هدایت به امر الهی: تفاوت میان نسخهها
←نقد ادلۀ هدایت به امر(رکن پنجم)
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
#در معنای هدایت به امر یا تصرف تکوینی، امتثال امر امام و پیروی از وی معنای محصَّلی نخواهد داشت. چون بر طبق تحلیلی که از اصطلاح امام مبتنی بر معنای لغوی آن به دست میآید و علامۀ طباطبائی و آیةالله جوادی نیز به آن ملتزمند، این واژه در عبارت: «... إنی جاعلُکَ لِلنّاسِ إماماً»<ref>سورۀ بقره، آیۀ 124</ref> به این معناست: «أی مُقتَدی یقتدی بک النّاسُ ویتّبعوک فی أقوالک وأفعالک فالإمام هو الذی یُقتَدی ویُأتَمّ به الناس»<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج 14، ص 304</ref>؛ آیة الله جوادی نیز در توضیح عبارت «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بأَمْرِنَا» مینویسند: «جمله «یهدون بأمرنا» در مقام تعریف ائمه میباشد و هر چند در ظاهر خبر است ولی پیام انشا را به همراه دارد به طوری که همگان باید بدانند سِمَت هدایت به جعل خداوند است و امامان مأمور به راهنماییاند و امت اسلامی مانند خود امامان، مأمور به امتثال هستند.» <ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی(سیره رسول اکرم در قرآن)، ج 6، ص 466</ref> بر طبق این تحلیل باید مأموم به امام اقتدا و از افعال و اقوال وی پیروی کند تا معنای امام بما هو امام تحقق یابد. اما در تصرفِ تکوینیِ امام در دلها، سخن از پیروی از امام و اقتدای به وی در افعال و اقوال و به طور کلی پیروی از سیره و سنت او، نیست؛ بلکه این تصرف را باید هدایت و یا نوعی از ولایت و نه امامت، نام نهاد چون مأموم در این تصرفِ تکوینی از امام پیروی نمیکند و نسبت به فرمان او امتثالی ندارد. <ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر (مقاله)|بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر]]، [[پژوهشهای قرآن و حدیث (نشریه)|دوفصلنامه پژوهشهای قرآن و حدیث]]، ص:116.</ref> | #در معنای هدایت به امر یا تصرف تکوینی، امتثال امر امام و پیروی از وی معنای محصَّلی نخواهد داشت. چون بر طبق تحلیلی که از اصطلاح امام مبتنی بر معنای لغوی آن به دست میآید و علامۀ طباطبائی و آیةالله جوادی نیز به آن ملتزمند، این واژه در عبارت: «... إنی جاعلُکَ لِلنّاسِ إماماً»<ref>سورۀ بقره، آیۀ 124</ref> به این معناست: «أی مُقتَدی یقتدی بک النّاسُ ویتّبعوک فی أقوالک وأفعالک فالإمام هو الذی یُقتَدی ویُأتَمّ به الناس»<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج 14، ص 304</ref>؛ آیة الله جوادی نیز در توضیح عبارت «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بأَمْرِنَا» مینویسند: «جمله «یهدون بأمرنا» در مقام تعریف ائمه میباشد و هر چند در ظاهر خبر است ولی پیام انشا را به همراه دارد به طوری که همگان باید بدانند سِمَت هدایت به جعل خداوند است و امامان مأمور به راهنماییاند و امت اسلامی مانند خود امامان، مأمور به امتثال هستند.» <ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی(سیره رسول اکرم در قرآن)، ج 6، ص 466</ref> بر طبق این تحلیل باید مأموم به امام اقتدا و از افعال و اقوال وی پیروی کند تا معنای امام بما هو امام تحقق یابد. اما در تصرفِ تکوینیِ امام در دلها، سخن از پیروی از امام و اقتدای به وی در افعال و اقوال و به طور کلی پیروی از سیره و سنت او، نیست؛ بلکه این تصرف را باید هدایت و یا نوعی از ولایت و نه امامت، نام نهاد چون مأموم در این تصرفِ تکوینی از امام پیروی نمیکند و نسبت به فرمان او امتثالی ندارد. <ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر (مقاله)|بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر]]، [[پژوهشهای قرآن و حدیث (نشریه)|دوفصلنامه پژوهشهای قرآن و حدیث]]، ص:116.</ref> | ||
#اگر برطبق «قاعدۀ لطف» مشی کنیم و همانگونه که علامۀ حلی آورده و فاضل مقداد شرح کرده است بگوییم: «اللُّطف هو ما یقرِّب العبد إلی الطّاعة و یُبَعِّده عن المعصیة... و هو ثلاثة فتارة یکون من فعل الله فیجب علیه، لطف هر امری است که بنده را به فرمانبرداری خدا نزدیک و از نافرمانی دور کند ... و آن سه گونه است گاهی [باید] از فعل خدا نشأت گیرد. پس بر حقتعالی لازم میشود آن را انجام دهد»<ref>حلی، حسن بن یوسف، الباب الحادی عشر، ص 54</ref> در این صورت، وجود امام با تصرف تکوینیاش در دلها ماﻳﮥ نزدیک شدن بنده به فرمانبرداری خدا و دوری از نافرمانی او میشود. پس جعل مقام امامت به عنوان فعل الله بر حقتعالی واجب است و باید این مقام را برای انسانهای شایسته جعل کند مانند جعل مقام رسالت که به عنوان فعل الله بر حقتعالی لازم میباشد براساس این قاعده، میتوان إشکالی را مطرح کرد، بدین شرح: الف) باید لطف خداوند، شاملِ افراد مستعد گردد که با هدایت تکوینی آماده برای ایصال به مطلوبند. ب) در هر عصری باید افرادی صالح وجود داشته باشد که چنین کاری از آنان ساخته باشد. ج) حضرت ابراهیم بنا به این نظریه تا پیش از جعل مقام امامت امکان چنین تصرفِ تکوینی نداشته است. نتیجه این مقدمات چنین میشود که بگوییم: خداوند لطف خود را از افراد مستعد در مقطع پیش از امامت حضرت ابراهیم، دریغ کرده است. جز آنکه قاعده لطف را محدود سازیم و آن را تنها در ارایه طریق به کار بریم.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر (مقاله)|بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر]]، [[پژوهشهای قرآن و حدیث (نشریه)|دوفصلنامه پژوهشهای قرآن و حدیث]]، ص:116.</ref> | #اگر برطبق «قاعدۀ لطف» مشی کنیم و همانگونه که علامۀ حلی آورده و فاضل مقداد شرح کرده است بگوییم: «اللُّطف هو ما یقرِّب العبد إلی الطّاعة و یُبَعِّده عن المعصیة... و هو ثلاثة فتارة یکون من فعل الله فیجب علیه، لطف هر امری است که بنده را به فرمانبرداری خدا نزدیک و از نافرمانی دور کند ... و آن سه گونه است گاهی [باید] از فعل خدا نشأت گیرد. پس بر حقتعالی لازم میشود آن را انجام دهد»<ref>حلی، حسن بن یوسف، الباب الحادی عشر، ص 54</ref> در این صورت، وجود امام با تصرف تکوینیاش در دلها ماﻳﮥ نزدیک شدن بنده به فرمانبرداری خدا و دوری از نافرمانی او میشود. پس جعل مقام امامت به عنوان فعل الله بر حقتعالی واجب است و باید این مقام را برای انسانهای شایسته جعل کند مانند جعل مقام رسالت که به عنوان فعل الله بر حقتعالی لازم میباشد براساس این قاعده، میتوان إشکالی را مطرح کرد، بدین شرح: الف) باید لطف خداوند، شاملِ افراد مستعد گردد که با هدایت تکوینی آماده برای ایصال به مطلوبند. ب) در هر عصری باید افرادی صالح وجود داشته باشد که چنین کاری از آنان ساخته باشد. ج) حضرت ابراهیم بنا به این نظریه تا پیش از جعل مقام امامت امکان چنین تصرفِ تکوینی نداشته است. نتیجه این مقدمات چنین میشود که بگوییم: خداوند لطف خود را از افراد مستعد در مقطع پیش از امامت حضرت ابراهیم، دریغ کرده است. جز آنکه قاعده لطف را محدود سازیم و آن را تنها در ارایه طریق به کار بریم.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر (مقاله)|بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر]]، [[پژوهشهای قرآن و حدیث (نشریه)|دوفصلنامه پژوهشهای قرآن و حدیث]]، ص:116.</ref> | ||
#از تقابل بین کارکرد امامان نار و نور در روایات و در آیات قرآن که میفرماید: «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا...»<ref>سورۀ انبیاء، آیۀ 73</ref> و «وَجَعَلْناهُم أَئِمَّةً یَدْعُونَ إَلَی النّارِ ...»<ref>سورۀ قصص، آیۀ 41</ref> میتوان استفاده کرد که مراد از هدایت به امر، هدایت باطنی نیست چون ائمۀ نار که به آتش دعوت میکنند، با هدایت باطنی تکوینی چنین امری را انجام نمیدهند.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر (مقاله)|بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر]]، [[پژوهشهای قرآن و حدیث (نشریه)|دوفصلنامه پژوهشهای قرآن و حدیث]]، ص:117.</ref> | |||
#چرا انبیایی که به مقام امامت نرسیدهاند با آن که از اوصافی والا همچون «صالحان»<ref>سورۀ انبیاء، آیۀ 86</ref>، «نعمت داده شدگان»<ref>سورۀ نساء، آیۀ 69</ref>، «خاشعان»<ref>سورۀ انبیاء، آیۀ 90</ref>و... برخوردارند؛ نمیتوانند در دلها تصرف تکوینی کنند؟ آیا برای انبیا ملکوت عالَم از جمله ملکوت دلها منکشف نیست؟! آیا خود حضرت ابراهیم (علیهالسلام) در زمان نبوّت، به مشاهده ملکوت بار نیافتند؟! قرآن کریم پس از آنکه احتجاج حضرت ابراهیم را با آزر بیان میدارد، میفرماید: «وَکَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْموقِنینَ»<ref>سورۀ انعام، آیۀ 75</ref> این احتجاج در زمان نبوّت ایشان بوده است. آیا برای تصرّف در باطن دلها که برای آنان منکشف است، نیاز به جعل خاص مقام امامت از ناحیۀ حقتعالی دارد؟ با آنکه مقتضی برای این تصرف موجود است و دلیلی بر وجود مانع در دست نیست.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر (مقاله)|بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر]]، [[پژوهشهای قرآن و حدیث (نشریه)|دوفصلنامه پژوهشهای قرآن و حدیث]]، ص:117.</ref> | |||
==نتیجه گیری== | ==نتیجه گیری== |