سفینه نوح: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
پس از آنکه [[خدای تعالی]] به نوح خبر داد که به جز این افراد اندک کس دیگری به تو [[ایمان]] نخواهد آورد، دستور ساختن کشتی را صادر فرمود و چنان که از | پس از آنکه [[خدای تعالی]] به نوح خبر داد که به جز این افراد اندک کس دیگری به تو [[ایمان]] نخواهد آورد، دستور ساختن کشتی را صادر فرمود و چنان که از ظاهر قرآن به دست میآید، ساختن کشتی تا به آن [[روز]] بیسابقه بوده است، از این رو به نوح فرمود: «کشتی را تحت نظر ما و به دستور ما بساز و درباره کسانی که [[ستم]] کردهاند مرا مخاطب مساز (و نجاتشان را از من مخواه) که غرق شدنی هستند»<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا}} «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref>. | ||
نوح نیز طبق [[دستور الهی]] دست به کار ساختن کشتی شد و تخته، میخ و چوب از اطراف تهیه میکرد و زیر نظر [[فرشتگان الهی]]، آنها را به هم متصل ساخته و به سرعت کشتی را آماده میکرد | |||
و همان گونه که پیش از این اشاره شد، آن [[مردم]] کوته [[فکر]] که | نوح نیز طبق [[دستور الهی]] دست به کار ساختن کشتی شد و تخته، میخ و چوب از اطراف تهیه میکرد و زیر نظر [[فرشتگان الهی]]، آنها را به هم متصل ساخته و به سرعت کشتی را آماده میکرد و همان گونه که پیش از این اشاره شد، آن [[مردم]] کوته [[فکر]] که منطق [[درستی]] نداشتند و در صدد بودند تا به هر نحو شده نوح را بیازارند، وسیله جدیدی برای [[آزار]] حضرت به دست آوردند و زبان به [[تمسخر]] شیخ الانبیاء گشودند و هر کس به نحوی او را [[سرزنش]] و [[استهزا]] میکرد. | ||
یکی میگفت که ای نوح پس از [[پیغمبری]]، نجّار شدهای؟ دیگری پوزخند میزد و میگفت که در این | یکی میگفت که ای نوح پس از [[پیغمبری]]، نجّار شدهای؟ دیگری پوزخند میزد و میگفت که در این سرزمین خشک که آبی وجود ندارد، کشتی با این عرض و طول را برای چه میسازی؟ نکند در بیابان خشک میخواهی کشتی [[بانی]] کنی؟ سومی میگفت که این کشتی را در خشکی میسازی، پس کجا در آب میاندازی! نوح در پاسخ آنها یک جمله میگفت و اظهار میداشت: «اگر شما امروز ما را مسخره میکنید، روزی خواهد آمد که ما نیز شما را مسخره کنیم، و به زودی خواهید دانست که [[عذاب]] خوارکننده و [[ذلّت]] بار به سراغ کدام یک از ما دو طایفه خواهد آمد»<ref>{{متن قرآن|وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ * فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ}} «و (نوح) کشتی را میساخت و هر بار که سرکردگانی از قومش بر او میگذشتند او را به ریشخند میگرفتند؛ (نوح می) گفت: اگر ما را ریشخند کنید ما نیز شما را همانند ریشخندی که میکنید ریشخند خواهیم کرد * به زودی خواهید دانست که بر چه کس عذابی میرسد که او را خوار میگرداند و بر او عذابی پایا فرود میآید» سوره هود، آیه ۳۸-۳۹.</ref>. | ||
نوح در پاسخ آنها یک جمله میگفت و اظهار میداشت: «اگر شما امروز ما را مسخره میکنید، روزی خواهد آمد که ما نیز شما را مسخره کنیم، و به زودی خواهید دانست که [[عذاب]] خوارکننده و [[ذلّت]] بار به سراغ کدام یک از ما دو | |||
در [[حدیث]] است که چون شروع به درخت کاری کرد، کسانی که بر وی عبور میکردند مسخرهکنان بدو میگفتند: به درختکاری مشغول شدهای؟ وقتی درختها بزرگ شد و آنها را قطع و شروع به نجاری کرد، بدو میگفتند: نجّار شدهای! و همین که به ساختن کشتی مشغول شد بدو میخندیدند و به یک دیگر میگفتند: حالا دیگر در این سرزمین بیآب به [[شغل]] کشتی [[بانی]] دست زده و ملاح شده است. آن دوران هم گذشت و به تدریج کشتی ساخته و حاضر شد. | |||
در مقدار طول، عرض، ارتفاع و کیفیت آن کشتی [[اختلاف]] است. بعضی گفتهاند: طول آن ۱۲۰۰، عرضش ۸۰۰ و ارتفاعش ۸۰ ذراع بوده است و طبق این قول روایتی هم از [[امام صادق]]{{ع}} رسیده است. دیگری گفته است: طول آن ۷۰۰، عرضش ۵۰۰ و ارتفاعش ۸۰ ذراع بوده و قول سوم آن است که طول آن ۳۰۰، و عرض و ارتفاعش ۳۰ ذراع بوده است، والله أعلم<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۵۹.</ref>. | در مقدار طول، عرض، ارتفاع و کیفیت آن کشتی [[اختلاف]] است. بعضی گفتهاند: طول آن ۱۲۰۰، عرضش ۸۰۰ و ارتفاعش ۸۰ ذراع بوده است و طبق این قول روایتی هم از [[امام صادق]]{{ع}} رسیده است. دیگری گفته است: طول آن ۷۰۰، عرضش ۵۰۰ و ارتفاعش ۸۰ ذراع بوده و قول سوم آن است که طول آن ۳۰۰، و عرض و ارتفاعش ۳۰ ذراع بوده است، والله أعلم<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۵۹.</ref>. | ||
==[[تنور]] کجا بود و منظور از آن چیست؟== | از [[ابن عباس]] نقل شده که کشتی مزبور دارای سه طبقه بود. طبقه زیرین برای جانواران وحشی، طبقه وسط برای چهارپایان و طبقه بالا برای مردمی که با نوح بودند، و [[حضرت نوح]] هر چه خوراکی و لوازم دیگر برداشته بود، در همان طبقه بالا جای داد<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۵۹.</ref>. | ||
به هر صورت کشتی آماده شد و نوح [[منتظر]] [[فرمان خداوند]] بود. در این وقت دستور آمد: «وقتی که دیدی [[فرمان]] در رسید (و نشانههای [[عذاب]] آمد) و (آب از) [[تنور]] جوشیدن گرفت، از هر [[حیوانی]] یک جفت بردار و خاندانت (به جز آن کسانی که [[وعده]] عذاب آنها را پیش از این به تو خبر دادهایم) و همچنین کسانی که به تو [[ایمان]] آوردهاند را با خود بردار و به کشتی وارد شو، و درباره کسانی که [[ستم]] کردهاند با من گفتوگو مکن که غرق شدنی هستند»<ref>{{متن قرآن|وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ * وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ * فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ * حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ}} «و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد * و (نوح) کشتی را میساخت و هر بار که سرکردگانی از قومش بر او میگذشتند او را به ریشخند میگرفتند؛ (نوح می) گفت: اگر ما را ریشخند کنید ما نیز شما را همانند ریشخندی که میکنید ریشخند خواهیم کرد * به زودی خواهید دانست که بر چه کس عذابی میرسد که او را خوار میگرداند و بر او عذابی پایا فرود میآید * (این بود) تا آنگاه که فرمان ما در رسید و (آب از) تنور فرا جوشید گفتیم در آن از هر گونهای دو تا (نر و ماده) بردار و (نیز) خانوادهات را- جز آن کس که درباره وی از پیش سخن رفته است- و (نیز) هر کس را که ایمان آورده است و جز اندکی همراه وی ایمان نیاورده بودند» سوره هود، آیه ۳۷-۴۰.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]]، ص ۷۴.</ref> | |||
== [[تنور]] کجا بود و منظور از آن چیست؟ == | |||
چنانکه گفته شد نشانه توفان، جوشیدن آب از تنور بود. و تنور در لغت به جایگاه طبخ نان گویند و مطابق چند [[حدیث]] و گفتاری که از [[ابن عباس]] و دیگران نقل شده، تنور مزبور که اکنون در [[مسجد کوفه]] است تنوری بود که در [[خانه]] نوح یا در خانه [[زن]] مؤمنی قرار داشت و برای پخت نان از آن استفاده میکردند. زن نوح یا آن زن مؤمنه مشغول پخت نان بود که ناگاه جوشش آب را از تنور [[مشاهده]] کرد. بیدرنگ جریان را به نوح گزارش دادند. آن حضرت بیامد و مقداری [[خاک]] روی آن ریخته و آن را مهر کرد، سپس به کنار کشتی آمد و کسانی را که قرار بود در کشتی سوار کند و همچنین حیوانات را در آن جای داد. سپس بازگشت و خاکها را از روی تنور به یک سو زد در این وقت آب جوشید و [[آسمان]] نیز همانند دهانه [[مشک]] شروع به باریدن نمود و [[رود فرات]] و چشمهها نیز [[طغیان]] کردند و آب [[زمین]] را فرا گرفت<ref>بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۳۳ - ۳۳۵.</ref>. | چنانکه گفته شد نشانه توفان، جوشیدن آب از تنور بود. و تنور در لغت به جایگاه طبخ نان گویند و مطابق چند [[حدیث]] و گفتاری که از [[ابن عباس]] و دیگران نقل شده، تنور مزبور که اکنون در [[مسجد کوفه]] است تنوری بود که در [[خانه]] نوح یا در خانه [[زن]] مؤمنی قرار داشت و برای پخت نان از آن استفاده میکردند. زن نوح یا آن زن مؤمنه مشغول پخت نان بود که ناگاه جوشش آب را از تنور [[مشاهده]] کرد. بیدرنگ جریان را به نوح گزارش دادند. آن حضرت بیامد و مقداری [[خاک]] روی آن ریخته و آن را مهر کرد، سپس به کنار کشتی آمد و کسانی را که قرار بود در کشتی سوار کند و همچنین حیوانات را در آن جای داد. سپس بازگشت و خاکها را از روی تنور به یک سو زد در این وقت آب جوشید و [[آسمان]] نیز همانند دهانه [[مشک]] شروع به باریدن نمود و [[رود فرات]] و چشمهها نیز [[طغیان]] کردند و آب [[زمین]] را فرا گرفت<ref>بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۳۳ - ۳۳۵.</ref>. | ||
درباره تنور گفتههای دیگری نیز نقل شده مانند اینکه گفتهاند منظور از تنور، همان ظاهر و سطح زمین است؛ یعنی آب از سطح زمین جوشش کرد و یا منظور [[طلوع]] [[خورشید]] و درخشندگی [[آفتاب]] است، ولی همان گونه که [[طبرسی]] و [[مجلسی]] و دیگران گفتهاند، قول اوّل صحیحتر است. | درباره تنور گفتههای دیگری نیز نقل شده مانند اینکه گفتهاند منظور از تنور، همان ظاهر و سطح زمین است؛ یعنی آب از سطح زمین جوشش کرد و یا منظور [[طلوع]] [[خورشید]] و درخشندگی [[آفتاب]] است، ولی همان گونه که [[طبرسی]] و [[مجلسی]] و دیگران گفتهاند، قول اوّل صحیحتر است. | ||
در هر حال آب از چشمهها به شدت جوشید و رودها طغیان نمود و از آسمان هم مانند دهانه مشک [[باران]] میریخت. طولی نکشید که سراسر زمین و دشت و بیابان را آب فراگرفت. تنها نوح و [[خاندان]] و پیروانش بودند که به کشتی در آمدند و از | |||
در هر حال آب از چشمهها به شدت جوشید و رودها طغیان نمود و از آسمان هم مانند دهانه مشک [[باران]] میریخت. طولی نکشید که سراسر زمین و دشت و بیابان را آب فراگرفت. تنها نوح و [[خاندان]] و پیروانش بودند که به کشتی در آمدند و از غرق شدن [[نجات]] یافتند. | |||
نوح به همراهانش گفت: «در کشتی سوار شوید و [[به نام خدا]] در وقت [[سوار شدن]] و ایستادنش [[تبرّک]] جویید که [[پروردگار]] من [[آمرزنده]] و [[مهربان]] است»<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ * وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ}} «و گفت: بر آن سوار شوید! (که) راه افتادن و لنگر گرفتن آن با نام خداوند است؛ بیگمان پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است * و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانهای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش!» سوره هود، آیه ۴۱-۴۲.</ref>. آنان نیز [[نام خدا]] را بر زبان جاری ساختند و همگی در کشتی جای گرفتند. | نوح به همراهانش گفت: «در کشتی سوار شوید و [[به نام خدا]] در وقت [[سوار شدن]] و ایستادنش [[تبرّک]] جویید که [[پروردگار]] من [[آمرزنده]] و [[مهربان]] است»<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ * وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ}} «و گفت: بر آن سوار شوید! (که) راه افتادن و لنگر گرفتن آن با نام خداوند است؛ بیگمان پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است * و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانهای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش!» سوره هود، آیه ۴۱-۴۲.</ref>. آنان نیز [[نام خدا]] را بر زبان جاری ساختند و همگی در کشتی جای گرفتند. | ||
«کشتی، آنها را در میان امواجی چون [[کوه]] پیش میبرد»<ref>{{متن قرآن|وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ...}} «و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد.».. سوره هود، آیه ۴۱-۴۲.</ref> و آنها که سوار کشتی بودند، [[مردم]] گردنکش و [[خیره]] سر [[کافر]] را میدیدند که چگونه در میان امواج خروشان با [[مرگ]] دست به گریباناند و میان توفان [[خشم]] پروردگار دست و پا میزنند و پاسخ [[سرکشی]] و پوزخندههای خود را میگیرند. | «کشتی، آنها را در میان امواجی چون [[کوه]] پیش میبرد»<ref>{{متن قرآن|وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ...}} «و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد.».. سوره هود، آیه ۴۱-۴۲.</ref> و آنها که سوار کشتی بودند، [[مردم]] گردنکش و [[خیره]] سر [[کافر]] را میدیدند که چگونه در میان امواج خروشان با [[مرگ]] دست به گریباناند و میان توفان [[خشم]] پروردگار دست و پا میزنند و پاسخ [[سرکشی]] و پوزخندههای خود را میگیرند. | ||
==تعداد [[نجات یافتگان]]== | آری [[خدای سبحان]] درباره آنها میگوید: «ما، نوح و همراهانش را در آن [[کشتی نجات]] دادیم، و دیگران را غرق کردیم و به [[راستی]] که در این جریان عبرتی است و بیشترشان [[مؤمن]] نبودند»<ref>{{متن قرآن|فَأَنْجَيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ * ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ * إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ}} «آنگاه ما او و کسانی را که در آن کشتی آکنده، همراه او بودند رهانیدیم * سپس بازماندگان را غرق کردیم * بیگمان در آن نشانهای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۱۹-۱۲۱.</ref>. و در جای دیگر میگوید: «ما نوح و همراهانش را در آن کشتی نجات دادیم و تنها آنان را [[جانشینان]] (و باقی ماندگان) در [[زمین]] قرار دادیم و کسانی که [[آیات]] ما را [[تکذیب]] کردند غرق کردیم، پس بنگر که چگونه بود سرانجام [[بیم]] داده شدگان... و به [[جرم]] [[خطا]] کاریهای خودشان بود که غرق شده و داخل [[دوزخ]] شدند»<ref>{{متن قرآن|فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ}} «او را دروغگو دانستند، ما هم او و کسانی را که با او بودند در کشتی رهایی بخشیدیم و آنان را جانشین (پیشینیان) گرداندیم و آنهایی را که آیات ما را دروغ شمردند غرق کردیم پس بنگر که سرانجام بیمدادهشدگان چگونه بود» سوره یونس، آیه ۷۳.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]]، ص ۷۵.</ref> | ||
== تعداد [[نجات یافتگان]] == | |||
در تعداد [[ایمان]] آورندگان و آنها که به کشتی سوار شدند، [[اختلاف]] است. و پیش از این در [[حدیثی]] گذشت که آنها هفتاد و چند نفر بودند. [[قرآن کریم]] به طور [[اجمال]] میگوید: «و جز اندکی بدو ایمان نیاوردند»<ref>{{متن قرآن|وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ}} «و جز اندکی همراه وی ایمان نیاورده بودند» سوره هود، آیه ۴۰.</ref>. جمعی از [[مفسران]] گفتهاند: مجموع آنهایی که به وی ایمان آوردند، هشتاد نفر بودند و به گفته بعضی دیگر هفتاد و هشت نفر بودند که هفتاد و دو نفر آنها از مردان و [[زنان]] [[قوم]] او و شش نفر دیگر پسران و زنانشان بودهاند. همچنین در حدیثی از [[امام صادق]]{{ع}} است که جمعاً ده نفر بودند و نیز قولی است که هفت نفر بودهاند<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۳۴.</ref>. | در تعداد [[ایمان]] آورندگان و آنها که به کشتی سوار شدند، [[اختلاف]] است. و پیش از این در [[حدیثی]] گذشت که آنها هفتاد و چند نفر بودند. [[قرآن کریم]] به طور [[اجمال]] میگوید: «و جز اندکی بدو ایمان نیاوردند»<ref>{{متن قرآن|وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ}} «و جز اندکی همراه وی ایمان نیاورده بودند» سوره هود، آیه ۴۰.</ref>. جمعی از [[مفسران]] گفتهاند: مجموع آنهایی که به وی ایمان آوردند، هشتاد نفر بودند و به گفته بعضی دیگر هفتاد و هشت نفر بودند که هفتاد و دو نفر آنها از مردان و [[زنان]] [[قوم]] او و شش نفر دیگر پسران و زنانشان بودهاند. همچنین در حدیثی از [[امام صادق]]{{ع}} است که جمعاً ده نفر بودند و نیز قولی است که هفت نفر بودهاند<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۳۴.</ref>. | ||
==داستان پسر نوح== | به هر حال گروه اندکی بودهاند که سه [[پسر نوح]]، یعنی سام، حام و یافث ـ که نژادهای کنونی روی [[زمین]] از [[نسل]] آنهایند ـ با زنانشان در میان آنها بودند<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]]، ص ۷۷.</ref>. | ||
نوح پسر دیگری به نام [[کنعان]] داشت که جزء [[دشمنان]] او بود از پدر کناره گرفته و به [[دین]] و [[آیین]] او ایمان نیاورده بود. هنگامی که آب از هر سو زمین را فرا گرفت و نوح و همراهانش در کشتی قرار گرفتند و آن منظره هولناک را تماشا میکردند، ناگاه چشم نوح به آن پسر افتاد که مانند [[مردم]] دیگر برای [[نجات]] خویش تلاش میکند و میخواهد به وسیلهای خود را از | |||
== داستان پسر نوح == | |||
نوح پسر دیگری به نام [[کنعان]] داشت که جزء [[دشمنان]] او بود از پدر کناره گرفته و به [[دین]] و [[آیین]] او ایمان نیاورده بود. هنگامی که آب از هر سو زمین را فرا گرفت و نوح و همراهانش در کشتی قرار گرفتند و آن منظره هولناک را تماشا میکردند، ناگاه چشم نوح به آن پسر افتاد که مانند [[مردم]] دیگر برای [[نجات]] خویش تلاش میکند و میخواهد به وسیلهای خود را از غرق شدن نجات دهد. | |||
نوح به دلیل علاقه پدری او را صدا زد و گفت: «پسر [[جان]]! بیا با ما سوار شو (و [[ایمان]] آور) و از زمره [[کافران]] بیرون آی»<ref>{{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ}} «و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانهای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش!» سوره هود، آیه ۴۲.</ref>. | نوح به دلیل علاقه پدری او را صدا زد و گفت: «پسر [[جان]]! بیا با ما سوار شو (و [[ایمان]] آور) و از زمره [[کافران]] بیرون آی»<ref>{{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ}} «و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانهای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش!» سوره هود، آیه ۴۲.</ref>. | ||
آن بیچاره به حدّی گرفتار [[غرور]] بود که به جای آنکه در آن لحظه حساس سخن پدر را بشنود و [[نصیحت]] او را بپذیرد در جواب گفت: «هم اکنون به کوهی [[پناه]] میبرم تا مرا از خطر آب [[حفظ]] کند»<ref>{{متن قرآن|قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ}} «او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>. اما نمیدانست که این سیل و توفان معمولی نیست، بلکه [[عذاب]] و [[قهر الهی]] است که به صورت توفان در آمده و آن مردم [[خیره]] سر را در کام خود فرو میبرد و با این وضع، راه فرار بر وی مسدود است. نوع این مطلب را نیز به وی [[تذکر]] داده و از روی دلسوزی گفت: «امروز در برابر [[فرمان]] و [[عذاب الهی]] پناه گاه و [[نگهبانی]] وجود ندارد و تنها کسانی که (به وسیله [[ایمان به خدا]]) مورد [[رحمت الهی]] قرار گیرند، [[اهل]] نجات | |||
شاید هنوز سخن نوح به پایان نرسیده بود که موج برخاست و مجال ادامه سخن را از کف او ربود و میان آن دو جدایی افکند و [[پسر نوح]] را در کام خود کشید. | آن بیچاره به حدّی گرفتار [[غرور]] بود که به جای آنکه در آن لحظه حساس سخن پدر را بشنود و [[نصیحت]] او را بپذیرد در جواب گفت: «هم اکنون به کوهی [[پناه]] میبرم تا مرا از خطر آب [[حفظ]] کند»<ref>{{متن قرآن|قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ}} «او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>. اما نمیدانست که این سیل و توفان معمولی نیست، بلکه [[عذاب]] و [[قهر الهی]] است که به صورت توفان در آمده و آن مردم [[خیره]] سر را در کام خود فرو میبرد و با این وضع، راه فرار بر وی مسدود است. نوع این مطلب را نیز به وی [[تذکر]] داده و از روی دلسوزی گفت: «امروز در برابر [[فرمان]] و [[عذاب الهی]] پناه گاه و [[نگهبانی]] وجود ندارد و تنها کسانی که (به وسیله [[ایمان به خدا]]) مورد [[رحمت الهی]] قرار گیرند، [[اهل]] نجات هستند»<ref>{{متن قرآن|قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ}} «(نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرقشدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>. | ||
نوح که قبل از آن [[وعده]] [[نجات]] [[خاندان]] خود را از [[خدای سبحان]] دریافت کرده بود، در این وقت روی [[تضرّع]] و نیاز به درگاه [[پروردگار]] [[بینیاز]] کرد و گفت: «پروردگارا! پسر من جزء خاندان من است و وعده تو [[حق]] است»<ref>{{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ}} «و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بیگمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی» سوره هود، آیه ۴۵.</ref> | |||
شاید هنوز سخن نوح به پایان نرسیده بود که موج برخاست و مجال ادامه سخن را از کف او ربود و میان آن دو جدایی افکند و [[پسر نوح]] را در کام خود کشید. نوح که قبل از آن [[وعده]] [[نجات]] [[خاندان]] خود را از [[خدای سبحان]] دریافت کرده بود، در این وقت روی [[تضرّع]] و نیاز به درگاه [[پروردگار]] [[بینیاز]] کرد و گفت: «پروردگارا! پسر من جزء خاندان من است و وعده تو [[حق]] است»<ref>{{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ}} «و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بیگمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی» سوره هود، آیه ۴۵.</ref> و تو خود وعده کردی که من و خاندانم را نجات بخشی! | |||
[[پروردگار متعال]] به نوح پاسخ داد: «وی از خاندان تو نیست... و چیزی را که بدان [[علم]] نداری از من درخواست مکن و تو را [[پند]] میدهم که از [[نادانان]] نباشی»<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}} «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بیگمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمیدانی از من مخواه، من تو را اندرز میدهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.</ref>، [[حضرت رضا]]{{ع}} در [[تفسیر]] این [[آیه]] فرمود: وی پسر صلبی و نسبی نوح بود، اما چون [[نافرمانی]] [[خدای عزوجل]] را نمود (و از [[آیین]] پدر [[پیروی]] نکرد) [[خداوند]] او را از پدر جدا کرد و از زمره خاندان نوح بیرون برد<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۲۰.</ref>. | [[پروردگار متعال]] به نوح پاسخ داد: «وی از خاندان تو نیست... و چیزی را که بدان [[علم]] نداری از من درخواست مکن و تو را [[پند]] میدهم که از [[نادانان]] نباشی»<ref>{{متن قرآن|قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}} «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بیگمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمیدانی از من مخواه، من تو را اندرز میدهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.</ref>، [[حضرت رضا]]{{ع}} در [[تفسیر]] این [[آیه]] فرمود: وی پسر صلبی و نسبی نوح بود، اما چون [[نافرمانی]] [[خدای عزوجل]] را نمود (و از [[آیین]] پدر [[پیروی]] نکرد) [[خداوند]] او را از پدر جدا کرد و از زمره خاندان نوح بیرون برد<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۲۰.</ref>. | ||
روی هم رفته، از سؤال و جوابی که بین [[خدای تعالی]] و نوح ردّ و بدل شد، معلوم میشود که نوح از [[کفر]] درونی فرزندش بیخبر بود و گرنه با این [[تضرّع]] و [[زاری]] [[نجات]] او را از [[خدا]] درخواست نمیکرد؛ زیرا وی خود از خدا خواسته بود که: «پروردگارا دیّاری از [[کافران]] را بر روی [[زمین]] باقی مگذار.»..<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا}} «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref> و با این جمله، نابودی همه کافران را از خدا درخواست کرده بود و از سوی دیگر [[خداوند]] نیز او را از وساطت درباره کافران ممنوع ساخته و صریحاً بدو گفته بود: «... درباره [[ظالمان]] مرا مخاطب نساز که | یعنی در پیش گاه پروردگار متعال، عمل و [[کردار]] افراد [[میزان]] نزدیکی و دوری آنها به [[پیغمبر]] ان بزرگوار [[الهی]] و [[مردمان]] [[صالح]] درگاه پروردگار است و [[ارتباط]] [[خویشاوندی]] با آنان در این باره هیچ تأثیری ندارد و در وقت [[نزول عذاب]] به کار نمیآید. آری در این درگه [[سلمان فارسی]]<ref>سلمان فارسی اهل یکی از روستاهای اصفهان بود.</ref> بر اثر [[اطاعت]] [[حق]] و [[پیروی]] دستورهای [[رسول گرامی اسلام]] از زمره [[خاندان]] آن بزرگوار گشته و به [[افتخار]] {{متن حدیث|السلمان منا أهل البیت}} مفتخر میگردد، ولی [[پسر نوح]] به [[جرم]] [[نافرمانی]] و پیروی نکردن دستورهای پدرش از خاندان وی جدا میشود و خطاب {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ}}<ref>«فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست» سوره هود، آیه ۴۶.</ref> دربارهاش به نوح نازل میگردد. | ||
روی هم رفته، از سؤال و جوابی که بین [[خدای تعالی]] و نوح ردّ و بدل شد، معلوم میشود که نوح از [[کفر]] درونی فرزندش بیخبر بود و گرنه با این [[تضرّع]] و [[زاری]] [[نجات]] او را از [[خدا]] درخواست نمیکرد؛ زیرا وی خود از خدا خواسته بود که: «پروردگارا دیّاری از [[کافران]] را بر روی [[زمین]] باقی مگذار.»..<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا}} «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref> و با این جمله، نابودی همه کافران را از خدا درخواست کرده بود و از سوی دیگر [[خداوند]] نیز او را از وساطت درباره کافران ممنوع ساخته و صریحاً بدو گفته بود: «... درباره [[ظالمان]] مرا مخاطب نساز که غرق شدنی هستند»<ref>{{متن قرآن|وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ}} «و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد» سوره هود، آیه ۳۷.</ref>. و چون به کفر فرزند واقف گردید، دانست که [[عاطفه]] پدری او را به [[شتاب]] واداشته و چیزی را که از [[حقیقت]] آن [[آگاه]] نبوده و نمیبایستی از خدا بخواهد درخواست کرده و همین را برای خود [[لغزش]] دانست و زبان به [[عذرخواهی]] و [[استغفار]] گشوده گفت: «پروردگارا! به تو [[پناه]] میبرم که چیزی را از تو بخواهم که بدان [[علم]] ندارم و اگر تو مرا نیامرزی و مورد [[رحمت]] خویش قرار ندهی از زیانکاران خواهم بود»<ref>{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} «گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه میبرم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.</ref>. و به گفته [[طبرسی]] در [[تفسیر آیه]] فوق، این سخنان دلیل بر کمال [[فروتنی]] نوح است که در این جا اظهار داشته، چون گناهی از وی سر نزده بود که بخواهد از آنها به درگاه [[خدا]] استغفار کند<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]]، ص ۷۷.</ref>. | |||
== آیا توفان همه [[زمین]] را فرا گرفت؟ == | |||
بعضی گفتهاند: توفان نوح، ویژه یک نقطه یا قسمتی از [[کره زمین]] بوده که نوح و قومش در آن سکونت داشتند و آنجا همان [[سرزمین عراق]] و نواحی [[کوفه]] بوده است. ایشان برای [[اثبات]] این حرف سخنانی نیز گفتهاند. اما بعید نیست از مجموع [[آیات قرآن کریم]]، و روایاتی که در این باره رسیده به انضمام شواهد دیگر، به دست آورد که توفان [[زمان]] نوح همگانی بوده و همه زمین را فرا گرفته است. چنانکه [[دعوت]] آن حضرت عمومی بود و ایشان جزء پیامبرانی است که بر تمام کره زمین [[مبعوث]] گشته و به اصطلاح جزء [[پیغمبران]] [[اولوالعزم]] بوده است. به گفته یکی از بزرگان [[تفسیر]]: این مطلب یعنی همگانی بودن دعوت، بهترین [[شاهد]] و قرینه بر عمومیت [[عذاب]] است، گذشته از این که از [[آیات قرآنی]] و [[روایات]] هم این مطلب به دست میآید؛ مثلاً میبینیم در آنجا که نوح{{ع}} درباره [[مردم]] [[نفرین]] میکند میگوید: «پروردگارا از [[کافران]] بر روی زمین دیّاری باقی مگذار»<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا}} «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref>. و در آنجا که پسر را [[نصیحت]] کرده و به [[سوار شدن]] در کشتی دعوتش میکند میفرماید: «امروز از [[فرمان]] [[عذاب الهی]] [[حافظ]] و [[نگهبانی]] نیست جز آن کس را که [[خدا]] رحم کند»<ref>{{متن قرآن|لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ}} «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>. یا [[خدای تعالی]] هنگام [[نزول عذاب]] به آن حضرت دستور میدهد که: «از هر [[حیوانی]] یک جفت در کشتی جای ده و با خود بردار»<ref>{{متن قرآن|حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ}} «(این بود) تا آنگاه که فرمان ما در رسید و (آب از) تنور فرا جوشید گفتیم در آن از هر گونهای دو تا (نر و ماده) بردار» سوره هود، آیه ۴۰.</ref> که منظور از این دستور، [[حفظ نسل]] حیوانات در [[کره زمین]] بوده و موضوع غرق همه [[اهل]] [[زمین]] مطرح بوده است. | |||
دیگر آنکه میبینیم خدای تعالی درباره نوح فرموده: «و ما [[ذریه]] او را باقیماندگان در روی زمین گرداندیم»<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ}} «و تنها فرزندان او را باقی گذاردیم» سوره صافات، آیه ۷۷.</ref>. و چنان که پیش از این اشاره شد، تنها [[نسل]] نوح در زمین باقی ماندند و او را پدر دوم [[مردم]] روی زمین میدانند و [[جمعیت]] فعلی [[دنیا]] را به نژادهای مختلفی تقسیم میکنند که همگی نسبشان به [[فرزندان]] نوح میرسد، مثلاً مردم خاورمیانه را نژاد [[سامی]] مینامند. | دیگر آنکه میبینیم خدای تعالی درباره نوح فرموده: «و ما [[ذریه]] او را باقیماندگان در روی زمین گرداندیم»<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ}} «و تنها فرزندان او را باقی گذاردیم» سوره صافات، آیه ۷۷.</ref>. و چنان که پیش از این اشاره شد، تنها [[نسل]] نوح در زمین باقی ماندند و او را پدر دوم [[مردم]] روی زمین میدانند و [[جمعیت]] فعلی [[دنیا]] را به نژادهای مختلفی تقسیم میکنند که همگی نسبشان به [[فرزندان]] نوح میرسد، مثلاً مردم خاورمیانه را نژاد [[سامی]] مینامند. | ||
در [[اعلام قرآن]] میگوید: در لوحههایی که از [[آشور]] به دست آمده، [[تاریخ]] به دو دوره ممتاز، یکی پیش از توفان و دیگری پس از توفان تقسیم شده است<ref>اعلام قرآن، ص۶۴۷.</ref>. همچنین در کتابهای مذهبی و [[تاریخی]] [[یونانیان]] قدیم، [[ایرانیان]] و [[هندیان]] نیز داستان توفانی که همه جا را فراگرفته ذکر شده است. [[علامه طباطبایی]] نیز در [[تفسیر]] [[سوره هود]] عبارتهایی که در کتابهای مزبور است، نقل کرده و در آخر نظر برخی از [[دانشمندان]] فیزیولوژی را آورده که گفتهاند وقتی ما قلههای کوهها را بررسی میکنیم، به فسیلهایی از حیوانات برخورد کرده و آثاری از حیوانات به دست میآوریم که معمولاً جز در آب نمیتوانستهاند [[زندگی]] کنند. ایشان همین مطلب را [[شاهد]] دیگری بر فراگیر بودن توفان دانستهاند. | در [[اعلام قرآن]] میگوید: در لوحههایی که از [[آشور]] به دست آمده، [[تاریخ]] به دو دوره ممتاز، یکی پیش از توفان و دیگری پس از توفان تقسیم شده است<ref>اعلام قرآن، ص۶۴۷.</ref>. همچنین در کتابهای مذهبی و [[تاریخی]] [[یونانیان]] قدیم، [[ایرانیان]] و [[هندیان]] نیز داستان توفانی که همه جا را فراگرفته ذکر شده است. [[علامه طباطبایی]] نیز در [[تفسیر]] [[سوره هود]] عبارتهایی که در کتابهای مزبور است، نقل کرده و در آخر نظر برخی از [[دانشمندان]] فیزیولوژی را آورده که گفتهاند وقتی ما قلههای کوهها را بررسی میکنیم، به فسیلهایی از حیوانات برخورد کرده و آثاری از حیوانات به دست میآوریم که معمولاً جز در آب نمیتوانستهاند [[زندگی]] کنند. ایشان همین مطلب را [[شاهد]] دیگری بر فراگیر بودن توفان دانستهاند. | ||
==پاسخ یک سؤال== | [[ابن اثیر]] و دیگران نیز از نظر [[تاریخی]] توفان را عالم گیر دانسته و گفتار [[مجوس]] را که منکر عمومیّت توفان بودهاند، از نظر [[تاریخ]] مردود دانسته و [[آیه]] فوق را [[گواهی]] بر سخن خویش گرفتهاند. [[مسعودی]] نیز در تاریخ مروج الذهب تصریح کرده که در توفان نوح همه [[زمین]] غرق شد<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۲۵ - ۲۶؛ مروج الذهب، ج۱، ص۱۸.</ref>. | ||
البته برخی احتمال دادهاند و [[آیات]] را نیز بر همین معنا حمل کردهاند که چون افراد [[بشر]] در آن [[روز]] منحصر به همان مردمی بود که نوح بر آنها [[مبعوث]] شد و آنها نیز فقط در همان قسمتی که توفان نوح آنجا را فرا گرفت، [[سکونت]] داشتند و در سایر نقاط زمین بشری و بلکه شاید جانداری وجود نداشت، و از این رو ممکن است توفان همان قسمتها را فرا گرفته و همه [[مردم]] و حیوانات آن روز به جز آنها که در کشتی بودند را نابود کرده باشد و [[نسل]] [[انسانها]] از [[فرزندان]] نوح و حیوانها نیز از همان که نوح داخل کشتی بُرد، باقی مانده باشند. که البته [[اثبات]] این مطلب به عهده گوینده آن است و ما سخن را به همین جا خاتمه میدهیم، والله أعلم<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]]، ص ۷۹.</ref>. | |||
== پاسخ یک سؤال == | |||
سؤال دیگر این است: به چه دلیل بچههای بیگناه [[قوم نوح]] با [[پدران]] و [[مادران]] گنهکار خویش دچار توفان شدند؟ | سؤال دیگر این است: به چه دلیل بچههای بیگناه [[قوم نوح]] با [[پدران]] و [[مادران]] گنهکار خویش دچار توفان شدند؟ | ||
در | در مقام پاسخگویی باید به این مطلب توجه داشت که میان نابودی افراد [[انسان]] و حیوانات دیگر با [[عذاب الهی]] این ملازمه و ارتباط وجود ندارد و چنان نیست که هر نابودی چه عمومی و چه خصوصی که میان [[ملتها]] و نقاط مختلف [[زمین]] اتفاق میافتد، همه از روی [[عقوبت]] و [[انتقام الهی]] در مورد فرد فرد ملتهای نابود شده باشد، بلکه همه حوادث و بلاهای عمومی؛ مانند [[زلزله]]، وبا و [[طاعون]] که گروه گروه [[مردمان]] [[بدکار]] و [[نیکوکار]] و بزرگ و کوچک را یکجا نابود میکند، طبق یک [[قانون]] کلی و طبیعی است که هنگامی که جایی را فرا گرفت، همه را با خود نابود میکند اگر چه علت اساسی این [[بلاها]] نیز به هم خوردن [[نظام تکوین]] و اوضاع عالم است که آن هم باز بر اثر [[اعمال بد]] [[مردم]] و معلول [[گناهان]] است و [[خدای تعالی]] نعمتهایی را که به ملتی داد دگرگون نمیکند تا وقتی که خود آن [[ملت]] موجبات دگرگونی آن را فراهم کنند، اما وقتی [[نظام]] به هم خورد و [[بلا]] آمد به کوچک و بزرگ رحم نمیکند و همه را از بین میبرد. بعضی هم میگویند: چون خود این موضوع، یعنی [[آگاه]] شدن [[ستم گران]] از نابودی حیوانات و کودکانشان، موجب [[ناراحتی]] بیشتر و شدت [[عذاب]] آنان میشود، از این رو وقتی عذاب، [[قوم]] [[ستم]] کار را فرا گرفت اطفال و حیواناتشان را نیز شامل میگردد تا [[شکنجه]] بیشتری ببینند. | ||
در این جا روایتی نیز از [[حضرت رضا]]{{ع}} رسیده است که اگر از نظر [[سند معتبر]] باشد، در خصوص [[قوم نوح]] به خوبی رفع اشکال میکند. [[صدوق]] در علل و [[عیون]] از عبدالسلام هروی [[روایت]] کرده که گفت: «به حضرت رضا عرض کردم به چه علت [[خدای عزوجل]] در [[زمان]] نوح همه [[دنیا]] را | |||
حضرت فرمود: اطفال در آنها نبودند؛ زیرا خدای عزوجل از چهل سال پیش از توفان، مردان و [[زنان]] را عقیم کرد که دیگر صاحب [[فرزندی]] نشوند و از این رو نسلشان منقطع گردید و هنگامی که | در این جا روایتی نیز از [[حضرت رضا]]{{ع}} رسیده است که اگر از نظر [[سند معتبر]] باشد، در خصوص [[قوم نوح]] به خوبی رفع اشکال میکند. [[صدوق]] در علل و [[عیون]] از عبدالسلام هروی [[روایت]] کرده که گفت: «به حضرت رضا عرض کردم به چه علت [[خدای عزوجل]] در [[زمان]] نوح همه [[دنیا]] را غرق کرد با این که میان آنها اطفال و افراد بیگناه نیز وجود داشتند؟ | ||
حضرت فرمود: اطفال در آنها نبودند؛ زیرا خدای عزوجل از چهل سال پیش از توفان، مردان و [[زنان]] را عقیم کرد که دیگر صاحب [[فرزندی]] نشوند و از این رو نسلشان منقطع گردید و هنگامی که غرق شدند طفلی میان آنها نبود و [[خدای عزوجل]] بیگناهان را به [[عذاب]] خود نابود نکرد. و دیگران نیز که مستقیماً [[تکذیب]] نکرده بودند به واسطه اینکه به عمل تکذیب کنندگان [[راضی]] بودند غرق شدند»<ref>علل الشرائع، ص۲۲؛ عیون اخبار الرضا، ص۲۳۱.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]]، ص ۸۱.</ref> | |||
==پس از | == پس از طوفان == | ||
در این که نوح و همراهانش چه اندازه در کشتی بودند، [[اختلاف]] نظر است. برخی گفتهاند که هفت [[روز]] در آن بودند، سپس آب فرو نشست و کشتی بر [[کوه]] [[جودی]] (کوهی است در [[موصل]]) قرار گرفت. برخی این مدت را بیش از یک ماه ذکر کردهاند و در [[حدیثی]] است که شش ماه در کشتی بودند. [[یعقوبی]] هم میگوید: از روزی که نوح داخل کشتی شد تا وقتی که از آن بیرون آمد، یک سال و ده روز طول کشید<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۳۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۸.</ref>. | در این که نوح و همراهانش چه اندازه در کشتی بودند، [[اختلاف]] نظر است. برخی گفتهاند که هفت [[روز]] در آن بودند، سپس آب فرو نشست و کشتی بر [[کوه]] [[جودی]] (کوهی است در [[موصل]]) قرار گرفت. برخی این مدت را بیش از یک ماه ذکر کردهاند و در [[حدیثی]] است که شش ماه در کشتی بودند. [[یعقوبی]] هم میگوید: از روزی که نوح داخل کشتی شد تا وقتی که از آن بیرون آمد، یک سال و ده روز طول کشید<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۳۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۸.</ref>. | ||
در [[قرآن کریم]] بدون آنکه از مدت توقف نوح در کشتی سخن به میان آورد، جریان فرونشستن آب و قرار گرفتن کشتی را بر کوه جودی در یک [[آیه]] کوتاه بیان فرموده و آیه مزبور به قدری [[فصیح]] و زیباست که فصحای [[عرب]] آن [[زمان]] و [[دشمنان اسلام]] را به اعجاب واداشت و از آوردن مانند همین یک آیه [[ناتوان]] بودند و به عجز خود اعتراف کردند. | در [[قرآن کریم]] بدون آنکه از مدت توقف نوح در کشتی سخن به میان آورد، جریان فرونشستن آب و قرار گرفتن کشتی را بر کوه جودی در یک [[آیه]] کوتاه بیان فرموده و آیه مزبور به قدری [[فصیح]] و زیباست که فصحای [[عرب]] آن [[زمان]] و [[دشمنان اسلام]] را به اعجاب واداشت و از آوردن مانند همین یک آیه [[ناتوان]] بودند و به عجز خود اعتراف کردند. | ||
متن آیه چنین است: | متن آیه چنین است: {{متن قرآن|وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و گفته شد: ای زمین آبت را فرو خور و ای آسمان (از باریدن) باز ایست! و آب فرو کشید و کار به پایان رسید و (کشتی) بر (کوه) جودی راست ایستاد و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران!» سوره هود، آیه ۴۴.</ref>. | ||
{{متن قرآن|وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و گفته شد: ای زمین آبت را فرو خور و ای آسمان (از باریدن) باز ایست! و آب فرو کشید و کار به پایان رسید و (کشتی) بر (کوه) جودی راست ایستاد و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران!» سوره هود، آیه ۴۴.</ref>. | |||
مرحوم [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] نقل کرده که [[کفار]] [[قریش]] خواستند مانند [[قرآن]] سخنی بیاورند. برای این کار چهل روز [[خوراک]] خود را نان سفید مغز گندم، گوشت برّه و شراب [[ناب]] قرار دادند تا ذهنشان [[پاک]] گردد. هنگامی که خواستند شروع به کار کنند، این [[آیه]] به گوششان خورد؛ ایشان به یک دیگر گفتند: این سخن شبیه [[کلام]] مخلوق نیست و کسی نمیتواند مانند آن بیاورد. از این رو از کار خود دست کشیده و مأیوسانه از هم جدا شدند<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۵.</ref>. | مرحوم [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] نقل کرده که [[کفار]] [[قریش]] خواستند مانند [[قرآن]] سخنی بیاورند. برای این کار چهل روز [[خوراک]] خود را نان سفید مغز گندم، گوشت برّه و شراب [[ناب]] قرار دادند تا ذهنشان [[پاک]] گردد. هنگامی که خواستند شروع به کار کنند، این [[آیه]] به گوششان خورد؛ ایشان به یک دیگر گفتند: این سخن شبیه [[کلام]] مخلوق نیست و کسی نمیتواند مانند آن بیاورد. از این رو از کار خود دست کشیده و مأیوسانه از هم جدا شدند<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۵.</ref>. | ||
به هر صورت نوح و همراهانش از کشتی فرود آمدند و برای آغاز [[زندگی]] روی [[کره زمین]]، شروع به فعالیت کردند و به ساختن [[خانه]] و قلمه زدن درختان و تنظیم امور زندگی پرداختند. | به هر صورت نوح و همراهانش از کشتی فرود آمدند و برای آغاز [[زندگی]] روی [[کره زمین]]، شروع به فعالیت کردند و به ساختن [[خانه]] و قلمه زدن درختان و تنظیم امور زندگی پرداختند. | ||
در [[عمر]] نوح پس از توفان [[اختلاف]] است. برخی ۳۵۰ سال گفتهاند. [[یعقوبی]] در [[تاریخ]] خود ۳۶۰ سال و [[طبری]] در [[نقلی]] آن را ۳۴۸ سال ذکر کرده و در چند [[حدیث]] از [[ائمه]] بزرگوار ما ۵۰۰ سال نقل شده است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۱۳۱؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۴۰ - ۳۴۱.</ref>. و پیش از این گفته شد که مجموع عمر آن بزرگوار را نیز در [[روایات]] بسیاری ۲۵۰۰ سال ذکر کردهاند و [[صدوق]] در کتاب [[امالی]] حدیث جامع و جالبی در این باره نقل کرده که [[ترجمه]] آن چنین است: وی به سندش از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده که فرمود: | در [[عمر]] نوح پس از توفان [[اختلاف]] است. برخی ۳۵۰ سال گفتهاند. [[یعقوبی]] در [[تاریخ]] خود ۳۶۰ سال و [[طبری]] در [[نقلی]] آن را ۳۴۸ سال ذکر کرده و در چند [[حدیث]] از [[ائمه]] بزرگوار ما ۵۰۰ سال نقل شده است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۱۳۱؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۴۰ - ۳۴۱.</ref>. و پیش از این گفته شد که مجموع عمر آن بزرگوار را نیز در [[روایات]] بسیاری ۲۵۰۰ سال ذکر کردهاند و [[صدوق]] در کتاب [[امالی]] حدیث جامع و جالبی در این باره نقل کرده که [[ترجمه]] آن چنین است: وی به سندش از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده که فرمود: | ||
نوح [[پیغمبر]] ۲۵۰۰ سال زندگی کرد که ۸۵۰ سال آن [[قبل از بعثت]] و [[نبوت]] و ۹۵۰ سال دیگر پس از [[بعثت]] بود که [[مردم]] را به [[خداپرستی]] [[دعوت]] میکرد. سپس ۲۰۰ سال سرگرم ساختن کشتی شد و ۵۰۰ سال نیز پس از فرود آمدن کشتی زنده بود که [[شهرها]] را بنا کرد و فرزندانش را در بلاد سکونت داد. | نوح [[پیغمبر]] ۲۵۰۰ سال زندگی کرد که ۸۵۰ سال آن [[قبل از بعثت]] و [[نبوت]] و ۹۵۰ سال دیگر پس از [[بعثت]] بود که [[مردم]] را به [[خداپرستی]] [[دعوت]] میکرد. سپس ۲۰۰ سال سرگرم ساختن کشتی شد و ۵۰۰ سال نیز پس از فرود آمدن کشتی زنده بود که [[شهرها]] را بنا کرد و فرزندانش را در بلاد سکونت داد. | ||
آنگاه هنگامی که در [[آفتاب]] نشسته بود، [[ملک الموت]] نزد وی آمد و [[سلام]] کرد. نوح جوابش را داد و بدو گفت: حاجتت چیست؟ (و به چه منظوری آمدهای؟) ملک الموت پاسخ داد: آمدهام تا جانت را بگیرم! نوح پرسید: این مقدار مهلتم میدهی که از آفتاب به [[سایه]] بروم! گفت: آری نوح برخاست و به سایه آمد و رو به وی کرده گفت: ای [[ملک الموت]]! آنچه در [[دنیا]] بر من گذشت (و این [[عمر طولانی]]) همانند این بود که از [[آفتاب]] به [[سایه]] آمدم، اکنون [[مأموریت]] خود را انجام ده. و [[عزرائیل]] [[جان]] آن حضرت را گرفت<ref>صدوق، امالی، ص۳۰۶.</ref>. | آنگاه هنگامی که در [[آفتاب]] نشسته بود، [[ملک الموت]] نزد وی آمد و [[سلام]] کرد. نوح جوابش را داد و بدو گفت: حاجتت چیست؟ (و به چه منظوری آمدهای؟) ملک الموت پاسخ داد: آمدهام تا جانت را بگیرم! نوح پرسید: این مقدار مهلتم میدهی که از آفتاب به [[سایه]] بروم! گفت: آری نوح برخاست و به سایه آمد و رو به وی کرده گفت: ای [[ملک الموت]]! آنچه در [[دنیا]] بر من گذشت (و این [[عمر طولانی]]) همانند این بود که از [[آفتاب]] به [[سایه]] آمدم، اکنون [[مأموریت]] خود را انجام ده. و [[عزرائیل]] [[جان]] آن حضرت را گرفت<ref>صدوق، امالی، ص۳۰۶.</ref>. | ||
[[مسعودی]] در [[حدیثی]] نقل کرده که آن حضرت ۲۸۰۰ سال [[زندگی]] کرد و وقتی ملک الموت برای [[قبض روح]] وی آمد، نوح در آفتاب نشسته بود. ملک الموت [[سلام]] کرد و عرض کرد: [[خدای عزوجل]] مرا برای قبض روح شما فرستاده است. [[حضرت نوح]] فرمود: به من مهلت ده تا به آنجا بروم. و به زیر سایه درختی اشاره کرده بدان جا آمد و دراز کشید و به ملک الموت فرمود: مأموریت خود را انجام ده. عزرائیل پیش آمده گفت: ای کسی که میان [[فرزندان آدم]] عمرت از همه آنها طولانیتر بوده، دنیا را چگونه یافتی؟ نوح گفت: چیزی به یاد ندارم جز همین که از آفتاب به سایه آمدم<ref>اثبات الوصیه، ص۱۸.</ref>. | [[مسعودی]] در [[حدیثی]] نقل کرده که آن حضرت ۲۸۰۰ سال [[زندگی]] کرد و وقتی ملک الموت برای [[قبض روح]] وی آمد، نوح در آفتاب نشسته بود. ملک الموت [[سلام]] کرد و عرض کرد: [[خدای عزوجل]] مرا برای قبض روح شما فرستاده است. [[حضرت نوح]] فرمود: به من مهلت ده تا به آنجا بروم. و به زیر سایه درختی اشاره کرده بدان جا آمد و دراز کشید و به ملک الموت فرمود: مأموریت خود را انجام ده. عزرائیل پیش آمده گفت: ای کسی که میان [[فرزندان آدم]] عمرت از همه آنها طولانیتر بوده، دنیا را چگونه یافتی؟ نوح گفت: چیزی به یاد ندارم جز همین که از آفتاب به سایه آمدم<ref>اثبات الوصیه، ص۱۸.</ref>. | ||
[[ابن اثیر]] گفته است: هنگامی که [[مرگ]] نوح در رسید، بدو گفتند: دنیا را چگونه دیدی؟ گفت: مانند خانهای که دو در داشت از یک در وارد شدم و از در دیگر بیرون رفتم<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۷۳.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۸۲.</ref> | |||
[[ابن اثیر]] گفته است: هنگامی که [[مرگ]] نوح در رسید، بدو گفتند: دنیا را چگونه دیدی؟ گفت: مانند خانهای که دو در داشت از یک در وارد شدم و از در دیگر بیرون رفتم<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۷۳.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]]، ص ۸۲.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |