علم غیب در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←ضابطه غیب بودن اشیاء
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
گفته شد غیب یعنی آنچه از حواس پوشیده و مخفی است و نزد شما نیست ولی این تعریف فقط نسبت به آنچه برای شما غیب است، صحیح است و گاهی چیزی از شما غایب، ولی نزد دیگری حاضر است، بر شما مخفی است، ولی نزد دیگری منکشف است، پس بر این اساس نسبت به شما غیب است، ولی نسبت به کسی که نزد او حاضر است شهادت است. | گفته شد غیب یعنی آنچه از حواس پوشیده و مخفی است و نزد شما نیست ولی این تعریف فقط نسبت به آنچه برای شما غیب است، صحیح است و گاهی چیزی از شما غایب، ولی نزد دیگری حاضر است، بر شما مخفی است، ولی نزد دیگری منکشف است، پس بر این اساس نسبت به شما غیب است، ولی نسبت به کسی که نزد او حاضر است شهادت است. | ||
در توضیح این مطلب باید توجه داشت که مفهوم غیب به معنای آنچیزی است که دیده نمیشود و این تعریف موجب میشود از معیار | در توضیح این مطلب باید توجه داشت که مفهوم غیب به معنای آنچیزی است که دیده نمیشود و این تعریف موجب میشود از معیار غیب و شهادت [[سؤال]] شود، آیا معیار بر اساس حواس شخص معین است یا شخص بدون تعین یا همه افراد؟ آیا غیب به این معنا یعنی آنچه از حواس من غایب است، پس آنچه از من غایب است، مطلقاً برای هر کسی غایب است. یا اینکه آنچه از حواس همه [[بشر]] غایب است، غیب است؟ یا اینکه معیار در غیب بودن چیزی، [[غایب]] بودن آن از حواس شخص بدون تعین است؟ | ||
در | در پاسخ باید گفت: مجالی برای هیچ یک از این راهها نیست. [هیچ کدام از این معیارها معیار [[غیب]] نیستند.] زیرا اگر معیار در غیب بودن چیزی، غایب بودن از حواس من یا حواس یک شخص خاص باشد لازم میآید آنچه در [[منزل]] شما جاری است نسبت به شما غیب باشد زیرا از من غایب است و آنچه در حضور من جاری است برای شما [[شهادت]] یعنی حاضر باشد، در حالی که شما غایب هستی و بطلان این مطلب روشن است و اگر مدار غایب بودن اشیاء از همه افراد باشد، لازم میآید آنچه در گذشته رخ داده نسبت به ما غیب باشد، در حالی که در استعمالهای [[فصیح]] بدون قرینه و مجازیت، غیب نامیده میشود. | ||
[[خداوند تبارک و تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref> و نیز در داستان [[حضرت نوح]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>. در داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ}}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود همداستان شدند و نیرنگ میباختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref>. | [[خداوند تبارک و تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref> و نیز در داستان [[حضرت نوح]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>. در داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ}}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود همداستان شدند و نیرنگ میباختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref>. | ||
و اگر ملاک غیب بودن اشیاء، غایب بودن از بعضی از [[مردم]] بدون | و اگر ملاک غیب بودن اشیاء، غایب بودن از بعضی از [[مردم]] بدون تعیین باشد، لازمه آن این است که غیب نباشد، هرچند از حواس ما غایب باشد، زیرا روشن نیست ما جزء بعضی از مردم هستیم که غیب بودن آن چیز به آن بستگی دارد یا جزء آن بعض نیستیم. بنابراین صحیح آن است که غیب بودن اشیاء دائر مدار عدم حضور آن، نزد کسی باشد که [[علم]] به آن به او اسناد داده میشود. پس آنچه از من غایب است، نسبت به من غیب است هرچند برای شما حاضر باشد و آنچه از شما [[غایب]] است نسبت به شما [[غیب]] است، هرچند برای من حاضر باشد. به عبارت جامع و مانع باید گفت: چه بسا غیب نزد شخصی برای دیگری حاضر باشد<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
==== اشکال و جواب ==== | ==== اشکال و جواب ==== |