پرش به محتوا

ابوعقرب بکری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابوعقرب بکری در تراجم و رجال]] - [[ابوعقرب بکری در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط  = }}
 
== آشنایی اجمالی ==
== مقدمه ==
نام و [[نسب]] وی را به [[اختلاف]]، [[خویلد بن خالد بن بجیر بن حماس بن عریج بکری کنانی]]<ref>ابن سعد، ج۵، ص۴۵۷؛ ابن عبد البر، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن حبان، ج۳، ص۳۸۱؛ ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶؛ ذهبی، ج۱، ص۱۶۴.</ref> و براساس اقوال ضعیفی، [[خویلد بن بجیر]]<ref>خلیفة بن خیاط، ص۴۸۸؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن حبان، ج۳، ص۱۱۰؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۹۸.</ref>، [[خالد بن بجیر]]<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶؛ ذهبی، ج۲، ص۱۸۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۹۴.</ref>، [[عویج بن خویلد]]<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۶۱۹.</ref>، [[عریج بن خویلد]] هم نام جد اعلای خود، [[معاویة بن خویلد]]<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶.</ref>، [[مسلم بن عمرو]]<ref>مزی، ج۲۷، ص۵۲۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۸۸، به نقل از بغوی [در معجم الصحابه بغوی یافت نشد].</ref>، عمرو<ref>ابن ابی حاتم، ج۸، ص۱۸۹، چون در سند روایتی «مسلم بن ابی عقرب عن ابیه» آمده است و از آنجا که پدر ملم، عمرو است، از این رو نام ابوعقرب را عمرو گفته‌اند.</ref> و [[ابوعقرب بن خویلد بن خالد]]<ref>ابن ماکولا، ج۱، ص۱۹۴.</ref> نامیده و نسب وی را عُریجی، لیثی، بکری و کنانی گفته‌اند.
نام و [[نسب]] وی را به [[اختلاف]]، [[خویلد بن خالد بن بجیر بن حماس بن عریج بکری کنانی]]<ref>ابن سعد، ج۵، ص۴۵۷؛ ابن عبد البر، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن حبان، ج۳، ص۳۸۱؛ ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶؛ ذهبی، ج۱، ص۱۶۴.</ref> و براساس اقوال ضعیفی، [[خویلد بن بجیر]]<ref>خلیفة بن خیاط، ص۴۸۸؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن حبان، ج۳، ص۱۱۰؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۹۸.</ref>، [[خالد بن بجیر]]<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶؛ ذهبی، ج۲، ص۱۸۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۹۴.</ref>، [[عویج بن خویلد]]<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۶۱۹.</ref>، [[عریج بن خویلد]] هم نام جد اعلای خود، [[معاویة بن خویلد]]<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶.</ref>، [[مسلم بن عمرو]]<ref>مزی، ج۲۷، ص۵۲۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۸۸، به نقل از بغوی [در معجم الصحابه بغوی یافت نشد].</ref>، عمرو<ref>ابن ابی حاتم، ج۸، ص۱۸۹، چون در سند روایتی «مسلم بن ابی عقرب عن ابیه» آمده است و از آنجا که پدر ملم، عمرو است، از این رو نام ابوعقرب را عمرو گفته‌اند.</ref> و [[ابوعقرب بن خویلد بن خالد]]<ref>ابن ماکولا، ج۱، ص۱۹۴.</ref> نامیده و نسب وی را عُریجی، لیثی، بکری و کنانی گفته‌اند.


خط ۱۰: خط ۹:
ابوعقرب را در شمار "[[مسلمة]] الفتح" یعنی کسانی که هنگام [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شدند، آورده<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۰؛ ابن حمزه، ص۵۳۶.</ref> و در شمار [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} می‌دانند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۴۵۷.</ref> و او را دارای صفت [[جود]] و [[بخشش]] معرفی می‌کنند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۳۲.</ref>. گفتنی است [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۹۴.</ref> به نقل از ابن شاهین و دیگران، وی را [[صحابی]] می‌داند، اما در کتاب [[تاریخ]] أسماء الثقات ابن شاهین، از وی نام و نشانی یافت نشد.
ابوعقرب را در شمار "[[مسلمة]] الفتح" یعنی کسانی که هنگام [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شدند، آورده<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۰؛ ابن حمزه، ص۵۳۶.</ref> و در شمار [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} می‌دانند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۴۵۷.</ref> و او را دارای صفت [[جود]] و [[بخشش]] معرفی می‌کنند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۳۲.</ref>. گفتنی است [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۹۴.</ref> به نقل از ابن شاهین و دیگران، وی را [[صحابی]] می‌داند، اما در کتاب [[تاریخ]] أسماء الثقات ابن شاهین، از وی نام و نشانی یافت نشد.


ابن حجر<ref>تهذیب، ج۱۲، ص۱۵۴.</ref> به نقل از واقدی، وی را از [[اهل]] [[مدینه]] می‌شمارد و [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶.</ref> به نقل از واقدی، همو را مکی می‌نگارد، اما هیچ یک از این گزارش‌ها در کتاب [[مغازی]] واقدی یافت نشد. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۱۳.</ref> وی را از مکیان شمرده است، اما خلیفة بن خیاط<ref>خلیفه بن خیاط، ص۴۸۸.</ref> وی را هم از اهالی [[مکه]] و هم اهل [[بصره]]<ref>حلیفه بن خیاط، ص۲۹۹.</ref> می‌داند. ابن اثیر<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶.</ref> از قول خلیفة بن خیاط، فقط اهل بصره بودن ابوعقرب را گزارش کرده است. نظر ابن حجر<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۳۲.</ref> این است که او مکی بود و بعدها ساکن بصره شد. به نظر می‌رسد این [[عقیده]]، با تمام گزارش‌های پیشین قابل جمع باشد و شواهد بسیاری برای آن وجود دارد که کسی اهل دو مکان باشد.
[[ابن حجر]]<ref>تهذیب، ج۱۲، ص۱۵۴.</ref> به نقل از [[واقدی]]، وی را از [[اهل]] [[مدینه]] می‌شمارد و [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶.</ref> به نقل از واقدی، همو را مکی می‌نگارد، اما هیچ یک از این گزارش‌ها در کتاب [[مغازی]] واقدی یافت نشد. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۱۳.</ref> وی را از مکیان شمرده است، اما خلیفة بن خیاط<ref>خلیفه بن خیاط، ص۴۸۸.</ref> وی را هم از اهالی [[مکه]] و هم اهل [[بصره]]<ref>حلیفه بن خیاط، ص۲۹۹.</ref> می‌داند. ابن اثیر<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶.</ref> از قول خلیفة بن خیاط، فقط اهل بصره بودن ابوعقرب را گزارش کرده است. نظر ابن حجر<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۳۲.</ref> این است که او مکی بود و بعدها ساکن بصره شد. به نظر می‌رسد این [[عقیده]]، با تمام گزارش‌های پیشین قابل جمع باشد و شواهد بسیاری برای آن وجود دارد که کسی اهل دو مکان باشد.


فرزندش ابونوفل، [[راوی]] اوست و خبری را که حاکی از [[پرسش و پاسخ]] او و [[رسول خدا]] {{صل}} درباره [[روزه]] مستحبی (سه [[روز]] در هر ماه) است، نقل کرده است<ref>أبونعیم، ج۵، ص۲۹۷۲؛ ذهبی، ج۲، ص۴۴۴؛مزی، ج۳۴، ص۹۷.</ref>. مزی<ref>مزی، ج۳۴، ص۹۷.</ref> [[روایت]] ابوعقرب را [[حسن]] و عالی می‌شمارد. همچنین او روایت می‌کند که لهب فرزند [[ابولهب]]، به [[رسول خدا]] {{صل}} [[دشنام]] می‌داد و در اثر [[نفرین]] [[حضرت]] که فرمود: {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ سَلِّطْ عَلَيْهِ كَلْباً }}؛ لهب در سفری به [[شام]] در منزلگاهی که اقامت کرده بودند، طعمه درندهای (شیری) شد<ref>أبونعیم، ج۵، ص۲۹۷۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۸۸ و ج۷، ص۲۳۲.</ref>.
فرزندش ابونوفل، [[راوی]] اوست و خبری را که حاکی از [[پرسش و پاسخ]] او و [[رسول خدا]] {{صل}} درباره [[روزه]] مستحبی (سه [[روز]] در هر ماه) است، نقل کرده است<ref>أبونعیم، ج۵، ص۲۹۷۲؛ ذهبی، ج۲، ص۴۴۴؛مزی، ج۳۴، ص۹۷.</ref>. مزی<ref>مزی، ج۳۴، ص۹۷.</ref> [[روایت]] ابوعقرب را [[حسن]] و عالی می‌شمارد. همچنین او روایت می‌کند که لهب فرزند [[ابولهب]]، به [[رسول خدا]] {{صل}} [[دشنام]] می‌داد و در اثر [[نفرین]] [[حضرت]] که فرمود: {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ سَلِّطْ عَلَيْهِ كَلْباً }}؛ لهب در سفری به [[شام]] در منزلگاهی که اقامت کرده بودند، طعمه درندهای (شیری) شد<ref>أبونعیم، ج۵، ص۲۹۷۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۸۸ و ج۷، ص۲۳۲.</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش