ادبیات نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[ | [[امام علی]] {{ع}}، در [[دانش]] و [[فصاحت]] و [[زیبایی]] گفتار، سرآمد همگان بود و سخن او را بالاتر از [[کلام]] [[بشر]] و پایینتر از [[کلام]] [[خدا]] دانستهاند. نهج البلاغه به معنای روش [[بلاغت]] است. این کتاب ۲۳۹ [[خطبه]]، ۷۹ [[نامه]] و ۴۷۲ سخن کوتاه دارد و محتوای آن مسائل مختلف [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] است. بیشتر [[خطبهها]] و [[نامهها]] مربوط به دوران [[زمامداری]] و [[خلافت]] آن حضرت است. این کتاب، از اعتبار و موقعیّت خاصّی برخوردار است و در طول قرنها صدها شرح و ترجمه به زبانهای مختلف بر آن نوشته شده است. مشهورترین ترجمه و شرح آن از مرحوم "[[فیض]] الأسلام" است. هزاران نفر با حفظ [[خطبهها]]، [[نامهها]] و فرازهای درخشان این کتاب، هم بهرههای معنوی از آن بردهاند و هم بر [[قدرت]] [[کلام]] و [[فصاحت]] گفتار خویش افزودهاند و نویسندگان، هزاران مقاله با [[الهام]] از محتوای [[غنی]] آن در مسائل اسلامی نگاشتهاند. نهج البلاغه، کتاب [[حکمت]] و [[حکومت]]، [[عقاید]] و عرفان، [[اخلاق]] و [[تربیت]]، [[ادب]] و [[بلاغت]]، [[سیاست]] و جهانداری، [[تقوا]] و [[خودسازی]]، حکایت گذشتگان و عبرت از [[تاریخ]]، حالات [[قبر]] و [[برزخ]] و [[قیامت]]، معرفی اسوههای نیک و سرانجام خوبان و بدان و در یک کلمه کتاب زندگی و «[[برادر قرآن]]» است<ref>برای آشنایی بیشتر با این کتاب، از جمله ر. ک: «شگفتیهای نهج البلاغه»، ترجمه فخرالدین حجازی، «کلام جاودانه»، محمدرضا حکیمی «دانستنیهای نهج البلاغه»، حسین اسرار، «اسناد و مدارک نهج البلاغه»، محمد دشتی، «شناخت نهج البلاغه»، همان، «نهج البلاغه چیست؟» هبةالدین شهرستانی، «یادنامه کنگره نهج البلاغه»، «دانشنامه امام علی»، ج ۱۲، فصلنامه «وقف، میراث جاویدان» شماره ۲۵ و ۲۶ (ویژۀ نهج البلاغه)</ref>. نهج البلاغه، سوگنامۀ فراق [[یاران]] و غربت دینباوران است، شقشقۀ رها شده از فرط [[اندوه]] است، [[بغض]] شکسته در گلو و آه افسرده در سینه است، بازتاب عهدشکنیهای [[دوستان]] ناآگاه و همپیمانان سستاراده است، غمنامۀ "مظلومیّت [[عدل]]" و "محرومیّت [[حق]]" است. کلمات نهج البلاغه، قطرات شمع سوزان وجود [[امام علی|علی]] {{ع}} است که در شبهای تار [[کوفه]] سوخته و بر صفحۀ [[تاریخ]] چکیده است. جملات نهج البلاغه، لختههای [[خون]] [[دل]] مولاست. صفحات نهج البلاغه، [[لوح]] غمآگین و دردآجین [[صبر]] جمیل [[یعقوب]] [[یوسف]] از دست داده است. نهج البلاغه، منشوری چند بعدی است که هرزمان یک چهرهاش میدرخشد و برای هرکس یک بعد و برش آن متجلّی است، از هرمقولهای مقالهای دارد و برای هردردی درمانی، و برای هرنیازی پاسخی!<ref>مینای قلم، جواد محدثی، ص ۱۹۲، بخشی از مقاله «نهج البلاغه کتاب دل»</ref>. نهج البلاغه پیوسته اعجاب بزرگان [[اندیشه]] و سخن و قلم را برانگیخته و آنان را به [[ستایش]] این منشور جاویدان واداشته است که در این مختصر نمیگنجد<ref>ر. ک: فصلنامه «فرهنگ جهاد»، شماره ۲۱ و ۲۲ (ویژه نامه امام علی)، مقاله «نهج البلاغه امیر بیان از نگاه عالمان»، و «نهج البلاغه در بیان و قلم عالمان غیر شیعی» صحیفه حوزه (ضمیمه جمهوری اسلامی) اسفند ۱۳۷۹، شماره ۲۰</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۸۴.</ref> | ||
[[ | [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در میدان سخنوری و سخندانی، مانند دیگر میادین و عرصههای [[علمی]] و عملی، گوی [[سبقت]] را از همگان ربوده است و در میدان [[فصاحت]] و [[بلاغت]] نیز، [[تاریخ]]، همانند و هماوردی برای او نمیشناسد. از اینرو در طول [[تاریخ]]، بسیاری از ادبای [[مسلمان]] و غیر مسلمان در پیشگاه [[بلاغت]] [[علوی]] سر [[تعظیم]] فرود آورده و با بیاناتی دلنشین مؤید [[یگانگی]] [[امیر]] سخن در فن سخنوری شدهاند. [[شریف رضی]]، خود، در مقدمه نهج البلاغه مینویسد: "هر که در آن نظر کند، درهای [[بلاغت]] بهرویش گشوده شود و گمشده خود را در آن یابد و نیاز دانشمند و دانشپژوه را برآورد و سخنور و پارسا را بهره دهد و به خواستهاش رساند." | ||
[[ | [[امام خمینی]] مینویسد: کتاب نهج البلاغه که نازله [[روح]] اوست برای [[تعلیم و تربیت]] ما خفتگان در بستر منیت و در [[حجاب]] [[خودخواهی]]، خود، معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی فردی و [[اجتماعی]] و مجموعهای است دارای ابعادی به اندازه ابعاد یک [[انسان]] و یک [[جامعه]] بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه [[تاریخ]] به پیش رود و هرچه جامعهها بهوجود آید و [[دولتها]] و [[ملتها]] متحقق شوند و هرقدر متفکران و [[فیلسوفان]] و محققان بیابند و در آن غور کنند و غرق شوند... . | ||
عبدالحمید کاتب، از سخنوران بزرگ [[عرب]]، مینویسد: هفتاد [[خطبه]] از خطبههای [[علی]] {{ع}} را حفظ کردم، پس از آن ذهنم جوشید که جوشید. | |||
[[ابن نباته]]، از سخنوران و ادیبان بزرگ [[عرب]]، مینویسد: از خطابهها گنجی از بر کردهام که هرچه از آن برگیرم نمیکاهد، بلکه افزون میشود و بیشتر آنچه را که از بر کردهام حدود صد فصل از کلمات موعظهآمیز [[علی]] {{ع}} است. | [[ابن نباته]]، از سخنوران و ادیبان بزرگ [[عرب]]، مینویسد: از خطابهها گنجی از بر کردهام که هرچه از آن برگیرم نمیکاهد، بلکه افزون میشود و بیشتر آنچه را که از بر کردهام حدود صد فصل از کلمات موعظهآمیز [[علی]] {{ع}} است. | ||
[[ابن ابی الحدید]]، | [[ابن ابی الحدید]]، شارح نهج البلاغه، مینویسد: [[فصاحت]] را ببین که چگونه مهار خود ار دست [[علی]] {{ع}} داده و زمام خویش را به وی سپرده است. [[نظم]] شگفت الفاظ را بنگر که یکی پس از دیگری میآیند و در [[اختیار]] او قرار میگیرند. گویا چشمهای است که از [[زمین]] میجوشید... . | ||
[[ | [[علامه طباطبایی]]، [[فیلسوف]] و [[مفسر]] بزرگ [[قرآن کریم]]، میگوید: ما باید معیار شناسایی کلام عرب را سخنان [[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} قرار دهیم که از منبع [[وحی]] سرچشمه گرفته و کلام عرب را معیار برای سخنان آن حضرت قرار ندهیم، زیرا بنابر [[عقیده]] ما [[دانش]] [[امام]] [[معصوم]] خارج از [[جهان]] طبیعت است و از عالم ماوراء سرچشمه میگیرد؛ و [[شاهد]] این گفتار آن است که شما همانند سخنان [[حضرت امیر]] {{ع}} را که اساس [[فلسفه]] [[اسلام]] و بهویژه [[حکمت]] متعالیه [[اسلام]] است در کدام گفته و یا سروده [[عرب]] بهدست میآورید؟ آری [[علی]] {{ع}} "شقشقة هدرت فی عالم الوجود ثم قرت". | ||
[[ | [[امام]] یحیی یمنی مینویسد: از معانی شیوای [[کلام]] [[علی]] هر سخنوری سیراب شده و به سبک [[کلام]] وی هر خطیبی [[لباس]] سخنوری به تن کرده است، زیرا [[علی]] آبشخور [[بلاغت]] و زاینده آن و ابر پربار [[فصاحت]] است. | ||
طه حسین، ادیب بزرگ مصری، مینویسد: پس از [[وحی]] خداوندی، سخنی شیواتر و زیباتر از کلمات علی {{ع}} سراغ ندارم. | |||
زکی مبارک، از ادبای نامی [[عرب]] و [[صاحب]] کتابهای ارزشمند النثر الفنی و عبقربة الشریف، مینویسد: نامههای [[علی بن ابیطالب]] و [[خطبهها]] و وصیتنامه و عهدنامههای او از صنعت ایجاز و اطناب بجا برخوردار است. آنگاه که عهدنامه مینویسد، گفترا را طولانی میکند، زیرا دستورهای [[سیاسی]] و منطقهای را که مورد نیاز [[حاکم]] است در بر دارد و زمانی که برای یاران خاص خود [[نامه]] مینویسد، سخن کوتاه میکند، زیرا دلیلی برای اطناب نیست. | |||
استاد نائل مرصفی، استاد ادبیات عالی [[مصر]]، مینویسد: [[خداوند]] نهج البلاغه را [[دلیل]] روشن قرار داد بر اینکه [[علی]] {{ع}} نیکوترین نمونه زنده [[نور]] و [[حکمت]] و [[دانش]] و [[راهنمایی]] و [[اعجاز]] و [[فصاحت قرآن]] است. [[علی]] {{ع}} در این کتاب آنقدر [[آیات]] [[حکمت]] پرارج و قواعد [[سیاست]] درست و [[پند]] روشن و [[دلیل]] رسا گرد آورده که حکمای بزرگ و [[فلاسفه]] و خداشناسان عالیمقدار را بدان راهی نبوده است. [[امام علی]] {{ع}} در این کتاب در دریای [[دانش]] و [[سیاست]] و [[دین]] فرو رفته و در همه این مسائل، نابغهای نمونه بوده است... ما را بس است که بگوییم کتاب او یگانه برخوردگاهی است که در آن [[زیبایی]] [[تمدن]] با [[فصاحت]] طبیعی بادیهنشینان به هم رسیده است و [[حقیقت]] تنها جایی که برای خود یافته و با [[اطمینان]] خاطر در آن خانمان کرده، [[کلام]] اوست، پس از آنکه در هر لغت منزلگاه خود را از دست داده بود<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۸۵۷ـ ۸۵۸.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |