جرهم در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
جز (جایگزینی متن - 'صحابه نگاران' به 'صحابهنگاران') |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== [[مهاجرت]] [[جرهم]] به [[مکه]] == | == [[مهاجرت]] [[جرهم]] به [[مکه]] == | ||
منابع از مهاجرت جرهمیان، سالها پیش از میلاد [[مسیح]]، از [[یمن]] به [[حجاز]] سخن گفته و از سکونت آنان ابتدا در تهامه در [[غرب]] مکه یا [[عرفات]] (در ۲۳ کیلومتری [[شرق]] مکه) <ref> المعالم الاثیره، ص ۱۸۹. </ref> و سپس نزدیک [[زمزم]] یاد کردهاند؛<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۹. </ref> گویا با گسترش جمعیتی تیرههای [[قحطانی]] یمن و [[اختلاف]] شدید آنان بر سر [[ریاست]] و [[قدرت]]، جرهمیها ناگزیر شدند [[یمن]] را ترک کنند و در [[حجاز]] مستقر شوند. <ref> الاخبار الطوال، ص ۸ - ۹؛ معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۱۸۳. </ref> اینان ابتدا قصد داشتند به [[شام]] کوچ کنند؛ اما آن گاه که در مسیر خود در وادی [[مکه]] آب یافتند همانجا ماندند. <ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۷۹ - ۱۸۰. </ref> برخی گزارشها نیز در بیان سبب این [[مهاجرت]] به عامل دیگری اشاره دارند، بر این اساس در پی [[غلبه]] یَعْرُب بن [[قحطان]] ([[برادر]] [[جرهم]]) بر [[قوم عاد]] در یمن و از میان برداشتن [[سلطه]] عمالقه در حجاز، وی [[حکومت]] حجاز را به [[جرهم]] واگذاشت و او نیز به همراه [[خانواده]] خود به این سو مهاجرت کرد. <ref> تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۳۰ - ۳۱؛ معجم قبایل العرب، ج ۱، ص ۱۸۳. </ref> این در حالی است که برخی انقراض عمالقه را به دست جرهم در نبردی نزدیک مکه دانستهاند. <ref>معجم البلدان، ج ۴، ص ۲۳۱؛ الاخبار الطوال، ص ۸ - ۹؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۰. </ref> به نظر میرسد که درگیری جرهم و عمالقه به دورههای بعدی حضور این [[قبایل]] در مکه باز میگردد؛ اما برخی از منابع آن را به ابتدای ورود جرهم به مکه سرایت دادهاند. پس از سکونت [[هاجر]] و [[اسماعیل]] در مکه و جوشش چشمه [[زمزم]]، [[جرهمیان]] ساکن در اطراف مکه بدان سو حرکت کردند و با دیدن هاجر و اسماعیل و شناختن آنان، از هاجر خواستند تا در کنار زمزم، که در آن [[روزگار]] سکنه نداشت، ساکن شوند؛<ref>صحیح البخاری، ج ۳، ص ۷۸؛ السنن الکبری، ج ۵، ص ۱۰۰ - ۱۰۱. </ref> اما هاجر سکونت [[قطعی]] آنان را منوط به کسب اجازه از [[حضرت ابراهیم]] دانست. بدین شکل جرهمیان چادرهای خود را در آنجا برپا کردند و با بازگشت [[مجدد]] [[ابراهیم]] به مکه و [[رضایتمندی]] او از [[همسایگی]] [[جرهم]]، [[سکونت]] خود را در [[مکه]] [[قطعی]] کردند. در این میان [[جرهمیان]] نیز هر یک با اهدای یک تا دو گوسفند به [[اسماعیل]] به تقویت [[روابط]] خود با [[خاندان ابراهیم]] | منابع از مهاجرت جرهمیان، سالها پیش از میلاد [[مسیح]]، از [[یمن]] به [[حجاز]] سخن گفته و از سکونت آنان ابتدا در تهامه در [[غرب]] مکه یا [[عرفات]] (در ۲۳ کیلومتری [[شرق]] مکه) <ref> المعالم الاثیره، ص ۱۸۹. </ref> و سپس نزدیک [[زمزم]] یاد کردهاند؛<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۹. </ref> گویا با گسترش جمعیتی تیرههای [[قحطانی]] یمن و [[اختلاف]] شدید آنان بر سر [[ریاست]] و [[قدرت]]، جرهمیها ناگزیر شدند [[یمن]] را ترک کنند و در [[حجاز]] مستقر شوند. <ref> الاخبار الطوال، ص ۸ - ۹؛ معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۱۸۳. </ref> اینان ابتدا قصد داشتند به [[شام]] کوچ کنند؛ اما آن گاه که در مسیر خود در وادی [[مکه]] آب یافتند همانجا ماندند. <ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۷۹ - ۱۸۰. </ref> برخی گزارشها نیز در بیان سبب این [[مهاجرت]] به عامل دیگری اشاره دارند، بر این اساس در پی [[غلبه]] یَعْرُب بن [[قحطان]] ([[برادر]] [[جرهم]]) بر [[قوم عاد]] در یمن و از میان برداشتن [[سلطه]] عمالقه در حجاز، وی [[حکومت]] حجاز را به [[جرهم]] واگذاشت و او نیز به همراه [[خانواده]] خود به این سو مهاجرت کرد. <ref> تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۳۰ - ۳۱؛ معجم قبایل العرب، ج ۱، ص ۱۸۳. </ref> این در حالی است که برخی انقراض عمالقه را به دست جرهم در نبردی نزدیک مکه دانستهاند. <ref>معجم البلدان، ج ۴، ص ۲۳۱؛ الاخبار الطوال، ص ۸ - ۹؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۰. </ref> به نظر میرسد که درگیری جرهم و عمالقه به دورههای بعدی حضور این [[قبایل]] در مکه باز میگردد؛ اما برخی از منابع آن را به ابتدای ورود جرهم به مکه سرایت دادهاند. پس از سکونت [[هاجر]] و [[اسماعیل]] در مکه و جوشش چشمه [[زمزم]]، [[جرهمیان]] ساکن در اطراف مکه بدان سو حرکت کردند و با دیدن هاجر و اسماعیل و شناختن آنان، از هاجر خواستند تا در کنار زمزم، که در آن [[روزگار]] سکنه نداشت، ساکن شوند؛<ref>صحیح البخاری، ج ۳، ص ۷۸؛ السنن الکبری، ج ۵، ص ۱۰۰ - ۱۰۱. </ref> اما هاجر سکونت [[قطعی]] آنان را منوط به کسب اجازه از [[حضرت ابراهیم]] دانست. بدین شکل جرهمیان چادرهای خود را در آنجا برپا کردند و با بازگشت [[مجدد]] [[ابراهیم]] به مکه و [[رضایتمندی]] او از [[همسایگی]] [[جرهم]]، [[سکونت]] خود را در [[مکه]] [[قطعی]] کردند. در این میان [[جرهمیان]] نیز هر یک با اهدای یک تا دو گوسفند به [[اسماعیل]] به تقویت [[روابط]] خود با [[خاندان ابراهیم]] دست زدند. <ref> مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۹؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۸۸ - ۸۹. </ref> به گزارش [[مسعودی]]، نخست عمالقه و سپس [[جرهم]] با اجازه [[هاجر]] در مکه ساکن شدند. <ref> مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۰ - ۵۲. </ref> به نظر میرسد [[مورخان]] درباره جرهم و روابطشان با اسماعیل و هاجر در این مقطع به قصه پردازی روی آوردهاند، چرا که [[ابراهیم]] و اسماعیل برای آنان شناخته شده نبودند تا [[حرمت]] و [[شأن]] آنها را نگه داشته، برای استفاده از آب [[زمزم]] [[منتظر]] اجازه هاجر و ابراهیم باشند، به ویژه آنکه هنوز [[کعبه]] ساخته نشده و نهاد [[حج]] تأسیس نشده بود، ضمن آنکه مسئله جرهمیان پس از [[مهاجرت]]، مسئله [[مرگ]] و [[حیات]] بود و در چنین اوضاعی برای دسترسی به آب به اجازه یک [[زن]] اهمیتی نمیدهند. | ||
بعدها اسماعیل از جرهمیان همسری برگزید. برخی هر دو [[همسر]] اسماعیل را [[جرهمی]] میدانند و بر این باورند که بعد از [[طلاق]] همسر اول به توصیه پدرش، با [[رعله]] یا [[سیده]] یا حیفاء دختر [[مضاض بن عمرو]] <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۶ - ۲۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۲۰؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۲؛ الاغانی، ج ۱۵، ص ۱۱. </ref> یا سامه دختر [[مهلهل بن سعدجرهمی]]<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۲. </ref> [[ازدواج]] کرد و از او صاحب ۱۲ پسر شد. برخی از محققان بر اساس گزارش [[تورات]] بر این باورند که اسماعیل ابتدا با دختری از جرهم [[ازدواج]] کرد و پس از طلاق دادن او همسری [[مصری]] [[اختیار]] کرد و از او صاحب فرزندانی شد. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۴۳۴ - ۴۳۵؛ احکام القرآن، ج ۴، ص ۱۹۵۷. </ref> بعدها [[جرهمیان]] به سبب این [[ازدواج]] چندان اعتبار یافتند که حتی [[شایسته]] [[خلافت]] شمرده شدند. <ref> روح المعانی، ج ۱۳، ص ۳۱۷. </ref> در نسلهای بعدی نیز ازدواجهایی میان جرهمیان و [[فرزندان]] [[اسماعیل]] صورت گرفت، چنان که [[همسر]] [[معد بن عدنان]]،<ref> السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۱، ص ۶؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲۳؛ البدایة و النهایه، ج ۲، ص ۱۹۰. </ref> [[نزار بن معد]]،<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴؛ الطبقات، ج ۱، ص ۵۹. </ref>[[مضر]] بن نزار <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۴۹؛ الانباه علی قبائل الرواة، ص ۶۴. </ref> و [[مالک بن نضر]]،<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۶۲؛ الطبقات، ج ۱، ص ۶۵. </ref> بزرگ [[کنانه]] و از اجداد [[پیامبر]] را زنانی از [[جرهم]] دانستهاند.<ref>[[سید علی خیرخواه علوی|خیرخواه علوی، سید علی]]، [[جرهم (مقاله)|مقاله «جرهم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref> | بعدها اسماعیل از جرهمیان همسری برگزید. برخی هر دو [[همسر]] اسماعیل را [[جرهمی]] میدانند و بر این باورند که بعد از [[طلاق]] همسر اول به توصیه پدرش، با [[رعله]] یا [[سیده]] یا حیفاء دختر [[مضاض بن عمرو]] <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۶ - ۲۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۲۰؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۲؛ الاغانی، ج ۱۵، ص ۱۱. </ref> یا سامه دختر [[مهلهل بن سعدجرهمی]]<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۲. </ref> [[ازدواج]] کرد و از او صاحب ۱۲ پسر شد. برخی از محققان بر اساس گزارش [[تورات]] بر این باورند که اسماعیل ابتدا با دختری از جرهم [[ازدواج]] کرد و پس از طلاق دادن او همسری [[مصری]] [[اختیار]] کرد و از او صاحب فرزندانی شد. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۴۳۴ - ۴۳۵؛ احکام القرآن، ج ۴، ص ۱۹۵۷. </ref> بعدها [[جرهمیان]] به سبب این [[ازدواج]] چندان اعتبار یافتند که حتی [[شایسته]] [[خلافت]] شمرده شدند. <ref> روح المعانی، ج ۱۳، ص ۳۱۷. </ref> در نسلهای بعدی نیز ازدواجهایی میان جرهمیان و [[فرزندان]] [[اسماعیل]] صورت گرفت، چنان که [[همسر]] [[معد بن عدنان]]،<ref> السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۱، ص ۶؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲۳؛ البدایة و النهایه، ج ۲، ص ۱۹۰. </ref> [[نزار بن معد]]،<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴؛ الطبقات، ج ۱، ص ۵۹. </ref>[[مضر]] بن نزار <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۴۹؛ الانباه علی قبائل الرواة، ص ۶۴. </ref> و [[مالک بن نضر]]،<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۶۲؛ الطبقات، ج ۱، ص ۶۵. </ref> بزرگ [[کنانه]] و از اجداد [[پیامبر]] را زنانی از [[جرهم]] دانستهاند.<ref>[[سید علی خیرخواه علوی|خیرخواه علوی، سید علی]]، [[جرهم (مقاله)|مقاله «جرهم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref> |