پرش به محتوا

ایمان در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۶٬۷۰۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۴: خط ۲۴:
== تاریخچه ==
== تاریخچه ==
بحث از چیستی [[ایمان]] و مفاهیم مقابل آن ([[کفر]]، [[فسق]] و...) از نخستین مباحث [[کلامی]] در [[تاریخ اسلام]] است. نقطۀ عطف این بحث در [[اسلام]]، غائله‌ای بود که پیرامون [[حکمیت]] در [[جنگ صفین]] رُخ داد و منجر به شکل‌گیری جماعتی به نام [[خوارج]] شد. خوارج هر چند به معنای دقیق کلمه از [[اهل]] [[کلام]] به شمار نمی‌آمدند، اما با مطرح کردن بحث از [[حدود]] کفر و ایمان، پایه‌گذار نخستین بحث کلامی در تاریخ اسلام شدند که واکنش دیگر فرق از جمله [[مرجئه]]، [[قدریه]]، [[جهمیه]] و [[امامیه]] را به دنبال داشت<ref>کتاب الإیمان، ص۱۴۲.</ref>.از نخستین کسانی که این نظریه را در میان [[شیعیان]] مطرح کرده است می‌توان به [[ابو اسحاق]] [[ابراهیم]] بن نوبخت صاحب [[کتاب]]"الیاقوت فی [[علم]] الکلام" اشاره کرد. وی در این کتاب به [[صراحت]] اظهار می‌دارد که [[مؤمن]] در صورت ارتکاب [[کبیره]] از دایرۀ ایمان خارج نمی‌شود و همچنان مؤمن باقی می‌ماند، زیرا ایمان چیزی جز [[تصدیق قلبی]] نیست و عمل در [[حقیقت]] آن وارد نیست<ref>الیاقوت فی علم الکلام، ص۶۵</ref>.
بحث از چیستی [[ایمان]] و مفاهیم مقابل آن ([[کفر]]، [[فسق]] و...) از نخستین مباحث [[کلامی]] در [[تاریخ اسلام]] است. نقطۀ عطف این بحث در [[اسلام]]، غائله‌ای بود که پیرامون [[حکمیت]] در [[جنگ صفین]] رُخ داد و منجر به شکل‌گیری جماعتی به نام [[خوارج]] شد. خوارج هر چند به معنای دقیق کلمه از [[اهل]] [[کلام]] به شمار نمی‌آمدند، اما با مطرح کردن بحث از [[حدود]] کفر و ایمان، پایه‌گذار نخستین بحث کلامی در تاریخ اسلام شدند که واکنش دیگر فرق از جمله [[مرجئه]]، [[قدریه]]، [[جهمیه]] و [[امامیه]] را به دنبال داشت<ref>کتاب الإیمان، ص۱۴۲.</ref>.از نخستین کسانی که این نظریه را در میان [[شیعیان]] مطرح کرده است می‌توان به [[ابو اسحاق]] [[ابراهیم]] بن نوبخت صاحب [[کتاب]]"الیاقوت فی [[علم]] الکلام" اشاره کرد. وی در این کتاب به [[صراحت]] اظهار می‌دارد که [[مؤمن]] در صورت ارتکاب [[کبیره]] از دایرۀ ایمان خارج نمی‌شود و همچنان مؤمن باقی می‌ماند، زیرا ایمان چیزی جز [[تصدیق قلبی]] نیست و عمل در [[حقیقت]] آن وارد نیست<ref>الیاقوت فی علم الکلام، ص۶۵</ref>.
== تبیین مسئله [[ایمان]] در [[اندیشه]] [[اسلامی]] ==
در اینکه اجزاء و ارکان ایمان چیست و چه چیزهایی را باید [[تصدیق]] کرد تا [[ایمان شرعی]] [[صدق]] کند، [[شیعه]] و [[اهل سنت]] فی‌الجمله در اینکه اصول چهارگانه [[اعتقادی]] ([[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]] و [[عدل]])<ref>ر.ک: {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ...}} «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و می‌گویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمی‌نهیم.».. سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref> و {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيُّ{{صل}}}} جزء [[ارکان دین]] و ایمانند، متفقند و اختلافی در اصل مطلب ندارند<ref>ر.ک: طوسی قواعد العقائد، ص۱۰۵؛ شهید ثانی، حقائق الإیمان، ص۱۴۴ - ۱۵۹؛ مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲ - ۵۴۶؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵ - ۵۷۰؛ کاشف الغطاء، أصل الشیعة و أصولها، ص۶۰ – ۶۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۲؛ آمدی، غایة المرام، ص۲۶۸.</ref>؛ هرچند در جزئیات اختلافاتی دارند. اما در اینکه آیا [[امامت]] نیز جزء اصول و ارکان ایمان است یا خیر، میان شیعه و اهل سنت [[اختلاف]] است. [[علمای شیعه]] علاوه بر تصدیقِ وجود و [[وحدانیت خداوند]] (توحید)، عدل، [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} و جمیع آنچه آن حضرت آورده است و معاد، معتقدند که [[امامت ائمه اطهار]]{{عم}} نیز از ارکان و [[اجزای ایمان]] است<ref>ر.ک: قواعد العقائد، ص۱۰۵؛ حقائق الإیمان، ص۱۴۴ - ۱۵۹؛ مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲ - ۵۴۶؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵ - ۵۷۰؛ أصل الشیعة و أصولها، ص۶۰ - ۶۲.</ref>.
در واقع [[حق]] این است که تصدیق هر آنچه از ضروریات دین<ref>درباره [[ضروری دین]] تعاریف مختلفی ارائه شده است؛ اما می‌توان با توجه به اشتراکات آن تعاریف چنین تعریف کرد: [[ضروریات دین]] به [[احکام]] و عقایدی گویند که جزء دین‌بودنشان [[اثبات]] شده و از جمله واضحات و بدیهیات باشند؛ به گونه‌ای که عادتاً بر هیچ [[مسلمانی]] پوشیده نباشد و حتی بعضی از غیر [[مسلمانان]] هم جزء [[دین]] بودن آن را بدانند؛ مانند [[وجوب]] [[نماز]] و [[حرمت]] خمر. [[انکار]] [[ضروریات دین]]، مستلزم انکار [[رسالت پیامبر]] است؛ به شرطی که منکر بداند که این امر [[ضروری دین]] است و شبهه‌ای هم در کار نباشد. (ر.ک: علیرضا [[روحانی]]، ضروریات دین (۱)، مجله [[فرهنگ]] [[جهاد]]، سال هشتم، [[تابستان]] ۱۳۸۲، شماره ۳۲).
بر اساس [[آیات شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا * إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا * فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا}} [«از کسانی که [[فرشتگان]] جانشان را در حال [[ستم به خویش]] می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما [[ناتوان]] شمرده‌شدگان روی [[زمین]] بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین [[خداوند]] (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن [[هجرت]] کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان [[دوزخ]] است و بد پایانه‌ای است * بجز آن مردان و [[زنان]] و [[کودکان]] ناتوان شمرده شده‌ای که نه چاره‌ای می‌توانند اندیشید و نه راه به جایی دارند * که آنان را [[امید]] است خداوند ببخشاید و خداوند درگذرنده [[آمرزنده]] است» [[سوره نساء]]، [[آیه]] ۹۷-۹۹] و نیز آیه {{متن قرآن|وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}} [«و دیگرانی هستند که وانهاده به [[فرمان]] خداوندند، یا عذابشان می‌فرماید و یا آنان را می‌بخشاید و خداوند [[دانایی]] فرزانه است» [[سوره توبه]]، آیه ۱۰۶]، [[جهل]] به [[معارف دین]] و انکار آنها، در صورتی که ناشی از [[قصور]] و [[ضعف]] باشد و خود [[انسان]] [[جاهل]] هیچ دخالتی در آن قصور و در آن ضعف نداشته باشد- به اصطلاح جاهل قاصر باشد نه مقصر- در درگاه [[خدای عزوجل]] معذور است. بنابراین کسی که به کلی از [[دین حق]] [[غافل]] است یا نسبت به بعضی از [[معارف]] حقه آن، مثل [[ولایت]] و [[امامت]] [[جاهل]] یا منکر است و عنادی هم با [[حق]] ندارد و [[جهل]] و غفلتش نیز مستند به کوتاهی و [[سوء]] [[اختیار]] خودش نیست، چنین کسی [[مستضعف]] بوده و مصداق [[آیه شریفه]] است. از این رو او [[گناهکار]] نبوده و معذور است. امر او نیز محول به [[خدای تعالی]] است و [[امید]] می‌رود که [[خداوند]] آنها را مورد [[عفو]] خود قرار دهد. (ر.ک: طباطبایی، [[المیزان]]، ج۵، ص۵۱ و ۵۲). در [[روایات]] نیز بدین مطلب اشاره شده است؛ از جمله در روایتی اسماعیل جُعفی پس از عرضه [[دین]] خود و اعتقادش نسبت به امامت، از [[امام باقر]]{{ع}} می‌پرسد: «آیا کسی که به این امر و این [[معتقدات]] [[معرفت]] ندارد، از [[مؤاخذه]] و [[عقاب]] [[خدا]] [[جان]] سالم به در می‌برد؟» فرمود احدی از آنها سالم نمی‌ماند؛ مگر [[مستضعفین]].».. ([[کلینی]]، کافی، ج۴، ص۱۷۸ - ۱۸۵).</ref> [[اسلام]] محسوب می‌شود [[واجب]] بوده و جزء اصول و ارکان [[ایمان]] است و [[انکار]] آن، به [[اجماع]] [[علما]]، موجب [[کفر]] است<ref>مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۸.</ref>؛ مگر آنکه منکر، [[تازه مسلمان]] شده باشد و هنوز اطلاع کاملی از [[ضروریات دین]] اسلام نداشته باشد<ref>حق الیقین، ص۵۴۲.</ref>. بنابراین، ایمان در یک [[کلام]] عبارت است از [[اعتقاد]] و [[باور]] به تمام آنچه [[پیامبر]]{{صل}} آورده است ({{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}}).
باید توجه داشت که نمی‌توان آورده‌های پیامبر{{صل}} را تجزیه کرد و برخی را [[تصدیق]] و بعضی دیگر را انکار کرد. یکی از مهمترین اموری که پیامبر{{صل}} از سوی خداوند بیان کرده و برای [[مردم]] آورده است، مسئله امامت است. پس یکی از [[اجزای ایمان]]، [[اعتقاد به امامت]] و ولایت [[ائمه اثنی‌عشر]]{{عم}} است و بدون چنین [[عقیده]] و [[اعتقادی]] اصل ایمان نیز منتفی می‌شود<ref>عابدی، توحید و شرک، ص۴۴۷.</ref>. بنابراین [[تصدیق امامت ائمه]] [[دوازده‌گانه]]{{عم}} و ایمان به آن ضروری است.
علمای [[اهل سنت]] نیز معتقدند که ایمان، تصدیق یا [[اقرار زبانی]] {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} است<ref>ر.ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۷ و ۱۷۸؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۲؛ آمدی، غایة المرام، ص۲۶۸.</ref>. هر چند آنها به جهت اینکه [[امامت]] را از [[فروع]] [[مذهب]] به شمار می‌آورند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۴؛ غایة المرام، ص۳۰۹؛ شهید ثانی حقائق الإیمان، ص۱۴۹.</ref>، آن را جزء ارکان [[ایمان]] نمی‌دانند؛ ولی با توجه به اینکه امامت یکی از مهمترین اعتقاداتی است که [[پیامبر]]{{صل}} از آن خبر داده و از سوی [[خداوند]] آورده، از این‌رو امامت و ایمان به [[ائمه]]{{عم}} نیز جزء ایمان به {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} محسوب شده و لذا ضروری است. از سوی دیگر [[اهل تسنن]] معتقدند اگر کسی یکی از موارد و [[متعلقات ایمان]]، مانند [[توحید]]، [[وجوب]] [[نماز]] و [[حرمت]] شراب را [[تصدیق]] نکند، [[کافر]] است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۷؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۲۲.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۵۶.</ref>


== ماهیت و ارکان [[ایمان]] ==
== ماهیت و ارکان [[ایمان]] ==
خط ۷۴: خط ۸۴:
پیروان این فرقه معتقدند ایمان، قول لسانی است و مادامی که انسان به زبان، اظهار ایمان می‌کند در نظر خداوند مؤمن است، حتی اگر اعتقاد باطنی‌اش کفر باشد<ref>شرح الأصول الخمسة، ص۴۷۸؛ التمهید لقواعد التوحید، ص۱۲۹؛ شرح العقیدة الإصفهانیة، ص۱۹۷.</ref>. البته چنان‌که برخی از محققان مسلمان متذکر شده‌اند این سخن کَرّامیه صرفاً مرتبط با ایمان در نشئۀ دنیاست و ربطی به آثار ایمان در نشئۀ آخرت ندارد و در این عالم، فردی که ایمانش صرف اقرار به زبان باشد، عذاب خواهد دید<ref>کتاب الإیمان، ص۱۱۸؛ شرح العقیدة الإصفهانیة، ص۱۹۷.</ref><ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[ایمان - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>.
پیروان این فرقه معتقدند ایمان، قول لسانی است و مادامی که انسان به زبان، اظهار ایمان می‌کند در نظر خداوند مؤمن است، حتی اگر اعتقاد باطنی‌اش کفر باشد<ref>شرح الأصول الخمسة، ص۴۷۸؛ التمهید لقواعد التوحید، ص۱۲۹؛ شرح العقیدة الإصفهانیة، ص۱۹۷.</ref>. البته چنان‌که برخی از محققان مسلمان متذکر شده‌اند این سخن کَرّامیه صرفاً مرتبط با ایمان در نشئۀ دنیاست و ربطی به آثار ایمان در نشئۀ آخرت ندارد و در این عالم، فردی که ایمانش صرف اقرار به زبان باشد، عذاب خواهد دید<ref>کتاب الإیمان، ص۱۱۸؛ شرح العقیدة الإصفهانیة، ص۱۹۷.</ref><ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[ایمان - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>.


== اقوال [[متکلمین]] [[شیعه]] ==
== اقوال متکلمین [[شیعه]] ==
بیشتر [[علمای امامیه]] قائل به این نظریه شده‌اند که [[حقیقت ایمان]]، [[تصدیق قلبی]] است و [[اقرار به زبان]] و عمل به جوارح را داخل در حقیقت ایمان نمی‌دانند و از لوازم آن به شمار می‌آورند. برخی از [[عالمان شیعه]] همچون [[شیخ مفید]] عمل را از [[لوازم ایمان]] دانسته‌اند و حقیقت ایمان را تصدیق قلبی توأم با [[اقرار زبانی]] دانسته‌اند<ref>المسائل الصاغانیة، ص۱۴۴؛ أوائل المقالات، ص۴۷.</ref>.  
بیشتر علمای امامیه قائل به این نظریه شده‌اند که [[حقیقت ایمان]]، تصدیق قلبی است و اقرار به زبان و عمل به جوارح را داخل در حقیقت ایمان نمی‌دانند و از لوازم آن به شمار می‌آورند. برخی از عالمان شیعه همچون [[شیخ مفید]] عمل را از [[لوازم ایمان]] دانسته‌اند و حقیقت ایمان را تصدیق قلبی توأم با [[اقرار زبانی]] دانسته‌اند<ref>المسائل الصاغانیة، ص۱۴۴؛ أوائل المقالات، ص۴۷.</ref>.  


[[ابو اسحاق ابراهیم]] بن نوبخت، از علمای امامیه [[قرن سوم هجری]]، با استناد به [[قرآن]] (وی می‌گوید اگر در حقیقت ایمان، عمل صالح وارد بود لازم می‌آمد) که در کلام الهی که فرموده: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند» سوره بقره، آیه ۲۷۷.</ref>، تکرار وجود داشته باشد که چنین تکراری از سخنگوی [[فصیح]] بعید و بلکه محال است<ref>الیاقوت فی علم الکلام، ص۶۵.</ref>.}} [[ایمان]] را چیزی جز تصدیق قلبی ندانسته و بر این باورست که عمل در [[حقیقت]] آن وارد نمی‌باشد؛ لذا [[مؤمن]] در صورت ارتکاب [[کبیره]] از دایرۀ [[ایمان]] خارج نمی‌شود. [[سید مرتضی]] (۳۵۵-۴۳۶ق)، [[شیخ طوسی]] (۳۸۵-۴۶۰ق)، [[ابن میثم بحرانی]] (۶۳۶ - ۶۷۹ق) و [[فاضل مقداد]] (درگذشت: ۸۲۶ق) ایمان را تصدیق قلبی دانسته و معتقدند که اقرار زبانی صرف، اعتباری ندارد<ref>لذخیره، ص۵۳۶؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۵۳۶، ۵۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۶۴؛ قواعد المرام فی علم الکلام ۱۷۰، ۱۷۱؛ إرشاد الطالبین، ص۴۴۲.</ref>  
[[ابو اسحاق ابراهیم]] بن نوبخت، از علمای امامیه [[قرن سوم هجری]]، با استناد به [[قرآن]] (وی می‌گوید اگر در حقیقت ایمان، عمل صالح وارد بود لازم می‌آمد که در کلام الهی که فرموده: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند» سوره بقره، آیه ۲۷۷.</ref>، تکرار وجود داشته باشد که چنین تکراری از سخنگوی [[فصیح]] بعید و بلکه محال است<ref>الیاقوت فی علم الکلام، ص۶۵.</ref>.) [[ایمان]] را چیزی جز تصدیق قلبی ندانسته و بر این باورست که عمل در [[حقیقت]] آن وارد نمی‌باشد؛ لذا [[مؤمن]] در صورت ارتکاب [[کبیره]] از دایرۀ [[ایمان]] خارج نمی‌شود. [[سید مرتضی]] (۳۵۵-۴۳۶ق)، [[شیخ طوسی]] (۳۸۵-۴۶۰ق)، [[ابن میثم بحرانی]] (۶۳۶ - ۶۷۹ق) و [[فاضل مقداد]] (درگذشت: ۸۲۶ق) ایمان را تصدیق قلبی دانسته و معتقدند که اقرار زبانی صرف، اعتباری ندارد<ref>لذخیره، ص۵۳۶؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۵۳۶، ۵۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۶۴؛ قواعد المرام فی علم الکلام ۱۷۰، ۱۷۱؛ إرشاد الطالبین، ص۴۴۲.</ref>  


اینکه چرا قاطبۀ [[علمای شیعه]] با [[علم]] به روایت‌های مذکور از [[ائمه معصوم]]{{عم}}<ref>الْإِیمَانُ‏ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ‏ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان، الکافی، ج۲، ص۷۷</ref> که ایمان را [[اقرار]] به لسان، تصدیق قلبی و عمل دانسته‌اند، بر این تأکید ورزیده‌اند که حقیقت ایمان، تصدیق قلبی است، مطلب مهمی است. در توجیه این مسأله می‌توان گفت ترتب آثار [[ایمانی]] در ظاهر متوقف است بر اقرار زبانی یا آنچه در [[حکم]] آن است، چنان‌که ترتب [[آثار ایمان]] در ظرف واقع متوقف بر عمل به مقتضای آن است. از این‌رو هر چند در [[احادیث]] مذکور سه جزء آمده، اما جزء قوام‌بخش، جزء نخستین است که همان [[تصدیق قلبی]] است و دو جزء دیگر بر آن مترتب می‌شود.<ref>ر. ک: [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[ایمان - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>.
اینکه چرا قاطبۀ [[علمای شیعه]] با [[علم]] به روایت‌های مذکور از [[ائمه معصوم]]{{عم}}<ref>الْإِیمَانُ‏ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ‏ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان، الکافی، ج۲، ص۷۷</ref> که ایمان را [[اقرار]] به لسان، تصدیق قلبی و عمل دانسته‌اند، بر این تأکید ورزیده‌اند که حقیقت ایمان، تصدیق قلبی است، مطلب مهمی است. در توجیه این مسأله می‌توان گفت ترتب آثار [[ایمانی]] در ظاهر متوقف است بر اقرار زبانی یا آنچه در [[حکم]] آن است، چنان‌که ترتب [[آثار ایمان]] در ظرف واقع متوقف بر عمل به مقتضای آن است. از این‌رو هر چند در [[احادیث]] مذکور سه جزء آمده، اما جزء قوام‌بخش، جزء نخستین است که همان [[تصدیق قلبی]] است و دو جزء دیگر بر آن مترتب می‌شود<ref>ر.ک: [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[ایمان - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>.


== اقسام و مراتب ایمان ==
== اقسام و مراتب ایمان ==
خط ۱۶۵: خط ۱۷۵:
در مجموع می‌توان گفت: [[تقلید]] در همه مسایل [[اعتقادی]]، حتی وجود [[خداوند]] جایز نیست و به [[تسلسل]] می‌انجامد، ولی اگر در مسایل اساسی [[استدلال]] باشد، می‌توان در مسایل پیچیده به [[اهل خبره]] [[رجوع]] کرد و در نتیجه [[تقلید]] در تفاصیل [[اعتقادات]] جایز و در اصول آن جایز نیست<ref>[[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۶۹-۵۸۵.</ref>.
در مجموع می‌توان گفت: [[تقلید]] در همه مسایل [[اعتقادی]]، حتی وجود [[خداوند]] جایز نیست و به [[تسلسل]] می‌انجامد، ولی اگر در مسایل اساسی [[استدلال]] باشد، می‌توان در مسایل پیچیده به [[اهل خبره]] [[رجوع]] کرد و در نتیجه [[تقلید]] در تفاصیل [[اعتقادات]] جایز و در اصول آن جایز نیست<ref>[[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۶۹-۵۸۵.</ref>.


== منابع ==
==بررسی پاره‌ای از نظریه‌ها در باب [[ایمان]]==
{{منابع}}
 
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']]
===نظریه توماس آکویناس===
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
ایمان [به چیزی] صرف [[علم]] [به آن چیز] یا [[تصدیق]] آن است. به عقیدۀ آکویناس، متعلق این تصدیق، گزاره‌های [[وحیانی]] است. هر کس که به گزاره‌های وحیانی موجود در [[کتاب آسمانی]] [[باور]] داشته باشد، یعنی محتوای گزاره‌های مذکور را [[مطابق با واقع]] بداند، [[مؤمن]] است؛ هر چند دلیل کافی و [[شایسته]] بر [[صادق بودن]] آن نداشته باشد. قید اخیر، ایمان را از مرتبه «[[معرفت]]» [[پایین‌تر]] قرار می‌دهد؛ چون معرفت باور صادقی است که تکیه بر شواهد کافی دارد. البته ایمان، از [[رأی]] و [[گمان]] - که [[اعتقادی]] بی‌دلیل و همراه [[شک]] و [[ترس]] از [[خطا]] بودن است - بالاتر است. اگر ما نسبت به متعلق ایمان، در این وضعیت [[معرفتی]] ناموجه قرار داریم، چه امری می‌تواند ما را به قرار گرفتن در آن سوق دهد و ایمان را موجه سازد؟ جواب، آکویناس، «خواست» [[آدمی]] است. ما تصمیم می‌گیریم که گزاره‌های [[دینی]] را تصدیق کنیم و خود را از وضعیت غیر [[ایمانی]] خارج کنیم. عناصر اصلی این نظریه به قرار ذیل است:
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع'''فرهنگ شیعه''']]
 
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
۱. ایمان وضعیتی اساساً معرفتی است. به تعبیر دیگر، ماهیت ایمان فقط در دستگاه [[شناسایی]] آدمی محقق می‌شود.
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
 
# [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']]
۲. وضعیت معرفتی ایمان بر اساس مدارک و شواهد ناقص پی ریزی می‌شود؛ از این‌رو علم به مشهودات تعلق می‌گیرد و ایمان به امور غایب از نظر، به طوری که نمی‌توان نسبت به یک چیز هم علم داشت و هم ایمان.
# [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۲''']]
 
# [[پرونده:IM009734.jpg|22px]] [[عزت‌الله مرادی|مرادی، عزت‌الله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۲''']]
۳. تصدیق کردن متعلق ایمان و باور آن مبتنی بر [[تصمیم‌گیری]] شخصی است. در واقع، خواست و [[اراده]] آدمی به کمک فقدان مدارک کافی می‌آید و [[نقص]] آنها را جبران می‌کند<ref>ر.ک: جوادی، محسن، نظریه ایمان در عرصه کلام و قرآن، ص۲۵-۱۹؛ هیک، جان، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، فصل ۵.</ref>.
# [[پرونده:IM009895.jpg|22px]] [[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|'''موسوعه رد شبهات ج۱۶''']]
به نظر می‌رسد این نظریه با چند اشکال مواجه است:
{{پایان منابع}}
# تصدیق یاد شده، فعالیت معرفتی است و تا دستگاه معرفت زمینه‌های چنین فعالیتی را، همچون وجود شواهد و مدارک، حاضر نبیند، ممکن نیست از طرف [[اراده]] یا [[اختیار]]، ملزم به [[تصدیق]] چیزی شود. اگر تصدیق [[معرفتی]] به دست اراده سپرده شود، [[سرنوشت]] آن در گرو [[تمایلات]] و وضعیت‌های شخصی و [[ذهنی]] قرار می‌گیرد.
#حتی اگر فرض کنیم نسبت به چیزی [[علم]] جزمی داریم، باز ممکن است [[ایمان]] تحقق نیابد. ارادی بودن ایمان به این معنا است، نه اینکه اراده جبران کننده [[ضعف]] مدارک و شواهد باشد.
#ویژگی [[مؤمنان]] تنها به دستگاه معرفتی آنان باز نمی‌گردد؛ هر چند در تمام آن ویژگی‌ها علم و [[معرفت]] نقش بسزایی دارد. به تعبیر دیگر، عناصر معرفتی نمی‌توانند به [[تنهایی]] توضیح دهنده ماهیت ایمان باشند.
#از اینکه متعلق ایمان امری غایب از حواس است، نمی‌توان آن را در مقابل علم و معرفت قرار داد. ایمان یک نوع [[غیب‌گویی]] و یا تکیه زدن بر [[غیب]] نیست؛ هر چند متعلق آن از قلمرو حسیات بیرون باشد. موجود نامحسوس می‌تواند هم متعلق علم باشد و هم متعلق ایمان.<ref>[[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[ایمان - دیوانی (مقاله)| مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۱۵۲.</ref>.
 
===نظریه پل تیلیخ===
ایمان حالت [[دلبستگی]] و تعلق خاطر نهایی و مطلق [[آدمی]] و [[غایت]] قصوای او است. غایت قصوا معنابخش [[زندگی]] است؛ به طوری که با از دست رفتن آن، ماندن و زندگی کردن توجیهی ندارد. به تعبیر دیگر، هر کس به چیزی گونه‌ای دلبستگی نهایی دارد و بدون آن زندگی را برنمی‌گزیند. متعلق این دلبستگی چیزی است که بر کل ساحت‌های [[بشر]] از جمله [[اندیشه]] و [[افعال]] [[حاکم]] است. این متعلق جز وجود [[خداوند]] غیرمتناهی نیست، اما گاه به [[اشتباه]] اموری چون [[ثروت]]، [[مکنت]] و [[مقام]] جای متعلق [[واقعی]] را می‌گیرد<ref>ر.ک: نظریه ایمان در عرصۀ کلام و قرآن، ص۴۵-۴۱؛ فلسفه دین، فصل ۵؛ ارغنون، شماره ۶-۵، «ایمان چیست؟» ترجمه علی مرتضویان.</ref>.
به نظر می‌رسد این نظریه نیز اشکالاتی دارد:
#تشکیکی نبودن دلبستگی نهایی آدمی و شدت و ضعف نپذیرفتن آن. دلبستگی نهایی در شخص واحد دارای مراتب نیست.
#نمی‌توان ثابت کرد که تنها می‌توان به یک چیز تعلق خاطر نهایی داشت.
#اگر ایمان [[دلبستگی]] نهایی باشد، هر متعلقی که داشته باشد ماهیت آن را حاصل می‌کند، هر چند شایستۀ [[ایمان]] ورزیدن نباشد. به تعبیر دیگر، امور دیگر می‌تواند در عرض [[خداوند]]، متعلق ایمان باشند. اساساً متعلق ایمان هیچ نقشی در به وجود آوردن ایمان ندارد؛ به این معنا که هیچ فرقی میان ایمان تعلق گرفته به [[خدا]] با ایمان تعلق گرفته به غیر خدا، هر چه که باشد، نیست.<ref>[[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[ایمان - دیوانی (مقاله)| مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۱۵۳.</ref>.
 
===[[نظریه]] [[کرامیه]]===
کرامیه ایمان را [[تصدیق]] زبانی می‌دانند نه [[تصدیق قلبی]]. بنابراین ایمان فعل [[جوارحی]] محض است، یعنی اظهار زبانی [[شهادت به توحید]] [[الهی]] و [[رسالت پیامبر]]. این تصدیق زبانی می‌تواند به [[قلب]] و ساحت درونی [[آدمی]] متصل باشد یا نباشد. در این حالت، ایمان نسبت به وضعیت [[قلبی]] لا بشرط است. این گروه در [[تأیید]] نظریه خود می‌گویند: «به [[تواتر]] از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[تابعین]] رسیده است که ایشان به [[شهادت]] زبانی [[مردم]] اکتفا می‌کردند و از تصدیق قلبی آنها جست‌وجو نمی‌نمودند و به ایمان آنها [[حکم]] می‌راندند؛ پس ایمان نه [[علم]] است و نه عمل، بلکه صرف تصدیق زبانی است<ref>ایجی، عضدالدین، [شرح] المواقف، ج۸، ص۳۲۵ و ۳۲۳.</ref>.
این نظریه چند اشکال دارد؛ از جمله:
#بسیاری از مختصات ایمان، از جمله قرارگاه قلبی آن، و شدت و [[ضعف]]، در تصدیق زبانی یافت نمی‌شود.
#شکی نیست که در [[مقام اثبات]] و [[شناسایی]] [[مؤمن]]، تصدیق زبانی کارگشا است، ولی این امر دلالت نمی‌کند که ایمان فقط تصدیق زبانی باشد. تصدیق زبانی از آن جهت که نشان تصدیق قلبی و یا وضعیت درونی است، اهمیت دارد و در واقع آشکارکننده وضعیت درونی [[انسان]] است. بنابراین اگر کسی پس از شنیدن [[پیام]] [[نبی]] مثلاً در قلب خود، او را تصدیق کند، در [[مقام ثبوت]] و واقع، مؤمن است، هر چند برای به رسمیت شناختن ایمان خود، باید نزد دیگران، رسالت پیامبر را به زبان تصدیق کند، [[جامعه]] مؤمن، کسی را که تصدیق زبانی را به جا آورد، از آن جهت مؤمن می‌شمارد که دسترسی به [[تصدیق قلبی]] ندارد و موظف به قبول [[تصدیق]] زبانی است. از آنچه گذشت معلوم می‌شود که قول کسانی که [[ایمان]] را فقط عمل [[جوارحی]] به دستورهای [[دین]] انگاشته‌اند نیز [[ضعیف]] است؛ زیرا میان ایمان در [[مقام اثبات]] و ایمان در [[مقام ثبوت]]، که [[ایمان واقعی]] است، فرق است. عمل جوارحی فقط می‌نماید که فرد، [[مؤمن]] است؛ اما از واقع خبر نمی‌دهد. چه بسا کسی که هیچ گونه تصدیق قلبی به آورده [[نبی]] ندارد و یا حتی آن را [[تکذیب]] می‌کند، در صف [[مؤمنان]]، به [[اعمال]] ظاهری دین [[اشتغال]] ورزد. مسلماً چنین کسی را در واقع مؤمن نمی‌خوانند؛ هر چند در ظاهر، [[حکم]] [[مسلمان]] و مؤمن را بر او جاری کنند. آنچه ما در پی آن هستیم توضیح ماهیت ایمان واقعی است نه [[ایمان ظاهری]].
#این نظریه میان ایمان به معنای عام ([[اسلام]])، و ایمان به معنای خاص فرقی قائل نشده. همین اشکال منشأ [[مشکلات]] پیش گفته و غیر آنها شده است.<ref>[[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[ایمان - دیوانی (مقاله)| مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۱۵۴.</ref>.
 
===[[نظریه]] [[قاضی عضدالدین ایجی]] ([[اشاعره]])===
این [[متکلم]] میان معنای لغوی و [[شرعی]] ایمان تفاوتی نمی‌نهد و [[اختلاف]] این دو را فقط در متعلق ایمان می‌داند. او می‌گوید:
ایمان در لغت به معنای مطلق تصدیق است و در [[شرع]]، تصدیق خاص است؛ یعنی تصدیق [[رسول]] در آن‌چه دانسته شود که او [از طرف [[خداوند]]] آورده است.
قهراً اگر آورده رسول، تفصیلی یا اجمالی باشد، تصدیق هم تفصیلی یا اجمالی خواهد بود<ref>ایجی، عضدالدین، [شرح] المواقف، ج۸، ص۳۲۲-۳۲۳.</ref>.
سپس [[استدلال]] می‌کند:
بعضی [[آیات]] دلالت می‌کند که «[[قلب]]» محل ایمان است؛ پس ایمان فعل [[قلبی]] است و تنها فعل قلبی ممکن در اینجا، تصدیق است<ref>ایجی، عضدالدین، [شرح] المواقف، ج۸، ص۳۲۴.</ref>.
مسلماً مراد [[ایجی]] از تصدیق، [[معرفت]] نیست؛ زیرا قول خود را در مقابل قولی قرار می‌دهد که ایمان را به «معرفت» [[تفسیر]] می‌کند؛ خواه متعلق این [[معرفت خداوند]] باشد یا هم خداوند و هم آنچه [[رسولان]] آورده‌اند. تفسیر ایمان به «تصدیق» با تفسیر ایمان به «معرفت» از آن جهت که هر دو فعل قلبی‌اند با هم اشتراک دارند، اما [[تصدیق]] فقط [[معرفت]] نیست؛ هر چند «معرفت» در آن حضور دارد.
 
در فرق معرفت و تصدیق گفته شده است که تصدیق، برخلاف معرفت، امری کسبی و اختیاری است. تصدیق مرتبط ساختن [[قلب]] به چیزی است که از [[اخبار]] [[رسول]] معلوم شده است. این ربط [[قلبی]] کاری افزون بر [[درک]] و [[معرفت قلبی]] است. اساساً همین ربط است که به [[اختیار]] [[آدمی]] صورت می‌گیرد، جوهره [[ایمان]] را می‌سازد، مورد [[تکلیف]] قرار می‌گیرد و بر آن آثاری چون [[ثواب]] مترتب می‌شود. اما وقتی آدمی در وضعیت [[معرفتی]] قرار می‌گیرد، معرفت بدون هیچ گونه [[اراده]] و کسب حاصل می‌شود؛ مثلاً به چیزی می‌نگریم، معرفت به این که آن چیز مثلاً سنگ است، حاصل می‌شود، چه بخواهیم و چه نخواهیم. همچنین وقتی کسی [[معجزه نبی]] را می‌بیند، معرفت به [[نبی]] بودن او بی‌اختیار در قلب او حاصل می‌شود، اما در لغت نمی‌گویند که وی [[پیامبر]] را تصدیق کرده است؛ بلکه وقتی قلب خود را به این معرفت مرتبط ساخت و به تعبیر دیگر [[تسلیم]] این معرفت شد و خود را به مقتضیات آن معرفت ملتزم کرد، او را [[مؤمن]] می‌خوانند. به بیان دیگر، تصدیق ایمان، غیر از تصدیق منطقی است؛ زیرا تصدیق در ایمان یک نوع فعل است و از این رو مورد تکلیف و امر قرار می‌گیرد؛ برخلاف تصدیق منطقی یا معرفت که نوعی [[انفعال]] به شمار می‌آید و با فراهم آمدن شرایط آن، بی‌اختیار حاصل می‌شود. می‌توان در نظر گرفت که قلبی به قضیه P معرفت یا تصدیق منطقی دارد، اما همان قلب به مفاد آن قضیه [[عقیده]] و التزامی ندارد.
از آنچه گذشت، معلوم می‌شود که عمل در ماهیت ایمان، نقشی برعهده ندارد و از این رو در بسیاری از [[آیات الهی]]، ایمان با [[عمل صالح]] همراه شده است و عطف «عمل» بر «ایمان» نشان تغایر آن دو است. میان «عمل کننده به [[نیکی]]» و «[[مؤمن]]» نسبت عموم و خصوص من وجه برقرار است. بعضی از [[نیکوکاران]] مؤمنند و بعضی مؤمن نیستند، چنان‌که بعضی از [[مؤمنان]] نیکوکارند و بعضی دیگر [[مرتکب گناه]] می‌شوند. محل [[اجتماع]] «مؤمن» و «[[نیکوکار]]» شخصی است که هم به آورده [[رسول]] [[معرفت]] دارد و هم به مقتضای آن عقدی در [[قلب]] خود بسته است و هم در [[مقام عمل]] موفق می‌شود [[التزام]] [[قلبی]] خود را به ساحت ظاهر سرایت دهد. اما مورد جدایی این دو، کسی است که با داشتن معرفت و التزام قلبی در صحنه عمل، گاه دچار [[انحراف]] و [[گناه]] می‌شود. او می‌خواهد گناه نکند و خود را به دلیل انجام گناه محکوم می‌کند؛ اما گاه به آن دچار می‌شود. چنین کسی را می‌توان «[[فاسق]]» نامید؛ اما هیچ عنوانی او را از اتصاف به «مؤمن» باز نمی‌دارد. در مقابل اگر کسی معرفت و التزام قلبی به آوردۀ رسول نداشته باشد، ولی کار نیکی را که مطابق گفته رسول است انجام دهد، «نیکوکار» نامیده می‌شود؛ هر چند به «[[ایمان]]» متصف نمی‌شود.
 
همچنین میان «عالم» و «مؤمن» نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است؛ هر مؤمنی عالم است، اما هر عالمی مؤمن نیست. از این رو بسیاری از [[انسان‌ها]] با وجود روشن شدن [[حق]]، آن را [[انکار]] می‌کنند و گاه در صدد از میان بردن آن برمی‌آیند. چنین افرادی به آورده رسول [[تصدیق]] منطقی دارند، اما فاقد تصدیق ایمانی‌اند. تصدیق منطقی بخشی از [[تصدیق ایمانی]] است که با التزام قلبی همراه است. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که [[کفر]] عدم تصدیق ایمانی به چیزی است که می‌دانیم از طرف رسول آورده شده است. مسلم است که اگر کسی به آوردۀ رسول عالم باشد، ولی بدان ملتزم نباشد و در اثر عدم التزام، سخن رسول را [[تکذیب]] کند، به حق «[[کافر]]» نامیده می‌شود. یک شخص می‌تواند مصداق «عالم» و «کافر» باشد؛ چون در چنین کسی التزام قلبی یافت نمی‌شود.
اکنون با ارائه [[تفسیری]] از [[ایمان دینی]]، نظریه یادشده را ارزیابی می‌کنیم<ref>برای مطالعه آرای دانشمندان شیعه ر.ک: علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۲۶-۴۲۷؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۲۴۹-۲۶۴؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۵۹-۶۲؛ لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان، ص۱۶۴-۱۶۶.</ref>.<ref>[[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[ایمان - دیوانی (مقاله)| مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۱۵۵.</ref>.
 
==آثار ایمان==
* از [[قرآن]] و [[سنت]] و نیز تجربه انسانی دریافته می‌شود که [[ایمان دینی]] دستاوردهایی دارد.
* می‌توان این دستاوردها را در نگاهی کلی به دو گروه تقسیم کرد:
# [[دنیوی]]،
# [[اخروی]].
* دستاوردهای [[دنیوی]] نیز در دو بخش فردی و [[اجتماعی]] شایان بررسی‌اند.
== دستاوردهای [[دنیوی]] و فردی ==
# '''[[آرامش]] و [[طمأنینه]]:''' در اینکه [[ایمان]] مایه [[آرامش]] [[آدمی]] است، [[آیات]] و روایاتی فراوان در دست است؛ از جمله: "او است همان که بر دل‌های [[مؤمنان]] [[آرامش]] را فرو فرستاد..."<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا }}؛ سوره فتح، آیه: 4.</ref>.
# '''[[امیدواری]]:''' "چشم داشتن به [[رحمت]] [[پروردگار]]، مایه [[امیدواری]] و دوری از [[یأس]] است"<ref>{{متن قرآن|يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ}}؛ سوره یوسف، آیه ۸۷.</ref>. در [[دانش]] روز نیز به اثبات رسیده است که اهل [[ایمان]] کم‌تر به [[یأس]] و افسردگی دچار می‌شوند.
# '''جلب [[عنایت الهی]]:''' [[خداوند]] به [[مؤمنان]] عنایتی ویژه دارد و دعای آنان را [[اجابت]] می‌کند. این [[حقیقت]] هم در [[روایات]] و هم در [[آیات قرآن کریم]] بارها به اشارت و صراحت آمده است<ref>{{متن قرآن|وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَالْكَافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ}}؛ سوره شوری، آیه ۲۶.</ref>.
# '''[[رشد معنوی|رشد]] و [[بالندگی معنوی]]:''' [[پایداری]] بر [[ایمان]] [[معنویت]] را در [[انسان]] رشد می‌دهد و [[ایمان]] را ریشه‌دارتر می‌سازد<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِيمَانًا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ}}؛ سوره توبه، آیه ۱۲۴.</ref> تا آنجا که ظرفیت و [[شایستگی]] میزبانی ملائک را می‌یابد<ref>{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ }}؛ سوره فصلت؛ آیه ۳۰.</ref>.
# '''[[رحمت ویژه الهی]]:''' [[رحمت]] [[خداوند]] همه آفریدگان را می‌پوشاند؛ اما برای [[مؤمنان]] گسترده‌تر و عمیق‌تر است<ref>{{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا }}؛ سوره نساء؛ آیه ۱۷۵.</ref>.
# '''[[پشتیبانی الهی]]:''' از بشارت‌های آشکار [[الهی]] آن است که اهل [[ایمان]] در [[حمایت]] و [[پشتیبانی]] الهی‌اند و [[خداوند]] آنان را در [[سختی‌ها]] و دشواری‌ها [[یاری]] می‌دهد<ref>{{متن قرآن| إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ }}؛ سوره غافر؛ آیه ۵۱.</ref>.
# '''[[شکیبایی]] و [[پایداری]]:''' به تجربه ثابت شده است و نیز در گفتار بزرگان [[دین]] آمده است که میوه [[ایمان]]، [[استواری]] و [[پایداری]] است<ref>غرر الحکم و درر الکلم‌، ۱/ ۱۷۸.</ref>.
# '''[[امان از ترس]] و [[امان از اندوه|اندوه]]:''' بنابر آیات‌ [[قرآنی]] یکی از پیامدهای [[ایمان]] آن است که [[انسان]] نه بر گذشته خویش [[اندوه]] می‌کشد و نه از [[آینده]] می‌هراسد<ref>{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}؛ سوره مائده؛ آیه ۶۹؛ {{متن قرآن| أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}؛ سوره یونس؛ آیه ۶۲.</ref>.
# '''[[عزت]]:''' هر چند دریافتن این [[حقیقت]] بر بی‌ایمانان دشوار است، اما [[عزت]] و [[سربلندی]] [[راستین]] از آن [[خداوند]] و [[رسول]] و [[مؤمنان]] است<ref>{{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنْهَا الأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ }}؛ سوره منافقون؛ آیه ۸.</ref>.
# '''[[غیرت]] و [[جوانمردی]]:''' [[قرآن کریم]] درباره اهل [[ایمان]] می‌فرماید، آنان کسانی‌اند که به زنا و هرزگی تن نمی‌آلایند<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا}}؛ سوره فرقان، آیه ۶۸.</ref>. از پاره‌ای [[روایات]] نیز بر می‌آید که غیرتمندی و دوری از بی‌بند و باری، از [[ایمان]] سرچشمه می‌گیرد<ref>نهج الفصاحة، ۴۳۳.</ref>.
# '''[[فضیلت]] و [[برتری]]:''' [[قرآن کریم]] درباره [[مؤمنان]] می‌فرماید: "آنان که [[ایمان]] آورده و [[کارهای نیک]] انجام می‌دهند، [[بهترین]] انسان‌هایند"<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ }}؛ سوره بینه؛ آیه ۷.</ref>.
# '''[[هدایت]] و [[فراست]]:''' از نشانه‌های آشکار [[ایمان]]، [[هدایت]] و [[فراست]] است که [[خداوند]] ارزانی می‌کند<ref>{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ}}؛ سوره یونس، آیه ۹.</ref>. در [[روایت]] آمده است: "از [[فراست]] [[مؤمن]] بپرهیزید که او به [[نور]] [[خدا]] می‌نگرد"<ref>بصائر الدرجات‌، ۳۵۷؛ عیون اخبار الرضا، ۲/ ۲۰۰.</ref>.
* افزون بر آنچه گذشت، دیگر [[نشانه‌های ایمان|نشانه‌ها]] و [[پیامدهای ایمان]] عبارت‌اند از: [[مسئولیت پذیری]]، [[دل نبستن به دنیا]]، [[سلامت جسم]] و [[جان]]، [[خوش‌بینی]] به [[جهان هستی]]، [[هدفداری]] و....<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 33-34.</ref>.
 
== دستاوردهای [[دنیوی]] و [[اجتماعی]] ==
# '''[[آرامش اجتماعی]]:''' [[ایمان]]، مایه [[پای بندی]] [[انسان]] به [[ضوابط اخلاقی]] و [[احکام عملی]] است و [[مسلمانان]] از [[تعدی به حقوق یکدیگر]] می‌پرهیزند و بدین‌سان، [[جامعه اسلامی]] پیوسته در [[آرامش]] و [[آسایش]] است. [[مؤمن]] در [[رفتار]] و [[کردار]] و گفتار خویش، می‌کوشد تا به دیگران آسیب نرساند و بر کسی [[ستم]] نکند. [[رفتار]] او به گونه‌ای است که در برخی [[روایات]] آمده است: "[[مؤمن]] گویی لجام بر دهان دارد"<ref>شیخ صدوق، الخصال‌، ۱/ ۲۲۹.</ref>. نیز در روایتی آمده است: "[[مسلمان]] کسی است که [[مسلمانان]] از دست و زبانش ایمن‌اند"<ref>مستدرک الوسائل‌، ۲/ ۴۰۳.</ref>.
# '''[[برکت الهی]]:''' [[قرآن]] آشکارا می‌فرماید: اگر [[مردم]] [[ایمان]] آورند و [[پرهیزگاری]] کنند، [[برکات]] [[آسمان]] و [[زمین]] بر آنان گشوده می‌شود<ref>{{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ}}؛ سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>.
# '''[[همیاری]] و [[همدردی]]:''' از [[وظایف دینی]] [[مؤمنان]] است که به [[یاری]] یکدیگر بشتابند و به آنچه در [[جامعه اسلامی]] می‌گذرد، حساسیت نشان دهند؛ چنان که در روایتی از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} پرداختن به امور [[مسلمانان]]، [[شرط مسلمانی]] دانسته شده است. همچنین در برخی [[روایات]] آمده است که آن مسلمانی بهتر است که نفع او برای [[مردم]] بیش‌تر است<ref>مستدرک الوسائل‌، ۲/ ۴۰۳؛ غرر الحکم و درر الکلم‌، ۱/ ۳۹۰.</ref>.
# '''[[برادری]] و [[محبت]]:''' [[ایمان]] مایه [[برادری]] و [[محبت]] [[مؤمنان]] است. این [[حقیقت]] را [[قرآن]] آشکار بیان می‌فرماید: "[[مؤمنان]]، برادر یکدیگرند"<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}؛ سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref>.
# '''[[خلافت]] و [[حکومت الهی]]:''' از [[وعده‌های الهی]] به [[مؤمنان]]، [[حکومت]] یافتن در [[زمین]] است و [[شایسته]] گشتن برای [[خلافت الهی]]<ref>{{متن قرآن| لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}؛ سوره نور، آیه ۵۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 34-35.</ref>.
== دستاوردهای اخروی ==
# '''[[آمرزش]]:''' آیاتی پرشمار از [[قرآن کریم]] بیان می‌فرمایند که [[خداوند]] [[گناهان]] [[مؤمنان]] را می‌آمرزد<ref>از جمله: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}؛ سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>.
# '''[[پاداش الهی]]:''' [[ایمان]]، [[انسان]] را [[شایسته]] [[پاداش الهی]] می‌کند و او را از نعمت‌های [[اخروی]] بهره‌مند می‌سازد<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}؛ سوره بقره، آیه ۲۷۷.</ref>.
# '''[[جاودانگی]] در [[بهشت]]:''' [[آرزوی انسان]] [[جاودانگی]] است؛ اما آن [[جاودانگی]] که همراه [[سعادت]] و [[آسایش]] و راحتی باشد. [[قرآن کریم]] بارها فرموده است که [[ایمان]] مایه [[جاودانگی]] در [[بهشت]] است<ref>به عنوان نمونه: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ }}؛ سوره مائده، آیه ۶۵.</ref>.
# '''[[روزی نیکو]]:''' [[قرآن]] می‌فرماید: "آنان که [[ایمان]] آوردند و [[هجرت]] کردند و به [[راه خدا]] به [[جهاد]] برخاستند و... [[روزی نیکو]] از آنِ آنان است"<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}؛ سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>.
# '''[[لذت پیوسته]]:''' [[قرآن]] می‌فرماید: "ای [[پیامبر]] ما! به آنان که [[ایمان]] آورده و [[اعمال شایسته]] انجام داده‌اند، [[بشارت]] ده که برایشان باغ‌هایی است که در آنها نهرها جاری است. هر گاه از میوه‌های آن روزی خورند، گویند: پیش از این در [[دنیا]]، از چنین میوه‌هایی برخوردار شده بودیم، که این میوه‌ها شبیه به یکدیگرند. و نیز در آنجا همسرانی [[پاکیزه]] دارند و در آنجا جاودانه باشند"<ref>{{متن قرآن|وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ }}؛ سوره بقره، آیه ۲۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 34-35.</ref>.


== جستارهای وابسته ==  
== جستارهای وابسته ==  
خط ۳۰۶: خط ۳۸۱:
* [[یقین]]
* [[یقین]]
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[ایمان - عالمی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۲''']]
# [[پرونده:IM009734.jpg|22px]] [[عزت‌الله مرادی|مرادی، عزت‌الله]]، [[ایمان و کفر (مقاله)| مقاله «ایمان و کفر»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۲''']]
# [[پرونده:IM009895.jpg|22px]] [[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|'''موسوعه رد شبهات ج۱۶''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]
[[رده:ایمان]]
[[رده:ایمان]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]
۷۲٬۵۲۶

ویرایش