پرش به محتوا

ابوسروعه نوفلی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن ابی حاتم' به 'ابن ابی‌حاتم'
جز (جایگزینی متن - 'ابن ابی حاتم' به 'ابن ابی‌حاتم')
خط ۶: خط ۶:
عقبة بن حارث. یعنی همان ابوسروعه. می‌گوید: ام یحیی دختر [[ابواهاب]] را به زنی گرفتم. پس از مدتی [[زن]] سیاه پوستی نزد ما آمد و چنین می‌پنداشت که من و همسرم را در [[کودکی]] شیر داده است. موضوع را [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} عرض کردم، آن [[حضرت]] مطلبی نفرمود. دوباره خدمت آن حضرت عرض کردم: آن زن [[دروغ]] می‌گوید. رسول خدا {{صل}} فرمود: "از کجا می‌دانی دروغ می‌گوید، مطلبی را مدعی شده، رهایش کن"<ref>ابن سعد، ج۶، ص۶؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۴.</ref>.
عقبة بن حارث. یعنی همان ابوسروعه. می‌گوید: ام یحیی دختر [[ابواهاب]] را به زنی گرفتم. پس از مدتی [[زن]] سیاه پوستی نزد ما آمد و چنین می‌پنداشت که من و همسرم را در [[کودکی]] شیر داده است. موضوع را [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} عرض کردم، آن [[حضرت]] مطلبی نفرمود. دوباره خدمت آن حضرت عرض کردم: آن زن [[دروغ]] می‌گوید. رسول خدا {{صل}} فرمود: "از کجا می‌دانی دروغ می‌گوید، مطلبی را مدعی شده، رهایش کن"<ref>ابن سعد، ج۶، ص۶؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۴.</ref>.


عقبة بن حارث می‌گوید: روزی رسول خدا {{صل}} بعد از [[خواندن نماز]] عصر با [[شتاب]] از [[مسجد]] بیرون رفت. [[مردم]] از این کار آن حضرت در شگفت شدند. وقتی رسول خدا {{صل}} بازگشت، متوجه [[شگفتی]] مردم شد، فرمود: "در [[خانه]] مقداری طلا بود، [[دوست]] نداشتم شب در خانه‌ام باشد، رفتم آن را پخش کردم و بازگشتم"<ref>ابن سعد، ج۲، ص۱۸۳.</ref>. این [[روایت]] را [[ابن ابی ملیکه]] از عقبة بن حارث نقل کرده، ولی [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۶، ص۳۰۹.</ref> به نقل از ایوب گفته است: ابن ابی ملیکه، عقبة بن حارث را [[درک]] نکرده، و روایت [[عقبه]] را [[عبید بن ابی مریم]] برای ابن ابی ملیکه نقل کرده است، بنابراین، [[راوی]] این روایت باید غیر از ابوسروعه باشد؛ در حالی که [[بخاری]] و برخی دیگر از صاحبان مجامیع [[روایی]]، روایت ابوسروعه را از طریق ابن ابی ملیکه نقل کرده‌اند<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۷؛ بخاری، ج۶، ص۱۲۶؛ ترمذی، ج۲، ص۳۱.</ref>.
عقبة بن حارث می‌گوید: روزی رسول خدا {{صل}} بعد از [[خواندن نماز]] عصر با [[شتاب]] از [[مسجد]] بیرون رفت. [[مردم]] از این کار آن حضرت در شگفت شدند. وقتی رسول خدا {{صل}} بازگشت، متوجه [[شگفتی]] مردم شد، فرمود: "در [[خانه]] مقداری طلا بود، [[دوست]] نداشتم شب در خانه‌ام باشد، رفتم آن را پخش کردم و بازگشتم"<ref>ابن سعد، ج۲، ص۱۸۳.</ref>. این [[روایت]] را [[ابن ابی ملیکه]] از عقبة بن حارث نقل کرده، ولی [[ابن ابی‌حاتم]]<ref>ابن ابی‌حاتم، ج۶، ص۳۰۹.</ref> به نقل از ایوب گفته است: ابن ابی ملیکه، عقبة بن حارث را [[درک]] نکرده، و روایت [[عقبه]] را [[عبید بن ابی مریم]] برای ابن ابی ملیکه نقل کرده است، بنابراین، [[راوی]] این روایت باید غیر از ابوسروعه باشد؛ در حالی که [[بخاری]] و برخی دیگر از صاحبان مجامیع [[روایی]]، روایت ابوسروعه را از طریق ابن ابی ملیکه نقل کرده‌اند<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۷؛ بخاری، ج۶، ص۱۲۶؛ ترمذی، ج۲، ص۳۱.</ref>.


تمام آنچه از او در ایام [[خلافت ابوبکر]] و [[عمر]] گزارش شده، دو روایت زیر است که روایت اول را خود ابوسروعه از [[زمان]] [[ابوبکر]]، و روایت دوم را [[عبدالله بن عمر]] درباره او نقل کرده است. ابوسروعه می‌گوید: ابوبکر بعد از تمام شدن [[نماز عصر]] همراه [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} به راه افتاد. در بین راه سلاله رسول خدا {{صل}}، [[حسن بن علی]] {{ع}} را دید که در حال [[بازی]] با [[کودکان]] بود. پس او را بر گردن خود سوار کرد و در نوازش او می‌گفت: {{عربی|"بأَبِي شَبِيهٌ بالنبيِّ، ليسَ شَبِيهٌ بعَلِيٍّ "}}؛ و [[امام علی]] {{ع}} از شنیدن این سخنان می‌خندید<ref>ابن بطرین، ص۴۰۰.</ref>.
تمام آنچه از او در ایام [[خلافت ابوبکر]] و [[عمر]] گزارش شده، دو روایت زیر است که روایت اول را خود ابوسروعه از [[زمان]] [[ابوبکر]]، و روایت دوم را [[عبدالله بن عمر]] درباره او نقل کرده است. ابوسروعه می‌گوید: ابوبکر بعد از تمام شدن [[نماز عصر]] همراه [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} به راه افتاد. در بین راه سلاله رسول خدا {{صل}}، [[حسن بن علی]] {{ع}} را دید که در حال [[بازی]] با [[کودکان]] بود. پس او را بر گردن خود سوار کرد و در نوازش او می‌گفت: {{عربی|"بأَبِي شَبِيهٌ بالنبيِّ، ليسَ شَبِيهٌ بعَلِيٍّ "}}؛ و [[امام علی]] {{ع}} از شنیدن این سخنان می‌خندید<ref>ابن بطرین، ص۴۰۰.</ref>.
۲۱۸٬۱۲۲

ویرایش