اسلام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'احمدبن' به 'احمد بن'
جز (جایگزینی متن - 'احمدبن' به 'احمد بن') |
|||
(۳۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = اسلام| عنوان مدخل = اسلام| مداخل مرتبط = [[اسلام در لغت]] - [[اسلام در قرآن]] - [[اسلام در نهج البلاغه]] - [[اسلام در کلام اسلامی]] - [[اسلام در فقه اسلامی]] - [[اسلام در معارف مهدویت]] - [[اسلام در فقه سیاسی]] - [[اسلام در معارف دعا و زیارات]] - [[اسلام در معارف و سیره سجادی]] - [[اسلام در معارف و سیره رضوی]] - [[اسلام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | |||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = اسلام | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = [[اسلام در لغت]] - [[اسلام در قرآن]] - [[اسلام در نهج البلاغه]] - [[اسلام در کلام اسلامی]] - [[اسلام در فقه اسلامی]] - [[اسلام در معارف مهدویت]] - [[اسلام در فقه سیاسی]] - [[اسلام در معارف دعا و زیارات]] - [[اسلام در معارف و سیره سجادی]] - [[اسلام در معارف و سیره رضوی]] - [[اسلام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | '''اسلام''' [[دین توحید]] و معنای آن [[تسلیم شدن]] در برابر [[خداوند متعال]] است. این [[دین]] کاملترین دین بوده و تا [[قیامت]] پابرجاست. [[اسلام ناب]] همیشه از ظهور تاکنون در تقابل با دیگر اسلامهاست. [[منافقین]] و عالمانی که [[تفسیر]] [[درستی]] از دین ندارند، از مصادیق اسلام امریکایی هستند. [[وحدت اسلامی]]، [[پیشرفت]]، [[تمدن اسلامی]] و [[بیداری اسلامی]] از راهبردهای کلان اسلام و مبدا [[الهی]]، منطق محکم اسلام و [[خاتمیت]]، از عوامل پذیرش اسلام است. | ||
== مقدمه == | |||
«[[اسلام]]» به معنای [[تسلیم شدن]] و [[فرمانبرداری]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۳/۱۳۷۰.</ref>. چنان که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} میفرمایند: {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۴۵.</ref>. این معنای لغوی اسلام است و در عرف [[قرآن]] هم اسلام به این معنی آمده است: {{متن قرآن|بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ}}<ref>«آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است» سوره بقره، آیه ۱۱۲.</ref> «آری، هرکس که صورت خود را با تمام وجود، به [[خدا]] [[تسلیم]] کند و [[نیکوکار]] باشد، پس مزد وی پیش [[پروردگار]] اوست». | «[[اسلام]]» به معنای [[تسلیم شدن]] و [[فرمانبرداری]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۳/۱۳۷۰.</ref>. چنان که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} میفرمایند: {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۴۵.</ref>. این معنای لغوی اسلام است و در عرف [[قرآن]] هم اسلام به این معنی آمده است: {{متن قرآن|بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ}}<ref>«آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است» سوره بقره، آیه ۱۱۲.</ref> «آری، هرکس که صورت خود را با تمام وجود، به [[خدا]] [[تسلیم]] کند و [[نیکوکار]] باشد، پس مزد وی پیش [[پروردگار]] اوست». | ||
پس اسلام یعنی [[دین توحید]] که [[دین]] همه [[پیامبران الهی]] است و آن تسلیم شدن در برابر [[خداوند سبحان]]<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۰۴ و ۲۷۹؛ همچنین نک: علامه شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۲۶، ص۲۳۲؛ ج۲۷، ص۷۹۷.</ref> و محو شدن در [[اوامر]] اوست<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در آیین گشایش کنگره جهانی حافظ، ۲۸/۸/۱۳۶۷.</ref>. به این معنی همه [[ادیان آسمانی]] [[دین اسلام]] هستند<ref>المیزان، ج۵، ص۳۴۳.</ref>. اسلام در تعریف اصطلاحی، نظامی به هم پیوسته از [[اعتقادات]] و [[رفتار]] و [[کردار]] است که [[خداوند متعال]] به وسیله [[آخرین پیامبر]] خود [[حضرت محمد]]{{صل}} برای [[بشریت]] نازل کرده تا بشریت [[تسلیم محض]] خدا شود و تنها او را [[پرستش]] و فرمانبرداری کند<ref>المیزان، ج۲، ص۱۲۶.</ref>. | پس اسلام یعنی [[دین توحید]] که [[دین]] همه [[پیامبران الهی]] است و آن تسلیم شدن در برابر [[خداوند سبحان]]<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۰۴ و ۲۷۹؛ همچنین نک: علامه شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۲۶، ص۲۳۲؛ ج۲۷، ص۷۹۷.</ref> و محو شدن در [[اوامر]] اوست<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در آیین گشایش کنگره جهانی حافظ، ۲۸/۸/۱۳۶۷.</ref>. به این معنی همه [[ادیان آسمانی]] [[دین اسلام]] هستند<ref>المیزان، ج۵، ص۳۴۳.</ref>. اسلام در تعریف اصطلاحی، نظامی به هم پیوسته از [[اعتقادات]] و [[رفتار]] و [[کردار]] است که [[خداوند متعال]] به وسیله [[آخرین پیامبر]] خود [[حضرت محمد]]{{صل}} برای [[بشریت]] نازل کرده تا بشریت [[تسلیم محض]] خدا شود و تنها او را [[پرستش]] و فرمانبرداری کند<ref>المیزان، ج۲، ص۱۲۶.</ref>. | ||
بنابراین، اسلام، مجموعهای [[وحیانی]] شامل | بنابراین، اسلام، مجموعهای [[وحیانی]] شامل معارف، [[احکام]] و [[اخلاق]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۸/۱/۱۳۸۶.</ref> که لازمه زیست انسانی است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۱/۴/۱۳۶۸ و ۱۹/۱۰/۱۳۶۸.</ref>. اگر [[بشر]] زیست انسانی نداشت و فقط محدود به [[حیات]] حیوانی بود، نیازی به دین نداشت<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۱/۱۳۷۰.</ref>. از سوی دیگر دین لازمه زیست فردی و [[اجتماعی]] اوست و تنها امری فردی نیست، بلکه جنبه دیگر آن بنای زندگی اجتماعی و عمومی [[انسان]] است که پایههای سعادت دنیا و [[آخرت]] بشریت را تأمین میکند و همه شئون زندگی اجتماعی بشر را که برایش در [[اجتماع]] لازم و ضروری است، همانند [[عدالت]]، [[علم]]، [[پیشرفت]]، صنعت، [[ثروت]]، [[رفاه]]، [[عزت]] و جز آنها را فراهم میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۹.</ref>. این [[دین]] تا «[[قیامت]]» پابرجاست. همیشگی بودن [[شریعت اسلامی]] یکی از تفاوتهای کلیدی آن با [[شرایع]] دیگر است. [[شریعت]] [[پیامبران پیشین]] تا مقطع زمانی خاص ادامه داشت و با آمدن شریعت دیگر [[نسخ]] میشد، تنها [[شریعت اسلام]] است که به کمال نهایی رسیده و نسخ پذیر نیست و تا قیامت پابرجاست<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲/۲/۱۳۸۰.</ref>. | ||
نکته کلیدی در دین و [[اسلام]] آنکه مبنا و رکن اساسی اسلام و محور [[تعالیم اسلامی]]، [[خدا]] و [[تسلیم شدن]] در برابر او و [[فرمانبرداری]] از [[خدای یگانه]] است. بنابراین اسلام و [[توحید]] [[اسلامی]] فقط امر [[ذهنی]] نیستند؛ بلکه امری [[واقعی]] و مبنای [[نظام اسلامی]] و دستورالعمل [[زندگی]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۴/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[سید سعید لواسانی|لواسانی، سید سعید]]، [[منطق فهم اسلام - لواسانی (مقاله)|مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]] | |||
نکته کلیدی در دین و [[اسلام]] آنکه مبنا و رکن اساسی اسلام و محور [[تعالیم اسلامی]]، [[خدا]] و [[تسلیم شدن]] در برابر او و [[فرمانبرداری]] از [[خدای یگانه]] است. بنابراین اسلام و [[توحید]] [[اسلامی]] فقط امر [[ذهنی]] نیستند؛ بلکه امری [[واقعی]] و مبنای [[نظام اسلامی]] و دستورالعمل [[زندگی]] است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۱/۴/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[سید سعید لواسانی|لواسانی، سید سعید]]، [[منطق فهم اسلام - لواسانی (مقاله)|مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۸۴.</ref> | |||
== معناشناسی == | |||
«اسلام» به معنای [[فرمانپذیری]] و [[گردننهادن]] به [[حکم]]<ref>جوهری، الصحاح، ۵/۱۹۵۲؛ ابنفارس، معجم، ۳/۹۰.</ref> و دخول در [[سلامت]]<ref>راغب، مفردات، ۴۲۳.</ref> است. | |||
در اصطلاح، اسلام به دو معنای عام و خاص بهکار رفته است. به معنای عام [[سیره]] همه [[پیامبران الهی]]{{ع}} و [[دین]] [[خداوند]] است<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> و در معنای خاص به آخرین شریعت آسمانی گفته میشود که [[حضرت محمد]]{{صل}} برای [[هدایت]] همه جهانیان به سوی [[توحید]] و سعادت [[دنیا]] و [[آخرت]] از سوی [[خداوند حکیم]] آورده<ref>مظفر، عقائد الامامیه، ۵۶؛ آلوسی، روح المعانی، ۳/۲۸۸.</ref> و بر پایه [[فطرت]] [[استوار]] است.<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۵۱.</ref> امام خمینی نیز اسلام را [[دینی]] میداند که پیامبر خاتم{{صل}} برای [[سعادت]] و [[تربیت]] بشر در تمام ابعاد مادی، [[عقلی]]، [[روحی]] و مافوق اینها آورده است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶ و ۶/۴۰۱.</ref> | |||
از واژگان مرتبط با اسلام، [[دین]] و [[ملت]] و [[شریعت]] و [[مذهب]] است. «دین» [[دستورهای الهی]] برای صاحبان [[عقول]] است تا با انجامدادن آنها به [[صلاح]] در [[دنیا]] و [[فلاح]] در آخرت برسند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۸۱۴.</ref> به دین از آن جهت که [[پیروی]] میشود، «شریعت»؛ از آن جهت که [[پیروان]] آن مجموعه واحدی را تشکیل میدهند، «ملت» و از آن جهت که به آن رجوع میشود، «مذهب» گفته میشود<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۷.</ref>. | |||
== پیشینه == | |||
اسلام آخرین [[دین توحیدی]] است که در سال ۶۱۰ میلادی با [[بعثت پیامبر اکرم]] حضرت محمد بن عبدالله{{صل}} در [[مکه]] ظهور یافت. [[قرآن کریم]] یادآور شده است کتابهای [[ادیان]] دیگر به آمدن پیامبر خاتم{{صل}} و [[ابلاغ]] [[دین اسلام]] [[بشارت]] دادهاند.{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و اوست که بادها را پیشاهنگ رحمت خویش (باران)، نویددهنده میفرستد تا چون ابری بارور را برداشت آن را به سرزمینی بایر برانیم و از آن، آب فرو فشانیم و با آن از هر گونه میوه برآوریم؛ به همین گونه مردگان را بر میانگیزیم باشد که پند گیرید» سوره اعراف، آیه ۵۷.</ref><ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۲۴۳.</ref> | |||
واژه اسلام در [[قرآن کریم]] افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است؛ یکی خصوص [[شریعت پیامبر خاتم]]{{صل}}<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۲/۵۲ و ۱۹۶؛ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۲/۱۹۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۲/۱۰۳–۱۰۵.</ref>و دیگری دین و سیره همه [[انبیای الهی]]{{ع}} یعنی [[دین]] [[خداوند]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.</ref>؛ چنانکه [[قرآن]] از این معنا با عنوان دین مشترک [[توحیدی]] یاد میکند.{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچیک از ایشان فرق نمیگذاریم و ما فرمانبردار اوییم» سوره آل عمران، آیه ۸۴.</ref> در این دین، میان [[پیامبران الهی]]{{ع}} هیچگونه جدایی نیست،{{متن قرآن|قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرما» سوره بقره، آیه ۱۳۶.</ref> بلکه همه آنان [[مبلّغ]] یک آییناند که [[حقیقت]] واحدی دارد و در زمانهای مختلف به صورتهای گوناگون ظهور پیدا کرده است و آموزه مشترک آنها [[توحید]] و [[معاد]]، [[پرستش]] و بیان [[مکارم اخلاق]] بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱.</ref> | |||
[[آیین اسلام]] نخستین محرک [[تمدن]] و یکی از عوامل اصلی [[تمدن اسلامی]] است<ref>میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.</ref>. [[جامعه]] پیش از [[اسلام]] جامعه بدوی بود و زندگی ساده و قبیلهای داشت و از [[فرهنگ]] و تمدن [[بیگانه]] بود. اسلام جامعه را بهسوی [[رشد]]، فرهنگ و تمدن سوق داد<ref>قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.</ref>. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در آغاز بعثت، [[مأمور]] به [[تبلیغ اسلام]] به صورت پنهانی شد که به دنبال آن افراد کمی به اسلام گرویدند. نخستین کسانی که [[ایمان]] آوردند، [[علی بن ابیطالب]]{{ع}}، پسر عموی ایشان و [[خدیجه]]{{س}}، [[همسر]] ایشان بودند.<ref>مقدسی، البدا و التاریخ، ۴/۱۴۵؛ ابناثیر، النهایه، ۲/۱۳۰–۱۳۱.</ref> این [[دعوت]] سه سال ادامه داشت و سپس [[پیامبر]]{{صل}} مأمور به [[تبلیغ]] علنی اسلام شد. این امر ده سال در [[مکه]] ادامه داشت تا اینکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درپی فشارهای [[زیاد]] [[مشرکان]] از مکه به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>طبری، تاریخ الامم، ۲/۳۹۲؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۵/۲۵۸.</ref> و به [[تشکیل حکومت اسلامی]] و فراهمکردن [[سپاه]] و اداره امور جامعه مبادرت ورزید<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶؛ سبحانی، الانصاف، ۳/۴۲۹–۴۳۰.</ref>. از آنجاییکه [[رسالت پیامبر]]{{صل}} [[نجات]] همه [[مردم]] [[جهان]] بود، آن حضرت از [[سال ششم هجرت]] با فرستادن [[نامه]] به [[حاکمان]] اقوام و [[ملل]] مختلف از جمله [[روم]]، [[ایران]]، اسکندریه، [[مصر]] و [[حبشه]]، آنان را به اسلام دعوت کرد<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۹۸–۲۰۰؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۳/۸۳.</ref>. | |||
اسلام در فاصله چند سال با سرعتی چشمگیر در شبه جزیره و بخش وسیعی از آسیا، [[آفریقا]] و اروپا گسترش یافت.<ref>ابناثیر، النهایه، ۱/۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۹۸.</ref> [[روش پیامبر]]{{صل}} در [[دعوت به اسلام]]، بنابر [[آیات قرآن]] {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>، {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستادهاند ایمان آوردهایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.</ref> با [[حکمت]] و [[موعظه]] [[حسنه]] و [[مجادله]] احسن بود. اگرچه در همان قرون اولیه [[اختلاف]] میان [[مسلمانان]] در مسئله [[خلافت]] و همچنین بعضی از برداشتها از [[قرآن]]، در [[مسائل اعتقادی]] سبب شد مسلمانان به فرقههای مختلف تقسیم شوند و اغراض [[سیاسی]] نیز در این میان به این [[اختلافات]] دامن میزد.<ref>اردبیلی، الحاشیة علی الهیات، ۱۰؛ فاعور، مقدمه کتاب الملل و النحل، ۱/۵.</ref> | |||
امام خمینی خاطرنشان کرده است [[رسول اکرم]]{{صل}} در ترویج [[اسلام]] رنجهای فراوانی کشید تا اسلام را به [[مردم]] [[ابلاغ]] و مردم را به [[توحید]] [[دعوت]] کند. مسلمانان نیز تا حدودی به [[وظیفه]] خود عمل کردند و اسلام را تقویت کرده، گسترش دادند تا مملکت بزرگ [[اسلامی]] تشکیل شد و از کشورهای آن [[زمان]] پیشی گرفت <ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۹.</ref>؛ هرچند [[حکومتها]] در زمان [[بنیامیه]] و [[بنیعباس]] سعی کردند اهداف اسلام را تبدیل و [[تعصب]] عربیت [[جاهلی]] را زنده و [[حکومت اسلامی]] را به صورت [[حکومت]] عربی مطرح کنند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱–۴۵۲؛ ابنخلدون، ۱/۳۶۱.</ref>. ایشان یکی از عوامل گسترشِ سریع اسلام در مقایسه با [[ادیان]] تحریفشده را [[مبارزه]] با ظلمکردن و ظلمپذیرفتن میداند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶، ۳۴۶ و ۱۸/۴۹۹.</ref> و [[معتقد]] است [[اسلام ناب]]، اسلام مدافع و حامی پابرهنگان و رنجدیدگان است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱ و ۱۵۵.</ref>؛ البته ایشان یادآور شده که اصل [[مبارزه با ظلم]] در برنامه دیگر [[انبیای الهی]]{{ع}}؛ چون ابراهیم{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} و [[عیسی]]{{ع}} نیز بوده است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹.</ref> | |||
امام خمینی در آثار خود به مباحثی چون فرق اسلام با [[ایمان]]،<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.</ref> [[حقیقت اسلام]] و مرز آن با [[کفر]]،<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.</ref> اهمیت [[شناخت اسلام]]،<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۲.</ref> ویژگیها و اهداف آن<ref>امام خمینی، الطهاره، ۴/۲۵۶ و ۲۴۲.</ref> پرداخته و با بیان [[جامعیت اسلام]]، به مقابله با اسلامزدایی از [[فرهنگ]] و [[تمدن]] [[ایرانی]] برخاسته است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۷ و ۶/۲۰۰.</ref> ایشان در نوشتهها و سخنرانیهای خود سعی کرده است [[اسلام راستین]] را معرفی کند و [[تحریفها]] و کجفهمیها را از [[اسلام]] بزداید.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۶؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۸؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۰.</ref> ایشان در سالهای پایانی [[زندگی]] خود، در بیان پدیده [[انحراف]] از اسلام، [[ادبیات]] تازهای را رواج داد و به واژگانی چون «[[اسلام ناب محمدی]]» و «[[اسلام آمریکایی]]» اشاره کرد و بعضی از ویژگیهای آنها را برشمرد و کجرویهای بهوجودآمده در [[جامعه]] را به جریان اسلام آمریکایی نسبت داد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.</ref> ایشان همواره مدافع اسلام ناب محمدی بود و اسلام پابرهنگان و رنجدیدگان و اسلام [[عارفان]] مبارزهجو را اسلام ناب محمدی میدانست و در مقابل، اسلام [[سرمایهداران]]، [[متکبران]]، مرفهان بیدرد، [[منافقان]]، راحتطلبان و فرصتطلبان را مظهر اسلام آمریکایی معرفی میکرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.</ref>. | |||
== [[حقیقت اسلام]] == | |||
[[قرآن کریم]] [[حقیقت]] [[دین]] را در [[ادیان الهی]] [[امر]] واحدی میداند {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ}}<ref>«از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref> که همان حقیقت اسلام است {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>؛ بنابراین اختلاف شرایع به جهت [[تکامل]] و [[ترقی]] در [[قوانین]] و [[معارف]] آن است که به [[استعداد]] [[امت]] هر [[پیامبر]]{{ع}} بر میگردد.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۴۵۸؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱ و ۵/۳۵۳.</ref> | |||
حقیقت اسلام به معنای [[انقیاد]] و [[گردننهادن]] در برابر [[خداوند]] به عنوان حقیقتی مستمر در طول [[تاریخ]] [[شرایع]] همواره وجود داشته است و [[پیامبران الهی]]{{ع}} همگی دارای [[دین]] واحدی به نام اسلام بودهاند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> این حقیقت به صورت یک اصل [[حاکم]] در [[تعالیم]] همه [[رسولان الهی]]{{ع}} وجود داشته و به [[شریعت]] خاصی اختصاص ندارد و بلکه اسلام به منزله رکن اساسی همه آنها بوده است.<ref>دیبا، اسلام، ۳/۲۳۹.</ref> اسلام به این معنا بخش وسیعی از [[عقاید]]، [[احکام]] و [[اخلاق]] را شامل میگردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی، ویژگیهای خاص همان مرحله را دارد. اسلام به معنای انقیاد و [[تسلیم]] و [[فروتنی]] صفت کلی شرایع است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است.<ref>فضلالله، تفسیر من وحی القرآن، ۵/۲۷۴.</ref> پس [[دین]]، همان [[اسلام]] و ثابت است که از دگرگونی و زوال مصون است<ref>نحل، ۹۶؛ دهقان، نسیم رحمت، ۲/۷۳.</ref> ولی [[شریعت]]، [[فروع]] و جزئیاتی که برای هر [[پیامبر]]{{ع}} بهطور مشخص بیان شده و نسبت به امتهای مختلف، متفاوت است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> | |||
اسلام به معنای خاص، مکتبی جامع و واقعگراست که در آن به همه جوانب نیازهای [[انسانی]] توجه شده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۶۵.</ref> دربارهٔ [[حقیقت اسلام]] به معنای خاص آن آراء گوناگونی ارائه شده است. برخی با استناد به [[آیات الهی]]،{{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> حقیقت اسلام را اظهار [[شهادتین]] و امری صوری میدانند.<ref>طبری، جامع البیان، ۲۶/۸۹؛ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۲۶/۲۲۰.</ref> برخی دیگر آن را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته و آن را عبارت از [[اذعان]] عملی به شریعت پیامبر{{صل}} میدانند<ref>رشید رضا، المنار، ۱۰/۱۷۰.</ref> و گروهی حقیقت اسلام را دارای مراتب میدانند که پایینترین مرتبه آن، اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن را [[تسلیم محض]] در برابر [[خداوند متعال]] است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۰۱–۳۰۲.</ref> | |||
امام خمینی ماهیت و حقیقت اسلام به معنای عام را [[انقیاد]] و [[تسلیم]] و [[خضوع]] میداند<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۴ و ۴۶۹؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷.</ref> و اسلام به معنای خاص را [[مکتب جامع]] و کاملی میداند که تمام جوانب نیاز بشری را در نظر گرفته است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.</ref>؛ چنانکه با اشاره به روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۵.</ref> اسلام را اظهار شهادتین میداند که در [[قلب]] جلوه میکند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۶.</ref> از دیدگاه ایشان آنچه در حقیقت اسلام معتبر است، [[اعتقاد]] به اصول سهگانه [[توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] (بنابر احتمالی در اخیر) است و دیگر [[عقاید]] و [[احکام]]، نقشی در حقیقت اسلام ندارند؛ بنابراین اگر کسی تنها به همین سه اصل [[معتقد]] باشد، با گفتن شهادتین در جرگه [[مسلمانان]] قرار میگیرد.<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.</ref> | |||
امام خمینی مجموعه [[آموزههای اسلام]] را همانند دیگر [[اندیشمندان]]<ref> مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۶۰۵.</ref> به سه بخش تقسیم میکند: | |||
# عقاید حقه و معارف الهیه و وصف و [[تنزیه]] [[حق]] و [[معاد]] و کیفیت آن و [[علم]] به [[ملائکه]] و ارسال [[رسول]]؛ | |||
#[[اخلاق]] و [[اصلاح]] نفس و [[اخلاق فاضله]] و حمیده؛ | |||
#[[احکام]]؛ یعنی [[اعمال]] قالبی فردی [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] مدنی. | |||
ایشان افزوده است [[اسلام]] در این سه مقام که اساس [[شرایع]] و مدار [[تشریع]] است کاملتر از [[شریعت]] [[یهود]] و [[نصارا]] است؛ زیرا برای تمام دوره [[زندگی]] [[بشر]] [[قانون]] داشته و در تمام مراحل [[دنیایی]] و [[آخرتی]]، کامل و تام میباشد و این خود دلیل بر حقانیت اسلام است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref>. بنابر نظر ایشان حقانیت [[دین اسلام]] احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به اسلام و مقایسه آن با سایر [[ادیان]] و شرایع، که در تمام مراحل از معارف و ملکات نفسانی تا [[وظایف]] شخصی و نوعی و تکالیف فردی و اجتماعی، اسلام بالاتر است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref>. | |||
== رابطه اسلام و [[ایمان]] == | |||
اسلام و ایمان در معنای لغوی با هم یکسان نیستند. [[ایمان]] به معنای [[تصدیق]] و اسلام به معنای انقیاد و [[خشوع]] است.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۲۹۳–۲۹۴.</ref> [[اسلام در قرآن]] به معانی گوناگون بهکار رفته است. گاه به معنای شریعت<ref> طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۳–۳۱۴.</ref> و گاه به معنای [[تسلیم شدن]] در برابر [[اراده]] و [[دستورات الهی]] است که در این صورت از [[مراتب ایمان]] است.<ref>راغب، مفردات، ۴۲۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۱۱۳–۱۱۴.</ref> | |||
[[اندیشمندان اسلامی]] آرای چندی دربارهٔ رابطه اسلام با ایمان بیان کردهاند؛ از جمله: | |||
# بسیاری از [[مفسران]] و [[متکلمان]] با استناد به [[آیه]] [[الهی]]،{{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر دانسته و اسلام را نسبت به ایمان عام میدانند<ref>حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۵/۱۰۱–۱۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.</ref>؛ زیرا اسلام در مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت، با اظهار شهادتین است اما ایمان علاوه بر این، [[اعتقاد]] [[باطنی]] را نیز به دنبال دارد<ref>طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان، ۹/۲۰۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸.</ref>؛ | |||
# بعضی از متکلمان مانند گروهی از [[معتزله]] بر این باورند که فرقی میان اسلام و ایمان نیست.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۷؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۰۶–۲۰۷؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.</ref> | |||
امام خمینی نیز قائل به مغایرت میان [[ایمان]] و [[اسلام]] است و با استناد به روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۵.</ref> [[معتقد]] است که اسلام، [[شهادت]] به [[وحدانیت خدا]] و [[اعتقاد]] به [[رسالت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} است، ولی ایمان [[نور]] [[هدایتی]] است که در [[قلب]] جلوه میکند، بر این اساس اگر اسلام در قلب ثابت شد و به قلب رسید، آن ایمان است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.</ref> ایشان [[باور]] کسانی که [[اختلاف]] [[ایمان]] و اسلام را امری نوظهور و در [[زمان ائمه]]{{ع}} میدانند، [[باطل]] دانسته و معتقد است این اختلاف از همان زمان نزول [[قرآن کریم]] بوده است؛ زیرا [[ائمه]]{{ع}} سخنی غیر از آنچه [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}} به آن معتقد هستند، نمیگویند. ایمان پیش از [[نصب]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} همان [[تصدیق]] به [[خداوند]] و رسول{{صل}} بوده است، اما پس از نصب آن حضرت، [[ولایت]] و [[امامت]] از ارکان ایمان قرار گرفت<ref>امام خمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷.</ref>. ایشان عمل به ارکان اسلام را لازمه ایمان میداند، نه جزو معنای ایمان. بر این اساس روایاتی که عمل به ارکان اسلام را از ارکان ایمان میشمارند،<ref>صدوق، التوحید، ۲۲۸.</ref> بر همین معنا حمل میکند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۶.</ref> به باور ایشان بنابر ظاهر [[روایات]]،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۴.</ref> [[اظهار اسلام]] در جاری شدن [[احکام اسلام]] کافی است، اگر چه شخص در [[باطن]] [[نفاق]] داشته باشد و معتقد نباشد<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۳.</ref> و این همان اسلام در نگاه [[فقهی]] است؛ البته لفظ ایمان در اصطلاح فقهی گاهی به معنای اعتقاد به [[مذهب تشیع]] میآید که در این صورت ایمان اخص از معنای فوق خواهد بود<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۶۸، ۲۵۸ و ۲۷۶.</ref>. | |||
== شناخت اسلام == | |||
[[قرآن کریم]] بر این نکته تأکید دارد که گروهی از [[مؤمنان]] برای [[تفقه]] و [[شناخت دین]] کوچ کرده و [[قوم]] خود را [[انذار]] کنند.{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref> در برخی از روایات نیز بر شناخت دین و تفقه در آن تأکید شده است.<ref>برقی، المحاسن، ۱/۵؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۱.</ref> برخی از اندیشمندان اسلامی [[شناخت دین]] و [[اسلام]] را تنها از راه روشنگری صاحب شریعت و [[ارشاد]] و دستور [[رهبر]] [[امت]] میدانند.<ref>ابنمیثم، الحدائق الناضره، ۳/۲۳۵.</ref> منابعی که [[اسلامشناس]] در [[استنباط احکام]] و [[قوانین]] از آن استفاده میکند، منابع شناخت اسلام است که از جمله آنها [[قرآن]]، [[سنت]]، [[عقل]] و [[سیره]] [[اولیا]] و [[پیشوایان]]{{ع}} است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۲۳۰ و ۱۶/۳۷.</ref> | |||
امام خمینی علاوه بر اینکه منابع اسلام را قرآن، سنت، عقل و [[اجماع]] میداند،<ref>امام خمینی، الاستصحاب، ۶.</ref> بر این [[باور]] است بعضی از [[احکام]] و [[حقایق]] در [[اسلام فطری]] است؛ به همین دلیل فطرتالله{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> در بعضی [[روایات]] به اسلام<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> یا [[توحید]]<ref>صدوق، التوحید، ۳۲۸.</ref> [[تفسیر]] شده است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> ایشان کسی را اسلامشناس میداند که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها [[تاریخ]] یا [[فلسفه]] یا [[عرفان اسلامی]] را شناخته، اسلامشناس نخواهد بود؛ چنانکه [[متکلمان]]، [[فلاسفه]]، عرفا و [[فقها]]، اسلام را بر اساس رویکرد خود تفسیر کردهاند؛ در حالیکه اسلام دارای ابعادی جامع است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۷–۸ و ۸/۵۱۳.</ref>؛ بنابراین اسلامشناس کسی است که هم جهات [[معنوی]] و هم جهات ظاهری اسلام را بشناسد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰.</ref>؛ زیرا هر یک از این [[علوم]]، یک بُعد از اسلام است و بُعد [[دنیایی]] و [[حکومتی]] اسلام و چگونگی تعامل در [[جامعه اسلامی]]، بُعد دیگری است که از آن [[غفلت]] شده است؛ در حالیکه اسلام برای رساندن [[انسان]] به کمال خود در تمام ابعاد [[انسانی]] است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱.</ref> به همین سبب برای شناخت اسلام، آشنایی با همه ابعاد انسانی ضروری است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۳–۱۸۴.</ref> و کسی که میخواهد به همه ابعاد اسلام [[آگاهی]] یابد، باید به قرآن مراجعه کند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۰.</ref> | |||
امام خمینی [[شناخت]] [[اسلام واقعی]] را به همراه [[تهذیب نفس]]، [[اخلاص]] و تحقیقات وسیع و دامنهدار میداند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۷.</ref> و [[معتقد]] است [[هدایت مردم]] باید به دست افراد اسلامشناس باشد. ایشان دربارهٔ روشنفکرانی که از اسلام واقعی اطلاع ندارند و با آن مخالفاند، هشدار میداد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۸.</ref>؛ بر همین اساس ایشان برداشتهای یکبعدی و یکجانبه برخی از [[اسلام]] را که یا به جهت [[معنوی]] اسلام توجه میکنند و جهات مادی و [[اجتماعی]] آن را به [[تاویل]] میبرند یا تنها به جهات مادی توجه میکنند، برداشت [[انحرافی]] از اسلام میشمارد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۱.</ref> | |||
== [[اصول اعتقادی اسلام]] == | |||
مهمترین اصول اعتقادی اسلام که به [[اصول دین]] معروف است عبارتند از: | |||
#[[توحید]]: [[اعتقاد]] به [[یگانگی خداوند]] از اصول [[دعوت]] [[پیامبران الهی]]{{ع}} بوده و تمام آنان در طول [[تاریخ]] به [[توحید]] و [[نفی شرک]] و [[بتپرستی]] دعوت میکردند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۹۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۸۷.</ref> در اسلام توحید، مهمترین [[اصل دین]] بهشمار میرود که شامل سه قسم [[توحید ذاتی]]، صفاتی و افعالی میباشد و [[توحیدی]] که مورد اتفاق همه [[مذاهب]] است، توحید ذاتی است؛ اما [[اشاعره]] [[توحید صفاتی]] را [[انکار]] میکنند و به [[توحید افعالی]] اهتمام دارند و [[معتزله]] توحید افعالی را انکار میکنند و به توحید صفاتی اهتمام دارند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷–۹۸.</ref> بنابر نظر امام خمینی علت [[انحراف]] و [[تحریف]] برخی [[ادیان الهی]]، انکار توحید میباشد، مانند [[مسیحیت]] که به اقانیم ثلاثه یعنی [[اب]]، ابن و [[روحالقدس]] قائل شدند یا [[زرتشت]] که به [[ثنویت]] گرویدند و دو مبدأ [[ظلمت]] و [[نور]] در [[جهان هستی]] قائل شدند<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۱۱.</ref>. | |||
#[[نبوت]]: بدون اعتقاد به نبوت، اسلام محقق نمیشود.<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۰/۳۸.</ref> برخی اصل نبوت را اعتقاد به نبوت همه [[انبیای الهی]]{{ع}} میدانند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.</ref> در [[قرآن کریم]] نبوت [[انبیای گذشته]]{{ع}} [[تأیید]] و [[تصدیق]] شده {{متن قرآن|تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«سوگند به خداوند که ما به سوی امّتهای پیش از تو (نیز پیامبرانی) فرستادهایم امّا شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست، پس او در آن روز سرور آنهاست و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره نحل، آیه ۶۳.</ref>، {{متن قرآن|نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}<ref>«(این) کتاب را که کتابهای آسمانی پیش از خود را راست میشمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد» سوره آل عمران، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و بیگمان پیش از تو پیامبرانی به سوی قوم آنان فرستادیم که برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند و ما از گناهکاران انتقام گرفتیم و یاری مؤمنان بر ما واجب است» سوره روم، آیه ۴۷.</ref> و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به عنوان [[خاتم انبیا]]{{ع}} معرفی شده است.{{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> برخی بر این عقیدهاند که در ملتهای گذشته، [[بشر]] به این حد نرسیده بود که نقشه کلی راه را برای [[سعادت]] خود دریافت کند و در دوره اسلام این امر محقق شد<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۱۸۳–۱۸۵.</ref>؛ از اینرو پیامبر اسلام{{صل}} که در نظام خلقت کاملترین موجود است در این [[زمان ظهور]] پیدا کرد و [[نبوت]] با او خاتمه پیدا کرد<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.</ref>. | |||
#[[معاد]]: [[باور به معاد]] در تمام [[ادیان الهی]] مشترک است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۸.</ref>اندیشمندان [[اسلامی]] معاد را یکی از [[اصول دین]] معرفی کردهاند.<ref>فاضل مقداد، الباب الحادی، ۵۲؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ۹/۱۵۹.</ref> [[معتزله]] معاد را جزو اصول دین نشمرده و اصول دین را [[توحید]]، [[عدل]]، وعد و وعید و منزلة بین المنزلین ([[نفی]] [[ایمان]] از [[گنهکاران]] [[مؤمنان]]) و [[امر به معروف و نهی از منکر]] دانستهاند.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۷۶.</ref>. امام خمینی در اینکه معاد جزء اصول این باشد تردید کرده و آن را بنابر احتمالی داخل در اصول دین شمرده است.<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴.</ref> آنچه که از اصول دین شمرده میشود اصل [[اعتقاد]] به برانگیختهشدن پس از [[مرگ]] است،<ref>کاشفالغطاء، کشف الغطاء، ۱/۶۰.</ref> اما غالب [[فقها]] اعتقاد به جسمانی بودن معاد را داخل اصول دین میدانند و قول به [[معاد روحانی]] را انکار معاد میشمارند<ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۶۶۷؛ خویی، صراط النجاة، ۳/۴۱۵.</ref>. | |||
#[[عدل]]: صفت [[عدالت]] در [[خداوند]] به معنای [[تنزیه]] [[حقتعالی]] از [[فعل قبیح]] و اخلال به [[واجب]]<ref>طوسی، الرسائل، ۱۰۳.</ref> و جزای عمل از اصول پنجگانه [[اسلام]] است و از طرفی معرّف [[مکتب]] است که اختصاص به [[مکتب تشیع]] دارد و این صفت اگرچه با صفات دیگر خداوند؛ مانند [[علم]]، [[حیات]] و [[قدرت]] فرقی ندارد، ولی جزو اصولی است که دیدگاه خاص [[تشیع]] را نسبت به اسلام نشان میدهد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.</ref> برخی [[مسلمانان]] مانند برخی از [[اشاعره]] [[آزادی]] و [[اختیارات]] [[انسان]] را [[انکار]] کردهاند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۹–۱۵۰.</ref>. | |||
#[[امامت]]: امامت نزد [[شیعه]] از اصول دین<ref>شوشتری، احقاق الحق، ۲/۲۸۶ و ۳۰۵–۳۰۷.</ref> یا [[مذهب]]<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.</ref> بهشمار میرود و معرف [[مذهب تشیع]] است و [[اهل سنت]] آن را از [[فروع دین]] میدانند و [[تفسیر]] دیگری از [[امامت]] و [[پیشوایی]] دارند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۷۱۳.</ref> و آن را مقامی برای برپایی [[سنت]] و [[قوانین شرع]] و استیفای [[حقوق]] و [[حفظ]] و حراست حوزه [[اسلام]] میدانند<ref>آمدی، آبکار الافکار، ۵/۱۲۱.</ref>. [[امامت]] از دیدگاه [[شیعه]] ریاستی از ناحیه [[خداوند]] است که افزون بر امور [[دنیایی]] در [[امور دینی]] نیز جاری است.<ref>مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹–۴۱؛ خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۴۵۸–۴۶۱.</ref> [[امامت]] چنانکه امام خمینی نیز تأکید کرده است، منصبی [[حقیقی]] و [[الهی]] است که دارای دو جنبه ظاهری و [[باطنی]] است و جنبه ظاهری آن [[حکومت]] و [[زعامت]] دنیایی است<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.</ref> و جنبه باطنی آن [[ولایت]] و [[خلافت]] است که امری [[تکوینی]] است و به موجب آن همه ذرات عالم در برابر آن [[خاضع]] هستند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۴۲–۴۳.</ref>. | |||
== ارکان عملی اسلام == | |||
[[قرآن کریم]] بارها به پایههای عملی اسلام فراخوانده و بر آنها تأکید کرده است؛ ارکانی مانند [[نماز]]، [[زکات]]، [[جهاد]]، [[روزه]]، و [[حج]] چنانکه بخشی از جزئیات [[احکام]] آنها را نیز بیان کرده است. از مجموع روایاتی که به بیان ارکان عملی اسلام پرداختهاند به دست میآید که نماز، زکات، روزه، [[حج]]، جهاد، [[ولایت]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] مهمترین یا از مهمترین ارکان عملی هستند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸؛ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۲؛ صدوق، الامالی، ۳۳۹؛ طوسی، الامالی، ۴۴.</ref> در این میان ولایت از نظر [[روایات]] دارای اهمیت بیشتری نسبت به موارد دیگر است و بر اساس برخی از روایات، ولایت برخلاف موارد دیگر، در هیچ حالی از [[انسان]] برداشته نمیشود.<ref>صدوق، الخصال، ۱/۲۷۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۲۳.</ref> برخی از [[فقها]] ذکر ولایت به معنای [[امامت ائمه]]{{ع}} را در [[ارکان اسلام]] به جهت توجه دادن به این دانستهاند که موارد دیگر مشروط به ولایت هستند یا به دلیل [[همراهی]] و مماشات با [[اهل سنت]] در میان ارکان ذکر شده است. این احتمال نیز هست که مراد از ولایت در این روایات [[محبت]] [[ائمه]]{{ع}} بیشتر از آنچه در امامت شرط شده است باشد.<ref>مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ۱/۴۲۸.</ref> برخی نیز مراد از [[ولایت]] در این [[احادیث]] را [[حکومت]] و [[لزوم]] تحقق آن دانستهاند که ضامن اجرای ارکان دیگر [[اسلام]] است.<ref>منتظری، نظام الحکم، ۷۹؛ سند، اسس النظام السیاسی، ۳۱۲.</ref> افزون بر [[وظایف]] یادشده، بخشهای دیگری نیز وجود دارد که در [[کتب فقهی]] ازجمله تحریر الوسیله امام خمینی آمده است؛ همانند [[احکام]] [[خرید و فروش]]، [[نکاح]]، [[طلاق]]، [[قرض]]، [[وکالت]]، [[غصب]]، [[وقف]] و [[ارث]]. | |||
== ویژگیهای اسلام == | |||
اسلام بهعنوان [[آخرین دین الهی]] دارای ویژگیهایی است که آن را از [[ادیان]] موجود [[تحریف]] شده متمایز میکند؛ از جمله: | |||
=== [[جامعیت اسلام]] === | |||
[[دین اسلام]] به جهت توجه به همه ابعاد وجودی انسان و برآورده کردن نیازهای [[فطری]] و طبیعی و آوردن دستورهای جامع و کامل در [[هدایت]] [[بشر]] و بیان [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]]، در مقایسه با ادیان دیگر دارای [[جامعیت]] است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۲۱.</ref> | |||
امام خمینی نیز یکی از ویژگیهای اسلام را جامعبودن [[قوانین]] و [[معارف اسلامی]] و رساندن [[مردم]] به سعادت دنیا و [[آخرت]] میداند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷.</ref> ایشان تأکید کرده است که اسلام تنها [[عبادت]] و [[تعلیم و تعلّم]] [[عبادی]] نیست، بلکه منشأ بسیاری از احکام عبادی اسلام، حکمتهای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷ و ۶/۲۰۰.</ref>؛ چنانکه اسلام همواره در پی تشکیل حکومت بوده تا با آن [[عدالت اجتماعی]] و [[سعادت انسانها]] را تحقق بخشد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶–۴۰۷.</ref> امام خمینی یادآورشده است که طبق بعضی [[روایات]]،<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۶۵/۳۱۹.</ref>[[رهبانیت]] در اسلام ممنوع است<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵–۳۲۶.</ref>؛ بنابراین اسلام مانند [[مسیحیت]] تحریف شده نیست که تنها به [[معنویت]] توجه کند و مانند [[یهودیت]] هم نیست که بیشتر توجهاش به [[مادیات]] باشد،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱.</ref> بلکه اسلام مکتبی است که در تمام [[شئون]] فردی و اجتماعی، مادی و [[معنوی]]، [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]]، سیاسی و نظامی، دخالت و [[نظارت]] دارد و از هیچ نکتهای هرچند بسیار ناچیز که در [[تربیت]] [[انسان]] و [[جامعه]] و پیشرفت مادی و معنوی او نقش داشته باشد، فروگذار نکرده است و تمامی موانع [[تکامل]] [[اجتماع]] و فرد را بیان کرده و در مسیر برطرف کردن آنها گام برداشته است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.</ref> | |||
امام خمینی با تأکید بر بُعد [[تربیتی]] [[اسلام]] [[معتقد]] است اسلام [[مکتب]] انسانساز است و برای تمام مرحلههای تکاملی [[انسان]] از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل [[تهذیب نفس]] و سیر و سلوک برنامه دارد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۷/۲۸۸.</ref>؛ از اینرو علاوه بر جنبههای فردی، به روابط اجتماعی [[انسان]] در [[جامعه]] و همچنین ارتباط [[جامعه اسلامی]] با سایر [[جوامع]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.</ref> و [[سیاست]] اداره [[کشور]] و [[حکومت اسلامی]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۱ و ۴/۴۵۱.</ref> توجه کرده است. ایشان تأکید کرده است که [[قرآن کریم]] و [[سنت]]، شامل همه [[دستورها]] و احکامی است که برای [[سعادت بشر]] نیاز است و بر همین اساس است که [[قرآن]] خود را {{متن قرآن|تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>« بیانگر هر چیز است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> معرفی کرده است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.</ref>. این [[کتاب آسمانی]] کاملترین و جامعترین کتاب و [[شریعت]] است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹.</ref>. | |||
=== [[جاودانگی]] و [[پویایی اسلام]] === | |||
قرآن کریم [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[خاتم پیامبران]]{{ع}} معرفی میکند.{{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> در [[روایات]] نیز [[رسول خدا]]{{صل}}، خاتم پیامبران{{ع}} معرفی شده که پس از او [[پیامبری]] نمیآید.<ref>صدوق، عیون اخبار، ۲/۱۵۴؛ مفید، الامالی، ۲۵۱؛ طبرسی، احمد بنعلی، الاحتجاج، ۲/۴۹۸.</ref>اندیشمندان [[اسلامی]] [[جاودانگی اسلام]] را از ناحیه [[جامعیت]] [[قوانین]]، معارف و گوهر دین در بیان تمام آنچه برای سعادت بشر لازم است، دانستهاند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۲۱.</ref> و معتقدند [[احکام اسلام]] برای تمام افراد تا [[روز قیامت]] [[استمرار]] دارد.<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۹/۴۰۳؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۲/۵۷–۵۸.</ref> | |||
امام خمینی [[قوانین اسلام]] را قوانینی جامع و همیشگی میداند که قوانین مخالف آن را [[باطل]] کرده است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۱–۴۲ و ۴/۳۱.</ref> و همیشه با شرایط [[زمان]] و مکان قابل تطبیق بوده، اینگونه نیست که قانونی در زمانی مفید باشد و در برههای از زمان مفید نباشد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۳.</ref>؛ البته ایشان زمان و مکان را دو عنصر تعیینکننده در [[اجتهاد]] میشمارد و قوانین اسلام را قوانینی پویا میداند؛ زیرا [[روابط]] [[حاکم]] بر سیاست، [[اجتماع]] و [[اقتصاد]] در یک [[نظام]]، ممکن است سبب [[تغییر]] در بعضی از موضوعات و [[قوانین]] گردد و با توجه به نقش [[زمان]] و مکان است که میتوان با [[فقه اسلامی]] هر [[حکومتی]] را در هر عصری اداره کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.</ref> امام خمینی با اشاره به [[توطئه]] [[دشمن]] در القای عدم [[توانایی]] [[اسلام]] در اداره جامعه<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۱۳.</ref>، تأکید میکند اسلام[[دین]] [[قوی]] و [[توانمندی]] در اداره جامعه است و [[قوانین اسلام]] با هیچیک از پیشرفتهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] مخالف نیست<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۲۹۵.</ref>. | |||
=== [[برقراری عدالت]] === | |||
یکی از اهداف مهم اسلام برقراری و بسط [[عدالت اجتماعی]] و [[رفع ظلم]] است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۸۶.</ref> و تمام [[انبیا]]{{ع}} و [[اولیای الهی]]{{ع}} در تحقق و گسترش عدالت و [[قسط]] در [[جامعه]] کوشیدهاند تا [[انسانها]] به [[منزلت]] [[واقعی]] خود که مقتضای [[فطرت]] و [[خلقت]] آنهاست، برسند و همه افراد در جامعه ازحق [[حیات]] و [[اراده]] [[نیکو]] و [[عمل صالح]] برخوردار شوند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۲۴۸.</ref> امام خمینی نیز به این [[هدف]] اشاره کرده<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۱۱۳.</ref> و یادآور شده جلوگیری از ظلم و [[حکومت ظالمان]] از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمیکند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref> و تحقق کامل آن جز با [[مبارزه]] و [[تشکیل حکومت اسلامی]] امکانپذیر نیست.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۰.</ref> [[انبیای الهی]]{{ع}} نیز برای برقراری آن در جامعه مبارزه کردند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۰.</ref> و فداکاری [[سیدالشهدا]]{{ع}} و [[اصحاب]] ایشان نیز در راستای [[تحقق عدالت]] و قسط در جامعه بوده است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.</ref>. | |||
===[[اعتدال]] و [[میانهروی]] === | |||
[[قرآن کریم]] [[امت اسلام]] را [[امت وسط]] معرفی میکند{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید ، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref> که همان [[راه مستقیم]] است و [[انحراف]] در آن راه ندارد، به خلاف [[اهل کتاب]] که به جانب تقویت جهات [[روحی]] و [[رهبانیت]] [[منحرف]] شدهاند و به خلاف [[مشرکان]] که به جانب تقویت جهات مادی و طبیعی و [[انکار]] جهات [[روحانی]] و [[معاد]] و [[قیامت]] منحرف شدند<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۳۰.</ref>؛ زیرا چنانکه امام خمینی خاطرنشان کرده اسلام و [[صراط مستقیم]]، نزدیکترین راه وصول الیالله است و آن راه [[رسول خدا]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{ع}} است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.</ref> و [[رسول مکرم اسلام]]{{صل}} نیز خود دارای اعتدال حقیقی و [[استقامت]] مطلقه است و [[مظهر]] همه [[اسما]] و [[صفات الهی]] میباشد، به گونهای که مظهریت اسمی در او بر اسم دیگر [[غلبه]] ندارد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷–۱۴۸.</ref> از اینرو افراط و تفریط در [[دین]] جای ندارد، چه در ناحیه عمل و چه در ناحیه [[اعتقاد]]. اما در ناحیه عمل، [[افراط]] در [[ریاضت]] نفس و عباداتی که بر نفس شاق است، سبب [[سرکشی]] و [[طغیان نفس]] میگردد و زمام آن از دست [[انسان]] خارج شده و به [[هلاکت]] میافتد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵.</ref> در مقابل رهاکردن نفس و [[غفلت]] از آن، [[انسان]] را به دام [[شیطان]] و [[نفس اماره]] میاندازد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref> در ناحیه اعتقاد نیز [[اعتدال]] در آن [[حفظ]] ظاهر و باطن شریعت است و افرادی که به [[ظواهر]] اکتفا کرده و از [[باطن]] آن غفلت میکنند یا آن را [[انکار]] میکنند و همچنین کسانی که تنها به باطن توجه دارند و ظاهر [[شریعت]] را انکار میکنند از [[صراط مستقیم]] به دور افتادهاند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۷۹–۸۱ و ۲۹۰–۲۹۱.</ref>. | |||
=== مطابقت با [[فطرت]] === | |||
[[اسلام]] [[دینی]] است که [[معارف]] و [[حقایق]] آن منطبق بر [[فطرت الهی]] است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۸.</ref> و در واقع تمام دستورهای آن برای [[مراقبت]] و کمککردن به انسان است که از مسیر فطرت و [[طبیعت]] خود خارج نشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۸۲۱.</ref> از این جهت در بعضی [[روایات]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> «فطرة [[الله]]» {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> به اسلام [[تفسیر]] شده است.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> امام خمینی [[معتقد]] است فطرتی که [[خداوند]] انسان را بر آن سرشته است، عشق به کمال مطلق است که همه افراد [[بشر]] در این فطرت مشترکند، اگرچه در مراتب و درجات آن با یکدیگر [[اختلاف]] دارند و به واسطه حجابهای طبیعت و [[اشتغال]] به کثرات و اختلاف محیط و [[عادات]] و [[مذاهب]] افراد در تشخیص احکام فطرت [[اختلاف]] پیدا میکنند<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۸۰.</ref>. | |||
=== [[سهل]] و آسان بودن === | |||
[[شریعت اسلام]] بر اساس [[روایات]] شریعتی سهل و آسان است.<ref>صدوق، من لایحضر، ۱/۱۲.</ref> از اینرو بعضی [[قواعد]] و اصول در [[شریعت]]، مانند [[برائت]] و عدم [[احتیاط]] در بعضی [[شبهات]] و [[قاعده لاحرج]] در همین راستا وضع شده است؛ زیرا [[خداوند]] در [[دین اسلام]] عسر و حرج قرار نداده است<ref>امام خمینی، معتمد الاصول، ۱/۴۱۸؛ همو، الطهاره، ۱/۴۰۹.</ref>. | |||
=== [[دعوت به وحدت]] و [[برادری]] === | |||
[[قرآن کریم]] [[مسلمانان]] را به [[وحدت]] و عدم [[تفرقه]] و [[اخوت]] [[دعوت]] میکند {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref> و چنانکه امام خمینی تأکید کرده است این سفارش [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}} و [[علمای اسلام]] است که مسلمانان با یکدیگر مجتمع باشند و زیر [[پرچم]] [[اسلام]] گرد آیند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۳۸.</ref> به [[اعتقاد]] ایشان نتیجه وحدت کلمه و [[اتحاد مسلمانان]] این است که گرفتاریهای آنها برطرف شده<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۴۹۱.</ref> و بر [[ظالمان]] و قدرتهای [[بیگانه]] [[پیروز]] میشوند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۵/۵۰۹ و ۶/۹۹.</ref> و موجب آسیبناپذیری [[ملتها]] میشود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۵/۱۳۲.</ref> در مقابل تفرقه و جدایی میان مسلمانان سبب [[شکست]]<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳/۳۱۹.</ref> و سلطه اجانب بر مقدرات و مقدسات [[کشورهای اسلامی]]<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳/۲۵۴.</ref> میشود و این [[سیاست]] [[استعمار]] است که با تفرقهانداختن میان مسلمانان مانع قدرت گرفتن مسلمانان و [[سلطه]] بیشتر بر آنان میشود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶/۴۸۸.</ref> | |||
=== [[لغو]] امتیازها و [[تعصبهای قومی]] === | |||
در اسلام چنانکه امام خمینی تأکید کرده است، تنها [[معبود]] خداوند است و همه [[انسانها]] مخلوق او هستند. از اینرو انسانها در [[جامعه]] نسبت به یکدیگر امتیازی ندارند و همه با هم برابر هستند و تنها امتیاز افراد، [[تقوا]] و [[پاکی]] از [[انحراف]] و [[خطا]] است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۵/۳۳۸.</ref>؛ همچنین در اسلام تعصباب نژادی و قومی راه ندارد و همه یک [[ملت]] هستند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۲۹۶.</ref>؛ زیرا کسی که [[حقایق]] و [[معارف]] در [[قلب]] او وارد شود مقاصد و اهداف خود را فانی در [[ولی نعمت]] خود میکند و [[قوم]]، گروه و تعلقات و ارتباطات [[خویشاوندی]]، او را از اظهار [[حقیقت]] بازندارد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷–۱۴۸.</ref> | |||
== اهداف [[اسلام]] == | |||
[[اندیشمندان اسلامی]] [[هدف]] اسلام را رساندن [[انسان]] به [[سعادت حقیقی]] در [[دنیا]] و [[آخرت]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.</ref>، کسب معارف حقه، [[اخلاق پسندیده]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.</ref> و [[برقراری عدالت]] در [[جامعه]]<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.</ref> برشمردهاند. نتیجه [[پیروی]] از دستورهای اسلام، [[رشد]] و [[تکامل]] جامعه و [[استقلال]] و [[پیشرفت]] آن است و به همین دلیل است که اسلام توانست در همان آغاز، تمدنهای وسیعی را در خود جمع کند و [[تمدن]] عظیمتری بهوجود آورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۵۴–۵۵.</ref> | |||
امام خمینی اسلام را آیینی میداند که به هدف [[تربیت]] تمام ابعاد وجودی انسان آمده و علاوه بر امور طبیعی و [[دنیوی]]، جهات [[معنوی]] را تأمین میکند و ابعاد برزخی، [[روحانی]]، [[عقلانی]] و [[الهی]] انسان را شکوفا میکند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۹.</ref> به [[اعتقاد]] ایشان [[قرآن]] و [[قوانین اسلام]] قادر است در ابعاد روحی، [[اجتماعی]]، شخصی و [[سیاسی]] انسان [[تحول]] ایجاد کند و آنها را [[غنی]] سازد و نیازهای انسان را برطرف کند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲ و ۶/۴۲، ۴۰۱.</ref>؛ همچنانکه چگونگی [[عبادت]] و رابطه با [[خداوند]] را به انسان میآموزد و دربارهٔ روابط انسانها با یکدیگر و با سایر [[جوامع]]، [[احکام]] خاصی دارد. در واقع هیچ حرکت و عملی از فرد یا جامعه نیست، مگر اینکه اسلام برای آن حکمی مقرر کرده است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.</ref>؛ همچنین هدف اسلام و همه [[انبیا]]{{ع}}، [[تهذیب]] [[انسانها]] بوده تا انسان [[واقعی]] و الهی بسازند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۱ و ۸/۶۲.</ref> و از آنجاکه ابعاد وجودی انسان غیر متناهی است، هر شخص به اندازه [[استعداد]] وجودیاش از این [[حقایق]] استفاده میکند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۳.</ref> به [[باور]] ایشان نتیجه پیروی از تعالیم بلند اسلام، قطع وابستگی به دولتهای [[استعمارگر]]، استقلال [[ملتها]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۹۲.</ref> [[توسعه]] و پیشرفت،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۵۳.</ref> برقراری عدالت و گسترش آن<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۶.</ref> است. | |||
== تعامل اسلام با [[ادیان]] و [[جوامع بشری]] == | |||
در اسلام، قرآن [[تصدیقکننده]] ادیان سابق الهی {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«ای اهل کتاب! به آنچه فرستادهایم که کتاب آسمانی نزد شما را راست میشمارد ایمان بیاورید، پیش از آنکه چهرههایی را ناپدید سازیم و آنان را واپس گردانیم یا آنان را لعنت کنیم چنان که «اصحاب سبت» را لعنت کردیم و فرمان خداوند، انجام یافتنی است» سوره نساء، آیه ۴۷.</ref> و [[حاکم]] میان آنها {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref> معرفی شده است. اصل [[احترام]] به ادیان گذشته و [[پیروان]] آنها، [[سیره]] [[پیشوایان دین]]{{ع}} بوده است<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۶۸؛ صدوق، من لایحضر، ۲/۶۲۵–۶۲۶؛ سبحانی، رسائل، ۵/۱۷۵.</ref>؛ زیرا [[اسلام]] با [[ادیان]] دیگر در [[اعتقاد]] به [[خداوند]]، [[نبوت انبیا]]{{ع}} و [[معاد]] مشترک است؛ اگرچه در چگونگی بعضی از [[اصول اعتقادی]]؛ مانند [[توحید]] [[اختلاف]] دارد؛ زیرا اسلام بر پایه توحید واقع شده و [[معتقد]] است معبودی جز خداوند نیست؛ اما [[مسیحیت]] تحریف شده، قائل به [[الوهیت]] [[حضرت مسیح]]{{ع}} است<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۱۹۰.</ref>. در بعضی از [[فروع]] نیز مانند چگونگی [[عبادت]]، میان ادیان اختلاف است<ref>مغنیه، الجوامع، ۲۸۴.</ref>. | |||
امام خمینی [[ادیان الهی]] را با دیده [[احترام]] و [[تکریم]] مینگریست و به [[دین مسیحیت]] و پیروان آن احترام میگذاشت، به گونهای که [[مسیحیان]] میتوانستند آزادانه در [[کشور اسلامی]] [[زندگی]] کنند. ایشان بر این [[باور]] بود که هر کس در [[مملکت اسلامی]] زندگی میکند، [[حقوقی]] دارد و اسلام میخواهد [[حقوق]] همه آنان با هم برابر باشد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۰ و ۱۱/۲۹۰.</ref> ایشان میگفت [[اقلیتهای دینی]] در [[حکومت اسلامی]] از تمامی حقوق شهروندی بهرهمند خواهند بود و آزادند به فعالیتهای سیاسی و [[اجتماعی]] بپردازند و آزادانه امور مذهبی خود را انجام دهند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲ و ۴۳۲.</ref> از نگاه اصل سیزدهم [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز اقلیتهای دینی همچون زرتشتی، کلیمی و [[مسیحی]] آزادند در حدود [[قانون]]، مراسم دینیشان را انجام دهند و در احوال شخصی و [[تعلیمات دینی]]، طبق [[آیین]] خود عمل کنند. | |||
امام خمینی معتقد است هیچ [[سازمان]] و [[حکومتی]] به اندازه اسلام ملاحظه [[حقوق بشر]] را نکرده است و [[آزادی]] و [[دموکراسی]] به تمام معنا در حکومت اسلامی هست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۷۰.</ref> تمام [[انسانها]] در اسلام محترماند و این [[کرامت]] ذاتی [[آدمیان]] است که خداوند به آنان داده است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱.</ref> در [[دین اسلام]]، افزون بر این کرامت، انسانها مراتب دیگری از کرامت را به دست میآورند که ملاک [[برتری]] در آن، درجات تقواست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۱.</ref>.<ref>[[علی اللهبداشتی|اللهبداشتی، علی]]، [[اسلام - اللهبداشتی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۷۲۴ – ۷۳۶.</ref> | |||
== اسلام از نگاه نظریهپردازان انقلاب اسلامی == | == اسلام از نگاه نظریهپردازان انقلاب اسلامی == | ||
[[اسلام]] از نگاه [[حضرت امام خمینی]]، برای صعود [[انسان]] از | [[اسلام]] از نگاه [[حضرت امام خمینی]]، برای صعود [[انسان]] از عالم طبیعت به [[عوالم]] بالاست. به همین دلیل، ایشان [[بعثت رسول الله]] {{صل}} را بزرگترین و شریفترین حادثه از ازل تا ابد میداند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۲، ص۱۶۸.</ref>. چنین باوری [[ضرورت]] شناخت اسلام را روشن میسازد. اسلام از نگاه ایشان، برنامهای برای [[رشد]] فرد و [[جامعه انسانی]] است. [[احکام]]، [[مبارزه]]، [[سیاست]] و... اینها جزء اسلام هستند؛ ولی به [[تنهایی]] اسلام نیستند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۵۳.</ref>. این تعریف، نشانگرِ نگاه فراگیر و گسترده [[امام]] به اسلام است. | ||
اسلام، تنها دغدغه امام بوده است از اینرو، [[شناخت]] او از اسلام نقش اساسی در منظومه [[فکری]] و [[اجتماعی]] ایشان دارد. [[اسلامشناسی]] امام، یکی از برجستگیهای ایشان نسبت به سایر [[علما]] و فقهاست. ایشان، اسلام را دارای ابعاد مادی، [[معنوی]]، [[عبادی]] و [[سیاسی]] میداند و این گستره وسیع را به [[زمان]] | اسلام، تنها دغدغه امام بوده است از اینرو، [[شناخت]] او از اسلام نقش اساسی در منظومه [[فکری]] و [[اجتماعی]] ایشان دارد. [[اسلامشناسی]] امام، یکی از برجستگیهای ایشان نسبت به سایر [[علما]] و فقهاست. ایشان، اسلام را دارای ابعاد مادی، [[معنوی]]، [[عبادی]] و [[سیاسی]] میداند و این گستره وسیع را به [[زمان]] حضور امام معصوم {{ع}} محدود و محصور نمیکند. از سوی دیگر، ایشان علیرغم اینکه خود [[فیلسوف]] و [[فلاسفه]] و [[عارف]] است، اما اسلام را در حصار نحلههای فکری گوناگون نظیر فلاسفه و [[عارفان]]، محصور نمیکند و [[اسلامی]] جامع برای همه سطوح مختلف بیان میکند<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۸۰.</ref>. | ||
== جریانشناسی شناخت اسلام == | == جریانشناسی شناخت اسلام == | ||
===تقابل دو اسلام=== | === تقابل دو اسلام === | ||
«اسلام ناب» و «اسلام آمریکایی»، از جمله واژههایی است که [[امام خمینی]] آنها را وارد عرصه [[دین]] و سیاست کرد و همه اندیشمندانِ در دین را به [[تأمل]] و دقت در [[دینشناسی]] را داشت. | {{اصلی|اسلام ناب|اسلام آمریکایی}} | ||
«اسلام ناب» و «اسلام آمریکایی»، از جمله واژههایی است که [[امام خمینی]] آنها را وارد عرصه [[دین]] و سیاست کرد و همه اندیشمندانِ در دین را به [[تأمل]] و دقت در [[دینشناسی]] را داشت. حضرت امام برای معرفی اسلام ناب علامتها و نشانههای بسیاری بیان فرمود. در ذیل تلاش میکنیم این علائم را بر شماریم: | |||
==== [[اسلام ناب]] ==== | |||
«اسلام ناب» گاه با سران و پرچمدارانِ آن معرفی میشود. پرچمداران اسلام ناب پابرهنگان، مظلومین و فقرای جهاناند. رنجدیدگان [[تاریخ]]، عارفان مبارزهجو و پاکطینتان در رأسِ اسلام ناب قرار میگیرند. در مقابل آن، اسلام [[سرمایهداری]]، مرفهین بیدرد، راحتطلبان و اسلام [[مستکبرین]] و [[منافقین]]، در زیر یک کلمه به نام اسلام آمریکایی جمع میشود<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۵۹؛ ج۲۰، ص۱۹۴.</ref>. | |||
یکی از مشخصههای اسلام از نظر امام، [[سیاسی]] دانستنِ اسلام است. ایشان تصریح میکند که [[احکام]] سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن است و از پنجاه و چند باب [[فقهی]] تنها هفت، هشت باب مربوط به [[عبادت]] است و بقیه مربوط به مسائلِ [[اجتماعی]]، سیاسی و مانندِ آن است. از اینرو، کسانی که اسلام را از [[سیاست]] جدا میانگارند، در واقع اسلام را نشناختهاند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳۹ و ۲۴۰.</ref>. ایشان برای بیان روشنتر این نکته که ما چقدر از [[اسلام واقعی]] فاصله گرفتیم، | از نگاه حضرت امام، راحتطلبی و دوری از خطر کردن از شاخصهای اصلی است که از صدر اسلام تاکنون بخش قابل توجهی از [[مسلمانان]] را در فعالیتهای محدود [[عبادی]]، [[حصر]] کرده است. اسلامِ این گروه با طبع راحتطلبی اینها عجین شده و مولودی به دست میدهد که با [[اسلام]] [[رسول الله]] و [[ائمه معصومین]] {{عم}} فاصله میگیرد؛ چراکه [[زندگی]] [[معصومین]] {{عم}} سرتاسر تلاش و فعالیت بوده است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۴۵.</ref>. [[قیام]] و [[مبارزه]] از [[ارکان اسلام]] [[ناب]] است. ؛ چراکه اسلام مکتبی است که اجازه [[تسلیم]] در برابر غیر [[خداوند]] را نمیدهد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۶۸.</ref>. اسلام، مانع هر نوع [[زور]] و [[دیکتاتوری]] است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۲۷۲.</ref>. | ||
یکی از مشخصههای اسلام از نظر امام، [[سیاسی]] دانستنِ اسلام است. ایشان تصریح میکند که [[احکام]] سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن است و از پنجاه و چند باب [[فقهی]] تنها هفت، هشت باب مربوط به [[عبادت]] است و بقیه مربوط به مسائلِ [[اجتماعی]]، سیاسی و مانندِ آن است. از اینرو، کسانی که اسلام را از [[سیاست]] جدا میانگارند، در واقع اسلام را نشناختهاند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳۹ و ۲۴۰.</ref>. ایشان برای بیان روشنتر این نکته که ما چقدر از [[اسلام واقعی]] فاصله گرفتیم، رسالههای عملیه را با [[قرآن]] و کتب حدیث مقایسه میکند. رسالهها بیشتر صبغه عبادی دارند در حالی که امور اجتماعی در قرآن نسبت به [[امور عبادی]] از نسبت صد به یک هم بیشتر است، حتی آنچه در اسلام در ظاهر به عنوان [[وظائف]] شخصی بیان شده و رابطه بین شخص و خداوند را ترسیم میکند، باز هم جنبه سیاسی و اجتماعی دارد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۲۷۴؛ ج۵، ص۲۱؛ ولایت فقیه، ص۵.</ref> همچنین آنچه ظاهرش یک مسأله [[اخلاقی]] است در واقع مسأله سیاسی نیز هست مثلاً در قرآن آمده [[مؤمنین]] با هم برادرند{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref>. این آموزه اسلام همانطور که یک آموزه اخلاقی است، آموزه سیاسی و اجتماعی نیز هست و نتایج و فوائد [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] بسیاری دارد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۳، ص۲۳ و ۲۴.</ref>. | |||
ایشان علاوه بر [[قرآن]] و [[حدیث]]، به [[سیره انبیاء]] و [[اولیاء]] پرداخته و یادآور میشود که هیچ یک از [[انبیاء]] نه تنها فارغ از کارهای اجتماعی و سیاسی نبودهاند؛ بلکه [[سیاست]] در رأس تعلیمات آنان قرار داشته است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۷ و ۵۶.</ref>. اینکه [[ابراهیم]] {{ع}} تبر برداشت و [[بتها]] را [[شکست]] و اینکه [[موسی]] {{ع}} به سوی [[فرعون]] رفت تا او را [[هدایت]] کند و مانع ظلمهایش بشود؛ اینکه [[رسول الله]] {{صل}} [[حکومت]] تشکیل داد و با [[شرک]] و [[ظلم]] به [[مبارزه]] پرداخت و اینکه [[امامان معصوم]] {{ع}} به [[عبادت]] بسنده نکردند و تا جایی که توانستند در [[امور سیاسی]] و اجتماعی وارد شدند، اینها همه [[منطق]] انبیاء و اولیاء را به ما نشان میدهد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۹، ص۹۵ و ۹۶.</ref>. | ایشان علاوه بر [[قرآن]] و [[حدیث]]، به [[سیره انبیاء]] و [[اولیاء]] پرداخته و یادآور میشود که هیچ یک از [[انبیاء]] نه تنها فارغ از کارهای اجتماعی و سیاسی نبودهاند؛ بلکه [[سیاست]] در رأس تعلیمات آنان قرار داشته است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۷ و ۵۶.</ref>. اینکه [[ابراهیم]] {{ع}} تبر برداشت و [[بتها]] را [[شکست]] و اینکه [[موسی]] {{ع}} به سوی [[فرعون]] رفت تا او را [[هدایت]] کند و مانع ظلمهایش بشود؛ اینکه [[رسول الله]] {{صل}} [[حکومت]] تشکیل داد و با [[شرک]] و [[ظلم]] به [[مبارزه]] پرداخت و اینکه [[امامان معصوم]] {{ع}} به [[عبادت]] بسنده نکردند و تا جایی که توانستند در [[امور سیاسی]] و اجتماعی وارد شدند، اینها همه [[منطق]] انبیاء و اولیاء را به ما نشان میدهد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۹، ص۹۵ و ۹۶.</ref>. | ||
یکی از | یکی از ویژگیهای اسلام ناب، نگاه خاص به [[فریضه]] [[حج]] است. در نگاه [[امام]]، [[جوامع اسلامی]] [[فلسفه]] [[واقعی]] بسیاری از [[احکام الهی]] از جمله حج را [[درک]] نکردهاند. حج همچون قرآن مهجور مانده است. حج اتصال [[انسان]] به خداست و این مهم با حرکات، [[اعمال]]، و الفاظِ تنها حاصل نمیشود. حج واقعی، [[وحدت]] آفرین، منسجم کننده [[مسلمین]]، [[کفر]] و شرک شکن است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۲۸ و ۲۲۹.</ref>. لبیک حج [[هجرت]] به سوی [[خدا]] و نه گفتن به همه بتها و طاغوتهاست و در [[زمان]] ما طاغوتی بزرگتر از آمریکا وجود ندارد. [[طواف]] [[کعبه]] نشانه [[عشق]] به خداست تا به موازاتِ آن عشق، از بتهای بزرگ و کوچک دوری جوییم. لمس [[حجرالاسود]] [[بیعت]] با خداست تا با دشمنان خدا و [[رسولان]] خدا [[دشمن]] باشیم. در [[صفا و مروه]]، سعی در یافتن محبوب میکنیم تا از [[اسارت]] [[شیطان]] و [[طاغوت]] رها شویم و در مشعر و [[عرفات]]، با [[معرفت]] به دست آمده، اطمینان قلبی بر وعدههای [[خداوند]] پیدا میکنیم که از جمله وعدههای خداوند [[حکومت مستضعفان]] است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۷-۱۹.</ref>. در حجِ [[اسلام ناب]]، [[برائت از مشرکین]] از ارکان [[توحید]] و از [[واجبات]] [[سیاسی]] است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۱۱.</ref>. | ||
در اسلام ناب، [[مسجد]] و [[منبر]]، [[نماز جمعه]] و [[جماعت]]، نقش اساسی ایفا میکنند. مسجد در | در اسلام ناب، [[مسجد]] و [[منبر]]، [[نماز جمعه]] و [[جماعت]]، نقش اساسی ایفا میکنند. مسجد در صدر اسلام مرکز فعالیتهای سیاسی بوده است، بسیاری از [[جنگها]] در مسجد [[برنامهریزی]] شده است. منبر هم جایی بوده برای ایراد خطبههای سازنده. از نگاه [[امام خمینی]] باید [[مساجد]] به همان نقش اولیه خود در صدر اسلام باز گردند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۶، ص۴۹؛ ج۱۷، ص۵۴.</ref>. | ||
از نگاه امام خمینی [[محرم]]، [[کربلا]] و [[عزاداری]] برای [[امام حسین]] {{ع}} کاملاً رنگ سیاسی دارد. این گریهها صرفاً برای [[ثواب]] بردن نیست؛ بلکه در کنارِ آن وسیلهای است برای از بین بردنِ [[مستکبران]] و یزیدهای [[زمان]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۳، ص۲۲۶؛ ج۱۸، ص۱۴۰.</ref>. | از نگاه امام خمینی [[محرم]]، [[کربلا]] و [[عزاداری]] برای [[امام حسین]] {{ع}} کاملاً رنگ سیاسی دارد. این گریهها صرفاً برای [[ثواب]] بردن نیست؛ بلکه در کنارِ آن وسیلهای است برای از بین بردنِ [[مستکبران]] و یزیدهای [[زمان]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۳، ص۲۲۶؛ ج۱۸، ص۱۴۰.</ref>. | ||
حضرت امام شرط برقراری اسلام ناب را تشکیل حکومت میداند. ایشان [[ارزش]] [[غدیر]] را در این میداند که اگر توصیة [[رسول الله]] {{صل}} در آن [[روز]] عملی میشد و [[حکومت اسلامی]] به دست [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} تداوم مییافت، در آن صورت [[اسلام]] از انواع [[انحرافات]] مصون میماند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۸-۳۰.</ref>. | |||
====[[اسلام آمریکایی]]==== | «[[معنویت]]»، «[[عدالت]]» و «عقلانیت» سه شاخصه و مؤلفه اسلام ناب و اصیل است. معنویت، [[روح]] اسلام ناب، و عقلانیت ابزار کارآمد [[فهم]] اهداف و راهکارهاست. [[اسلام ناب محمدی]] [[دعوت]] کننده به گونهای متفاوت از [[زندگی]] است که در [[خدمت]] اربابان [[قدرت]] قرار نمیگیرد. اسلام ناب از آن رو که [[ظلمستیز]]، عدالتخواه، مدافع [[حقوق]] رنجدیدگان و پابرهنگان است، امیدبخش مظلومان و [[مستضعفان]] و مایه [[ترس]] و [[نگرانی]] ابوجهلها و ابوسفیانهاست. در واقع آن [[دینی]] که نتواند آرزوهای فروخفته اقشار [[مظلوم]] را در سطح [[دنیا]] [[احیا]] کند، اسلام ناب نیست بلکه [[اسلام آمریکایی]] است که در برابر [[ظلم]]، [[زیادهخواهی]] و دستاندازی به حقوق مظلومان بیتفاوت میماند، به [[زورگویان]] کمک میرساند و تهدیدی برای قدرتهای سلطهجو به شمار نمیرود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با پاسداران در میلاد امام حسین{{ع}}، ۱۰/۱۲/۱۳۶۸.</ref>. | ||
«اسلام آمریکایی» در نقطه مقابل اسلام ناب قرار دارد. از نظر امام، این نوع نگاه پدیداری تازه نبوده بلکه از همان دوران [[بنیامیه]] و [[بنیعباس]] طراحی و شکل گرفته است. در سدههای اخیر با بیشتر شدن | |||
[[حضرت آیتالله خامنهای]]، اهمیت تشکیل و [[حفظ نظام اسلامی]] را در [[اندیشه]] [[امام خمینی]]، چنین توضیح میدهد: «اسلام ناب محمدی برای [[مبارزه]] با قدرتهای سلطهجو نیازمند [[اقتدار]] [[سیاسی]] است. بدون حاکمیت اسلام و تشکیل [[نظام اسلامی]] تحقق اسلام ناب میسر نیست. اگر [[نظام سیاسی]] مبتنی بر [[شریعت اسلام]]، بر [[جامعه]] [[حاکم]] نباشد، نمیتواند با زورگویان و [[سلطهگران]] داخلی و خارجی به شکل مؤثری مبارزه کند، [[ضرورت]] و اولویت تشکیل و [[حفظ]] [[نظام سیاسی اسلام]] برخاسته از همین [[تفکر]] است؛ زیرا صیانت از اسلام ناب در گرو حفظ [[نظام حکومتی]] [[اسلامی]] است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، خطبههای نماز جمعه تهران در حرم امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۹.</ref>. | |||
از دیگر مؤلفهها و شاخصههای اسلام ناب، پیوستگی وثیق آن با منافع و [[سرنوشت]] توده [[مردم]] است. [[مکتب اسلام]] ناب از مردم جداییپذیر نیست؛ زیرا در پی [[رهایی]] تودههای مردم و تأمین سعادت ایشان است. آن مکتبی که از [[صلاح]] خیل مردم منصرف باشد، [[اسلام]] [[تحریف]] شده است. [[انحرافی]] که [[متحجران]] بدان دچارند آن است که به [[گمان]] [[حفظ اسلام]]، به سرنوشت مردم بیتوجهاند و دیگران را نیز از دخالت در این امور باز میدارند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، ۹/۱۱/۱۳۶۸.</ref>.<ref>[[سید فرید حاج سید جوادی|حاج سید جوادی، سید فرید]]، [[اسلامشناسی - حاج سید جوادی (مقاله)|مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۲۱۱.</ref> | |||
==== [[اسلام آمریکایی]] ==== | |||
«اسلام آمریکایی» در نقطه مقابل اسلام ناب قرار دارد. از نظر امام، این نوع نگاه پدیداری تازه نبوده بلکه از همان دوران [[بنیامیه]] و [[بنیعباس]] طراحی و شکل گرفته است. در سدههای اخیر با بیشتر شدن ارتباط شرق و [[غرب]] با [[کشورهای اسلامی]]، این [[تفکر]] در اوج خود قرار گرفته است. شاه [[بیت]] اسلام آمریکایی در آثار امام خمینی، شخصیسازی [[دین]] و جدانگاری آن از [[سیاست]] است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۶، ص۲۳۲.</ref>. این نوع اسلام با انواعِ [[حکومتها]] همچون [[رژیم]] شاهنشاهی منافاتی پیدا نمیکند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۳۶.</ref>. امام، بنیامیه را نکته آغازینِ این نوع نگاه میداند و با [[تأسف]]، باورِ بعضی از متدینین و [[روحانیون]] را گوشزد میکند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۶، ص۲۴۸.</ref>. ایشان ضمن اینکه [[نیت]] خیر این افراد را یادآور میشود، [[تبلیغات]] فراگیرِ [[دشمن]] را علتِ اشتباهِ آنان میداند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۲.</ref>. [[سازش]] یا [[سکوت]] در برابر دشمنانِ [[اسلام]]، و راحتطلبی از دیگر ویژگیهای اسلام آمریکایی است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۴۵ - ۴۷.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۸۰.</ref> | |||
آنچه به عنوان [[اسلام]] در [[خدمت]] [[حاکمان]] قلدر برخی [[کشورهای اسلامی]] قرار گرفته، دکانی برای [[قدرتطلبی]] ایشان شده است. اسلام [[قرآنی]] نمیتواند [[تسلط]] [[مستکبران]] بینالمللی بر [[منافع]] کشورهای اسلامی را [[تأیید]] کند یا در برابر آن [[سکوت]] نماید. این اسلام آمریکایی است که با هرگونه [[فساد]] و [[انحطاط]] و عیش و طرب سازگار است و در خدمت قدرتهای [[شرق]] و [[غرب]] قرار میگیرد و مطابق میل [[دشمنان اسلام]] بر [[مسلمانان]] فشار وارد میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دریدار با جمعی از مردم و ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۹/۱۳۶۸.</ref>. | آنچه به عنوان [[اسلام]] در [[خدمت]] [[حاکمان]] قلدر برخی [[کشورهای اسلامی]] قرار گرفته، دکانی برای [[قدرتطلبی]] ایشان شده است. اسلام [[قرآنی]] نمیتواند [[تسلط]] [[مستکبران]] بینالمللی بر [[منافع]] کشورهای اسلامی را [[تأیید]] کند یا در برابر آن [[سکوت]] نماید. این اسلام آمریکایی است که با هرگونه [[فساد]] و [[انحطاط]] و عیش و طرب سازگار است و در خدمت قدرتهای [[شرق]] و [[غرب]] قرار میگیرد و مطابق میل [[دشمنان اسلام]] بر [[مسلمانان]] فشار وارد میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دریدار با جمعی از مردم و ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۹/۱۳۶۸.</ref>. | ||
اگرچه به [[برکت]] [[انقلاب اسلامی]] تحولی در [[روحانیت]] پدید آمد که [[اندیشه]] [[جدایی دین از سیاست]] را در حوزهها کمرنگ کرد، اما خطر بازگشت [[تحجر]] به حوزهها همچنان باقی است. هنوز هم در حوزه و در کسوت روحانیت کسانی هستند که به جای [[دشمنی]] با [[ابرقدرتها]]، [[کینه]] [[مجاهدان]] [[فی سبیل الله]] را در [[دل]] دارند. این [[جماعت]] مخاطبان اعتراضهای [[امام خمینی]] در دوران [[نهضت]] و پس از | اگرچه به [[برکت]] [[انقلاب اسلامی]] تحولی در [[روحانیت]] پدید آمد که [[اندیشه]] [[جدایی دین از سیاست]] را در حوزهها کمرنگ کرد، اما خطر بازگشت [[تحجر]] به حوزهها همچنان باقی است. هنوز هم در حوزه و در کسوت روحانیت کسانی هستند که به جای [[دشمنی]] با [[ابرقدرتها]]، [[کینه]] [[مجاهدان]] [[فی سبیل الله]] را در [[دل]] دارند. این [[جماعت]] مخاطبان اعتراضهای [[امام خمینی]] در دوران [[نهضت]] و پس از پیروزی انقلاب بودند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و علمای حوزههای علمیه قم و تهران، ۲/۱۲/۱۳۶۸.</ref>. | ||
در برداشت اول ممکن است اینگونه به [[ذهن]] مبتادر شود که اسلام آمریکایی گونه خاصی از [[فهم]] ناصواب [[آموزههای اسلام]]، همنوا با اندیشههای [[سرمایهداری]] است. اما هرگونه [[انحراف]] از فهم [[اسلام ناب محمدی]]، گونهای از اسلام آمریکایی محسوب میشود. بر این اساس، اسلام تحجر، | |||
در برداشت اول ممکن است اینگونه به [[ذهن]] مبتادر شود که اسلام آمریکایی گونه خاصی از [[فهم]] ناصواب [[آموزههای اسلام]]، همنوا با اندیشههای [[سرمایهداری]] است. اما هرگونه [[انحراف]] از فهم [[اسلام ناب محمدی]]، گونهای از اسلام آمریکایی محسوب میشود. بر این اساس، اسلام تحجر، اسلام سلطنتی، اسلام [[سوسیالیستی]] و اسلام سرمایهداری گونههای مختلف اسلام آمریکاییاند که در مقابل [[نظام اسلامی]] صفآرایی میکنند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۲/۷/۱۳۸۸.</ref>.<ref>[[سید فرید حاج سید جوادی|حاج سید جوادی، سید فرید]]، [[اسلامشناسی - حاج سید جوادی (مقاله)|مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱]]، ص۲۱۲.</ref> | |||
===== جریانهای همسو با [[اسلام آمریکایی]] ===== | ===== جریانهای همسو با [[اسلام آمریکایی]] ===== | ||
[[امام خمینی]] در کنار طرحِ ایده اسلام آمریکایی، جریانهای همسو با این [[تفکر]] را در دوره معاصر تبیین میکند. [[حاکمان]] [[کشورهای اسلامی]] که طرفدار | [[امام خمینی]] در کنار طرحِ ایده اسلام آمریکایی، جریانهای همسو با این [[تفکر]] را در دوره معاصر تبیین میکند. [[حاکمان]] [[کشورهای اسلامی]] که طرفدار آمریکا هستند و در ظاهر تظاهر به اسلام میکنند و خود را به عنوان اسلامشناس معرفی میکنند. این گروه از مروجین اسلام آمریکایی هستند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۲۹.</ref>. | ||
[[منافقین]] از دیگر گروههای به ظاهر [[اسلامی]] هستند که همسو با اسلام آمریکایی عمل میکنند. اینان [[تاریخی]] به درازای | |||
[[منافقین]] از دیگر گروههای به ظاهر [[اسلامی]] هستند که همسو با اسلام آمریکایی عمل میکنند. اینان [[تاریخی]] به درازای تاریخ اسلام دارند و [[قرآن]] با [[آیات]] بسیاری از جمله سورهای به همین نام درون آنها را بر ملا میسازد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۲، ص۲۰۱.</ref>. در سخنانشان از قرآن و [[نهج البلاغه]] صحبت میکنند؛ ولی در عمل با همین اسم اسلام میخواهند خود اسلام را از ریشه قطع کنند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۸.</ref>. [[تحریف]] و [[تفسیر]] نادرست از اسلام، و برخورد گزینشی با [[آموزههای اسلام]] از خصوصیات این گروه است. اینان اسلام بدونِ حدود و [[قصاص]] را قبول دارند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۸ ص۲۶۶؛ ج۱۷، ص۲۶۰.</ref>. | |||
ملیگرایان و لیبرالها از دیگر جریانهایی هستند که در | ملیگرایان و لیبرالها از دیگر جریانهایی هستند که در تعارض با [[اسلام ناب]] قرار گرفتهاند. اینان در اموری همچون [[جنگ]]، [[شعار]] «[[مرگ]] بر آمریکا» و «نه شرقی نه غربی»، اجرای برخی [[احکام اسلامی]] مانندِ حدود و قصاص، [[تسخیر]] لانه [[جاسوسی]]، [[دفاع]] از [[مصالح مسلمین]] [[جهان]]، از اسلامِ ترسیم شده از سوی امام خمینی، فاصله گرفتند و [[امام]] سرانجامِ مسیر آنان را آمریکا میداند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۹۵ و ۹۶؛ ج۲۰، ص۱۶ و ۱۷.</ref>. | ||
امام خمینی، [[انجمن حجتیه]] و ولایتیها را از جمله جریانهایی معرفی میکند که در تعارض کامل با [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} است. از جمله ویژگیهای این گروه در [[کلام]] حضرت امام، [[تغییر]] موضعِ آنان در قبل و بعد از [[انقلاب]] است. اینان، قبل از انقلاب [[دین]] را از [[سیاست]] جدا میدانستند و رواجِ [[فساد]] و [[فحشا]] را برای [[ظهور امام زمان]] {{ع}} راهگشا قلمداد میکردند؛ اما بعد از انقلاب | امام خمینی، [[انجمن حجتیه]] و ولایتیها را از جمله جریانهایی معرفی میکند که در تعارض کامل با [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} است. از جمله ویژگیهای این گروه در [[کلام]] حضرت امام، [[تغییر]] موضعِ آنان در قبل و بعد از [[انقلاب]] است. اینان، قبل از انقلاب [[دین]] را از [[سیاست]] جدا میدانستند و رواجِ [[فساد]] و [[فحشا]] را برای [[ظهور امام زمان]] {{ع}} راهگشا قلمداد میکردند؛ اما بعد از انقلاب خلاف شرع در گوشهای از [[کشور]] را بر نمیتابند و فریاد وا اسلاما میدهند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۹۹.</ref>. ولایتیهای دیروز که عنوان [[ولایت]] بر ایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را [[بانی]] و وارث ولایت معرفی میکنند<ref>ر.ک: امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۹۹.</ref>. | ||
[[اسلام]] متحجرانه از دیگر جریانهایی است که همزمان با | [[اسلام]] متحجرانه از دیگر جریانهایی است که همزمان با انقلاب اسلامی، در مقابل [[اسلام ناب]] قد [[علم]] میکند و حضرت امام با بیان و بنان خویش سعی میکند تا [[مسلمانان]] را از ماهیت و خطراتِ این گروه [[آگاه]] سازد. امام [[تحریم]] [[نبرد]] با [[دشمنان اسلام]]، و مسخره کردنِ [[فرهنگ]] [[شهادت]] و [[طعنه]] زدن به [[نظام جمهوری اسلامی]] را از کارهای این گروه میشمارد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۹۳.</ref>. در [[کلام]] حضرت امام، ریشه متحجرین در برخی از حوزهها نمایان شده است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۹۲.</ref>. امام، کوتاه [[فکری]]، ساده لوحی، [[مقدس]] مآبی و تفسیرهای سطحی و بیخطر نسبت به منافع دنیوی از اسلام را از علائم این گروه، شماره میکند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۱۷۴؛ ج۱۹، ص۴۱ و ۴۲؛ ج۲۱، ص۹۲ و ۹۳.</ref>. تقدّس نمایی و [[حرام]] دانستن همه چیز از علائم دیگر این گروه در بیان امام است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۹۱.</ref>. | ||
ایشان، ضمن اعلام [[خون]] [[دل]] خوردن از گروه متحجران، این | ایشان، ضمن اعلام [[خون]] [[دل]] خوردن از گروه متحجران، این طایفه را به دو دسته [[ناآگاه]] و آگاهِ وابسته تقسیم میکند. این گروه، همان کسانی هستند که در [[زمان]] [[رسول الله]] {{صل}} به بهانههایی مختلف از شرکت در [[جنگ]] [[امتناع]] میکردند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۶، ص۹۲ و ۹۳.</ref> و در زمان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با پیشانیهای پینهبسته ظاهر گشتند و حَکمیت را بر [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[تحمیل]] کردند و سپس او را [[تکفیر]] کردند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۳۲؛ ج۱۶، ص۹۳.</ref> و همین نوع آدمها در [[زمان ظهور]] [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} طبق [[روایات]] در مقابل آن حضرت میایستند و تکفیرش میکنند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۲۶۹.</ref>. ایشان برای جدا کردن این گروه، از روحانیانِ [[متعهد]]، علائمی نظیرِ [[ایستادگی در برابر ظلم]] و [[کفر]] و [[شرک]] و در معرض تیرهای [[دشمنان]] بودن را بیان میکنند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۷.</ref>. | ||
گروه دیگر از | گروه دیگر از جریانهای انحرافی که به نام [[اسلام]]، فعالیت میکنند؛ برخی از [[عالمان]] دیگر [[کشورهای اسلامی]] هستند که با [[تفسیر]] ناروا از اسلام و [[قرآن]] به [[تکفیر]] [[شیعیان]] و عالمانِ آنها و به [[تحریف]] حقایقِ [[حج]] پرداخته و در برابر [[استکبار]] و اسرائیل [[سکوت]] میکنند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۲، ص۲۸۶؛ ج۱۵، ص۱۰۷ و ۱۰۸؛ ج۲۰، ص۲۲۸ و ۲۲۹؛ ج۱۹، ص۴۴.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۸۴.</ref> | ||
== | == حقانیت اسلام == | ||
از نظر حضرت [[امام]] بعد از [[اثبات نبوت عامه]]، برای اثباتِ حقانیت اسلام نیاز به هیچ مقدمه دیگر نداریم؛ زیرا نگاهی به اساس [[شرایع]] ([[اعتقادات]]، [[اخلاق]] و [[تکالیف]]) کافی است تا ما با علمِ ضروری و آشکار به [[حق]] بودنِ اسلام پی ببریم. [[آموزههای اسلام]] در بخش [[باورها]]، اخلاق و [[اعمال]] و تکالیفِ فردی و [[اجتماعی]]، قابل مقایسه با دیگر [[ادیان]] نیست<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۰۱.</ref>. و این معنا از [[حدیث]] {{متن حدیث| | از نظر حضرت [[امام]] بعد از [[اثبات نبوت عامه]]، برای اثباتِ حقانیت اسلام نیاز به هیچ مقدمه دیگر نداریم؛ زیرا نگاهی به اساس [[شرایع]] ([[اعتقادات]]، [[اخلاق]] و [[تکالیف]]) کافی است تا ما با علمِ ضروری و آشکار به [[حق]] بودنِ اسلام پی ببریم. [[آموزههای اسلام]] در بخش [[باورها]]، اخلاق و [[اعمال]] و تکالیفِ فردی و [[اجتماعی]]، قابل مقایسه با دیگر [[ادیان]] نیست<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۰۱.</ref>. و این معنا از [[حدیث]] {{متن حدیث|الإسلامُ یَعْلوا و لایُعْلی عَلَیه}} نیز قابل برداشت است<ref>وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۳۷۶. ترجمه: «اسلام برتر است و چیزی بر آن برتری نیابد».</ref>. [[امام خمینی]]، [[وحدت]] [[حقیقی]] همه [[شرایع الهی]] را میپذیرد و آنها را نتیجه تجلیات مختلف [[الهی]] به [[قلوب]] [[انبیاء]] میداند. تجلیات نازل شده بر [[پیامبران]] اگرچه به اشکال متفاوت و به صورت ادیان و شرایع مختلف بوده، اما چون همه آنها از مبدأ واحدی نشأت گرفتهاند، هیچ تعارضی در میان آنها نیست<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۰۹.</ref>. و اینک به صورت امروزی، ادیان موجود مانند [[یهودیت]] و [[مسیحیت]]، دستخوش تحریف واقع شدهاند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۳، ص۱۲۱ و ج۲، ص۲۲۹.</ref>. | ||
ایشان در مورد تحریف لفظی [[قرآن]] بر این [[باور]] است که از | ایشان در مورد تحریف لفظی [[قرآن]] بر این [[باور]] است که از صدر اسلام تا به امروز، قرآن یک کلمه و حتی یک حرف، کم یا زیاد نشده است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۲۷۵.</ref>. اما در مورد [[تحریف معنوی]]، [[امام]] بر آن است که در طول [[تاریخ]]، بسیاری از [[آموزههای اسلام]] به [[فراموشی]] سپرده شده، یا کم رنگ شده، و یا به گونهای دیگر معنا و [[تفسیر]] شده است<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۸۶.</ref>. | ||
== | == منطق فهم اسلام == | ||
منطق فهم اسلام از دیدگاه امام به تفصیل بحث شد؛ لکن برای یادآوری لازم است اشاره کنیم که | منطق فهم اسلام از دیدگاه امام به تفصیل بحث شد؛ لکن برای یادآوری لازم است اشاره کنیم که حضرت امام در کنار دیگر حکیمان [[الهی]]، [[معرفت]] را امری دست یافتنی میداند. ایشان به عنوان [[فیلسوف]] تلاش دارد تا از نظریات به بدیهیات برسد و با رسیدن به بدیهیات، خود را در ساحلِ أمنِ [[یقین]] بیابد. ایشان از یک سو [[علم]] را درجهبندی کرده و [[علم به خدا]] را با فضیلتتر دانسته است و از سوی دیگر، همین علم به خدا را از دو طریقِ برهانی و [[عرفانی]] ممکن میداند<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۶۱.</ref>. [[انسان]] از نگاه امام، همچون عالَمِ هستی دارای سه مرتبه وجودی است، [[جسم]] و ماده، مثال و [[برزخ]]، و [[عقل]] و تجرد. انسان توسطِ هر کدام از این سه لایه وجودی میتواند با سه مرتبه مناسبِ آن در عالمِ هستی مرتبط شده و به شناختِ آن مرتبه نائل شود<ref>ر.ک: امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۶۸؛ ج۲، ص۲۶۶؛ ج۳، ص۳۲۰ - ۳۱۷ و ۴۰۳.</ref>. | ||
عقل، قرآن، [[احادیث]] و | عقل، قرآن، [[احادیث]] و سنت معصومین {{عم}}، گاه به عنوانِ منبع و گاه به عنوان ابزاری برای فهم [[دین]] مورد استفاده قرار میگیرند، عقل ضمن اینکه خود احکامی مستقل صادر میکند<ref>به عنوان مثال امام در اثبات اصل برائت به قاعده عقلی قبح عقاب بلا بیان تمسک میکند. ر.ک به: تهذیب الاصول، تقریرات علم اصولِ امام خمینی به قلم آیتالله سبحانی، ج۳، ص۸۶.</ref>، در فهم و [[درک]] قرآن و [[حدیث]] نیز نقش اساسی دارد. [[فطرت]] در نگاه [[امام]] نقش مهم در [[فهم دین]] دارد. از نظر ایشان همه [[فطریات]] به دو [[فطرت]] اصلی و تبعی برمیگردد، فطرت عشق به کمال و فطرتِ [[نفرت]] از [[عیب]] و [[نقص]]. از اینرو باورهایی مانند اصل وجود [[خداوند]]، [[یگانگی]] و [[صفات خداوند]] و [[معاد]]، از فطریات [[انسان]] شمرده میشود<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۸۲ - ۱۸۷.</ref>. | ||
همچنین آیاتِ [[قرآن]] و [[احادیث]] ضمن اینکه خود منبعی برای فهمِ معرفتِ [[دینی]] هستند، گاه در فهم دیگر احادیث و [[آیات]] به عنوان ابزار استفاده میشوند و به اصطلاح عامها با خاصها و مطلقها با مقیدها و متشابهها با [[محکمات]]، معنا و [[تفسیر]] میشوند. در نگاه | همچنین آیاتِ [[قرآن]] و [[احادیث]] ضمن اینکه خود منبعی برای فهمِ معرفتِ [[دینی]] هستند، گاه در فهم دیگر احادیث و [[آیات]] به عنوان ابزار استفاده میشوند و به اصطلاح عامها با خاصها و مطلقها با مقیدها و متشابهها با [[محکمات]]، معنا و [[تفسیر]] میشوند. در نگاه حضرت امام، [[اسلام]] نباید در بُعد و جهتِ خاصی خلاصه شود ایشان، ضمن اینکه [[ارزش]] بالایی برای علومی نظیرِ [[فقه]]، [[فلسفه]] و [[عرفان]] قایل است؛ در عین حال [[معتقد]] است که متخصصین این رشتهها، نباید خود را اسلامشناسِ کامل بدانند. ایشان، [[غربت اسلام]] را در گذشته و حال ناشی از آن میداند که اسلام آنطور که باید، شناخته نشده است<ref>مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ابواب معرفت، ص۱۱۷.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۸۷.</ref> | ||
== اهداف و مقاصد اسلام == | == اهداف و مقاصد اسلام == | ||
حضرت امام، دو فطرت را برای انسان ترسیم میکند؛ فطرت عشق به کمال و فطرت | {{اصلی|اهداف اسلام}} | ||
حضرت امام، دو فطرت را برای انسان ترسیم میکند؛ فطرت عشق به کمال و فطرت تنفر از نقص<ref>ر.ک: امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۹.</ref>. ایشان در عین حال [[اشتباه]] کردن فطرت را امری ممکن میداند به این معنا که ممکن است [[فطرت انسان]] در تعیین مصداقِ کمال و مصداق نقص اشتباه بکند؛ از اینرو، یکی از [[اهداف]] [[ادیان الهی]] جلوگیری از [[منحرف]] شدن فطرت انسان است<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۳۹.</ref>. | |||
[[اصلاح]] بیماریهای نفس از اهداف [[شریعت]] است که در نگاه امام جز از [[طریق وحی]] امکانپذیر نیست،؛ چراکه رابطه عالمِ [[ملک]] با [[ملکوت]] و نیز تأثیرگذاری صورتهای مُلکی در [[باطن]] نفسِ انسان، خارج از توانِ [[درک]] انسانهاست و دین در این مورد نقش منحصر به فرد دارد<ref>ر.ک: امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۰۰.</ref>. توضیح اینکه از نگاه امام، [[نفس انسان]] در عینِ وحدتش دارای مراتب سهگانه است، مرتبه [[مُلک]] و [[دنیا]]، مرتبه [[خیال]] و مثال، و مرتبه [[عقل]] و تجرد. این سه مرتبه همچون ظاهر و [[باطن]] هستند و آثار، [[خواص]] و فعل و انفعالات، یکی در دیگری تأثیر میگذارد. مثلاً اگر چشمِ مُلکی منظرهای را ببیند، [[چشم]] برزخی نیز از آن متأثر خواهد شد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۰۱؛ و نیز آداب الصلاة، ص۸۵-۸۶.</ref>. نتیجه اینکه [[دین]] از طریق تبیین رابطه تأثیر و تأثر در مراتب [[انسان]]، به [[اصلاح]] نفس انسان میپردازد. گرچه انسان به واسطه عقل از توان ادراکی بالایی برخوردار است، اما از نگاه [[امام]]، قوه ادراکی عقل با میل هرچه بیشتر به طبیعت، [[ضعیف]] میشود و یکی از اهدافِ دین، جلوگیری از میلِ بیشترِ عقل به طبیعت است<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۱.</ref>. | |||
[[ | راه رسیدن به [[کمالات]] عالیه، [[بندگی]] و [[عبودیت]] است. [[خداوند]] با فرستادن دین خود، راهی از [[غیب]] گشود تا بدینوسیله راه عروج [[بندگان]] به سوی کمال مطلق باز باشد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۲۴.</ref>. [[تزکیه]] انسان از آلودگیها<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۸۹.</ref>، [[تعلیم]] انسان به اینکه چه بوده، چه هست، چه خواهد بود و نسبتش با [[خدا]] چگونه است، تشکیل حکومت<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۸۶.</ref> [[مبارزه با ظلم]]<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۶۲.</ref>، از اهداف دین به شمار میآید. ایشان با تکیه بر [[آیه]] {{متن قرآن|لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>« تا مردم به دادگری برخیزند » سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> قیام به قسط و [[عدالت اجتماعی]] را [[هدف]] دین معرفی میکند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۱۳.</ref>. | ||
با مراجعه به آثار امام متوجه میشویم که بسیاری از اهداف پیش گفته، اهداف متوسط بوده و صرفاً مقدمهای برای رسیدن به مقصد اصلی هستند. از اینرو ایشان تصریح میکند که تشکیل حکومت، [[عمل صالح]] و حتی [[تهذیب نفس]] همه مقدمه است برای رسیدن به [[معرفت الهی]]<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۶-۱۷.</ref>. ایشان در جایی دیگر با بیان [[حدیث]] {{متن حدیث|كُنْتُ كَنْزًا مَخْفِيًّا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِأُعْرَف}}<ref>موسوعة أطراف الحدیث النبوی الشریف، ج۶، ص۵۰۷.</ref> و با استناد به [[حدیث]] {{متن حدیث|أَوَّلُ اَلدِّينِ مَعْرِفَتُهُ}}<ref>نهج البلاغه، ص۳۹، خطبه ۱.</ref> کمال [[حقیقت]] [[معرفت]] را تبدیل [[انسان]] مادی به انسان لاهوتی دانسته و با تعابیری نظیر اتصالِ «افق کثرت به افق [[وحدت]]» و پیوند آخر و اول، مقصد نهایی را ترسیم میکند<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۹۷-۲۹۸.</ref>. | |||
اهداف و مقاصد [[اسلام]]، مربوط به کدامیک از دو مرحله [[زندگی]] انسانهاست؟ [[دنیا]]، [[آخرت]] و یا هر دو مقصود [[پیامبران]] بوده است. با نگاهی به آرای اندیشمندان، سه نظرِ عمده به دست میآید. گروهی که تنها امورِ مربوط به دنیا را هدفِ [[انبیاء]] قلمداد کردهاند. گروه دوم، آخرت را تنها مقصد [[دین]] میدانند. این گروه حتی فعالیتهای صورت گرفته [[نبی خاتم]] {{صل}} در [[امور دنیوی]] را خارج از دین و [[وظائف]] [[پیامبری]] او میدانند. گروه سوم: کسانی هستند که دنیا و آخرت را جزء [[اهداف پیامبران]] میدانند. برخی از تعابیر [[امام خمینی]] بر [[اخروی]] بودن [[هدف انبیاء]] دلالت دارند و تخطئه میکند کسانی را که دنیا و آخرت را جزءِ اهداف دین قلمداد میکند و آنها را بیخبر از [[دیانت]] دانسته و تصریح میکند که [[دعوت]] به دنیا از مقصد انبیاء عظام به کلی خارج است؛ زیرا که [[حس]] [[شهوت]] و [[غضب]] و [[شیطان]] [[باطن]] و ظاهر برای دعوت به دنیا کفایت میکند و نیازی به فرستادن [[نبی]] برای دعوت به دنیا نیست و انبیاء برای باز داشتن [[مردم]] از دنیا و برای کنترل کردن شهوت و غضب [[مبعوث]] شدهاند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۴۵ - ۴۶.</ref>. | |||
برخی دیگر از عبارتهای حضرت امام نیز تصریح دارد که دنیا، منظور و مقصود پیامبران نیز بوده است. وی با این نگرش، اسلام را به عنوان مکتبی که در تمام [[شئون]] فردی و [[اجتماعی]]، مادی و معنوی، [[فرهنگی]]، [[سیاسی]]، نظامی و [[اقتصادی]] دخالت و [[نظارت]] دارد، معرفی میکند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۲.</ref>. وی، محدود کردن [[اسلام]] به اداره [[دنیا]] و نیز محدود کردن آن به [[آخرت]] را نادرست میخواند و با استشهاد به محتوای [[قرآن]] همه چیز اعم از عالم طبیعت، [[غیب]] و عالم تجرد را در محدوده [[دین]] میداند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۲۲.</ref>. شاید وجه جمع این دو تعبیر این باشد که باید بین بحث [[قلمرو دین]] و [[هدف]] دین تفکیک کرد. [[امام]]، [[امور دنیوی]] همچون [[حکومت]]، [[سیاست]]، [[اقتصاد]] و... را داخل قلمرو دین میداند<ref>به عنوان نمونه یک عبارت را از ایشان نقل میکنیم: «همه جهات در اسلام هست، یعنی آن چیزی که مربوط به رشد فرد است، آنکه مربوط به رشد جامعه است، آنکه مربوط به سیاستی است که بین آن و سایر ملل هست، آنکه مربوط به اقتصاد است، آنکه مربوط به فرهنگ است، تمام اینها در اسلام هست». (امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۱۸).</ref>. و البته هدف اصلی [[دین اسلام]] را [[سعادت]] آخرت معرفی میکند. پس میتوان رسیدگی به امور دنیوی را از اهداف متوسط دین برشمرد. [[امام خمینی]]، [[نفس انسان]] را دارای سه مرتبه طبیعت، مثال و تجرد میداند و نیز برای [[جهان هستی]] همین سه مرتبه را قائل است<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۰۵؛ و نیز آداب الصلاة، ص۸۵.</ref> و رابطه بین آن مراتب را رابطه ظاهریت و باطنیت، و جلوه و متجلی میداند به نحوی که آثار و فعل و انفعالات یک مرتبه به دیگری منتقل میشود<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۸۵.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۸۸.</ref> | |||
== قلمرو و جامعیت اسلام == | |||
{{اصلی|جامعیت اسلام}} | |||
[[قوانین]] دین اسلام از پیش از تولد [[انسان]] تا مردن و [[دفن]] شدن در [[قبر]] را شامل است. برای امور اجتماعی و [[حکومتی]] همانندِ [[امور عبادی]] [[قانون اسلامی]] وجود دارد و هیچ امرِ مهم و حیاتی نیست که اسلام درباره آن تکلیفی و حُکمی نداده باشد<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۶.</ref>. اسلام هم به [[معنویت]] و [[تربیت نفس]] انسان میپردازد و هم به امور مادی و [[دنیوی]] [[انسانها]] توجه دارد. اسلام بدون آنکه بخواهد مادیات را حذف کند، با تعدیل آن، [[انسان]] را به اهداف متعالی میرساند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۲۴۱.</ref>. | |||
یکی از راههای [[اثبات]] [[جامعیت اسلام]] در پاسخگویی به نیازهای متنوع [[بشر]]، [[خداشناسی]] است. توجه به [[علم]] و [[قدرت خداوند]]، روشن خواهد ساخت که او بر همه نیازهای بشر احاطه دارد و قوانینی که از طرف او آمده پاسخگوی همه خواهد بود<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ص۲۹۳ و ۲۹۴.</ref>. | |||
[[ | |||
[[امام]] به استناد اینکه [[قرآن]] خودش را {{متن قرآن|تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«بیانگر هر چیز » سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> معرفی نموده و نیز به استناد احادیثی همچون حدیثهای وارد شده در کافی<ref>اصول کافی، ج۱، ص۷۶، کتاب العلم، باب الرد إلی الکتاب و السنة....</ref> بر این [[باور]] است که [[اسلام]]، شامل همه آنچه است که بشر برای [[سعادت]] و کمال خود نیاز دارد<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۱.</ref>. | |||
[[امام]] به استناد اینکه [[قرآن]] خودش را {{متن قرآن| | |||
حضرت امام در کتاب [[کشف الأسرار]]، این [[شبهه]] در موضوع [[جامعیت]] را مطرح میکند که بشرِ امروز نیازمند [[قوانین]] بسیاری است که در [[شریعت]] از آن قوانین خبری نیست مانند قوانین مربوط به بانک، [[آیین دادرسی]]، گمرک و... با استناد به [[آیه]] «[[آمادگی]] در برابر [[دشمن]]» {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ}}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref> درباره قوانین مورد نیاز در دوران معاصر راه حلی ارایه میکند به این بیان که این قوانین اگر مخالف شریعت نباشد، میتوان با توجه به [[مصالح]] [[کشور]] آنها را به جریان انداخت؛ هر چند اسمی از آنها در میان [[قوانین اسلام]] نباشد<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ص۲۹۴-۲۹۷.</ref>. | |||
حضرت امام در [[تفسیر]] [[حدیث]] معروفی که علم را در سه بخش ترسیم میکند | حضرت امام در [[تفسیر]] [[حدیث]] معروفی که علم را در سه بخش ترسیم میکند {{متن حدیث| إِنَّمَا اَلْعِلْمُ ثَلاَثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلاَهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ}}<ref> (اصول کافی، ج۱، ص۳۲، کتاب فضل العلم، باب صفة العلم وفضله، ح۱).</ref>؛ قلمرو [[شریعت اسلام]] را ترسیم مینماید. ایشان، انسان را دارای سه مرتبه [[عقل]] و [[روح]]، [[برزخ]] و مثال، و [[دنیا]] و [[ملک]]، معرفی میکند و آنگاه سه علم مذکور در [[حدیث شریف]] را منطبق بر سه مرتبه انسان میداند. [[مبدأ و معاد]] مربوط به قسم اول [[علم]] و مرتبه [[عقل انسان]] است و [[علوم]] مربوط به [[قلب]] و [[اعمال]] [[قلبی]] و ریاضتهای مربوط به آن، قسمِ دوم علم و مرتبه دوم وجود [[انسان]] است، و [[فقه]] و [[آداب]] [[معاشرت]] و [[تدبیر]] [[منزل]] و [[جوامع]]، علم قسم سوم و مربوط به پایینترین نشئه وجودی انسان است. ایشان قلمرو علوم [[شریعت]] را منحصر به این سه دانستهاند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۶-۳۸۹.</ref>. | ||
برخی | برخی دانشمندان علوم انسانی، کارکردهای گوناگونی را برای [[دین]] بیان کردهاند<ref>خسروپناه، عبدالحسین، انتظارات بشر از دین، ص۱۶.</ref>. [[اسلام]] نزد [[امام خمینی]]، دغدغه هر دو بُعدِ [[زندگی]] [[بشر]] را دارد. [[تقوا]] و [[باور]] به [[توحید]] منجر به [[تکامل]] [[روح انسان]] میشود و نتیجه آن کمال و عظمتِ زندگی اجتماعی و [[سیاسی]] [[جامعه]] خواهد بود. از سوی دیگر [[قوانین]] [[مالی]] طوری تنظیم شده است که در زندگی معنوی انسان نیز کارایی داشته باشد. این دو وجهی بودن کم و بیش در [[ادیان آسمانی]] پیشین بوده است اما اسلام بهواسطه کامل بودنش، کاملترین ویژگی را در این زمینه دارد<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ص۳۱۰ به بعد.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۹۲.</ref> | ||
== | == جاودانگی و جهانی بودن اسلام == | ||
[[امام]] با توجه به [[ادله]] درون [[دینی]]، به | {{اصلی|جاودانگی اسلام|جهانی بودن اسلام}} | ||
[[امام]] با توجه به [[ادله]] درون [[دینی]]، به صراحت از جاودانگی و جهانی بودن اسلام یاد میکند و این مسأله را با طرح ثابتات و متغیرات اسلام، به گونهای مطرح میکند که انعطافپذیری اسلام با [[مقتضیات زمان]] روشن گردد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲، ص۲۲۱ و ۲۲۲.</ref> و [[همراهی]] اسلام با [[پیشرفت]] و [[تمدن]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۸، ص۳ و ۴.</ref>، [[دموکراسی]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۱۴۴.</ref> و فراگیری زمانی و مکانی همه ابعاد اسلام را نتیجه بدهد. | |||
=== [[جاودانگی اسلام]] === | === [[جاودانگی اسلام]] === | ||
امام با استفاده از [[آیات قرآن]] به [[اثبات]] جاودانگی اسلام میپردازد. وی در ترجمه [[آیه]] ۴۲ | امام با استفاده از [[آیات قرآن]] به [[اثبات]] جاودانگی اسلام میپردازد. وی در ترجمه [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> میفرماید: «همانا [[قرآن]] کتابی است که نه در [[زمان]] خود و نه پس از خود خط [[باطل]] بر آن کشیده نمیشود و قانونی آن را باطل نمیکند. چطور چنین نباشد در حالی که این [[قانون]] را [[خدای حکیم]] فرو فرستاده است». همچنین [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (توراتشناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری میکردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.</ref> بیان میدارد که هیچ کس [[حق]] ندارد به غیر از [[احکام]] نازل شده از سوی [[خداوند]] حکمی بکند. [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref> بیان میدارد که هر کس [[دینی]] غیر از [[اسلام]] [[اختیار]] کند هرگز از وی پذیرفته نمیشود. توجه به این آیات، مستلزم پذیرش [[جاودانگی اسلام]] است. ایشان از آیه {{متن قرآن|وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمیگردد؛ پس آیا جز سنّت پیشینیان (خود) را چشم میدارند؟ هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابهجایی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref> استفاده کرده و هر گونه تبدیل و [[تغییر]] [[سنت]] و [[دستور الهی]] را منتفی میداند. آیه اول از [[سوره فرقان]]، [[رسول الله]] {{صل}} را [[نذیر]] عالمیان میخواند و آیه {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref>، ایشان را [[رحمت]] بر جهانیان معرفی میکند و آیه {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> [[قرآن]] را [[تذکر]] بر عالمیان اعلام میدارد و این همه بیانگر جاودانگی اسلام است. ایشان با بیان آیه [[ختم نبوت]] {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> و با ضمیمه نمودن این نکته که قانونی به جز [[قانون الهی]] [[مشروعیت]] ندارد، نتیجه میگیرند که [[قوانین اسلام]] همیشگی است<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ص۳۰۵ به بعد.</ref>. | ||
یکی از رموز [[جاودانگی]] قوانین اسلام، تنظیم قانونهایی است که ناظر بر دیگر قانونها هستند. مانند قانونِ حرج، ضرر، [[اضطرار]]، [[اکراه]] و امثال آن. به وسیله این [[قوانین]] میتوان با اقتضائات زمانی، مکانی و اشخاص، تغییراتی در قوانین اولیه داد<ref>رک | یکی از رموز [[جاودانگی]] قوانین اسلام، تنظیم قانونهایی است که ناظر بر دیگر قانونها هستند. مانند قانونِ حرج، ضرر، [[اضطرار]]، [[اکراه]] و امثال آن. به وسیله این [[قوانین]] میتوان با اقتضائات زمانی، مکانی و اشخاص، تغییراتی در قوانین اولیه داد<ref>رک: امام خمینی، کشف الأسرار، ص۳۱۰ - ۳۱۵.</ref>. حضرت امام در [[نزاع]] بین دو رویکردِ پویا و سنتی به [[فقه]]، ضمن تأکید بر فقه سنتی، [[زمان]] و مکان را به عنوان دو عامل تأثیرگذار در فقع بیان کردند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۹۸.</ref>. | ||
یکی دیگر از رموز جاودانگی اسلام از منظر [[امام خمینی]]، [[فطری]] دانستن آموزهها و احکامِ [[دین]] است. در نگاه ایشان همه [[احکام الهی]] منطبق بر عمق [[جان]] انسانهاست. دو [[فطرت]] | یکی دیگر از رموز جاودانگی اسلام از منظر [[امام خمینی]]، [[فطری]] دانستن آموزهها و احکامِ [[دین]] است. در نگاه ایشان همه [[احکام الهی]] منطبق بر عمق [[جان]] انسانهاست. دو [[فطرت]] میل به کمال و نفرت از [[عیب]] و نقص، مبنای همه [[احکام دین]] بوده است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۹.</ref>. از این رو تا [[انسان]]، انسان است و [[فطرت]] او پابرجاست سازگاری با احکام دینی نیز وجود خواهد داشت. البته [[تذکر]] این نکته بجاست که حضرت امام [[احکام]] همه [[ادیان آسمانی]] را منطبق بر فطرت دانستهاند<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۹.</ref>. | ||
امام در پاسخ به این [[پرسش]] که چگونه میتوان ارزشهای به وجود آمده در | امام در پاسخ به این [[پرسش]] که چگونه میتوان ارزشهای به وجود آمده در صدر اسلام را با [[جوامع]] مدرن امروز منطبق کرد، [[ارزشها]] را در دو قسم [[معنوی]] و مادی ترسیم میکند و آنگاه بیان میکند که ارزشهای معنوی همچون [[توحید]]، [[جهاد]]، [[عدالت]]، ارزشهایی معنوی و غیر قابل تغییرند به گونهای که با گذر [[زمان]] عوض نمیشوند، اما قسم دوم که امور مادی است عوض میشود و [[هدف]] [[حکومت اسلامی]] ارزشهای معنوی است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۰، ص۱۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۹۴.</ref> | ||
=== [[جهانی بودن اسلام]] === | === [[جهانی بودن اسلام]] === | ||
تعابیر به کار رفته در [[قرآن]] مانند {{متن قرآن| | تعابیر به کار رفته در [[قرآن]] مانند {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ}} و {{متن قرآن|أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ}} نشانگرِ این است که [[اسلام]] برای یک [[کشور]] با نژادِ خاص نیست، بلکه همه [[انسانها]] مخاطب اسلام است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۱، ص۲۸ و ۲۹.</ref>. در نگاه حضرت امام، اسلام دغدغه همه انسانها را دارد و میخواهد که همه آنها را از [[انحراف]] و [[کجروی]] [[نجات]] دهد<ref>اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی (تبیان، دفتر پنجم) ص۳؛ و نیز: صحیفه نور، ج۱۱، ص۴.</ref>. | ||
[[دین]] [[جاودانه]] باید سخنی جاودانه داشته باشد که بتواند در همه اعصار، | |||
وقتی [[اندیشه]] [[ختم نبوت]]، با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن| | [[دین]] [[جاودانه]] باید سخنی جاودانه داشته باشد که بتواند در همه اعصار، هدایتگر انسان به سوی [[سعادت]] باشد. حضرت امام قرآن را نه تنها فراتر از زمان و مکان خاص، بلکه از نگاه ایشان قرآن ترجمان تمام دایره وجود است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۷۴.</ref>. [[امام خمینی]] با تکیه بر [[آیه اکمال دین]] و اتمام نعمت، جاودانه بودن و غیر قابل [[نسخ]] بودنِ اسلام را ثابت میکند<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ص۳۰۸ به بعد.</ref>. | ||
وقتی [[اندیشه]] [[ختم نبوت]]، با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> به عنوان اصل مسلم پذیرفته شود؛ [[جاودانگی]] و فراگیر بودن [[اسلام]] نیز نتیجه گرفته میشود<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، بیجا، ص۳۰۷.</ref><ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۹۵.</ref> | |||
== اسلام و تعقّل و [[تعلّم]] == | == اسلام و تعقّل و [[تعلّم]] == | ||
[[امام خمینی]] به عنوان | [[امام خمینی]] به عنوان اسلامشناس و [[فقیه]] و اصولی، [[عقل]] را یکی از منابع [[دین]] میداند<ref>از جمله رک: کتابهای اصولی امام خمینی.</ref> همچنین در [[فهم]] دین از منابع [[نقلی]]، [[بهکارگیری عقل]] را لازم میداند. ایشان با قبول [[حسن و قبح عقلی]]، بر این [[باور]] است که اگر [[انسان]] متوجه امر و یا نهی الهی نشود اما با عقل خویش حسن یا قبحِ یک فعل را [[درک]] کند، در این صورت اگر با حکمِ عقل موافقت کند مستحق [[ثواب]] و اگر [[مخالفت]] کند مستحق [[عقوبت]] خواهد بود<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۲۸.</ref>. [[امام]] علاوه بر ارج نهادن به حکم عقل، گاه از [[حکم]] عقلا نیز در اقامه استدلال استفاده میکند. مثلاً ایشان برای [[اثبات]] مختار بودن [[انسانها]] از عقلای عالم که قوانینی برای مجازاتِ مجرمین و پاداشِ [[نیکو]] رفتاران وضع کردهاند کمک میگیرد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۳۰.</ref>. یکی از پایههای اصلی [[اسلام ناب]]، تعمق و [[تعقل]] است. در عرصه شکلگیری اسلام در میان [[جامعه]] و آحادِ آن نیز از نظر امام خمینی یکی از علتهای اصلی به وجود آمدن نگرشهای تک بعدی، [[انحرافی]] و [[خرافی]] به اسلام، به کار نگرفتن عقل در فهم دین بوده است. به همین دلیل ایشان کارهایی همچون چاپ [[قرآن]] توسط [[رژیم]] پهلوی و آلسعود را فریبکارانه<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۹۶.</ref> و نیز ادعای [[کرامت]] و دیدن [[امام زمان]] توسط شاه را به سخره میگیرد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۲۰۷.</ref>. | ||
مسلح شدن به | مسلح شدن به سلاح علم، از نیازهای اساسیِ [[جامعه اسلامی]] است،؛ چراکه خالی شدن [[کشور]] از [[علم]] راه را برای ورود [[دشمنان]] و [[تسلط]] آنان باز میکند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۲۶ و ۳۲۷.</ref>. ایشان، مخالفت اسلام با علم را به شدت [[نفی]] میکند و یادآور میشود که [[حکومت اسلامی]] صرفاً با [[تعلیم]] و تربیتهایی که [[جوانان]] را به [[فساد]] بکشد، مخالف است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۶۴.</ref>. از نگاه ایشان، [[اسلام]]، [[علمآموزی]] را به [[زمان]] و مکان خاصی محدود نکرده است و یادگیری را حتی از [[کافران]] توصیه کرده است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۷۲؛ ج۱۴، ص۳۶۰.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۹۶.</ref> | ||
== [[خاتمیت]] و نقش [[اهل بیت]] {{عم}} == | == [[خاتمیت]] و نقش [[اهل بیت]] {{عم}} == | ||
[[امام خمینی]]، خاتمیت را از روشنترین باورهای اسلام میداند که همه [[مسلمانان]] به آن معتقدند و هیچ نیازی به [[اقامه دلیل]] ندارد در عین حال برخی از | [[امام خمینی]]، خاتمیت را از روشنترین باورهای اسلام میداند که همه [[مسلمانان]] به آن معتقدند و هیچ نیازی به [[اقامه دلیل]] ندارد در عین حال برخی از متون دینی را به عنوان دلیل بر خاتمیت مطرح کردهاند. از جمله: ایشان با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> [[پیامبر اسلام]] را ختم [[پیامبران]] دانسته است<ref>امام خمینی، کشف الاسرار، ص۳۰۷.</ref>. همچنین با طرح [[حدیث منزلت]] {{متن حدیث| أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِيَّ بَعْدِي}}. آن را به عنوان [[حدیثی]] متواتر در میان [[شیعه]] و [[سنی]]، از محکمترین [[ادله]] بر خاتمیت دانستهاند<ref>کشف الاسرار، ص۳۰۷.</ref>. | ||
امامانِ [[معصوم]] {{عم}} در [[کلام]] امام خمینی، بالاترین | امامانِ [[معصوم]] {{عم}} در [[کلام]] امام خمینی، بالاترین مقام را دارا هستند. ایشان با نگاهی [[عرفانی]] اهل بیت {{عم}} را با عناوینی چون [[خلیفه خداوند]]، [[انسان کامل]]، کاملترین مظهر خداوند، ظل [[الله]] معرفی میکند. آنان بر همه مراتب هستی احاطه دارند و شروع و ختم عالمِ هستی هستند<ref>امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (تبیان، دفتر چهل و دو).</ref>. اما مراد در این نوشتار تبیین جایگاه اهل بیت {{عم}} در اسلام است. در نگاه امام خمینی، صاحب [[دین]] قطعاً استمرار دین را خواهان است و تداوم و استمرار دین بعد از [[رسول الله]] {{صل}}، نیازمند کسانی است که بیکم و کاست اسلام را بشناسد و از [[سهو]]، [[خطا]]، [[دروغ]]، [[ستم]]، [[طمع]] و انواع [[رذائل]] به دور باشد. به همین دلیل، [[امامت]] برای تداوم دین امری ضروری است<ref>امام خمینی، کشف الأسرار، ۱۳۴ - ۱۳۶.</ref> و در همه مواردی که [[پیامبر]] {{صل}} [[مرجعیت]] داشت، [[ائمه]] {{ع}} نیز [[مرجعیت]] دارند. و [[اطاعت از ائمه]] همان [[اطاعت از رسول]] [[الله]] {{صل}} است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۶.</ref>. [[امام]] [[معصوم]]، حافظ نظم جامعه و عامل وحدت در میان [[مسلمین]] است همانطور که جامعهای بدون ناظم، [[قانون]] و [[رهبر]] نمیتواند به [[حیات]] خود ادامه بدهد، همچنین [[مسلمانان]] نیز بدون امام با شرایط خاص [[امامت]]، متشتت و از هم پاشیده خواهد شد<ref>ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۷ - ۳۱.</ref>. به همین دلیل همانطور که [[خلافت رسول خدا]] با [[ابلاغ]] [[حکم]] از ناحیه [[خدا]] بود؛ [[خلافت علی]] {{ع}} نیز با ابلاغ حکم از ناحیه [[خداوند]] صورت گرفت<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۴ - ۳۵.</ref>. [[امام خمینی]]، سر حلقه [[پاکان]] را همان کسانی میداند که [[آیه تطهیر]] درباره آنان نازل شده است، آنان دسترسی به [[قرآن]] دارند<ref>امام خمینی، ره عشق، ح۲۸.</ref>. [[تأویل]] [[آموزههای دین]] به شکلِ کاملِ آن در [[اختیار]] [[انبیاء]] {{صل}} و اولیای معصوم {{ع}} است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۶۱.</ref>. ایشان در [[مقام]] تبیین علتِ [[اختلاف]] [[اهل سنت]] با [[شیعیان]] در [[احکام]] تأکید میکند که [[اهل بیت]] {{ع}} اهتمام خاصی به ضبط احکام و آموزههای دین داشتند و به خاطر امتیاز ذاتی که داشتهاند از هر بابی که [[پیامبر]] {{صل}} برای [[امّت]] میگشود، [[هزار باب]] بر ایشان گشوده میشد<ref>اشاره به حدیثی که در این مورد وارد شده است. ر.ک: مجلسی، بحار الأنوار، ج۲، ص۲۷۲.</ref> به همین دلیل [[حقیقت]] [[کتاب خدا]] و [[سنت رسول الله]] {{صل}} در نزد آنان است. به عبارتی دیگر، منبع أخذ [[احکام الهی]] در پیامبر و امام یکی است؛ لکن پیامبر [[بالاصاله]]، و امام با وساطت پیامبر از منبع دریافت میکنند<ref>امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۷۹.</ref>. ایشان با استناد به [[آیات]] و [[روایات]] به ویژه روایاتی که از طریق اهل سنت وارد شده است هر کدام از [[نبوت]] و امامت را جزء [[دین]] میشمارد و [[اشتباه]] برخی از اهل سنت را در اینباره گوشزد میکند<ref>کشف الأسرار، ص۱۷۴ - ۱۷۹.</ref>. ایشان، [[ادله]] بسیاری را به ویژه در کتابهای کشفالأسرار و [[ولایت فقیه]] درباره [[امامت]] [[ائمه معصومین]] {{ع}} بیان داشتهاند. [[شخصیت]] والای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[حضرت زهرا]] {{س}}، [[حماسه کربلا]] و [[تحریف]] در بحث [[انتظار فرج]]، از جمله موارد مهمی بوده که [[امام خمینی]] بدان پرداخته است<ref>جهت تفصیل مطلب مزبور ر.ک: امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (تبیان چهل و دوم).</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۹۷.</ref> | ||
== [[اسلام]] و [[عالمان دین]] == | == [[اسلام]] و [[عالمان دین]] == | ||
عالمان دین از [[زمان]] | عالمان دین از [[زمان]] صدر اسلام نقش مرزبانی از [[دین]] را داشتهاند و ابعاد مختلف دین را ثبت و ضبط کردهاند. ایشان یادآور میشود که اگر فقهای [[عزیز]] نبودند معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان [[علوم قرآن]] و اسلام و [[اهل بیت]] {{عم}} به خورد تودهها داده بودند. جمعآوری و نگهداری علوم قرآن و اسلام و آثار و [[احادیث]] [[پیامبر]] بزرگوار و [[سنت]] و [[سیره معصومین]] {{عم}} و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطی که امکانات بسیار کم بوده و [[حاکمان ستمگر]] در محو آثار [[رسالت]] همه امکانات خود را به کار میگرفتند، کار آسانی نبوده است. امام خمینی تدوین کتبی همچون [[کتب اربعه]] و شکلگیری علومی نظیرِ [[فقه]]، [[فلسفه]] [[اسلامی]]، ریاضیات، نجوم، [[کلام]]، اصول، [[حدیث]]، رجال، [[تفسیر]]، [[ادب]]، [[عرفان]] و لغت، را نتیجه تلاشهای عالمان دین دانسته و این کار آنها را [[جهاد فی سبیل الله]] مینامد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۷۴ و ۲۷۵.</ref>. | ||
[[حضرت امام خمینی]] در [[پیام]] به [[روحانیت]]، مجاهدات [[علمی]] و [[فرهنگی]] را در جهانی [[افضل]] از [[خون]] [[شهیدان]] میشمارد و یادآور میشود که نقش روحانیت به همین مقدار محدود نمیشود؛ بلکه آنان در هر عصری از اعصار برای [[دفاع]] از | [[حضرت امام خمینی]] در [[پیام]] به [[روحانیت]]، مجاهدات [[علمی]] و [[فرهنگی]] را در جهانی [[افضل]] از [[خون]] [[شهیدان]] میشمارد و یادآور میشود که نقش روحانیت به همین مقدار محدود نمیشود؛ بلکه آنان در هر عصری از اعصار برای [[دفاع]] از مقدسات [[دینی]] و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی متحمل شدهاند و همواره با تحمل [[اسارتها]] و تبعیدها، زندانها و [[اذیت]] و آزارها و زخم زبانها مواجه بودهاند و در این راه شهدای گرانقدری را به پیشگاه [[مقدس]] [[حق تقدیم]] نمودهاند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۷۵.</ref>. همچنین [[تبلیغ]] و انتشار [[احکام اسلام]] و [[تعلیم و تربیت]] اسلامی، نیازمند انسانهای [[عادل]] و [[فقیه]] است؛ چراکه غیر عادل [[خیانت]] میکند و غیر فقیه نمیتواند [[حکم]] [[اسلام]] را تشخیص دهد. ایشان این خطر را گوشزد میکند که گاه به خاطر نبودِ این دو شرط، با دو سه [[روایت]] [[ضعیف]]، مسلّماتِ [[قرآن]] را کنار زدهاند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۲ - ۵۴.</ref>. بخشی از احیاگران در طول [[تاریخ]]، برای [[احیای دین]]، یا به [[فقه]] بیتوجه بودهاند و یا [[معتقد]] به تضعیف آن. به نظر آنان فقه موجب شده است که ابعادی از [[دین]] مورد بیتوجهی قرار گیرد<ref>غزالی، احیاء علومالدین، ج۴، ص۴۰۱، ج۱، ص۱۸.</ref>. برخلاف این گروه، [[امام]] احیای دین را در توجه به فقه و [[اقتدار]] [[فقیهان]] میدانستند<ref>«کوشش کنید آقایان... در تحکیم فقه اسلام، در بسط فقه اسلام، این فقه غنی است. در عالم مثل فقه شما چیزی نیست، این فقه غنی را بسطش بدهید.»...</ref>. | ||
امام به برجسته بودن نقش [[روحانیون]] در | امام به برجسته بودن نقش [[روحانیون]] در پیروزی انقلاب اسلامی تصریح میکند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۰.</ref> و [[حفظ اسلام]] را موقوف به این طبقه میداند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۲۳.</ref>. ایشان از روحانیون و [[عالمان دین]] با عناوینی همچون پشتوانه [[ملت]]<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۱۷.</ref> و [[پدر]] ملت<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۲۰.</ref> یاد کرده و [[حفظ]] [[مردم]] در مقابل تفرقهافکنان را از مسئولیتهای روحانیون میداند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۹.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۲۰۱.</ref> | ||
== | == راهبردهای کلان اسلام == | ||
[[امام خمینی]] برای تحقق خارجی اسلام، به بیان راهبردهای مهمی پرداخته که به شرح ذیل اشاره میشود: | [[امام خمینی]] برای تحقق خارجی اسلام، به بیان راهبردهای مهمی پرداخته که به شرح ذیل اشاره میشود: | ||
=== [[وحدت اسلامی]] === | === [[وحدت اسلامی]] === | ||
وحدت اسلامی و [[وحدت]] میان [[مسلمانان]]، یکی از راهبردهای کلان تحقق [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} است. این نوع وحدت از دیدگاه امام خمینی، فراتر از وحدتهایی است که در [[جوامع]] بین گروهها، [[احزاب]]، | وحدت اسلامی و [[وحدت]] میان [[مسلمانان]]، یکی از راهبردهای کلان تحقق [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} است. این نوع وحدت از دیدگاه امام خمینی، فراتر از وحدتهایی است که در [[جوامع]] بین گروهها، [[احزاب]]، اقوام و... مطرح میشود. ایشان، وحدت همه [[انسانها]] را در زیر سایه [[برادری]]، [[الفت]]، [[صداقت]] و صفای [[باطنی]] و ظاهری، از مقاصد [[شرایع آسمانی]] دانسته و این امر را تأثیرگذار در تشکیل مدینه فاضله و در دفع [[فساد]] میداند. امام، کل [[جامعه]] را به منزله یک شخص و آحاد جامعه را به منزله اعضای آن میداند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۰۹.</ref>. اهمیت این نگاه در دوران معاصر که صحبت از [[جهانی شدن]] و کمرنگ شدن حدود و [[ثغور]] جغرافیایی است، بیشتر قابل [[درک]] است. | ||
[[امام خمینی]] با استناد به [[حکم]] [[لزوم]] [[برادری]] بین [[مؤمنین]] | [[امام خمینی]] با استناد به [[حکم]] [[لزوم]] [[برادری]] بین [[مؤمنین]] {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref>، گرفتاری [[مسلمین]] را ناشی از بیتوجهی آنان به این [[دستور خداوند]] میداند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۱، ص۱۴۸؛ ج۱۴، ص۱۴۲.</ref>. ایشان، مرکز این [[وحدت]] را [[مراسم]] سالانه [[حج]] میداند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۹۰.</ref>. با توجه به اینکه [[امام]] موضوع وحدت را بر پایه [[آموزههای دینی]] و یک تکلیف الهی میداند؛ از این رو، وحدت حاصل از آن، وحدتی [[واقعی]] و دارای تعهدی درونی خواهد بود<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۲۰۲.</ref>. | ||
=== [[پیشرفت | === [[پیشرفت اسلامی]] === | ||
یکی دیگر از راهبردهای تحقق [[اسلام]]، مسأله پیشرفت است، پیشرفت و توسعه یافتگی، | یکی دیگر از راهبردهای تحقق [[اسلام]]، مسأله پیشرفت است، پیشرفت و توسعه یافتگی، رسیدن به وضعیت مطلوب است. اما اینکه وضعیت مطلوب چیست و راه رسیدن به آن چگونه است، پرسشی است که نحلههای گوناگون [[فکری]] پاسخهای گوناگون به آن دادهاند. [[ثروت]] بیشتر، [[رفاه]] بیشتر، [[قدرت]] بیشتر و... ، هرکدام مدّ نظرِ گروهی برای رسیدن به پیشرفت و توسعه بوده است. امام خمینی به وسیله انقلاب اسلامی و با طرحِ [[اسلام ناب]]، اسلامی جامع را میشناساند. در این نگاه از یک سو همه ابعاد [[انسان]] اعم از [[دنیوی]] و [[اخروی]]، مادی و [[معنوی]]، [[شناسایی]] میشوند و از سوی دیگر [[سیاست]] و امور اجتماعی بخشِ لاینفک [[دین]] محسوب میشود. در نتیجه پیشرفت انسان به معنای پرداختن به همه ابعاد انسان و [[راهنمایی]] او از این طریق برای رسیدن به بُعدِ متعالی است<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۱۵.</ref>. در مجموع مؤلفههای پیشرفت در نگاه امام را میتوان در چند مورد خلاصه کرد: [[رهایی]] از سلطه بیگانگان و حاکمیت اسلام، [[برابری]] همه در برابر [[قانون]]، [[رفع ظلم]] و [[نابرابری]]<ref>وصینامه امام خمینی، بند ب.</ref>، [[رشد]] [[علمی]] [[فرهنگی]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۱۸۸.</ref>، [[تقوی]] و [[جهاد]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۳.</ref>، رفع فقر و توزیع عادلانه ثروت<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۸ ص۳۷.</ref> و رشد اقتصادی<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۹، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۲۰۲.</ref> | ||
=== [[تمدن اسلامی]] === | === [[تمدن اسلامی]] === | ||
با ترسیم [[پیشرفت]] از نگاه [[اسلام ناب]]، تمدنِ مورد نظر [[اسلام]] نیز روشن میشود. در این نوع [[تمدن]]، علاوه بر | با ترسیم [[پیشرفت]] از نگاه [[اسلام ناب]]، تمدنِ مورد نظر [[اسلام]] نیز روشن میشود. در این نوع [[تمدن]]، علاوه بر عظمت و شکوه [[دنیوی]] یک [[امت]]، ارزشهای [[معنوی]] و [[انسانی]] آن، بخش اساسی تمدن را تشکیل خواهد داد. [[امام]]، پیشرفتهای صنعتی و [[اقتصادی]] در قالب [[آبادانی]] و تأسیس نهادها و ساخت ابزارهای جدید را از مصادیق تمدن به شمار میآورد<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۳، ص۳۶۸.</ref>. با مروری اجمالی به بیانات آن حضرت شاخصهایی چند برای تمدنِ مطلوب میتوان یافت: [[مذهب]]، [[قانون]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۱۱۰.</ref>، [[استقلال]]، [[آزادی]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۳۲.</ref>، آزادی مطبوعات و آزادی اظهار [[عقیده]]<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۳۳.</ref>، و آزادی [[احزاب]] و گروهها<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۱۸۱.</ref>، از جمله شاخصهای تمدن به حساب میآیند. در یک کلمه تفاوت تمدن اسلامی با غیرِ آن این است که تمدن اسلامی در کنار پرداختن به [[امور دنیوی]] میخواهد [[انسان]] را به طرف [[توحید]] بکشاند<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۸، ص۳ و ۴.</ref><ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۲۰۲.</ref> | ||
=== [[بیداری اسلامی]] === | === [[بیداری اسلامی]] === | ||
بیداری اسلامی یکی دیگر از | بیداری اسلامی یکی دیگر از راهبردهای کلان [[اسلامی]] است. نهضتهای اخیر در [[کشورهای اسلامی]]، نشان از یک [[آگاهی]] و [[بیداری]] فراگیر در میان ملتهای اسلامی است. [[امام خمینی]] در این موج عظیم بیداری، نقش آغازگر را داشته است. سخنان ایشان در مقاطع مختلف [[تاریخی]] نشان از آن دارد که بیداری اسلامی جزءِ آرزوهای ایشان بوده است<ref>از جمله ر.ک به: امام خمینی، صحیفه نور، ج۷، ص۳۹۲ و ۳۹۳.</ref>.<ref>[[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۲۰۳.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۵۵: | خط ۲۷۴: | ||
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']] | # [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[محمد تقی سهرابیفر|سهرابیفر، محمد تقی]]، [[اسلامشناسی (مقاله)| مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']] | ||
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[سید سعید لواسانی|لواسانی، سید سعید]]، [[منطق فهم اسلام - لواسانی (مقاله)|مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱''']] | # [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[سید سعید لواسانی|لواسانی، سید سعید]]، [[منطق فهم اسلام - لواسانی (مقاله)|مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱''']] | ||
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[سید فرید حاج سید جوادی|حاج سید جوادی، سید فرید]]، [[اسلامشناسی - حاج سید جوادی (مقاله)|مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای | # [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[سید فرید حاج سید جوادی|حاج سید جوادی، سید فرید]]، [[اسلامشناسی - حاج سید جوادی (مقاله)|مقاله «اسلامشناسی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱''']] | ||
# [[پرونده:IM009731.jpg|22px]] [[علی اللهبداشتی|اللهبداشتی، علی]]، [[اسلام - اللهبداشتی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۱۶۲: | خط ۲۸۲: | ||
[[رده:اسلام]] | [[رده:اسلام]] | ||
[[رده:مدخلهای تلخیص شده]] |