صلح حدیبیه: تفاوت میان نسخهها
←پیامدهای سیاسی و اجتماعی و مذهبی صلح حدیبیه
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
== پیامدهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] و مذهبی صلح حدیبیه == | == پیامدهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] و مذهبی صلح حدیبیه == | ||
مقایسۀ اجمالی میان وضع مسلمانان در [[سال ششم هجرت]] (هنگام صلح حدیبیه) و دو سال بعد که با ده هزار سرباز مجهز برای [[فتح مکه]] حرکت کردند تا به [[پیمانشکنی]] [[مشرکان]] پاسخ دندانشکنی دهند و سرانجام بدون کمترین برخورد نظامی [[مکه]] را گشودند؛ چراکه [[قریش]] کمترین [[قدرت]] [[مقاومت]] در خود نمیدیدند، نشان میدهد که بازتاب صلح حدیبیه تا چه حد گسترده بود. به طور خلاصه مسلمانان از این [[صلح]] چند امتیاز و [[پیروزی]] مهم به شرح زیر به دست آوردند. | مقایسۀ اجمالی میان وضع مسلمانان در [[سال ششم هجرت]] (هنگام صلح حدیبیه) و دو سال بعد که با ده هزار سرباز مجهز برای [[فتح مکه]] حرکت کردند تا به [[پیمانشکنی]] [[مشرکان]] پاسخ دندانشکنی دهند و سرانجام بدون کمترین برخورد نظامی [[مکه]] را گشودند؛ چراکه [[قریش]] کمترین [[قدرت]] [[مقاومت]] در خود نمیدیدند، نشان میدهد که بازتاب صلح حدیبیه تا چه حد گسترده بود. به طور خلاصه مسلمانان از این [[صلح]] چند امتیاز و [[پیروزی]] مهم به شرح زیر به دست آوردند. | ||
# عملاً به [[فریب]] خوردگان مکه نشان دادند که آنها قصد [[کشتار]] ندارند و برای | # عملاً به [[فریب]] خوردگان مکه نشان دادند که آنها قصد [[کشتار]] ندارند و برای شهر مقدس مکه و خانۀ خدا [[احترام]] فراوان قائلند، همین امر سبب جلب [[قلوب]] جمع کثیری به سوی اسلام شد. | ||
# [[قریش]] برای اولین بار [[اسلام]] و [[مسلمین]] را به رسمیت شناختند مطلبی که دلیل بر تثبیت موقعیت آنها در [[جزیرۀ عربستان]] بود. | # [[قریش]] برای اولین بار [[اسلام]] و [[مسلمین]] را به رسمیت شناختند مطلبی که دلیل بر تثبیت موقعیت آنها در [[جزیرۀ عربستان]] بود. | ||
# بعد از | # بعد از صلح حدیبیه [[مسلمانان]] به راحتی میتوانستند همه جا رفت و آمد کنند، و [[جان]] و مالشان محفوظ بماند، و عملاً با [[مشرکان]] از نزدیک تماس پیدا کردند، تماسی که نتیجهاش [[شناخت]] بیشتر اسلام از سوی مشرکان و جلب توجه آنها به اسلام بود. | ||
# بعد از صلح حدیبیه راه برای نشر اسلام در سراسر جزیرۀ [[عرب]] گشوده شده، و آوازۀ | # بعد از صلح حدیبیه راه برای نشر اسلام در سراسر جزیرۀ [[عرب]] گشوده شده، و آوازۀ صلحطلبی [[پیامبر]]{{صل}} اقوام مختلفی را که برداشت غلطی از اسلام و شخص پیامبر{{صل}} داشتند به تجدید نظر وادار کرد، و امکانات وسیعی از نظر تبلیغاتی به دست مسلمانان افتاد. | ||
# صلح حدیبیه راه را برای گشودن «[[خیبر]]» و برچیدن این غدۀ سرطانی [[یهود]] که بالفعل و بالقوه خطر مهمی برای اسلام و مسلمین محسوب میشد هموار ساخت. | # صلح حدیبیه راه را برای گشودن «[[خیبر]]» و برچیدن این غدۀ سرطانی [[یهود]] که بالفعل و بالقوه خطر مهمی برای اسلام و مسلمین محسوب میشد هموار ساخت. | ||
# اصولاً [[وحشت]] قریش از درگیری با [[سپاه]] هزار و چهارصد نفری پیامبر{{صل}} که هیچ [[سلاح]] مهم [[جنگی]] با خود نداشتند و [[پذیرفتن]] شرایط [[صلح]]، خود عامل مهمی برای تقویت روحیۀ طرفداران اسلام و [[شکست]] | # اصولاً [[وحشت]] قریش از درگیری با [[سپاه]] هزار و چهارصد نفری پیامبر{{صل}} که هیچ [[سلاح]] مهم [[جنگی]] با خود نداشتند و [[پذیرفتن]] شرایط [[صلح]]، خود عامل مهمی برای تقویت روحیۀ طرفداران اسلام و [[شکست]] مخالفان بود که تا این اندازه از مسلمانان حساب بردند. | ||
# بعد از ماجرای [[حدیبیه]] پیامبر{{صل}} نامههای متعددی به سران کشورهای بزرگ [[ایران]] و [[روم]] و [[حبشه]]، و [[پادشاهان]] بزرگ [[جهان]] نوشت، و آنها را به سوی اسلام [[دعوت]] کرده و این به خوبی نشان میدهد که تا چه حد صلح حدیبیه [[اعتماد به نفس]] به مسلمین داده بود که نه تنها در جزیرۀ عرب که در دنیای بزرگ آن [[روز]] راه خود را به پیش میگشودند. | # بعد از ماجرای [[حدیبیه]] پیامبر{{صل}} نامههای متعددی به سران کشورهای بزرگ [[ایران]] و [[روم]] و [[حبشه]]، و [[پادشاهان]] بزرگ [[جهان]] نوشت، و آنها را به سوی اسلام [[دعوت]] کرده و این به خوبی نشان میدهد که تا چه حد صلح حدیبیه [[اعتماد به نفس]] به مسلمین داده بود که نه تنها در جزیرۀ عرب که در دنیای بزرگ آن [[روز]] راه خود را به پیش میگشودند. | ||
از آنچه گفته شد به خوبی میتوان [[درک]] کرد که صلح حدیبیه به [[راستی]] فتح و [[پیروزی]] بزرگی برای اسلام و مسلمین بود، و [[تعجب]] نیست که [[قرآن مجید]] از آن به عنوان | از آنچه گفته شد به خوبی میتوان [[درک]] کرد که صلح حدیبیه به [[راستی]] فتح و [[پیروزی]] بزرگی برای اسلام و مسلمین بود، و [[تعجب]] نیست که [[قرآن مجید]] از آن به عنوان «فتح مبین» یاد کند. در [[روایات]] متعددی «صلح حدیبیه» به عنوان «فتح مبین» معرفی شده است از جمله: | ||
=== صلح حدیبیه یا بزرگترین فتح === | === صلح حدیبیه یا بزرگترین فتح === | ||
هنگامی که [[پیامبر]] از [[حدیبیه]] باز میگشت (و | هنگامی که [[پیامبر]] از [[حدیبیه]] باز میگشت (و سورۀ فتح نازل شد) یکی از [[اصحاب]] عرض کرد: «این چه فتحی است که ما را از [[زیارت]] خانۀ خدا باز داشتند و جلوی [[قربانی]] ما را گرفتند؟!». پیامبر{{صل}} فرمود: «بدسخنی گفتی، بلکه این بزرگترین [[پیروزی]] ما بود که [[مشرکان]] [[راضی]] شدند بدون برخورد [[خشونتآمیز]] شما را از سرزمین خود دور کنند، و به شما پیشنهاد [[صلح]] دهند، و با آن همه ناراحتی که قبلاً دیدهاند [[تمایل]] به ترک تعرض نشان دادند». سپس پیامبر ناراحتیهایی که در [[بدر]] و [[احزاب]] تحمل کردند به آنها یادآور شد [[مسلمانان]] [[تصدیق]] کردند که این اعظم فتوح بوده است و آنها از روی [[ناآگاهی]] [[قضاوت]] کردند. | ||
«[[زهری]]» که از | «[[زهری]]» که از رجال معروف [[تابعین]] است میگوید: «فتحی عظیمتر از صلح حدیبیه صورت نگرفت،؛ چراکه [[مشرکین]] با مسلمانان ارتباط یافتند و [[اسلام]] در [[قلوب]] آنها جایگزین شد و در عرض سه سال گروه عظیمی اسلام آوردند و جمعیت مسلمانان با آنها فزونی گرفت»<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۶۳۳.</ref>. | ||
=== رؤیای صادقۀ پیامبر{{صل}} === | === رؤیای صادقۀ پیامبر{{صل}} === | ||
پیامبر{{صل}} در [[مدینه]] خوابی دید که به اتفاق یارانش برای انجام [[مناسک]] «[[عمره]]» وارد [[مکه]] میشوند و این [[خواب]] را برای [[یاران]] بیان کرد، همگی شاد و خوشحال شدند، اما چون جمعی | پیامبر{{صل}} در [[مدینه]] خوابی دید که به اتفاق یارانش برای انجام [[مناسک]] «[[عمره]]» وارد [[مکه]] میشوند و این [[خواب]] را برای [[یاران]] بیان کرد، همگی شاد و خوشحال شدند، اما چون جمعی تصور میکردند تعبیر و تحقق این خواب در همان سال واقع خواهد شد، هنگامی که مشرکان راه ورود به مکه را در حدیبیه به روی آنها بستند، گرفتار [[شک و تردید]] شدند، که مگر رؤیای پیامبر هم ممکن است نادرست از آب در آید؟ مگر بنا نبود ما به زیارت خانۀ خدا مشرف شویم؟ پس چه شد این [[وعده]]؟ و کجا رفت آن خواب رحمانی؟! پیامبر{{صل}} در پاسخ این سؤال فرمود: مگر من به شما گفتم این [[رؤیا]] همین امسال تحقق خواهد یافت؟ | ||
[[وحی الهی]] در همین رابطه در طریق بازگشت به مدینه نازل شد و تأکید کرد که این [[رؤیای صادقه]] بوده و چنین مسأله حتمی و [[قطعی]] و انجام شدنی است. [[قرآن]] میفرماید: «[[خداوند]] آنچه را به پیامبرش در عالم [[خواب]] نشان داده [[صدق]] و [[حق]] بود». سپس میافزاید: «به طور قطع همۀ شما به خواست [[خدا]] وارد [[مسجد الحرام]] میشوید در نهایت [[امنیت]]، و در حالی که سرهای خود را تراشیده، یا کوتاه کردهاید، و از هیچکس [[ترس]] و وحشتی ندارید»<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا}} «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۶۳۳.</ref> | [[وحی الهی]] در همین رابطه در طریق بازگشت به مدینه نازل شد و تأکید کرد که این [[رؤیای صادقه]] بوده و چنین مسأله حتمی و [[قطعی]] و انجام شدنی است. [[قرآن]] میفرماید: «[[خداوند]] آنچه را به پیامبرش در عالم [[خواب]] نشان داده [[صدق]] و [[حق]] بود». سپس میافزاید: «به طور قطع همۀ شما به خواست [[خدا]] وارد [[مسجد الحرام]] میشوید در نهایت [[امنیت]]، و در حالی که سرهای خود را تراشیده، یا کوتاه کردهاید، و از هیچکس [[ترس]] و وحشتی ندارید»<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا}} «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۶۳۳.</ref> | ||
=== | === نزول [[سکینه]] بر دلهای [[مؤمنان]] === | ||
قرآن از | قرآن از موهبت عظیمی که خداوند در پرتو فتح مبین (صلح حدیبیه) بر همۀ مؤمنان [[مرحمت]] فرموده بحث میکند، میفرماید: «او کسی است که سکینه و [[آرامش]] را بر دلهای مؤمنان نازل کرد تا [[ایمانی]] بر ایمانشان بیفزاید». | ||
چرا سکینه و آرامش بر [[دل]] آنها فرود نیاید «در حالی که [[لشکریان]] [[آسمانها]] و [[زمین]] از آن | چرا سکینه و آرامش بر [[دل]] آنها فرود نیاید «در حالی که [[لشکریان]] [[آسمانها]] و [[زمین]] از آن خداست، و خداوند دانا و [[حکیم]] است»<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}} «اوست که آرامش را در دل مؤمنان فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۴.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۶۳۴.</ref> | ||
=== این سکینه چه بود؟ === | === این سکینه چه بود؟ === | ||
[[پیامبر]]{{صل}} خوابی دیده بود ـ رؤیایی [[الهی]] و رحمانی ـ که با یارانش وارد [[مسجد الحرام]] میشود، و به دنبال آن به [[عزم]] [[زیارت]] | [[پیامبر]]{{صل}} خوابی دیده بود ـ رؤیایی [[الهی]] و رحمانی ـ که با یارانش وارد [[مسجد الحرام]] میشود، و به دنبال آن به [[عزم]] [[زیارت]] خانۀ خدا حرکت کرد، غالب [[اصحاب]] [[فکر]] میکردند تعبیر این [[خواب]] و رؤیای صالحه در همین [[سفر]] واقع میشود، در حالی که مقدر چیز دیگری بود، این از یکسو. | ||
از سوی دیگر [[مسلمانان]] [[محرم]] شده بودند و حیوانات [[قربانی]] با خود آورده بودند، اما برخلاف انتظارشان [[توفیق]] زیارت خانۀ خدا نصیب آنها نشد و [[پیامبر]]{{صل}} دستور داد در همان [[حدیبیه]] شتران قربانی را نحر کنند، و از [[احرام]] بیرون آیند، کاری که برای آنها بسیار سخت و باورناکردنی بود،؛ چراکه | از سوی دیگر [[مسلمانان]] [[محرم]] شده بودند و حیوانات [[قربانی]] با خود آورده بودند، اما برخلاف انتظارشان [[توفیق]] زیارت خانۀ خدا نصیب آنها نشد و [[پیامبر]]{{صل}} دستور داد در همان [[حدیبیه]] شتران قربانی را نحر کنند، و از [[احرام]] بیرون آیند، کاری که برای آنها بسیار سخت و باورناکردنی بود،؛ چراکه آداب و سنن آنها و نیز [[دستورات اسلام]] ایجاب میکرد تا [[مناسک]] [[عمره]] را انجام ندهند از احرام بیرون نیایند. | ||
از سوی سوم در مواد صلحنامۀ حدیبیه مطالبی که پذیرش آن بسیار سنگین مینمود، از جمله اینکه اگر کسی از [[قریش]] [[مسلمان]] شود و به [[مدینه]] [[پناه]] آورد مسلمانان او را به خانوادهاش تحویل دهند، اما عکس آن لازم نیست! | از سوی سوم در مواد صلحنامۀ حدیبیه مطالبی که پذیرش آن بسیار سنگین مینمود، از جمله اینکه اگر کسی از [[قریش]] [[مسلمان]] شود و به [[مدینه]] [[پناه]] آورد مسلمانان او را به خانوادهاش تحویل دهند، اما عکس آن لازم نیست! | ||
از سوی چهارم به هنگام تنظیم | از سوی چهارم به هنگام تنظیم صلحنامه قریش حاضر نشدند کلمۀ «[[رسول الله]]» کنار نام محمد{{صل}} باشد، و «[[سهیل]]» نمایندۀ قریش با اصرار آن را حذف کرد، و حتی با [[نوشتن]] {{متن قرآن|بسم الرحمن الرحیم}} نیز موافقت نکرد، و اصرار داشت به جای آن «بسمک اللهم» نوشته شود که با [[سنت]] [[اهل مکه]] سازگار بود واضح است این امور هر کدام به تنهایی مطلب ناگواری بود تا چه رسد به مجموع آنها، و به همین جهت تزلزلی در [[قلوب]] افراد ضعیف الایمان افتاد، حتی وقتی سورۀ فتح نازل شد بعضی با [[تعجب]] پرسیدند: چه فتحی؟! | ||
اینجاست که باید [[لطف الهی]] شامل حال مسلمانان شود و [[سکینه]] و [[آرامش]] را به دلهای آنها باز گرداند، نه تنها [[ضعف]] و فتوری در آنان راه نیابد، بلکه بر [[قدرت]] [[ایمان]] آنها افزوده شود. | اینجاست که باید [[لطف الهی]] شامل حال مسلمانان شود و [[سکینه]] و [[آرامش]] را به دلهای آنها باز گرداند، نه تنها [[ضعف]] و فتوری در آنان راه نیابد، بلکه بر [[قدرت]] [[ایمان]] آنها افزوده شود. | ||
این آرامش ممکن است جنبۀ [[عقیدتی]] داشته باشد، و | این آرامش ممکن است جنبۀ [[عقیدتی]] داشته باشد، و تزلزل [[اعتقاد]] را بر طرف سازد، یا جنبۀ عملی، به گونهای که [[ثبات قدم]] و [[مقاومت]] و [[شکیبایی]] به [[انسان]] بخشد<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۶۳۴.</ref>. | ||
=== عذرتراشی متخلفان! === | === عذرتراشی متخلفان! === | ||
از سوی پیامبر{{صل}} در میان قبائل [[بادیهنشین]] اعلام شد که همۀ آنها نیز او را در این [[سفر]] [[همراهی]] کنند. ولی گروهی از افراد | از سوی پیامبر{{صل}} در میان قبائل [[بادیهنشین]] اعلام شد که همۀ آنها نیز او را در این [[سفر]] [[همراهی]] کنند. ولی گروهی از افراد ضعیف الایمان از انجام این دستور سرباز زدند، و تحلیلشان این بود که چگونه ممکن است مسلمانان از این سفر [[جان]] سالم به در برند، در حالی که قبلاً [[کفار]] [[قریش]] حالت تهاجمی داشته و جنگهای [[احد]] و [[احزاب]] را در کنار مدینه بر مسلمانان [[تحمیل]] کردند. | ||
اکنون که این گروه اندک و بدون [[سلاح]] با پای خود به مکه میروند، و در کنار لانۀ زنبوران قرار میگیرند چگونه ممکن است به خانههای خود باز گردند؟! اما هنگامی که دیدند مسلمانان با دست پر و امتیازات قابل ملاحظهای که از [[پیمان]] | اکنون که این گروه اندک و بدون [[سلاح]] با پای خود به مکه میروند، و در کنار لانۀ زنبوران قرار میگیرند چگونه ممکن است به خانههای خود باز گردند؟! اما هنگامی که دیدند مسلمانان با دست پر و امتیازات قابل ملاحظهای که از [[پیمان]] صلح حدیبیه گرفته بودند سالم به سوی مدینه باز گشتند بیآنکه از دماغ کسی [[خون]] بریزد، به [[اشتباه]] بزرگ خود پی بردند و خدمت پیامبر آمدند تا به نحوی عذرخواهی کرده، و کار خود را توجیه کنند، و از پیامبر تقاضای [[استغفار]] نمایند. | ||
ولی [[وحی الهی]] نازل گشت و پرده از روی کار آنها برداشت و آنها را [[رسوا]] نمود. به این ترتیب بعد از ذکر [[سرنوشت]] [[منافقان]] و [[مشرکان]]، در اینجا وضع متخلفان ضعیف الایمان را بازگو میکند، تا حلقات این بحث تکمیل گردد. میفرماید: «و به زودی متخلفان از [[اعراب]] بادیهنشین عذرتراشی کرده، میگویند: [[حفظ]] [[اموال]] و [[زن]] و فرزند، ما را به خود مشغول داشت، و نتوانستیم در این سفر پربرکت در خدمت تو باشیم! اکنون عذر ما را بپذیر، و برای ما [[طلب آمرزش]] کن! آنها به زبان خود چیزی میگویند که در [[دل]] ندارند»<ref>سوره فتح، آیه ۱۱.</ref>. آنها حتی در توبۀ خود صادق نیستند. ولی به آنها «بگو چه کسی میتواند در برابر [[خداوند]] از شما [[دفاع]] کند اگر بخواهد به شما زیانی برساند؟ یا اگر بخواهد نفعی برساند چه کسی میتواند مانع گردد؟»<ref>سوره فتح، آیه ۱۱.</ref>. | ولی [[وحی الهی]] نازل گشت و پرده از روی کار آنها برداشت و آنها را [[رسوا]] نمود. به این ترتیب بعد از ذکر [[سرنوشت]] [[منافقان]] و [[مشرکان]]، در اینجا وضع متخلفان ضعیف الایمان را بازگو میکند، تا حلقات این بحث تکمیل گردد. میفرماید: «و به زودی متخلفان از [[اعراب]] بادیهنشین عذرتراشی کرده، میگویند: [[حفظ]] [[اموال]] و [[زن]] و فرزند، ما را به خود مشغول داشت، و نتوانستیم در این سفر پربرکت در خدمت تو باشیم! اکنون عذر ما را بپذیر، و برای ما [[طلب آمرزش]] کن! آنها به زبان خود چیزی میگویند که در [[دل]] ندارند»<ref>سوره فتح، آیه ۱۱.</ref>. آنها حتی در توبۀ خود صادق نیستند. ولی به آنها «بگو چه کسی میتواند در برابر [[خداوند]] از شما [[دفاع]] کند اگر بخواهد به شما زیانی برساند؟ یا اگر بخواهد نفعی برساند چه کسی میتواند مانع گردد؟»<ref>سوره فتح، آیه ۱۱.</ref>. | ||
برای [[خدا]] به هیچ وجه مشکل نیست که شما را در خانههای امنتان و در کنار [[زن]] و فرزند و اموالتان گرفتار انواع [[بلاها]] و [[مصائب]] کند، و نیز برای او هیچ مشکلی نیست که در مرکز [[دشمنان]] و کانون | برای [[خدا]] به هیچ وجه مشکل نیست که شما را در خانههای امنتان و در کنار [[زن]] و فرزند و اموالتان گرفتار انواع [[بلاها]] و [[مصائب]] کند، و نیز برای او هیچ مشکلی نیست که در مرکز [[دشمنان]] و کانون مخالفان شما را از هر گونه گزند محفوظ دارد. این [[جهل]] شما به [[قدرت خدا]] است که این گونه [[افکار]] را در نظر شما [[زینت]] میدهد. آری، «[[خداوند]] به تمام اعمالی که انجام میدهید [[خبیر]] و [[آگاه]] است»<ref>{{متن قرآن|سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}} «جهادگریزان از تازیهای بادیهنشین به زودی به تو خواهند گفت که داراییها و خانوادههای ما، ما را مشغول داشت (و همراه شما نیامدیم) پس برای ما (از خداوند) آمرزش بخواه! به زبان، چیزی را میگویند که در دل ندارند؛ بگو: اگر خداوند بر آن باشد که زیانی یا سودی» سوره فتح، آیه ۱۱.</ref>. | ||
بلکه از [[اسرار]] درون سینهها و نیات شما نیز به خوبی با خبر است، او به خوبی میداند که این عذر و بهانهها | بلکه از [[اسرار]] درون سینهها و نیات شما نیز به خوبی با خبر است، او به خوبی میداند که این عذر و بهانهها واقعیت ندارد آنچه واقعیت دارد [[شک و تردید]] و [[ترس]] و ضعف ایمان شما است. و این عذرتراشیها بر خدا مخفی نمیماند، و هرگز مانع [[مجازات]] شما نمیشود. جالب اینکه هم از لحن [[قرآن]]، و هم از [[تواریخ]]، استفاده میشود که این [[وحی الهی]] در اثناء بازگشت [[پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] نازل شد، یعنی پیش از آنکه متخلفان بیایند و عذرتراشی کنند پرده از روی کار آنها برداشت و رسوایشان کرد! | ||
جالب اینکه هم از لحن [[قرآن]]، و هم از [[تواریخ]]، استفاده میشود که این [[وحی الهی]] در اثناء بازگشت [[پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] نازل شد، یعنی پیش از آنکه متخلفان بیایند و عذرتراشی کنند پرده از روی کار آنها برداشت و رسوایشان کرد! | |||
سپس برای توضیح بیشتر پردهها را کاملا کنار زده میافزاید: «بلکه شما [[گمان]] کردید پیامبر و [[مؤمنان]] هرگز به خانوادههای خود باز نخواهند گشت»<ref>سوره فتح، آیه ۱۲.</ref>. آری علت عدم شرکت شما در این [[سفر]] [[تاریخی]] مسألۀ [[اموال]] و [[زن]] و فرزند نبود، بلکه عامل اصلی سوءظنی بود که به [[خدا]] داشتید، و با محاسبات غلط خود چنین [[فکر]] میکردید که این سفر، سفر پایانی | سپس برای توضیح بیشتر پردهها را کاملا کنار زده میافزاید: «بلکه شما [[گمان]] کردید پیامبر و [[مؤمنان]] هرگز به خانوادههای خود باز نخواهند گشت»<ref>سوره فتح، آیه ۱۲.</ref>. آری علت عدم شرکت شما در این [[سفر]] [[تاریخی]] مسألۀ [[اموال]] و [[زن]] و فرزند نبود، بلکه عامل اصلی سوءظنی بود که به [[خدا]] داشتید، و با محاسبات غلط خود چنین [[فکر]] میکردید که این سفر، سفر پایانی عمر پیامبر{{صل}} و [[مؤمنان]] است و باید از آن [[کنارهگیری]] کرد. آری «این پندار غلط و این وسوسههای [[شیطانی]] در [[دل]] شما [[زینت]] یافته بود و گمان بد کردید»<ref>سوره فتح، آیه ۱۲.</ref>. چرا که فکر میکردید [[خداوند]] پیامبرش را به این سفر فرستاده، و آنها را به چنگال [[دشمنان]] سپرده و از آنها حمایت نخواهد کرد! «و سرانجام در دام [[شیطان]] افتادید و به هلاکت رسیدید!»<ref>{{متن قرآن|بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِيهِمْ أَبَدًا وَزُيِّنَ ذَلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنْتُمْ قَوْمًا بُورًا}} «(گریزتان از جهاد بدان بهانه نبود) بلکه گمان بردید که پیامبر و مؤمنان هرگز به نزد خانوادههایشان باز نخواهند گشت و همین (اندیشه) در دلتان آراسته شد و بدگمانی ورزیدید و قومی شایسته نابودی شدید» سوره فتح، آیه ۱۲.</ref>. | ||
چه هلاکت از این بدتر که از شرکت در این سفر تاریخی، و [[بیعت رضوان]] و افتخارات دیگر [[محروم]] شدید، و به دنبال آن | چه هلاکت از این بدتر که از شرکت در این سفر تاریخی، و [[بیعت رضوان]] و افتخارات دیگر [[محروم]] شدید، و به دنبال آن رسوایی بزرگ بود، و در [[آینده]] [[عذاب]] دردناک [[آخرت]] است. آری شما دلهای مردهای داشتید که گرفتار چنین سرنوشتی شدید<ref>ج ۲۲، ص۴۸ تا ۵۱.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۶۳۵.</ref> | ||
=== اگر در حدیبیّه [[جنگی]] روی میداد === | === اگر در حدیبیّه [[جنگی]] روی میداد === | ||
[[قرآن]] ابعاد دیگری از ماجرای [[عظیم]] «[[حدیبیه]]» را بازگو میکند، و به دو نکتۀ مهم در این رابطه اشاره میکند. نخست اینکه: | [[قرآن]] ابعاد دیگری از ماجرای [[عظیم]] «[[حدیبیه]]» را بازگو میکند، و به دو نکتۀ مهم در این رابطه اشاره میکند. نخست اینکه: تصور نکنید اگر در سرزمین «حدیبیه» درگیری میان شما و مشرکان مکه رخ میداد، [[مشرکان]] برندۀ [[جنگ]] میشدند، چنین نیست «اگر [[کافران]] با شما در آنجا [[پیکار]] میکردند به زودی پشت کرده از میدان فرار مینمودند سپس ولی و [[یاوری]] نمییافتند». | ||
و این منحصر به شما نیست و «این یک [[سنت الهی]] است که در گذشته هم بوده است، و هرگز برای سنت الهی [[تغییر]] و تبدیل نخواهی یافت»<ref>{{متن قرآن|وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا * سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا}} | و این منحصر به شما نیست و «این یک [[سنت الهی]] است که در گذشته هم بوده است، و هرگز برای سنت الهی [[تغییر]] و تبدیل نخواهی یافت»<ref>{{متن قرآن|وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا * سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا}}<ref>«و اگر کافران با شما به جنگ برمیخاستند واپس میگریختند سپس یار و یاوری نمییافتند * بنابر سنّت خداوند که پیشتر هم بر گذشته است و هرگز برای سنت خداوند، دگرگونی نخواهی یافت» سوره فتح، آیه ۲۲-۲۳.</ref>. | ||
نکتۀ مهمی را که [[قرآن]] در اینجا تعقیب میکند این است که [[قریش]] ننشینند و بگویند | نکتۀ مهمی را که [[قرآن]] در اینجا تعقیب میکند این است که [[قریش]] ننشینند و بگویند افسوس که ما [[قیام]] نکردیم و این گروه اندک را در هم نکوبیدیم، افسوس که صید به [[خانه]] آمد و از آن [[غفلت]] کردیم، افسوس و افسوس! ابداً چنین نیست، گرچه [[مسلمانان]] نسبت به آنها اندک بودند، و دور از [[وطن]] و مأمن، و فاقد [[سلاح]] کافی، ولی با این حال اگر درگیری واقع شده بود باز هم به [[برکت]] نیروی [[ایمان]] و نصرت الهی [[پیروزی]] از آن آنها بود، مگر در «[[بدر]]» یا در «[[احزاب]]» نفرات آنها کمتر و تجهیزات [[دشمن]] بیشتر نبود؟ چگونه در هر دو مورد [[شکست]] دامان دشمن را گرفت. | ||
ابداً چنین نیست، گرچه [[مسلمانان]] نسبت به آنها اندک بودند، و دور از [[وطن]] و مأمن، و فاقد [[سلاح]] کافی، ولی با این حال اگر درگیری واقع شده بود باز هم به [[برکت]] نیروی [[ایمان]] و | |||
به هر حال بیان این | به هر حال بیان این واقعیت مایۀ تقویت روحیۀ [[مؤمنان]]، و تضعیف روحیۀ [[دشمنان]]، و پایان دادن به «اگر» و «مگر» [[منافقان]] بود، و نشان داد که حتی در شرایط نابرابر از نظر ظاهر، اگر پیکاری رخ دهد پیروزی از آن مؤمنان خالص است! | ||
نکتۀ دیگری که قرآن به آن اشاره دارد این است که میفرماید: «او کسی است که دست [[کفار]] را از شما در [[دل]] [[مکه]] باز داشت، و دست شما را از آنها بعد از آنکه شما را بر آنها [[پیروز]] کرد، و [[خداوند]] نسبت به آنچه انجام میدهید [[بینا]] است»<ref>{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا}} «و اوست که پس از آنکه شما را بر آنان پیروز گردانید دست آنان را از شما و دست شما را از آنان در دل مکّه، کوتاه کرد و خداوند به آنچه میکنید بیناست» سوره فتح، آیه ۲۴.</ref>. | نکتۀ دیگری که قرآن به آن اشاره دارد این است که میفرماید: «او کسی است که دست [[کفار]] را از شما در [[دل]] [[مکه]] باز داشت، و دست شما را از آنها بعد از آنکه شما را بر آنها [[پیروز]] کرد، و [[خداوند]] نسبت به آنچه انجام میدهید [[بینا]] است»<ref>{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا}} «و اوست که پس از آنکه شما را بر آنان پیروز گردانید دست آنان را از شما و دست شما را از آنان در دل مکّه، کوتاه کرد و خداوند به آنچه میکنید بیناست» سوره فتح، آیه ۲۴.</ref>. | ||
جمعی از [[مفسران]] برای این [[آیه]] «[[شأن]] نزولی» ذکر کردهاند و آن اینکه: [[مشرکان]] «[[مکه]]» چهل نفر را در جریان [[حدیبیه]] برای ضربه زدن به [[مسلمانان]] به طور مخفیانه [[بسیج]] کردند که با [[هوشیاری]] مسلمانان [[توطئه]] آنها نقش بر آب شد، [[مسلمین]] همگی را دستگیر کرده | جمعی از [[مفسران]] برای این [[آیه]] «[[شأن]] نزولی» ذکر کردهاند و آن اینکه: [[مشرکان]] «[[مکه]]» چهل نفر را در جریان [[حدیبیه]] برای ضربه زدن به [[مسلمانان]] به طور مخفیانه [[بسیج]] کردند که با [[هوشیاری]] مسلمانان [[توطئه]] آنها نقش بر آب شد، [[مسلمین]] همگی را دستگیر کرده خدمت [[پیامبر]]{{صل}} آوردند و پیامبر{{صل}} آنها را رها کرد. | ||
بعضی عدد آنها را ۸۰ نفر نوشتهاند که از [[کوه]] «[[تنعیم]]» به هنگام | بعضی عدد آنها را ۸۰ نفر نوشتهاند که از [[کوه]] «[[تنعیم]]» به هنگام نماز صبح و با استفاده از [[تاریکی]] میخواستند به مسلمانان [[یورش]] برند. بعضی نیز گفتهاند در آن هنگام که پیامبر{{صل}} در سایۀ درخت نشسته بود تا [[پیمان]] [[صلح]] را با نمایندۀ [[قریش]] تنظیم کند، و علی{{ع}} مشغول نوشتن بود، ۳۰ نفر از [[جوانان]] مکه با [[اسلحه]] به او حملهور شدند که به طرز معجزهآسایی توطئۀ آنها خنثی گشت، و همگی دستگیر شدند و حضرت آنها را [[آزاد]] فرمود<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۶۳۷.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |