پرش به محتوا

عصمت امام در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۸۳: خط ۶۸۳:
#طبق روایت، [[حضرت زهرا]]{{س}} به دلیل [[غیرت]] زنانگی‌اش، از امری ناراحت شد که [[خداوند]] آن را حلال کرده بود و چنین رفتاری، دور از [[شأن]] آن بانوی [[بزرگوار]] است.
#طبق روایت، [[حضرت زهرا]]{{س}} به دلیل [[غیرت]] زنانگی‌اش، از امری ناراحت شد که [[خداوند]] آن را حلال کرده بود و چنین رفتاری، دور از [[شأن]] آن بانوی [[بزرگوار]] است.
در بطلان چنین افترایی، [[آیه تطهیر]] برای ما کفایت می‌کند. به علاوه، چنین روایاتی در [[اسناد]] [[اهل سنت]] ریشه دارد. به قول [[علامه امینی]]، [[دشمنان]] [[کینه‌توز]] [[اهل بیت]]{{عم}} برای [[آلوده]] کردن [[قداست]] امیرالمؤمنین{{ع}} و کدر کردن روابط [[پسندیده]] آن حضرت با [[زهرای مرضیه]]{{س}}، چنین داستان‌هایی را [[جعل]] کردند تا از [[مقام]] والای آن بزرگواران بکاهند<ref>ر.ک: امینی، الغدیر، ج۶، ص۴۷۵.</ref> و به [[مردم]] چنین وانمود کنند که آنها نیز مانند سایر زوجین، در روابط خانوادگی‌شان دچار [[اختلاف]] و [[کشمکش]] می‌شدند.<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۱۸۳-۲۰۱</ref>.
در بطلان چنین افترایی، [[آیه تطهیر]] برای ما کفایت می‌کند. به علاوه، چنین روایاتی در [[اسناد]] [[اهل سنت]] ریشه دارد. به قول [[علامه امینی]]، [[دشمنان]] [[کینه‌توز]] [[اهل بیت]]{{عم}} برای [[آلوده]] کردن [[قداست]] امیرالمؤمنین{{ع}} و کدر کردن روابط [[پسندیده]] آن حضرت با [[زهرای مرضیه]]{{س}}، چنین داستان‌هایی را [[جعل]] کردند تا از [[مقام]] والای آن بزرگواران بکاهند<ref>ر.ک: امینی، الغدیر، ج۶، ص۴۷۵.</ref> و به [[مردم]] چنین وانمود کنند که آنها نیز مانند سایر زوجین، در روابط خانوادگی‌شان دچار [[اختلاف]] و [[کشمکش]] می‌شدند.<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۱۸۳-۲۰۱</ref>.
===مجموعه [[روایات]] دسته یازدهم: [[ناراحتی پیامبر]]{{صل}} از برخی رفتارهای [[حضرت زهرا]]{{س}}===
[[فیصل نور]] بر آن است که حضرت زهرا{{س}} به دلیل استفاده از زیورآلات و [[تجمل‌گرایی]]، موجبات [[ناراحتی]] [[رسول خدا]]{{صل}} را فراهم کرد و این امر با [[مقام عصمت]] او سازگاری ندارد<ref>ر.ک: فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۴۸.</ref>.
'''بررسی'''
'''[[روایت]] اول'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۴۸.</ref>: {{متن حدیث|أَبُو صَالِحٍ الْمُؤَذِّنُ فِي كِتَابِهِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيٍّ{{ع}} أَنَّ النَّبِيَّ{{صل}} دَخَلَ عَلَى ابْنَتِهِ فَاطِمَةَ فَإِذَا فِي عُنُقِهَا قِلَادَةٌ فَأَعْرَضَ عَنْهَا فَقَطَعَتْهَا فَرَمَتْ بِهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَنْتِ مِنِّي يَا فَاطِمَةُ ثُمَّ جَاءَهَا سَائِلٌ فَنَاوَلَتْهُ الْقِلَادَةَ}}؛ «رسول خدا{{صل}} روزی بر دخترش [[فاطمه]]{{س}} وارد شد و برگردن او گلوبندی را دید؛ از این رو، از دخترش روی برگرداند. فاطمه{{س}} گردنبند را باز کرد و کنار نهاد. در این [[حال]]، رسول خدا{{صل}} به او فرمود: دخترم! تو پاره‌ای از وجود من هستی در این حال، [[فقیری]] درِ [[خانه]] آمد و فاطمه{{س}} آن گردنبند را به او [[انفاق]] کرد».
{{متن حدیث|وَ فِي مُسْنَدِ الرِّضَا{{ع}} أَنَّهُ قَالَ: لَا يَغُرَّنَّكِ النَّاسُ أَنْ يَقُولُوا بِنْتَ مُحَمَّدٍ وَ عَلَيْكِ لُبْسُ الْجَبَابِرَةِ فَقَطَعَتْهَا وَ بَاعَتْهَا وَ اشْتَرَتْ بِهَا رَقَبَةً فَأَعْتَقَتْهَا فَسُرَّ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} بِذَلِكَ}}<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب{{عم}}، ج۳، ص۳۴۳.</ref>: «[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: آیا شایسته است که [[مردم]] به تو بگویند: «دختر محمد»؛ ولی تو [[زر و زیور]] [[ستمگران]] را به خود بیاویزی؟ فاطمه{{س}} پس از این [[سخن پیامبر]]{{صل}}، گردنبند را از گردن خویش باز کرد و فروخت و با [[پول]] آن برده‌ای خرید و [[آزاد]] کرد. رسول خدا{{صل}} از این عمل وی [[خشنود]] و مسرور گردید».
'''روایت دوم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۴۸.</ref>: {{متن حدیث|حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ الْكُوفِيُّ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْعَلَوِيُّ الْحُسَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ صَالِحِ بْنِ أَبِي الْأَسْوَدِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مَعْشَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ{{صل}} إِذَا قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ بَدَأَ بِفَاطِمَةَ{{س}} فَدَخَلَ عَلَيْهَا فَأَطَالَ عِنْدَهَا الْمَكْثَ فَخَرَجَ مَرَّةً فِي سَفَرٍ فَصَنَعَتْ فَاطِمَةُ{{س}} مَسَكَتَيْنِ مِنْ وَرِقٍ وَ قِلَادَةً وَ قُرْطَيْنِ وَ سِتْراً لِبَابِ الْبَيْتِ لِقُدُومِ أَبِيهَا وَ زَوْجِهَا{{ع}} فَلَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} دَخَلَ عَلَيْهَا فَوَقَفَ أَصْحَابُهُ عَلَى الْبَابِ لَا يَدْرُونَ أَ يَقِفُونَ أَوْ يَنْصَرِفُونَ لِطُولِ مَكْثِهِ عِنْدَهَا فَخَرَجَ عَلَيْهِمْ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ قَدْ عُرِفَ الْغَضَبُ فِي وَجْهِهِ حَتَّى جَلَسَ عِنْدَ الْمِنْبَرِ فَظَنَّتْ فَاطِمَةُ{{س}} أَنَّهُ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لِمَا رَأَى مِنَ الْمَسَكَتَيْنِ وَ الْقِلَادَةِ وَ الْقُرْطَيْنِ وَ السِّتْرِ فَنَزَعَتْ قِلَادَتَهَا وَ قُرْطَيْهَا وَ مَسَكَتَيْهَا وَ نَزَعَتِ السِّتْرَ فَبَعَثَتْ بِهِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ قَالَتْ لِلرَّسُولِ قُلْ لَهُ{{صل}} تَقْرَأُ عَلَيْكَ ابْنَتُكَ السَّلَامَ وَ تَقُولُ اجْعَلْ هَذَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَمَّا أَتَاهُ وَ خَبَرُهُ قَالَ{{صل}} فَعَلَتْ فِدَاهَا أَبُوهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَيْسَتِ الدُّنْيَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَ لَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ كَانَتِ الدُّنْيَا تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْخَيْرِ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ مَا سَقَى مِنْهَا كَافِراً شَرْبَةَ مَاءٍ ثُمَّ قَامَ فَدَخَلَ عَلَيْهَا}}<ref>صدوق، الأمالی، ص۲۳۴ - ۲۳۵.</ref>؛ «هرگاه [[رسول خدا]]{{صل}} از سفری بازمی‌گشت، اولین کسی را که دیدار می‌کرد، [[فاطمه زهرا]]{{س}} بود. پس در آن هنگام، مدتی طولانی نزد او توقف می‌کرد. در یکی از این سفرها که [[پیامبر]]{{صل}} از [[مدینه]] خارج شده بود، [[حضرت فاطمه]]{{س}} دو خلخال از [[نقره]]، یک گردنبند، دو گوشواره و پرده‌ای خرید تا در بازگشت پدر و شوهرش از [[سفر]]، تنوعی برای ایشان باشد. هنگامی که پیامبر{{صل}} از [[مسافرت]] بازگشت و به [[خانه حضرت فاطمه]]{{س}} رفت، اصحابش همچنان بر درِ [[خانه فاطمه]]{{س}} ایستاده بودند و به دلیل مکث طولانی پیامبر{{صل}}، نمی‌دانستند که باید توقف کنند یا برگردند. رسول خدا{{صل}} از خانه حضرت فاطمه{{س}} خارج شد؛ در حالی که آثار [[غضب]] در چهره ایشان کاملاً مشهود بود و در همان [[حال]] کنار [[منبر]] نشست. حضرت فاطمه{{س}} دریافت که [[خشم رسول]] [[خدا]]{{صل}} به سبب [[مشاهده]] خلخال‌ها، گوشواره، گردنبند و آن پرده بوده است. پس به سرعت آنها را جمع‌آوری کرد و به حضور پدرش فرستاد و به کسی که آنها را می‌برد، فرمود: [[سلام]] مرا به پدرم برسان و بگو که اینها را در [[راه خدا]] به [[مصرف]] برساند. وقتی آن شخص نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و پیغام [[حضرت فاطمه]]{{س}} را به او رساند، [[پیامبر]]{{صل}} سه مرتبه فرمود: پدرش به فدایش باد و فرمود: [[دنیا]] نزد [[محمد و آل محمد]] ارزشی ندارد؛ زیرا اگر دنیا به اندازه بال پشه‌ای [[ارزش]] داشت، همانا ذره‌ای از آن را نصیب [[کافر]] نمی‌کرد. سپس برخاست و نزد دخترش [[فاطمه]]{{س}} رفت».
'''پاسخ کلی'''
[[اسلام]] بهره بردن از نعمت‌های [[حلال]] دنیا را برای همه مجاز شمرده است که از آنها، [[تزئین]] [[منزل]] و استفاده از زیورآلات است. همان‌طور که در [[متن حدیث]] [[مشاهده]] می‌شود، [[حضرت زهرا]]{{س}} [[گناه]] و خطایی مرتکب نشدند؛ زیرا آن بانوی [[بزرگوار]] از [[مال]] شخصی خودشان، گردنبند و پرده‌ای تهیه و استفاده کرده بود؛ اما از آنجا که پیامبر{{صل}}، حضرت زهرا{{س}} را از سایر [[مردم]] متمایز می‌دانست، همین مقدار را هم در [[شأن]] او نمی‌دید و این، نشان دهنده [[مقام]] [[نورانی]] و بلند حضرت زهرا{{س}} است. فاطمه{{س}} [[پاره تن پیامبر]]{{صل}}، و [[زندگی]] او نمودی از زندگی پدر بزرگوارش است؛ از این رو، پیامبر{{صل}} [[دوست]] دارد دخترش مانند او باشد و حضرت زهرا{{س}} هم دقیقاً به این مهم عمل کرده است. در این ماجرا نیز وقتی متوجه [[ناراحتی]] پدرش می‌شود، سریع گردنبند و پرده را باز می‌کند و برای پیامبر{{صل}} می‌فرستد تا ایشان در راه خدا [[صدقه]] دهد. این اقدام حضرت زهرا{{س}}، اوج [[فداکاری]] و [[ایثار]] او را می‌رساند؛ از این رو، پیامبر{{صل}} سه بار فرمود: پدرش فدایش شود و در ادامه فرمود: دنیا برای محمد{{صل}} و [[اهل بیت]] او نیست!
اگر دنیا نزد [[خداوند]] به اندازه بال مگسی ارزش داشت، خداوند [[اجازه]] نمی‌داد کافر جرعه‌ای آب بنوشد. در [[حقیقت]]، اینها اموری است فراتر از دایره [[عصمت]] که فقط در زندگی نورانی اهل بیت{{عم}} نمود دارد.<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۲۰۱</ref>.
===مجموعه [[روایات]] دسته دوازدهم: [[مطلاق بودن امام حسن]]{{ع}} و تعدد [[همسر]]===
از دیدگاه [[فیصل نور]]، در [[روایات]] متعددی که در مجامع [[روایی]] [[شیعه]] وجود دارد، از [[امام حسن]]{{ع}} با عنوان «مطلاق» یاد شده است؛ یعنی فردی که بسیار [[زن]] می‌گرفته و [[طلاق]] می‌داده است. روشن است که این امر، با [[اندیشه]] عصمتی که شیعه در مورد آن حضرت [[معتقد]] است، ناسازگار است<ref>ر.ک: فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵ – ۳۵۶.</ref>.
'''بررسی'''
'''[[روایت]] اول'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵.</ref>: {{متن حدیث|عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً{{ع}} فَقَالَ لَهُ جِئْتُكَ مُسْتَشِيراً أَنَّ الْحَسَنَ{{ع}} وَ الْحُسَيْنَ{{ع}} وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ ره خَطَبُوا إِلَيَّ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَنٌ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ مِطْلَاقٌ لِلنِّسَاءِ وَ لَكِنْ زَوِّجْهَا الْحُسَيْنَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لِابْنَتِكَ‌}}<ref>برقی، المحاسن، ج۲، ص۶۰۱.</ref>: «مردی نزد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمد... حضرت فرمود: کسی که با او [[مشورت]] شده، [[محرم]] [[راز]] است. حسن [[زن‌ها]] را بسیار طلاق می‌دهد؛ اما اگر دخترت را به [[عقد]] حسین درآوری، برای دخترت بهتر است».
'''سند''': صحیح است.
'''روایت دوم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵.</ref>: {{متن حدیث|حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ عَلِيّاً قَالَ وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ لَا تُزَوِّجُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ...}}<ref>کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۶.</ref>؛ «[[حضرت امیر]]{{ع}} در حالی که بر فراز [[منبر]] مشغول [[سخنرانی]] بود، فرمود: به حسن زن ندهید؛ زیرا او زیاد زن طلاق می‌دهد.»...
'''سند''': [[سند روایت]]، به دلیل [[واقفی مذهب]] بودن [[حمید بن زیاد بن حماد]]<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۳۲؛ ابن داود، رجال ابن داود، ص۳۸۶ و ۴۵۰.</ref> و [[حسن بن محمد بن سماعه]]<ref>کشی، رجال الکشی، ص۴۶۹؛ طوسی، الفهرست، ص۱۳۳.</ref>، [[موثق]] است.
'''روایت سوم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵.</ref>: {{متن حدیث|عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا... عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ{{ع}} طَلَّقَ خَمْسِينَ امْرَأَةً فَقَامَ عَلِيٌّ{{ع}} بِالْكُوفَةِ فَقَالَ يَا مَعَاشِرَ أَهْلِ الْكُوفَةِ لَا تُنْكِحُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ...}}<ref>کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۶.</ref>؛ «[[امام حسن]]{{ع}} پنجاه [[زن]] را [[طلاق]] داد و [[حضرت امیر]]{{ع}} در [[کوفه]] فرمود: ای [[مردم کوفه]]! به حسن زن ندهید! زیرا او زیاد [[زنان]] را طلاق می‌دهد».
'''سند''': یحیی بن ابی العلاء رازی، [[توثیق]] نشده است. [[آیت‌الله خویی]] درباره او می‌گوید: {{عربی|يحيى بن أبي العلاء الرازي لم يرد فيه توثيق... فيحيى بن أبي العلاء مجهول}}<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۵.</ref>؛
بنابراین، [[روایت]] به دلیل مجهول بودن یحیی بن ابی العلاء [[ضعیف]] است.
'''روایت چهارم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۵ - ۳۵۶.</ref>: {{متن حدیث|فِي الْإِحْيَاءِ أَنَّهُ خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}}إِلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَارِثِ بِنْتَهُ فَأَطْرَقَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مَنْ يَمْشِي عَلَيْهَا أَعَزَّ عَلَيَّ مِنْكَ وَ لَكِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّ ابْنَتِي بَضْعَةٌ مِنِّي وَ أَنْتَ مِطْلَاقٌ فَأَخَافُ أَنْ تُطَلِّقَهَا وَ إِنْ فَعَلْتَ خَشِيتُ أَنْ يَتَغَيَّرَ قَلْبِي عَلَيْكَ لِأَنَّكَ بَضْعَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صفَإِنْ شَرَطْتَ أَنْ لَا تُطَلِّقَهَا...}}.
امام حسن{{ع}} دختر [[عبدالرحمن بن حارث]] را [[خواستگاری]] کرد. عبدالرحمن بعد از اندکی [[سکوت]] گفت: به [[خدا]] قسم در [[زمین]] عزیزتر از تو نزد من نیست؛ در عین [[حال]] تو می‌دانی که دخترم پاره تن من است و تو زنان را زیاد طلاق می‌دهی. می‌ترسم تو او را طلاق دهی.»...
{{متن حدیث|رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ سِيرِينَ أَنَّهُ خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}} إِلَى مَنْظُورِ بْنِ رَيَّانَ ابْنَتَهُ خَوْلَةَ فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُنْكِحُكَ وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّكَ غَلِقٌ طَلِقٌ مَلِقٌ غَيْرَ أَنَّكَ أَكْرَمُ الْعَرَبِ بَيْتاً...}}<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ج۴، ص۳۸.</ref>؛
امام حسن{{ع}}، [[خوله دختر منظور]] بن ریان را خواستگاری کرد. او گفت: با اینکه می‌دانم تو شخصی بداخلاق و طلاق دهنده و عهدشکن هستی؛ اما دخترم را به تو می‌دهم؛ زیرا تو از گرامی‌ترین [[خاندان]] [[عرب]] هستی».
'''سند''': روایت، ضعیف می‌باشد؛ زیرا سلسله سند ذکر نشده است.
'''روایت پنجم'''<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۳۵۶.</ref>: {{متن حدیث|أَبُو طَالِبٍ الْمَكِّيُّ فِي قُوتِ الْقُلُوبِ إِنَّ الْحَسَنَ{{ع}} تَزَوَّجَ مِائَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ امْرَأَةً وَ قَدْ قِيلَ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ كَانَ عَلِيٌّ يَضْجَرُ مِنْ ذَلِكَ فَكَانَ يَقُولُ فِي خُطْبَتِهِ إِنَّ الْحَسَنَ مِطْلَاقٌ فَلَا تُنْكِحُوهُ}}، «[[امام حسن]]{{ع}} با ۲۵۰ [[زن]] [[ازدواج]] کرد و برخی گفته‌اند: سیصد زن. [[حضرت امیر]]{{ع}} از این امر آزرده‌خاطر بود و در [[سخنرانی]] خود می‌فرمود: حسن بسیار [[زنان]] را [[طلاق]] می‌دهد. پس به او زن ندهید».
{{متن حدیث|أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَدِّثُ فِي رامش أفزاي إِنَّ هَذِهِ النِّسَاءَ كُلَّهُنَّ خَرَجْنَ خَلْفَ جَنَازَتِهِ حَافِيَاتٍ‌}}<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب{{عم}}، ج۴، ص۳۰.</ref>؛ «تمام این زنان با پای برهنه، پشت جنازه آن حضرت خارج شدند».
'''سند''': اولاً؛ [[ابوطالب مکی]]، از [[اهل سنت]] است و کتاب و [[کلام]] او برای ما [[حجت]] نیست. ثانیاً؛ سخن او صرفاً گزارشی [[تاریخی]] است نه [[روایت]]. ثالثاً؛ او نزد [[علمای رجال]]، [[موثق]] نیست. او [[صوفی]] و [[فاسد]] العقیده بوده است؛ از این رو، [[محدث قمی]] درباره او می‌نویسد: ابوطالب مکی می‌گفته است: {{عربی|ليس على المخلوق اضر من الخالق}}؛ ضرر احدی به قدر ضرر [[خدا]] به مخلوق نمی‌رسد- نعوذ بالله}}<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۱۶۹.</ref>. مسلماً کسی که چنین عقیده‌ای دارد، نمی‌توان روایتش را قبول کرد و چنین [[تهمت]] بزرگی را از او پذیرفت.
'''پاسخ کلی'''
در [[منابع روایی شیعه]] و اهل سنت، با روایاتی روبه‌رو می‌شویم که امام حسن{{ع}} را دارای [[همسران]] زیاد می‌دانند و او را فردی مطلاق معرفی می‌کنند؛ یعنی بسیار زنان را طلاق می‌داده است. درباره این [[روایات]]، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد:
#برخی افراد [[جاهل]]، روایات را حمل کردند بر اینکه [[امام]]{{ع}} بر اثر [[هوسرانی]] و [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای [[شهوانی]] خود به ازدواج‌های زیادی دست زده است؛ در حالی که چنین افتراهایی از [[مقام امام]] حسن{{ع}} دور است و [[پناه]] می‌بریم به خدا که مانند این سخنان را در [[حق]] کسی بگوییم که [[خداوند]] [[آیه تطهیر]] را در حق او نازل، و هرگونه [[پلیدی]] را از او دور کرد.
#بعضی [[علما]] این روایات را با وجوه متعددی، صحیح دانسته‌اند. از جمله اینکه در [[شریعت اسلام]]، مانعی از کثرت [[ازدواج]] وجود ندارد و [[اسلام]] چنین کاری را جایز دانسته است. گاهی هم پدرها، دخترانشان را به [[امام]]{{ع}} پیشنهاد می‌کردند تا به [[افتخار]] [[خویشاوندی]] [[پیامبر]]{{صل}} نائل شوند.
#گروهی دیگر از [[دانشمندان]] معتقدند، این [[احادیث]] از طرف [[دشمنان]] حضرت [[جعل]] شده است تا به این وسیله، [[سیره]] زیبای آن حضرت را که بیانگر سیره جدش پیامبر{{صل}} و پدرش علی{{ع}} بود، لکه‌دار کنند<ref>قرشی، حیاة الإمام الحسن بن علی{{ع}}، ج۲، ص۴۴۳ - ۴۴۴ (با تلخیص و تصرف).</ref>.
با تحقیق و بررسی درباره زندگانی [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}، به این نتیجه می‌رسیم که مسئله کثرت [[زنان]]، سخنی [[دروغ]]، ساختگی و دور از ساحت آن امام [[بزرگوار]] است. روایاتی هم که در این باره وارد شده، فارغ از بحث‌های سندی<ref>در پایان، به بررسی روایت اول (صحیح) و روایت دوم (موثق) می‌پردازیم.</ref>، از حیث محتوایی نیز صحیح نیستند. [[دلایل]] زیر به خوبی نادرستی چنین اخباری را آشکار می‌سازد:
#اگر کثرت زنان [[امام حسن]]{{ع}} درست باشد، باید آن [[حضرت صاحب]] [[فرزندان]] بسیاری باشد؛ در حالی که چنین نیست. مثلاً [[شیخ مفید]]، [[فرزندان امام حسن]]{{ع}} را اعم از پسر و دختر پانزده نفر<ref>مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۰.</ref> و [[شیخ طبرسی]] تعداد آنها را شانزده نفر<ref>طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۲۱۳.</ref> دانسته است. روشن است که چنین تعدادی هرگز با آن همه زنانی که برای حضرت ذکر کرده‌اند، تناسب ندارد.
#از دلایل روشنی که جعلی بودن این [[روایات]] را ثابت می‌کند، مناظراتی است که بین آن حضرت و دشمنانش در [[دمشق]] و غیر آن صورت می‌گرفت؛ زیرا آنها سعی داشتند در [[زندگی]] خصوصی امام{{ع}} وارد شوند و نقطه ضعفی از او پیدا کنند و حضرت را در آن مجالس [[مجادله]] بکوبند؛ ولی هرگز نتوانستند [[عیب]] و نقصی برای او بیابند؛ بنابراین، اگر آن بزرگوار زنان فراوانی می‌گرفت و [[طلاق]] می‌داد، دشمنانش در این باره جنجالی به راه می‌انداختند و در مجالسی که تشکیل می‌دادند، با این [[حمله]] رویاروی حضرت می‌ایستادند؛ در صورتی که می‌بینیم هرگز چنین اعتراضی به میان نیامده و این، بهترین دلیل برای [[نفی]] این [[اتهام]] است<ref>ر.ک: قرشی، حیاة الإمام الحسن بن علی، ج۲، ص۴۴۹.</ref>.
# [[طلاق]] مبغوض‌ترین [[حلال]] [[خداوند]] است<ref>برای نمونه ر.ک: کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۲۸ و ج۶، ص۵۴.</ref> و تکرار آن بر مبغوضیت آن می‌افزاید<ref>کراهت طلاق در جایی است که [[اخلاق]] زوجین با یکدیگر سازگار است و مرد بدون هیچ دلیلی به [[زندگی]] [[زناشویی]] خود پایان می‌دهد یا به دلیل [[هوسرانی]] از [[همسر]] خود جدا می‌شود تا [[زن]] دیگری [[اختیار]] کند. البته گاهی اوقات، این امر [[مکروه]]، [[حکم]] [[استحباب]] و [[وجوب]] پیدا می‌کند و آن، زمانی است که [[اختلاف]] و [[کراهت]] زوجین از یکدیگر، به حدی می‌رسد که ادامه زندگی ممکن نیست یا حتی [[ترس]] از وقوع [[گناه]] در آنها وجود دارد.
[[حال]] در روایاتِ [[مطلاق بودن امام حسن]]{{ع}} باید بررسی کرد که طلاق‌های مکرر آن حضرت، از کدام سنخ بوده است. با [[تأمل]] در [[روایات]] مطلاق، روشن می‌شود که هیچ شاهدی مبنی بر استحباب یا وجوب طلاق‌های انجام شده وجود ندارد؛ بلکه همه روایات به گونه‌ای در صدد القای این مطلب‌اند که [[امام]] بدون هیچ دلیل موجهی اقدام به طلاق دادن همسرانش کرده است. برای نمونه، وقتی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روی [[منبر]]، [[مردم]] را از دختر دادن به فرزندش [[نهی]] می‌کند، این [[پیام]] را به مخاطب می‌رساند که اِشکال، متوجه [[شخصیت امام مجتبی]]{{ع}} است و گویا ایشان [[توانایی]] نگه‌داری [[زنان]] را ندارد. [[شاهد]] دیگر، روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} است که ایشان می‌فرماید: «[[حسن بن علی]] زنان را بسیار طلاق می‌داد و به گونه‌ای بود که زنی از او جدا نمی‌شد، مگر اینکه او را [[دوست]] داشت» ([[ابن سعد]]، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۰۲)؛ بنابراین، [[روایت]] هرگونه کراهت یا [[ناسازگاری]] از جانب [[زن‌ها]] را نفی می‌کند.
در نقل [[محمد بن سیرین]] (روایت چهارم) نیز زمانی که [[امام حسن]]{{ع}} دختر [منظور بن [ریان]] را [[خواستگاری]] کرد، منظور بن ریان، حضرت را فردی بداخلاق، [[طلاق]] دهنده و عهدشکن معرفی کرد.
همه این قرائن، [[کراهت]] طلاق‌های [[امام حسن]]{{ع}} را تقویت می‌کند و نشان می‌دهد که هیچ مجوزی برای برداشتن مبغوضیت طلاق‌های آن حضرت وجود ندارد.</ref>. پذیرش این مطلب، مستلزم آن است که [[امام مجتبی]]{{ع}} در طول [[زندگی]] خود، بارها مرتکب امر [[مکروه]] شده باشد؛ در حالی که آن [[بزرگوار]]، جزء [[اهل بیتی]] است که [[خداوند]] هرگونه [[پلیدی]] ظاهری و [[باطنی]] را از آنها دور ساخته است؛ از این رو، محال است که چنین شخصیتی مرتکب کاری شود که خداوند به شدت از آن کراهت دارد؛ مخصوصاً که این کار، به [[طور]] مکرر از ایشان صادر شده باشد! افزون بر آن، چگونه کسی که توان [[مدیریتی]] برای [[تدبیر امور]] زندگی خود را ندارد، می‌تواند [[امور جامعه]] را [[تدبیر]] کند؟! چگونه [[امام علی]]{{ع}} از سویی فرزندش را غیر مستقیم، [[ناتوان]] در تدبیر امور زندگی معرفی می‌کند و از سوی دیگر، او را برای [[اداره جامعه]] به [[مردم]] معرفی می‌کند؟!
#طبق مبنایی که در روش‌شناسی مواجهه با [[روایات]] اتخاذ شد، نکته قابل توجه در یک [[روایت]]، [[اطمینان]] یافتن از صدور آن روایت از [[معصوم]]{{ع}} است. در آنجا گفتیم که ممکن است با وجود [[ثقه]] بودن تمام [[راویان]] یک [[حدیث]]، قرائنی در دست باشد که اطمینان ما را درباره صدور روایت از جانب معصوم{{ع}} سلب کند. درمیان روایات مطلاق نیز با وجود [[ضعیف]] السند بودن اکثر روایات، یک روایت صحیح و [[موثق]] وجود دارد؛ اما با توجه به قرائن گفته شده، نمی‌توان به صدور این دو روایت از معصوم{{ع}} اطمینان حاصل کرد. به این ترتیب، این دو روایت نیز از درجه اعتبار ساقط می‌شوند.
با توجه به این نکات، روشن می‌شود که [[دشمنان]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} این [[اخبار]] را [[جعل]] کردند تا [[مقام]] ارزنده آن حضرت را در هم بکوبند و [[شخصیت]] ممتازش را تنقیص کنند؛ در حالی که [[سیره]] و [[منش]] آن [[بزرگوار]] ادامه همان روش [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است.<ref>[[زکیه فلاح یخدانی|فلاح یخدانی، زکیه]]، [[بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام (کتاب)|بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام]]، ص ۲۰۵</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۷۲٬۲۶۷

ویرایش