پرش به محتوا

عصمت حضرت ابراهیم: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
'''پاسخ سوم: سخن حضرت بر اساس [[بینش]] [[قوم]]''': مقصود حضرت از این گفتار، این بوده است که به [[اعتقاد]] شما این [[ستاره]] [[پروردگار]] من است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۵۲.</ref>. شمایید که [[فکر]] می‌کنید این ستاره، پروردگار [[ابراهیم]] است<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳-۴، ص۵۰۲؛ عبدالله شبر، الجوهر الثمین، ج۲، ص۲۷۸.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۹۶-۲۰۶.</ref>
'''پاسخ سوم: سخن حضرت بر اساس [[بینش]] [[قوم]]''': مقصود حضرت از این گفتار، این بوده است که به [[اعتقاد]] شما این [[ستاره]] [[پروردگار]] من است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۷، جزء ۱۳، ص۵۲.</ref>. شمایید که [[فکر]] می‌کنید این ستاره، پروردگار [[ابراهیم]] است<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳-۴، ص۵۰۲؛ عبدالله شبر، الجوهر الثمین، ج۲، ص۲۷۸.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۹۶-۲۰۶.</ref>


=== آیات 88 و 89 سوره صافات ===
=== آیات ۸۸ و ۸۹ سوره صافات ===
[[قوم ابراهیم]]{{ع}} از او خواستند که با آنان به خارج [[شهر]] بیاید، ابراهیم{{ع}} نگاهی به [[ستارگان]] افکند و گفت: {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ * فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند * و گفت: من بیمارم * و (آنان) پشت‌کنان روی از او گرداندند (و رفتند)» سوره صافات، آیه ۸۸-۹۰.</ref> در حالی که [[بیمار]] نبود. آیا این [[دروغ]] نیست؟ و اگر دروغ باشد، با [[مقام عصمت]] در تضادّ نخواهد بود؟
{{اصلی|آیا آیه ۸۸ سوره صافات با عصمت حضرت ابراهیم منافات دارد؟ (پرسش)}}
قوم ابراهیم{{ع}} از او خواستند با آنان به خارج [[شهر]] بیاید، ابراهیم{{ع}} نگاهی به [[ستارگان]] افکند و گفت: {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ * فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند * و گفت: من بیمارم * و (آنان) پشت‌کنان روی از او گرداندند (و رفتند)» سوره صافات، آیه ۸۸-۹۰.</ref> در حالی که [[بیمار]] نبود. آیا این [[دروغ]] نیست؟ و اگر دروغ باشد، با [[مقام عصمت]] در تضادّ نخواهد بود؟


'''پاسخ به شبهه'''
به این شبهه پاسخ‌های متعددی داده شده است:


به این شبهه پاسخ‌های متعددی داده شده است
'''پاسخ اول:''' نگاه به [[ستاره]] برای اطلاع از وقت بیماری: نگاه [[ابراهیم]] {{ع}} به ستارگان، بدان انگیزه بود که می‌خواست از حرکت آنها، وقت بیماری خود را دقیقاً دریابد؛ مانند کسی که نوعی بیماری همچون تب، در فواصل زمانی خاص به سراغش می‌آید (البته منظور، [[تاریخ]] بیماری نیست که تنها از حرکت ماه بتوان بدان دست یافت؛ بلکه منظور این است که از نوع حرکت ستارگان می‌توانسته به [[زمان]] بیماری خود [[آگاه]] شود. چه بسا [[علم]] هیئت امروزی نیز آن را [[تأیید]] کند). در مورد بیماری هم هیچ دلیلی نداریم که حضرت ابراهیم {{ع}} به راستی [[بیمار]] نبوده است. او خود از بیماری‌اش سخن گفته و قرآن از سلیم بودن [[قلب]] او خبر داده است. پس وی از [[دروغ]] و هرگونه بیهوده‌گویی به دور است<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۳۴؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۱۴۸.</ref>. البته توجه به این نکته ضروری می‌نماید که [[بیماری]] حضرت، آن‌چنان نبوده است که او را از فعالیت جسمانی باز دارد و نتواند بت‌شکنی کند. چه بسیارند بیمارانی که در طول [[روز]] مشغول کارند؛ به ویژه کارهای نشاط‌آوری مانند شکستن بت‌ها برای قهرمان [[توحید]] همچون [[ابراهیم]]!<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۱۴.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>


'''پاسخ اول:'''
'''پاسخ دوم:''' [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای حفظ جان خود توریه کرد؛ یعنی [[کلام]] صادقی را بر زبان جاری کرد، ولی مخاطب معنایی غیر آنچه منظور متکلم بود را فهمید. «توریه» بر وزن «توصیه» که گاهی از آن تعبیر به «معاریض» نیز می‌شود، این است که سخنی بگویند که ظاهری دارد، اما منظور گوینده چیز دیگر است؛ هرچند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر می‌شود؛ برای مثال کسی از دیگری سؤال می‌کند کی از [[سفر]] آمدی؟ او می‌گوید: پیش از غروب، در حالی که پیش از ظهر آمده است؛ در این حال شنونده از ظاهر این کلام کمی قبل از غروب را می‌فهمد، در حالی که گوینده قبل از ظهر را [[اراده]] کرده؛ چراکه آن هم قبل از غروب است! یا کسی از دیگری سؤال می‌کند غذا خورده‌ای؟ می‌گوید آری، شنونده از این سخن چنین می‌‌فهمد که امروز غذا خورده، در صورتی که منظورش این است دیروز غذا خورده. توریه از نظر [[فقهی]] جزء دروغ نیست؛ از این رو نه عرفا بر آن [[کذب]] صادق است، نه از [[روایات اسلامی]] الحاق آن به کذب استفاده می‌شود، بلکه در پاره‌ای از [[روایات]] عنوان «کذب» رسما از آن [[نفی]] شده است<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]]، ص ۳۰۳؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۰۶-۲۱۳؛ [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۲۶.</ref>.
 
نگاه به [[ستاره]] برای اطلاع از وقت بیماری: نگاه [[ابراهیم]] {{ع}} به ستارگان، بدان [[انگیزه]] بود که می‌خواست از حرکت آنها، وقت بیماری خود را دقیقاً دریابد؛ مانند کسی که نوعی بیماری همچون تب، در فواصل زمانی خاص به سراغش می‌آید (البته منظور، [[تاریخ]] بیماری نیست که تنها از حرکت ماه بتوان بدان دست یافت؛ بلکه منظور این است که از نوع حرکت ستارگان می‌توانسته به [[زمان]] بیماری خود [[آگاه]] شود. چه بسا [[علم]] هیئت امروزی نیز آن را [[تأیید]] کند). در مورد بیماری هم هیچ دلیلی نداریم که حضرت ابراهیم {{ع}} به [[راستی]] [[بیمار]] نبوده است. او خود از بیماری‌اش سخن گفته و قرآن از [[سلیم]] بودن [[قلب]] او خبر داده است. پس وی از [[دروغ]] و هرگونه [[بیهوده‌گویی]] به دور است<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۳۴؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۱۴۸.</ref>. البته توجه به این نکته ضروری می‌نماید که [[بیماری]] [[حضرت]]، آن‌چنان نبوده است که او را از فعالیت [[جسمانی]] باز دارد و نتواند [[بت‌شکنی]] کند. چه بسیارند بیمارانی که در طول [[روز]] مشغول کارند؛ به ویژه کارهای نشاط‌آوری مانند [[شکستن بت‌ها]] برای قهرمان [[توحید]] همچون [[ابراهیم]]!<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۱۴.</ref> می‌توان گفت بیماری آن حضرت تنها در حدی بود که عذری برای ماندن در [[شهر]] داشته باشد. این [[تفسیر]] در میان دیگر [[تفاسیر]]، مناسب‌ترین و بهترین تفسیر است.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>.
 
'''پاسخ دوم:'''  
 
[[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای [[حفظ جان]] خود توریه کرد؛ یعنی [[کلام]] صادقی را بر زبان جاری کرد، ولی مخاطب معنایی غیر آنچه منظور [[متکلم]] بود را فهمید. «توریه» بر وزن «توصیه» که گاهی از آن تعبیر به «معاریض» نیز می‌شود، این است که سخنی بگویند که ظاهری دارد، اما منظور گوینده چیز دیگر است؛ هرچند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر می‌شود؛ برای مثال کسی از دیگری سؤال می‌کند کی از [[سفر]] آمدی؟ او می‌گوید: پیش از غروب، در حالی که پیش از ظهر آمده است؛ در این حال شنونده از ظاهر این کلام کمی قبل از غروب را می‌فهمد، در حالی که گوینده قبل از ظهر را [[اراده]] کرده؛ چراکه آن هم قبل از غروب است! یا کسی از دیگری سؤال می‌کند [[غذا]] خورده‌ای؟ می‌گوید آری، شنونده از این سخن چنین می‌‌فهمد که امروز غذا خورده، در صورتی که منظورش این است دیروز غذا خورده. توریه از نظر [[فقهی]] جزء دروغ نیست؛ از این رو نه عرفا بر آن [[کذب]] صادق است، نه از [[روایات اسلامی]] [[الحاق]] آن به کذب استفاده می‌شود، بلکه در پاره‌ای از [[روایات]] عنوان «کذب» رسما از آن [[نفی]] شده است.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]] ص ۳۰۳.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۲۶.</ref>.
 
'''پاسخ سوم:'''
 
گرچه «سُقم» و «سَقَم» معمولا به معنای بیماری‌های [[جسمانی]] است، ولی طبق تصریح بعضی از ارباب لغت، گاه به معنای ناراحتی‌های [[روحی]] نیز به کار می‌رود و مسلما [[روح]] ابراهیم{{ع}} در آن محیط مملو از [[شرک]]، آزرده و بیمارگونه بود؛ بنابراین اگر گفت: من بیمارم، [[بیماری]] از جنبه [[روحانی]] را بیان می‌‌کرد<ref>. پیام قرآن، ج۷، ص۱۱۲.</ref>. به همین دلیل [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ به این اشکال فرموده است: «حضرت [[بیمار]] نبود، دروغ هم نگفت، بلکه منظورش این بود که بیمار می‌شوم، یعنی از طریقه [[علم نجوم]] [[محاسبه]] کرد و [[حوادث آینده]] را دانست و بیان داشت که من بیمارم و در پی این امر خود را از آنان [[حفظ]] فرمود، تا به [[هدف]] والای خود، یعنی درهم کوبیدن [[بت‌ها]] برسد<ref>. بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۰۴.</ref>».<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]] ص ۳۰۳.</ref>.
امام صادق{{ع}} در پاسخ یکی از [[شاگردان]] خود که چرا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای این که در [[شهر]] بماند، به [[بت پرستان]] گفت: من بیمار و مریض هستم. فرمود: «حضرت ابراهیم{{ع}} نیز درباره بیماری‌اش دروغ نگفت؛ زیرا منظور او از بیماری این بود که در [[دین]] و [[اعتقاد]] به بت‌ها دچار بیماری و تردید است».<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]] ص ۳۰۳.</ref>.
 
'''پاسخ چهارم:'''
 
[[ائمه]]{{ع}} سخنان [[پیامبران]] را چند پهلو دانسته و گفتارهای خود را نیز از این جهت شبیه آنان شمرده‌اند. در روایتی از [[ابوبصیر]] به امام صادق{{ع}} عرض شد: «گفته می‌شود شما به گونه‌ای سخن می‌‌گویید که گاهی [[کلام]] شما بر هفتاد وجه قابل انطباق است. [[امام]]{{ع}} در پاسخ فرمود: ابراهیم{{ع}}گفت: من بیمارم، در حالی که بیمار نبود و مرتکب [[دروغ]] نشد. همو گفت: بلکه بزرگ ترشان این کار را کرد، در حالی که [[بت]] بزرگ این کار را نکرده بود و دروغ نگفت...<ref>. مولی محسن فیض کاشانی، الصافی فی تفسیر کلام الله، ج۳، ص۳۳؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی (تفسیر) کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۶، ص۳۴۱؛ سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج۱۱، ص۲۶۳.</ref>.<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]] ص ۳۰۳.</ref>.
 
'''پاسخ پنجم:'''
 
نگاه به ستارگان در حال [[اندیشیدن]] در کار خود: [[ابراهیم]] {{ع}} هرگز به ستارگان نظر نیفکند؛ بلکه او به سوی [[آسمان]] نگاه کرد و همچنان در این [[اندیشه]] بود که برای اجرای برنامه خود چاره‌ای یابد<ref>ر.ک: یوسف بن احمد (فقیه یوسف)، تفسیر الثمرات الیانعه، ج۵، ص۱۱۱؛ جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۳۳.</ref>. پس این [[فکر]] مانند [[برقی]] در [[ذهن]] او درخشید که از بیماری خود سخن به میان آورد. این تفسیر به دلیل [[ناسازگاری]] با ظاهر آیه، پذیرفتنی نیست؛ چون آیه از نظر افکندن حضرت بر ستارگان حکایت دارد. به ویژه کلمه {{متن قرآن|نَظْرَةً}} این ظهور را تقویت می‌کند، نه آنکه حضرت تنها سر به سوی آسمان، در کار خود بیندیشد. گذشته از آنکه جمله {{متن قرآن|إِنِّي سَقِيمٌ}} نیز تفسیر [[درستی]] نمی‌یابد.
 
'''پاسخ ششم:'''
 
نگاه به نجوم: [[تفکر]] در قدم و حدوث نجوم؛ و [[بیماری]]: بیماری [[باطنی]]: «نظر به نجوم از آن جهت بوده است که بداند آیا آنها قدیم هستند یا حادث؟ سقیم نیز به معنای بیماری باطنی است؛ یعنی چون [[شناختی]] به پروردگارم ندارم، قلبم [[بیمار]] است. البته این مربوط به قبل از [[بلوغ]] آن [[حضرت]] بوده است»<ref>محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۳، جزء ۲۶، ص۱۴۸.</ref>. این [[تفسیر]] نیز خلاف ظاهر و بی‌دلیل است. افزون بر آن، [[پیامبران الهی]]، به ویژه [[پیامبران اولوالعزم]]، دارای فطرتی بیدار و بهره‌مند از [[عنایت خاص]] [[پروردگار]] بوده‌اند؛ پس بلوغ در این جهت تأثیری ندارد. چگونه می‌توان [[باور]] کرد که [[ابراهیم خلیل]]، منادی [[توحید]]، به علت نشناختن [[خدا]] [[قلب]] خود را بیمار ببیند؟ همچنین رابطه نگاه به ستارگان با جمله {{متن قرآن|إِنِّي سَقِيمٌ}} تبیین نشده است.
 
'''پاسخ هفتم:'''
 
ستارهای خاص مرتبط با بیماری حضرت: «آن حضرت ستاره‌ای خاص داشت که هرگاه حالتی مخصوص پیدا می‌کرد، بیماری بر آن حضرت عارض می‌گشت. در آن هنگام که آن حالت را در آن ستاره [[مشاهده]] کرد، از بیماری خود خبر داد»<ref>محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۳، جزء ۲۶، ص۱۴۸.</ref>. نارسایی این پاسخ در این است که ادعای وجود ستاره‌ای خاص برای هر یک از افراد، ادعایی نادرست و بی‌دلیل است.
 
'''پاسخ هشتم:'''
 
نگاه به نجوم به عنوان [[آفریده]] خدا؛ و بیماری به معنای ناخوشی: «هرگز نمی‌توان به [[حرام]] بودن نگاه به [[علم نجوم]] [[رأی]] داد؛ زیرا ممکن است با این [[اعتقاد]] باشد که [[خداوند]] به هر کدام از اینها اثر ویژه‌ای عطا فرموده است. سقیم هم بدین معناست که [[انسان]] در بیشتر اوقاتش با ناخوشی‌ها روبه‌روست»<ref>محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۳، جزء ۲۶، ص۱۴۸.</ref>. این پاسخ چنین [[نقد]] می‌شود که اولاً رابطه این دو اتفاق، روشن نیست؛ ثانیاً اینکه انسان در بیشتر اوقات [[بیمار]] باشد، ادعایی بی‌دلیل است.
 
'''پاسخ نهم:'''
 
واژه [[نجوم]] گویای پراکندگی گفتار آنان، و سقیم؛ خبر از [[بیماری]] در [[آینده]]: «یکی از معانی نجوم، همان متفرق و تدریجی بودن است؛ مانند [[نزول]] نجومی [[قرآن]]. در این [[آیه شریفه]] منظور این است که آن حضرت در گفتار پراکنده آنان دقت کرد تا راهی برای عذرتراشی خود بیابد و همراه آنان از [[شهر]] خارج نشود. سقیم هم بدین معناست که [[بیمار]] خواهم شد»<ref>محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۳، جزء ۲۶، ص۱۴۹.</ref>. ایراد این [[تفسیر]] نیز بسان چند تفسیر پیشین، در بی‌دلیل بودن و ناهمخوان بودن با ظاهر [[آیه]] است.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>.


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۱۱۲٬۶۴۰

ویرایش