پرش به محتوا

هدایت در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۲۶: خط ۲۶:
در گفتار بالا رابطه [[حکمت]] با [[هدایت تکوینی]] باز نموده شده و در گفتار زیر، حکمت و هدایت تکوینی یادآوری شده است:
در گفتار بالا رابطه [[حکمت]] با [[هدایت تکوینی]] باز نموده شده و در گفتار زیر، حکمت و هدایت تکوینی یادآوری شده است:
از لطایف [[صنعت]] و عجایب [[خلقت]] خداوند، حکمت‌های پیچیده‌ای است که در آفرینش خفاش به نمایش گذاشته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.</ref>..<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[هدایت و ضلالت - ربانی گلپایگانی (مقاله)| مقاله «هدایت و ضلالت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۱۷۵.</ref>.
از لطایف [[صنعت]] و عجایب [[خلقت]] خداوند، حکمت‌های پیچیده‌ای است که در آفرینش خفاش به نمایش گذاشته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.</ref>..<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[هدایت و ضلالت - ربانی گلپایگانی (مقاله)| مقاله «هدایت و ضلالت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۱۷۵.</ref>.
==[[نخبگان]] [[هدایت]]==
در [[سخنان امام علی]]{{ع}} از کسانی با عنوان نخبگان هدایت، یاد شده است. کسانی که در [[سایه]] [[ایمان]] و [[اخلاص]] در [[بندگی خدا]] به درجات والای هدایت راه یافته‌اند. آنان [[شایستگی]] بهره‌مندی از هدایت‌های ویژه [[الهی]] را در خود پدید آورده‌اند و [[مظهر]] و مجلای عالی‌ترین [[مراتب هدایت]] خداوندی شده‌اند:
از محبوب‌ترین [[بندگان]] نزد [[خداوند]] کسی است که خداوند او را در [[تسلط بر نفس]] [[یاری]] داده است. در درون [[اندوهگین]] و [[حزن]] آلود است و در بیرون، هراسان و ترسان. [[چراغ هدایت]] در قلبش تابان است و [[توشه]] [[سفر]] [[آینده]] خویش را برگرفته است. سفر دور [[آخرت]] را برای خود نزدیک ساخته و [[غلبه]] بر [[هوای نفس]] را، که بس دشوار است، آسان کرده است. چنین بنده‌ای از [[نابینایی]] درون [[نجات یافته]] و با [[اهل]] [[هوا و هوس]] [[بیگانه]] است. [[اندیشه]] و گفتار و رفتارش چونان کلید درهای هدایتند که راه را بر تشنگان هدایت می‌گشایند و درهای [[ضلالت]] و [[هلاکت]] را می‌بندند. از نابینایی درون و [[همراهی]] [[هواپرستان]] بیرون آمده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷.</ref>.
این حال [[نیکو]]، نتیجه اخلاص در [[بندگی]] است. کسی که خود را برای خداوند [[خالص]] سازد، خداوند نیز او را برای خویش خالص می‌سازد و بر می‌گزیند و در نتیجه، از [[معادن]] و سرچشمه‌های [[دین]] و پایه‌های [[استوار]] [[حیات بشر]] در [[زمین]] به شمارش می‌آورد: {{متن حدیث|قَدْ أَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِينِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷.</ref>، در یکی دیگر از بخش‌های همین [[خطبه]]، یکی از اوصاف این گونه هدایت یافتگان را آن می‌داند که در والاترین [[مقام هدایت]] جای گرفته‌اند؛ چونان که هر پرسشی از آنان شود، به [[درستی]] پاسخ می‌دهند و هر فرعی را به اصلش باز می‌گردانند.
از دیگر ویژگی‌های نخبگان هدایت این است که [[زندگی]] خویش را بر [[عدالت]] برنهاده‌اند و خویشتن را با این ترازوی دقیق می‌سنجند. نخستین نمودار عدالت پیشگی آنان این است که [[خانه]] [[دل]] را از [[هوای نفس]] [[پاک]] ساخته‌اند و در نتیجه هم از [[حق]] سخن می‌گویند و هم خود بدان پایبندند. هرجا خیر و [[نیکی]] باشد، به سویش می‌شتابند و زمام امور خود را به [[کتاب الهی]] می‌سپارند و [[قیام]] و [[قعود]] و حرکت و سکون خویش را با [[هدایت]] و [[رهبری]] [[کلام الهی]] سامان می‌دهند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷.</ref>.
اگر بخواهیم به گونه اختصار اوصاف این انسان‌های آرمانی را برشماریم، بدین قرار است:
#در راه [[دین]] توانمندند و در [[عمل به احکام]] [[الهی]] [[سستی]] و کوتاهی نمی‌کنند.
# [[دوراندیش]] و نرم خویند. نه در بازشناختن درست از نادرست [[تسامح]] می‌ورزند و نه در برخورد حق مدارانه خویش با دیگران درشت خویی می‌کنند.
#ایمانشان با [[یقین]] همراه است، و هم [[اهل]] تعبدند و هم [[اهل تفکر]].
#در [[کسب علم]] و [[دانش]] [[حریص]] و آزمندند.
# [[علم]] و دانششان با [[حلم]] آمیخته است.
#در حال [[توانگری]] نیز [[زیاده روی]] نمی‌کنند.
#در [[عبادت خدا]] [[خشوع]] می‌ورزند.
#به هنگام [[تنگدستی]] نیز ظاهری آراسته دارند؛ چونان که کسی به تنگدستی‌شان پی نمی‌برد.
#در [[سختی‌ها]] و [[ناملایمات]] [[زندگی]] شکیبایند.
#در پی روزی حلالند.
#برای یافتن هدایت دارای نشاطند.
#از [[آزمندی]] و [[طمع]] در [[امور دنیوی]] روی گردانند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.</ref>.
[[زمین]] هیچگاه از [[نخبگان]] هدایت بی‌بهره نبوده است و همیشه کسانی بوده‌اند که از اسباب [[تکوینی]] و [[تشریعی]] هدایت به [[نیکوترین]] وجه بهره برده و بدین‌سان، گام در [[وادی]] [[هدایت ویژه]] الهی نهاده‌اند:
[[خداوند]] را - که [[نعمت‌ها]] و بخشش‌هایش گرانمایه است - پیوسته در زمانی پس از زمانی، بندگانی است که در نهانشان با آنان [[نجوا]] می‌کند و با خردهاشان با آنان سخن می‌گوید. آنان [[نور]] [[آگاهی]] و [[بیداری]] را در دیده‌ها و گوش‌ها و دل‌های خویش برافروخته‌اند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲.</ref>.
نخبگان هدایت تنها به خود نمی‌اندیشند، بلکه می‌کوشند که [[نور هدایت]] را بگسترانند و دیگران را از آن بهره‌مند سازند، آنان همچون نشانه‌هایی‌اند که راه درست را به [[مردمان]] می‌نمایانند:
[[مردم]] را از [[مخالفت]] با خداوند [[بیم]] می‌دهند و چونان نشانه‌هایی‌اند که مردمان در بیابان‌ها بر نهاده‌اند تا رهگذران راه را بازشناسند. هر کس که راه [[اعتدال]] و راست در پیش گیرد، او را می‌ستایند و به [[رستگاری]] [[بشارت]] می‌دهند و هرکس به [[چپ و راست]] بلغزد، نکوهشش می‌کنند و از [[هلاکت]] برحذر می‌دارند. بدین‌سان، آنان چراغ تاریکی‌ها و از میان برنده [[شبهه]] هایند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[هدایت و ضلالت - ربانی گلپایگانی (مقاله)| مقاله «هدایت و ضلالت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۱۹۸.</ref>.
==اسباب و زمینه‌های [[هدایت]]==
===[[یاد خدا]] و هدایت===
یاد خدا، خود جلوه‌ای از هدایت است. کسی که یاد خدا را در [[دل]] دارد و بر زبان جاری می‌سازد، در طریق هدایت گام نهاده است و هر گاه این صفت دوام یابد و چونان ملکه‌ای در نفس [[استوار]] گردد، [[انسان]] به درجات بالاتر راه می‌یابد و در زمره هدایت یافتگان ویژه جای می‌گیرد؛ زیرا یاد خدا دل را از زنگار [[غفلت]] و [[شهوت]] [[پاک]] می‌سازد و [[خودآگاهی]] در [[نهان آدمی]] می‌نشاند:
[[خداوند]] [[منزه]] و بلند مرتبه، ذکر خویش را مایه جلا یافتن و [[نورانی]] شدن [[دل‌ها]] کرده است. با آن می‌شنوند پس از آن‌که دچار ناشنوایی شده‌اند و با آن می‌بینند پس از آن‌که گرفتار [[نابینایی]] شده‌اند و به وسیله آن [[تسلیم]] [[حق]] می‌گردند پس از آن‌که راه [[عناد]] برگزیده‌اند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲.</ref>.
[[اهل ذکر]] را نشانه‌هایی است که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} آنها را به شرح زیر بازگفته است:
# [[کسب و کار]] و پرداختن به امور [[زندگی دنیا]]، آنان را به خود سرگرم نمی‌کند و از یاد خدا باز نمی‌دارد.
#با یاد خدا زندگی دنیا را سپری می‌کنند و پندهای بازدارنده از [[گناه]] را به گوش بی‌خبران می‌خوانند.
# [[مردم]] را به [[عدالت]] فرامی‌خوانند و خود به آن عمل می‌کنند و از [[پلیدی]] بازمی‌دارند و از آن دوری می‌گزینند.
#از چنان [[اعتقاد]] و [[ایمانی]] برخوردارند که گویی از [[دنیا]] گذشته و به سرای [[آخرت]] پای نهاده و [[حقایق]] را [[مشاهده]] کرده‌اند. گویی بر حقایق [[جهان برزخ]] آگاهند و وعده‌های [[قیامت]] را، مجسم، می‌بینند.
#پیوسته بر نفس خویش می‌نگرند و مراقبند و [[اعمال]] و [[رفتار]] خویش را به [[محاسبه]] می‌نهند و بر کوتاهی‌هایی که در عمل به [[اوامر و نواهی الهی]] کرده‌اند، از [[خداوند]] عذر می‌خواهند.
#به مقامی رسیده‌اند که [[فرشتگان]] [[رحمت]] گردشان حلقه می‌زنند. [[سکینه]] و [[آرامش]] وجودشان را فراگرفته و درهای [[آسمان]] برایشان باز است و کرامت‌های ویژه خداوند برایشان فراهم. خداوند از کوشش‌هایشان خوشنود و مقامشان را [[ستوده]] است.
#پیوسته خود را به فضل و [[کرم الهی]] نیازمند می‌دانند و در پیشگاه [[الهی]]، [[احساس]] و اظهار [[خواری]] و کوچکی می‌کنند.
# [[اندوه]] و [[گریه]] فراوان [در راه [[پیکار]] با نفس] دل‌هاشان را شکسته و دیده‌هاشان را خسته کرده است.
#دستشان همواره و پیوسته به سوی [[خدا]] بلند است. از کسی می‌خواهند که پهنه [[بخشش]] او را تنگی و خواهندگانش را [[نومیدی]] نیست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[هدایت و ضلالت - ربانی گلپایگانی (مقاله)| مقاله «هدایت و ضلالت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۲۰۱.</ref>.
===[[قلب سلیم]] و [[هدایت]]===
قلب سلیم، [[قلبی]] است که از [[پلیدی‌ها]] و زشتی‌های [[نفسانی]]، چون [[غرور]] و [[خودپسندی]] و در [[حرص]] و [[آز]] و [[حقد]] و [[حسادت]] و [[سوء ظن]] و [[بدگمانی]]، پیراسته است. [[ایمان]] و [[اعتقاد]] چنین قلبی می‌روید و می‌بالد و تا آنجا پیش می‌رود که به [[مقام]] [[پیامبران بزرگ الهی]] دست می‌یابد. [[قرآن کریم]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را صاحب قلب سلیم می‌داند و می‌ستاید {{متن قرآن|إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}<ref>«که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۴.</ref>. یگانه اندوخته و کالایی که در بازار [[قیامت]] بسی [[ارزشمند]] است، قلب سلیم است: {{متن قرآن|يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}<ref>«روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمی‌رسانند * جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۸-۸۹.</ref>. آن کس که از این [[موهبت الهی]] بهره‌مند است، [[راه هدایت]] را برمی‌گزیند و از [[ضلالت]] و [[گمراهی]] [[نجات]] می‌یابد. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره می‌فرماید:
خوشا آن‌که دلی دارد [[سلیم]] که از هر کس هدایتش کند، [[فرمان]] می‌برد و از هرکه تباهش سازد، دوری می‌جوید و به [[راهنمایی]] کسی که دیدگانش را [[بینا]] ساخته، به راه [[سلامت]] رسیده است و [[اطاعت]] از کسی را که راه هدایتش نموده، [[شعار]] خود ساخته و پیش از آن‌که درهای [[هدایت]] بسته گردد و وسیله‌هایش منقطع شود، به سوی آن می‌شتابد. درِ [[توبه]] به روی خود گشاده خواهد تا گناهانش را بزداید. چنین کسی بر سر راه است و راه روشن هدایت، پیش پای او است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۴.</ref>.
[[قلب]] و [[جان انسان]] را در آغاز هیچ [[کژی]] و [[کاستی]] و [[انحرافی]] نیست؛ اما [[بیماری]]، قلب را بدین سو می‌بَرَد. از این رو، قلب نیز همچون بدن بسا که [[بیمار]] شود و [[آدمی]] باید به درمانش بپردازد. [[دل]] بیمار [[حقایق]] را نمی‌بیند و نمی‌پذیرد و از [[آیات]] و [[نشانه‌های حق]] درس نمی‌آموزد؛ چنانکه [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «اگر [[مردمان]] در [[قدرت]] [[عظیم]] و [[نعمت]] بسیار [[خداوند]] می‌اندیشیدند، به [[راه راست]] بازمی‌گشتند و از [[عذاب]] سوزان می‌ترسیدند؛ ولی [[دل‌ها]] بیمارند و دیده‌ها، عیبناک»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.</ref>. [[امام]]، [[کفر]] و [[نفاق]] و [[جهالت]] ناشی از [[اعتقاد]] [[باطل]] و [[گمراهی]] را بزرگترین [[بیماری‌ها]] می‌داند؛ چنان که [[معارف]] و [[مواعظ]] [[قرآن کریم]] را راه درمان بیماری‌ها می‌شمارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.</ref>. کینه‌جویی‌ها و تعصب‌های [[جاهلانه]] نیز از کژروی‌ها و بیماری‌های قلب آدمی‌اند، که [[شیطان]] در ضمیر او پدید می‌آورد تا او را از [[راه هدایت]] دور سازد و به [[وادی]] [[تباهی]] کشاند. راه [[نجات]] این است که آدمی با [[یاری]] [[عقل]] و [[وحی]] به [[ستیز]] با [[نفس اماره]] و [[وسوسه‌های شیطانی]] برخیزد و [[آتش]] [[حقد]] و کین و [[غرور]] و جهالت و [[عصبیت]] را در خود خاموش سازد:
آتش عصبیت و کینه‌های [[جاهلیت]] را - که در دل‌هایتان [[آشیانه]] کرده - خاموش کنید؛ زیرا [[تعصب جاهلی]] از [[مکر]] و [[نیرنگ]] و [[وسوسه]] شیطان است که در قلب آدمی [[خانه]] می‌کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>.
سرانجام، پیشوای [[پرهیزگاران]] دارویی که برای درمان دل‌ها پیش می‌نهد، همانا [[خداترسی]] و [[پرهیزگاری]] است؛ چنان که می‌فرماید:
شما را به [[ترس]] از خدای سفارش می‌کنم که [[خداترسی]]، درمان [[بیماری]] [[دل‌ها]] و [[بینایی]] دل‌های [[نابینا]] و شفای بیماری [[جسمانی]] و [[صلاح]] [[تباهی]] سینه‌ها است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[هدایت و ضلالت - ربانی گلپایگانی (مقاله)| مقاله «هدایت و ضلالت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۲۰۲.</ref>.
===[[استقامت]] و [[هدایت]]===
هدایت یافتن و بر آن ماندگار ماندن، در گرو [[استواری]] و [[پایداری]] است؛ زیرا [[شیطان]] آشکارا به [[دشمنی]] با [[انسان]] برخاسته است و برای [[گمراهی]] او پیوسته می‌کوشد و [[رهایی]] از دام‌ها و فریب‌های شیطان، بسی [[مجاهدت]] و [[مقاومت]] می‌طلبد. کوشش‌های [[شیطانی]] بساکه کارساز می‌افتد و مردمانی را به تباهی و گمراهی می‌کشاند. در نتیجه، در طول [[تاریخ]]، شمار هدایت یافتگان از [[گمراهان]] کم‌تر است، ولی نباید اندک شمار بودن [[اصحاب]] هدایت، مایه [[نگرانی]] و [[یأس]] [[آدمی]] گردد و پایداری‌اش را در هم شکند. [[امام علی]]{{ع}} در گفتاری خطاب به رهروان طریق هدایت فرموده است:
در طریق هدایت از اندک بودن راه یافتگان بیمناک مباشید که [[مردم]] بر سفره‌ای گرد آمده‌اند که [[زمان]] سیری‌اش کوتاه است و گرسنگی‌اش بسیار<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.</ref>.
مقصود از «سفره» همان [[زندگی دنیا]] است که لذایذش گذرایند و ناپایدار و زمان جدایی از آن طولانی است و از سویی، بهره‌مند شدن از طعام‌های گوارای [[اخروی]] در گرو [[دل]] کندن از لذت‌های [[دنیوی]] و [[ارج]] نهادن به [[احکام الهی]] است. آنان که به لذت‌های [[دنیا]] دل بسته و احکام الهی را زیر پا گذاشته‌اند، در [[سفر آخرت]] گرفتار [[عذاب دوزخ]] می‌شوند و گذشته از عذاب‌های جسمانی، [[حسرت]] جانکاه نیز آنان را سخت می‌آزارد. وقتی [[خلیفه سوم]] [[فرمان]] داد تا [[ابوذر]] را به [[ربذه]] [[تبعید]] کنند، [[امام]] هنگام [[وداع]] بدو فرمود: {{متن حدیث|لَا يُؤْنِسْكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشْكَ إِلَّا الْبَاطِلُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰.</ref>؛ «نباید چیزی جز [[حق]] تو را مایه انس و [[الفت]] باشد و جز [[باطل]]، موجب [[بیم]] و [[هراس]]». [[دل سپردن]] به حق و [[توکل به خداوند]]، سبب پایداری انسان در [[راه هدایت]] است و با چنین [[انگیزه]] و روحیه‌ای از [[سختی‌ها]] و [[رنج‌ها]] با آغوش باز استقبال می‌کند و [[مرگ]] و [[زندگی]] نزد او یکسان می‌شود. با چنین [[بینش]] و نگرشی، [[مرگ]] عین [[زندگی]] است. آورده‌اند که [[حمزه سیدالشهداء]] در [[عصر رسالت]] بیزره به [[کارزار]] پای می‌نهاد، در حالی که پیش از آن [[زره]] بر تن می‌کرد. از او پرسیدند: «چرا در [[جوانی]] به هنگام کارزار زره می‌پوشیدی و اینک در [[دوران پیری]] نمی‌پوشی؟» گفت: «پیش از [[اسلام]] از مرگ می‌هراسیدم و [[دل]] به [[زندگی دنیا]] بسته بودم، ولی اکنون در [[سایه]] [[ایمان به پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} از مرگ نمی‌هراسم و دل در هوای [[حیات اخروی]] دارم»<ref>ر.ک: مولوی، جلال الدین، مثنوی معنوی، دفتر سوم، ص۵۵۳، نقل به معنا.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[هدایت و ضلالت - ربانی گلپایگانی (مقاله)| مقاله «هدایت و ضلالت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۲۰۴.</ref>.
===[[مشورت]] و [[هدایت]]===
از [[اسباب هدایت]] در دیدگاه [[امام علی]]{{ع}} مشورت با [[شایستگان]] است. [[امام]] مشورت را چشم هدایت می‌داند و می‌فرماید: {{متن حدیث|الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۶۶.</ref>. سپس می‌افزاید: {{متن حدیث|وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ‌}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱.</ref>، «کسی که به [[رأی]] خویش رود، به خطر می‌افتد». آن حضرت در جایی دیگر مشورت را بهترین [[پشتیبان]] دانسته، می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۵۴.</ref>. امروزه، از مشورت به عنوان یکی از ضرورت‌های [[زندگی اجتماعی]] یاد می‌کنند و در [[آموزش]] و [[تحصیل علم]] و مسائل [[خانوادگی]] و [[سیاسی]] و غیره از [[مشاوره]] سخن می‌گویند و آن را نشانه [[بشر]] [[متمدن]] و [[خردمند]] می‌دانند. اگر چنین است، باید گفت که [[انسان]] امروزی در این باره وامدار اسلام است؛ چنانکه در بسیاری دیگر از اصول مترقی [[اجتماعی]] و [[اخلاقی]] نیز چنین است. مظاهر [[تمدن]] نوین بر دو گونه‌اند: برخی با [[ارزش‌ها]] و [[اصول اخلاقی]] سازگارند و برخی ناسازگار. بخش نخست در [[تعالیم پیامبران الهی]] - به ویژه [[تعالیم پیامبر اسلام]]{{صل}} - مورد توجه و تأکید است. بر این اساس، [[تمدن معنوی]] و اخلاقی بشر وامدار تعالیم پیامبران الهی است.
مشورت، نمادی از [[عقلانیت]] و [[دوراندیشی]] و [[بلوغ]] [[فکری]] است، نه ناشی از عجز و [[ناتوانی]] فکری و [[عقلی]]. امام علی{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|لَا يَسْتَغْنِي الْعَاقِلُ عَنِ الْمُشَاوَرَةِ}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۵۹.</ref>؛ «[[خردمند]] از [[مشورت]] [[بی‌نیاز]] نیست». یکی از [[دلایل]] حسن و [[لزوم مشورت]] این است که [[انسان]] چه بسا به کاری [[دل]] می‌بندد و این [[دلبستگی]] چشمش را می‌بندد و [[عیوب]] و پیامدهای زیانبار را نمی‌بیند، ولی کسی که با او مشورت می‌کند و [[شایسته]] [[مشاوره]] است، از این خطر در [[امان]] است و سرانجام کار را بهتر می‌بیند: {{متن حدیث|إِنَّمَا حُضَّ عَلَى الْمُشَاوَرَةِ لِأَنَّ رَأْيَ الْمُشِيرِ صِرْفٌ وَ رَأْيَ الْمُسْتَشِيرِ مَشُوبٌ بِالْهَوَى}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۴۹.</ref>؛ «بدان رو مشورت را بایسته شمرده‌اند که [[رأی]] [[مشاور]] [[خالص]] است و رأی مشورت خواه، آمیخته به [[هوای نفس]]».
چنانکه گذشت، مشورت دهنده (= مشیر) را باید ویژگی‌هایی بدین قرار باشد:
#[[خردمندی]]: {{متن حدیث|شَاوِرْ ذَوِي الْعُقُولِ تَأْمَنِ اللَّوْمَ وَ النَّدَمَ}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۷۸.</ref>؛ «با [[خردمندان]] مشورت کن تا از [[لغزش]] و [[پشیمانی]] در امان مانی».
#[[دوراندیشی]] و [[خیرخواهی]]: {{متن حدیث|مُشَاوَرَةُ الْحَازِمِ الْمُشْفِقِ ظَفَرٌ}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۸۴.</ref>؛ «مشاوره با دوراندیشان و خیر خواهان [[پیروزی]] است».
#[[تجربه]]: {{متن حدیث|أَفْضَلُ مَنْ شَاوَرْتَ ذُو التَّجَارِبِ}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۷۵.</ref>؛ «بهترین کسی که با او مشورت می‌کنی، کسی است که با تجربه است».
#دارای [[بینش]] و [[دانش]]: {{متن حدیث|خَيْرُ مَنْ شَاوَرْتَ ذَوُو النُّهَى وَ الْعِلْمِ}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۷۶.</ref>؛ «بهترین کسانی که با آنان مشورت می‌کنی، صاحبان بینش و دانشند».
#[[خداترسی]] و [[پرهیزگاری]]: {{متن حدیث|شَاوِرْ فِي أُمُورِكَ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ اللَّهَ تَرْشُدْ}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۷۷.</ref>؛ «در کارهای خویش با آنان مشورت کن که از [[خدا]] می‌ترسند تا بدین وسیله به راه درست درآیی».
#[[دوستی]] و [[برادری]]: {{متن حدیث|لَا تُشَاوِرْ عَدُوَّكَ وَ اسْتُرْهُ خَبَرَكَ}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۸۸.</ref>؛ «با [[دشمن]] خویش مشورت مکن و از [[راز]] خود آگاهش مساز».
#دوری از [[بخل]]: {{متن حدیث|لَا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِكَ بَخِيلًا فَيَعْدِلَ بِكَ عَنِ الْقَصْدِ وَ يَعِدَكَ الْفَقْرَ}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۸۹.</ref>؛ «با [[بخیل]] مشورت مکن که تو را از [[میانه روی]] به در می‌برد و [[فقر]] و تهیدستی [[وعده]] می‌دهد».
#[[شجاعت]] و دوری از [[ترس]]: {{متن حدیث|لَا تُشْرِكَنَّ فِي رَأْيِكَ جَبَاناً يُضَعِّفُكَ عَنْ الْأَمْرِ وَ يُعَظِّمُ عَلَيْكَ مَا لَيْسَ بِعَظِيمٍ}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۹۰.</ref>؛ «[[ترسو]] را در [[رأی]] خود [[شریک]] مکن که او به [[سستی]] در کارهایت می‌کشاند و چیزی را که بزرگ نیست، بزرگ می‌نماید».
#دوری از [[حرص]]: {{متن حدیث|لَا تُشْرِكَنَّ فِي مَشْوَرَتِكَ حَرِيصاً يُهَوِّنُ عَلَيْكَ الشَّرَّ وَ يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ‌}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۹۱.</ref>؛ «با [[حریص]] [[مشورت]] مکن که [[شر]] را کوچک می‌نماید و [[دنیاگرایی]] را آراسته».
#[[راست‌گویی]]: {{متن حدیث|لَا تَسْتَشِرِ الْكَذَّابَ فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ}}<ref>تصنیف غرر الحکم، ح۱۰۰۹۲.</ref>؛ «با [[دروغگو]] مشورت مکن که او مانند سراب است و دور را نزدیک می‌نماید و نزدیک را دور».
این را نباید فرو نهاد که مشورت در [[احکام دین]] روا نیست و در [[احکام]] باید یا خود [[مجتهد]] بود و یا از مجتهد [[پیروی]] کرد. البته مجتهد در [[استنباط احکام]] [[الهی]] به آرای صاحب‌نظران می‌نگرد؛ ولی در [[مقام]] [[استنباط]] تنها آنچه را خود از منابع معتبر درمی‌یابد، مبنای [[فتوا]] قرار می‌دهد و پیرو رأی و نظر دیگران نیست؛ گو این که در تشخیص موضوعات و [[مصالح]] و [[مفاسد]] امور [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[شایسته]] است که از مشورت بهره گیرد. [[قرآن کریم]] مشورت را از [[صفات مؤمنان]] دانسته و فرموده است: {{متن قرآن|وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ}}<ref>«و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref>. نیز به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[فرمان]] می‌دهد که در [[تدبیر]] [[امور اجتماعی]] با [[مسلمانان]] مشورت کند: {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> [[امام علی]]{{ع}} نیز از [[مردم]] می‌خواهد که از اظهار نظر درباره مسائل و [[امور حکومتی]] دریغ نکنند و آن چه را [[حق]] می‌دانند و [[عدل]]، بگویند: {{متن حدیث|فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>.
از آن چه گفته شد، تفاوت میان [[مشورت]] در [[جهان بینی]] و [[نظام سیاسی اسلام]] و مشورت مکاتب اومانیستی و نظام‌های [[لیبرال دموکراسی]] غرب روشن می‌شود. در مکاتب اومانیستی، مشورت هم در [[احکام]] روا است و هم در موضوعات و مسائل و [[مصالح اجتماعی]]؛ ولی در جهان بینی [[الهی]] و نظام سیاسی اسلام، مشورت در [[قوانین]] و [[احکام شرعی]] روا نیست. تشخیص احکام و قوانین [[شرعی]] [[وظیفه]] [[دین]] شناسان و [[مجتهدان]] است. بدین رو، مصوبه‌های مجلس [[نمایندگان]]، بدون [[تأیید]] [[فقیهان]] [[منصوب]] [[حاکم اسلامی]]، ارزشی ندارد. این [[حقیقت]]، از [[سیره عملی امام]] علی{{ع}} نیز به روشنی به دست می‌آید. آن حضرت که بر اصل مشورت تأکید می‌ورزید، هیچ گاه در احکام و بایدها و نبایدهای [[دینی]] با کسی مشورت نمی‌کرد، بلکه آشکارا آن را رد کرده، در پاسخ به [[طلحه]] و [[زبیر]] که این [[روش امام]] را نمی‌پسندیدند، فرمود:
آن گاه که [[حکومت]] و [[زمامداری]] [[مسلمانان]] به دستم رسید، در [[کتاب خدا]] و [[احکام الهی]] نگریستم و از آن [[پیروی]] کردم و نیز به [[سنت پیامبر]] نظر کردم و به آن [[اقتدا]] کردم. پس نیازی در این باره به [[رأی]] شما و دیگران نیافتم و حکمی نبود که آن را ندانم و از شما و [[برادران]] مسلمانم برایش مشورت خواهم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[هدایت و ضلالت - ربانی گلپایگانی (مقاله)| مقاله «هدایت و ضلالت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۲۰۵.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۰۱۷

ویرایش