حدیث فاطمة بضعة منی: تفاوت میان نسخهها
←بررسی سندی
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
'''الف: [[ابن شهاب زهری]]'''<ref>درباره ابن شهاب زهری راوی شاخص جوامع حدیثی اهل سنت از سوی رجالیان فریقین داوریهای متعارضی رسیده است. وی که در سند تعدادی از روایات جوامع شیعه هم قرار دارد توسط شیخ طوسی در رجال، یک بار «عدو» و بار دیگر تابعی خوانده و مهمل گذاشته شده است. (طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۱۱۹ و ۲۹۴) رجالیان متأخر چون علامه حلی و ابن داوود هم او را عدو شمردهاند. (حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال، ص۳۹۲ و ابن داوود، رجال ابن داوود، ص۱۸۴) در برابر، دانشمندانی چون محقق بهبهانی و میرزای نوری او را شیعه و احیاناً رازدار امام سجاد{{ع}} معرفی کردهاند. (وحید بهبهانی، تعلیقة علی منهج الرجال، ص۳۱۳ و ۳۲۹ و نوری، حسین، خاتمة المستدرک، ج۴، ص۳۰۰) رجالیان معاصری چون مرحوم خویی در معجم رجال الحدیث و تستری در قاموس الرجال نیز نسبت عداوت به او را رد کرده و در جهت اثبات ادعای خود ضمن توجیه و تحلیل اخبار دال بر عداوت زهری تلاش کردهاند او را فردی عامی و متوسط نشان دهند. اختلاف نظر درباره زهری در میان دانشمندان اهل سنت هم کم نیست.(حیدری نسب، علیرضا، ابن شهاب زهری و عداوت اهل بیت{{ع}}، پژوهشهای قرآن و حدیث، سال چهل و چهارم، شمارهی دوم، پاییز و زمستان ۱۳۹۰، صص ۷۹-۹۹.)</ref>. | '''الف: [[ابن شهاب زهری]]'''<ref>درباره ابن شهاب زهری راوی شاخص جوامع حدیثی اهل سنت از سوی رجالیان فریقین داوریهای متعارضی رسیده است. وی که در سند تعدادی از روایات جوامع شیعه هم قرار دارد توسط شیخ طوسی در رجال، یک بار «عدو» و بار دیگر تابعی خوانده و مهمل گذاشته شده است. (طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ص۱۱۹ و ۲۹۴) رجالیان متأخر چون علامه حلی و ابن داوود هم او را عدو شمردهاند. (حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال، ص۳۹۲ و ابن داوود، رجال ابن داوود، ص۱۸۴) در برابر، دانشمندانی چون محقق بهبهانی و میرزای نوری او را شیعه و احیاناً رازدار امام سجاد{{ع}} معرفی کردهاند. (وحید بهبهانی، تعلیقة علی منهج الرجال، ص۳۱۳ و ۳۲۹ و نوری، حسین، خاتمة المستدرک، ج۴، ص۳۰۰) رجالیان معاصری چون مرحوم خویی در معجم رجال الحدیث و تستری در قاموس الرجال نیز نسبت عداوت به او را رد کرده و در جهت اثبات ادعای خود ضمن توجیه و تحلیل اخبار دال بر عداوت زهری تلاش کردهاند او را فردی عامی و متوسط نشان دهند. اختلاف نظر درباره زهری در میان دانشمندان اهل سنت هم کم نیست.(حیدری نسب، علیرضا، ابن شهاب زهری و عداوت اهل بیت{{ع}}، پژوهشهای قرآن و حدیث، سال چهل و چهارم، شمارهی دوم، پاییز و زمستان ۱۳۹۰، صص ۷۹-۹۹.)</ref>. | ||
وی كسى است كه بزرگانی از خود [[اهل سنت]] او را از جمله اشخاص [[منحرف]]، [[دروغگو]] و از [[دشمنان]] امير [[مؤمنان]] على{{ع}} و [[اهل]] بيت{{ع}} دانستهاند<ref>ابن عبدالبر، استیعاب؛ ج ۲، ص۱۱۷؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه؛ ج۴، ص۱۰۲. ابن خَلّكان درباره دشمنی زُهْرى با اسلام و پيامبر{{صل}} و اهل بيت{{ع}} مینویسد: او این دشمنی را از پدرانش به ارث برده است. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۱۷۸.</ref>. دهلوى نیز در كتاب «رجال المشكاة» در شرح حال زُهْرى مىگويد: وی به كمىِ ديانت و ديندارى دچار شده بود و در دستگاه [[امویان]] به [[ثروت اندوزی]] پرداخته بود که این امر باعث [[سرزنش]] وی توسط | وی كسى است كه بزرگانی از خود [[اهل سنت]] او را از جمله اشخاص [[منحرف]]، [[دروغگو]] و از [[دشمنان]] امير [[مؤمنان]] على{{ع}} و [[اهل]] بيت{{ع}} دانستهاند<ref>ابن عبدالبر، استیعاب؛ ج ۲، ص۱۱۷؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه؛ ج۴، ص۱۰۲. ابن خَلّكان درباره دشمنی زُهْرى با اسلام و پيامبر{{صل}} و اهل بيت{{ع}} مینویسد: او این دشمنی را از پدرانش به ارث برده است. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۱۷۸.</ref>. دهلوى نیز در كتاب «رجال المشكاة» در شرح حال زُهْرى مىگويد: وی به كمىِ ديانت و ديندارى دچار شده بود و در دستگاه [[امویان]] به [[ثروت اندوزی]] پرداخته بود که این امر باعث [[سرزنش]] وی توسط دانشمندان و زاهدان معاصر او شده بود<ref>عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۴، ص۲۰۴؛ ابن شعبه، حرانی، تحف العقول عن آل رسول؛ ص۲۷۴و۲۷۷؛ غزالی، ابومحمد، احیاء علوم الدین، ج۲، ص۱۴۳.</ref>. آنچه در مورد زهری میتوان گفت این است كه: وی از جاعلان حدیث در دستگاه امویان بود و برای اینکه [[حدیثی]] را به خورد [[مردم]] بدهد، آن را به [[پیامبر]]{{صل}} و یا اهل بیتش منسوب میکرد تا بیشتر مورد قبول مردم واقع شود<ref> [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[خواستگاری ساختگی (کتاب)| خواستگاری ساختگی]]، ص۸۱.</ref>. | ||
'''ب: [[مسور بن مخرمه]]''' | '''ب: [[مسور بن مخرمه]]''' | ||
# نقل شده که او از ملازمان عبدالله بن زبير بوده است. همان ابن زبيری که [[دشمنی]] سر [[سختی]] با علی{{ع}} داشت و هیچ كارى را بدون [[مشورت]] با مِسور انجام نمىداد. | # نقل شده که او از ملازمان عبدالله بن زبير بوده است. همان ابن زبيری که [[دشمنی]] سر [[سختی]] با علی{{ع}} داشت و هیچ كارى را بدون [[مشورت]] با مِسور انجام نمىداد. | ||
# هر گاه | # هر گاه مسور نام معاويه را بر زبان جارى مىكرد، بر او [[درود]] و [[صلوات]] مىفرستاد، و از ارادتمندان به [[معاویه]] محسوب میشد و در دشمنی معاویه با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز تردیدی نیست. | ||
# [[خوارج]] نیز که از مخاللفان [[امام علی]]{{ع}} بودند با او رفت و آمد و مذاكرات خصوصى داشتند. آنها نظرات او را پذيرفته و خود را به او منسوب مىكردند<ref>ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۹۴و۳۹۰؛ عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۱۳۸.</ref>. | # [[خوارج]] نیز که از مخاللفان [[امام علی]]{{ع}} بودند با او رفت و آمد و مذاكرات خصوصى داشتند. آنها نظرات او را پذيرفته و خود را به او منسوب مىكردند<ref>ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۹۴و۳۹۰؛ عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۱۳۸.</ref>. | ||
# [[ابن حجر]] نیز در مورد او مىگويد: من از مِسْوَر در شگفتم كه مىگويد:...تا [[روح]] در بدن دارم از على بن الحسين{{ع}}[[ دفاع]] مىكنم؛ چراکه او [[فرزند فاطمه]]{{س}} است؛ اما از طرفی [[قلب]] على بن الحسين{{ع}} را به خاطر طعنه بر جدش علی{{ع}} جریحه دار میکند!! بلكه از مِسْوَر باز هم تعجّب مىكنم كه عميق تر از تعجّب قبل است،؛ چراکه او حاضر است [[جان]] خود را برای على بن الحسين{{ع}} چون فرزند پسر [[فاطمه]]{{س}} است بدهد، در حالی که براى خود حسين بن علی{{ع}} جانش را [[فدا]] نکرد<ref>عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۹، ص۱۶۸.</ref>. | # [[ابن حجر]] نیز در مورد او مىگويد: من از مِسْوَر در شگفتم كه مىگويد:...تا [[روح]] در بدن دارم از على بن الحسين{{ع}}[[ دفاع]] مىكنم؛ چراکه او [[فرزند فاطمه]]{{س}} است؛ اما از طرفی [[قلب]] على بن الحسين{{ع}} را به خاطر طعنه بر جدش علی{{ع}} جریحه دار میکند!! بلكه از مِسْوَر باز هم تعجّب مىكنم كه عميق تر از تعجّب قبل است،؛ چراکه او حاضر است [[جان]] خود را برای على بن الحسين{{ع}} چون فرزند پسر [[فاطمه]]{{س}} است بدهد، در حالی که براى خود حسين بن علی{{ع}} جانش را [[فدا]] نکرد<ref>عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۹، ص۱۶۸.</ref>. |