پرش به محتوا

لیلة المبیت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[بیعت عقبه دوم]] در ذی‌الحجه سال سیزدهم [[بعثت]] به انجام رسید. در فاصله‌ای کمتر از سه [[ماه]]، بیشتر [[یاران]] [[رسول خدا]] {{صل}} به سوی [[مدینه]] رهسپار شدند و [[مدینه]]، پایگاه بزرگی برای [[مسلمانان]] شد.
[[بیعت عقبه دوم]] در ذی‌الحجه سال سیزدهم [[بعثت]] به انجام رسید. در فاصله‌ای کمتر از سه ماه، بیشتر [[یاران]] [[رسول خدا]] {{صل}} به سوی [[مدینه]] رهسپار شدند و [[مدینه]]، پایگاه بزرگی برای [[مسلمانان]] شد.


[[قریش]] از [[هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} بیمناک بود و برای جلوگیری از [[هجرت]] حضرت در دارالنُدوه (مرکز تصمیم‌گیری [[قریش]] که [[قصی بن کلاب]]، جدّ [[پیامبر]] {{صل}} آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره [[تصمیم]] بگیرند. اشراف [[قریش]]، از [[قبایل]] «[[بنی عبدشمس]]»، «[[بنی‌نوفل بن عبدمناف]]»، «بنی عبدالدار»، «بنی‌اسد»، «[[بنی‌مخزوم]]»، «بنی‌سهم» و «بنی‌جمح» حضور داشتند. در آن روز که برای این کار اجتماع کردند، بعضی از مؤرخان [[نقل]] کرده‌اند، [[شیطان]] به صورت [[پیری]] پشمینه پوش، خوش‌قیافه و آراسته، در آنجا حاضر شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۰.</ref> و در انجمن آنها نشست و گفت: «من از [[مردم]] نَجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از [[رأی]] من استفاده کنید»<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵.</ref>.
[[قریش]] از [[هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} بیمناک بود و برای جلوگیری از [[هجرت]] حضرت در دارالنُدوه (مرکز تصمیم‌گیری [[قریش]] که [[قصی بن کلاب]]، جدّ [[پیامبر]] {{صل}} آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره تصمیم بگیرند. اشراف [[قریش]]، از [[قبایل]] «[[بنی عبدشمس]]»، «[[بنی‌نوفل بن عبدمناف]]»، «بنی عبدالدار»، «بنی‌اسد»، «[[بنی‌مخزوم]]»، «بنی‌سهم» و «بنی‌جمح» حضور داشتند. در آن روز که برای این کار اجتماع کردند، بعضی از مؤرخان [[نقل]] کرده‌اند، [[شیطان]] به صورت [[پیری]] پشمینه پوش، خوش‌قیافه و آراسته، در آنجا حاضر شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۰.</ref> و در انجمن آنها نشست و گفت: «من از [[مردم]] نَجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از رأی من استفاده کنید»<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵.</ref>.


صحبت درباره [[پیامبر]] {{صل}} شروع شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref>. بعضی گفتند: [[رسول خدا]] {{صل}} را به زنجیر کرده، زندانی کنند تا روز [[مرگ]] وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از [[مکّه]] بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. [[ابوجهل]] نظر داد، از هر [[قبیله]] [[جوانی]] دلیر [[انتخاب]] شود، شبانه بر او بتازند و دسته‌جمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، [[خون]] او در میان همه [[قبایل]] پراکنده می‌شود و [[بنی‌هاشم]] نمی‌توانند با همه طوایف [[قریش]] بجنگند و ناچار به گرفتن دیه می‌شوند و ما هم دیه‌اش را می‌پردازیم<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>. تعداد این [[جوانان]] را تا بیست و پنج نفر گفته‌اند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۴۶.</ref>، که از تمام [[قبایل]] اصلی و فرعی قریش [[انتخاب]] شده بودند<ref>قبایل اصلی و فرعی قریش در مروج الذهب مسعودی آمده است (ج۲، ص۳۲ و ۳۳).</ref>. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین [[تصمیم]] پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیله المبیت (مقاله)|لیله المبیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> آنها می‌خواستند که [[خون]] ایشان بین تمام [[طوایف]] قریش، تقسیم شود، [[بنی هاشم]] نتوانند یک تیره خاص را [[مسئول]] بدانند،؛ چراکه اگر یک نفر از یک طائفه خاص پیامبر را می‌کشت، گرفتار [[قصاص]] می‌گردید، تیره و طائفه او در معرض خطر [[انتقام]] قرار می‌گرفت؛ ولی با شرکت همه [[طوایف]] در [[قتل]]، دیگر امکان انتقام و [[قصاص]] وجود نداشت. با خود می‌گفتند: اگر [[بنی هاشم]] خیلی فشار بیاورند، مجبور خواهند بود در آخر از ما دیه [[طلب]] کنند، ما دیه را خواهیم پرداخت<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۲؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۶؛ سبل الهدی، ج۲، ص۲۳۲؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵؛ المناقب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۷.</ref>
صحبت درباره [[پیامبر]] {{صل}} شروع شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref>. بعضی گفتند: [[رسول خدا]] {{صل}} را به زنجیر کرده، زندانی کنند تا روز [[مرگ]] وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از [[مکّه]] بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. [[ابوجهل]] نظر داد، از هر [[قبیله]] [[جوانی]] دلیر [[انتخاب]] شود، شبانه بر او بتازند و دسته‌جمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، [[خون]] او در میان همه [[قبایل]] پراکنده می‌شود و [[بنی‌هاشم]] نمی‌توانند با همه طوایف [[قریش]] بجنگند و ناچار به گرفتن دیه می‌شوند و ما هم دیه‌اش را می‌پردازیم<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>. تعداد این [[جوانان]] را تا بیست و پنج نفر گفته‌اند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۴۶.</ref>، که از تمام [[قبایل]] اصلی و فرعی قریش [[انتخاب]] شده بودند<ref>قبایل اصلی و فرعی قریش در مروج الذهب مسعودی آمده است (ج۲، ص۳۲ و ۳۳).</ref>. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین تصمیم پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیله المبیت (مقاله)|لیله المبیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> آنها می‌خواستند که [[خون]] ایشان بین تمام طوایف قریش، تقسیم شود، [[بنی هاشم]] نتوانند یک تیره خاص را [[مسئول]] بدانند،؛ چراکه اگر یک نفر از یک طائفه خاص پیامبر را می‌کشت، گرفتار [[قصاص]] می‌گردید، تیره و طائفه او در معرض خطر [[انتقام]] قرار می‌گرفت؛ ولی با شرکت همه طوایف در [[قتل]]، دیگر امکان انتقام و قصاص وجود نداشت. با خود می‌گفتند: اگر [[بنی هاشم]] خیلی فشار بیاورند، مجبور خواهند بود در آخر از ما دیه طلب کنند، ما دیه را خواهیم پرداخت<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۲؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۶؛ سبل الهدی، ج۲، ص۲۳۲؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵؛ المناقب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۷.</ref>


== نزول پیک [[وحی]] به [[پیامبر]] {{صل}} ==
== نزول پیک [[وحی]] به [[پیامبر]] {{صل}} ==
[[مشرکان]] [[مکّه]] به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، [[انتظار]] آمدن شب را می‌کشیدند تا از [[تاریکی]] استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. [[جبرئیل]] بر حضرت نازل شد و گفت: «شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و [[رسول خدا]] {{صل}} را از [[تصمیم]] [[مشرکان]] [[آگاه]] ساخت و به این صورت، [[فرمان]] [[هجرت]] را از جانب [[خداوند]] صادر کرد» <ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰.</ref>.
[[مشرکان]] [[مکّه]] به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، [[انتظار]] آمدن شب را می‌کشیدند تا از [[تاریکی]] استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. [[جبرئیل]] بر حضرت نازل شد و گفت: «شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و [[رسول خدا]] {{صل}} را از تصمیم [[مشرکان]] [[آگاه]] ساخت و به این صورت، [[فرمان]] [[هجرت]] را از جانب [[خداوند]] صادر کرد» <ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰.</ref>.


[[رسول اکرم]] {{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: «آیا شما جانت را فدای من می‌کنی؟ گفت: آری، ای [[رسول خدا]]!<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>.
[[رسول اکرم]] {{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: «آیا شما جانت را فدای من می‌کنی؟ گفت: آری، ای [[رسول خدا]]!<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>.


پس [[حضرت علی]] {{ع}} از سر شب در [[جایگاه]] [[پیامبر]] {{صل}} خوابید. [[مشرکان]] [[قریش]]، حجره [[پیامبر]] {{صل}} را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل [[خانه]] نگاه می‌کردند. آنان تصوّر کردند [[پیغمبر]] {{صل}} در [[جایگاه]] خود خوابیده است. [[کفّار]] [[قریش]] می‌خواستند، همان شب به [[خانه]] بریزند؛ ولی [[ابولهب]] گفت که شب، [[خانه]] را حراست می‌کنیم و همین که صبح طلوع کرد، به [[خانه]] [[هجوم]] می‌بریم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.</ref>. [[کفّار]] [[خانه]] را در محاصره‌شان گرفتند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[خانه]] خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند [[آیه]] اول [[سوره یس]] را تا [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۹.</ref> [[تلاوت]] کرد و [[پیامبر]] {{صل}} از میان آنها گذشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.</ref>. [[مشرکان]] که بیرون [[خانه]] بودند، با هم به [[گفتگو]] پرداختند. [[ابوجهل]] رو به رفقای خود کرد و گفت: «[[محمد]] [[گمان]] می‌کند اگر شما از او [[پیروی]] بکنید، بر [[عرب]] و [[عجم]] [[حکومت]] و [[سلطنت]] خواهید کرد و پس از [[مرگ]] نیز، دوباره زنده خواهید شد و به باغ‌های [[اردن]] و [[شام]]، خواهید رفت؛ ولی اگر از او [[پیروی]] نکنید، کشته خواهید شد و پس از [[مرگ]] نیز که زنده شوید، آتش‌های افروخته در [[انتظار]] شماست»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.
پس [[حضرت علی]] {{ع}} از سر شب در جایگاه [[پیامبر]] {{صل}} خوابید. [[مشرکان]] [[قریش]]، حجره [[پیامبر]] {{صل}} را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل [[خانه]] نگاه می‌کردند. آنان تصوّر کردند [[پیغمبر]] {{صل}} در جایگاه خود خوابیده است. [[کفّار]] [[قریش]] می‌خواستند، همان شب به [[خانه]] بریزند؛ ولی [[ابولهب]] گفت که شب، [[خانه]] را حراست می‌کنیم و همین که صبح طلوع کرد، به [[خانه]] هجوم می‌بریم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.</ref>. [[کفّار]] [[خانه]] را در محاصره‌شان گرفتند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[خانه]] خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند [[آیه]] اول [[سوره یس]] را تا [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۹.</ref> [[تلاوت]] کرد و [[پیامبر]] {{صل}} از میان آنها گذشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.</ref>. [[مشرکان]] که بیرون [[خانه]] بودند، با هم به گفتگو پرداختند. [[ابوجهل]] رو به رفقای خود کرد و گفت: «[[محمد]] [[گمان]] می‌کند اگر شما از او [[پیروی]] بکنید، بر [[عرب]] و [[عجم]] [[حکومت]] و [[سلطنت]] خواهید کرد و پس از [[مرگ]] نیز، دوباره زنده خواهید شد و به باغ‌های [[اردن]] و [[شام]]، خواهید رفت؛ ولی اگر از او [[پیروی]] نکنید، کشته خواهید شد و پس از [[مرگ]] نیز که زنده شوید، آتش‌های افروخته در [[انتظار]] شماست»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.


در همان لحظه، رهگذری از پیش [[مشرکان]] گذشت و به آنها گفت: به [[انتظار]] چه کسی در اینجا نشسته‌اید؟ گفتند: به [[انتظار]] [[محمد]]. رهگذر گفت: خدایتان [[ناامید]] کرد و به [[خدا]] [[سوگند]]! [[محمد]] از [[خانه]] خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر [[صدق]] گفتار مرا می‌خواهید، [[دست]] به سرهای خود بکشید. این را گفت و از پیش آنها رفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>.
در همان لحظه، رهگذری از پیش [[مشرکان]] گذشت و به آنها گفت: به [[انتظار]] چه کسی در اینجا نشسته‌اید؟ گفتند: به [[انتظار]] [[محمد]]. رهگذر گفت: خدایتان [[ناامید]] کرد و به [[خدا]] [[سوگند]]! [[محمد]] از [[خانه]] خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر [[صدق]] گفتار مرا می‌خواهید، [[دست]] به سرهای خود بکشید. این را گفت و از پیش آنها رفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>.
خط ۴۳: خط ۴۳:


== مأموریت‌های پس از [[لیلة المبیت]] ==
== مأموریت‌های پس از [[لیلة المبیت]] ==
با نزدیک شدن سپیده‌دم نخستین [[روز]] [[هجرت]] [[مبارک]]، که سایه [[آرامش]] و [[امنیت]] [[الهی]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را در هر گامی که به سمت [[مدینه]] مقرّ و پایگاه جدید [[رسالت]] [[اسلامی]] برمی‌داشت، در میان گرفته بود، بر [[سرور]] و [[شادی]] علی افزوده می‌شد. آن شب هراس‌انگیز با احتمالات فراوان و دشواری‌های زیادش به پایان رسید بی‌آن‌که خطر و یا حادثه [[ناگواری]] متوجه [[امام]] {{ع}} شود و آن بزرگوار توانست [[مأموریت]] خویش را به شکلی کامل به انجام رساند که در [[مقام]] [[اجرا]] و پیاده کردن آن در سطح بسیار بالایی از دقت و [[آگاهی]] قرار داشت.
با نزدیک شدن سپیده‌دم نخستین [[روز]] [[هجرت]] [[مبارک]]، که سایه [[آرامش]] و [[امنیت]] [[الهی]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را در هر گامی که به سمت [[مدینه]] مقرّ و پایگاه جدید [[رسالت]] [[اسلامی]] برمی‌داشت، در میان گرفته بود، بر [[سرور]] و [[شادی]] علی افزوده می‌شد. آن شب هراس‌انگیز با احتمالات فراوان و دشواری‌های زیادش به پایان رسید بی‌آن‌که خطر و یا حادثه ناگواری متوجه [[امام]] {{ع}} شود و آن بزرگوار توانست مأموریت خویش را به شکلی کامل به انجام رساند که در مقام اجرا و پیاده کردن آن در سطح بسیار بالایی از دقت و [[آگاهی]] قرار داشت.


در برابر امام {{ع}} مسئولیت‌های دیگری نیز وجود داشت که از عهده کسی جز او ساخته نبود از جمله: برگرداندن امانت‌هایی که نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بود صاحبان آنها- که بیشتر آنها [[مشرک]] بودند- به دلیل [[امانتداری]] و [[اخلاص]] پیامبر اکرم {{صل}} به آن بزرگوار [[اعتماد]] داشتند؛ زیرا [[پیامبر]] میان [[قریش]] به راست گویی و امانتداری معروف بود هم‌چنین عرب‌هایی که در موسم [[حج]] به آن دیار می‌آمدند [[زر و زیور]] و [[دارایی]] خویش را نزد آن [[حضرت]] به [[امانت]] سپرده بودند و رسول خدا {{صل}} هیچ‌گاه بر خلاف تعهدات خود عمل نمی‌کرد و در امانت‌های خویش [[خیانت]] نمی‌ورزید هرچند شرایط موجود دشوار می‌نمود و در آن لحظات زودگذری که [[انسان]] [[عاقل]] را مات و مبهوت می‌ساخت و خطرات، وجود [[مقدس]] پیامبر را [[تهدید]] می‌کرد حضرت فراموش نکرد آن مأموریت را به فردی بسپارد که به بهترین شکل ممکن آن را به انجام رساند و چنان شخصی جز علی {{ع}} نبود؛ چراکه آن حضرت به امور مربوط به رسول خدا {{صل}} و امانت سپردگان و دارایی آنها، آشناتر از همه و از [[قدرت]] و توان فوق‌العاده‌ای برخوردار بود.
در برابر امام {{ع}} مسئولیت‌های دیگری نیز وجود داشت که از عهده کسی جز او ساخته نبود از جمله: برگرداندن امانت‌هایی که نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بود صاحبان آنها ـ که بیشتر آنها [[مشرک]] بودند ـ به دلیل [[امانتداری]] و [[اخلاص]] پیامبر اکرم {{صل}} به آن بزرگوار اعتماد داشتند؛ زیرا [[پیامبر]] میان [[قریش]] به راست گویی و امانتداری معروف بود هم‌چنین عرب‌هایی که در موسم [[حج]] به آن دیار می‌آمدند زر و زیور و [[دارایی]] خویش را نزد آن حضرت به [[امانت]] سپرده بودند و رسول خدا {{صل}} هیچ‌گاه بر خلاف تعهدات خود عمل نمی‌کرد و در امانت‌های خویش [[خیانت]] نمی‌ورزید هرچند شرایط موجود دشوار می‌نمود و در آن لحظات زودگذری که [[انسان]] [[عاقل]] را مات و مبهوت می‌ساخت و خطرات، وجود [[مقدس]] پیامبر را [[تهدید]] می‌کرد حضرت فراموش نکرد آن مأموریت را به فردی بسپارد که به بهترین شکل ممکن آن را به انجام رساند و چنان شخصی جز علی {{ع}} نبود؛ چراکه آن حضرت به امور مربوط به رسول خدا {{صل}} و امانت سپردگان و دارایی آنها، آشناتر از همه و از [[قدرت]] و توان فوق‌العاده‌ای برخوردار بود.


بدین ترتیب، علی {{ع}} [[امانت‌ها]] را به صاحبان آنها رساند و سپس در [[مسجد الحرام]] با صدای بلند اعلام کرد: «[[مردم]]! آیا کسی هست که امانتش به وی باز گردانده نشده باشد؟ آیا کسی هست که سفارشی داشته باشد؟ آیا کسی هست که از پیامبر‌طلبی داشته باشد؟» و چون کسی حاضر نشد، رهسپار [[مدینه]] شد و به [[رسول خدا]] {{صل}} پیوست. [[علی بن ابی طالب]] {{صل}} بعد از ([[هجرت]]) [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تنها سه [[روز]] در [[مکه]] درنگ کرد<ref>مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۵۸؛ مروج الذهب مسعودی، ج۲، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۸۸.</ref>
بدین ترتیب، علی {{ع}} [[امانت‌ها]] را به صاحبان آنها رساند و سپس در [[مسجد الحرام]] با صدای بلند اعلام کرد: «[[مردم]]! آیا کسی هست که امانتش به وی باز گردانده نشده باشد؟ آیا کسی هست که سفارشی داشته باشد؟ آیا کسی هست که از پیامبر‌طلبی داشته باشد؟» و چون کسی حاضر نشد، رهسپار [[مدینه]] شد و به [[رسول خدا]] {{صل}} پیوست. [[علی بن ابی طالب]] {{صل}} بعد از ([[هجرت]]) [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تنها سه [[روز]] در [[مکه]] درنگ کرد<ref>مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۵۸؛ مروج الذهب مسعودی، ج۲، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص ۸۸.</ref>


== فضیلت امیرالمؤمنین ==
== فضیلت امیرالمؤمنین ==
خط ۶۰: خط ۶۰:
بسیاری از علمای [[اهل تسنن]] نیز [[شأن نزول]] این [[آیه]] را درباره [[امام علی]] {{ع}} می‌دانند، چنانکه [[ثعلبی]] از علمای [[اهل تسنن]] در [[شأن نزول]] این [[آیه]] می‌نویسد: [[ابوسعید خدری]] می‌گوید: زمانی که [[رسول خدا]] {{صل}} خواست تا به [[مدینه]] [[هجرت]] کند، [[علی]] {{ع}} را برای پرداخت بدهی‌ها و بازگرداندن امانات در [[مکه]] گذاشت و شبی که به سمت [[غار]] در حال حرکت بود، در حالی که [[مشرکان]] اطراف [[خانه]] را محاصره کرده بودند، به [[علی]] {{ع}} [[امر]] کرد تا در بستر او بخوابد و به او گفت: "برد سبز حضرمی را بر روی خود بکش و در جای من بخواب و ان شاء الله که هیچ آسیبی از آنها به تو نمی‌رسد". [[علی]] {{ع}} این کار را انجام داد. پس [[خداوند]] به [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] [[وحی]] کرد که من بین شما [[برادری]] قرار دادم و [[عمر]] یکی از شما را طولانی‌تر از دیگری قرار دادم، کدام یک از شما حاضر است دیگری را برای زنده ماندن بر خود ترجیح دهد؟
بسیاری از علمای [[اهل تسنن]] نیز [[شأن نزول]] این [[آیه]] را درباره [[امام علی]] {{ع}} می‌دانند، چنانکه [[ثعلبی]] از علمای [[اهل تسنن]] در [[شأن نزول]] این [[آیه]] می‌نویسد: [[ابوسعید خدری]] می‌گوید: زمانی که [[رسول خدا]] {{صل}} خواست تا به [[مدینه]] [[هجرت]] کند، [[علی]] {{ع}} را برای پرداخت بدهی‌ها و بازگرداندن امانات در [[مکه]] گذاشت و شبی که به سمت [[غار]] در حال حرکت بود، در حالی که [[مشرکان]] اطراف [[خانه]] را محاصره کرده بودند، به [[علی]] {{ع}} [[امر]] کرد تا در بستر او بخوابد و به او گفت: "برد سبز حضرمی را بر روی خود بکش و در جای من بخواب و ان شاء الله که هیچ آسیبی از آنها به تو نمی‌رسد". [[علی]] {{ع}} این کار را انجام داد. پس [[خداوند]] به [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] [[وحی]] کرد که من بین شما [[برادری]] قرار دادم و [[عمر]] یکی از شما را طولانی‌تر از دیگری قرار دادم، کدام یک از شما حاضر است دیگری را برای زنده ماندن بر خود ترجیح دهد؟


[[جبرئیل]] و [[میکائیل]] هر دو به زنده ماندن علاقه نشان داده، زنده ماندن خود را بر دیگری ترجیح دادند؛ در این هنگام [[خداوند]] به آنها [[وحی]] کرد: چرا شما مانند [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} نیستید؟! من میان او و [[محمد]] [[پیمان برادری]] برقرار کردم و او در بستر [[رسول خدا]] خوابید و خود را فدای او کرد تا [[جان]] او را [[حفظ]] کند؛ به روی [[زمین]] بروید و از او در مقابل [[دشمنان]] محافظت کنید. آن دو [[ملک]] به [[زمین]] آمدند و [[جبرئیل]] کنار سر آن حضرت و [[میکائیل]] کنار پاهای ایشان ایستادند و [[جبرئیل]] به [[امام علی]] {{ع}} گفت: "خوشا به حال مانند تو ای پسر [[ابوطالب]]!" پس [[خداوند]] بر رسولش، در حالی که او به سمت [[مدینه]] رهسپار بود، [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> را نازل فرمود<ref>تفسیر الثعلبی، ج۲، ص۱۲۶؛ شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج۱، ص۱۲۳.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۷.</ref>
[[جبرئیل]] و [[میکائیل]] هر دو به زنده ماندن علاقه نشان داده، زنده ماندن خود را بر دیگری ترجیح دادند؛ در این هنگام [[خداوند]] به آنها [[وحی]] کرد: چرا شما مانند [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} نیستید؟! من میان او و [[محمد]] [[پیمان برادری]] برقرار کردم و او در بستر [[رسول خدا]] خوابید و خود را فدای او کرد تا [[جان]] او را [[حفظ]] کند؛ به روی [[زمین]] بروید و از او در مقابل [[دشمنان]] محافظت کنید. آن دو [[ملک]] به [[زمین]] آمدند و [[جبرئیل]] کنار سر آن حضرت و [[میکائیل]] کنار پاهای ایشان ایستادند و [[جبرئیل]] به [[امام علی]] {{ع}} گفت: "خوشا به حال مانند تو ای پسر [[ابوطالب]]!" پس [[خداوند]] بر رسولش، در حالی که او به سمت [[مدینه]] رهسپار بود، [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> را نازل فرمود<ref>تفسیر الثعلبی، ج۲، ص۱۲۶؛ شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج۱، ص۱۲۳.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۳۵-۱۳۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش