پرش به محتوا

حضرت شعیب علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶٬۲۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۲
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵۱: خط ۵۱:
نه [[زمان]] آنها از شما چندان فاصله دارد، و نه مکان زندگیشان و نه [[اعمال]] و [[گناهان]] شما از گناهان آنان دست کمی دارد!.
نه [[زمان]] آنها از شما چندان فاصله دارد، و نه مکان زندگیشان و نه [[اعمال]] و [[گناهان]] شما از گناهان آنان دست کمی دارد!.
البته «[[مدین]]» که مرکز [[قوم شعیب]] بود از [[سرزمین]] [[قوم لوط]] فاصلۀ زیادی نداشت،؛ چراکه هر دو از مناطق [[شامات]] بودند، و از نظر زمانی هر چند فاصله داشتند اما فاصلۀ آنها نیز آنچنان نبود که تاریخشان به دست [[فراموشی]] سپرده شده باشد، و اما از نظر عمل هر چند میان [[انحرافات]] جنسی قوم لوط و انحرافات [[اقتصادی]] قوم شعیب، ظاهراً فرق بسیار بود، ولی هر دو در [[تولید]] [[فساد]]، در [[جامعه]] و به هم ریختن [[نظام اجتماعی]] و از میان بردن [[فضائل اخلاقی]] و اشاعۀ فساد با هم شباهت داشتند.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۱۵.</ref>
البته «[[مدین]]» که مرکز [[قوم شعیب]] بود از [[سرزمین]] [[قوم لوط]] فاصلۀ زیادی نداشت،؛ چراکه هر دو از مناطق [[شامات]] بودند، و از نظر زمانی هر چند فاصله داشتند اما فاصلۀ آنها نیز آنچنان نبود که تاریخشان به دست [[فراموشی]] سپرده شده باشد، و اما از نظر عمل هر چند میان [[انحرافات]] جنسی قوم لوط و انحرافات [[اقتصادی]] قوم شعیب، ظاهراً فرق بسیار بود، ولی هر دو در [[تولید]] [[فساد]]، در [[جامعه]] و به هم ریختن [[نظام اجتماعی]] و از میان بردن [[فضائل اخلاقی]] و اشاعۀ فساد با هم شباهت داشتند.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۱۵.</ref>
==تهدیدهای متقابل [[شعیب]] و قومش==
شعیب این [[پیامبر]] بزرگ که به خاطر سخنان حساب شده و رسا و دلنشین به عنوان [[خطیب]] الانبیاء [[لقب]] گرفته، گفتارش را که بهترین راهگشای [[زندگی مادی]] و [[معنوی]] این گروه بود با [[صبر]] و حوصله و [[متانت]] و [[دلسوزی]] تمام ایراد کرد، اما ببینیم این [[قوم]] [[گمراه]] چگونه به او پاسخ گفتند.
آنها با چهار جمله که همگی حکایت از [[لجاجت]] و [[جهل]] و بی‌خبری می‌کرد جواب دادند.
نخست اینکه «گفتند: ای شعیب ما بسیاری از حرف‌های تو را نمی‌فهمیم»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ}} «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.</ref>.
اساساً سخنان تو سر و ته ندارد! و محتوا و [[منطق]] با ارزشی در آن نیست که ما بخواهیم پیرامون آن بیندیشیم! و به همین دلیل چیزی نیست که بخواهیم آن را ملاک عمل قرار دهیم، بنابراین زیاد خود را خسته مکن و به سراغ دیگران برو!
دیگر اینکه «ما تو را در میان خود [[ضعیف]] و [[ناتوان]] می‌یابیم»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ}} «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.</ref>.
بنابراین اگر [[فکر]] کنی حرف‌های بی‌منطقت را با [[قدرت]] و [[زور]] می‌توانی به [[کرسی]] بنشانی، آن هم [[اشتباه]] است.
[[گمان]] مکن اگر ما حساب تو را نمی‌رسیم به خاطر [[ترس]] از قدرت تو است، «اگر ملاحظۀ قوم و قبیله‌ات و احترامی که برای آنها قائل هستیم نبود» تو را به بدترین صورتی به [[قتل]] می‌رساندیم یعنی «تو را سنگباران می‌کردیم»!<ref>{{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ}} «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.</ref>
سرانجام گفتند «تو برای ما فردی نیرومند و شکست‌ناپذیر نیستی»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ}} «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.</ref>.
تو هر چند از بزرگان قبیله‌ات محسوب می‌شوی به خاطر برنامه‌ای که در پیش گرفتی در نظر ما [[قرب]] و منزلتی نداری. [[شعیب]] بدون اینکه از سخنان زننده و توهین‌های آنها از جا در برود، با همان [[منطق]] شیوا و بیان رسا به آنها چنین پاسخ «گفت: ای [[قوم]]! آیا این چند نفر قوم و قبیلۀ من نزد شما از [[خداوند]] عزیزترند»؟<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «گفت: ای قوم من! آیا تبارم نزد شما توانمندتر از خداوند است که او را پس پشت افکنده‌اید؛ بی‌گمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام می‌دهید» سوره هود، آیه ۹۲.</ref>
شما که به خاطر [[فامیل]] من که به گفتۀ خودتان چند نفری بیش نیستند به من [[آزار]] نمی‌رسانید چرا به خاطر [[خدا]] سخنانم را نمی‌پذیرید؟ آیا چند نفر در برابر [[عظمت]] [[پروردگار]] به حساب می‌آیند؟
آیا شما برای خدا [[احترام]] قائلید؟ «با اینکه او و [[فرمان]] او را پشت سر انداخته‌اید»؟<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «گفت: ای قوم من! آیا تبارم نزد شما توانمندتر از خداوند است که او را پس پشت افکنده‌اید؛ بی‌گمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام می‌دهید» سوره هود، آیه ۹۲.</ref>
و در پایان می‌گوید: [[فکر]] نکنید [[خداوند]] [[اعمال]] شما را نمی‌بیند و سخنانتان را نمی‌شنود. «[[یقین]] بدانید که [[پروردگار]] من به تمام اعمالی که انجام می‌دهید، احاطه دارد»<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ}} «گفت: ای قوم من! آیا تبارم نزد شما توانمندتر از خداوند است که او را پس پشت افکنده‌اید؛ بی‌گمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام می‌دهید» سوره هود، آیه ۹۲.</ref>. از آنجا که [[مشرکان]] [[قوم شعیب]] در آخر سخنان خود، او را [[تهدید]] ضمنی به سنگسار کردن نمودند، و [[قدرت]] خود را به رخ او کشیدند، [[شعیب]] موضع خویش را در برابر تهدید آنها چنین مشخص می‌کند.
«ای [[قوم]] من! هر چه در قدرت دارید انجام دهید و کوتاهی نکنید و هر کاری از دستتان ساخته است مضایقه ننمائید. من نیز کار خودم را می‌کنم. اما بزودی خواهید فهمید چه کسی گرفتار [[عذاب]] خوارکننده خواهد شد من یا شما و چه کسی [[دروغگو]] است، من یا شما؟. و حال که چنین است، شما در [[انتظار]] بمانید، من هم در انتظارم»<ref>{{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}} «و ای قوم من! هر چه از دستتان برمی‌آید انجام دهید، من نیز انجام می‌دهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ می‌گوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.</ref>.
شما در انتظار این باشید که بتوانید با [[قدرت]] و [[جمعیت]] و [[ثروت]] و نفوذتان بر من [[پیروز]] شوید من هم در [[انتظار]] این هستم که [[مجازات]] دردناک [[الهی]] بزودی دامان شما جمعیت [[گمراه]] را بگیرد و از صفحه [[گیتی]] براندازد.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۱۷.</ref>
==پایان [[عمر]] [[تبهکاران]] [[مدین]]==
در سرگذشت [[اقوام]] پیشین بارها در [[قرآن مجید]] خوانده‌ایم که در مرحله نخست، [[پیامبران]] به [[دعوت]] آنها به سوی [[خدا]] بر می‌خاستند و از هرگونه آگاه‌سازی و [[اندرز]] و [[نصیحت]] مضایقه نمی‌کردند، در مرحله بعد که [[اندرزها]] برای گروهی [[سود]] نمی‌داد، روی [[تهدید]] به [[عذاب الهی]] تکیه می‌کردند، تا آخرین کسانی که [[آمادگی]] پذیرش دارند [[تسلیم]] [[حق]] شوند و به [[راه خدا]] باز گردند و [[اتمام حجت]] شود، در مرحلۀ سوم که هیچ‌یک از اینها سودی نمی‌داد به [[حکم]] [[سنت الهی]] در زمینۀ [[تصفیه]] و پاکسازی روی [[زمین]]، مجازات فرا می‌رسید و این خارهای سر راه را از میان می‌برد.
در مورد [[قوم شعیب]] یعنی [[مردم]] «مدین» نیز، سرانجام مرحلۀ نهائی فرا رسید، چنانکه [[قرآن]] گوید:
«هنگامی که [[فرمان]] ما (دائر به مجازات این [[قوم]] گمراه و [[ستمکار]] و لجوج) فرا رسید، نخست [[شعیب]] و کسانی را که با او [[ایمان]] آورده بودند به [[برکت]] [[رحمت]] خود از آن [[سرزمین]] [[نجات]] دادیم»<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}} «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref>.
«سپس فریاد آسمانی و صیحۀ [[عظیم]] مرگ‌آفرین، [[ظالمان]] و [[ستمگران]] را فرو گرفت»<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}} «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref>.
«[[صیحه]]» به معنی هرگونه صدای [[عظیم]] است، این صیحه احتمالا به وسیلۀ [[صاعقه]] و مانند آن بوده است، گاهی ممکن است امواج صوتی به قدری [[قوی]] باشد که سبب [[مرگ]] گروهی شود.
و به دنبال آن می‌فرماید: «[[قوم شعیب]] بر اثر این [[صیحۀ آسمانی]] در خانه‌های خود برو افتادند و مردند»<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}} «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref> و اجساد بی‌جانشان به عنوان درس‌های عبرتی تا مدتی در آنجا بود.
آنچنان طومار زندگانی آنها در هم پیچیده شد که «گویا هرگز ساکن آن [[سرزمین]] نبودند. هفت [[روز]]، گرمای سوزانی سرزمین آنها را فرا گرفت، و مطلقاً نسیمی نمی‌وزید، ناگاه قطعه ابری در [[آسمان]] ظاهر شد و نسیمی وزیدن گرفت، آنها از خانه‌های خود بیرون ریختند و از شدت [[ناراحتی]] به سایۀ [[ابر]] [[پناه]] بردند.
در این هنگام صاعقه‌ای مرگبار از ابر برخاست، صاعقه‌ای با صدای گوش خراش، و به دنبال آن [[آتش]] بر سر آنها فرو ریخت، و لرزه‌ای بر [[زمین]] افتاد، و همگی هلاک و نابود شدند.
تمام آن ثروت‌هایی که به خاطر آن [[گناه]] و [[ظلم و ستم]] کردند و تمام آن کاخ‌ها و زینت‌ها و زرق و برق‌ها و غوغاها، همه از میان رفت و همه خاموش شدند.
سرانجام [[قرآن]] می‌فرماید: «دور باد سرزمین [[مدین]] از [[لطف]] و [[رحمت]] [[پروردگار]] همان‌گونه که [[قوم ثمود]] دور شدند»<ref>{{متن قرآن|كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ}} «گویی (هرگز) در آن نمی‌زیسته‌اند؛ هان! نابود باد مدین! چنان که ثمود نابود گشت» سوره هود، آیه ۹۵.</ref>.
روشن است که منظور از «مدین» در اینجا [[اهل مدین]] است. آنها بودند که از [[رحمت خدا]] دور افتادند.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۲۱۸.</ref>


== ولادت و نیاکان ==
== ولادت و نیاکان ==
۷۳٬۳۴۳

ویرایش