [[مردم]] حاضر نبودند [[علی]] را کنار بگذارند. [[امام]] گفت اگر چنین است [[بیعت]] باید در [[مسجد]] صورت گیرد. [[امام]] در مورد [[هجوم]] [[مردم]] برای [[بیعت]] میفرماید: «بر سر من [[هجوم]] آوردند، آنسان که اشتران [[تشنه]] به آبشخور روی نهند؛ اشترانی که شترچران، مهار از سر زانوبند از پایشان گشوده باشد. به گونهای که پنداشتم میخواهند مرا بکشند یا یکدیگر را در برابر من از پای درآورند»<ref>ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۵۳.</ref>. | پس از کشته شدن خلیفۀ سوم، مردمِ به [[خانه علی]] {{ع}} [[هجوم]] آورده و از او خواستند [[خلافت ظاهری]] و [[حکومت]] را بر عهده بگیرد. آن حضرت هر چند ابتدا استنکاف کرده و [[دعوت]] آنان را نپذیرفت اما در نهایت با [[اصرار]] [[مردم]] و [[تمام شدن حجت]]، [[خلافت]] را قبول کرده و شصت و نه ماه [[حکومت]] کرد<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۷؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref>. [[امام]] {{ع}} رغبتی به [[پذیرش]] [[خلافت]] نداشت. ۲۵ سال از زمان [[پیامبر]] گذشته و بسیاری از [[ارزشها]] دگرگون شده بود، شرایطی پیش آمده بود که [[اصلاح]] آنها از اولویتهای [[حکومتی]] [[امام]] بود و شرایط را برای [[حکومت]] ایشان بسیار سخت میکرد. گفتوگوها بین امام و مردم مدتی به طول انجامید. [[مردم]] حاضر نبودند [[علی]] را کنار بگذارند. [[امام]] گفت اگر چنین است [[بیعت]] باید در [[مسجد]] صورت گیرد. [[امام]] در مورد [[هجوم]] [[مردم]] برای [[بیعت]] میفرماید: «بر سر من [[هجوم]] آوردند، آنسان که اشتران [[تشنه]] به آبشخور روی نهند؛ اشترانی که شترچران، مهار از سر زانوبند از پایشان گشوده باشد. به گونهای که پنداشتم میخواهند مرا بکشند یا یکدیگر را در برابر من از پای درآورند»<ref>ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۵۳.</ref>. | ||
[[امام]] از همان روزهای اول [[خلافت]] به اجرای دامنگیر [[عدالت]] [[دست]] زد، اما طولی نکشید که نغمههای [[مخالف]] و ناموزون بالا گرفت و آنان که به ویژهخواری و [[تبعیض]] ناروا در تقسیم [[بیتالمال]] و [[مناصب]] [[حکومتی]] [[عادت]] کرده بودند سر به [[مخالفت]] و [[نافرمانی]] برداشتند. [[سیاست حکومتی]] [[امام علی]] {{ع}} بر [[سیره]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[عدالت]] [[اسلامی]] [[استوار]] بود. آنان که در [[عهد]] خلفای پیشین از امتیازهای [[مالی]] و [[اجتماعی]] ناروایی برخوردار شده بودند، چنین سیاستی را برنمیتابیدند و از این رو، راه [[مخالفت]] و معاندت در پیش گرفتند<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ۹۶ و ۹۷.</ref>.<ref>ر. ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref> | [[امام]] از همان روزهای اول [[خلافت]] به اجرای دامنگیر [[عدالت]] [[دست]] زد، اما طولی نکشید که نغمههای [[مخالف]] و ناموزون بالا گرفت و آنان که به ویژهخواری و [[تبعیض]] ناروا در تقسیم [[بیتالمال]] و [[مناصب]] [[حکومتی]] [[عادت]] کرده بودند سر به [[مخالفت]] و [[نافرمانی]] برداشتند. [[سیاست حکومتی]] [[امام علی]] {{ع}} بر [[سیره]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[عدالت]] [[اسلامی]] [[استوار]] بود. آنان که در [[عهد]] خلفای پیشین از امتیازهای [[مالی]] و [[اجتماعی]] ناروایی برخوردار شده بودند، چنین سیاستی را برنمیتابیدند و از این رو، راه [[مخالفت]] و معاندت در پیش گرفتند<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ۹۶ و ۹۷.</ref>.<ref>ر. ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref> | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
=== [[جنگ جمل]] === | === [[جنگ جمل]] === | ||
[[عدالت]] و [[مساوات]] [[علی]] {{ع}} و [[پرهیز]] از دادن امتیازهایی که در دوره خلفای پیشین مرسوم شده بود، برخی از [[صحابه]] را که به این رویه [[عادت]] کرده بودند، ناخشنود کرد. از جمله آنان [[طلحه]] و [[زبیر]] بودند که به بهانه [[حج]] از [[مدینه]] خارج شدند و با [[شتاب]] به [[مکه]] رفتند که محل حضور [[دشمنان]] علی بود. آنان [[پند]] [[معاویه]] و [[بنی امیه]] را پذیرفتند و خود را خواهان [[خون عثمان]] معرفی کردند و از [[مظلومیت]] [[عثمان]] حکایتها ساختند و دست به [[شورش]] علیه [[خلیفه مسلمین]] زدند. طلحه و زبیر، [[مروان]] و [[عبدالله بن زبیر]] و برخی دیگر از [[بنیامیه]] به این نتیجه رسیدند که برای [[مشروعیت]] چنین [[شورشی]] لازم است، شخصی را پیش بیاندازند که در انظار [[خلق]] به جهت ارتباطش با [[خاندان رسالت]]، بتواند جلب نیرو و امکانات کند. آنان [[عایشه]] را [[بهترین]] شخص برای این کار دیدند. [[بیعتشکنان]] ([[ناکثین]]) به جهت عدم [[توانایی]] مواجهه با مدینه به [[بصره]] رفتند. همین که خبر خروج بیعتشکنان به [[امام]] رسید، حضرت با سپاهی کوچک برای منصرفکردن آنان حرکت نمود. در میانه راه لشکری از [[کوفه]] به [[سپاه]] حضرت پیوست و امام با لشکری بالغ بر دوازدههزار نفر به سمت بصره حرکت کرد و چون به بصره رسید، تا سه [[روز]] در پی آن بودند که از طریق [[گفتوگو]] و مکاتبه به [[فتنه]] پایان دهند و از ریختهشدن [[خون]] [[مسلمانان]] جلوگیری کنند. [[امام]] نامههای جداگانهای به [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] نوشت و خطاهای ایشان را متذکر شد. امام که دید از [[نامهنگاری]] و [[نصیحت]]، کاری پیش نمیرود و حتی به وی این [[تهمت]] را میزنند که علی از جنگکردن میترسد، طی خطبهای فرمود که من هر چه میتوانستم و میدانستم [[صبر]] کردم که [[جنگی]] واقع نشود و کوشیدم به آنان بگویم [[جنگ]] چه عواقب [[بدی]] در پی دارد. پشتسر هم کسانی را میفرستند و میگویند سخن بس است، به میدان بیا. من عمری در محاربت و مبارزت گذاشتهام و در میدان [[طعن]] و ضرب نشو و نما یافتهام، سپس دست [[دعا]] رو به [[آسمان]] بلند کرد و طلحه و [[زبیر]] را به دلیل [[عهدشکنی]] و [[جنگافروزی]] [[نفرین]] نمود<ref>کتاب الفتوح، ج۲، ص۴۶۶-۴۶۹.</ref>. [[لشکر]] [[امام]] بر [[سپاه جمل]] [[پیروز]] شد. امام پس از [[پیروزی]] [[رفتار]] جوانمردانهای با [[بیعتشکنان]] کرد حتی [[مروان]] و [[ولید]] و [[عبدالله بن زبیر]] را که [[اسیر]] شده بودند، [[آزاد]] کرد<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۷؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref> | [[عدالت]] و [[مساوات]] [[علی]] {{ع}} و [[پرهیز]] از دادن امتیازهایی که در دوره خلفای پیشین مرسوم شده بود، برخی از [[صحابه]] را که به این رویه [[عادت]] کرده بودند، ناخشنود کرد. از جمله آنان [[طلحه]] و [[زبیر]] بودند که به بهانه [[حج]] از [[مدینه]] خارج شدند و با [[شتاب]] به [[مکه]] رفتند که محل حضور [[دشمنان]] علی بود. آنان [[پند]] [[معاویه]] و [[بنی امیه]] را پذیرفتند و خود را خواهان [[خون عثمان]] معرفی کردند و از [[مظلومیت]] [[عثمان]] حکایتها ساختند و دست به [[شورش]] علیه [[خلیفه مسلمین]] زدند. طلحه و زبیر، [[مروان]] و [[عبدالله بن زبیر]] و برخی دیگر از [[بنیامیه]] به این نتیجه رسیدند که برای [[مشروعیت]] چنین [[شورشی]] لازم است، شخصی را پیش بیاندازند که در انظار [[خلق]] به جهت ارتباطش با [[خاندان رسالت]]، بتواند جلب نیرو و امکانات کند. آنان [[عایشه]] را [[بهترین]] شخص برای این کار دیدند. [[بیعتشکنان]] ([[ناکثین]]) به جهت عدم [[توانایی]] مواجهه با مدینه به [[بصره]] رفتند. همین که خبر خروج بیعتشکنان به [[امام]] رسید، حضرت با سپاهی کوچک برای منصرفکردن آنان حرکت نمود. در میانه راه لشکری از [[کوفه]] به [[سپاه]] حضرت پیوست و امام با لشکری بالغ بر دوازدههزار نفر به سمت بصره حرکت کرد و چون به بصره رسید، تا سه [[روز]] در پی آن بودند که از طریق [[گفتوگو]] و مکاتبه به [[فتنه]] پایان دهند و از ریختهشدن [[خون]] [[مسلمانان]] جلوگیری کنند. [[امام]] نامههای جداگانهای به [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] نوشت و خطاهای ایشان را متذکر شد. امام که دید از [[نامهنگاری]] و [[نصیحت]]، کاری پیش نمیرود و حتی به وی این [[تهمت]] را میزنند که علی از جنگکردن میترسد، طی خطبهای فرمود که من هر چه میتوانستم و میدانستم [[صبر]] کردم که [[جنگی]] واقع نشود و کوشیدم به آنان بگویم [[جنگ]] چه عواقب [[بدی]] در پی دارد. پشتسر هم کسانی را میفرستند و میگویند سخن بس است، به میدان بیا. من عمری در محاربت و مبارزت گذاشتهام و در میدان [[طعن]] و ضرب نشو و نما یافتهام، سپس دست [[دعا]] رو به [[آسمان]] بلند کرد و طلحه و [[زبیر]] را به دلیل [[عهدشکنی]] و [[جنگافروزی]] [[نفرین]] نمود<ref>کتاب الفتوح، ج۲، ص۴۶۶-۴۶۹.</ref>. [[لشکر]] [[امام]] بر [[سپاه جمل]] [[پیروز]] شد. امام پس از [[پیروزی]] [[رفتار]] جوانمردانهای با [[بیعتشکنان]] کرد حتی [[مروان]] و [[ولید]] و [[عبدالله بن زبیر]] را که [[اسیر]] شده بودند، [[آزاد]] کرد<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۷؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref> | ||
=== [[جنگ صفین]] === | === [[جنگ صفین]] === | ||
علی {{ع}} پس از خروج از [[مدینه]] علاوه بر [[فتنه]] [[ناکثین]] در [[بصره]] به فتنه [[معاویه]] در [[شام]] میاندیشید و میدانست دیر یا زود باید با او نیز مقابله کند و مانع ظلمهای او شود. حضرت بیشتر به این دلیل پس از [[فراغت]] از فتنه ناکثین، دیگر به مدینه باز نگشت و راهی [[کوفه]] شد. او یکبار برای [[اسلام]] و [[رسول خدا]] {{صل}} مجبور شده بود از زادگاه خود به مدینه [[مهاجرت]] کند و اینبار نیز ناگزیر بود که برای به سامان کردن امور [[مسلمانان]]، از مدینه به شهری رود که تنها چند سال پس از [[وفات پیامبر]] {{صل}} بنا شده بود. آمدن او به این [[شهر]] [[دلایل]] متعددی داشت؛ نزدیکی به شام و کثرت [[جمعیت]] و امکان [[بسیج]] نیرو برای [[جنگ]] و حضور گسترده [[صحابه]]، جنگاوران توانا و علاقهمندان به [[اهل بیت]] {{عم}} و [[قدرت]] [[اقتصادی]] قابل توجه از جمله دلایلی بود که میتوانست حضرت را از مدینه به این شهر بکشاند. امام پس از استقرار در این شهر، نامههای متعددی به معاویه نوشت و او را به [[اطاعت]] از [[خلیفه]] منتخب [[مردم]] [[دعوت]] کرد. اما معاویه [[سرکشی]] میکرد و [[خون عثمان]] را [[طلب]] مینمود و از این سخن میگفت که جز جنگ راهی نمانده است. در [[شوال]] ۳۶ق [[امام]] با لشکری بالغ بر نودهزار نفر به سوی [[شام]] حرکت کرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۳؛ وقعة صفین، ص۱۳۱-۱۳۲.</ref>. [[لشکر]] امام در آستانه [[پیروزی]] گرفتار [[مکر]] [[عمرو عاص]] شد. [[عمرو]] پیش از این نیز به [[معاویه]] گفته بود که تنها در صورتی بر [[علی]] [[پیروز]] میشوی که مکر کنی. تیر مکر عمرو در [[سپاه امام]] چنان اثر کرد که تیغهای پهلوانان شامی تأثیر نگذاشته بود. تعداد قابل توجهی از [[لشکریان]] نزد امام آمدند و ایشان را به توقف [[جنگ]] و پذیرش [[حکمیت]] [[قرآن]] مجبور کردند. دو حَکَم با یکدیگر به [[شور]] نشستند؛ طرفین به این نتیجه رسیدند که علی {{ع}} را از [[خلافت]] [[عزل]] کنند و معاویه را نیز از خلافت کنار بگذارند و کار [[تعیین خلیفه]] را به [[شورا]] بسپارند. در [[اعلان]] [[حکم]]، عمرو عاص، [[ابوموسی]] را [[فریب]] داد و [[حکومت]] را به معاویه سپرد<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۵۷-۵۸؛ العقد الفرید، ج۵، ص۹۴-۹۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۷؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref> | علی {{ع}} پس از خروج از [[مدینه]] علاوه بر [[فتنه]] [[ناکثین]] در [[بصره]] به فتنه [[معاویه]] در [[شام]] میاندیشید و میدانست دیر یا زود باید با او نیز مقابله کند و مانع ظلمهای او شود. حضرت بیشتر به این دلیل پس از [[فراغت]] از فتنه ناکثین، دیگر به مدینه باز نگشت و راهی [[کوفه]] شد. او یکبار برای [[اسلام]] و [[رسول خدا]] {{صل}} مجبور شده بود از زادگاه خود به مدینه [[مهاجرت]] کند و اینبار نیز ناگزیر بود که برای به سامان کردن امور [[مسلمانان]]، از مدینه به شهری رود که تنها چند سال پس از [[وفات پیامبر]] {{صل}} بنا شده بود. آمدن او به این [[شهر]] [[دلایل]] متعددی داشت؛ نزدیکی به شام و کثرت [[جمعیت]] و امکان [[بسیج]] نیرو برای [[جنگ]] و حضور گسترده [[صحابه]]، جنگاوران توانا و علاقهمندان به [[اهل بیت]] {{عم}} و [[قدرت]] [[اقتصادی]] قابل توجه از جمله دلایلی بود که میتوانست حضرت را از مدینه به این شهر بکشاند. امام پس از استقرار در این شهر، نامههای متعددی به معاویه نوشت و او را به [[اطاعت]] از [[خلیفه]] منتخب [[مردم]] [[دعوت]] کرد. اما معاویه [[سرکشی]] میکرد و [[خون عثمان]] را [[طلب]] مینمود و از این سخن میگفت که جز جنگ راهی نمانده است. در [[شوال]] ۳۶ق [[امام]] با لشکری بالغ بر نودهزار نفر به سوی [[شام]] حرکت کرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۳؛ وقعة صفین، ص۱۳۱-۱۳۲.</ref>. [[لشکر]] امام در آستانه [[پیروزی]] گرفتار [[مکر]] [[عمرو عاص]] شد. [[عمرو]] پیش از این نیز به [[معاویه]] گفته بود که تنها در صورتی بر [[علی]] [[پیروز]] میشوی که مکر کنی. تیر مکر عمرو در [[سپاه امام]] چنان اثر کرد که تیغهای پهلوانان شامی تأثیر نگذاشته بود. تعداد قابل توجهی از [[لشکریان]] نزد امام آمدند و ایشان را به توقف [[جنگ]] و پذیرش [[حکمیت]] [[قرآن]] مجبور کردند. دو حَکَم با یکدیگر به [[شور]] نشستند؛ طرفین به این نتیجه رسیدند که علی {{ع}} را از [[خلافت]] [[عزل]] کنند و معاویه را نیز از خلافت کنار بگذارند و کار [[تعیین خلیفه]] را به [[شورا]] بسپارند. در [[اعلان]] [[حکم]]، عمرو عاص، [[ابوموسی]] را [[فریب]] داد و [[حکومت]] را به معاویه سپرد<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۵۷-۵۸؛ العقد الفرید، ج۵، ص۹۴-۹۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۷؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref> | ||
=== [[جنگ نهروان]] === | === [[جنگ نهروان]] === | ||
[[مخالفان]] حکمیت با امام به [[کوفه]] بازنگشتند و با جمعیتی حدود دوازدههزار نفر در «[[حروراء]]» اقامت گزیدند. آنان میگفتند داوریکردن در [[دین خدا]] در صلاحیت [[انسانها]] نیست و تنها داور، خداست. این [[جماعت]] تا حدی پیش رفتند که [[علی]] {{ع}} را به جهت پذیرش [[حکمیت]] [[انسانها]]، [[کافر]] دانستند و گفتند اگر از این کار [[توبه]] نکند، او را میکشیم. آنان [[مرتکب کبیره]] را کافر میدانستند و [[معتقد]] بودند علی، [[معاویه]]، [[اصحاب جمل]] و کسانی که به حکمیت [[راضی]] شدند و توبه نکردند، کافرند. آنان همچنین به [[تکفیر]] کسانی پرداختند که قائل به [[کفر]] افراد مذکور نبودند. [[امام]] مانند گذشته پیش از ورود در [[جنگ]] به [[احتجاج]] و [[نصیحت]] روی آورد و برای این کار [[ابن عباس]] را نزد ایشان فرستاد و به وی فرمود که با آنان از [[کتاب خدا]] سخن مگو؛ زیرا آنان نیز به آیاتی دیگر استناد میجویند. با آنان از [[سنت رسول خدا]] {{صل}} احتجاج کن که راهی برای [[گریز]] نداشته باشند<ref>نهج البلاغة، ص۴۶۵.</ref>. خود امام نیز با آنان [[گفتوگو]] میکرد و همین [[ارتباطات]] موجب شد که چندین هزار نفر از [[خوارج]] به میان [[یاران امام]] بازگردند. حدود چهارهزار نفر از آنان باقی مانده بودند و راه را بر [[مردم]] میبستند و آنان را میکشتند. از جمله کسانی که خود و همسرش به دست خوارج به فجیعترین صورتی کشته شدند، [[عبدالله بن خباب]] بود که شکم همسرش را دریدند و کودکش را بر نیزه کردند. آنان چندین [[زن]] از [[قبیله طی]] را نیز کشتند و همچنین یکی از [[زنان]] [[صحابی پیامبر]] به نام امّسنان صیداویه را نیز به [[قتل]] رساندند. امام، [[حارث بن مره عبدی]] را نزد آنان فرستاد تا [[واقعیت]] را بر ایشان گزارش کند. خوارج وی را نیز به قتل رساندند. مردم نزد امام آمدند و از وجود این گروه اظهار [[ترس]] نمودند و از حضرت خواستند [[شرّ]] ایشان را از مردم دفع نمایند. [[امام]] نیز با لشکری به سراغ آنان به [[نهروان]] رفت و فرمود که [[قاتلان]] افراد کشتهشده را در [[اختیار]] ما بگذارید تا قصاصشان کنیم و اگر چنین کنید، شما را رها خواهیم کرد و با هم به سراغ [[شامیان]] خواهیم رفت. آنان در پاسخ گفتند همه ما [[قاتل]] آن افرادیم و [[خون]] شما و آنان را [[حلال]] میدانیم<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۸۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۴۲-۳۴۶؛ أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۶۹.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، [[پرچم]] [[امان]] را به دست [[ابو ایوب انصاری]] داد و فرمود هرکس زیر این پرچم بیاید، امان مییابد. حضرت فرمود تا آنان شروع به [[جنگ]] نکردهاند، جنگ را آغاز نکنید. | [[مخالفان]] حکمیت با امام به [[کوفه]] بازنگشتند و با جمعیتی حدود دوازدههزار نفر در «[[حروراء]]» اقامت گزیدند. آنان میگفتند داوریکردن در [[دین خدا]] در صلاحیت [[انسانها]] نیست و تنها داور، خداست. این [[جماعت]] تا حدی پیش رفتند که [[علی]] {{ع}} را به جهت پذیرش [[حکمیت]] [[انسانها]]، [[کافر]] دانستند و گفتند اگر از این کار [[توبه]] نکند، او را میکشیم. آنان [[مرتکب کبیره]] را کافر میدانستند و [[معتقد]] بودند علی، [[معاویه]]، [[اصحاب جمل]] و کسانی که به حکمیت [[راضی]] شدند و توبه نکردند، کافرند. آنان همچنین به [[تکفیر]] کسانی پرداختند که قائل به [[کفر]] افراد مذکور نبودند. [[امام]] مانند گذشته پیش از ورود در [[جنگ]] به [[احتجاج]] و [[نصیحت]] روی آورد و برای این کار [[ابن عباس]] را نزد ایشان فرستاد و به وی فرمود که با آنان از [[کتاب خدا]] سخن مگو؛ زیرا آنان نیز به آیاتی دیگر استناد میجویند. با آنان از [[سنت رسول خدا]] {{صل}} احتجاج کن که راهی برای [[گریز]] نداشته باشند<ref>نهج البلاغة، ص۴۶۵.</ref>. خود امام نیز با آنان [[گفتوگو]] میکرد و همین [[ارتباطات]] موجب شد که چندین هزار نفر از [[خوارج]] به میان [[یاران امام]] بازگردند. حدود چهارهزار نفر از آنان باقی مانده بودند و راه را بر [[مردم]] میبستند و آنان را میکشتند. از جمله کسانی که خود و همسرش به دست خوارج به فجیعترین صورتی کشته شدند، [[عبدالله بن خباب]] بود که شکم همسرش را دریدند و کودکش را بر نیزه کردند. آنان چندین [[زن]] از [[قبیله طی]] را نیز کشتند و همچنین یکی از [[زنان]] [[صحابی پیامبر]] به نام امّسنان صیداویه را نیز به [[قتل]] رساندند. امام، [[حارث بن مره عبدی]] را نزد آنان فرستاد تا [[واقعیت]] را بر ایشان گزارش کند. خوارج وی را نیز به قتل رساندند. مردم نزد امام آمدند و از وجود این گروه اظهار [[ترس]] نمودند و از حضرت خواستند [[شرّ]] ایشان را از مردم دفع نمایند. [[امام]] نیز با لشکری به سراغ آنان به [[نهروان]] رفت و فرمود که [[قاتلان]] افراد کشتهشده را در [[اختیار]] ما بگذارید تا قصاصشان کنیم و اگر چنین کنید، شما را رها خواهیم کرد و با هم به سراغ [[شامیان]] خواهیم رفت. آنان در پاسخ گفتند همه ما [[قاتل]] آن افرادیم و [[خون]] شما و آنان را [[حلال]] میدانیم<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۸۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۴۲-۳۴۶؛ أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۶۹.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، [[پرچم]] [[امان]] را به دست [[ابو ایوب انصاری]] داد و فرمود هرکس زیر این پرچم بیاید، امان مییابد. حضرت فرمود تا آنان شروع به [[جنگ]] نکردهاند، جنگ را آغاز نکنید. | ||
مواجهۀ امام با [[خوارج]] اوج جنگ برای [[تأویل قرآن]] بود و این همان مطلبی است که [[رسول خدا]] {{صل}} بدان تصریح فرموده بود<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۷؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref>. | مواجهۀ امام با [[خوارج]] اوج جنگ برای [[تأویل قرآن]] بود و این همان مطلبی است که [[رسول خدا]] {{صل}} بدان تصریح فرموده بود<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۷؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶.</ref>. | ||
=== امام پس از جنگ نهروان === | === امام پس از جنگ نهروان === | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
{{اصلی|شهادت امام علی}} | {{اصلی|شهادت امام علی}} | ||
[[خوارج]]، پس از پایان [[جنگ نهروان]] گرد آمدند و آبستن [[فتنهها]] را از سه تن دانستند: [[امام علی]] {{ع}}، [[معاویه]] و [[عمروعاص]]. آنان [[معتقد]] بودند تا این سه تن زندهاند کار [[مسلمانان]] درست نخواهد شد. سه تن از آن جمع کشتن آنها را بر عهده گرفتند. [[عبدالرحمان بن ملجم]] مرادی ([[ابن ملجم مرادی]]) نیز کشتن [[امام]] را بر عهده گرفت. در جریان [[قتل]] [[امام علی]] {{ع}} ردپای [[معاویه]] و [[اشعث بن قیس]] ([[اشعث بن قیس]]) وجود دارد. در هر حال [[سحر]] نوزدهم [[ماه مبارک رمضان]] در اولین [[سجده]] [[نماز صبح]] فرق [[امام]] در اثر [[ضربت ابن ملجم]] شکافته شد و سرانجام دو روز بعد در ۲۱ [[رمضان]] به [[شهادت]] رسید. [[امام علی]] {{ع}} هنگام [[شهادت]] ۶۳ سال داشت و نزدیک به ۵ سال [[حکومت]] کرد و [[شهید]] [[عدالت]] خویش گشت. پس از [[شهادت]]، [[فرزندان]] [[امام]] {{ع}}، پیکر او را به صورت پنهانی در بیرون [[کوفه]] در محلّی به نام [[غریّ]] [[دفن]] کردن که امروز [[نجف اشرف]] نام دارد<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۷؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱.</ref>. | [[خوارج]]، پس از پایان [[جنگ نهروان]] گرد آمدند و آبستن [[فتنهها]] را از سه تن دانستند: [[امام علی]] {{ع}}، [[معاویه]] و [[عمروعاص]]. آنان [[معتقد]] بودند تا این سه تن زندهاند کار [[مسلمانان]] درست نخواهد شد. سه تن از آن جمع کشتن آنها را بر عهده گرفتند. [[عبدالرحمان بن ملجم]] مرادی ([[ابن ملجم مرادی]]) نیز کشتن [[امام]] را بر عهده گرفت. در جریان [[قتل]] [[امام علی]] {{ع}} ردپای [[معاویه]] و [[اشعث بن قیس]] ([[اشعث بن قیس]]) وجود دارد. در هر حال [[سحر]] نوزدهم [[ماه مبارک رمضان]] در اولین [[سجده]] [[نماز صبح]] فرق [[امام]] در اثر [[ضربت ابن ملجم]] شکافته شد و سرانجام دو روز بعد در ۲۱ [[رمضان]] به [[شهادت]] رسید. [[امام علی]] {{ع}} هنگام [[شهادت]] ۶۳ سال داشت و نزدیک به ۵ سال [[حکومت]] کرد و [[شهید]] [[عدالت]] خویش گشت. پس از [[شهادت]]، [[فرزندان]] [[امام]] {{ع}}، پیکر او را به صورت پنهانی در بیرون [[کوفه]] در محلّی به نام [[غریّ]] [[دفن]] کردن که امروز [[نجف اشرف]] نام دارد<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص ۳۹۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۷؛ [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام علی بن ابیطالب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام علی بن ابیطالب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۳۹۲-۴۲۱.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |