پرش به محتوا

سیره عملی پیامبر خاتم درباره رفق و مدارا چه بوده است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ' به '')
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۳۱: خط ۳۱:
[[ابن اسحاق]] نقل کرده است که در [[روز فتح مکه]] [[سعد بن عُباده]] [[خزرجی]] - در حالی که [[پرچمدار]] بود - چنین [[رجز]] می‌خواند: {{عربی|الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَلْحَمَةِ، الْيَوْمُ تُسْتَحَلُّ الْحُرْمَةُ}}. (امروز [[روز]] [[کشتار]] و [[جنگ]] و [[انتقام]] است، امروز [[روز]] شکسته شدن [[حرمت‌ها]] است). کسی نزد [[رسول خدا]] رفت و این مطلب را با وی در میان گذاشت و گفت می‌ترسیم امروز سعد یورشی به [[قریش]] بکند. [[پیامبر]]، [[علی بن ابی‌طالب]] را [[مأمور]] کرد تا [[پرچم]] را از او بگیرد؛ و فرمود تو پرچم را وارد [[شهر]] کن<ref>أبومحمد عبدالملک بن هشام، سیرة النبی، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، دارالفکر، بیروت، ج۴، ص۲۶؛ أبوجعفر محمد بن جریر الطبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، الطبعة الرابعة، دارالمعارف، القاهرة، ۱۹۷۹ م. ج۳، ص۵۶؛ عزالدین أبوالحسن علی بن محمد المعروف بابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ ق. ج۲، ص۲۴۶؛ شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب النویری، نهایة الارب فی فنون الادب، الطبعة الاولی، دارالکتب المصریة، القاهرة، ۱۳۴۱-۱۴۰۵ ق. ج۱۷، ص۳۰۳؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۳۳۷؛ و نیز نوشته‌اند که پیامبر پس از گرفتن پرچم از دست سعد بن عباده، آن را به دست پسرش قیس داد. ر.ک: أبوعبدالله محمد بن عمر الواقدی، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، الطبعة الثالثة، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۹ ق. ج۲، ص۸۲۲؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳۵؛ عیون الاثر، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱؛ تاریخ الذهبی، ج۲، ص۵۳۲؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۳۳۷-۳۳۸؛ السید محسن الامین العاملی، أعیان الشیعة، دارالتعارف، بیروت، ج۱، ص۲۷۶؛ و همچنین نک: أبو عبد الله محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، شرح و تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، الطبعة الاولی، دار القلم، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۵، ص۲۶۲-۲۶۳؛ أبو بکر احمد بن الحسین البیهقی، السنن الکبری، دار المعرفة، بیروت، ج۹، ص۱۱۹-۱۲۱؛ أبوجعفر محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۲۰۷-۲۰۸.</ref>. آن‌گاه فرمود: {{متن حدیث|الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَرْحَمَةِ}}<ref>«امروز روز رحمت و مهربانی است». المغازی، ج۲، ص۸۲۲.</ref>.
[[ابن اسحاق]] نقل کرده است که در [[روز فتح مکه]] [[سعد بن عُباده]] [[خزرجی]] - در حالی که [[پرچمدار]] بود - چنین [[رجز]] می‌خواند: {{عربی|الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَلْحَمَةِ، الْيَوْمُ تُسْتَحَلُّ الْحُرْمَةُ}}. (امروز [[روز]] [[کشتار]] و [[جنگ]] و [[انتقام]] است، امروز [[روز]] شکسته شدن [[حرمت‌ها]] است). کسی نزد [[رسول خدا]] رفت و این مطلب را با وی در میان گذاشت و گفت می‌ترسیم امروز سعد یورشی به [[قریش]] بکند. [[پیامبر]]، [[علی بن ابی‌طالب]] را [[مأمور]] کرد تا [[پرچم]] را از او بگیرد؛ و فرمود تو پرچم را وارد [[شهر]] کن<ref>أبومحمد عبدالملک بن هشام، سیرة النبی، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، دارالفکر، بیروت، ج۴، ص۲۶؛ أبوجعفر محمد بن جریر الطبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، الطبعة الرابعة، دارالمعارف، القاهرة، ۱۹۷۹ م. ج۳، ص۵۶؛ عزالدین أبوالحسن علی بن محمد المعروف بابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ ق. ج۲، ص۲۴۶؛ شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب النویری، نهایة الارب فی فنون الادب، الطبعة الاولی، دارالکتب المصریة، القاهرة، ۱۳۴۱-۱۴۰۵ ق. ج۱۷، ص۳۰۳؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۳۳۷؛ و نیز نوشته‌اند که پیامبر پس از گرفتن پرچم از دست سعد بن عباده، آن را به دست پسرش قیس داد. ر.ک: أبوعبدالله محمد بن عمر الواقدی، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، الطبعة الثالثة، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۹ ق. ج۲، ص۸۲۲؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳۵؛ عیون الاثر، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱؛ تاریخ الذهبی، ج۲، ص۵۳۲؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۳۳۷-۳۳۸؛ السید محسن الامین العاملی، أعیان الشیعة، دارالتعارف، بیروت، ج۱، ص۲۷۶؛ و همچنین نک: أبو عبد الله محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، شرح و تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، الطبعة الاولی، دار القلم، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۵، ص۲۶۲-۲۶۳؛ أبو بکر احمد بن الحسین البیهقی، السنن الکبری، دار المعرفة، بیروت، ج۹، ص۱۱۹-۱۲۱؛ أبوجعفر محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۲۰۷-۲۰۸.</ref>. آن‌گاه فرمود: {{متن حدیث|الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَرْحَمَةِ}}<ref>«امروز روز رحمت و مهربانی است». المغازی، ج۲، ص۸۲۲.</ref>.


بدین ترتیب، پیشوای [[رحمت]] و [[مدارا]]، جلوی هرگونه [[تندی]] و [[خشونت]] را گرفت، مگر به طور استثنایی در مورد کسانی که جای هیچ [[بخشش]] و گذشتی بر خود باقی نگذاشته بودند که درباره آنان اجازه [[شدت عمل]] قانونی داده شد<ref>ر.ک: المغازی، ج۲، ص۸۲۵؛ سیرة ابن هشام، ج۴، ص۲۸؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳۶؛ صحیح البخاری، ج۵، ص۲۶۴؛ أنساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷؛ أبوالحسن احمد بن یحیی البلاذری، فتوح البلدان، عنی بمراجعته و التعلیق علیه رضوان محمد رضوان، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۳۹۸ ق. ص۵۳؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۹؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۵۸؛ السنن الکبری، ج۹، ص۱۲۰؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۰۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۸؛ نهایة الارب، ج۱۷، ص۳۰۷؛ عیون الاثر، ج۲، ص۱۹۴؛ تاریخ الذهبی، ج۲، ص۵۵۲؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۳۴۰-۳۴۱.</ref>.
بدین ترتیب، پیشوای [[رحمت]] و [[مدارا]]، جلوی هرگونه [[تندی]] و [[خشونت]] را گرفت، مگر به طور استثنایی در مورد کسانی که جای هیچ [[بخشش]] و گذشتی بر خود باقی نگذاشته بودند که درباره آنان اجازه [[شدت عمل]] قانونی داده شد<ref>ر.ک: المغازی، ج۲، ص۸۲۵؛ سیرة ابن هشام، ج۴، ص۲۸؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳۶؛ صحیح البخاری، ج۵، ص۲۶۴؛ أنساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷؛ أبوالحسن احمد بن یحیی البلاذری، فتوح البلدان، عنی بمراجعته و التعلیق علیه رضوان محمد رضوان، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۳۹۸ ق. ص۵۳؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۹؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۵۸؛ السنن الکبری، ج۹، ص۱۲۰؛ مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۲۰۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۸؛ نهایة الارب، ج۱۷، ص۳۰۷؛ عیون الاثر، ج۲، ص۱۹۴؛ تاریخ الذهبی، ج۲، ص۵۵۲؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۳۴۰-۳۴۱.</ref>.


پس از آن‌که [[مکه]] [[فتح]] شد، همه [[چشم‌ها]] به [[پیامبر]] دوخته شده بود که وی با آنان چه خواهد کرد و جواب آن همه نامردمی را چگونه خواهد داد. آن [[مظهر]] رحمانیت و [[رحمت]] [[حق]]، خطاب به آنان فرمود: {{متن حدیث|يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ! مَا تَرَوْنَ أَنِّي فَاعِلٌ فِيكُمْ؟}} (ای [[جمعیت]] [[قریش]]! [[تصور]] می‌کنید من با شما چه [[رفتاری]] انجام می‌دهم؟) {{متن حدیث|قَالُوا: خَيْرًا، أَخٌ كَرِيمٌ، وَابْنُ أَخٍ كَرِيمٍ}}. (گفتند: [[نیکی]] [که ما جز نیکی تصور دیگری درباره‌ات نداریم] تو [[برادر]] [[کریم]] و بزرگوار و برادرزاده بزرگوار ما هستی). پیامبر فرمود: {{متن حدیث|اِذْهَبُوا أَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ}}<ref>«بروید که شما آزادشدگانید». سیرة ابن هشام، ج۴، ص۳۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۰؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۶۱؛ السنن الکبری، ج۹، ص۱۱۸؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۰۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۵۲؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۳۴۴؛ تقی الدین أبوالطیب محمد بن احمد بن علی الفاسی المالکی المکی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، حققه و وضع فهارسه عمر عبد السلام تدمری، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۶۴؛ أعیان الشیعة، ج۱، ص۲۷۷؛ و نیز ر.ک: فتوح البلدان، ص۵۵.</ref>.
پس از آن‌که [[مکه]] [[فتح]] شد، همه [[چشم‌ها]] به [[پیامبر]] دوخته شده بود که وی با آنان چه خواهد کرد و جواب آن همه نامردمی را چگونه خواهد داد. آن [[مظهر]] رحمانیت و [[رحمت]] [[حق]]، خطاب به آنان فرمود: {{متن حدیث|يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ! مَا تَرَوْنَ أَنِّي فَاعِلٌ فِيكُمْ؟}} (ای [[جمعیت]] [[قریش]]! [[تصور]] می‌کنید من با شما چه [[رفتاری]] انجام می‌دهم؟) {{متن حدیث|قَالُوا: خَيْرًا، أَخٌ كَرِيمٌ، وَابْنُ أَخٍ كَرِيمٍ}}. (گفتند: [[نیکی]] [که ما جز نیکی تصور دیگری درباره‌ات نداریم] تو [[برادر]] [[کریم]] و بزرگوار و برادرزاده بزرگوار ما هستی). پیامبر فرمود: {{متن حدیث|اِذْهَبُوا أَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ}}<ref>«بروید که شما آزادشدگانید». سیرة ابن هشام، ج۴، ص۳۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۰؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۶۱؛ السنن الکبری، ج۹، ص۱۱۸؛ مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۲۰۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۵۲؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۳۴۴؛ تقی الدین أبوالطیب محمد بن احمد بن علی الفاسی المالکی المکی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، حققه و وضع فهارسه عمر عبد السلام تدمری، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۶۴؛ أعیان الشیعة، ج۱، ص۲۷۷؛ و نیز ر.ک: فتوح البلدان، ص۵۵.</ref>.


پیام‌آور رحمت و گذشت پس از [[فتح مکه]] بنا را بر [[رفق و مدارا]] گذاشت و به [[سرزنش]] آنان نیز نپرداخت که [[رسالت]] او همین را اقتضا می‌کرد، چنان که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ أرْسَلَني مُبَلّغاً وَلَمْ يُرْسِلْنِي مُتَعَنّتاً}}<ref>«به درستی که خداوند مرا برای تبلیغ فرستاده است و نه برای عیب‌جویی و سرزنش [مردمان]». کنز العمال، ج۳، ص۳۳؛ بدین صورت نیز وارد شده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا بَعَثَنِي الله مُبَلِّغاً وَلَمْ يَبْعَثْنِي مُتَعَنِّتاً}}. البیان و التعریف، ج۲، ص۱۱۲.</ref>.
پیام‌آور رحمت و گذشت پس از [[فتح مکه]] بنا را بر [[رفق و مدارا]] گذاشت و به [[سرزنش]] آنان نیز نپرداخت که [[رسالت]] او همین را اقتضا می‌کرد، چنان که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ أرْسَلَني مُبَلّغاً وَلَمْ يُرْسِلْنِي مُتَعَنّتاً}}<ref>«به درستی که خداوند مرا برای تبلیغ فرستاده است و نه برای عیب‌جویی و سرزنش [مردمان]». کنز العمال، ج۳، ص۳۳؛ بدین صورت نیز وارد شده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا بَعَثَنِي الله مُبَلِّغاً وَلَمْ يَبْعَثْنِي مُتَعَنِّتاً}}. البیان و التعریف، ج۲، ص۱۱۲.</ref>.
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش