رفاعة بن شداد بجلی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'اهل یمن' به 'اهل یمن'
جز (جایگزینی متن - 'سواره نظام' به 'سوارهنظام') |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
== [[رفاعه]] در [[زمان]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} == | == [[رفاعه]] در [[زمان]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} == | ||
=== [[بیعت]] با [[امام]]{{ع}} === | === [[بیعت]] با [[امام]]{{ع}} === | ||
[[ابن اعثم کوفی]] مینویسد: (پس از کشته شدن [[عثمان]]) [[هاشم بن عتبه بن أبی وقاص]] به [[ابوموسی شعری]] گفت: "دیگر [[منتظری]] چه خبری برسد؟ [[عثمان]] را کشتند و [[مهاجر]] و [[انصار]] و خاصّ و عام با [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} بیعت کردند؛ از آن میترسی که اگر با علی{{ع}} بیعت کنی، عثمان از آن [[جهان]] باز گردد؟" هاشم بن عتبه بن أبی وقاص این سخن را گفت و با دست راست خویش دست چپش را گرفت و گفت: "دست چپ، از آن من است و دست راست من از آن امیرالمؤمنین علی{{ع}} است؛ پس با او بیعت کردم و به [[خلافت]] او [[راضی]] شدم". چون هاشم بن عتبه بن أبی وقاص با این جمله بیعت کرد، [[ابوموسی]] هیچ عذری نداشت، برخاست و بیعت کرد و به دنبال او همه بزرگان و [[سادات]] و [[مشایخ]] و [[معارف]] [[کوفه]] بیعت کردند. وقتی این خبر همه جا پیچید، [[اهل | [[ابن اعثم کوفی]] مینویسد: (پس از کشته شدن [[عثمان]]) [[هاشم بن عتبه بن أبی وقاص]] به [[ابوموسی شعری]] گفت: "دیگر [[منتظری]] چه خبری برسد؟ [[عثمان]] را کشتند و [[مهاجر]] و [[انصار]] و خاصّ و عام با [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} بیعت کردند؛ از آن میترسی که اگر با علی{{ع}} بیعت کنی، عثمان از آن [[جهان]] باز گردد؟" هاشم بن عتبه بن أبی وقاص این سخن را گفت و با دست راست خویش دست چپش را گرفت و گفت: "دست چپ، از آن من است و دست راست من از آن امیرالمؤمنین علی{{ع}} است؛ پس با او بیعت کردم و به [[خلافت]] او [[راضی]] شدم". چون هاشم بن عتبه بن أبی وقاص با این جمله بیعت کرد، [[ابوموسی]] هیچ عذری نداشت، برخاست و بیعت کرد و به دنبال او همه بزرگان و [[سادات]] و [[مشایخ]] و [[معارف]] [[کوفه]] بیعت کردند. وقتی این خبر همه جا پیچید، [[اهل یمن]] نیز با میل و رغبت برای تهنیت گفتن به [[خدمت]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} روی آوردند. اول کسی که از افراد شناخته شده یمن به [[مدینه]] رسید، [[رقایه بن وائل همدانی]] بود و بعد از او [[رویبه بن وبر بجلی]] با [[مردم]] خویش کوچ کرده، به سوی مدینه رفتند. چون این خبر به علی{{ع}} رسید، [[مالک اشتر]] را خواند و فرمود تا جماعتی از [[بزرگان مدینه]] به استقبال ایشان برود. اشتر با افرادی زیاد و [[تدارک]] [[نیکو]] از مدینه بیرون رفت و چون به ایشان رسید، به آنها خوش آمد گفت و آنها را [[نیک]] گرامی داشت و با ایشان آمد تا اینکه به مدینه رسیدند و گفت که ایشان را در جایگاهی خوب اسکان دهند. ایشان یک [[روز]] استراحت کردند و روز دیگر امیرالمؤمنین علی{{ع}} ایشان را خواند تا با ایشان [[ملاقات]] کند و سخن ایشان را بشنود. پس آن [[قوم]] حاضر شدند و نخست، [[فیاض بن جلیل الأزدیّ]] و سپس [[رقایه بن وایل همدانی]]، [[کیسوم بن سلمة جهنی]]، [[رویبه بن وبر بجلی]]، [[رفاعة بن شداد خولانی]]، [[هشام بن ابرهه نخعی]]، [[جمیع بن حشم کندی]]، [[احنف بن قیس کندی]]، [[عقبه بن نعمان تحمیدی]] و [[عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] سخن گفتند؛ این ده نفر از بزرگان آن [[جماعت]] بودند<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۲، ص۴۴۰.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[رفاعه بن شداد بجلی (مقاله)|مقاله «رفاعه بن شداد بجلی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۳۳-۳۳۴.</ref> | ||
=== [[رفاعه]] و [[جنگ جمل]] === | === [[رفاعه]] و [[جنگ جمل]] === |