پرش به محتوا

سیاست در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۸۹: خط ۸۹:


«... که [[عقل]] چیست؟ [[امام]] {{ع}} فرمود: عقل چیزی است که با آن خدا [[ستایش]] شود و [[بهشت]]، به دست آید. [[راوی]] پرسید در معاویه چه؟ فرمود: آنچه در معاویه بود عقل نبود، بلکه [[زشتی]] و [[شیطنت]] بود، [[مردم]] او را عقل پنداشتند، ولی شبیه عقل بود نه عقل»<ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۱۳۹.</ref>
«... که [[عقل]] چیست؟ [[امام]] {{ع}} فرمود: عقل چیزی است که با آن خدا [[ستایش]] شود و [[بهشت]]، به دست آید. [[راوی]] پرسید در معاویه چه؟ فرمود: آنچه در معاویه بود عقل نبود، بلکه [[زشتی]] و [[شیطنت]] بود، [[مردم]] او را عقل پنداشتند، ولی شبیه عقل بود نه عقل»<ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۱۳۹.</ref>
==[[قلمرو دین]] در عرصه [[سیاست]]==
نظریه‌پردازان، درباره سیاست، تعاریف گوناگونی از سنخ توصیفی یا تجویزی یا مختلط ارائه کرده‌اند و برای آن، شاخه‌ها و زیربخش‌هایی بیان داشته‌اند که از جمله می‌توان به [[علم سیاست]]، [[فلسفه سیاسی]]، [[کلام سیاسی]]، [[فقه]] و [[حقوق سیاسی]]، [[نظام سیاسی]]، [[نظریه سیاسی]]، [[اندیشه سیاسی]]، و [[جامعه‌شناسی سیاسی]] اشاره کرد. علم سیاست، دانشی است که پدیده‌ها و روندهای [[سیاسی]] موجود، و [[سازمان‌ها]] و گروه‌های جویای [[قدرت]]، و روابط [[شهروندان]] و گروه‌های گوناگون با [[دولت]] و روابط دولت با دیگر [[دولت‌ها]] و [[سازمان‌های بین‌المللی]] را برمی‌رسد<ref>عالم، عبدالرحمان، بنیادهای علم سیاست، ص۳۳.</ref>. فلسفه سیاسی، [[تفکر]] منتظم درباره غرض و [[غایت]] [[حکومت]] یا تنقیح مناط و تحلیل مفاهیم سیاسی است که به صورت انتزاعی ارائه می‌شود<ref>کوئین، آنتونی، فلسفه سیاسی، ترجمه مرتضی اسعدی، ص۴۸ و ۴.</ref>. حال اگر پرسش‌های فلسفه سیاسی که با روش انتزاعی و [[عقلی]] پاسخ داده می‌شود، از [[طریق وحی]] [[الهی]] و [[متون دینی]] پاسخ گیرد، کلام سیاسی تحقق می‌یابد. فقه و حقوق سیاسی، مجموعه مباحث [[حقوقی]] و فقهی‌ای است که به [[رفتار سیاسی]] دولت‌ها و [[مردم]] می‌پردازد؛ مانند [[حقوق اساسی]] و [[حقوق بین‌المللی]]. نظام سیاسی، عبارت است از مجموعه نظریه‌ها و آرای هماهنگ به شکل یک [[نظام]] که خطوط اصلی ارزش‌های مطمح نظر [[مکتب]] را، در زمینه مباحث سیاسی، مانند فرد، دولت و [[عدالت]]، بیان می‌کند. جامعه‌شناسی سیاسی، دانشی است که به بررسی محیط [[اجتماعی]] سیاسی می‌پردازد و تأثیر [[جامعه]] را به طور کلی (اعم از حوزه روابط تولیدی و [[اقتصادی]]، لایه‌بندی‌های اجتماعی و [[فرهنگ]]) بر ساخت فرآیند و رفتار سیاسی مطالعه می‌کند<ref>بشیریه، حسین، جامعه‌شناسی سیاسی، ص۱۹.</ref>. نظریه و اندیشه سیاسی نیز در گذشته به معنای مجموعه [[تفکرات]] [[فیلسوفان سیاسی]] چون [[افلاطون]]، ارسطو و... به کار رفته است.
حال که از چیستی سیاست و زیرمجموعه‌های آن به اختصار سخن گفتیم، باید توجه داشت: اولاً وقتی سخن از [[سیاست علوی]] به میان می‌آید، به معنای [[نفی]] بهره‌برداری از [[عقل]] و [[تجربه]] نیست، و سیاست‌مدار [[علوی]] در تصمیم‌های [[سیاسی]] باید از روش‌های [[عقلانی]] برای تحقق اهداف سیاسی علوی بهره گیرد؛ ثانیاً [[سنت]] علوی برای [[تفسیر]] روابط میان رویدادهای سیاسی، کم‌تر به [[علم سیاست]] پرداخته است؛ ولی قلمرو [[سیاست دینی]] در [[کلام]] علوی، حداکثری است؛ البته نه در علم سیاست یا [[جامعه‌شناسی سیاسی]]، بلکه در حوزه [[کلام سیاسی]] و [[فقه]] و [[حقوق سیاسی]] و [[اندیشه سیاسی]].
[[آموزه‌های علوی]] در عرصه [[سیاست]]، مشتمل بر چیستی سیاست و [[حکومت]]، [[ویژگی‌های حاکم]] [[اسلامی]]، روش‌های سیاسی، [[آزادی]] و حقوق سیاسی [[مردم]]، [[اهداف سیاست]] اسلامی و مانند اینها است. [[سیاست علوی]] با نگرشی که به [[آدم]] و عالم دارد و [[هستی‌شناسی]]، [[خداشناسی]]، [[انسان‌شناسی]] و [[معرفت‌شناسی]] معینی را ارائه می‌کند، رویکرد جدیدی به مسائل سیاسی به ما می‌بخشد و مطالب مهمی به عرصه سیاست می‌افزاید.
اینک به پاره‌ای از آموزه‌های [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درباره مسائل سیاسی اشاره می‌کنیم:
===نگرش [[امام]] به [[سیاست‌مداری]] و [[حکومت‌داری]]===
[[سوگند]] به خدایی که دانه را شکافت و [[جان]] را آفرید، اگر حضور فراوان [[بیعت‌کنندگان]] نبود، و [[یاران]]، [[حجت]] را بر من تمام نمی‌کردند، و اگر [[خداوند]] از [[علما]] [[پیمان]] نگرفته بود که در برابر [[شکم‌بارگی]] [[ستمگران]] و [[گرسنگی]] [[مظلومان]] [[سکوت]] نکنند، مهار شتر [[خلافت]] را بر کوهان آن انداخته، رها می‌نمودم و آخر خلافت را به کاسه اول آن [[سیراب]] می‌کردم؛ آنگاه می‌دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی گوسفندی، بی‌ارزش‌تر است<ref>نهج البلاغه، خطبه ٣.</ref>.
امام به رغم این نگرش، از [[ضرورت حکومت]] نیز سخن می‌گوید و وجود [[زمامداری]] [[نیک]] یا بد را برای مردم لازم می‌شمرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۳۰۸.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[قلمرو دین (مقاله)| مقاله «قلمرو دین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۱۱۳.</ref>.
===ویژگی سیاست اسلامی===
از ویژگی‌های سیاست علوی، پیوند ناگسستنی میان [[ارزش‌های اخلاقی]] و سیاست اسلامی است. امام خطاب به [[مالک اشتر]] می‌فرماید:
[[مهربانی]] با مردم را [[پوشش]] [[دل]] خویش قرار ده و با همه [[دوست]] و [[مهربان]] باش. مبادا هرگز چونان [[حیوان]] شکاری باشی که خوردن آنان را [[غنیمت]] دانی<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>!
ویژگی دیگر در سیاست اسلامی این است که [[حقوق دولت]] و [[مردم]] به صورت طرفینی است؛ یعنی هم مردم بر [[حاکم]] [[حق]] دارند و هم حاکم بر مردم، و اگر حق به سودکسی [[اجرا]] شود، ناگزیر روزی به [[زیان]] او نیز به کار می‌رود و چون به زیان کسی اجرا شود روزی به [[سود]] او نیز جریان خواهد داشت؛ بنابراین حق و [[تکلیف]] در مقایسه با یکدیگر تضایف و [[همنشینی]] دارند و هر صاحب حقی را [[مکلف]] و هر مکلفی را صاحب حق می‌کنند و فقط [[خداوند سبحان]] است که صاحب حق و بدون تکلیف است و با [[قدرت]] و [[حکمت]] و عدالتش برای مردم [[حقوقی]] فرض کرده است.
[[حضرت علی]]{{ع}} به همین دلیل، [[اصلاح]] مردم و [[زمامداران]] را به یکدیگر وابسته می‌داند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>. ویژگی دیگر [[سیاست علوی]]، [[پرهیز]] از [[نیرنگ]] است. او در این باره فرمود:
[[سوگند]] به [[خدا]]! [[معاویه]] از من سیاست‌مدارتر نیست. معاویه [[حیله‌گر]] و جنایت‌کار است. اگر نیرنگ، [[ناپسند]] نبود، من زیرک‌ترین افراد بودم؛ ولی هر نیرنگی [[گناه]] و هر گناهی نوعی [[کفر]] و [[انکار]] است. [[روز رستاخیز]] در دست هر [[حیله‌گری]] پرچمی است که با آن شناخته می‌شود. به خدا سوگند! من با [[فریب‌کاری]] غافلگیر نمی‌شوم و با [[سخت‌گیری]] [[ناتوان]] نخواهم شد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[قلمرو دین (مقاله)| مقاله «قلمرو دین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۱۱۴.</ref>.
===[[ویژگی‌های حاکم]] [[اسلامی]]===
حضرت علی{{ع}} در سراسر [[نهج البلاغه]] و سایر مجامع [[روایی]] از ویژگی‌های حاکم اسلامی سخن گفته است که به برخی از آنها اشاره می‌کنم:
# [[ضرورت]] [[خودسازی]]: حضرت در [[نامه]] ۵۳، [[مالک اشتر]] را به رام کردن نفس و [[نظارت]] بر [[آرزوها]] و خودسازی سفارش می‌کند. او به همه [[کارگزاران]] [[کشور]] سفارش می‌کند تا با خودسازی بتوانند به [[سیاست]] [[توحیدی]] و اسلامی دست یابند. [[امام]] در حکمت‌های خویش می‌فرماید: کسی که خود را [[رهبر]] مردم ساخته، پیش از آنکه به [[آموزش]] دیگران پردازد، باید خود را بسازد و پیش از آنکه به گفتار [[تربیت]] کند، باکردار [[تعلیم]] دهد؛ زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد و [[ادب]] کند، سزاوارتر به [[تعظیم]] است از آنکه دیگری را [[تعلیم]] دهد و ادب آموزد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۳.</ref>.
# [[ضرورت]] [[علم]] و [[آگاهی]] [[حاکم اسلامی]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>.
# [[اجرای احکام الهی]] و زنده نگه‌داشتن [[سنت پیامبر]] و جاری ساختن [[حدود الهی]] بر [[مجرمان]] و رساندن سهم‌های [[بیت المال]] به طبقات [[مردم]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵.</ref>.
# [[عدالت‌ورزی]] و هدایت‌سازی و مقابله با بدعت‌های [[اجتماعی]]<ref>دشتی، محمد، امام علی{{ع}} و مسائل سیاسی، ص۹۶-۷.</ref>.
# [[پرهیز]] از [[خودبزرگ‌بینی]] و [[تعصب]] و [[تفاخر]] [[جاهلی]] و [[انکار]] [[نعمت‌های الهی]] و استناد کارهای نادرست به [[خداوند]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>.
# [[بخیل]] و [[نادان]] و [[ستم‌کار]] نبودن [[حاکم]]: شما دانستید که سزاوار نیست، بخیل بر [[ناموس]] و [[جان]] و غنیمت‌ها و [[احکام]] [[مسلمانان]]، [[ولایت]] و [[رهبری]] یابد و [[امامت]] آنان را عهده‌دار شود تا در [[اموال]] آنها [[حریص]] گردد. نادان نیز [[لیاقت]] رهبری ندارد تا با [[نادانی]] خود مسلمانان را به [[گمراهی]] کشاند، و ستم‌کار نیز نمی‌تواند [[رهبر]] مردم باشد که با [[ستم]]، [[حق مردم]] را [[غصب]] و عطاهای آنان را قطع کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.</ref>.
حضرت در [[خطبه ۱۳۶]] و ۱۳۱، [[حفظ]] نوامیس مردم، [[پاسداری]] از [[خون]] و بیت المال، اجرای احکام الهی، پرهیز از [[بخل]] و [[جهل]] و [[تجاوز به حقوق]] و [[حیف و میل]] و [[تبعیض]] و [[رشوه‌خواری]]، عمل به [[سنت]]، خداگرایی، [[اصلاح]] مردم، [[دفاع]] و [[حمایت]] از ستم‌دیده، [[مبارزه با ستمگران]]، [[اجرای عدالت]] بر [[ستمگران]]، [[حق‌گرایی]]، و [[قاطعیت]] را از ویژگی‌های سلبی و ایجابی حاکم اسلامی می‌داند و در [[نامه]] دهم علل طرد [[معاویه]] از [[حکومت اسلامی]] را [[فرورفتن]] در زینت‌ها، [[فریب خوردن]] از [[لذت‌ها]]، [[اسیر]] و [[مطیع]] [[دنیا]] شدن، [[رفاه]] و شیطان‌زدگی، عدم لیاقت رهبری، [[منافق]] و کوردل بودن، پذیرش مکرها، و [[دروغگو]] بودن معرفی می‌کند. در [[خطبه]] سوم به عدم لیاقت [[ابوبکر]] برای [[تصدی]] [[خلافت]]، و [[نفی]] [[ویژگی‌های حاکم]] [[اسلامی]] و عدم [[کارایی]] [[عمر]]، و نیز بی‌لیاقتی [[عثمان]] اشاره می‌کند و آفات رهبری را بیان می‌فرماید.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[قلمرو دین (مقاله)| مقاله «قلمرو دین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۱۱۴.</ref>.
===[[آزادی‌های سیاسی]]===
از عناصر مهم در [[فلسفه]] و [[اندیشه سیاسی]]، مقوله [[آزادی سیاسی]] و [[اجتماعی]] است که مبانی و مصادیق آن به فراوانی در [[سنت]] [[علوی]] مطرح شده است؛ برای نمونه، حضرت در ماجرای [[بیعت]]، [[مردم]] را [[آزاد]] گذاشت و حتی از کسانی چون [[عبدالله بن عمر]]، [[محمد بن عمر بن مسلمه]]، [[اسامه بن زید]]، [[حسان بن ثابت]]، و [[سعد بن مالک]] نیز به [[زور]] بیعت نگرفت، یا مردم [[رقه]] را برای پل‌سازی در [[جنگ صفین]] مجبور نکرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۹۱.</ref>؛ ولی از افشای ماهیت عالم‌نماها نیز دست برنداشت و ماهیت [[عمروعاص]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۴.</ref>، [[معاویه]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۱۷.</ref>، [[مغیره]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۵.</ref> و [[اشعث بن قیس]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹.</ref> را برای مردم افشا کرد.
[[امام]] به رغم پذیرش آزادی سیاسی مردم، از [[هدایت]] [[منحرفان]] دست نمی‌کشید و با [[سخنرانی]] و [[موت]] وعظه به آنان [[آگاهی]] می‌بخشید؛ برای نمونه، [[خوارج]] را از [[فریب]] معاویه [[آگاه]] کرد و به کجی‌ها، [[شبهه‌ها]] و تأویل‌های آنان پاسخ داد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۲.</ref>. در هدایت [[خلیفه اول]] و [[زبیر]] نیز فراوان کوشید<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۹۰.</ref>. امام اهانت‌کنندگان و شکست‌خوردگان [[جنگ]] را می‌بخشید و اهانت‌های خوارج را [[تحمل]] می‌کرد و با مخالفان خود برخورد [[مسالمت‌آمیز]] داشت<ref>هاشمی خویی، حبیب الله، منهاج البراعه، ج۱۶، ص۳۶۳؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۵۱.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[قلمرو دین (مقاله)| مقاله «قلمرو دین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۱۱۶.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۰۱۷

ویرایش