سبب نزول: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
== | == سبب نزول و [[شأن نزول]] == | ||
معروفترین اصطلاح در این حوزه، سبب نزول است. کتابهایی که در این زمینه تألیف شده است، [[اسباب النزول]] نام گرفتهاند. در [[زبان فارسی]] به جای سبب نزول، بیشتر از اصطلاح "شأن نزول" استفاده میشود و آثاری که در این حوزه به زبان فارسی [[ترجمه]] یا تألیف شده است، بیشتر "[[شأن نزول آیات]]" نام گرفته است<ref>به عنوان مثال کتاب شأن نزول آیات ترجمهای است از اسباب النزول واحدی نیشابوری و لباب النقول فی اسباب النزول سیوطی که توسط آقای محمد جعفر اسلامی ترجمه و منتشر شده است. (ناشر: مترجم، چاپ دوم، ۱۳۷۱) همچنین آقای دکتر محمد باقر محقق به مناسبت کنگرۀ هزارۀ شیخ طوسی کتابی را با عنوان نمونۀ بیّنات در شأن نزول آیات فراهم آورده است. (تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۵۹ ﻫ.ش).</ref>. صرف نظر از تنوع اصطلاح در زبانهای [[عربی]] و [[فارسی]]، به جز برخی از معاصران، کسی این دو واژه را حاکی از دو مفهوم متعدد ندانسته است. اما سبب نزول چیست؟ سبب نزول، حادثه، پیشامد یا طرح سؤالی است که موجب [[نزول آیه]] یا آیاتی از [[قرآن کریم]] شده است. همان طور که از این تعریف به دست میآید، [[اسباب نزول]] به طور معمول یکی از دو صورت زیر است: | معروفترین اصطلاح در این حوزه، سبب نزول است. کتابهایی که در این زمینه تألیف شده است، [[اسباب النزول]] نام گرفتهاند. در [[زبان فارسی]] به جای سبب نزول، بیشتر از اصطلاح "شأن نزول" استفاده میشود و آثاری که در این حوزه به زبان فارسی [[ترجمه]] یا تألیف شده است، بیشتر "[[شأن نزول آیات]]" نام گرفته است<ref>به عنوان مثال کتاب شأن نزول آیات ترجمهای است از اسباب النزول واحدی نیشابوری و لباب النقول فی اسباب النزول سیوطی که توسط آقای محمد جعفر اسلامی ترجمه و منتشر شده است. (ناشر: مترجم، چاپ دوم، ۱۳۷۱) همچنین آقای دکتر محمد باقر محقق به مناسبت کنگرۀ هزارۀ شیخ طوسی کتابی را با عنوان نمونۀ بیّنات در شأن نزول آیات فراهم آورده است. (تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۵۹ ﻫ.ش).</ref>. صرف نظر از تنوع اصطلاح در زبانهای [[عربی]] و [[فارسی]]، به جز برخی از معاصران، کسی این دو واژه را حاکی از دو مفهوم متعدد ندانسته است. اما سبب نزول چیست؟ سبب نزول، حادثه، پیشامد یا طرح سؤالی است که موجب [[نزول آیه]] یا آیاتی از [[قرآن کریم]] شده است. همان طور که از این تعریف به دست میآید، [[اسباب نزول]] به طور معمول یکی از دو صورت زیر است: | ||
# حوادث یا رخدادهایی که در [[زمان]] [[نزول قرآن]] اتفاق میافتاد و [[وحی]] [[الهی]] در [[شأن]] آنها نازل میشد؛ | # حوادث یا رخدادهایی که در [[زمان]] [[نزول قرآن]] اتفاق میافتاد و [[وحی]] [[الهی]] در [[شأن]] آنها نازل میشد؛ | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
باید توجه داشت که بر اساس این تعریف، تنها بخشی از [[آیات قرآن]] دارای سبب نزول است،؛ چراکه [[نزول]] بسیاری از [[آیات]] و سور [[قرآن]] به هیچ پیشامد یا سؤال خاصی مربوط نبوده است؛ از این رو، بیشتر [[آیات قرآن کریم]] دارای اسباب نزول خاصی نیستند. | باید توجه داشت که بر اساس این تعریف، تنها بخشی از [[آیات قرآن]] دارای سبب نزول است،؛ چراکه [[نزول]] بسیاری از [[آیات]] و سور [[قرآن]] به هیچ پیشامد یا سؤال خاصی مربوط نبوده است؛ از این رو، بیشتر [[آیات قرآن کریم]] دارای اسباب نزول خاصی نیستند. | ||
از میان محققان معاصر، [[محمد هادی معرفت]] بین | از میان محققان معاصر، [[محمد هادی معرفت]] بین سبب نزول و [[شأن نزول]] تفاوت قائل شده است. وی [[معتقد]] است که شأن نزول اعم از سبب نزول است؛ هرگاه به مناسبت جریانی در باره شخص یا حادثهای، خواه در گذشته، حال یا [[آینده]] یا در باره [[احکام]]، [[آیه]] یا آیاتی نازل شود، همه این موارد شأن نزول آن [[آیات]] نامیده میشوند. مثلاً میگویند که فلان آیه در باره [[عصمت]] [[انبیا]] یا عصمت [[ملائکه]] یا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یا [[حضرت نوح]]{{ع}} یا [[حضرت آدم]]{{ع}} نازل شده است، یا گفته میشود که [[سوره فیل]] در [[شأن]] [[ابرهه]] و [[لشکریان]] او، که برای [[تخریب]] [[خانه خدا]] آمده بودند، نازل شده است. تمام اینها را [[شأن نزول آیه]] میگویند. اما سبب نزول در جایی است که پیشامد و سؤالی باعث [[نزول آیه]] یا آیاتی مقارن با آن پیشامد و سؤال شود. از این رو، سبب اخص از شأن نزول است <ref>التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۱، ص۲۵۴؛ همان، علوم قرآنی، قم، مؤسسۀ فرهنگی انتشاراتی التمهید، ۱۳۷۸ ﻫ. ش، ص۱۰۰؛ علوم قرآنی (با استفاده از تقریرات درس آیتالله معرفت)، محمد جواد اسکندرلو، قم، سازمان حوزهها و مدارس علمیّۀ خارج از کشور، ۱۳۷۹ ﻫ ش، ص۶۷.</ref>. به نظر میرسد که محقق مذکور این نکته را از آن جهت گفته است که در کتب [[اسباب نزول]] یا [[تفسیر]]، وقتی در باره آیهای گفته میشود {{عربی|" نَزَلَتْ فی کَذا"}}، اعم از آن است که موردی موجب [[نزول]] آن آیه شده باشد یا آنکه آن آیه متضمّن [[حکم]] یا توضیحی در آن مورد باشد. [[زرکشی]] و دیگران نیز این نکته را یادآور شدهاند که عبارت {{عربی|"نَزَلَتْ الآیةُ فی کَذا"}} همیشه به معنای سبب نزول نیست<ref>البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۱، ص۱۲۶.</ref>. | ||
بنا بر این، در جاهایی که در [[روایات]] به لفظ "سبب" تصریح شده باشد، مراد | بنا بر این، در جاهایی که در [[روایات]] به لفظ "سبب" تصریح شده باشد، مراد سبب نزول است. مثلاً اگر [[راوی]] بگوید: {{عربی|"سَبَبُ نزولِ الآیةِ کَذا"}}، یا بعد از ذکر حادثه یا سؤال، از فاء تعقیبیه استفاده کند، به عنوان مثال بگوید: {{عربی|"حَدَّثَ کذا فَنَزَلَتِ الآیةُ"}} یا {{عربی|"سُئِلَ رسولُ اللهِ{{صل}} عَنْ کذا فَنَزَلَتِ الآیةُ"}}، در این گونه موارد، [[روایت]] بیانگر [[اسباب نزول]] است. اما اگر گفته شود: {{عربی|"نَزَلَتِ الآیةُ فی کَذا"}} دو احتمال وجود دارد: یا بیانگر سبب نزول است، یا به این معنا است که [[آیه]] در باره آن موضوع نازل شده است<ref>الصحیح المُسند من اسباب النزول، ابو عبد الرحمن مقبل بن هادی الوادعی، بیروت، دار ابنحزم، ۱۴۱۵ ﻫ، ص۱۸.</ref>. | ||
گفتنی است که غیر از پیشامدها یا سؤالاتی که موجب [[نزول قرآن]] میشده، گاهی به [[حکمت]] و [[فلسفه]] [[نزول آیه]] یا آیاتی از [[قرآن]] نیز، سبب اطلاق شده است. به عنوان مثال گفتهاند که [[سبب نزول آیه]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} در ابتدای [[سورههای قرآن]] [[کریم]] این بوده است که حدّ فاصل بین [[سورهها]] باشد، چون از [[عبد الله بن عباس]] نقل شده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} انتهای سورهها را نمیشناخت تا آنکه {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} بر او نازل میشد. به هر حال کتب موسوم به اسباب نزول، در بر دارنده روایاتی در همه اقسام پیشگفته است و تنها به روایاتی که بیانگر حادثه یا سؤالی که موجب نزول قرآن شده باشد، اختصاص ندارد. به عنوان مثال [[واحدی]] در اسبابِ [[نزول]] خود آورده است که به گفته ضحّاک آیه{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ}}<ref> بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند؛ سوره بقره، آیه۶.</ref> در باره [[ابو جهل]] و [[پنج تن]] از [[خاندان]] وی نازل شده است و به قول کلبی در باره [[یهود]] است<ref>ر.ک: الاستیعاب فی بیان الاسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، عربستان سعودی، دار ابنجوزی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱، ص۱۷.</ref>. پیدا است که در این مورد، حادثه یا سؤالی موجب [[نزول]] نشده است، بلکه مراد آن است که [[آیه]] در باره افراد یا گروه خاصی از [[کافران]] است. اما در مورد زیر، حادثهای موجب نزول [[سوره]] تبّت شده است: وقتی آیه {{متن قرآن|وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ}}<ref> و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>. نازل شد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به تپه [[صفا]] برشد و بانگ زد: {{عربی|" يَا صَبَاحَاهْ "}} (اعلام خطر!). [[قریش]] گرد آمدند و گفتند چه شده است؟ فرمود: به من بگویید که اگر باخبرتان کنم که [[دشمن]] صبح یا شب بر شما فرو میآید، از من [[باور]] میدارید؟. گفتند: آری. فرمود: اکنون به [[راستی]] شما را [[بیم]] میدهم که یک [[عذاب]] سخت در پیش دارید. [[ابو لهب]] گفت: {{عربی|" تَبّاً لَكَ "}}؛ یعنی زیانت باد! برای این ما را جمع کردی؟! این آیه در جواب او نازل شد که دو دست ابو لهب زیانزده باد، و هست! که [[مال]] و دستاوردش او را [[بینیاز]] نکند و کارساز نتواند بود. به زودی در آتشی شعلهور گرفتار آید با زنش، آن هیزمکش که در گردن، ریسمانی از لیف خرما دارد"<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، ص۲۱.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۳۰ - ۱۳۲.</ref> | گفتنی است که غیر از پیشامدها یا سؤالاتی که موجب [[نزول قرآن]] میشده، گاهی به [[حکمت]] و [[فلسفه]] [[نزول آیه]] یا آیاتی از [[قرآن]] نیز، سبب اطلاق شده است. به عنوان مثال گفتهاند که [[سبب نزول آیه]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} در ابتدای [[سورههای قرآن]] [[کریم]] این بوده است که حدّ فاصل بین [[سورهها]] باشد، چون از [[عبد الله بن عباس]] نقل شده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} انتهای سورهها را نمیشناخت تا آنکه {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} بر او نازل میشد. به هر حال کتب موسوم به اسباب نزول، در بر دارنده روایاتی در همه اقسام پیشگفته است و تنها به روایاتی که بیانگر حادثه یا سؤالی که موجب نزول قرآن شده باشد، اختصاص ندارد. به عنوان مثال [[واحدی]] در اسبابِ [[نزول]] خود آورده است که به گفته ضحّاک آیه{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ}}<ref> بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند؛ سوره بقره، آیه۶.</ref> در باره [[ابو جهل]] و [[پنج تن]] از [[خاندان]] وی نازل شده است و به قول کلبی در باره [[یهود]] است<ref>ر.ک: الاستیعاب فی بیان الاسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، عربستان سعودی، دار ابنجوزی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱، ص۱۷.</ref>. پیدا است که در این مورد، حادثه یا سؤالی موجب [[نزول]] نشده است، بلکه مراد آن است که [[آیه]] در باره افراد یا گروه خاصی از [[کافران]] است. اما در مورد زیر، حادثهای موجب نزول [[سوره]] تبّت شده است: وقتی آیه {{متن قرآن|وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ}}<ref> و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>. نازل شد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به تپه [[صفا]] برشد و بانگ زد: {{عربی|" يَا صَبَاحَاهْ "}} (اعلام خطر!). [[قریش]] گرد آمدند و گفتند چه شده است؟ فرمود: به من بگویید که اگر باخبرتان کنم که [[دشمن]] صبح یا شب بر شما فرو میآید، از من [[باور]] میدارید؟. گفتند: آری. فرمود: اکنون به [[راستی]] شما را [[بیم]] میدهم که یک [[عذاب]] سخت در پیش دارید. [[ابو لهب]] گفت: {{عربی|" تَبّاً لَكَ "}}؛ یعنی زیانت باد! برای این ما را جمع کردی؟! این آیه در جواب او نازل شد که دو دست ابو لهب زیانزده باد، و هست! که [[مال]] و دستاوردش او را [[بینیاز]] نکند و کارساز نتواند بود. به زودی در آتشی شعلهور گرفتار آید با زنش، آن هیزمکش که در گردن، ریسمانی از لیف خرما دارد"<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، ص۲۱.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۳۰ - ۱۳۲.</ref> | ||
== فضای نزول و جوّ نزول == | == فضای نزول و جوّ نزول == | ||
[[آیت الله]] [[عبدالله جوادی آملی]] در کتاب [[تسنیم]]، ضمن آنکه دو اصطلاح | [[آیت الله]] [[عبدالله جوادی آملی]] در کتاب [[تسنیم]]، ضمن آنکه دو اصطلاح سبب نزول و [[شأن نزول]] را یکی دانسته، دو اصطلاح دیگر به اصطلاحات این حوزه افزوده است. مطابق نظر ایشان، [[مفسران قرآن کریم]]، [[عنایت]] و اهتمام ویژهای به تبیین [[شأن]] و سبب نزول [[آیات قرآن]] نشان دادهاند، ولی از "فضای نزول"، که مربوط به مجموع یک سوره است، و "جوّ نزول" که مربوط به مجموع [[قرآن کریم]] است، [[غافل]] شدهاند و آن را در [[تفاسیر]] خود مطرح نکردهاند. ایشان معتقدند که فرق [[شأن نزول]] با فضا و جوّ [[نزول]] در این است که [[شأن نزول]] یا سبب نزول، حوادث، مناسبتها و عواملی است که در عصر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در محدوده [[حجاز]] یا خارج از آن رخ داده و زمینهساز نزول یک یا چند [[آیه]] از [[آیات]] [[قرآن کریم]] شده است، اما فضای نزول، بررسی اوضاع عمومی، اوصاف مردمی، رخدادها و شرایط ویژهای است که در مدت نزول یک [[سوره]] در حجاز و خارج از آن [[حاکم]] بوده است. | ||
هر یک از [[سورههای قرآن]] [[کریم]] فصل جدیدی بود که با نزول [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} گشوده میشد و با نزول {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} سوره بعد، پایان مییافت. برخی از سورههای قرآن کریم مانند سورههای [[حمد]]، انعام و نصر به صورت دفعی و برخی به تدریج و طی چند ماه یا چند سال نازل شده است و در طی مدت نزول یک سوره، در محدوده [[زندگی]] [[مسلمانان]] و [[جهان]] خارج، حوادثی رخ داده و شرایط خاصی بر آن دوران حاکم بوده است. [[کشف]] و پردهبرداری از این رخدادها و شرایط و تبیین آن در آغاز هر یک از [[سورهها]]، ترسیم فضای نزول آن سوره خواهد بود. اما جوّ نزول، به سراسر قرآن کریم مربوط است و مراد از آن، بستر مناسب زمانی و مکانی سراسر [[قرآن]] است. قرآن کریم طی مدت ۲۳ سال بر [[قلب]] [[مطهر]] و گرامی پیامبر اکرم{{صل}} نازل شد. حوادثی که طی سالیان [[نزول قرآن]] در حوزه [[اسلامی]] یا خارج از قلمرو زندگی مسلمانان و [[حکومت اسلامی]] پدید آمد و شرایط و افکاری که بر آن حاکم بود، یا رخدادهایی که بر اثر نزول [[آیات قرآن کریم]] در جهان آن [[روز]] پدید آمد، "جوّ نزول قرآن" است. سه عنوان یاد شده "[[شأن]]، فضا و جوّ نزول" تفاوت دیگری نیز با هم دارند و آن این است که شأن نزول تنها ناظر به تأثیر یک جانبه رخدادهای خاص بر [[نزول آیه]] یا [[آیات]] است، ولی در فضای [[نزول]] [[سوره]] و همچنین جوّ [[نزول قرآن]]، سخن از تعامل و تأثیر دوجانبه فضای بیرونی با نزول سوره یا جوّ جهانی با نزول مجموع [[قرآن]] است؛ بدین معنا که هم فضا و جوّ موجود مقتضی نزول سوره و کل قرآن بود و هم نزول سوره و تنزل مجموع قرآن، فضا و جوّ را دگرگون میساخت<ref>اسباب النزول، واحدی نیشابوری، ترجمه: علی رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، نشر نی، ۱۳۸۳ ش، ص۲۴۸.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۳۲ - ۱۳۳.</ref> | هر یک از [[سورههای قرآن]] [[کریم]] فصل جدیدی بود که با نزول [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} گشوده میشد و با نزول {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} سوره بعد، پایان مییافت. برخی از سورههای قرآن کریم مانند سورههای [[حمد]]، انعام و نصر به صورت دفعی و برخی به تدریج و طی چند ماه یا چند سال نازل شده است و در طی مدت نزول یک سوره، در محدوده [[زندگی]] [[مسلمانان]] و [[جهان]] خارج، حوادثی رخ داده و شرایط خاصی بر آن دوران حاکم بوده است. [[کشف]] و پردهبرداری از این رخدادها و شرایط و تبیین آن در آغاز هر یک از [[سورهها]]، ترسیم فضای نزول آن سوره خواهد بود. اما جوّ نزول، به سراسر قرآن کریم مربوط است و مراد از آن، بستر مناسب زمانی و مکانی سراسر [[قرآن]] است. قرآن کریم طی مدت ۲۳ سال بر [[قلب]] [[مطهر]] و گرامی پیامبر اکرم{{صل}} نازل شد. حوادثی که طی سالیان [[نزول قرآن]] در حوزه [[اسلامی]] یا خارج از قلمرو زندگی مسلمانان و [[حکومت اسلامی]] پدید آمد و شرایط و افکاری که بر آن حاکم بود، یا رخدادهایی که بر اثر نزول [[آیات قرآن کریم]] در جهان آن [[روز]] پدید آمد، "جوّ نزول قرآن" است. سه عنوان یاد شده "[[شأن]]، فضا و جوّ نزول" تفاوت دیگری نیز با هم دارند و آن این است که شأن نزول تنها ناظر به تأثیر یک جانبه رخدادهای خاص بر [[نزول آیه]] یا [[آیات]] است، ولی در فضای [[نزول]] [[سوره]] و همچنین جوّ [[نزول قرآن]]، سخن از تعامل و تأثیر دوجانبه فضای بیرونی با نزول سوره یا جوّ جهانی با نزول مجموع [[قرآن]] است؛ بدین معنا که هم فضا و جوّ موجود مقتضی نزول سوره و کل قرآن بود و هم نزول سوره و تنزل مجموع قرآن، فضا و جوّ را دگرگون میساخت<ref>اسباب النزول، واحدی نیشابوری، ترجمه: علی رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، نشر نی، ۱۳۸۳ ش، ص۲۴۸.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۳۲ - ۱۳۳.</ref> | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
همانطور که پیشینیان گفتهاند، آیات قرآن از نظر اسباب نزول به دو دسته تقسیم میشوند: | همانطور که پیشینیان گفتهاند، آیات قرآن از نظر اسباب نزول به دو دسته تقسیم میشوند: | ||
# آیاتی که ابتدائاً و بدون هیچ سبب خاصی نازل شده است، که [[اکثریت]] آیات قرآن را تشکیل میدهند؛ | # آیاتی که ابتدائاً و بدون هیچ سبب خاصی نازل شده است، که [[اکثریت]] آیات قرآن را تشکیل میدهند؛ | ||
# آیاتی که حادثه یا سؤالی، | # آیاتی که حادثه یا سؤالی، سبب نزول آنها شده است. | ||
بنا بر این، در خود آیات قرآن اشارهها و تصریحاتی در مورد محتوای [[پرسشها]] و حوادث اسباب نزول وجود دارد؛ آیاتی که با الفاظی چون {{متن قرآن|سَأَلَ}}<ref>تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، عبد الله جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش، ج ۱، ص۲۳۶ ـ ۲۳۵.</ref>، {{متن قرآن|يَسْئَلُكَ}}<ref>سوره معارج، آیه۱.</ref>، {{متن قرآن|يَسْئَلُونَكَ }}<ref> مانند: سوره نساء، آیه ۱۴، ۱۵۳ و سوره احزاب، آیه۶۳.</ref>، {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ }}<ref>سوره بقره، آیه ۱۸۹</ref> و {{متن قرآن|يَسْتَنْبِئُونَك }} <ref>سوره نساء، آیه ۱۲۷</ref> آمده و پرسشی را مطرح کرده است، حکایت از سبب نزول خاصی در آن مورد دارد. همچنین آیاتی که به حوادث [[عهد]] نزول قرآن اشاره کرده است، ممکن است از مواردی باشد که از سبب نزول خاصی حکایت دارد. مطابق [[روایات]]، نزدیک به پانزده درصد آیات قرآن دارای اسباب نزول است، اما نکتهای که باید بدان توجه داشت، این است که خود آیات قرآن و [[سیاق]] آنها میتواند معیاری برای [[تأیید]] یا ردّ روایات اسباب نزول مربوط به آنها باشد<ref>محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۳۴.</ref>. | بنا بر این، در خود آیات قرآن اشارهها و تصریحاتی در مورد محتوای [[پرسشها]] و حوادث اسباب نزول وجود دارد؛ آیاتی که با الفاظی چون {{متن قرآن|سَأَلَ}}<ref>تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، عبد الله جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش، ج ۱، ص۲۳۶ ـ ۲۳۵.</ref>، {{متن قرآن|يَسْئَلُكَ}}<ref>سوره معارج، آیه۱.</ref>، {{متن قرآن|يَسْئَلُونَكَ }}<ref> مانند: سوره نساء، آیه ۱۴، ۱۵۳ و سوره احزاب، آیه۶۳.</ref>، {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ }}<ref>سوره بقره، آیه ۱۸۹</ref> و {{متن قرآن|يَسْتَنْبِئُونَك }} <ref>سوره نساء، آیه ۱۲۷</ref> آمده و پرسشی را مطرح کرده است، حکایت از سبب نزول خاصی در آن مورد دارد. همچنین آیاتی که به حوادث [[عهد]] نزول قرآن اشاره کرده است، ممکن است از مواردی باشد که از سبب نزول خاصی حکایت دارد. مطابق [[روایات]]، نزدیک به پانزده درصد آیات قرآن دارای اسباب نزول است، اما نکتهای که باید بدان توجه داشت، این است که خود آیات قرآن و [[سیاق]] آنها میتواند معیاری برای [[تأیید]] یا ردّ روایات اسباب نزول مربوط به آنها باشد<ref>محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۳۴.</ref>. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
{{متن قرآن|قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلاَّ الَّلائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ }}<ref> خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه میکرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را میشنود که خداوند، شنوایی بیناست. کسانی از شما که زنان خود را ظهار میکنند، آن زنان، مادران آنان نیستند، مادرانشان جز کسانی که آنان را زادهاند نمیباشند و اینان بیگمان سخنی ناپسند و نادرست میگویند و باری، خداوند به یقین در گذرندهای آمرزنده است. و آنان که زنان خود را ظهار میکنند سپس به آنچه گفتهاند باز میگردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بندهای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده میشوید و خداوند به آنچه میکنید آگاه است. و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت؛ سوره مجادله، آیه۱ - ۴.</ref>.<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص۱۶۸ ـ ۱۶۷.</ref> | {{متن قرآن|قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلاَّ الَّلائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ }}<ref> خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه میکرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را میشنود که خداوند، شنوایی بیناست. کسانی از شما که زنان خود را ظهار میکنند، آن زنان، مادران آنان نیستند، مادرانشان جز کسانی که آنان را زادهاند نمیباشند و اینان بیگمان سخنی ناپسند و نادرست میگویند و باری، خداوند به یقین در گذرندهای آمرزنده است. و آنان که زنان خود را ظهار میکنند سپس به آنچه گفتهاند باز میگردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بندهای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده میشوید و خداوند به آنچه میکنید آگاه است. و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت؛ سوره مجادله، آیه۱ - ۴.</ref>.<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص۱۶۸ ـ ۱۶۷.</ref> | ||
ظِهار مصدر باب مفاعله و در اصطلاح [[فقه]] به این معنا است که مردی به همسرش بگوید که پشت تو چون پشت [[مادر]] من است؛ یعنی همان طور که مادرم بر من [[حرام]] است، تو نیز بر من حرام هستی. در | ظِهار مصدر باب مفاعله و در اصطلاح [[فقه]] به این معنا است که مردی به همسرش بگوید که پشت تو چون پشت [[مادر]] من است؛ یعنی همان طور که مادرم بر من [[حرام]] است، تو نیز بر من حرام هستی. در سبب نزول این [[آیه]] آمده است که فردی به نام [[اوس بن صامت]] چنین سخنی را به زنش گفت. آن [[زن]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} [[شکایت]] آورد و به دنبال آن، [[آیات]] نخستین [[سوره مجادله]] نازل شد. | ||
از آیه اوّل سوره مجادله به خوبی معلوم میشود که [[حکم]] مربوط به ظِهار، که در آیات بعدی این [[سوره]] آمده است، دارای سبب خاصی بوده است. با این حال الفاظی نظیر {{متن قرآن|الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم}}، {{متن قرآن|فَمَن لَّمْ يَجِدْ}} و {{متن قرآن|فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ}} که در آیات یادشده در باره ظهارکنندگان و [[احکام]] ظهار آمده است، همه عام هستند و به فرد یا افراد خاصی اختصاص ندارند. گفتنی است که دلالت اسمهای موصول {{متن قرآن|الَّذِينَ}} و {{متن قرآن|مِّن}} بر عمومیّت، به سبب نیاز آن به جمله [[صله]] است.؛ چراکه جمله صله موصول را به مفهومی عامّ تبدیل میکند. | از آیه اوّل سوره مجادله به خوبی معلوم میشود که [[حکم]] مربوط به ظِهار، که در آیات بعدی این [[سوره]] آمده است، دارای سبب خاصی بوده است. با این حال الفاظی نظیر {{متن قرآن|الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم}}، {{متن قرآن|فَمَن لَّمْ يَجِدْ}} و {{متن قرآن|فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ}} که در آیات یادشده در باره ظهارکنندگان و [[احکام]] ظهار آمده است، همه عام هستند و به فرد یا افراد خاصی اختصاص ندارند. گفتنی است که دلالت اسمهای موصول {{متن قرآن|الَّذِينَ}} و {{متن قرآن|مِّن}} بر عمومیّت، به سبب نیاز آن به جمله [[صله]] است.؛ چراکه جمله صله موصول را به مفهومی عامّ تبدیل میکند. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
'''[[شهادت]] غیر مسلمانان و حدود اعتبار آن:''' در آیات ۱۰۶ و ۱۰۷ [[سوره مائده]] آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَأَصَابَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلاَ نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الآثِمِينَ فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref> ای مؤمنان! چون مرگ یکی از شما در رسد گواه گرفتن میان شما هنگام وصیت، (گواهی) دو (مرد) دادگر از شما (مسلمانان) است و اگر سفر کردید و مصیبت مرگ گریبان شما را گرفت (و گواه مسلمان نیافتید) دو گواه دیگر از غیر شما (مسلمانان) است و اگر (به آنها) شک دارید آنان را تا پس از نماز باز دارید آنگاه سوگند به خداوند خورند که: ما آن (گواهی خود) را به هیچ بهایی نمیفروشیم هرچند (درباره) خویشاوندان (ما) باشد و گواهی (در پیشگاه) خداوند را پنهان نمیداریم که اگر بداریم از گناهکاران خواهیم بود. پس اگر دانسته شود که آن دو گواه خیانت کردهاند، دو تن دیگر از میان همان کسانی که آن دو شاهد سزاوارتر در حق آنان خیانت کردند، جای آن دو را میگیرند و به خداوند سوگند میخورند که: گواهی ما درستتر از گواهی آن دو تن است و ما (از راستی) تجاوز نکردهایم که اگر کنیم بیگمان از ستمکاران خواهیم بود؛ سوره مائده، آیه۱۰۶ - ۱۰۷.</ref>. | '''[[شهادت]] غیر مسلمانان و حدود اعتبار آن:''' در آیات ۱۰۶ و ۱۰۷ [[سوره مائده]] آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَأَصَابَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلاَ نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الآثِمِينَ فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref> ای مؤمنان! چون مرگ یکی از شما در رسد گواه گرفتن میان شما هنگام وصیت، (گواهی) دو (مرد) دادگر از شما (مسلمانان) است و اگر سفر کردید و مصیبت مرگ گریبان شما را گرفت (و گواه مسلمان نیافتید) دو گواه دیگر از غیر شما (مسلمانان) است و اگر (به آنها) شک دارید آنان را تا پس از نماز باز دارید آنگاه سوگند به خداوند خورند که: ما آن (گواهی خود) را به هیچ بهایی نمیفروشیم هرچند (درباره) خویشاوندان (ما) باشد و گواهی (در پیشگاه) خداوند را پنهان نمیداریم که اگر بداریم از گناهکاران خواهیم بود. پس اگر دانسته شود که آن دو گواه خیانت کردهاند، دو تن دیگر از میان همان کسانی که آن دو شاهد سزاوارتر در حق آنان خیانت کردند، جای آن دو را میگیرند و به خداوند سوگند میخورند که: گواهی ما درستتر از گواهی آن دو تن است و ما (از راستی) تجاوز نکردهایم که اگر کنیم بیگمان از ستمکاران خواهیم بود؛ سوره مائده، آیه۱۰۶ - ۱۰۷.</ref>. | ||
در باره | در باره سبب نزول اين آيه از [[ابن عباس]] [[روایت]] شده است که [[تمیم الداری]] و [[عدی بن زید]] به [[مکه]] رفت و آمد میکردند. مردی از [[بنی سهم]] [[قریش]] همراه ایشان بود و مرگش در سرزمینی که هیچ [[مسلمانی]] حضور نداشت، فرا رسید. او ماتَرک خویش را به آن دو تن سپرد که به ورثهاش برسانند. آنها نیز همه چیز را جز یک جام نقرهای مشبّک به طلا، به ورثهاش دادند و چون [[ورثه]] او سراغ آن را گرفتند، آن دو شخص گفتند که آن را ندیدهایم. آن دو را نزد [[پیغمبر]]{{صل}} بردند، پیغمبر{{صل}} سوگندشان داد و آنها [[سوگند]] خوردند که چیزی پنهان نکردهاند و خبر ندارند. پیغمبر{{صل}} رهایشان کرد. اما پس از مدتی جام نزد جمعی از [[اهل مکه]] پیدا شد و آنها گفتند که آن را از [[تمیم داری]] و عدی بن زید خریدهایم. [[ورثه]] آن مردِ سهمی به دعوی برخاستند و دو تن از ایشان [[شهادت]] دادند که این جامِ [[خویشاوند]] ماست و [[گواهی]] ما از گواهی عدی بن زید و تمیم داری راستتر است، و ناحق نمیگوییم. دو [[آیه]] ۱۰۶ و ۱۰۷ [[سوره مائده]] به این مناسبت نازل شد<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص۳۳ ـ ۳۴.</ref>. و سخن آنها را [[تأیید]] کرد. عمومیت لفظ یٰا أیُّها الَّذینَ آمَنوا در آیه صد و ششم این [[سوره]]، امر بسیار روشنی است که از توضیح [[بینیاز]] است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۴۳.</ref>.<ref>محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی، ص۱۴۱ - ۱۴۳.</ref> | ||
== اعتبار عموم لفظ به شرط تأیید با [[سیاق]] == | == اعتبار عموم لفظ به شرط تأیید با [[سیاق]] == | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
=== بررسی چند نمونه از اسباب نزول === | === بررسی چند نمونه از اسباب نزول === | ||
# '''[[آیه]] ۱۴۵ انعام:''' آیه ۱۴۵ انعام در [[مقام]] شمارش [[محرّمات]] در باره [[خوردنیها]] میفرماید: {{متن قرآن|قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه۱۴۵.</ref>. [[مالک بن انس]]، [[رهبر]] [[مالکیها]]، با توجه به ساخت و ترکیب این [[آیه]]، [[تصور]] کرده که این آیه تمام [[محرمات]] را بر شمرده است؛ زیرا در آن ترکیب [[نفی]] "لا" و استثناء "الاّ" آمده است که نشانه [[حصر]] است و با توجه به این ترکیب، این آیه تمامی محرمات را استقصا نموده است. اما [[شافعی]] با استناد به [[سبب نزول آیه]]، [[معتقد]] است که این آیه تمام [[محرّمات]] را استقصا نکرده است و تنها در [[مقام]] بیان [[حرمت]] همین چند مورد خاصّ است، بی آنکه بتوان نتیجه گرفت که امور دیگری كه ذکر نشدهاند، همگی [[حلال]] هستند<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ص۱۹۳.</ref>. [[بدر الدین زرکشی]] در اینباره مینویسد: "از آنجا که [[کافران]] حلال [[خداوند]] را [[حرام]] و حرام او را حلال میشمردند و قصدِ [[مخالفت]] و [[دشمنی]] داشتند، این آیه برای نقض غرضِ ایشان نازل شد. گویی این آیه به کافران اعلام میکند که هیچ حلالی جز آنچه شما حرام کردهاید، و هیچ حرامی جز آنچه حلال کردهاید، وجود ندارد؛ شبیه آنکه چون به تو میگویند: امروز شیرینی نخور، میگویی: امروز فقط شیرینی خواهم خورد. و منظور تو بیان [[مخالفت]] است، نه [[نفی]]، [[اثبات]] و [[حصر]] [[واقعی]]. در این [[آیه]] نیز گویی [[خداوند]] گفته است که هیچ حرامی جز مردار، [[خون]]، گوشت خوک و ذبیحه غیر [[شرعی]]، که شما آنها را [[حلال]] میدانید، وجود ندارد. مراد آیه این نیست که جز اینها، همه چیز حلال است؛ زیرا غرض اثبات [[تحریم]] بوده است نه بیان حلیّت<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ص۱۹۳.</ref>. این [[تفسیر]] از آیه با استناد به اسبابِ [[نزول]]، با [[ترتیب نزول آیات]] مربوط به تحریم [[خوردنیها]] نیز سازگاری دارد. مطابق نقل [[سیوطی]]، نخستین آیهای که در [[مکه]] در باره خوردنیها نازل شد، از [[سوره انعام]] است: {{متن قرآن|قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه۱۴۵.</ref> سپس آیه [[سوره نحل]] نازل شد که میفرماید: {{متن قرآن|فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّبًا وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ}}<ref> پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را میپرستید؛ سوره نحل، آیه۱۱۴.</ref> آنگاه در [[مدینه]] آیه [[سوره بقره]] نازل شد که میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref> و در پایان، [[آیه]] [[سوره مائده]]{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ}}<ref> سوره مائده، آیه ۳.</ref> فرود آمد<ref>الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۹۳ م، ج ۱، ص۱۰۰.</ref> | # '''[[آیه]] ۱۴۵ انعام:''' آیه ۱۴۵ انعام در [[مقام]] شمارش [[محرّمات]] در باره [[خوردنیها]] میفرماید: {{متن قرآن|قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه۱۴۵.</ref>. [[مالک بن انس]]، [[رهبر]] [[مالکیها]]، با توجه به ساخت و ترکیب این [[آیه]]، [[تصور]] کرده که این آیه تمام [[محرمات]] را بر شمرده است؛ زیرا در آن ترکیب [[نفی]] "لا" و استثناء "الاّ" آمده است که نشانه [[حصر]] است و با توجه به این ترکیب، این آیه تمامی محرمات را استقصا نموده است. اما [[شافعی]] با استناد به [[سبب نزول آیه]]، [[معتقد]] است که این آیه تمام [[محرّمات]] را استقصا نکرده است و تنها در [[مقام]] بیان [[حرمت]] همین چند مورد خاصّ است، بی آنکه بتوان نتیجه گرفت که امور دیگری كه ذکر نشدهاند، همگی [[حلال]] هستند<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ص۱۹۳.</ref>. [[بدر الدین زرکشی]] در اینباره مینویسد: "از آنجا که [[کافران]] حلال [[خداوند]] را [[حرام]] و حرام او را حلال میشمردند و قصدِ [[مخالفت]] و [[دشمنی]] داشتند، این آیه برای نقض غرضِ ایشان نازل شد. گویی این آیه به کافران اعلام میکند که هیچ حلالی جز آنچه شما حرام کردهاید، و هیچ حرامی جز آنچه حلال کردهاید، وجود ندارد؛ شبیه آنکه چون به تو میگویند: امروز شیرینی نخور، میگویی: امروز فقط شیرینی خواهم خورد. و منظور تو بیان [[مخالفت]] است، نه [[نفی]]، [[اثبات]] و [[حصر]] [[واقعی]]. در این [[آیه]] نیز گویی [[خداوند]] گفته است که هیچ حرامی جز مردار، [[خون]]، گوشت خوک و ذبیحه غیر [[شرعی]]، که شما آنها را [[حلال]] میدانید، وجود ندارد. مراد آیه این نیست که جز اینها، همه چیز حلال است؛ زیرا غرض اثبات [[تحریم]] بوده است نه بیان حلیّت<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ص۱۹۳.</ref>. این [[تفسیر]] از آیه با استناد به اسبابِ [[نزول]]، با [[ترتیب نزول آیات]] مربوط به تحریم [[خوردنیها]] نیز سازگاری دارد. مطابق نقل [[سیوطی]]، نخستین آیهای که در [[مکه]] در باره خوردنیها نازل شد، از [[سوره انعام]] است: {{متن قرآن|قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه۱۴۵.</ref> سپس آیه [[سوره نحل]] نازل شد که میفرماید: {{متن قرآن|فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّبًا وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ}}<ref> پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را میپرستید؛ سوره نحل، آیه۱۱۴.</ref> آنگاه در [[مدینه]] آیه [[سوره بقره]] نازل شد که میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref> و در پایان، [[آیه]] [[سوره مائده]]{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ}}<ref> سوره مائده، آیه ۳.</ref> فرود آمد<ref>الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۹۳ م، ج ۱، ص۱۰۰.</ref> | ||
# '''آیه ۱۵۸ بقره:''' در آیه ۱۵۸ بقره آمده است: {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref> بیگمان صفا و مروه از نشانههای (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست؛ سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref>. کسی که | # '''آیه ۱۵۸ بقره:''' در آیه ۱۵۸ بقره آمده است: {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref> بیگمان صفا و مروه از نشانههای (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست؛ سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref>. کسی که سبب نزول این آیه را نداند، از تعبیر {{متن قرآن|فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا}} چنین میپندارد که سعی بین [[صفا و مروه]] امری [[واجب]] نیست. در سبب نزول آن آمده است که [[مسلمانان]] چنین میپنداشتند که این سعی [[گناه]] است،؛ چراکه در [[زمان جاهلیت]] بر روی دو كوهِ صفا و مروه دو [[بُت]] به نامهای اِساف و [[نائله]] قرار داشت که [[مشرکان]] هنگام سعی، آن دو را مسح میکردند. امّا پس از [[اسلام]]، این [[بتها]] شکسته شد. با این حال مسلمانان همچنان [[گمان]] میکردند که این عمل گناه است. از این رو [[خداوند]] با [[نزول]] این آیه این [[توهّم]] را برطرف نمود<ref>ر.ک: الإِستیعاب فی بیان الأَسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، دار ابن جوزی، عربستان سعودی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱ ،ص ۸.</ref>. | ||
# '''[[آیه]] ۱۱۵ بقره:''' آیه ۱۱۵ [[سوره بقره]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref> و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بیگمان خداوند نعمتگستری داناست؛ سوره بقره، آیه۱۱۵.</ref>. کسی كه [[شأن نزول]] این آیه را نداند، [[تصور]] میکند که رو به [[قبله]] بودن در [[نماز واجب]] نیست. اما در شأن نزول آن آمده است که وقتی [[قبله مسلمانان]] از [[بیت المقدس]] به [[مسجد الحرام]] [[تغییر]] یافت، [[یهودیان]] گفتند که [[تغییر قبله]] ممکن نیست و این آیه در جواب آنها نازل شد<ref>ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۱، ص۱۹۱.</ref>. برخی از [[اخبار]] نیز حاکی از آن است که این آیه در باره [[نمازهای نافله]] است و [[قرآن]] در مورد نمازهای [[واجب]] میفرماید: {{متن قرآن|وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ}}<ref> سوره بقره، آیه ۱۴۴.</ref> و در برخی اخبار دیگر نیز آمده است که این آیه مربوط به جایی است که تشخیص جهت قبله امکانپذیر نباشد<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۴۶ - ۱۴۸.</ref>. | # '''[[آیه]] ۱۱۵ بقره:''' آیه ۱۱۵ [[سوره بقره]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref> و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بیگمان خداوند نعمتگستری داناست؛ سوره بقره، آیه۱۱۵.</ref>. کسی كه [[شأن نزول]] این آیه را نداند، [[تصور]] میکند که رو به [[قبله]] بودن در [[نماز واجب]] نیست. اما در شأن نزول آن آمده است که وقتی [[قبله مسلمانان]] از [[بیت المقدس]] به [[مسجد الحرام]] [[تغییر]] یافت، [[یهودیان]] گفتند که [[تغییر قبله]] ممکن نیست و این آیه در جواب آنها نازل شد<ref>ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۱، ص۱۹۱.</ref>. برخی از [[اخبار]] نیز حاکی از آن است که این آیه در باره [[نمازهای نافله]] است و [[قرآن]] در مورد نمازهای [[واجب]] میفرماید: {{متن قرآن|وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ}}<ref> سوره بقره، آیه ۱۴۴.</ref> و در برخی اخبار دیگر نیز آمده است که این آیه مربوط به جایی است که تشخیص جهت قبله امکانپذیر نباشد<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۴۶ - ۱۴۸.</ref>. | ||
== تعدّد [[اسباب نزول]] و [[وحدت]] نازل == | == تعدّد [[اسباب نزول]] و [[وحدت]] نازل == | ||
گاهی در باره [[نزول آیه]] یا آیاتی از [[قرآن کریم]] چندین [[روایت]] مختلف گزارش شده است و هر یک از این [[روایات]] نیز داستانی را به عنوان | گاهی در باره [[نزول آیه]] یا آیاتی از [[قرآن کریم]] چندین [[روایت]] مختلف گزارش شده است و هر یک از این [[روایات]] نیز داستانی را به عنوان سبب نزول آن آیه یا [[آیات]] بیان کردهاند. در این صورت باید وضعیت این روایات را از نظر متن و سند بررسی نمود. | ||
در چنین شرایطی، در مجموع، چند فرض را میتوان در نظر گرفت: | در چنین شرایطی، در مجموع، چند فرض را میتوان در نظر گرفت: | ||
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۲: | ||
بنا بر این مواردی که [[اسباب نزول]] متعددی برای [[آیه]] یا آیاتی نقل شده است را میتوان در چهار فرض ذیل خلاصه كرد: | بنا بر این مواردی که [[اسباب نزول]] متعددی برای [[آیه]] یا آیاتی نقل شده است را میتوان در چهار فرض ذیل خلاصه كرد: | ||
'''فرض اول:'''اِسناد یکی از روایاتِ نقل شده صحیح و بقیه ناصحیح است. [[بدیهی]] است که در این حالت روایت صحیح به عنوان [[سبب نزول آیه]] تلقی خواهد شد. برای مثال در مورد سبب نزول آیه {{متن قرآن|فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ}}<ref> سوره بقره، آیه ۱۴۴.</ref> چند سبب نقل شده است که تنها یکی از آنها صحیح است و در آن به | '''فرض اول:'''اِسناد یکی از روایاتِ نقل شده صحیح و بقیه ناصحیح است. [[بدیهی]] است که در این حالت روایت صحیح به عنوان [[سبب نزول آیه]] تلقی خواهد شد. برای مثال در مورد سبب نزول آیه {{متن قرآن|فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ}}<ref> سوره بقره، آیه ۱۴۴.</ref> چند سبب نقل شده است که تنها یکی از آنها صحیح است و در آن به سبب نزول تصریح شده است<ref>رک: اسباب النزول، محمد باقر حجتی، تهران، وزرات ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵ ش، ص۱۸۷ ـ ۱۸۴.</ref>. | ||
'''فرض دوم:''' این است که بیش از یک روایت دارای [[سند صحیح]] باشد، امّا تنها یکی از آنها مرجّح داشته باشد، به عنوان مثال راویِ یکی از آن [[روایات]] در حادثهای که سبب نزول آیه شده است، حاضر باشد، که در این صورت چنین روایتی بر روایات دیگر مقدّم خواهد بود. برای مثال در مورد سبب نزول آیه {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً}}<ref> از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند؛ سوره اسراء، آیه۸۵.</ref>، دو سبب نقل شده است. اما در یکی از این دو روایت، [[عبد الله بن مسعود]]، که [[راوی حدیث]] است، در متن واقعه حضور داشته و ناظر بر صحنه بوده است<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص۱۱۹ ـ ۱۱۸.</ref> از این رو چنین سبب نزولی بر دیگری مقدم است. | '''فرض دوم:''' این است که بیش از یک روایت دارای [[سند صحیح]] باشد، امّا تنها یکی از آنها مرجّح داشته باشد، به عنوان مثال راویِ یکی از آن [[روایات]] در حادثهای که سبب نزول آیه شده است، حاضر باشد، که در این صورت چنین روایتی بر روایات دیگر مقدّم خواهد بود. برای مثال در مورد سبب نزول آیه {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً}}<ref> از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند؛ سوره اسراء، آیه۸۵.</ref>، دو سبب نقل شده است. اما در یکی از این دو روایت، [[عبد الله بن مسعود]]، که [[راوی حدیث]] است، در متن واقعه حضور داشته و ناظر بر صحنه بوده است<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص۱۱۹ ـ ۱۱۸.</ref> از این رو چنین سبب نزولی بر دیگری مقدم است. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
بسیاری از محققان در مورد این فرض معتقدند که باید این روایات را بر تعدّد و تکرار نزول آیه یا آیات حمل نمود<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص۱۲۱.</ref>. تعدّد نزول اگر چه امری ممکن است، امّا وقتی آیهای تنها یک بار در [[قرآن کریم]] ثبت شده است، بسیار بعید مینُماید که بیش از یک بار نازل شده باشد. از اینرو در اینگونه موارد بهتر است بگوییم که احتمالاً [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در برخی از حوادثِ ذکر شده، [[آیه]] یا [[آیات]] مورد نظر را که قبلاً نازل شده بود، [[تلاوت]] کرده است. بنا بر این، آیه مورد نظر به سبب حادثهای خاص نازل شده و به مناسبت در حادثه یا حوادث دیگر نیز تلاوت شده است. * [[سیوطی]] در اینباره مینویسد: "گاهی در یکی از دو [[روایت]]، عبارت {{عربی|" فَتَلا فِیهِم "}} آمده است، امّا دیگران آن را {{عربی|"فَنَزَلَ"}} دانستهاند. نمونه آن روایتی است که [[ترمذی]] آن را صحیح دانسته و از [[ابن عباس]] چنین نقل کرده است: "یکبار شخصی [[یهودی]] با [[پیامبر]]{{صل}} برخورد کرد و از او پرسید: یا ابا القاسم! اگر [[خداوند]] [[آسمانها]] را اینگونه، [[زمین]] را آنگونه، آب را چنین، کوهها را چنان و سایر [[مخلوقات]] را به این صورت قرار میداد، بهتر نبود؟ پس خداوند این آیه را نازل کرد: {{متن قرآن|وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ}}<ref> و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی مینگارید، (برخی از) آن را آشکار میدارید و بسیاری (دیگر) را پنهان میکنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمیدانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگیشان به بازی پردازند؛ سوره انعام، آیه۹۱.</ref> امّا در واقع، روایت چنین است که [[رسول خدا]]{{صل}} این [[آیه]] را [[تلاوت]] نمود و همین درست است، چرا که این آیه مکّی است<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۴۸ - ۱۵۰.</ref>. | بسیاری از محققان در مورد این فرض معتقدند که باید این روایات را بر تعدّد و تکرار نزول آیه یا آیات حمل نمود<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص۱۲۱.</ref>. تعدّد نزول اگر چه امری ممکن است، امّا وقتی آیهای تنها یک بار در [[قرآن کریم]] ثبت شده است، بسیار بعید مینُماید که بیش از یک بار نازل شده باشد. از اینرو در اینگونه موارد بهتر است بگوییم که احتمالاً [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در برخی از حوادثِ ذکر شده، [[آیه]] یا [[آیات]] مورد نظر را که قبلاً نازل شده بود، [[تلاوت]] کرده است. بنا بر این، آیه مورد نظر به سبب حادثهای خاص نازل شده و به مناسبت در حادثه یا حوادث دیگر نیز تلاوت شده است. * [[سیوطی]] در اینباره مینویسد: "گاهی در یکی از دو [[روایت]]، عبارت {{عربی|" فَتَلا فِیهِم "}} آمده است، امّا دیگران آن را {{عربی|"فَنَزَلَ"}} دانستهاند. نمونه آن روایتی است که [[ترمذی]] آن را صحیح دانسته و از [[ابن عباس]] چنین نقل کرده است: "یکبار شخصی [[یهودی]] با [[پیامبر]]{{صل}} برخورد کرد و از او پرسید: یا ابا القاسم! اگر [[خداوند]] [[آسمانها]] را اینگونه، [[زمین]] را آنگونه، آب را چنین، کوهها را چنان و سایر [[مخلوقات]] را به این صورت قرار میداد، بهتر نبود؟ پس خداوند این آیه را نازل کرد: {{متن قرآن|وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ}}<ref> و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی مینگارید، (برخی از) آن را آشکار میدارید و بسیاری (دیگر) را پنهان میکنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمیدانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگیشان به بازی پردازند؛ سوره انعام، آیه۹۱.</ref> امّا در واقع، روایت چنین است که [[رسول خدا]]{{صل}} این [[آیه]] را [[تلاوت]] نمود و همین درست است، چرا که این آیه مکّی است<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۴۸ - ۱۵۰.</ref>. | ||
== [[وحدت]] | == [[وحدت]] سبب نزول و تعدّد نازل == | ||
این موضوع، عکس موضوع قبلی را ترسیم میکند؛ به این معنی که یک سبب [[نزول]] در مورد آیاتِ متعدّد و متفاوتی ذکر شده باشد. در این مورد گفتهاند که هیچ مانعی وجود ندارد که [[آیات]] متعدّدی در باره یک حادثه نازل شده باشد. * نمونه آن [[روایت]] [[ترمذی]] و [[حاکم نیشابوری]] از [[امّ سلمه]] است که گفت: "ای رسول خدا، هیچ نمیشنوم که [[خداوند]] از [[هجرت]] [[زنان]] یاد کند". پس خداوند این آیه را نازل کرد: {{متن قرآن|فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref> آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است؛ سوره آل عمران، آیه۱۹۵.</ref>. | این موضوع، عکس موضوع قبلی را ترسیم میکند؛ به این معنی که یک سبب [[نزول]] در مورد آیاتِ متعدّد و متفاوتی ذکر شده باشد. در این مورد گفتهاند که هیچ مانعی وجود ندارد که [[آیات]] متعدّدی در باره یک حادثه نازل شده باشد. * نمونه آن [[روایت]] [[ترمذی]] و [[حاکم نیشابوری]] از [[امّ سلمه]] است که گفت: "ای رسول خدا، هیچ نمیشنوم که [[خداوند]] از [[هجرت]] [[زنان]] یاد کند". پس خداوند این آیه را نازل کرد: {{متن قرآن|فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref> آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است؛ سوره آل عمران، آیه۱۹۵.</ref>. | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
هم او در جای دیگر از [[امّ سلمه]] [[روایت]] میکند که به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: "چگونه مردان به [[جنگ]] میروند، اما [[زنان]] را [[جهادی]] نیست و نیمِ مردان [[ارث]] میبرند؟. و [[خداوند]] آیه{{متن قرآن|وَلاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref> و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست میآورند بهرهای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف میآورند بهرهای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نساء، آیه۳۲.</ref> و آیه {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ}}<ref> سوره احزاب، آیه۳۵.</ref> را نازل کرد<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵.</ref>. | هم او در جای دیگر از [[امّ سلمه]] [[روایت]] میکند که به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: "چگونه مردان به [[جنگ]] میروند، اما [[زنان]] را [[جهادی]] نیست و نیمِ مردان [[ارث]] میبرند؟. و [[خداوند]] آیه{{متن قرآن|وَلاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref> و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست میآورند بهرهای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف میآورند بهرهای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نساء، آیه۳۲.</ref> و آیه {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ}}<ref> سوره احزاب، آیه۳۵.</ref> را نازل کرد<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵.</ref>. | ||
امّا بعید است که [[آیات]] متعدّد سورههای مختلف، که [[نزول]] هر یک مربوط به زمانی خاص است، دارای یک | امّا بعید است که [[آیات]] متعدّد سورههای مختلف، که [[نزول]] هر یک مربوط به زمانی خاص است، دارای یک سبب نزول باشد. * یکی از معاصران در اینباره مینویسد: "با توجه به آیات متعدّد در سورههای مختلف، كه هر یک در زمانی نازل شده است، در این موارد با آیات متعدّد در یک حادثه واحد مواجه نیستیم. پس باید به دنبال نخستینِ این آیات در [[ترتیب نزول]] بگردیم. یعنی این آیات را بر اساس [[زمان]] نزول مرتب کنیم. در اینجا تنها یک [[پرسش]] از سوی امّ سلمه طرح شده است و از آن پس، متن [[قرآنی]] همواره در مواضع مختلف به این پرسش پاسخ گفته و در این کار، جنس [[زن]] و مرد را با الفاظ خاصّ خودشان یاد کرده است"<ref>ر.ک: معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ﻫ. ش، ص۲۰۸.</ref>. | ||
در مورد مثال مذکور، برخی دیگر از محققان معاصر معتقدند که با توجه به [[روایات]] دیگری که در اینباره رسیده است، این [[آیات]] متعدّد، [[اسباب نزول]] متعدّد دارد و [[سیوطی]]، با تکلّف، خواسته است تا از طریق [[انتخاب]] پارهای از [[احادیث]]، مثالی برای [[وحدت]] سبب و تعدّد نازل ارائه دهد<ref>أسباب النزول، محمد باقر حجتی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵ ﻫ ش، ص۲۴۴.</ref>. برای وحدت سبب و تعدّد نازل مثالهای دیگری نیز ذکر شده است که آنها نیز خالی از اشکال نیستند<ref>أسباب النزول، محمد باقر حجتی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵ ﻫ ش، ص۲۴۴ - ۲۵۶.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۵۰ - ۱۵۱.</ref> | در مورد مثال مذکور، برخی دیگر از محققان معاصر معتقدند که با توجه به [[روایات]] دیگری که در اینباره رسیده است، این [[آیات]] متعدّد، [[اسباب نزول]] متعدّد دارد و [[سیوطی]]، با تکلّف، خواسته است تا از طریق [[انتخاب]] پارهای از [[احادیث]]، مثالی برای [[وحدت]] سبب و تعدّد نازل ارائه دهد<ref>أسباب النزول، محمد باقر حجتی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵ ﻫ ش، ص۲۴۴.</ref>. برای وحدت سبب و تعدّد نازل مثالهای دیگری نیز ذکر شده است که آنها نیز خالی از اشکال نیستند<ref>أسباب النزول، محمد باقر حجتی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵ ﻫ ش، ص۲۴۴ - ۲۵۶.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۵۰ - ۱۵۱.</ref> | ||
== اعتبار روایات اسباب نزول == | == اعتبار روایات اسباب نزول == | ||
از آنجا که روایات اسباب نزول، مانند بقیه روایاتی که از [[اهل سنت]] رسیده است، پس از گذشت یک قرن تدوین شده است؛ لذا احتمال [[جعل]]، [[تحریف]] و نیز تطبیق نابجای [[قصص]] اسباب نزول بر [[آیات قرآن]] در این روایات دور از [[ذهن]] نیست. [[علامه طباطبایی]] در باره روایات اسباب نزول و [[میزان]] اعتبار آنها مینویسد: "تتبع این روایات و [[تأمل]] كافی در اطراف آنها، [[انسان]] را نسبت به آنها بدبین میكند؛ از [[سیاق]] بسیاری از آنها پیدا است كه [[راوی]]، [[ارتباط]] [[نزول آیه]] را در باره حادثه و واقعه از طریق مشافهه و [[تحمل]] و [[حفظ]] به دست نیاورده، بلكه قصه را حكایت میكند، سپس آیاتی را كه از جهت معنا مناسب قصه است، به [[قصه]] ارتباط میدهد و در نتیجه سبب نزولی كه در [[حدیث]] ذكر شده، سبب نظری و [[اجتهادی]] است، نه سبب نزولی كه از راه [[مشاهده]] و ضبط به دست آمده باشد. [[گواه]] این سخن آن است كه در خلال این روایات، تناقض بسیار به چشم میخورد؛ به این معنا كه در بسیاری از [[آیات قرآنی]]، ذیل هر [[آیه]] چندین | از آنجا که روایات اسباب نزول، مانند بقیه روایاتی که از [[اهل سنت]] رسیده است، پس از گذشت یک قرن تدوین شده است؛ لذا احتمال [[جعل]]، [[تحریف]] و نیز تطبیق نابجای [[قصص]] اسباب نزول بر [[آیات قرآن]] در این روایات دور از [[ذهن]] نیست. [[علامه طباطبایی]] در باره روایات اسباب نزول و [[میزان]] اعتبار آنها مینویسد: "تتبع این روایات و [[تأمل]] كافی در اطراف آنها، [[انسان]] را نسبت به آنها بدبین میكند؛ از [[سیاق]] بسیاری از آنها پیدا است كه [[راوی]]، [[ارتباط]] [[نزول آیه]] را در باره حادثه و واقعه از طریق مشافهه و [[تحمل]] و [[حفظ]] به دست نیاورده، بلكه قصه را حكایت میكند، سپس آیاتی را كه از جهت معنا مناسب قصه است، به [[قصه]] ارتباط میدهد و در نتیجه سبب نزولی كه در [[حدیث]] ذكر شده، سبب نظری و [[اجتهادی]] است، نه سبب نزولی كه از راه [[مشاهده]] و ضبط به دست آمده باشد. [[گواه]] این سخن آن است كه در خلال این روایات، تناقض بسیار به چشم میخورد؛ به این معنا كه در بسیاری از [[آیات قرآنی]]، ذیل هر [[آیه]] چندین سبب نزول متناقض همدیگر نقل شده است كه هرگز با هم جمع نمیشوند. حتی گاهی از یک شخص، مانند [[ابن عباس]] یا غیر او، در یک [[آیه]] معین چندین سبب نزول [[روایت]] شده است"<ref>قرآن در اسلام، محمد حسین طباطبایی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۵ ﻫ، ش، چاپ هشتم، ص۱۱۸.</ref>. | ||
ایشان پس از تردید در اعتبار [[روایات]] [[اسباب نزول]]، روش تعامل صحیح با آنها را چنین بیان میکند: "سبب نزولی كه ذیل آیهای وارد شده است، در صورتی كه [[خبر متواتر]] یا قطعی الصدور نباشد، باید به آیه مورد بحث عرضه شود و تنها در صورتی كه مضمون آیه و قرائن موجود در اطراف آیه با آن سازگار بود، به سبب نزول نامبرده [[اعتماد]] میشود. به این ترتیب اگر چه مقدار زیادی از اسباب نزول [[سقوط]] میكند، ولی آنچه از آنها میماند، كسب اعتبار میكند<ref>قرآن در اسلام، محمد حسین طباطبایی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۵ ﻫ، ش، چاپ هشتم، ص۱۲۰.</ref>. | ایشان پس از تردید در اعتبار [[روایات]] [[اسباب نزول]]، روش تعامل صحیح با آنها را چنین بیان میکند: "سبب نزولی كه ذیل آیهای وارد شده است، در صورتی كه [[خبر متواتر]] یا قطعی الصدور نباشد، باید به آیه مورد بحث عرضه شود و تنها در صورتی كه مضمون آیه و قرائن موجود در اطراف آیه با آن سازگار بود، به سبب نزول نامبرده [[اعتماد]] میشود. به این ترتیب اگر چه مقدار زیادی از اسباب نزول [[سقوط]] میكند، ولی آنچه از آنها میماند، كسب اعتبار میكند<ref>قرآن در اسلام، محمد حسین طباطبایی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۵ ﻫ، ش، چاپ هشتم، ص۱۲۰.</ref>. |